ابراهیم ورسجی
بیست ویکم ماه قوس 1397
درپیش نو یس این نو یشته ای دوام دار ، یاد آوری کردم که حکومت های مستبد و تحمیلی ای حاکم بر جامعه های مسلمان کمک به ایجاد ورشد بنیاد گرای درکشورهای مسلمان کرده اند. این که بعدا ازشکم بنیاد گرایی مذ هبی تروریسم مذ هبی بیرون شد ، مقصر درجه اول آن حکومت های نابکاروستمگر ومقصر درجه دوم بنیاد گرایی مذ هبی می باشد. حکومت های مستبد به این خاطر مقصر درجه اول می باشند که فضای سیاسی وفرهنگی یا محیط گفت و گو وتفاهم میان گرا یش های گونه گون فکری را بسته کرده ومی کنند. معلوم است. اگردرجامعه های چند مذهبی وچند قومی و قبیلگی که یک نماد آن افغانستان می باشد، دروازه گفت وگو وتفاهم بسته شود ،اول بنیاد گرایی خشن برآمد می کند ودوم ازشکم آن تروریسم مذهبی ازگونه های طالبان، القاعده ، داعش ، بوکوحرام و...زاده می شوند.
ازاین نگاه که درباره ظهوربنیاد گرایی وعامل های آن ، این سخن هم گفته شده است که واکنش دربرابر مدرنیسم غربی می باشد ؛ همچنان ، بنیاد گرایی اول درجهان مسیحیت ظهور ودوم وارد جهان اسلام شده است ، بهتراست که اول درباره ای ظهور بنیاد گرایی مسیحی وعلت های آن سخن بگویم ودوم درباره بنیاد گرایی اسلامی وشاخه های آن درکشورهای مسلمان ابرازنظرکنم. آری ، اگربنیاد گرایی اسلامی وعامل های ظهورآن درست بررسی شود ، آنگاه بیرون شدن تروریسم مذ هبی ازشکم برخی شاخه های آن واضح تر می شود. ازاین رو، بهتراست که نخست درباره ظهور بنیاد گرایی مسیحی ابرازنظرکنم.
نگاهی بتاریخ بنیاد گرای مسیحی نشان می دهد که درسده ای نزدهم ،سه پدیده همزمان با هم خود نمایی کرد ند:نخست، رونق بورژوازیی بیرون شده ازشکم انقلاب صنعتی هم شهرهای بزرگ را ایجاد ومردمان روستایی را وارد آن ها کرد هم روحیه ای دینی را تضعیف کرد. درواکنش به آن ، بنیاد گرایی مذ هبی کمرنگ برآمد کرد. دوم ،وقتیکه داروین نظریه تکا مل را ارایه وانسان را ادامه تکامل شادی معرفی کرد، نظریه پسرخدا بودن مسیح زیر سوال رفت. سوم ، درامریکا ، عده ای اصا لت انجیل را زیر سوال برد ند. درواقع ، هرسه رخ داد کمک به ظهوروفربه شدن بنیاد گرایی مسیحی کرد ند.
دررابطه به بنیاد گرا یی اسلامی ،با ید بگویم که مانند نظریه داروین ، زیرسوال رفتن انجیل ،وکلان شهرها، رخ دادی درجامعه ای اسلامی رخ نداده بود که اصل وبنیاد اسلام را زیر سوال برده باشد. ازاین رو، ما بنیاد گرای ما نند بنیاد گرایی مسیحی دراسلام نداریم. بنا برآن ،شروع بنیاد گرایی اسلامی نه بنیاد گرا یا نه بلکه نو گرا یا نه واصلاح طلبا نه بود. مثلا ، درسال 1826م، والی مصر یک گروه دانشجویان مصری را برای کسب فن آوری نو روانه ای پا ریس کرد. معلوم است که حاکمان مسلمان درآن برهه حتا امروز درفکر گرفتن فن آوری جنگی ودانش نوین طبی ازغرب بود ند ومی باشند نه علوم انسا نی نو. جالب این بود که ، والی مصر یک شیخ جوان بنام رفاعه طهطاوی را به حیث امام دانشجویان به پاریس اعزام کرد. شیخ جوان هم زبان فرانسوی آموخت هم کوشش به فهم فلسفه وتمدن وفرهنگ غربی کرد. ازاین رو ، به حیث نو اند یش واصلاح طلب دینی به قاهره بر گشت ودستگاه فکری- شیخی کهنه اند یش ازهررا تکان داد.
بعد ازبیشترازسه دهه سفرواقامت شیخ رفاعه طهطاوی به پاریس، قاضی سرسید احمد خان هندی درآغازدهه ای 1860 میلادی ،برای فهم تمدن غرب به لندن رفت ودربازگشت ازآن شهردانشکده محمد یه را درعلی گرساخت که درسال 1919 به حیث دانشگاه علیگر برآمد کرد. سال ها بعد ازسفر سرسید به لندن، سید جمال الدین افغانی ومحمد عبده به پاریس رفته با ارنست رنان بحث وگفت وگورا شروع کرد ند. ازاین که رنان تزدکترای خود را درباره فلسفه ابن رشد نوشته بود ،هم با سید وعبده منا قشه کرد هم گفت که فلسفه اسلامی با مرگ ابن رشد مرده است وجهان اسلام سرزمین خشک وبا یر برای فلسفه می باشد. ازاین نگاه سید سیاست کار وعبده نو اند یش ومصلح دینی بود ، راه شان ازهم جدا شد. یعنی عبده رفت به مصر وشیخ ازهر شد وتحول نه چندان بنیادی درنظام ومفردات درسی ازهر آورد وسید درترکیه ای عثما نی وفات کرد.
اگرچه شیخ رشید رضا (وفات 1936) بعد ازوفات محمد عبده درسال 1905 ، اند یشه اصلاحی استاد خود را ادامه داد. متاسفانه ، ازترس گرایش سکولاروغرب گرایی روشنفکران ملی گرای مصری به سوی وهابیت گرا یش یافت وجنازه اصلاح طلبی کمرنگ استاد خود را تا حدی درپای وهابی گری ذبح کرد! بهررو، بهتراست که دراین بخش ، اشاره ای کوتاه به تفاوت نواند یشی سر سید وسید جمال وعبده کنم. سرسید با برتردا نستن عقل بر نقل تحول آورد. برخلاف ، سید وعبده درگورستان نقلیات مانده نوگرا واصلا طلب ژرف نه شد ند. ازاین رو، نو اند یشی واصلاح طلبی آن ها جای خود را به بنیاد گرای اسلامی ازگونه های جمعیت اخوان المسلمون ووهابیت وسلفی گری زاده ازدواج ابن عبدالوهاب وابن سعود داد.
بهر صورت ، تاریخ سربلند کردن جمعیت اخوان ووهابی گری حکومتی ای عربستان گره می خورد به فروپاشی امپراتوری عثمانی درسال 1918 یا پا یان جنگ جهانی اول. معلوم است که فروپا شی ای امپراتوریی عثمانی منجربه سلطه فرانسه وبریتا نیا بر خاورمیا نه ای عربی و قد برافراشتن ترکیه به رهبری مصطفی کمال اتاترک شد. مثلا، وقتیکه درسال 1923 میلادی ، مصطفی کمال اتا ترک رسما جنازه خلافت عثمانی را برداشت واعلام حکومت لائیک / دین جدا دولت جدا کرد ،والی مصر وعبدالعزیز والی انگلیس درریاض مدعی خلیفه ای اسلامی- عربی شد ند. با توجه به خلافت خوا هی های شاه مصر وعبدالعزیز والی ریاض ،شیخ علی عبدالررازق ،شیخ نواندیش مصری- ازهری ،کتاب " اسلام واصول الحکم" را نویشت و همه خلافت ها درتاریح مسلمان ها را خلافت های ظلم وجوروستم ومخالف اسلام اعلام کرد. ازاین رو، خود شیخ مورد خشم ازهر وشاه مصرواقع شد وکتابش ممنوع هم اعلام شد.
وقتیکه شاه مصر وامیرریاض برای خلیفه شدن حمایت مردمی پیدا کرده نتوانستند ، شیخ وکتابش مورد استقبال آگاهان مسلمان مصری-عربی- غیر عربی واقع شد ند! درحالیکه کتاب شیخ وارد بازار فکر واندیشه شده بود ، شیخ حسن البناء درسال 1928 ، جمعیت اخوان المسلمون را درشهراسکندریه ساخت ودرفکراحیای امت اسلامی شد. اگرچه اخوان مد عی احیای خلافت عربی درجای خلافت عثما نی- ترکی نشد ،اما احیای خلافت اسلامی هدف اصلی اش بود. جالب این بود که جمعیت اخوان توانست درمدت زمان بسیارکم طرفدارانی زیادی درمصروکشورهای عربی پیدا کرده باعث نگرانی ای حاکمان خود کامه ای مصر ، عربستان و...شود. ازاینکه رهبر اخوان درسال 1946 خواستار حکومت مشروطه درمصرشد وخودش وارد میدان بازیی سیاسی گردید.ازاین رو،خشم شاه مصررا کمای کرد.همچنان ، اخوان درجنگ 1948 حکومت های عرب علیه ایجاد کشوراسرائیل ،درکنارآن ها وراد جنگ شد. جالب این بود که ، مناطقی که درآن ها اخوان جنگ کرد، بدامن اسرائیل نه افتاد وبرخی مناطق میدان مبارزه ای حکومت عرب با شغال اسرائیل درآمد. بنا برآن ، حکومت ملک فاروق پاد شاه مصر احساس خطر کرده حسن البناء رهبراخوان را درسال 1949 ترور کرد.ازاین رو، برخی آگاهان امورخاورمیانه باوردارند که اگراخوان همان گونه که موفقانه وارد میدان مبارزه اید ئولوژیک - فرهنگی شده بود وطرزفکرش درهمه کشورهای اسلامی راه پیدا کرد ، محتاطانه وارد میدان سیاست می شد، زمام داران خود سرعرب را زباله می کرد. مثلا، دکترفضل الرحمن (1919-1988) ، استاد اسلام شنا سی دردانشگاه های مکگیل درکا نادا و شیکاگو درامریکا ونو یسنده ای چند ین کتاب ومقاله های بسیاردرباره اسلام ، دربررسی منتقدا نه ای نظام و مفردات درسی ای مدارس مسلمان ها درمصر،هند ،اندونیزی وایران ، در کتاب خود " اسلام ومدرنیسم" ، آغازکاراخوان را ازنظرفکری خوب وبرهه ای بعد یی آن را تا یید نکرده است.
بهرحال ، مطا لعاتیکه درباره اخوان وهمفکرانش درترکیه، سودان ، سوریه، الجزایرونیم قاره ای هند کرده ام ؛ نشان می دهند که این گروه درمیدان تولید فکرواند یشه موفق اما درمیدان سیاست ناموفق بوده است. علت ناموفق بودن آن درمیدان سیا ست این است که زمام داران عرب درشعاراسلام می گفتند ومی گویند ودرعمل مخا لف اصل شورا وعدالت اسلامی بود ند و می باشند. ازاین لحاظ که اخوان ازنظر دینی خلع سلاح شان می کرد ، اول ، برای کاهش نفوذ آن، حزب تحریررا به رهبری تقی الدین نباهانی درسال 1953 ساختند ؛ ودوم ، به سرکوب آن پرداختند! مثلا، اخوان سال ها گرفتارزندان، سرکوب وکشتارجمال ناصر(وفت 1970) وفشارهای سادات ومبارک قرارگرفت وازاین که پایگاه مردمی داشت، بعد از بهارعربی (2011) ، درانتخا بات ریاست جمهوری درماه جون سال 2012 ،محمد مرسی کا ند ید آن اولین رئیس جمهور منتخب مصرشد. انتخاب شدن محمد مرسی ، کا ند ید اخوان وکودتای فتاح سیسی علیه او دربدل دوازده میلیارد دالرازعربستان وامارات متحده، نشانگراین است که مستبدان عرب ازچنگال آن رها شده نمی توانند. مثلا، اگراکنون فتاح سیسی درمصر انتخابات آزاد برگزارکند ، اخوان اکثریت آراء را درپارلمان وریاست جمهوری کمایی می کند. به این خاطرکه ،حکومت سرکوبگر سیسی به گفته ای مروان بشاره تحلیلگرتلویزیون الجزیره " هم دارای 80 هزارزندانی فکری- سیاسی اکثرا اخوا نی می باشد" هم سکولارنما ها وطرفداران جامعه ای مد نی را که علیه رئیس جمهور منتخب مصر مظاهره وجاده سازی برای کودتا کرده بود ند، روانه ای زندان کرده است.
دررا بطه به جمعیت اخوان، مشکل سکولارنما های مصری این بود که ازترس تکرارموهومی ای تجربه آخوند یسم خود کامه ای ایران درمصر، ازکود تای سیسی علیه رئیس جمهورمنتخب وعضو اخوان حمایت کر د ند. درحالیکه ، دراسلام سنی نه امام زمان وجود دارد و نه جانشین اومانند مذهب شیعه درمیان می باشد. درواقع، نظریه ای مسخره ای امام زما نی درمذ هب شیعه ای جعفری بود که به حیث نا ئب امام موهومی زمان استبداد آخوندیی خمینی و خامنه ای را تحویل ایران رو به مدرن شدن داد وآن را ازکاروان مدرنیسم بیرون وروا نه ای جهان پیشا مدرن کرد.
دررابطه به بیرون شدن تروریسم مذ هبی ازشکم بنیاد گرایی ،بهتراست که بد و مسئله اشاره نما یم:نخست ،بنیاد گرایی اخوان درکشورهای عربی وترکیه ونیم قاره هند کمک به تولید تروریسم مذ هبی نکرده است؛ دوم،ائتلاف نظامی ها وملا ها درپاکستان با کمک مالی عربستان ،تروریسم مذ هبی را تولید کرد که طالبان افغان- پاکستانی، القاعده وبیست و دو گروه تند رو وتروریستی درپاکستان نماد آن می باشند. معلوم است که درپاکستان ، هند وبنگله دیش ،جماعت اسلامی یا اخوان غیرعربی حضور فعال دارد؛ اما مخالف تروریسم مذ هبی می باشد. مثلا،برای نوشتن کتاب" جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ دردوجلد " که فصل اخیرجلد دوم آن درباره ای طالبان والقاعده واداره ای امریکایی- انگلیسی ای طالب کرزی می باشند ،برای گفت وگو با قاضی حسین احمد رهبر جماعت اسلامی به لاهوررفتم ودریافتم که او بیشترازمن مخالف طالبان وتروریسم مذهبی می باشد. مثلا، درجریان گفت وگو، آقای قاضی به من گفت که نما ینده های طالبان اینجا آمد ند وگفتند که می دا نیم جماعت اسلامی مخالف ما می باشد. بنا برآن ، خواهش می کنیم که علیه ما موضع گیری نه نما ئید.همچنان ، بیاد دارم که درهفته اخیرماه دیسامبر 2001 که امریکا وانگلیس بنام جنگ علیه تروریسم ، طالبان ، القاعده وآی اِس آی را ازافغانستان بیرون وروانه ای پاکستان کرده بود ند، قاضی حسین احمد یک مقاله بزبان انگلیسی درروزنامه ای"دی نیوز" نشروگفت که بارها بفرمانده ارتش ومد یر آی اِس آی هشدارگونه گفتم که درافغانستان طالبان بازی نکنید! متاسفانه ، نه شنید ند وجاده سازی به اشغال افغانستان توسط امریکا کر دند. اشغالی که برای پاکستان جزخطر فایده ای ندارد. بنا برآن ، دراخیر این بخش نویشته ،به صراحت می گویم که بنیاد گرایی ازنوع اخوان وشاخه های آن درترکیه ، جنوب آسیا و... تروریسم مذ هبی را تولید نکرده اند. برخلاف، وهابی گریی نفتی عربستان ، ائتلاف ملاها ونظامی های پاکستانی ، حکومت آخوند یی ایران وشبکه هایی زیرزمینی فرامنطقه ای تروریسم مذ هبی را تولید ومسلمان ها را بد بخت واسلام را دین تروریستی درجهان معرفی کرده اند. ادامه دارد.
0 comments:
Post a Comment