سیزدهم حمل 1396
به حیث یک نوسنده ، فعال فرهنگی وفردی که همواره درزند گی کوشش کرده ام کتاب خانه داشته باشم ودوام دار مطالعه کنم وسرگرمی های هم ازگونه نوشتن کتاب های: " جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ" دردوجلد و" اسلام وسکولاریسم" و" اسلام ، غرب ودموکراسی" و" اسلام ، غرب وحقوق بشر" ومقاله نویسی در وبلاک های اندیشه وانسان گرایی، وصفحه فسبک و وبازتاب دادن افکار واندیشه ها درآن ها خوشم می آید واین روز هانگاهی بتاریخ جنبش ها وانقلاب های گونه گون می اندازم ووعده ها وشعارهای آن ها را متناقض با کارکردها ودستاورد هایشان می خوانم ومی بینم؛ به این نتیجه رسیده ام که نیت های خوب به کارهای خوب ودستاوردهای خوب نمی انجامند ؛ وبخش عمده مشکلات کشورهای پیشرفته وپسمانده به خصوص افغانستان هم درهمین تناقض گفتار وکردارمبارزان وشبه مبارزان نهفته است.
بطورنمونه ، بلشویک ها به مردم روسیه که بعدا به شوروی تغییرنام یافت، این گونه وعده داده بود ند: زمین ازدهقان ، کارخانه ازکارگر وحکومت ازشوراها. نتیجه هم حکومت فردی وخود کامه استالین بود که با دستاورد کم ترین صنعتی سازی میلیون ها شهروند اتحاد شوروی را کشت. در هند بزرگ، مسلمان تحریک پاکستان برای جدای ازهند را براه انداختند که دستاورد آن در ماه اگست 1947 همان پاکستان شد. بلی ، پاکستان با شعار "پاکستان کا مطلب کیا لا اله الاالله " به میان آمد ونتیجه این شد که نظامی ها برای منافع امریکا درسال 1958 کود تا واستبداد نظامی را برقرار کردند واز 25 مارس 1971 تا 16 دیسامبر همان سال ، سه ونیم میلیون مسلمان معترض پاکستان شرقی را که حزب شان " عوامی لیگ" به رهبری شیخ مجیب الرحمن انتخابات 1970 را برده بود ، کشتند وسطح توحش را چنان بالابردند که خانم اند یرا گاندی ، نخست وزیر هند مداخله کرده 100 هزارسرباز وافسر جنایت کار پاکستان غربی را اسیرواز پاکستان شرقی بیرون شد تا کشور بنگله دیش بریاست شیخ مجیب الرحمن ساخته شود که شد. پاکستان غربی یا کنونی را هم می بینیم که دست به تروریست پروری زده هم افغانستان را ویران کرده هم اسلام را بد نام نموده است.
درادامه برآمدن پاکستان بد فرجام ،درسال 1954 ، مردم الجزایر دست خیزش خود گردانی خواهانه علیه استعمارفرانسه زد ند که ادامه یافت ودرسال 1962 به رهبری احمد بن بلا به استقلال رسید. بلی ، استقلال پایه نگرفته بود که درسال 1965 ، ژنرال حواری بومدین دست به کودتا زده استبداد نظامی را به میان آورد. استبدادی که درسال 1991 خیزش دموکراتیک مردم را سرکوب وباعث قتل دوصد هزارنفرشد. درواقع ، توحش وستم گری وآزادی ستیزی نظامی ها الجزایری به حدی گسترده بود که سه سال قبل یک نوسنده الجزایری در سایت الجزیره نوشت که " استقلال مان را ازفرانسه گرفتیم اما آزادی مان را ازدست دادیم. یعنی مردم الجزایر درزیر سایه استعمارفرانسه، آزاد تر ازحکومت نظامی با صطلاح الجزایر خود گردان بود ند! واقعیت این است که ، رویداد های الجزایر با رویداد های دیگر کشورهای عربی فرقی ندارد.به این معنا که ، درهمه کشورهای عربی حکومت ها مستبد به کهنه - نو وسرخ استعمارگری وابسته بودند ومی باشند. حکومت های که واکنش دربرابر شان بهارعربی درعصرفن آوری اطلاعاتی بود که استبداد را لرزاند اما ریشه کن کرده نتوانست. دلیل ریشه کن نشدن استبداد این بود که عربستان وشیخ های نفتی واسرائیل که ازدموکراسی درجهان عرب می ترسند، کمربستند به شکست بهارعربی وسرنگونی نخستین رئیس جمهور منتخب مصردرسال 2013. اگرچه بهارعربی با خالی شدن بانک های نفتی وکمک اسرائیل وامریکا ناکام شد،اماغلطی غرب درلیبیا وسوریه وعراق ویمن وحماقت عربستان ، بحرانی را درمنطقه ایجاد کرده است که امریکا ومتحدانش درمهارآن شکست خورده وکمک کرده اند به رشد تروریسم وبازگشت روسیه مانند اتحاد شوروی به منطقه. این که ، دربرهه دوم بهار عربی ، چه برسر حکومت های خود سروحامی های فرامنطقه ی شان می آید، با ید کمی منتظرماند!
روشن است که ، قبل از بهارعربی وخالی شدن بانک های نفت داران عرب برای خنثی کردن آن به تشوبق غرب وکمک اسرائیل، که نتیجه آن وضع فاجعه بارکنونی خاورمیانه می باشد. مردم افغانستان به خیزش علیه حکومت وابسته به شوروی وارتش سرخ آن دست زده بود ند. بلی ، خیزش مردم افغانستان علیه نفوذ وحضورنظامی شوروی از 1978 تا 1992 با وجود نیت های خوب به نتیجه مطلوب نرسید ؛ وعلت بی نتیجه شدن آن هم سه مسئله بود:نخست ، مرکز فرماندهی خیزش درپاکستان بود. نوکر کهنه وونو استعمارگری که ازخیانت نظامی هایش به اسلام ومسلمان های منطقه قبلا یاد آوری کردم. دوم ، نگاه ابزاری امریکا وانگلیس به خیزش مردم افغانستان علیه شوروی؛ سوم، تعدد گروهی جهادی ها با دست کاری پاکستان وعدم ظهور رهبری سیاسی ونظامی واحد درمیان آن ها.
بنابرآن ، منافقت پاکستان وفقدان رهبری سیاسی در میان جهادی ها، تحول بسیاریی جهادی ها به دسته های مسلح غارت گر وخوش باوری بخشی ازمردم نسبت به آن ها منجربه ویرانی کابل ومسخره شدن خیزش استقلال خواهانه در میان مردم افغانستان شد. چون، امریکا وانگلیس ونوکرشان ، یعنی پاکستان ، نگاه ابزاری به جهاد یا خیزش ضد کمونیستی یا جهادی های افغانستان داشتند! دراین راستا،اول جهادی ها را علیه کمونیست ها ودوم طالبان را علیه جهادی ها سا ختند واستعمال کردند ؛ وسوم ، خود امریکا وانگلیس بنام جنگ علیه تروریسم یا طالبان والقاعده دست ساخت پاکستان باکمک مالی عربستان وتد بیر یا اشاره خود شان ، وارد افغانستان شده دولت سازی نکردند یا نوکرشان ، پاکستان با بازسازی القاعده وطالبان نگذاشت که با داردربرنامه خود موفق شود. بهرحال ، خارجی ها منافع خود را دارند وافغانستان منافع خود را دارد که میان هردومنافع فاصله آسمان وزمین قراردارد. بنابرآن ،ازخارجی ها چه دور وچه نزدیک نباید توقع نیک داشت. متاسفانه ، اکثربزرگان جهادی باوجود خوش نیتی قبلی بد کاره شده جاده سازی برای طالبان کردند ؛ وطالبان هم تروریست شده جاده سازی برای جنگ امریکا علیه تروریسم کرد ند ؛ وبهائی این بازی بزرگ وتباه کارانه را مردم افغانستان پرداختند ومی پردازند.
0 comments:
Post a Comment