Saturday, 10 October 2015


اسلام و عمو سام!
«مرگ مکه»
جمعه, اکتبر 9, 2015 - 06:24

احمد وحدت‌خواه



ماحصل دگردیسی "نهضت خمینی"‌ به "رسالت در مبارزه با امپریالیسم آمریکا"، در حالی که اکثر پیروان آن روز آن از میان اقشار روستایی و حاشیه‌نشین شهرها حتی از يافتن ايالات متحده بر روی نقشه دنیا هم عاجز بودند، راه بی‌بازگشتی بود که رهبران جمهوری اسلامی برای بقای خود برگزیدند





ضیا الدین سردار روشنفکر انگلیسی و مسلمان در مقاله ای در نیویورک تایمز زیر عنوان «مرگ مکه» در انتقاد از نابودی نمادها و ساختمانهای سنتی و تاریخی اطراف کعبه به عنوان قبله مسلمانان جهان و جایگزینی آنها با هتل های لوکس و بوتیک های اروپایی این «مدرنیزاسیون» را به نفرت خاندان آل سعود از هرچه که کهنه و تاریخی می باشد نسبت می دهد که در نهایت به خالی شدن مفهوم حج از معنای سنتی آن ختم شده است.

واژه «حج» در زبان عربی از تلاش و همت کردن برای پیمودن یک راه تا رسیدن به سرانجام ریشه می گیرد. در قرون پس از ظهور اسلام و در غیبت هواپیماهای غول پیکر مسافربری بوئينگ آمریکا و ایرباس فرانسه مسلمانان و زائران خانه خدا ناچار بودند با پای پیاده و یا سوار بر چارپایان با پیمودن فرسنگها راه دور پس از ماه ها خود را بدور از دستبرد راهزنان و بیماریهای گوناگون سرانجام به خانه خدا برسانند و به آرزوی عمر خویش دست یابند.

بی جهت نبوده است که حافظ عزیز ما سروده است:
در بیابانها گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور

با این حال نگرانی ضیاالدین سردار نسبت به بی محتوا شدن موضوع حج با توجه به حوادث متعدد ناگوار و دردناک کشته شدن هزاران زائر بیگناه در سالهای اخیر و کشتارهای قومی ناشی از بنیادگرایی مذهبی تنها بخشی کوچک از نگرانی از حال و آینده ای است که در انتظار اسلام و مسلمانان جهان نشسته است.

آغاز این آینده دردناک نیز شوربختانه در ۳۶ سال پیش در سرزمین ما ایران و با ظهور «انقلاب اسلامی» رقم خورده است.

«نهضت اسلامی»‌ مورد نظر آیت الله خمینی در نهایت ملغمه ای از حس انتقامجویی روحانیت سنتی ایران از نوگرایی و ملی گرایی جنبش مشروطه و سپس ساختن ایران نوین در دوران رضا شاه و همچنین کوتاه شدن دست فئودالها و خوانین و بازاریان از مراکز تصمیم گیریهای سیاسی-اقتصادی دوران محمد رضا شاه خلاصه می شود.

بخشیدن هرگونه جنبه «ضد امپریالیستی و آزادیخواهانه» به آن «نهضت» تنها از ترفندهای سیاسی بازماندگان حزب توده و فرصت طلبانی صورت می گرفت که در نهایت به اشتباه محاسبه سیاسی خود و با بهایی گزاف پی بردند.

سال گذشته بابک امیر خسروی عضو سابق کمیته مرکزی حزب توده با انتشار نامه ای در مجله اندیشه پویا که با امضای ایرج اسکندری در بحبوحه «انقلاب اسلامی» به آیت الله خمینی و تشویق او به اصرار بر سرنگونی شاه و سقوط سلطنت پهلوی فرستاده شده بود بر این حقیقت صحه گذاشت.

اما اگر «نهضت خمینی» به تعبیر او و پیروانش تولد دوباره اسلام مورد نظر آنها بود، با توجه به یاری سازمانهای چپ و مذهبی در سقوط شاه و هواداری آنها از اتحاد جماهیر شوروی و چین در روزگار جنگ سرد، این «اسلام» نمیتوانست با جنبه های فرهنگی ۷۰ سال همسویی پادشاهان پهلوی با جهان غرب، خود را در ستیز با آمریکا به عنوان نماد سردستگی این جهان نشان ندهد.

علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه پیشین رژیم و مشاور کنونی علی خامنه ای به این حقیقت چنین اعتراف کرده است که در جریان اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنان آن خمینی بر این نظر بوده است که در صورت غفلت در پشتیبانی از این حرکت حزب توده و چپ گرایان صحنه گردان سیاست کشور خواهند شد.

ماحصل دگردیسی «نهضت خمینی»‌ به «رسالت در مبارزه با امپریالیسم آمریکا»، در حالیکه اکثر پیروان آنروز آن از میان اقشار روستایی و حاشیه نشین شهرها حتی از يافتن ايالات متحده بر روی نقشه دنیا هم عاجز بودند، راه بی بازگشتی بود که رهبران جمهوری اسلامی برای بقای خود برگزیدند.
این سیاسی کردن اسلام در سطح یک جنبش «کمونیستی»، گذشته از به طاق نسیان سپردن شعارهایی که به شوق آزادی و استقلال ملتی را به قول آن مفسر آمریکایی به سوی یک «خوکشی دستجمعی» کشاند، همان تار عنکبوتی است که امروز جمهوری اسلامی را در اسارت خود گرفته است.

نمی توان از یکسو خود را ام القرای اسلامی در جهان خواند و در هرگوشه ای از آن که بانگ مسلمانی شنیده می شود خود را نخود آش آنها نکرد.

از این رو «اسلام» خمینیسم و پیروان او پدیده ای بیشتر از یک ایدئولوژی سیاسی- زمینی و آلوده به همه کاستی ها و ناهنجاریهای آن نمی باشد.

ضیا الدین سردارها می بایستی وحشت آن روز را داشته باشند که در آینده ای نه چندان دور ته مانده معنویت اسلام هم در کنار نمادها و یادگارهای ظهور و عظمت دیروز آن به تاریخ بپیوندد. البته اگر هنوز چنین نشده باشد!
منبع:
گویانیوز

0 comments:

Post a Comment