Thursday 4 July 2013

بحران افغانستان وراه بیرون رفتِ آن


ابراهیم ورسجی
14-4-1392
وقتی که ازبحرانِ افغانستان وراه بیرون رفتِ آن سخن به میان می آید،بی درنگ دومسئله به گونه ی برجسته خود نمایی می نماید:نخست، تعریف ما ازبحران چیست؟دوم،زمانی که تعریف درست ازبحران وشناخت ریشه های آن ارائه کردیم،بدون شک، درجهت بیرون رفتِ آن گام برداشته می توانیم.درغیرآن،ادامه ی بحران ،تروریسم،عملیات خودکشانه وتباه کاری حتمی می باشد.خوشبختانه، برای افغان ها،به خصوص روشنفکران،فرهنگیان ،سیاست کاران ومدیران فاسد نشده ی آن ها روشن شده است که نظام سیاسی کشورشان بوظیفه ی خود عمل کرده نمی تواند و کارنکردن آن تنها دونتیجه می تواند دربرداشته باشد:نخست،دامن زدن به بحران سیاسی- اجتماعی فربه کننده ی تروریسم.دوم،درصورت عقب نشینی نیروهای ناتو،فروپاشی وهموارکردن راه برای آشوب،تروریسم وکشمکش های درونی موردپسند بیرونی های غرض ورز.
ازاینکه سخن ازبحران وراه بیرون رفتِ آن درمیان است،ناگزیریم که باتعریف بحران، راهِ بیرون رفتِ آن راپی گیری نمائیم.روشن است که هرنظام سیاسی بادشواری های برخاسته ازمحیط های درونی وبیرونی روبرومی شود.دشواری هایی که درافغانستان،درقالب یک حکومت ناکارآمد ،فاسد،رقیبان ومخالفان سیاسی دروغین وراستین ودشمنان تروریست- تباهکار زیرسرپرستی بیرونی قدبرافراشته است.واضح است.درمبارزه باچنان دشمنان ومخالفانی، نظام سیاسی تنها با حمایت های مردمی ونیروهای مدافع درونی می تواند رزم آرایی وبحران فرسایشی رامهار کند.همچنان،این یک واقعیت است که نظام سیاسی به حیث ممثل خواست واراده ی ملت و مسئول دفاع از کشوروبیهبود زندگی مردم،برای ادامه ی حیات خود بیشترازحمایت های بیرونی به حمایت های مردمی نیازدارد.درغیرآن،دربرابر هجوم های مخالفان ودشمنان درون مرزی وبیرون مرزی که به گونه های رقیبان وچالشگران سیاسی دغلکارودرست کار،تباه کاران،تروریستان وقاچاقچیان موادمخدرظاهر شده اند،نمی تواند ازخود دفاع نماید.دراین صورت،گسترش بحران مهارناپذیر موجودیت نظام سیاسی رازیرپرسش می برد.شرایطی ناگواری که درافغانستان هرچه نیرومند تر خود نمایی کرده است.
بهرحال،مهاربحران به تشخیص کارشناسان وکارکرد موفقانه ی دست اندرکاران امورکشوری ولشکریی نظام وابستگی دارد.اگرکارشناسان، بحران رابدرستی کالبد شکافی وبرنامه ریزی نمایند ودست اندرکاران بخوبی به اجرای آن بپردازند،بدون شک،بحران مهارو جامعه به نظم سیاسی- حقوقی شایسته وبایسته دست یافته زندگی آرام خود را ازسرمی گیرد.برخلاف،اگرکارشناسان بحران راواقع بینانه بررسی وراه های بیرون رفتِ آن را ارائه نکنند ودست اندرکاران ازکنارچنان کمبودیی کمرشکنی سطحی بگذرند،بحران ونابسامانی فربه ترشده حکومت رافرومی پاشاند.بدبختانه،درکشورمابحران به گونه ی که لازم است بررسی وریشه یابی نشده ودربسیاری موارد زیرسایه ی بیانیه ها واعلامیه های فرصت طلبانه ی یک بارمصرف گم شده است.بطورنمونه، حکومت کنونی می کوشد به بحران ریشه ی بیرونی بدهد، نه درونی. دربیرون هم، سیاست افغانی یک بام ودوهوای پاکستان بهانه ی عوام پذیری دراختیارسیاست گران بحران زای کنونی کشورما گذاشته است تا ازپذیرش ناتوانی درانجام مسئولیت های خود فرارنمایند. طرفه اینکه، بیرونی جلوه دادن بحران هم بیشتربخاطرسرپوش گذاشتن بر ناتوانی وفساد حکومت صورت می گیرد تا بازتاب واقعیت ها. حکومت نابکاری که خود عامل عمده ی بحران است ودستاوردش ادامه ی وابستگی به دیگران وایجاد وضع بحرانی- کنونی کشورمی باشد که همه چیزمردم راقربانی ودست مایه ی نالایقان ،تباه کاران وتروریستان نموده است.
باتوجه به آنچه گفته شد،به صراحت می توان گفت که جامعه وسیاست ما دچاربحران عمیق درونی است و بحران هم وضعیتی خطرناک وتنش آفرینِ سیاسی – اجتماعی- اقتصادی- اداریی روبه وخامت می باشد که ازناتوانی مسئولان درانجام مسئولیت وبهره برداری ناروا ازمقام ومنصب شان مایه گرفته وشرایطی غمباری را ایجاد نموده است که درصورت مهارنشدن آن، ساختار سیاسی لرزان موجود که درانجام مسئولیت هایش که سامان بخشی ای اموراجتماعی- سیاسی- اقتصادی- اداری- فرهنگی کشورمی باشد، ناکام وتشت رسوای آن ازبام به زیرافتیده است،فرومی پاشد.شرایطی ناگواری که ازبد رخ دادها حکومت کنونی کشورما ازناخن پا تاکله درآن فرورفته است.افزون براینکه،حکومت کنونی بحران زده ودرمواردی بسیاری بحرانزاوغرق درفساد اداری- مالی می باشد،به فساد سیاسی،قانون گریزی وچپاول دارای های عامه وکمک های هنگفت جامعه ی جهانی که برای بازسازیی کشورما داده شده است، پرداخته ومی پردازد.زمانی که ازبحران درونی ،ناکامی وفساد حکومت کنونی سخن به میان می آید،نباید ازدومسئله غفلت کرد:نخست، بیرونی های پشتیبان آن بانادیده گرفتن توانمندی ها واستعدادهای کارآمد کشورما، بنام بروکرات ها یامدیران وجنگ سالاران دوست ،کسانی رابرشانه ی مردم ماسوارنمودند که غارت کمک های آن ها ومنابع روی زمینی وزیرزمینی کشورما،فقربی سابقه ی مردم،تفاوت جانکاه سویه ی زندگی اقتصادی میان بالادستان وزیردستان،گسترش تروریسم وبحران عمیق کنونی، دست آورد آن هامی باشد.دوم ،زمانی که مدیران نادان وپودرفروش وجنگ سالاران قاچاقچی وفرارکرده ازجنگ، بجای نظام سازی وبازسازیی اقتصادی به عمق بحران وبی نظامی درکشورافزودند وشکستِ رسواخیزشان درسطح ملی وجهانی رسانه ی وباعث اعتراض هاوانتقادهای درشتِ حتاحامیان شان گردید ،به وقت کشی ،فرارازمسئولیت وسیاست های نادرست آن هم به گونه ی کمیسیون سازی های بی شماروبی فایده زیرنام های:کمیسیون های عدلی-قضای- مبارزه بافساد – اصلاحات اداری- شورای عالی صلح و...دست زدند که نتیجه ی آن براندازی آنچه که ازساختارنیمه جان اداریی کشورباقی مانده بود وگسترش بحران اعتماد میان دولت ومردم وتنش های میان قومی می باشد که هرروزبیشترازپیش به گستره ی بحران وبی ثباتی سیاسی- اجتماعی به نفع خودشان وتروریستان می افزاید.
شایان توجه است که، درکنارتاکید بر درونی بودن بحران،نمی توان عامل بیرونی فربه کننده ی آن رانیز فراموش کرد.البته،دقت باید کرد. تازمانی که عامل درونی بحران یا فساد،نابکاری وسیاست های غیرملی حکومت کنونی درمیان نباشد،ازعامل بیرونی کاری ساخته نیست.بنابرآن،نخست،باید به خشکانیدن سرچشمه ی درونی بحران پرداخت وانجامِ چنان کاری سترگی هم به ایجاد حکومت خوب وکسب حمایت های مردمی برای آن وابسته می باشد.زمانی که چنین شد،بی درنگ،عامل های بیرونی تشویق کنده ی بحران بویژه پاکستان منافع خود رابجای صادرنمودن تروریسم ، درهمسایگی خوب باکشورمادیده به عامل کمک کننده به روند صلح وسازش دیگرگونی موضع می دهد.ازسوی دیگر،هماهنگی اولویت های امریکاوافغانستان که این روزهانشانه های آن دیده می شود،سیاست افغانی پاکستان رازیرفشارمی گذارد تا بجای فربه نمودن تروریسم به فرایند بازگردانی صلح وثبات درافغانستان کمک نماید.به سخن دیگر، تاکید انحصاریی امریکا برجنگ علیه تروریسم ونابکاری حکومت کرزی دررفع نیازمندی های فوری افغان ها یعنی دولت سازی ،بازسازیی اقتصادی ،بازگردانی مهاجرین وکاهش کمبود خانه نه تنها کمکی به کمرنگ شدن تروریسم نکرد،بلکه پاکستان راتشوی نمود تابافربه نمودن دهشت گردی وافزایش عملیات خودکشانه بیشترازپیش دشواری آفرینی نماید.ازاین رو،به صراحت می توان گفت که بازنگریی امریکا درجنگ علیه تروریسم وهمسوی آن باکابل دراداره سازی وبازسازی اقتصادی می تواند که تروریسم را هم درپرورشگاهش وهم درافغانستان نابود نماید.بنابراین،برای افغان هابویژه آگاهان ومبارزان ، نه سیاست کاران فاسد آن ها که باگروه بندی های مسخره چند دستگی به سود حکومت ودشمنان کشورایجاد نموده اند،لازم است که تمام توان وتوجه خود رابه بحران زدایی دردرون متمرکزنمایند وبخش بسیارسازنده وتعیین کننده ی کاربحران زدایی هم مبارزه باحکومت درمانده وفاسد کنونی وگام برداشتن درجهت فراهم نمودن بدیل آن، یعنی حکومت خوب وپیرواراده ومصلحت عامه می باشد.
زمانی که ازبحران زدایی ومبارزه درجهت اصلاح حکومت فاسد کنونی یا ایجاد بدیل آن یعنی حکومت خوب سخن به میان می آید،بی درنگ این اصل خود نمای می کند که حکومت درمانده ی کنونی وطالبان دو روی یک سیکه می باشند.به این معناکه،این حکومت درجهت بقای طالبان وطالبان برای ادامه ی عمر آن کمک می نمایند.به سخن دیگر،ناتوانی ، فساد وخویش خوریی بالادستانِ حکومت کمرطالبان وتروریسم رابسته ومردم رابه بن بست وناامیدی کشانده است! بطورنمونه، درجنوب غرب وجنوب شرق کشورکه دررسانه های منطقه ی وغربی پایگاه مردمی طالبان جازده شده ومی شود،بدومسئله باید دقت نمود:نخست،آن گونه که رسانه های غرض ورزسخن سرایی می کنند،طالبان پشتیبانی مردمی ندارند.دوم ،توانی مردمی کمرنگی هم که طالبان درمنطقه کمایی کرده اند نه از احترام مردم به آن ها،بلکه به ناتوانی وفساد حکومت درمانده ی کرزی گره می خورد.به سخن دیگر،اگرکرزی وزیرانی را ازمنطقه وارد کابینه می کرد که درمیان مردم خود رفت وآمد کرده می توانستند،اکنون ماوضعیت بهتری داشتیم.بدبختانه،کرزی افرادی را ازمنطقه به گونه ی وزیربالاکشید که در12سال گذشته نتوانستند حتابه جای تولد خود بروند چه ماند به اینکه بامردم درتماس وسری به ارگان های ولایتی زیراثروزارت خود بزنند.درواقع،چنان وزیرانی بسیارخوب به برآمدن دوباره ی طالبان دربخش های ازجنوب کشورکمک نموده اند! ازهمه مهمتراین که،نباید این گونه فکرکرد که دیگرگون کردن وضع نامطلوب کنونی وایجاد وضع مطلوب جایگزین آن، کارساده وآسان می باشد.روشن است. به گفته ی بهار:به هوس جورنیاید،به تمنانشود / اندرین راه، بسی خون جیگرباید خورد! ازاین رو،برای همه ی افغان ها لازم است که مبارزه ی جانکاه وشبانه روزی نمایند تاکشورخود را ازچنگال غارتگران وغاصبانی که سالها است مصروف چاپیدن هستی مادی ومعنوی شان می باشند،نجات بدهند.ونجات هم دردوعامل زیرنهفته است:نخست،بسیج مردم وبالابردن سویه ی فرهنگی-اجتماعی- سیاسی- حقوقی شان تادرتصمیم گیری ها وگزینش های پیشِ رو ازسطح قریه تاشهر،ولایت تامرکزبه نفع خود وزیان تباه کارانِ نقاب داروبی نقاب گزینش نمایند.روشن است.زمانی که مردم چنان کردند،دیگربه رئیس جمهور،وزیران ونماینده های پارلمانی-ولایتی ی روبرونمی شوند که برای خود تنخواه چند صدهزارافغانی،خانه ها وموترهایی قمیتی،تجارت وسرمایه ی کلانِ باد آورده وبرای آن ها فقر،بیماری،پس ماندگی وتفرقه بخواهند! دوم،بکوشند که انتخابات ریاست جمهوری سال آینده بدون اثرگذاریی مافیای سیاسی- نظامی- زمینی- مواد مخدریی کنونی برگزارشود.دراین صورت،هم ساختاردولتی دربخش های اجرایی، قضایی و قانون گزاری بازسازی وامروزین می شود وهم تروریسم وتندروی کمرنگ یا پایان می پذیرد.درواقع،شرایطی بوجود می آید که کشورازوابستگی به خود گردانی رسیده آینده ی خود رابدون سرپرستی دیگران، تعیین نماید.
درپسین بخش نوشته،می خواهم به اداره ی کرزی وغربی هابگویم که کمک نکردن شان به برگزاری یک انتخابات درست ومردم گرا چیزی نخواهد بود مگرتکرارانتخابات تقلبی1388-2009ودرنتیجه نگهداریی حکومت درمانده وفاسد کنونی یابخش های ازآن درحکومت بعدی آن هم درزمانی که باحضور150هزارنیروی نظامی نتوانستند اداره ی نابکاروغارتگرزاده ی انتخابات تقلبی نامبرده رااستواربسازند واستوارنشدن چنان اداره ی هم بیشتربه فساد مالی وغارتگری های دست اندرکارانش درشت وریزش برمی گردد تاکارهای پراکنده ی طالبان وتروریستان.زمانی که حکومت زاده ی آن انتخاباتِ رسوانتوانست درزیرسایه ی نیروهای خارجی زمین رادرزیرصندی ریاست خود آرام نماید،دقت نمایند که تکرارتجربه ی ناکام یاد شده چندین برابرویرانگریی طالبان وتروریستان به منافع سنجیده وناسنجیده شان درافغانستان زیان بخش می باشد.ازسوی دیگر،کرزی این روزهاپرسمان امضای معاهده با امریکابه مناسبت ادامه ی حضوربخش های ازنظامی های آن کشوروبرخی کشورهای غربی زیرنام مبارزه باتروریسم وآموزش نیروهای نظامی،پولیس وامنیتی های افغانستان پس از2014رادچاربهانه تراشی هاازجمله برگزاریی جرگه ی بزرگ نموده وازبهانه تراشی هاهم نه کسب حمایت مردم که درجرگه های پیشتربه نمایش گذاشته است،بلکه این هدف رادنبال می نماید که ضمانتی درجهت ماندن خودش درقدرت یاروی کاری آوردن دسته ی مورد نظرش درانتخابات ماه آوریل2014- ماه حمل 1393،به دست باورد.اگرچه ازدست وپازدن اداره ی درمانده ونامردمی کرزی بخاطردست کاری درانتخابات2014وپیامدهای بحران زاویرانگرآن همگان بویژه کشورهای غربی پیش بین به نظرمی رسنند،اماتاکید نویسنده متکی براین اصل است که کاسه ی صبرافغان هاازکارکرد این اداره لبریزشده است.پرسمانی که ازهرنگاه دقت خودافغان هاوکمک کننده های بیرونی رامی طلبد.اگرچنان دقتی نشود،آن هم درشرایطی که نارضایتی هاروبه اوج گرفتن دارند،تنهادونتیجه ی زیرراباید پیش بین شد:نخست،گسترش بی سابقه ی بحران وماندن بخش های بیشتری نیروهای غربی بخاطرنپذیرفتن شکست که چیزی جزادامه ی وضع غیرقابل پذیرش کنونی بوده نمی تواند.دوم،فروپاشی حکومت فاسدکنونی وبازگشت کشوربه دهه ی1990سده ی گذشته.پرسمانی که ازهرنگاه برای افغان هاوجامعه ی جهانی زیان بخش وبه نفع دسته های تروریستی،جنگ سالاران شکم پرست ومافیای موادمخدر می باشد.ازاین رو،هم کرزی، هم غربی ها،هم افغان هاوهم پاکستانی هابدانندکه برگزاریی یک انتخابات همه پذیروبیرون کشیدن یک حکومت خوب ازشکم آن به نفع زدایش بحران وگام سنجیده درجهت بازگردانی صلح وثبات درافغانستان ومنطقه می باشد.درغیرآن،رفتن شرمسارانه ی نیروهای غربی وحکومت کرزی ورقابت های داغ قدرت های منطقه ی وبازی گران آماده ی جنگ نیابتی شان درافغانستان، قابل پیش بینی به نظرمی می رسد.

0 comments:

Post a Comment