Saturday, 8 September 2012

زبان وسیاست درافغانستان


ابراهیم ورسجی
18-6-1391
این روزها،پرسمان زبان درافغانستان توسط شماری ازکسانی که درجه ی آگاهی شان اززبان زیرصفروسیاست راهم در نهایت نادانی ازکوچه های تنگ وتاریک آن وسیله ی برای کمایی کردن پول وقدرت ونوکری به کشورهای بیرونی ساخته اند،برجسته ساخته شده است.درافغانستان،این نخستین بارنیست که پرسمان زبان برجسته وسیاسی ساخته می شود،درگذشته های دورونزدیکِ این کشورشوربخت هم بی تاریخان وبی فرهنگانی که توسط قدرت های کهنه ونواستعمارگری برشانه هایی لاغرمرد م این مرزوبوم بارکرده شده بودند،چنان کردند که پسینی هایشان اکنون دارند می کنند.
ازآنجا که پیش ازآمدن اروپایی هابه قاره ی آسیا،منطقه ی که امروزافغانستان نام داده شده است،"ایران- آریاناوخراسان"نامیده می شد،وزبان هاوقومیت های گونه گون رابدون تمیزوتبعیض نژادی- مذهبی- زبانی درخود جای داده بود؛بدبختانه،باآمدن استعمارکهنه ی روسی- انگلیسی به آسیای مرکزی وجنوبی،کشورهایی درمنطقه باپیشوند وپسونداین قوم وآن قوم ساخته شدند که نتیجه ی آن شکل نگرفتن ملی گرایی سرزمینی واوضاع پس مانده ی کنونی می باشد.
روشن است که اروپایی هایی استعمارگر،ملی گرایی وساختن دولت – ملت رادرقاره ی کلیساوپاپ زده ی اروپا باخداحافظی کردن با ملت وامت مسیح وزبان لاتینی حاکم برآن وجایگزین کردن دولت- ملت هاوزبان های ملی انگلیسی- فرانسوی- جرمنی- ایتالوی- اسپانوی و...کنونی درجای آن آغازکردند.دولت- ملت هاوزبان هاوفرهنگ های ملی که ازآغازعصررنسانس/نوزایی درنیمه ی دوم سده ی پانزدهم میلادی تاکنون بارهاپوست وگوشت عوض کرده وبه شکل کنونی خود درآمده اند.
درادامه ی نهضت رنسانس/نوزایی وانقلاب صنعتی،زمانیکه کشور های اروپای غربی درگام نخست، به دولت- ملت هایی مدرن، ودرگام دوم، به قدرت های استعمارگرمبدل ودرسده ی نزدهم کشورهای غیراروپایی بویژه کشورهای اسلامی رابه گونه ی مستقیم وغیرمستقیم بزیرسلطه ی استعماریی خود درآوردند،درنیمه ی پسین سده ی نزدهم میلادی بود که احساس توهین وپس ماند گی درمیان مسلمان ها اوج گرفت ؛احساسی سرکوفته ی که به گونه ی ملی گرایی بویژه ملی گرایی فرهنگی خود نمایی کرد. دراین راستا،زمانیکه درسده ی بیستم ارزش های فرهنگی- غربی درزیرسایه ی سیاست ونظامی گریی استعماریی آن درجهان اسلام گسترش یافت،به گونه ی واکنشی دوگونه گرایش فربه ترشدند:نخست،بازاندیشی دینی.دوم،ملی گرایی سیاسی- فرهنگی.
ازآنجاکه بحث بازاندیشی دینی بیرون از موضوع نوشته می باشد،تنهابه پرسمان زبان بسنده کرده به ادامه ی بحث پرداخته می شود.زمانیکه به ادامه ی استعمارسیاسی- نظامی خود، غربی هاچهره ی فرهنگی- زبانی خودرانیزبه نمایش گذاشتند،پرسمان زبان وفرهنگ ملی درمستعمره هاخود نمایی کرد.درادامه ی همین خود نمایی بود که پرسمان زبان وفرهنگ ملی ارزشمندی پیداکرد؛ودراین راستا،دربرهه ی پساکهنه استعماری، برخی کشورهای مستعمره مانند:هند،پاکستان،مالیزی و...به ادامه ی سامانه ی فرهنگی- آموزشی- پرورشی انگلیستان، زبان انگلیسی رابکاربستند،ودرشمال افریقا،برخی مستعمرات فرانسه، مانند:تونس،مراکش والجزایرو...زبان فرانسوی رابه حیث زبان علمی- آموزشی درکنارتشویق زبان عربی به گونه ی زبان ملی نگهداشتند.
برخلاف کشورهایی نامبرده،ترکیه،ایران ومصرزبان های ترکی- فارسی وعربی را به گونه ی زبان هایی ملی نیروبخشیده وزبان هایی انگلیسی- فرانسوی رابه گونه ی زبان های علمی- فنی به دانشجویان خودآموزش دادند.ازاین رو،ترکی،فارسی وعربی درترکیه،ایران ومصرزبان های ملی،ودرهندوپاکستان زبان انگلیسی بطور زبان علمی و دفتری درکنارتشویق کمرنگ زبان هندی که درپاکستان وجامعه ی مسلمانان هند باعربی- فارسی سازیی الفبایی آن اردونامیده می شود،جایگاه پیداکرد.درافغانستان که قربانی سیاه کارترین حکومت هایی زیراداره ی غیرمستقیم استعمارشده بود،بخاطرجانیافتن مفهوم دولت- ملت مدرن، فرهنگ وزبان ملی هم کمرنگ ونیمه جان باقی ماند وهم سیاسی کرده شد. افزون برسیاسی ونیمه جان شدن فرهنگ وزبان ملی، درنیمه نخست سده ی بیستم،بااینکه نخبه گان بی سواد ومزدورحاکم برافغانستان به زبان پشتوسخن گفته نمی توانستند،درجهت فربه کردن زبان پشتوبه دری یافارسی ستیزی دست زده شد.سیاستی که نه به فربه شدن پشتوکمک کرد ونه رمقی برای زبان دری- فارسی باقی گذاشت.
پس ازجنگ جهانی دوم که نهضت های خود گردانی خواهی درجهان سوم بویژه جنوب آسیاسربلندکردند ومنجربه برآمدن دولت هایی خود گردانِ هندوپاکستان شدند،درافغانستان دوپرسمان ازهمه بیشترخود نمای کرد:نخست،نوخواهی سیاسی- فکری، بسترفرهنگی- زبانی ای رامی خواست که بتواند مفاهیم نورادرشرایط نوبه جامعه عرضه نماید،بستری که زبان پشتوناتوان ترازفراهم کردن آن بود.دوم،برآمدن پاکستان این خیال واهی رادرطبقه ی قبیلگی- حاکم افغانستان ایجاد کرد که بااعلام نزاع مرزی- سرزمینی باپاکستان ودرنتیجه ضمیمه سازیی قبیله های شرق مرز"دیورند"به افغانستان،می توانند به شمارنفوس همزبان های خود بیفزایند.سیاستی که ازنظرزبانی- فرهنگی به پشتوزبان های پاکستان وازنظرسیاسی – اقتصادی به مردم افغانستان زیانبارتمام شده سبب برآمدن شرایطی ناگوار کنونی گردید.
برخلاف توقع دارود سته ی حاکم،درسطح بیرونی، پاکستان مسیرتامین مناسبات سیاسی- اقتصادیی افغانستان باجهان غرب وکشورهای اسلامی رابسته کرد وازنظرفرهنگی- زبانی دستورداد که ازتدریس زبان نیمه جان پشتودرمنطقه ی پشتون نشین بخش آن کشور جلوگیری بعمل آورده شود؛ودرعرصه ی درونی نیزسیاست فرهنگی- زبانی ای دری- فارسی ستیزحکومت کابل به امید فربه کردن زبان پشتوبه قیمت نابودی یاکمرنگ کردن زبان فارسی ناکام گردید.
ازپیش روشن شده بود که حکومت افغانستان ناتوان ترازاین است که زبان پشتورافربه نماید چه ماند به اینکه آن راجانشین زبان دری- فارسی کند.ازاین رو،زمانیکه شکست سیاست فرهنگی- زبانی نخبه گان پس مانده ومتعصب واقعیت پیداکرد،بافربه کردن پرسمان جدای انگاری میان حوزه ی فرهنگی ایران وافغانستان، ستیزبازبان دری به گونه ی دیگری راه اندازی شد.درشیوه ی نوکه مانند گذشته بربنیاد افزایش واژه های عربی وبارکردن واژه های پشتوبرزبان دری تکیه داشت،دوپرسمان زیرخود نمایی کرد:نخست،تاکید برکاربرد واژه های عربی درزبان دری- فارسی افغانستان،درزمانی که درایران فرهنگ سرای فارسی ای رضاشاه پهلوی(1299-1320)باکاربردی کردن سیاست سره سازیی زبان فارسی، واژه های اصیل فارسی راجایگزین واژه هایی عربی می کرد،بخاطرهمنوایی تاریخی- فرهنگی- زبانی هردوکشور،درافغانستان به چالش گرفته شد .دوم، برخلاف دستورحاکم برزبان،واژه های پشتو به زبان دری بارکرده شد،سیاست نادرستی که تاکنون بادامن زدن به تنش هایی قومی- زبانی درجامعه ی ماادامه دارد.
باتوجه به دستورحاکم برزبان،واژه های بیرونی ازسه راه وارد یک زبان می شوند:نخست،ازراه دین یاایدئولوژی.دوم،ازراه تجارت.سوم،ازراه توسعه وپیشرفت علمی- فنی وصنعتی که دریک زبان صورت می گیرد،خود بخودواژه های آن زبان وارد زبان های دیگرمی شوند.اگربی شمارواژه های عربی درزبان فارسی یادری دیده می شوند،بدوپرسمان زیربرمی گردد:نخست،دین اسلام.دوم،حرف هایی مشترک درالفبای هردوزبان.ازجانب دیگر،اگر واژه های انگلیسی به فراوانی درزبان هایی دیگررخنه می کنند،برمی گردد به تولید ونوآوری های فنی وعلمی ی که درزبان نامبرده صورت گرفته ومی گیرد.دربخش تجارت هم، وضعیتِ همانندی قابل دید می باشد.به سخن دیگر،داد وگرفت تجارتی کالاومواد خام خود جاده ی هموارومناسب درجهت وارد شد ن واژه هایی یک زبان به زبان دیگر می باشد.
شایان توجه می باشد که واژه هایی که ازهرسه راه نامبرده ازیک زبان وارد زبان دیگرمی شوند،دستورحاکم برزبان برواژه هایی وارد شده سوارمی شود،وقانون یاد ستورحاکم برزبان هاهم برخاسته ازالفبای زبان هامی باشد.ازاین رو،داد وگرفت میان زبان هابرپایه ی همنوایی الفبا میان آن ها می باشد.درافغانستان که باحاکم ساخته شدن نادرغداربرمردم افغانستان توسط استعمارانگلیس، ستیزبازبان دری آغازشد وتااندازه ی زیادی به گسترش نادانی درکشورکمک کرد؛آن هم د رزمانی که خود نادرخاین وبازماند گانش به زبان پشتوسخن گفته نمی توانستند،دوپرسمان زیربرملاشد:نخست،همنوایی میان دری ستیزان افغانستان واتحاد شورویی- استالینی.دوم،دشمنی قدرت های استعمارگرِ اروپایی بازبان هایی زنده ی جهان اسلام ازجمله دری.دراین راستا،دری درنیم قاره ی هند توسط انگلیس برانداخته شد،ودرآسیای مرکزی بلشویک هابه سراغ زبان دری رسیدند،ودرافغانستان نوکران انگلیس زیررهبریی نادرخان وبازماند گانش نیزبجان زبان دری افتادند.
بااینکه نوکران استعماردرافغانستان که بیابان گردانی بیش نبودند، تاتوان داشتند به دری ستیزی پرداختند،امابستری تاریخی- فرهنگی- زبانی دری- فارسی- خراسانی ای افغانستان نگذاشت که دشمنان فرهنگ وزبان دری درجهل گستری وتبعیض آفرینی وفرهنگ زدایی خود موفق شوند.ازاین رو،زمانیکه دری ستیزان ناکام شدند وکشوررادرفقر،جهل ونادانی فروبردند،پس ازجنگ جهانی دوم، درسیاست خارجی به کاسه لیسی شوروی ودرسیاست فرهنگی- درونی به مسخ زبان دری ازراه بارکردن واژه های زبان پشتوبرآن شدت بخشیدند.
ازآنجاکه همنوایی الفبایی میان زبان دری وپشتووجود ندارد،ودستورحاکم برزبان دری اجازه نمی دهد که واژه های بیرونی برخلاف دستوردرآن جای بگیرند؛ازاین رو،ادبیات دری به گونه ی نیمه جانی درمسیرطبیعی خود ادامه، ودرزبان رسمی- حکومتی که همواره ازنانخبه گان بی فرهنگ حاکم متاثرمی باشد،برخلاف دستورزبان دری، واژه های پشتورابردری بارمی کند.بطورنمونه،بخاطرناهمنوایی الفبایی میان هردوزبان،واژه هایی سارنوال،پوهنزی،سارندوی،شونزی و...دردری کاربرد تحمیلی یافته اند که هم به پشتووهم به دری توهین می باشد.چراکه درالفبایی پشتواین گونه نوشته نمی شوند،ودرالفبای دری هم چنان حرف هایی وجود ندارند.
طرفه اینکه،برخی باسوادان پشتوزبان که اززبان شناسی بهره ی نبرده اند،بارکردن واژه های پشتوبردری راپیشرفت زبان پشتومی دانند وپارا ازاین هم فراترگذاشته برخی واژه های دری مانند:دانشگاه ودانشکده ،دادستان،بازرس و...را که دری یافارسی اصیل می باشند،ایرانی پنداشته بادری زبان هاهم درسطح دانشگاه وهم درادارات حکومتی درگیرمی شوند که نمونه ی برجسته ی آن احضاریک کارمند وزارت تحصیلات عالی درکمیته ی امورفرهنگی- دینی پارلمان درروزپنجشنبه16سنبله وتهدید وبه روایتی زدوکوب اوتوسط تاریخ زده هاوپس مانده ها می باشد.جالب این است که این گستاخی درکمیته ی امورفرهنگی- دینی پارلمان صورت گرفته است،کمیته ی که پسوند دینی دارد، ودردین هم جای برایی تبعیض های زبانی- نژادی دیده نمی شود، ومتعصبان سرزنش سختی هم شده اند و درحدیثی ازرسول الله صلی الله علیه والسلم:"ازمانیست کسی که به تعصب دعوت می کند،"آمده است.ازطرف دیگر،زبان پشتو باهمه پس ماند گی وفقرعلمی- فرهنگی- ادبی- هنری که درمقایسه بادری دارد می تواند پوهنتون داشته باشد وزبان دری باهمه پیشینه ی پربارتاریخی- فرهنگی- علمی- ادبی- هنری ومیراث فرهنگی- تمدنی اش دانشگاه ندارد ونیازمنداست که آن را ازپشتوتگدی نماید.
ازهمه مهمتراینکه،هیچ زبانی چه محلی وچه ملی نمی تواند واژه یاواژه های راکه خود دارامی باشد،ازدیگرزبان هابگیرد،ودررابطه باواژه های که دریک زبان وجود ندارند ووارد کردن آن هانیازروزانه می شود،امروزبسیاری کشورهافرهنگ سراهایی دارند که درآن ها معادل/برابر سازی کرده برای هرواژه ی علمی ونامی که تازه وارد میدان کارزارزند گی علمی- فرهنگی- ادبی- زبانی ملت هامی شود،واژه سازی می کنند.درافغانستان که ازمدت هاپیش وارد کردن واژه ها اززبانِ درگذشته ی سانسکریت وهندی، توسط افراد نا دانِ باصطلاح زبان شناس خود سرانه ادامه دارد؛پرسمانیکه دربسیاری زمینه ها به مسخره گی هم کشیده شده است.این گونه زبان شناسان نادان نه تنهاازبیرون به پشتوواژه های ناسازوارد کرده اند،بلکه به زدایش واژه های دری وعربی ازپشتو به بهانه ی سره نویسی پرداخته اند.روشی وکارکردی که فهم زبان پشتورابرای دری زبان های افغانستان دشوارترساخته است.به سخن دیگر،اگربجای سانسکریت وهندی ازدری وعربی به پشتوواژه گیری می شد یادستکم واژه هایی هردوزبان که پیشتردرپشتورایج بودند، نگهداری می شدند،امروزبسیاریی مردم غیرپشتون افغانستان به سخن گفتن دراین زبان نایل می شدند.ازاین رو،بسیاری سربازان،منصبداران نظامی وپولیس غیرپشتوزبان که درفهم زبان پشتودشواری دارند،درشناخت رتبه هادرنیروهایی انتظامی ودفاعی کشورکه ازپشتوگرفته شده است دچاردشواری می باشند.دربسیاری کشورهای چندزبانی- چند قومی،حکومت ها بخاطرنگهداریی وحدت ملی البته سیرگونه نه پیازگونه، سرودملی،رتبه ها،بیانیه هاو...رادرزبان های رایج سرزمینی بازتاب داده اندومیدهند.سیاستی که هم نمایش دهنده ی خواست همگانی وهمچنان تامین کننده ی اصل کثرت گرایی دموکراتیک می باشد.
طرفه اینکه،زبان شناسان پشتودرافغانستان راجع به پرسمان هایی نامبرده دشمنانه می نگرند،اماهرگزنمی کوشند بجایی دری ستیزی دست به ترجمه ازدیگرزبان هازده به غنای فرهنگی ای زبان پشتوکه نیازمبرم روزانه می باشد، بیفزایند.اگرامروزیک کتاب علمی ترجمه یانوشته شده بزبان پشتودرافغانستان وجود ندارد وبازارکتاب فروشی کشورما از کتاب هایی علمی بزبان پشتوغیرازکتاب هایی مکتب ها خالی می باشد،این کمبودی راباید درچشم پوشی ازترجمه وپژوهش دراین زمینه سراغ کرد.بجای اینکه متعصبین درمانده وپس مانده ازطریق ترجمه وپژوهش به غنایی زبان پشتوبیفزایند،درمحیط دانشگاه یاپوهنتون درگیری بادری زبان هایی رادامن می زنند که ازواژه های اصیل دری مانند: دانشگاه ودانشکده و...بهره برداری می کنند.تاجائی که بنده درجریان کنشگری های این گونه فاشیست های زبانی درمحیط فرهنگی یافرهنگی نمای افغانستان قرارگرفته ام،روشن می شود که آقایان بجای کوشش درجهت توسعه ی علمی- فرهنگی کشوربادری زدایی خود به توسعه ی جهل ونادانی کمک می ورزند.وزمانیکه این گونه کارکردهایی نابخردانه رسانه ی می شوند،فوراً این گونه استدلال پیش کش کرده می شود که وحدت ملی درخطراست،وحدتی که بخاطرکارکردسیاسی- زبانی ای نادرستِ خود آن ها ناتوان ساخته شده است.
جالب این است که این گونه کوته فکران درکشوریکه درهمه بخش های آن زبان فارسی- دری فرمان می راند ومفاهیم علمی راحتابچه های پشتوزبان بهتراززبان پشتو بزبان دری درک می کنند،بادری زدایی وحدت نیم کاره ی موجودراهم زیانمند می سازند؛بی خبرازاینکه زبان به تنهایی عامل وحدت نیست،اگر می بود،امروزعرب هابخاطرداشتن زبان واحد دارای22کشورنمی بودند!این گونه زبان شناسان نادان وطرفداران شان باید بدانند که بادرج آمارنادرست مبنی براینکه شمارتاجیکان درافغانستان12درصد می شود،آن هم در"دایرت المعارف نام نهادآریانا"که غیرازمفاهیم علمی همه چیزدرآن دیده می شود،بجای خدمت به وحدت ملی به آن خیانت کرده اند.ازهمه مهمتراین که، درمانده های فرهنگی- زبانی متوجه باشند که شمارتاجیکان درافغانستان برابربه حضورزبان دری وشمارپشتون هابرابربه حضورزبان پشتودرکشورمامی باشد.درجنوب افغانستان ازلشکرگاه تا اسدآباد،تاجیکان بسیاری بزبان پشتوسخن می گویند که آمارشان بیشترازآمارپشتوزبان هایی می باشد که بزبان دریی شکسته سخن گفته می توانند.غیرازاین،هرچه گفته شود،ازسیاست وتاریخ دروغین رسمی الهام می گیرد تاواقع بینی ودرست انگاری.
ازاینکه آقایان متعصب ازآینده می ترسند،دیروزبه کمک هند بریتانیاوشوروی زورمی گفتند وامروزکه توده هابه میدان آمده اند وآن گونه زوردرمیان نیست، دروغ می نویسند!اگرواقعا اکثریتی- قومی- نژادیی درمیان است،بهترین راه کارِنمایش آن، نفوس شماری دقیق زیرنظرسازمان ملل متحد ودیگرنهادهایی بیرونی ودرونی وتعیین واحدهایی اداری برپایه ی نفوس وتن دادن به انتخابات دموکراتیک می باشد.چراکه دردموکراسی واقعی نه دموکراسی دروغین وقبیله زده وتفنگ سالارزده ی کنونی، اکثریت است که بارعایت حقوق اقلیت فرمان می راند نه خلاف آن.اگرادامه ی شرایط بحرانی کنونی عامل های بسیاری داشته باشد،بدون گمانه زنی مهمترین آن پس ماند گی ودرماند گی افراد ودسته های می باشد که کله ی خود راپشت سرپرسمان های زبانی ونژادی یافاشیسم زبانی پنهان کرده اند.
درپسین بخش این نوشته،ازآن شمارکسانی که پشت سرپرسمان زبانی ایستاده اند وکاربرد واژه های فارسی ازجمله دانشگاه ودانشکده،دانشجوودانش آموزو... را ایرانی میدانند،پرسش می نمایم که نخست ،خود شما که بدون استعدادولیاقت باوجود پشتوزبان هایی دارایی سویه ی بالایی علمی دردرون وبیرون کشور،درشورای نام نهاد ملی یا اداره های بالا ی حکومتی نشسته اید،می توانید به شهرودهکده ی خود بروید؟دوم،بدانید که دیگرهمه ی کشوربویژه شهرکابل توان این راندارد که دسته های بی فرهنگ درآن جای گرفته بدون داشتن پایگاه مرد می برمردم فرمان رانده زبان ودین وفرنگ شان رابازیچه نمایند!
ازهمه مهمتراینکه،سیاست بازان ودست اندازان درامورزبان وفرهنگ باید بدانند که دستبرد سیاسی به فرهنگ وزبان بیشترازهرزمینه وپدیده ی دیگری بزبان وفرهنگ زیان رسانی می نماید.ازاین رو،لازم است که اصل جدایی میان سیاست وفرهنگ وزبان پاس داشته شود.همچنان،متعصبان باید بدانند که مردم افغانستان رادین اسلام ،فرهنگ وزبان فارسی- دری با باربزرگ دینی- ادبی- عرفانی- هنری اش باهم نزدیک ساخته است.به سخن دیگر،وسیله یک دیگرفهمی آن هاشده است.بنابراین،هرگونه حرکت واپس گرایانه درجهت دری- فارسی ستیزی بهربهانه ی که راه اندازی شود وجدای انگاری میان حوزه ی فرهنگی ایران وافغانستان بخاطرناتوان سازیی زبان دری- فارسی بسیاری فرصت هارادرسده ی بیست ویکم یاسده ی جهانی سازی ازدست مردم افغانستان که بیشترازهرزمانی دیگربه همسویی باهمی نیازمبرم دارند،نابود می سازد.
شایان توجه است که دانشگاه یاپوهنتون بهرکدامی که باوردارید،یک وظیفه درجهان مدرن دارد که آن تولید ومصرف کردن اندیشه می باشد.پرسش بنیادی این است که پوهنتون ها یادانشگاه های افغانستان آیاتوان تولیدومصرف کردن اندیشه رادارند یانه؟تاجای که نویسنده ازکارکرد تولیدی- اندیشه ی دانشگاه هایی بیرونی اطلاع دارد،به صراحت می توان گفت که دانشگاه ها یاپوهنتون هایی ماتوان تولید اند یشه راکه ندارند؛بدبختانه،توان مصرف کردن اندیشه ی تولیدشده توسط دیگردانشگاه های دورونزدیک راهم ندارند!ازاین رو،نویسنده ازسیاست کاران شکست خورده وفساد زده ی متمکن درارگان های حکومتی می خواهد که درامورزبان وفرهنگ دست اندازی نه نمایندوهمچنان ازفرهنگیان ودانشجویان می خواهد که توان خود رابجای زبان ستیزی درتولیدومصرف کردن اندیشه بیازمایند.غیرازاین،تنهاکاری که می توانند بکنند این است که مانع وارد شدن افغانستان به عصردولت- ملت و جهان مدرن شده وناآگاهانه برای تاریک اندیشان مذهبی- قبیلگی وتروریستان بومی- منطقه ی وباداران منطقه ی- جهانی شان جاده سازی خواهند کرد

0 comments:

Post a Comment