Wednesday, 12 September 2012
فروپاشی ارزش ها
اقوام روزگاربه اخلاق زنده اند قومی که گشت فاقداخلاق مرده است
شعرنغزفارسی
بخش نخست
خاستگاه ارزش هاواندیشه ها
ابراهیم ورسجی
22-6-1391
درهرجامعه باهردین وآیینی ، ارزش ها،سنجه هاومعیارهایی ازروزگارانِ گذشته برایی انسان هایی آن بیاد گارمانده است که ازنظرماهیت دینی/آن جهانی ویاعقلی- عرفی/این جهانی می باشند و مردم بد رجه های کم وبسیارخود رامتعهد و کارگزارآن ها می پندارند.پیش ازآغازعصرمدرن،مفهوم ارزش های سنتی ونودرمیان انسان ها رایج نبود؛وعلت هم یک نواختی ویکسا نیت سنت ها،ایده هاواندیشه هاازدوره ی پیشاتاریخی تانیمه ی نخست سده ی پا نزدهم میلادی یا آغازعصررنسانس/نوزایی پنداشته می شد.به سخن دیگر،از آغازعصرمدرن( نیمه ی دوم سده ی پانزدهم بویژه آغازسده ی شانزدهم )مرزکشی میان جهان کهنه ونویاارزش هایی کهنه ونوصورت می گیرد؛ و درنتیجه، ارزش هایی سنتی ونویا ارزش های دینی وغیردینی یاسکولار/این جهانی ودینی/ آن جهانی رو در رویی هم قرارمی گیرند.
درجهان پیش مدرن،چهار گرایش فکری مدعی رهبریی درست ونجات بخش جامعه ی انسانی وتعیین وتردید ارزش هابودند:پیامبران،جادوگران،فیلسوفان وپادشاهان.درمیان گرایش های یادشده،پیامبران مدعی پیام رسانی ازطرف خدابه انسان ها،وپادشاهان مدعی داشتن حق الهی درجهت رهبریی وحکومت برانسان ها،وجادوگران هم ادعاهایی همانندی داشتند.دراین ردیف،تنهافیلسوفان مدعی عقلانیت وتوانمند یی عقل وخرد درراستایی رهبریی بهتربشریت ، تعیین وسمت دهی ای ارزش هایی انسانی بودند.
با اینکه درمسیرپُرفراز وفرود تاریخِ اندیشه ، اندیشه ورزی ونیایش گری، بخش بیشتری جامعه ی بشری بطورمطلق یانسبی پیام ورسالت پیامبران الهی راپذیرفتند،اما دردرازنا وفراخنای تاریخ نه آن ها،بلکه شاهان وشیخان دروغین مدعی دین مداریی کمک کارشان بود ند که برانسان ها فرمان راند ند.جا دوگران هم که مدعی آگاهی ازحقیقت آسمانی بودند،گاه گاهی گردن کلفتی کرده درکنارشاهان بدرد سرآفرینی برای پیامبران پرداختند که کمک آن ها به فرعون دربرابر حضرت موسی ع، ومتهم شدن محمد ص اخیرین پیامبرخدابه جادوگری توسط سرانِ حکومت اشرافی مکه دال براین سخن می باشد.ازآنجاکه فیلسوفان ازخردورزی جانب داری وجادوگران وشاهان ازبی خردی توده هاتغذ یه می کردند، درگیریی شاهان وجادوگران باپیامبران وفیلسوفان حتمی می نمود. بااینکه فیلسوفان برخلاف پیامبران طرفدارانی بسیاری برای خود درجامعه ی بشری دست وپا کرده نتوانستند، و علت هم این بود که بسیاریی سخنان آن ها برای بخش عادی جامعه قابل فهم نبود.ازاین رو، دربسیاری برهه هایی تاریخ توسط دین کارانِ ریاکاروعقل گریزوپادشاهان خرافات پروروجادوگران مورد لعن ونفرین قرارگرفتند و نتوانستند درزمان زند گی خود درمیان مردم نام ونشانی پیدانمایند.اما،پس ازمرگ آن ها اندیشه هایشان توسط بخش آگاه جامعه شناسایی وازاین راه آهسته آهسته بدرون مردم رخنه نمودند.
نگاهی به تاریخ فلسفه وفیلسوفان نشان میدهد که درجهان کهنه، یونان،ایران، ودرجهان نوآلمان،فرانسه،ایتالیا،انگلیستان وامریکا بیشترین شمارفلاسفه وفلسفه اندیشی رابه جامعه ی بشری پیش کش کرده اند.اگرمبالغه آرایی نشود، به صراحت می توان گفت که جهان نوراهم فلاسفه رقم زده اند.رقم زنی جهان نوتوسط فلسفه وفلاسفه به این اصل برمی گردد که اندیشه واندیشه ورزی، هم ارزش گزاری می کنند وهمچنان بانقدارزش ها،ارزش های نوراجایگزین ارزش هایی کهنه می کنند.وارزش هاهم د رفراز وفرود تاریخ یادینی بودند ویا انسانی وزاده ی ذهن آفرینش گرو ماجرا آفرین بشر.ازاین رو،گفته می توانم که بخشِ بزرگِ ارزش ها، زاده ی قدرت خلاق وسازنده ی تفکرواندیشه ورزی وتجربه ی تاریخی بشریت می باشد.
تاجای که به فرازوفرود ارزش هابویژه فروپاشی آن ها ارتباط می گیرد،باتاکید باید ابرازکرد که بزرگترین انقطاع یافروریزی وارزش گزاری یاخیزش وریزش ارزش ها درتاریخ انسان، رنسانس/نوزایی ونهضت روشنگریی سده ی هیجدهم میلادی درغرب اروپا بویژه فرانسه می باشد که هم به جهان سنتی پایان بخشید وهم اصل برتریی اندیشه ی عقلی رابراندیشه ی دینی به کرسی نشاند.به سخن دیگر،رنسانس/نوزایی ونهضت روشنگری درتاریخِ غربِ مد رن دولت هایی مدرن ملی راجایگزین دولت جهانی- سنتی ای مذهب مسیحیت کرد.خیزشی وریزشی که ثابت نمود ارزش هایی انسانی می توانند بدیلی ارزش هایی آسمانی یادینی شوند.
شایان یادآوری است که جایگزینِ ارزش هایی مذهبی شدنِ ارزش هایی انسانی به این معنانیست که ارزش هایی مذهبی بطورهمگانی ازجامعه ی نو رخت بربسته یامی بندند.دراین زمینه،دوطرزد ید رودررویی هم قرارگرفته اند:نخست، دین وجهان دینی- کلیسایی آن وابسته به جهانی کهنه بود که بارنسانس وروشنگری رخت بربست.دوم ، دینِ الهی- آسمانی توسط دین کاران بی رابطه باواقعیت هایی زند گی این جهانی تعبیرشد، تعبیری که ناکارآمد یی خود رابه نمایش گذاشت وسبب شد که توسط نواندیشی دینی ازنوتعبیرشود.درتعبیرنوهم که درغرب بابرآمدن نهضت پروتستانتیسم همراه می باشد،دین ازخدایی- آسمانی بودن ووسیله شدن دردست دین کاران کلیسایی بیرون وانسانی- این جهانی ساخته شد.به سخن دیگر،درعصرنو،دینِ سکولار/این جهانی جایگزین دین آسمانی- ذهنی گردید.ازاین رو، می توان ابرازکرد که حضوردین مسیحی ای انسانی شده ی کنونی درجامعه ی مسیحی مدرن به مراتب پُررنگترازحضورآن درجامعه ی دینی- کلیسایی پیش مدرن یاقرون وسطایی می باشد.
جهان نوکه بارنسانس/نوزایی ونهضت روشنگری آغازشده است، بزرگترین دیگرگونی رابامرزکشی میان جهان قد یم وجهان جد ید آفریده وارزش هایی مادی وفرهنگی ای درخورآن رانیزبه میان آورده است.دیگرگونی وارزش گزاریی که ازنظر کارکرد وفراورده ها، تفاوت چشم گیر میان جهان مدرن وپیشرفته ی غربی وجهان پس مانده ی مسلمان نماد برجسته ی آن می باشد. جهان اسلام ازاین رو درمقایسه باجهان غرب پس ماند که اولی به اندیشه ورزی،ارزش گزاریی نووخانه تکانی ی دراندیشه ها وارزش هایی کهنه دست زد. برخلافِ جهان غرب، جهان اسلام هم دراندیشه ورزی وهم ارزش گزاری وسره وناسره کردن ارزش ها ناکام شد.بطورنمونه،دربخشی اندیشه ورزیی مسلمان ها، مالک بن نبی،اندیشمندالجزایری می گوید:"جهان اسلام درعصرفارابی تولید کننده ی اندیشه ودرعصرابن رشد تولید کننده وصادرکننده ی آن به اروپابود؛ اماپس ابن خلدون، جهان اسلام نه تولید کننده ونه صادرکننده ی اندیشه بود."به سخن دیگر، پس ازابن خلدون، جهان اسلام ازتولید اندیشه بازمانده حتا می توان گفت که نه تنها توان تولید اندیشه را ازدست داد، بلکه به گونه ی موفق دارای توانِ مصرف کردنِ اندیشه هم نیست.ازهمه جالبتراینکه، اگرملتی دارایی توانِ تولید اندیشه نباشد،نمی تواند ارزش هایی خودرانیز نگهداری نماید.ازهمه مهمتراینکه،تولید کننده ی اندیشه، هم صادرکننده ی اندیشه وهمچنان تولید کننده ی ارزش ها وصادرکننده ی آن ها بدیگران نیزمی باشد.
0 comments:
Post a Comment