Wednesday, 19 September 2012
زنده باد دموکراسی افغانی
اگردین نداری،حداقل آزاد باش
امام حسین
ابراهیم ورسجی
29-6-1391
ازسرنگونی امارت اسلامی طالبان تاکنون، به پرسمان های زیردرکشورما بسیار تاکید به عمل آورده شده است:نخست،دولت سازی.دوم،تحقق دموکراسی وحقوق بشربویژه حقوق زنان.سوم،آزادیی رسانه ها.چهارم بازسازیی اقتصاد فروپاشیده ی افغانستان.پنجم،ریشه کن کردن تروریسم.این که درزمینه هایی نامبرده ، حکومت زاده ی رخ داد یازدهم سیپتامبردرافغانستان تاچه اندازه پیشرفت ودستاورد داشته است، برهمه افغان های عادی وباسواد، چه سیاسی وچه غیرسیاسی آشکاراست ونیازی به توضیح درزمینه احساس نمی شود.
ازآنجا که ، سخن گفتن درباره ی همه پرسمان هایی یاد شده هم موضوع این نوشته رابد را زامی کشاند وهم باعنوان مقاله نمی سازد؛ ازاین رو، با اشاره ی کوتاه به آن ها اصل مسئله به بررسی گرفته می شود.ازاین که پرسمان هایی دولت سازی، تحقق دموکراسی وحقوق بشردرافغانستان، مطابق ادعاهایی ایجاد کنند گان شرایط ناگوارکنونی باهم تنید گی دارند، درکناریادآوری ازدیگرپرسمان ها ، ازآن ها بیشترسخن به عمل آورده می شود.
طوریکه دردیگرمقاله هایی پخش شده دروبلاک اندیشه، دلیل هایی ناکامی ی کارگزاران شرایط آشوب زده وتروریسم پرورکنونی دردولت سازی به ارزیابی گرفته شده اند، اینجا تنها به بررسی ی پرسمان هایی زیرکه در راستایی تحقق دموکراسی مانع تراشی کرده اند ومی کنند، بسنده می شود:نخست،ناتوانی ای مدیران ساختگی و وارده کرده شده توسط اداره ی بنیاد گراودموکراسی ستیزجورج بوش.دوم، بی اعتمادی دربکارگیریی آگاهان اداری،سیاسی وفرهنگی جامعه ی افغانستان که به شبکه های زیرزمینی- مافیایی وابستگی نداشتند.سوم،بازگذاشته شدن دست تفنگ سالارانِ نادان وتباه کاردرسیاست ، اداره واقتصاد افغانستان.چهارم،ناسازگاری میان منافع غرب بویژه امریکاوقدرت های منطقه ی.
روشن است که جنگ سالاران تباه کار باخیانت هایی بی شمارخود به مردم افغانستان سبب درونی برآمدن طالبان شده بودند؛ازاین رو،زمانیکه آن هابه گونه ی ملیشه هایی ارزان قیمت، هم درخد مت اداره ی جورج بوش درآمدند ، هم کانال خریدوفروش طالبان، وهم دراداره ی پساطالبی کشور نفوذ پیداکردند،وآن شمارطالبانی که با ریش های تراشیده ، کوت وشلواراتوکرده،و بابریدن نمایشی رابطه باطالبان ریشو، بنام مدیروتکنوکرات وادعاهایی طویل وعریض قومی- قبیلگی ازکافه ها،هتل هاورستوران هایی کشورهای غربی گردآوری ووارد افغانستان کرده شدند ودرراس تفنگ سالاران فراری ودزد قرارگرفته جوِ دروغین دموکراسی نمایی وحقوق بشرمآبی ایجاد نمودند،دوسیاستِ ناسنجیده ی زیردرافغانستان شکل گرفت:نخست،با ادعاهایی ایجاد حکومت دموکرایتک/مردمی، کله ی مردم افغانستان را که ازجنگ خسته وآرزویی بازسازی اقتصاد ویران شده ی کشورخود رامی کردند، گرم کرده شد.دوم، پاکستان که منافع خود خوانده اش در افغانستان زیان دیده بود، ماهرانه هم ازامریکاپول ، اسلحه و مهمات گرفت وهم طالبان رابازسازی کرد.به سخن دیگر،باکمک امریکا طالبان رابازسازی کرد تادرافغانستان تروریسم راتوسعه بدهد.
بازسازیی طالبان توسط پاکستان و راه اندازیی عملیات تروریستی درافغانستان، نشان داد که آن کشور،هم راستکارانه به کمپ مبارزه علیه هراس افگنی همراهی نمی کند وهم درجنگلی بنام افغانستان نقش کفتاررا دربرابرشیرانجام وپرده ازچهره ی تناقضات درونی در روابط واشنگتن- اسلام آباد برداشت.ازاین رو،پاکستان بابهره برداری ازطالبان ریش تراشیده دردرون دولت افغانستان وطالبان ریشو به حیث تروریست وآشوبگردربیرون آن، طوری زمینه سازی کرد که هم درافغانستان دولت شکل نگیرد وهم تروریسم فربه ترشود.واضح است.زمانیکه تروریسم فربه ترشود،دموکراسی وحقوق بشرازدوسمت مورد حمله قرارمی گیرد:نخست،ازدرونِ حکومتِ کابل ، طالبان قبیلگی- ریش تراشیده به دموکراسی هجوم آورده آن راناکاره می سازند.دوم،پاکستان بابهره برداری ازطالبان ریشووملاهایی پاکستانی- افغانی پرسمان حکومت دینی مورد نظرخود راکه به بهانه ی آن در65سال گذ شته دروغ گفته است، درتبلیغات تناورکرده ذهنیت عامه راعلیه دموکراسی وآزادی بسیج می نماید.دوکاریکه بخوبی درافغانستان جامه ی کاری به تن کرد وباید می کرد، چراکه ازاستوارشدن دموکراسی درافغانستان هم اسلام نمایی و دموکراسی مآبی ای پاکستان وهم قبیله سالاریی افغانی طرفدارش زیانمند می شود.
طوریکه درروزهای پسین دیده شد، ارگان قضایی افغانستان که باگسترشِ بی پیشینه ی رشوت ، فساد، قوم گرایی، کمیسیون بازی هایی بیش ازاندازه وکهولت سن نفراولش ازپیش بهود گی خود رادرانجام وظیفه به نمایش گذاشته بود، ارگان هایی اجرایی وقانون گذاریی دولت هم درپرسمان هایی گونه گون بویژه پرسمانِ استضاح ازوزیرانِ دفاع وداخله که به برکناریی هردو، وباز، روزشنبه 25سنبله با رای دهی به وزیردومی ونصب کردن اوبه مقام زارت دفاع، آبروی خود راریختند.دررابطه بابرگرداندن وزیرناکام داخله به مقام وزارت دفاع، تنهاپارلمان دموکراتیک نما،دموکراسی رابه مسخرگی نگرفت، بلکه حقوق بشریا برادر همزاد دموکراسی راهم بارای دهی به کسی برای ریاست نهادامنیتی کشورکه نهادهای حقوق بشری کارکردهایی ضد حقوق بشریی قبلی اش رابرملا واعتراض کرده بودند،ریخت.اینکه ارگان های دولتی افغانستان به این اندازه به فروپاشی ای ارزشی روبرو وآبرویی خود رانزد مردم وبیرونی هاریختانده اند،بدوپرسمان زیربرمی گردد:نخست،سیاست کادری- گزینشی دربکارگیریی افراد مطابق به آموزش واهلیت شان را به گونه ی بسیارافراطی ای نادیده گرفته وبا به اصطلاح به رقابت وامتحان گذاشتن برخی مقام های کم اهمیتِ حکومتی نابود کرد.دوم،باغلبه ی گرایش های قبیلگی- قومی- سمتی- مذهبی- فکری درگزینش کارمندانِ سطح بالاوزیرین دولتی، سطح کارایی حکومت رابه صفرضرب زد.ازاین رو،اکنون بسیاری وزارت خانه ها بویژه وزارت هایی مالیه، تجارت و...به وزارت های تک قومی- قبیلگی حتاتک باندی مبدل شده اند.
طرفه اینکه این گونه سیاستِ کادری- گزینشی راوزیرانی بکارگرفته اند که به شهروروستای جای پیدایش خود رفته نمی توانند، ودلیل ناتوانی چنان وزیرانی در زمینه، دوعامل زیرمی باشد:نخست اینکه،سالها است که درآن جانبوده وازرنج وغم بی پایان مردم ناآگاه وازبیرون به گونه ی فراشوتی بوزارت پرتاب شده اند.دوم اینکه،پایگاهِ مرد می شان را طالبان ودیگرگروه هایی مخالف اشغال کرده اند. ازسوی دیگر،برخی وزیران ومقام هایی دیگری دولتی که به مناطق شمال، غرب ومرکزکشور ارتباط دارند، بخاطرناتوانی درعرضه ی خد مات وبهره برداریی نادرست ازمقام های دولتی مانند همتایان جنوبی شان جرئت ندارند که به شهروروستایی خود بروند. اگربروند، ازطرف مردم خوشامد ید گفته نمی شوند.باید هم درچنان موقعیتی گرفتارمی شد ند،چراکه این گونه دستاورد نتیجه ی بکاراندازیی سیاست واداره ی می باشد که سرنوشت کشورراوابسته به حضورنظامی ی کشورهایی غربی ساخته است،پرسمانی که به سه عامل زیرمنوط می شود:نخست،ریشه ی استوارودوام داراستبداد، قانون گریزی ومردم ستیزی درتاریخ سرزمین ماکه دربرابردموکراسی ، حقوق بشروآزادی سالهاست که ایستادگی می کند.دوم،قانون اساسی ی تمرکزگراوغیردموکراتیک درکشوری که همه نهادهاوزیرساخت هایش را ازدست داده وبیشترین شمارآموزش دید گان وفرهنگیانش یاکشته شدند یاازمجبوریت وتنگ دستی ی مالی دوری ازوطن را اختیارکرده اند یابخاطربارنکشیدن به دیگران به پیرامون سیاست رانده شده اند.سوم، ناتوانی ای مدیران یاتکنو کرات هایی قلابی- وارداتی- فراشوتی مسلح شده به چنان قانونِ اساسی درسروسامان دادنِ سیاست، اداره واقتصاد کشور. ناتوانی ی که خود سبب فربه شدن تروریسم وتند رویی مذهبی- قبیلگی ودموکراسی ستیزی درکشورشده است.چهارم، نگاه ابزاریی کشورهایی غربی بویژه امریکابه دموکراسی وحقوق بشر.بیماریی که نوکران راهم مانند باداران بیمارکرده است.ازاین رو، بنام دموکراسی، کارهایی دموکراسی ستیزانه درافغانستان می شود که هم به دموکراسی وهم به منافع مردم این سرزمین زیان بارمی باشد.سیاست ورفتاری که باید آن رادموکراسی افغانی نامید وزنده بادش گفت؛ طوریکه پیشتربدولت اسلامی مجاهدین وامارت اسلامی- افغانی- طالبان زنده باد گفته شده بود!
باتوجه به چنان دید گاه ابزاریی بادارونوکر نسبت به دموکراسی وحقوق بشر، به صراحت می توان گفت که نتیجه ی تلاش وکارکرد یازده ساله باهزینه هایی مادی- انسانی- درونی وبیرونی درحال ضرب خوردن به صفراست، ومردم دیگرباوری به دموکراسی وحقوق بشرِ موردنظر حکومت ووکیلان بظاهرنماینده ی خود ندارند.ازاین رو، بی اعتمادی در روابط حکومت ومردم روزتاروزاوج می گیرد؛ وبی اعتمادیی مردم به حکومت ودموکراسی مآبی اش بزرگترین امکان را دراختیارتروریسم وتند رویی مذهبی- قبیلگی می گذارد.پرسمانی دردناکی که وضع جاریی غمبارکشورتایید کننده ی آن می باشد.
بادرنظرداشت گفته هایی بالا،این پرسش به میان می آید که آیا دیگرباوری به دموکراسی ونهادهای دموکراتیک نمایی حکومت کابل که هرروزچپن عوض می نمایند وگلی رابه آن میدهند،وجود دارد یاخیر؟ اگراعتمادی وجود ندارد ونباید هم وجود داشته باشد،پس راه حلِ بیرون رفت ازشرایط بحرانزاوتروریست پروری کنونی چیست وچگونه باید ازوضعیت پیچیده ی کنونی بیرون وبه سوی یک حکومت دموکراتیک ونماینده ی مردم گام برداشت؟ازنظرنویسنده،بهترین راه کاربرای بیرون رفت ازشرایط ناگواروتروریست پرورکنونی این است که گام هایی زیرتوسط افغان هاوبیرونی هایی که ازدموکراسی سخن می گویند، برداشته شود:نخست،بس است، همان گونه که باکمونیسم وسوسیالیسم، دین ، شریعت وجهاد بازیی سیاسی شد،بازیی که ملت رادرفقروبد بختی فروبرد وشماری کوچکی خود فروخته وشکم پرست را سرمایدارساخت،به دموکراسی وحقوق بشرودیگرارزش های جهان شمول بشری هم بازیی سیاسی- شعاری متوقف کرده شود.دوم،بالغوکمیسیون هایی بهوده ومسخره که تنخواه یک کارمند رابه چند صد هزاروزیردستش رابه پنج تاشش هزارافغانی کاهش میدهد،اجازه داده شود که سیاست کادری برای رفتن فارغان دانشکده ی زراعت به وزارت زراعت،وفارغان دانشکده ی حقوق به نهادهای عدلی- بازرسی کل و...کاربرد پیدانماید.سوم،دموکراسی چیزی نیست جزحق انتخاب مردم، پس اجازه بدهید که مردم حق خود رابخواهند وخواسته بتوانند وحکومت خود رابرگزینند.چهارم،به بازی هایی خیمه شب بازیی قومی- قبیلگی- مذهبی پایان داده شود.پنجم،غربی هابویژه امریکا اعتراف نماید که سیاستش درافغانستان شکست خورده است ودیگرافراد وارد کرده شده اش با کمیسیون بازی کاری را به پیش برده نمی توانند.ازسوی دیگر،تنها با اعتراف، دشواری هایی بارشده برامریکاوافغانستان برطرف نمی شود، بلکه ایجاب می کند که درزمینه اندیشه وکارهایی بنیادی کرده شود.وکارهایی بنیادی هم به این وابسته می باشد که افغان هایی آگاه ومسئول به این سخن نغزِامام حسین که به کارگزاران یزید گفته بود:"اگرایمان ندارید،حداقل آزادباشید"،توجه نمایند.به سخن دیگر،تنها انسان های آزادهستند که می توانند سرنوشتِ جامعه ی خود را درجهت خوشبختی رقم یزنند.درغیرآن، آینده ی افغانستان سیاه ترازگذ شته اش رقم زده خواهد شد.
0 comments:
Post a Comment