Saturday, 29 October 2011

مصیبتی که تصورباطل ازبازارآزاد؛براقتصادافغانستان نازل کرد


حساس ترین کمبودیی که کشورهای کم توسعه یافته باآن مواجه اند،دانایی مربوط به اقتصاداست.
آلوین تافلر
ابراهیم ورسجی
7-8-1390
انقلاب انگلیس درسال1688میلادی،برای محدودکردن قدرت مطلقه ی شاه وبرقراریی رژیم شاهی مشروطه،وانقلاب فرانسه برای نابودکردن نظام شاهی مطلقه بوقوع پیوسته بود.درهردوانقلاب نامبرده که اولی بی خشونت، ودومی باخشونت فزاینده همراه بود،هدف بیرون کردن قدرت دولتی ازدست شاه واشراف وسامان بخشیدن سیاست واقتصاد،به نفع اکثریت مردم بود.این که چراانقلاب های مزبوربوقوع پیوستند؛افزون برمحدودکردن قدرت مطلقه ی شاهان  یانابودکردن آن،دیگرگونی درطرزتلقی ودیدمردم نسبت به خویش،اداره ی جامعه،سیاست،واقتصادمسلط برزندگی خود  بودکه چنان انقلاب هایی راممکن ساخت.
برای درک روشنتراین موضوع،به سراغ هگل می رویم.هگل درزمینه می گویدکه:"تمام انقلابات،چه درعلوم وچه درتاریخ عمومی،ناشی ازآن است که روح انسان برای ادراک وفهم خودش،مقولات قبلی اش رابهم ریخته وانسان راباخویشتن درارتباط حقیقی تروعمیق تری قرارداده است."واضح است.زمانیکه انسان باخویشتن دراتباط حقیقی تروعمیق تری قراربگیرد،محیط درونی وبیرونی اش رادیگرگون می سازد.ازاین رو،گفته می توانم که انقلاب هایی نامبرده وانقلاب های پسین، همگی فراورده ی درک وآگاهی انسان هاازخودوجامعه ومحیط اطراف اومی باشد.انقلاب های که دربسیاری موارد؛طبقات سیاسی- اشرافی را،چه اشرافیت ملی وچه اشرافیت مذهبی،به طبقات اجتماعی مبدل کردند.
به گواهی تاریخ،بسیاری انقلاب هانتوانستند به اهداف نخستین خودبرسند.دلیل این نارسایی،این است که افزون خواهی انسان هاچه به گونه ی فردی؛ وچه به گونه ی گروهی،باعث شدکه انقلابیون درفردای انقلاب هانتوانند توازن میان دوآرمان انسانی،یعنی آزادی وعدالت برقرارنمایند.ازاین رو،ازشکم انقلاب فرانسه،ژاکوبن های آدم کش دین ستیزوناپلئون جهان گشا،ازشکم انقلاب روسیه،دیکتاتوریی ترسناک لینن واستالین سربرآورد؛ودیگرانقلاب هایی سده ی بیستم هم،در چنان مسیری به پیش تاختند.
بهرصورت،اگرانقلاب هابه فرجام خودرسیدندیانارسیده مسخ ونابودشدند،این موضوع برای همه نسل هاوعصرهاپابرجاماندکه برایی رسیدن به آزادی وعدالت، به گونه خستگی ناپذیری مبارزه نمایند.ادامه ی همان مبارزات بودکه فراورده ی آنها،درقالب لیبرالیسم ودموکراسی که هردومحدودیت دولت وتقسیم قوای دولتی راهدف خودساخته بودند،ببارنشستند.کمونیسم ولیبرال دموکراسی هم که اولی، ازعدالت سخن می گفت؛ ودومی،برآزادی پامی فشرد،امورسیاسی- اجتماعی- فرهنگی واقتصادی رادرقلمروخود،طوری به جریان انداختندکه نتوانست به تحقق آزادی وعدالت منجرشود.
بااینکه،کمونیسم راآزادی ستیزی،نقد گریزی،دین زدایی ،عدم تحقق عدالت وپس ماندن ازرقیب، یعنی سرمایداریی لیبرال درعرصه های فن آوری واقتصادی، به سوی پس روی ودرنهایت به مرحوم شدن واداشت؛سرمایداری هم که به لیبرال دموکراسی و زنده ماندن  خود درشرایط پساکمونیستی فخرمی فروخت،خودرایکه تازمیدان مبارزه برآوردکرد.لیبرال دموکراسی که خودرابرنده ی بازی وکمونیسم رادفن شده می پنداشت؛درشرایط پساکمونیستی،باسه ابزاردردست داشته ی خود،یعنی بانک جهانی ،صندوق بین المللی پول واتحادیه نظامی اتلانتیک شمالی/ناتو،وبهره برداری ازآزادی وحقوق بشربه گونه ی ابزارهایی اقتصادی،نظامی وایدئولوژیکی به همراه جهانی سازی که جزجهانی شدن چپاول پس مانده ها،معنای دیگری راافاده نمی کند،ادعایی برپاداشتن نظام ارباب رعیتی درسطح جهان رانمود.
ازآنجاکه لیبرال دموکراسی،از دموکراسی به حیث پسوندسودجویی ،غرض ورزی وبهره کشی ازدیگران، بویژه پس مانده هاراپی گیری می کرد،دردودهه ی پساکمونیستی،سرمایداران را،سرمایدارتروفقیران رانادارترکرد.طرفه اینکه،سرمایداری که دموکراسی ولیبرالیسم راوسیله ی بهره کشی ازمستمندان ساخته بود،هم جنگ های گونه گون رابه بهانه هایی دفاع ازحقوق بشر،حق مداخله ی بشردوستانه،جنگ علیه تروریسم و...براه انداخت؛وهمچنان،یک قشرکوچک ملیاردرهارابوجودآوردکه روزتاروزفربه ترمی شدودیگران رابه فقرونابودی تهدید می کرد.جنگ طلبی لیبرال دموکراسی که باایدئولوژیی بنیادگرایانه ی مسیحی همراه شده بود؛اقتصادبزرگترین کشورسرمایداریی جهان،یعنی امریکا رابی رمق، وبحران اقتصادیی جهان رارقم زد.
درحالیکه سرمایداریی جهانی بخاطرسود جویی روزافزون ثروتمندان وتلاش فزاینده ی آن هابرای سلطه برمنابع انرژی وطبیعی ی پس مانده هابه خصوص مسلمان ها،ازبودجه ی خدماتی ناداران کاسته وبه بودجه ی نظامی می افزود،پول داران بزرگ متمکن دربانک جهانی،افزون بربه فقرکشانیدن ملت هادرجوامع سرمایداری،به استثمارمسلمان هاودست برد بردین وباورهای مذهبی شان نیزدست زدند.واین دستبردچیزی نبود،مگرایجادگروه های تندرووخشن مذهبی تاباکارکرد هایی ضدانسانی خود،زمینه سازی به مداخله ی کارتل هایی نفتی- تسلیحاتی درسرمین های اسلامی نمایند.دراین راستا،درافغانستان اول جهادی های بنام مجاهدرابه جان هم انداخته ازرمق انداختند؛ودرگام دوم، طالبان راازطریق پاکستان ایجادوحمایت کردند.وبرایی گسترش چنان دورباطلی ،درالجزائر،گروه مسلح طالبی ودرصومال هم، چنان گروه های راساختندوکوشیدندکه مانع شکل کیریی حکومت های باثبات شده؛ وبرایی دست اندازی های نظامی وسیاسی دیگران، جاده سازی نمایند.
درحالیکه دولت های مستبدمسلمان، درشرایط جهانی پساکمونیستی،زیرهدایت بانک جهانی،مصروف نگهداریی صندلی قدرت خودبودند،سیاست های دیکته شده ازطرف بانک نامبرده،دوپی مدزیررا بدنبال آورد:نخست،تندروی مذهبی رافربه ترکرد؛دوم،فقرجانکاه وکمرشکن 99درصدمردم راسبب شد.فقر99درصد مردم تنهامنحصربه جهان اسلام نمانده،بلکه بیشترازهمه جا،خودرادرکشورهای غربی، بویژه امریکانشان میدهد،وشعارما99درصدمردم هستیم هم درآن کشوربمیدان آمد.باتوجه به فقرروزافزون توده ها،دوگرایش فکری- سیاسی- ایدئولوژیکی امیدوارشده است که گویاسخنی برای گفتن دارد:نخست، چپ سنتی دیروز؛ودوم،سازمان های مذهبی راکه می پندارند، می توانندامپراتوریی شریعت مدارانه ی خودرادرگورستان چپ ولیبرال دموکراسی، برپادارند.
حال که چپ سنتی وبنیادگرایی مذهبی درذهن ونظرخودرافربه ترفکرمی کنند،آیامی توان باورکردکه می توانندکاری رابه پیش ببرند؟
درزمینه بایدیادآورشد....که بحران سرمایه داری به معنای پایان آن نبوده و نیست. زیرا انسان هنوز به بدیل مناسب تری دست نیافته است. جوامع باید در نظم قانونی و در امنیت زندگی کنند. اگر نظم سرمایه داری پاسخگوی نیازمندی های کنونی بشر نیست باید بتوان پیش از بهم ریختن آن، بدیل مطلوبی را در نظر و عمل به تصویر بکشد. نظریه پردازان علوم اجتماعی و فلاسفه، خارج از درگیری های قدرت در تلاش بوده اند که با توجه به ویژگی های فردی و جمعی انسان، برای این بن بست راه های مناسبی بجویند. آنچه تا به حال ارائه شده است، هنوز خارج از مناسبات تعدیل شده سرمایه داری نیست. بسیاری از کوتاه بودن عمر سرمایه داری سخن گفته اند، ولی نتوانسته اند شکل و محتوای بدیلی که قرار است جایگزین سرمایه داری بشود را معرفی کنند. اساس سرمایه داری «مالکیت خصوصی»، «رقابت» و «سود بری» است. سوسیالیسم هم نتوانست این ویژگی ها را نادیده بگیرد. فقط شکل آنها را تغییر داد و آن هم البته دوام نیاورد. مشکلات جوامع بشری بسیار پیجده تر از آن است که فرمول های تک مجهولی بتواند آن را مرتفع سازد.(1)
واقعیت این است که  چپ سنتی و بنیادگرایی مذهبی، درموقعیتی قرارندارندکه خالیگاه سرمایداری یالیبرال دموکراسی راپرنمایند.بطورنمونه،بنیادگرایی های ایران وعربستان بخاطرنفت زنده اند،بنیادگرایی درپاکستان وافغانستان آله ی دست ارتش مستبدوغارت گرپاکستان می باشدکه درسال 1971،سه ملیون مسلمان رادرپاکستان شرقی کشت؛ وازبیست سال بدین سو،کشورافغانستان رابویرانه مبدل کرده است.این بنیادگرایی نظامی ومنافق،به مسخ کردن اسلام وویرانی افغانستان،بسنده نکرده، می کوشدآنچه راکه برسرمسلمانان دربنگله دیش وافغانستان نازل کرده است،برسرمسلمان های کشمیرهندهم نازل نماید.اگرافغانستان باین روزسیاه افتاده است،هم چپ سنتی- قبیلگی؛ وهمچنان،بنیادگرایی قبیلگی وبازارآزادگرایی بی منطق درآن سهم برابردارند.ازاین رو،نه جهان ونه افغانستان، برای چپ سنتی و بنیادگرایی مذهبی، چشم انتظاردوخته اند تاتجربه ی ناکام خودراتکرارنمایند.اگربه آنهاچشم دوخته نشده است،دال براین شده نمی تواندکه لیبرال دموکراسی به گونه ی کنونی خودباقی مانده می تواند.اگرمی توانست،جریان ما99درصدمردم هستیم پابمیدان نمی گذاشت.بهرصورت،بنیادگرایی، راهی جزدیگرگون کردن خودوبه روزکردن اندیشه ی خودندارد؛وهمچنان،چپ سنتی هم دراین فکرنباشدکه باین آسانی درجایی نولیبرالیسم یالیبرال دموکراسی می نشیند.تجربه نشان میدهدکه بنیادگرایی وچپ سنتی هردویک گونه می اندیشند؛وآن اینکه، انتقادپذیرنیستند.هرگرایش واندیشه ی که انتقادپذیری نداشته باشد،متحجرمی شودوبه سوی انزوامی لغزد.لیبرال دموکراسی هم؛ زمانی به بحران اقتصادی دامن زدکه، ازقانون پذیری فرارکرد،به گونه ی که بنیادگرایی وچپ سنتی ازنقدفرارکرده به استبدادغلتیده بودند.

بطورنمونه،فرارازقانون درلیبرال دموکراسی امریکایی، جنبش 99درصدی رابوجودآورد؛جنبشی که درحال جهانی شدن می باشد.اینکه چگونه درامریکازمینه برای برآمدن جنبش 99درصدی مساعدشد،بایدبه ریشه ی موضوع پی برد.درامریکا،درزمان رونالدریگان،مقررات زدایی ازسرراه هرچه بیشترفربه شدن سرمایداران آغازگردید.سیاستی که تازمان بوش پسرباوج رسید.درامریکا،این تنهامقررات زدایی نبودکه سرمایداران راسرمایدارتروناداران رانادارترگرد،بلکه گام های دیگری هم مبنی برکاهش مالیات برعایدات سرمایداران بزرگ برداشته شدکه ماهیت دموکراسی ولیبرالیسم امریکایی رادیگرگون ساخت.باین معناکه امریکاازیک نظام دموکراسی به سویی یک نظام پلوتوکراسی/حکومت سرمایداران متحول شد.همین پلوتوکراسی/حکومت ثروتمندان است که به حیث واکنش،جنبش "ما99درصدمردم هستیم"رابوجودآورده است.جنبشی که نه چپ است ونه راست؛ وتنهامی خواهدکه نشان بدهدکه لیبرال دموکراسی تنهابه حکومت ثروتمندان بربی ثروتان تبدیل شده است وراه بیرون رفت ازآن ،این است که امریکااز دموکراسی سیاسی به دموکراسی اقتصادی روی بیاورد.

ازاین رو،تاتحقق یک دموکراسی واقعی....دیگر نمی توان گفت صحنه هائی نظیر آنچه امروز در نیویورک می گذرد یک نمایش کمدی زود گذر است. پس از تجربه های نامنتظر بهار عربی  ــ شاید این  آغاز یک انقلاب آمریکائی باشد.
انبوه عظیم ناراضیان مشت در جیب، در همه جای آمریکا حضور دارند، دست کم از زمان بحران  سال 2008  که میلیون ها میلیون برای نجات بانک ها و بیمه پرداخت شد.
انتخاب اوباما به ریاست جمهوری تغییری ایجاد نکرد، بلکه مسائل مزمن اجتماعی آمریکا بیش از پیش شدت یافته اند. مجله “نی شن” در شماره اخیر خود می نویسد: میانگین دستمزد ها در 40 سال گذشته، بعضا کاهش هم یافته است، بیش از 46 میلیون آمریکائی رسما فقیر شناخته شده اند. از هر چهارنفری که صاحب خانه ای هستند یکی قادر به پرداخت اقساط ماهانه خود نیست؛ هزینه بیماری بشدت افزایش یافته است، 50 میلیون آمریکائی هنوز بیمه درمانی ندارند. نیمی از تمام مردم آمریکا فاقد حقوق بازنشستگی هستند و 25 میلیون نفر بیکارند، در کشوری که ماه به ماه بیم آن دارد که  با رکود اقتصادی تازه ای روبروشود. وقتی تلویزیون ها با اشغال کنندگان وال استریت مصاحبه می کنند، اکثر آنها می گویند اینک هنگام آن رسیده که “99 در صد مردم کشور علیه آن یک در صد بپاخیزند”. نام یکی از وبلاگ ها این است :”ما آن 99 در صد هستیم”.
در نیویورک اعتراضات ضد وال استریت گسترش می یابند. سخنانی که بر ضد سرمایه داری  گفته می شود انعکاس معضلات اجتماعی و دائمی آمریکاست.
درمیدان  Zuccotti  میان  وال استریت و Ground  Zero  …تظاهر کنندگان   با پلاکارت هائی در گردشند با شعار هائی از این نوع: “تبهکاران اقتصادی باید زندانی شوند” “بانک ها را دولتی کنید ــ همین حالا” رؤیای آمریکائی مرده است” “وال استریت باید سرنگون شود”. ..
از 17 سپتامبر، دانشجویان، صاحبخانه های ورشکسته، بازرگانان خورده پا، و اعضای اتحادیه های صنفی و سرخپوستان شهر نشین.. در اینجا گرد می آیند. در آغاز اعتراض کنندگان چند نفری  بیش نبودند و در هفته های گذشته پیوسته بر تعداد آنها افزوده شده است.
شعارشان این است :”وال استریت را اشغال کنید” اعتراض آنها به حرص و طمع بازارهای مالی است، آنها ضد قدرت بانک ها هستند. ضد “گربه های فربه” ضد گردن کلفت هائی که در هیئت های رئیسه نشسته و کیف های خود را پر می کنند، در حالی که اکثر مردم آمریکا بگونه ای سنجش بار فقیر تر شده اند. در آمریکا، برخلاف اروپا، انتقاد بنیادین به نظام، هنوز هم بندرت پیش می اید . دیر زمانی چنین بود که اگر کسی انتقادی از این دست می کرد یا به او به چشم ساده لوح نگریسته می شد و یا غیر آمریکائی، ولی این بار، باحتمال زیاد،  این نگاه  از اساس تغییر خواهد کرد.
در روزگار کنونی که بحران مزمن گشته  ــ دیگر با اطمینان خاطر نمی توان گفت صحنه هائی نظیر آنچه امروز در نیویورک می گذرد یک نمایش کمدی زود گذر است ــ و پس از تجربه های نامنتظر بهار عربی  ــ شاید این  آغاز یک انقلاب آمریکائی است.
وال استریت را تبدیل به میدان تحریر کنید” این شعاری بود که روز پنجشنبه روی پلاکارتی نوشته شده بود. گروه اندک شمار فعالان امروز در نیویورک می تواند خود را پیشاهنگ انبوه عظیم ناراضیانی بداند که با مشت در جیب، در همه جای آمریکا حضور دارند، دست کم از زمان بحران  سال 2008  که میلیون ها میلیون برای نجات بانک ها و بیمه پرداخت شد.
زیرا فراوانند آمریکائیانی که دستگاه سیاسی آمریکا را همدست  سرمایه داران می دانند و انتخاب باراک اوباما به ریاست جمهوری هم در این وضع تغییری ایجاد نکرد. اوباما حتی با اعتراض کنندگان تفاهم دارد. او روز پنجشنبه گفت مردم سر خورده اند. خود این حرف  که او  رسما آنرا برزبان آورد، بزرگترین موفقیت این جنبش کوچک و نوین است.
در دوران اوباما مسائل اجتماعی و مزمن آمریکا بیش از پیش شدت یافته اند. مجله “نی شن” در شماره اخیر خود یک بار دیگر از این مشکلات نام برده است: میانگین دستمزد ها در 40 سال گذشته، بعضا کاهش هم یافته است، بیش از 46 میلیون آمریکائی رسما فقیر شناخته شده اند، از 52 سال پیش که این آمارگیری  آغاز شد تاکنون چنین رقمی سابقه نداشته است. از هر چهارنفری که صاحب خانه ای هستند یکی قادر به پرداخت اقساط ماهانه خود نیست؛ هزینه بیماری بشدت افزایش یافته است، از جمله به این دلیل که 50 میلیون آمریکائی هنوز بیمه درمانی ندارند. نیمی از تمام مردم آمریکا فاقد حقوق بازنشستگی هستند و 25 میلیون نفر بیکارند، در کشوری که ماه به ماه بیم آن دارد که  با رکود اقتصادی تازه ای روبروشود. وقتی تلویزیون ها با اشغال کنندگان وال استریت مصاحبه می کنند، اکثر آنها می گویند اینک هنگام آن رسیده که “99 در صد از مردم کشور علیه آن یک در صد بپاخیزند”. نام یکی از وبلاگ ها این است :”ما آن 99 در صد هستیم”. در این وبلاگ هزاران آمریکائی وضع مالی دلخراش خود را توصیف می کنند: “من قادر به باز پرداخت وام تحصیلی خود نیستم”، “من دیگر کمک هزینه بیکاری دریافت نمی کنم”، “من باید میان عمل زانو یا درس خواندن یکی را انتخاب کنم. “این وبلاگ  “99 درصدی ها” سهم زیادی در گسترش اعتراضات نیویورک داشته است. زیرا پیام ها در همه جای کشور بخوبی درک می شوند، کشوری که 40 درصد از ثروت آن  متعلق به آن اقلیت ثروتمنداست.(2) i


باتوجه به آنچه گفته شد،می توان گفت که لیبرال دموکراسی درمهدسربرآوردن خود،یعنی امریکاشکست خورده است.زمانیکه یک تجربه درزادگاهش ناکام شده باشد، پیاده کردن آن درجامعه ی مانندافغانستان جزفاجعه،نمی تواندنتیجه ی ببارآورد.ازبدرخ دادها،ماافغان هاکه درتکرارتاریخ،البته تاریخ ناشادخود،هنرمندیی تام داریم ؛وهمین تاریخ ناشاد،ازمامرده نوازان خوبی ساخته است.پس حق داریم که همه زندگان مان بد،وهمه مردگان مان راقهرمان بدانیم!ازاین رو،حق باحکومت گران مان است که دریک کشوری که هم چپ سنتی؛وهمچنان،بنیادگرایی پاکستان نوازبه کویرش مبدل کرده وهنوزهم اسلام آباد،بنیادگرایی قبیله سالار- تروریست برایش تربیت وصادرمی کند،به تطبیق لیبرال دموکراسی دراقتصاد/بازارآزاداقتصادی دست بزنند!آن هم ،دولت مردانی که ازنظرتوانمندیی ذهنی وکارشناسی ،هرگزبه مسئولیت کنونی شان سازگارنیستندوتنهاسودجویی مالی وباربری به باداران ،درمسندقدرت نگهداری شان کرده است.اینکه این هاکی هستندوچه کردندوچگونه باین مقام بالاکشیده شدندومصیبت کنونی رابراقتصادکشورمانازل کردند،ایجاب می کندکه کمی به عقب برگردیم تابه ریشه ی پرسمان پی ببریم....نزدیک به 10 سال پیش نیروهای نظامی آمریکا و ناتو جنگ با(القاعده وطالبان را)در افغانستان، آغاز کردند.  دهها  هزار  افغانی مجروح   و مقتول  تنها یادگاری نخواهد بود که از آنها  برجای خواهد ماند، نظام اقتصادی زیر و رو شده  و سازمانهای دولتی خصوصی شده نیز یادگارهای دیگر آنهاست....

دوسال پس از   حمله   سال 2001  به افغانستان، آژانس خصوصی سازی   Agency)  (Afghanistan Investment Support        تاسیس شد. پرزیدنت کرزای  در وبسایت خود افغانستان را ” سرزمین امکانات بی شمار اقتصادی ” توصیف می کند. و هرچند که  دولت افغانستان خود  از هیچ تلاشی برای  ایجاد محیط مناسب برای سرمایه گذاری فرو گذار نمی کند ولی ایجاد آژانس نیز گام مهمی برای تامین نیاز های سرمایه گذاران بود.
در نوامبر 2005،  دولت تصمیم گرفت موسسات دولتی را هرچه زودتر به فروش برساند. در اینجا هم، مانند عراق، اشغالگران و بانک جهانی اتفاق نظر داشتند که  برای جلب سرمایه گذاران   و موسسات خارجی به بازار افغانستان، باید هرچه زود تر   مقدمات ضروری فراهم آید. در قانون اساسی  افغانستان درج شد که قوانین باید بامقررات بازار آزاد هماهنگ باشند. کارشناسان بانک جهانی گزارش هائی در بارۀ موسسات دولتی افغانستان تهیه  و توصیه کردند که این موسسات تا جائی که ممکن است خصوصی شوند. طبق تصمیم دولت،  سرمایه گذاران خارجی بدون هیچ   مشکل و مسئله ای می توانند یک موسسه دولتی را صد در صد خریداری کنند. مسئول فروش هم وزارت دارائی است. وزیر دارائی/مالیه  عمر زاخیلوال بر امر خصوصی سازی کاملا  احاطه دارد: او از سال 2005 تا 2009 رئیس سازمان حمایت از سرمایه گذاری در افغانستان  بود. طبق تخمین بانک جهانی موسساتی که صد در صد به دولت تعلق دارند 71 واحد هستند. و روی هم رفته 20425 نفر در این موسسات مشغول به کارند.
وزارت دارائی از سال 2004 تا 2009  از ” کمک” های      ” مقامات آمریکائی برای همکاری های نوسازی “   بر خوردار بود. در محدودۀ برنامه LTERA (Land Titling and Economic Restructuring Activitiy)  25 پیشنهاد برای انحلال یا فروش موسسات دولتی تهیه شد که دولت افغانستان با همه آنها موافقت کرد. افزون بر این 1320 قطعه زمین و ساختمان نیزباید خصوصی شوند. طی 38 برنامه اموال دولتی  به مبلغی کمتر از 12 میلیون دلار بفروش رسید. وزارت دارائی/مالیه قصد دارد بخش آبرسانی، برق و ترابری/حمل ونقل را فعلا تحت کنترل دولتی نگاه دارد. اما فروش آن بخش هائی که قرار است خصوصی شوند نیز به کندی پیش می رود. دلیل آن هم طبق تشخیص بانک جهانی ناامنی در افغانستان است که چندان مایه تعجب هم نیست…این سرمایه گذاریها  موجب تثبیت دراز مدت وضع اقتصادی نمی شود ولی مردم را وابسته به سرمایه گذاران خارجی می سازد.(3)
باتوجه به گفته هاوکرده هایی نامبرده وتطبیق آن هاباشرایط سیاسی،اجتماعی،اقتصادی وتاریخی افغانستان،به صراحت می توان گفت که کارگزاران بازارآزاد، تاچه اندازه ازتجربه ی اقتصادیی بازارآزادوشرایط اجتماعی- اقتصادیی کشورما،بی اطلاع می باشند.واضح است که پرسمان خصوصی سازی وباصطلاح بازارآزادکه درشرایط پساکمونیستی نام لیبرال دموکراسی بخودگرفت؛دراصل، برای تشویق سرمایه گذاری درجهت توسعه ی اقتصادی می باشدکه مخالفت باآن؛درظاهر،منطقی به نظرنمی رسد.اما،منطقی بودن آن وابسته به شرایطی می باشدکه سالهاست افغانستان ازفقدان آن دررنج می باشد.دررنج باین معناکه،هرگونه سرمایه گذاریی موردنظربازارآزاد،درپیشرفت ونتیجه مندشدن خود،وابسته به امنیت مالی وجانی وذهنی سرمایه گذاران واعتمادآنها بالایی خودو دولت می باشد.
باوجوداینکه،هیچ گونه شرایط برایی سرمایه گذاری،چه برای سرمایه گذاران بیرونی،وچه سرمایه گذاران بومی درافغانستان آماده نیست؛وازهمه مهم تراینکه، مردم افغانستان، دروضعیت کنونی، بیشترازهرسیاست وبرنامه ی دیگری، به"نان"،"پوشاک"و"خانه"نیازدارند،چیزهای که چپ سنتی- افغانی وعده کردوناکام شد،ومجاهدین هم درباتلاق گندآن غرق شدند.دولت ناکارآمدکنونی،بایدازتجربه ی سلف خودپندگرفته،کاری می کردکه به بیرون شدن کشورازباتلاق دیرینه کمک می کردتاپرسمان هایی بالاترازتوانش مانندخصوصی سازی وبازی به سرنوشت اقتصادکشوربنام بازارآزاد.امروزهمه ی افغان هابخوبی میدانندکه بنام بازارآزادچه کلاهی کشادی برسرشان گذاشته شده است،کلاهی که ازکف پای آن هاهم به زیرافتاده است.
طرفه اینکه،دربازارآزادبازیی افغانستان،نهادهای دولتی کمتربه تاجران وسرمایه گذاران وبیشتربه خودحکومتی هاوشریکان سرجوال گیرشان داده شده است؛ و دراین سرجوال گیری ها،اکثریت وزارت خانه ها،بویژه وزارت هایی مالیه،تجارت،معادن وصنایع،مخابرات،دفاع ووالیان شریک می باشند.ازسوی دیگر،ازنظرعلم اقتصادسرمایداری،خصوصی سازی برای انباشت سرمایه وکاربردآن درراستایی توسعه ی اقتصادی- اجتماعی وفرهنگی صورت می گیرد.اما،خصوصی سازیی افغانی طوری می باشدکه به روندفرارسرمایه ازدرون به بیرون شتاب بخشیده است.پروسه/فرایندی که اقتصادکشوررابه سویی مصیبتِ سراشیبی ونابودی سوق داده است.این گونه بازی به سرنوشت اقتصادیک کشور،بیشترازهرطرف دیگر،دولت رازمین گیرمی کند.به سخن دیگر،کاهش توان اقتصادیی دولت هادرکشورهای روبه توسعه که افغانستان ازپس مانده ترین آن ها، حتاپیش ازتجازوبیرونی وجنگ های داخلی به شمارمی آمد، پیشینه ی مرگباری رانشان میدهد.
بطورنمونه،...باکاهش قدرت اقتصادیی کشورهای کم توسعه یافته،فرمان روایان شان خودرابابی ثباتی ومخالفت سیاسی مواجه می بینند؛وبه اقتضای شرایط،احتمالاًبه کاری دست می زنندکه فرمان روایان اززمان پیدایش دولت تاکنون انجام داده اند.آن هابه جستجویی ابتدای ترین شکل قدرت برخواهندآمدکه همانانیروی نظامی است.اما،حساس ترین کمبودیی که کشورهایی کم توسعه یافته باآن مواجه اند،دانایی مربوط به اقتصاداست.(4)خصوصی سازی وبازارآزادبازیی نابخردانه درافغانستان نشان میدهدکه فرمان رواوزیردستانش درکشورما،درمقایسه بادیگرکشورهایی روبه توسعه،درنازلترین وحتاگفته می توانم که درنقطه ی صفریی دانش اقتصادی قراردارند.ازهمه اسفبارتراینکه،حکومتی هایی طرفداربازارآزاداقتصادی درکشورما،قدرتی نظامی بومی هم ندارندکه بابهره برداری ازآن،به نگهداری از صندلی خودبپردازند،چه ماندبه اینکه ازآن،علیه معترضان یامخالفان سیاسی بهره برداری نمایند.
بهرصورت،اکنون که حکومت فاسدوناکارآمدافغانستان به بهانه ی رسیدن به لیبرال دموکراسی/بازارآزاد،همه دارونداراقتصادیی کشوررابه صفرضرب زده ؛ودرواقع ،دولت وملت رادربرابرمفسدین مالی ،تباه کاران وقاچاق بران تریاک،زمین،خانه،وتفنگ که سرمایدارشدگان یک ماهه یایکساله می باشند؛خلع سلاح کرده ،وخریداران نهادهاومنابع طبیعی کشورهمه چیزرابی رویه ازخودوملت رابه مسخرگی گرفته اند.این پرسش به میان می آیدکه آیااین کشورجفاکشیده غیرازاین آقایان مالکان دیگری هم داردیانه؟اگرندارد،پس حق باهمین اقتصادفهم های نافهم لیبرال دموکراسی است که جنازه ی کشورواقتصادبیمارش رابرداشته به گورستان بزنگاه اقتصادی وسیاسی باداران خوددفن نمایند!اگراین کشور،مالکانی غیرازاین هادارد،به میدان آمده بگویندکه همین قدردیوانگی سیاسی- اقتصادی بس است!دراین صورت،حداقل منابع زیرزمینی ی کشورتااندازه ی دست نخورده باقی می ماند.زمانیکه این کارعملی شد،وقتی فرامی رسدکه نهادهایی خصوصی شده دوباره به ملت بازگشت داده  شوند.زمانیکه سخن ازمخالفت باخصوصی سازی به میان می آید،نبایدتصورکردکه نویسنده بااقتصادبازارمخالف است وآوازسوسیالیستی سرمیدهد.نه خیر!درکشوری، مانندکشورماکه اصلاًحکومت کارآمددرآن وجودندارد؛ودرهرولایت ومنطقه ی آن، ده هاآدم کش ودزدجیب وزمین مردم فعالیت دارند،بحث ازبازارآزاددراقتصاد،پیش ازوقت می باشد.زمانیکه حکومت کارآمدبوجودآمد،اقتصادملی درجایی اقتصادسیاه ومافیایی نشست،آن وقت،مرزکشی میان جامعه ی سیاسی وجامعه ی مدنی بوجودآید؛مرزکشی که مشخص می کندکه دولت درکجاوملت درکجا،وجامعه ی مدنی واقتصادبازارچگونه عمل می کنند.امروز،درقلب جهان سرمایداری،احزاب سیاسی محافظه کار،مرکزگراوسوسیالیست/چپ، درنبردبی پایان قرارگرفته اندتاسرمایداری رامهاروباافزایش مالیه برشرکت هاوسرمایداران بزرگ،ازنقش بی رویه ی بازارآزادبکاهندتامردم نفس راحت بکشند.وقتیکه کشورهایی سرمایداری درصددمهارخصوصی سازی برآمده اند،جفاست اگردرکشورماکه هم جامعه ی پس مانده وجنگ زده است؛ وهم باتروریسم،این یگانه کالای صادراتی از پاکستان، وفقرروزافزون مواجه می باشد،بازارآزادتشویق شود.اگرتاکنون شده است،پیش بردن آن دیگربه هیچ صورت به مصلحت دولت وملت نیست.
پانویس ها:
1-asre-nou.net/php?objnr=17745
وال ستریت وچپ سنتی، نویسنده:کاظم علمداری سه شنبه3آبان- عقرب1390-25اکتوبر2011،سایت عصرنو
2-aayande.wordpress.com/2011/10/11/46—
46ملیون امریکایی مشت هاراازجیب درمی آورند
هفته نامه ی اشپیگل 61گزینش وترجمه:ازرضانافعی
3- aayande.wordpress.com/2011/10/21
امریکاسهم شیررادرمستعمرات"ناتو"می خواهد
یونگ ولت- گزینش وترجمه:رضانافعی
4- جابجایی درقدرت،دانای وثروت وخشونت درآستانه ی قرن بیست ویکم
نویسنده:آلوین تافلر،مترجم:شهیندخت خوارزمی ص ص 621-622

Thursday, 27 October 2011

ازپاکستان نوازیی کرزی،تافیلم مستند بی بی سی


درجهان،برای شکست خوردگان جایی وجودندارد!
چرچیل
ابراهیم ورسجی
5-8-1390
برهمه ی افغان هاوحامی هایی بیرونی ی اداره ی ناکارآمدوفاسدکرزی روشن شده است که،رئیس اداره ی موصوف، روزجمعه29میزان-21اکتوبر،مصاحبه ی کرده بودباخبرنگارتلویزیون خصوصی پاکستانی"جئونیوز"که روزشنبه30میزان پخش شده  بود؛ودرآن،آقای کرزی لطف کرده فرموده بودندکه درصورت حمله ی امریکایاهندعلیه پاکستان،درکناربرادران پاکستانی خودایستادمی شود.مصاحبه ی کرزی وموضع آنچنانی اش سروصداهای بسیاری رادرافغانستان دامن زدکه حکایت ازحساس شدن مردم کشورما دررابطه باسرنوشت خودوکشورشان می باشد.
درحالیکه، گفت وگوهاونظریه پردازی هایی ریزودرشت دررابطه باگفت وگوی کرزی باتلویزیون نامبرده وواکنش های گونه گون درزمینه ادامه داشت؛ودربرخی موارد،ازموضع گیریی دفاعی رسانه هاوافرادی  طرفداراوحکایت می کرد.درپاکستان هم،رسانه هانسبت به موضوع،دید گاه دوگانه ی راجع به تائیدوردآن ابرازکردند.پس ازکشته شدن بن لادن درخانه ی امنی درکناربزرگترین نیروگاه ارتش وآی اِس آی،درایبت آباد،درنزدیکی اسلام آبادکه درآن نظامی های امریکایی بدون اطلاع پاکستانی هااقدام کرده بودند،رسانه ی غیردولتی پاکستان نسبت به ارتش واطلاعاتی های کشورشان نگاه انتقادیی کمرنگی پیداکرده اند.
بهرصور،موضع پاکستان نوازانه ی کرزی،زیادهم درپاکستان موردپذیرایی اقع نشد.چراکه، میان ششم اکتوبر،روزامضای معاهده ی استراتیژیک کرزی باهندوآن مصاحبه درروز21اکتوبر،فاصله ی زمانی کمی است که تغییردیدگاه یک دولت مرد،درچنان زمانی کوتاهی، توسط هیچ منبعی آگاهی، ازجمله رسانه داران پاکستانی که درتبلیغات وتحریف حقایق دست بالادارند،جدی گرفته نمی شودونبایدهم گرفته شود.بهرحال،این یک واقعیت است که هم پاکستانی ها،وهم سیاست مداران وگردانندگان رسانه هایی آن کشورمیدانندکه نظامی های حاکم برسرنوشت شان سیاست سنجیده سودمندی رادررابطه باکشورخود وافغانستان دنبال نمی کنند؛وحتابرخی رسانه ها،ازعصبانی شدن امریکاوانگلیس، باداران سیاست مداران ونظامیان کشورشان نسبت به سیاست های تروریست پرورآن ها،نگرانی هم دارند.
درشرایطی که سخن ها واضافه گویی هادررابطه باابرازپیوندجدیدکرزی باپاکستان ادامه داشت،ناگهان،تلویزیون بی بی سی،گلی رابه آب دادکه هم برای کرزی؛وهمچنان،برای برادرخوانده های پاکستانی اش، تکان دهنده بود.به طورنمونه،شبانگاه سه شنبه3-8-1390-25-10-2011میلادی،بوقت یک بجه ی نیمه شب آتوا،پایتخت کانادا،شبکه ی تلویزیون انگلیسی ی بی بی سی، فیلم مستندی رابه نمایش گذاشت مبنی براینکه، آی اِس آی، قویاًازطالبان حمایت می کند.برای نویسنده وهربیننده وتحلیل گری دیگری،بیشترازخود"فیلم مستند"زمان آن دارای اهمیت می باشد.ازدونگاه:سه روزپس ازسفرهیات بالارتبه ی امریکایی به ریاست هیلاری کلینتن وزیرخارجه ی آن کشوربه منطقه، ازجمله اسلام آبادکه درآن باجدیت باپاکستانی هاگفت وگوشده بود،به نشررسید.دوم،همچنان؛سه روزپس ازپخش گفت وگویی آقای کرزی باتلویزیون"جئونیوز"که دردسرآفرین شده بود،پخش شد.
طوریکه یادآوری شد،واقعاًگفت وگویی مقام های امریکایی باپاکستانی هادررابطه باافغانستان جدی وقاطع وبرای نظامی های آن کشورناراحت کننده بوده است.تاجای که محتوایی گفت وگوهابه رسانه هادرزکرده است،این بارجانب امریکایی درگفت گوبامیزبان های پاکستانی ی خود گفته اندکه:سخن ازپروژه ی"راه ابریشم"توسط واشنگتن درمیان است ودررابطه باافغانستان وفرایندبازگردانی صلح،به پاکستان این قدرنقش یانفوذقایل اند که به استراتیژیی آن کشورزیان رسان نباشد.(1)پاکستانی هاکه مانندگذشته، درسخن باهرپیشنهادامریکاهمراه ودرعمل خلاف آن عمل کرده بودند؛این بارهم،ازحمایت خودازطالبان انکاروتعهدخودرابه برنامه ی بازگردانی صلح به افغانستان، به جانب امریکایی ابرازکرده اند.اطمنان دهی هایی که دیگرامریکایی هاکمتربه آن هاارزش میدهند.
باوجود وعده های پاکستان مبنی براینکه ازطالبان حمایت نمی کندوبه فرایندصلح درافغانستان همراهی می نماید،تلویزیون بی بی سی باتهیه ی فیلم مستندخودوپخش آن درزمان بسیارناراحت کننده برای پاکستانی ها،نشان دادکه دیگرامریکاومتحدطبیعی اش انگلیس، باوری به سخن هاووعده های طرف پاکستانی ندارند.درفیلم مستندکه بکارگردانی"دیویدلاین"تهیه،تنظیم وپخش شد،فرماندهان طالبان بنام های نجیب وملاقاسم یادآورشدند که مسئولان آی اِس آی درکمپ های واقع دردرون پاکستان، آن هاراآموزش تروریستی وابزاری کرده اندومی کنند.طرفه اینکه طالبان شامل درفیلم مستند،گفته اندکه، برای رزمنده هادوچیزمهم می باشد:"پناه گاه وتدارکات"وپاکستان هردوکاررابرای طالبان می کنند.درعین فیلم،فرماندهانیکه دست به افشای دوگانه بازی کردن پاکستان زده اند،این راهم فاش کردندکه درهمان کمپ های تربیتی طالبان،پاکستانی هااعضای القاعده راهم آموزش میدهند.این تنهافرماندهان درجه دوم طالبان نیستندکه ازکمک پاکستان به طالبان درعمل وانکارآن درشعارسخن می گویند؛بروس رایدل،یکی ازمقام هایی سیا/سازمان اطلاعات مرکزی امریکا،درهمان فیلم مستندبه تائیدسخنان فرماندهان طالبان،می گویدکه:"هرزمانیکه امریکادرجریان عملیات درونز/هواپیماهای بی سرنشین،پاکستانی هادرجریان گذاشتندناموفق بودندوهرگاه که بدون اطلاع آن هاعمل کرده اند،بسیارموفق بوده اند؛وعین موضوع،دربدام انداختن بن لادن وقتل اوهم صدق می کند.این سخن رایدل، مهرتائید بررابطه ی فعال پاکستان باطالبان والقاعده وحمایت آن،از تروریسم می گذارد.(2)
درشرایطی که فیلم مستند بی بی سی، پرده ازچهره ی پاکستان،این درظاهردوست جبهه ی جنگ علیه هراس افگنی ودرعمل پناه دهنده وکمک کننده ی تروریستان وآدم کشان مزدورپائین می کشد،شرکت هلاری کلینتن وزیرخارجه ی امریکادرپاسخ به پرسش های گزیده شده ی بی بی سی که هم زمان بانشرفیلم نامبرده صورت می گیرد نیز،دارای اهمیت ویژه می باشد.درجریان پرسش ازوزیرخارجه،..به عنوان پرسش آخر،ازخانم کلینتن درمورد حمایتی که گفته می شود پاکستان ازطالبان می کند؛پرسیده شدکه چراامریکاهنوزهم پاکستان رادوست میداند؟اوگفت که:بادولت پاکستان دراین مورد گفت وگوی جدی شده است.اوگفت که، دولت امریکامیداندکه ثبات افغانستان به همکاریی کشورهای منطقه بستگی داردواظهارامیدواری کردکه پاکستان هم، درجریان ایجادثبات درافغانستان سهیم شود.(3)ازتاکیدوزیرخارجه مبنی براینکه،بازگشت ثبات درافغانستان به کشورهای منطقه بستگی داردوپاکستان می تواند درآن نقشی بازی کند،واضح می شودکه امریکادرفرایند بازگشت صلح درافغانستان به نقش کشورهای منطقه اشاره وپاکستان رایکی ازاعضای آن وانمودکرده است که حکایت ازکاهش دادن مقام اسلام آبادرفرایندصلح می باشد.ورفتن نامبرده پس ازکابل واسلام آبادبه دوشنبه وتاشکند،می توانداشاره ی به اهمیت موضوع تلقی شود.
دراین رابطه،پاکستان که ازعصبانیت امریکاوانگلیس مدت هاست باخبرمی باشد،دست به واکنش زد؛وواکنش طرف پاکستانی هم این طورنمایش یافت که روزچهارشنبه4-8-1390-26-10-2011میلادی،اطهرعباس سخن گوی ارتش پاکستان طی گفت وگویی بابی بی سی بخش اردوگفت که:محتوای فیلم مستند بی بی سی راکشورش تائید نمی کند.چراکه براساس اطلاعات داده شده توسط افرادسابقه ی سازمان امنیت افغانستان ارائه شده است.وپاکستان،باین خاطرکه درفرایندصلح درافغانستان مورداعتمادقرارنگرفته است،درآن شرکت نمی کند.(4)این یکی ازترفندهایی مکارانه ی نظامی های پاکستانی می باشدکه هرگونه اطلاعاتی راکه مقام های اطلاعاتی افغانستان راجع به نقش فریب کارانه ی آن هادررابطه باصادرکردن ترویسم به افغانستان، چه به خودشان وچه به منابع غربی ارائه نمایند،به افرادی مربوط می سازندکه دیگرنقشی درافغانستان ندارند.برایی فهم این گونه دغلبازی هایی پاکستانی ها،همین بس است که بسیاریی مقام های اطلاعاتی کنونی افغانستان به معرفی آنها، توسط کرزی بکارگمارده شده اند.چون حقیقت تلخ است،آن هم حقیقتی مربوط به صادرات تروریسم پاکستانی به افغانستان،بایدهرطوریکه می شودحتابی شرمانه آن راردوبرای ازاعتبارانداختن آن کوشید.
حال که سخن گوی ارتش پاکستان،ازعدم اشتراک کشورش درفرایندصلح درافغانستان سخن می گوید،ببینیم که این عدم شرکت چه تاثیری می تواندبرفرایندصلح بگذارد؟ازآنجاکه درگذشته، پاکستان بارهااین گونه موضع گرفته وشرکت کرده وبرخلاف گفته های خوددرعمل به تخریب آن پرداخته است؛واضح است که ماننددیروزدرفرداهم عمل خواهدکرد،تنهابااین فرق که دیگرسخنانش دربسیاری محافل منطقه ی وجهانی گوش شنوای پیداکرده نمی تواند.برای کاهش فشارغرب،تمایلی به سویی چین هم نشان داده بودکه بدودلیل پکن اغلب به سخن پاکستان گوش نمی دهد:نخست اینکه،درپاکستان باطلاع چینی هاتروریستان سینکیانگی هم زیرنظرآی اِس آی آموزش می بینند.دوم اینکه،چین دریک معامله ی تجارتی- مالی تنگاتنگی باغرب بویژه امریکاقرارداردکه ناراحت کردن آن، بلیون هادلاربه این کشورزیان واردمی کند.
بهرصورت،درحالیکه ازیک طرف، سخن گوی ارتش پاکستان ازعدم اشتراک کشورش درفرایندصلح درافغانستان سخن می گوید؛ازطرف دیگر،رسانه های پاکستانی این خبررابه نشرسپردندکه رئیس جمهورپاکستان درکنفرانس بازگردانی صلح درافغانستان که  بتاریخ دوم نومبردراستانبول- ترکیه برگزارمی شود، اشتراک می کند.ازسخن پراگنی های پردروغ نظامی های پاکستانی معلوم می شودکه فشارامریکاازگوشت به استخوان شان رسیده است،وباچنان سخنانی می کوشند نمایش بدهندکه ترورپروری درخاک پاکستان تنهاپالیسی ارتش نیست،بلکه حکومت بی اختیارحزب مردم هم درآن شریک می باشد.برخلاف ابرازنظرسخن گویی ارتش پاکستان، اشتراک آصف زرداری درکنفرانس استانبول،نشان میدهدکه فشارامریکاچنان عصبانیت نظامی هارابرانگیخته که تناقض گویی راباوج برسانند. این گونه نمایش خنده آور،زمانی آغازشدکه مقام های امریکایی،حکومت پاکستان رابی چاره ومخالف تروریسم وارتش راحامی تروریسم وموردملامتی قراردادند.دراین شکی نسیت که درپاکستان ارتش همه کاره، وحکومت ملکی هیچ کاره می باشد.حکومتی که باوجود درماندگی اش دربرابرنفوذ نامحدود نظامیان،هم مسئول بحران مالی کشور؛وهمچنان،مسئول پاسخ گویی به غرب وافغانستان بخاطرتقویت تروریسم صادراتی ارتش می باشد.ازهمه فاجعه بارتراینکه،درسال جاری،آی ایم اِف/صندوق مالی بین المللی ویکی ازطرف های نیرومند دراقتصاد بحران زده ی پاکستان؛رشداقتصادیی این کشورراکمترازرشداقتصادیی افغانستان پیش بینی کرده است....درعین حال،برای نمایش وضع فاجعه باراقتصادپاکستان،ایجاب می کندکه دیدگاه کمیسیون حقوق بشرآن کشورنیزبازتاب داده شود:کمیسیون حقوق بشرپاکستان،ازخودسوزیی بنام راجارند، دردروازه ی ورودیی پارلمان ومرگ یک نفرکارمندقطارمنتظرتنخواه خود درنزدیکی بانک ابرازنگرانی کرده وگفته است که، درسال جاری،16صد نفربخاطرفقروتنگ دستی خودکشی کرده اندوازحکومت خواسته است که پیش ازآمدن مردم به خیابان ها،چاره اندیشی کند.(5)
دراخیراین نوشته،نویسنده می خواهدتوجه کرزی ودیگرمقام های لایق ونالایق دولت کابل راباین موضوع جلب نمایدکه؛ مصاحبه های گذشته رابه تاق فراموشی سپرده، دررابطه باپاکستان بیشترین دقت رانمایند.چراکه این کشور،سالهاست که ثابت کرده که هرگزبه یک افغانستان باثبات وآرام نه باورداردونه کمک می کند.ازسوی دیگر،پاکستانی ها،زمانیکه به باداران خودفریب کاری می کنندودروغ می گویند،به افغانستان چرااین گونه برخوردنکنند؟اکنون زمانی آن فرارسیده است که افغانستان اززیرفشارقرارگرفتن پاکستان توسط غرب بویژه امریکا،بهترین بهره برداری را نمایدوهرگونه مصاحبه هایی ازگونه ی یادشده افزون براینکه پاکستان رابه صلح وبرادری ترغیب نمی کند؛برخلاف،کمرآن رامی بنددتابیشتردرکشورماکالایی تروریستی خودراصادرنماید.آقای کرزی،بدانیدکه چه درسطح فردی وچه درسطح گروهی وچه درسطح ملی- سیاسی،سخن چرچیل که"درجهان برای شکست خورده هاجای نسیت"بسیاردارای اهمیت می باشد،وشکست افغانستان دراین برهه ی حساس تاریخش؛ بدون شک، جایگاه کشوررابه صفرضرب می زند.بنابراین،بایدایستادوپرخاشگری کردتاپاکستان سرعقل آمده به برادریی اسلامی وحسن همجواری تن بدهد.
پانویس ها:
1-atimes.com/atimes/south_asia/mj25df02.html
Pakistan wolf to guard afghan,s henhouse bymk bhandrakumar25october2011
2-bbc.co.uk/urdu/world/2011/10/1110=Taliban_pak_afghan_5z.shtml
پاکستان طالبان راکمک وتربیت می کند"فیلم مستند".
Bbc.co.uk/Persian/Afghanistan/2011/10/111026-103-pakistan-afghanistan-usa.shtml
پاکستان به طالبان کمک می کند!
3- iranglobal.info/l-g.php?mid=2-71098
فرمان دهان طالبان:پاکستان به ماسلاح میدهد.27اکتوبر2011
4- bbc.co.uk/urdu/Pakistan/2011/111027_ather_interview_sen.shtml
افغان مصالحتی عمل مین پاکستان شریک نهین،اوصاف فاروقی وقت اشاعت جمعرات27اکتوبر
5- jang.com.pk/jang/oct2011-daily/27-10-2011/main.htm  and jang.com/pk/jang/oct2011-daily/26_10_2011/
آی ایم اِف،نرخ رشداقتصادپاکستان درسال2011-2012ازنرخ رشداقتصادافغانستان کمترخواهدبود،واعلامیه ی کمیسیون حقوق بشرپاکستان

Monday, 24 October 2011

کرزی،ازمعاهده ی استراتیژیک باهندتادفاع ازپاکستان


ابراهیم ورسجی
2-8-1390
روزیک شنبه اول ماه عقرب سال جاریی شمسی،این گزارش توسط رسانه های جهانی به نشررسیدکه حامدکرزی،رئیس اداره ی ناکارآمدوفاسدکابل طی مصاحبه ی باشبکه ی تلویزیونی"جئونیوز"یک شبکه ی خصوصی پاکستان گفته است که درصورت"حمله ی امریکاعلیه پاکستان،ازبرادران پاکستانی خود حمایت می کند"!برای نویسنده که شنیدن وخواندن چنان گزارش احمقانه ی باورکردنی نمی رسید،به کندوکاوافتاده کوشید م به ریشه ی موضوع پی ببرم.برای پی بردن به موضوع که اصلاًدرست است یانیست،لازم دیدم نخست به روزنامه هایی پاکستانی چنگ بزنم.وقتیکه روزیکشنبه اول ماه عقرب،روزنامه ی جنگ رابه خوانش گرفتم،برایم واضح شدکه واقعاًکرزی گلی رابه آب داده وباپاکستانی هابرادرشده است!وزمان پخش مصاحبه ی موصوف،روزشنبه 22اکتوبر- سی ام میزان بوده است.(1)
دراین شک وگمانی نیست که همه ی مسلمان هاباهم برادرندوباید درایام شادوغم یارومد دکاریک دیگر باشند.درحالیکه اسلام درقرآن وحدیث نبوی،مسلمان هارابرادرخوانده است،این شرط رانیزقیدکرده است که مطابق ارشادات قرآن وحدیث پیامبرخدا:"مسلمان به برادرمسلمان خودنه خیانت می کندونه اورابدشمن تسلیم می نماید."اگرقرآن وحدیث پیامبرخداراسنجه بگیریم که غیرازآن هامعیاروسنجه ی دیگری هم درقالب دیانت نداریم،وکارکردمسلمان هارادرروشنایی آن هامطالعه نمائیم،روشن می شودکه بدبختانه مسلمان هاکمترمطابق ارشادات دینی خودعمل کردندومی کنند.بطورنمونه،پس ازعقب نشینی ارتش سرخ ازافغانستان که امریکاهم منطقه راترک کرده بود،هرچه مصیبتی که برمردم افغانستان نازل شد،نه ازطرف روس یاامریکا،بلکه ازطرف برادران مسلمان پاکستانی،ایرانی وعرب افغان هابود.
دربسیاری موارداگرمسلمان هادرغم وشادیک دیگرشریک نشدندیانمی شوند،ممکن است ازروی ناتوانی یاغفلت باشدتاعمدوخبث باطنی.اما،آنچه پاکستان دربیست سال گذشته درافغانستان انجام داده است،نه تنهاکه مخالف ارزش های دینی می باشد،بلکه خصومتی باافغان هامی باشدکه دربسی مواردکافران هم نسبت بایک دیگرحتامسلمان هاروانداشته اند!بنابراین،ابرازنظرکرزی مبنی براینکه درصورت حمله ی امریکاوهند علیه پاکستان درکناربرادران پاکستانی خودایستادمی شود،ممکن است که ازنظرشخصی اگراودر مقام کنونی  اش نمی بود،درست باشد.اما،این سخن اوبه حیث رئیس یک کشورکه سالهااست ازپاکستان زخم دیده وداروندارخودراازدست داده است،نه تنهاخودکشی سیاسی،بلکه دیوانگی محض می باشد.
بهرحال،ازجنبه ی دینی موضوع می گذریم وبایدبگذریم،چراکه دردنیایی امروزدرحیات سیاسی مسلمان هااین دین آن هانیست که تصمیم می گیرد،بلکه منافع ملی کشورهایی آن هامی باشد که سخن نخست رامی زند.اگرپاکستان منافع ملی خودرادرصادرکردن تروریسم؛تباه کاری وویران گری در افغانستان می بیند،احساس برادرانه ی کرزی با پاکستان راحتاخودپاکستانی های مسلمان هم دررابطه باکشورخود ندارند!یعنی کرزی پاکستانی ترازهرپاکستانی ودرعرف مسیحی،کاتولیک ترازپاپ شده است.دراین زمینه که کرزی،درصورت حمله ی امریکاوهندبه پاکستان درکنارپاکستان می ایستد،چهار پرسمان زیر قابل غوروبررسی می باشند:نخست،کرزی ازکجا دریافته است که امریکایاهند به پاکستان حمله می کند.دوم،هنوزروشن نیست که امریکادربازیی سیاسی خود،دراین بخش ازجهان،افغانستان رابرپاکستان ترجیح، وازاولی، بردومی، حمله می کند.سوم،این سخن راکرزی چرادرزمانی می گویدکه خودش چندروزپیش دردهلی نو،بامان موهان سینگ نخست وزیرهند، بامضای معاهده ی استراتیژیک دست زدواسلام آبادراعصبانی کرد؛وپاکستان، برخلاف حسن نیت او،هرروزمناطق مرزی افغانستان درولایت هایی نورستان؛کنروننگرهاررابه رگبارمی بند د؟چهارم،کرزی ازنظرموقعیت سیاسی وحمایت مردمی درچه موضعی قرارداردکه این گونه موقف گیری می کند؟مگرکسی که بازوربرچه ی امریکایی وانگلیسی به صندلی ریاست جمهوریی افغانستان نشانده شده است،حق داردکه،چه دربرابرولی نعمت خود،وچه درمقام نفراول افغانستان، این گونه درفشانی کند؟درفشانی ی که سودآن راپاکستان  برادرتباه کارکرزی ،وزیان آن رامردم مامتقبل می شوند.مگرکرزی،آن روزرافراموش کرده است که وزیردفاع خودراخواست وگفت:"درصورت مرخص کردن امریکایی هاچه کرده می توانیم؟وزیرش که ازدوستان سازمان اطلاعات پاکستان می باشدوبه روایتی درپروژه ی ناکام آی اِس آی دردوره ی رژیم کمونیستی، برای ویران کردن بند برق "سروبی"زخم هم برداشته بود،برایش گفته بودکه امریکاروزانه چهارصدهزارلترتیل به وزارت های دفاع،داخله وریاست امنیت ملی می پردازد،"مقداری که ازتوان افغانستان بیرون است.بدون شک،آماروزیر،تنهاازیک بخش ناچیزکمک هایی امریکابه حکومت کرزی پرده برمی دارد،بایدکرزی راسرعقل می آوردکه نیاورده است.
شایدکرزی یک باردیگربیادآورده باشدکه، براساس نوشته ستیوکول درکتاب"جنگ های اشباح"پنجاه هزاردلاردرآغازراه اندازیی پروژه ی طالبان توسط آی اِس آی،پرداخته بود.اکنون که به یک مهره ی سوخته ی امریکایی بدل شده است،فکرمی کندکه ممکن است درصورت کنارکشیدن آن هاازباتلاق افغانستان، بتواند به کمک پاکستان ودرهمدستی باطالبان درقدرت بماند.یعنی طالبان حداقل پاس کمک پنجاه هزاردلاریی اوراکرده ،به فرایندصلح حسب دلخواه اوبپیوندند.کرزی شایدکتاب احمدرشید زیرعنوان"فرورفتن درآشوب"راخوانده باشدکه درآن آمده است:"کرزی می خواست نماینده ی طالبان درسازمان ملل مقررشودوطالبان هم پذیرفتندوپیشنهادکردند.ازاینکه پیشنهادطالبان ازطرف وزارت خارجه ی پاکستان بایدتائیدمی شد،کرزی به وزارت خارجه دراسلام آبادمراجعه وپاسخ منفی دریافت کرد."ازآن موضوع ،بدین منظوریادآوری شدکه به کرزی خاطرنشان شودکه ذهن پاکستان درباره ی افغانستان همان است ودیگرنشده است.یعنی افغانستانی رامی خواهدکه نماینده ی سیاسی آن رادرسازمان ملل خودتعیین نماید.بنابراین، ذهنیت سازش باپاکستان وایستادن درکنارآن،افزون براینکه ازنظرسیاسی یک تصور بیمارگونه می باشد،باحتمال قوی کرزی رابه سرنوشت داود،تره کی وامین دچارمی نماید.ازجانب دیگر،شاید نتیجه ی بررسی ناتووآیساف را،راجع به قتل برادرش مبنی براینکه اوراطالبان نکشته اند،وعامل قتل رانه مسایل سیاسی،بلکه مسایل شخصی وزدوبندهاورقابت هایی باندهای تباه کاربرآوردکرده اند؛باورکرده،این خیال پردازی برایش دست داده باشدکه می تواندباکمک پاکستان وآشتی باطالبان؛ همان گونه که درآغازکاربه آن هاپول پرداخته وذخیره های اسلحه رانشان داده بود،به حکومت فاسدکنونی خودادامه بدهد.این گونه خیال پردازی ها، سه نتیجه رابرای کرزی ببارمی آورد:نخست،تروراستادربانی رادسیسه ی ساخته وپرداخته ی دستگاه کرزی می نمایاند،یعنی موضوع راازنظریه ی توطئه بیرون وبه واقعیت مبدل می کند.دوم،اینکه، رابطه ی کرزی راپارلمان کشورکه ازپیش بسیارپرتنش بود،بیشترخراب وبه بی ثباتی روزافزون اوضاع منجرمی شود.قرارگزارش رسانه ها؛پارلمان، واکنش مقدماتی خودرانشان داده وسخن های کرزی مبنی برهمسویی باپاکستان رابه زیان منافع ملی خوانده است .سوم،طوریکه درویب سایت آسیاتایمزآمده است:"کرزی به هندمراجعه کرده بودکه دیگربه جبهه ی متحدکمک ننمایدوازاوحمایت کند.درعوض، اوآماده است که هرگونه کمک رابه هندبکندتاازطریق افغانستان درپاکستان بویژه ازطریق قندهاردربلوچستان، بی ثباتی بیافریند.ازاین رو،هندپاپیش گذاشته نگذاشت که اوباما،کرزی واداره ی فاسداورابرکنارنماید.باآن همه بازی هایی ناپاک سیاسی- مالی ی که صورت گرفته است،اکنون پرسش اساسی این است که پس ازامضای معاهده ی استراتیژیک باهندوایستادن درکنارپاکستان ،کرزی چه می تواندبه دهلی نوبگوید؟
برهمه خبرگان وآگاهان سیاسی، چه درسطح منطقه وچه درسطح جهان واضح است که نه پاکستان توانی داردکه امریکاازآن احساس خطرکرده علیه آن واردجنگ شود؛ونه امریکایاهند،درحال حاضریاآینده ی نزدیک یادور،فکرجنگ طلبی رادرسرمی پرورند.دررابطه باتوان مقاومت پاکستان دربرابرامریکا،ازسخنان ریچاردآرمی تاج معاون وزیرخارجه ی دولت بوش درهفته ی پس ازرخ دادیازدهم سیپتامبر2001به ژنرال محمودرئیس آی اِس آی دروزارت خارجه ی امریکا،همگان اطلاع دارند که گفته بود:"یاازحمایت تروریسم دست برداشته باماهمراه می شوید یاآنقدربمبارد تان می کنیم که به عصرحجر/سنگ بروید"!پس ازشنیدن سخن معاون وزیر،رئیس آی اِس آی باشتاب به پاکستان برگشت ورئیس خودراازموضوع آگاه کرد.ژنرال مشرف رئیس اوکه پیام رادریافته بود،اعلام کردکه برای نجات پاکستان، ازحمایت طالبان دست برداشته، درسنگرجنگ علیه تروریسم ایستادمی شود.پیشترازتهدیدآرمی تاج،درماجرایی ایمل کانسی،بلوچ پاکستانی که درمرکزسیا/سازمان اطلاعات مرکزیی امریکادرسال1998،دست به قتل زده وبه پاکستان فرارکرده بود،واداره ی تحقیقات فدرا/اِف بی آی دنبال اومی گشت.زمانیکه سخن ازپرداخت پول بخاطردستگیریی کانسی بمیان آمدوقرارشدکه دوصدهزاردلاروعده شودتااوراهرکسی که می تواندتحویل بدهد،یک بازرس امریکایی گفته بودکه:"دوصدهزاردلارمبلغ زیادی می باشد؛دربدل،اگردوصد دلاربه رئیس جمهوریاهرمقام بالایی پاکستانی بدهیدزنش راتحویل میدهد."بنگرید!امریکایی هاباچنان برداشتی ازپاکستان،چگونه می خواهندبه جنگ علیه آن بپردازد!
بااینکه درشرایط کنونی، امریکاو هند، عزمی برای جنگ علیه پاکستان ندارند؛وازسوی دیگر،اقتصادپاکستان توان سیرکردن یک وقت نان خوب رابرای مردم آن کشورندارد،سخن گفتن ازجنگ این یاآن کشورعلیه پاکستان تنهادرخبرگی وفهم سیاسی کرزی می گنجد.البته که امریکابرپاکستان فشارهای نظامی- سیاسی ومالی واردمی کندتاازحمایت تروریسم درافغانستان ومنطقه دست برداشته اوضاع اجتماعی- سیاسی واقتصادی خودراطوری بهبودبخشدکه هم درپاکستان؛وهمچنان،درافغانستان به بازگشت صلح وثبات مددکارثابت شود.
طرفه اینکه،کرزی زمان رابسیارغلط فهمیده است.امروزپاکستان بیشترازهرزمانی دیگری درجهان بویژه درجهان غرب درمعرض بدگمانی قرارگرفته وزیرفشارجانکاهی واقع شده است.اگرکرزی،فهم ودرایت سیاسی ومشاوران سیاسی- نظامی- امنیتی ی درستی میداشت؛روح زمان رادرک کرده، بابهره برداری ازفشارهای روزافزون امریکاودرمجموع غرب، وامضای معاهده ی استراتیژیک  باهند،بهترین امتیازراازپاکستان می گرفت.وپاکستان هم که بسیارزیرفشارمی باشد؛طوریکه درمقاله ی"آقایی پرویزکیانی بسیارناوقت شده است،"نیزیادآوری شد؛ درحال خم شدن زیرفشارهایی روزافزون غرب می باشد،ازماجراجویی درافغانستان دست برمیداشت.بدبختانه،کرزی  دست آوردهایی ناچیز خودراهم پس ازابرازبرادری باپاکستان؛ بدون اینکه آن کشورتغییری درسیاست افغانی اش واردکرده باشد،ازدست داده ،وبه یک مهره ی بی معناواضافی مبدل شده است.حال که کرزی خودرادرمقابل پاکستان خلع سلاح کرده است،وظیفه ی مردم افغانستان بویژه آگاهان ونمایندگان  مردم است که باهوشیاری وپیشگامی، مانع ویرانگری هایی هرچه بیشترپاکستان درکشورخودشوند.اگرروشنفکران، احزاب سیاسی ،جامعه ی مدنی،مجاهدان دیروزکه ازپاکستان توهین هاوتحقیرهادیده اند،البته نه آن هایی که درشکم پرستی دست بالاپیداکرده اند، واعضای پارلمان،و... درزمینه کاری راازپیش نبرند،کمک به همان اشتباه مرگباری می کنندکه کرزی کرده است.
پانویس:
1-jang.com.pak/jang/oct2011-daily/24-10-2011/main.htm

! آقایی ژنرال پرویزکیانی،بسیارناوقت شده است


نمی توان مارهارادرحیاط خلوت خانه نگهداشت وامیدواربودکه فقط همسایه رابگزند!
هیلاری کلینتن درخطاب به همتایی پاکستانی اش
ابراهیم ورسجی
2-8-1390
پاکستان اززمان پیدایش خود درسال1947تاکنون؛بخاطرفقرتاریخی گری وفرهنگی دردرون ورقابت هایی شرق وغرب،گرایش هندوافغانستان به شوروی وخصومت میان پکن وواشنگتن، دربیرون، مصروف جنگ های نیابتی بوده وازاین طریق پول هایی کلانی بدست آورده است.ازاینکه جنگ های نیابتی به تاریخ پیوسته اند،وپاکستان نتوانست سیاست هایی خودراامروزین نماید،به چالش های گونه گون مواجه شده است.این کشور؛افزون براینکه نتوانست سیاست های خودرامطابق شرایط امروزین دیگرگون نماید، به بهانه ی دست یابی به عمق استراتیژیک درافغانستان پساکمونیستی،دست به پرورش هراس افگنی؛ودرواقع،متوسل به بازیی بزرگی شد که جزسه پی آمد  فاجعه بارزیرچیزی دیگری دربرنداشت:نخست،افغانستان پساطالبی رامانند دوره ی کمونیستی ودوره ی مجاهدین برآوردکرده به ویرانی ی بیشترافغانستان ورشد تروریسم کمک ورودررویی باداران خود،یعنی امریکاانگلیس قرارگرفت.دوم،دشمنی افغان هاوبی اعتمادیی باداران خودراکمایی کرد.سوم،بجایی خود داری ازسیاست های نظامی گرانه ی تروریست پرور،وروی آوردن به اهمیت اقتصاد،تجارت وفن آوریی نودرشرایطی کنونی که باشتاب روبه جهانی شدن دارد،فربه شدن تروریسم وتندرویی قبیلگی- مذهبی و بحران اقتصادی وانرژی رابرایی افغانستان و مردم خودحتامنطقه ببارآورد.
پاکستان که اکنون بحرانی ترین مرحله در روابط خارجی خودباکشورهایی غربی بویژه امریکاوشکننده ترین وضعیت سیاسی- اجتماعی واقتصادی رادرتاریخ بیشترازنیم قرن خودپشت سرمی گذارد،آهسته آهسته درک می کندکه به چه بازیی خطرناک وطاقت فرسایی دست زده است.درتاریخ روابط بین المللی وسیاست خارجی خوانده بودم که کشورهابایدبشترین تلاش واحتیاط رابه کاراندازندتامناسبات دوستانه بادیگرکشورهارادرجهت تامین منافع ملی خودبرقرارنمایند.درتاریخ روابط بین المللی،این اصل نیزبرجسته است که کشورهااهداف سیاست خارجی خودراباندازه ی ظرفیت وتوان ملی خودترتیب وعیارمی نمایند.این اصل درسیاست خارجی کشورهاباین لحاظ اهمیت فزاینده یافته است که استراتیژی هایی کلان، همواره دست آوردصفری دربرداشته اند.بطورنمونه،امریکادردوره ی ریاست جمهوریی جورج بوش، بخاطرتحقق برنامه ی قرن امریکایی که مدیریت جهان رادنبال می کرد،به بهانه ی جنگ علیه هراس افگنی علیه اسلام به جنگ شتافت؛جنگی که هدف آن کنترول منابع انرژی وازاین طریق زیرفشارگرفتن اروپا،چین وروسیه و...بود.نتیجه ی چنان جنگی نشان دادکه سنگری ازمدیترانه تاکابل دربرابرامریکابازشده است واقتصاداین کشورراناتوان وبابالابردن قیمت نفت وگاز،کمراقتصادروسیه رابست وچندکشوردیگری راکه رژیم هایی نفتی ی آن هاازجمله ایران بایدپیشتربه تاریخ می پیوستند،باکمایی کردن پول های کلان باقی مانده اند.وکشوری مانند پاکستان که هم ازچنان منبعی برخوردارنبود؛وهمچنان،استراتیژیی کلان دارد، دربرابرمشکلات درحال بزانودرآمدن می باشد.
درتاریخ سیاسی کشورهایی روبه پیشرفت،پاکستان ثابت کرده است که بیشترازهرکشوردیگری غیرعقلانی تصمیم می گیرد؛وبرای غیرعقلانی تصمیم گیریی رهبران پاکستان،به دونمونه ی زیراستنادمی شود:نخست،برخورداین کشورباپاکستان شرقی درسال1971که یک مسئله ی سیاسی- ملی رانخست به یک جنگ داخلی وسرانجام به یک کشمکش منطقه ی ومداخله ی هندوجدایی بنگله دیش،کشاند.دوم،به بهانه ی دسترسی به نفوذعمیق استراتیژیک درافغانستان،این کشورراویران وبخاطربراندازیی تروریسم،پای قدرت نظامی دولت های سرمایداری رابه افغانستان کشاند.موضوعی که اکنون دوام حضورنظامی امریکادرافغانستان خواب رابرچشمان سران نظامی پاکستان حرام کرده است.طارق علی نوسنده ی انگلیسی- پاکستانی تبارکه درسیاست های نیم قاره ی هندصاحب نظربرجسته ی می باشد،می گویدکه:"درگفت وگوی که باخانم گاندی داشتم،یادآورشدکه درروز16دیسامبر1971،روزسقوط "داکه"فرمانده ارتش هندآمدوپس ازادای سلام نظامی گفت که اجازه است کاررابه پایان برسانم،یعنی پاکستان غربی رااشغال نمائیم.درپاسخ گفتم که کابینه تصمیم می گیرد.زمانیکه موضوع درکابینه مطرح شد،بسیاری طرفدارادامه ی کارفرمانده بودند.اما،بخاطرواکنش امریکاوچین،به آتش بس فیصله بعمل آمد.ودراخیر،خانم گاندی گفت که نظامی هاعقلانی نمی اندیشندوهمین غیرعقلانی هادرپاکستان حکومت می کنند"!
برای فهم هرچه بیشترعقلانی نبودن نظامی های پاکستانی، تنهاسیاست کسب عمق استراتیژیک آن هادرافغانستان بسنده می کند.افغانستانی که رسیدن به چنان هدفی بلندپروازانه درآن؛ درحال حاضر،هم دشمنی بامردم افغانستان؛وهمچنان،پنجه نرم کردن بابلاک سرمایداری زیررهبریی امریکامی باشد.ازجانب دیگر،دردوره ی امارت طالبان درافغانستان،نه تنهاعمق استراتیژیک،بلکه این کشور،مستقیم توسط نصیرالله بابر،کرنیل امام ورحمن ملک وزیرکنونی کشورپاکستان که دونفراولی ازاین جهان رخت سفربسته اند،اداره می شد.پرسش بنیادی این است که چراپاکستان نتوانست آن اداره ی پس مانده ووحشی راکه تنهادرخوردین داریی سران نظامی اسلام آبادبودومی باشد،درکابل نگهداری نماید؟اگرپاکستان درچنان امری موفق نشده است،باورنمایدکه دیگردرهیچ زمانی به عمق استراتیژیک درافغانستان توفیق نخواهدیافت.
بهرصورت،این روزهانشانه های ازسرعقل آمدن نظامی های پاکستانی دررابطه باافغانستان به مشاهده می رسد.بطورنمونه،روزسه شنبه18اکتوبر-26میزان،درجی- ایچ- کیو/مرکزفرماندهی ارتش پاکستان درراولپندی،گردهمایی غرض مطلع ساختن بخشی ازاعضایی مجلس نمایندگان کشوربه اشتراک ژنرال اشفاق پرویزکیانی رئیس ستادمشترک ارتش تشکیل شده بودکه درآن بطورویژه ازتغییردرسیاست عمق استراتیژیک درافغانستان یادآوری شده است.راجه ظفرالحق یکی ازوزیران پیشین وازرهبران مسلم لیگ شاخه ی"نوازشریف"که درآن گردهایی دعوت شده بود،روزچهارشنه 19اکتوبر،طی گفت وگویی باتلویزیون بی بی سی،بخش اردوکه نویسنده روزیک شنبه23اکتوبر-اول عقرب آن راشنفت،یادآورشدکه دربریفینگ/آگاهی بخشی توسط ارتش،تذکرداده شدکه پاکستان بخاطرتامین امنیت خود،سیاست عمق استراتیژیک درافغانستان راتغییرمیدهد؛ودراین باره که رفتن وآمدن حکومت هایی افغانستان چگونه شکل می گیرد؛دیگردست نمی زند،واین راحق مردم افغانستان میداند.درگردهمایی آگاهی رسانی،همچنان یادآوری شده است که چگونگی تنظیم روابط میان افغانستان وهند ،بهرگونه ی که توسط کابل به پیش برده می شود،بماربطی ندارد.درهمین رابطه،رستم شاه مومند،سفیرسابق پاکستان درکابل گفته است که:"سیاست عمق استراتیژیک،به زیان پاکستان تمام شده است وبه نفرت علیه پاکستان درافغانستان دامن زده است."(1)
نویسنده،درحالیکه ازنشانه ی هرچندکمرنگ تغییرلفظی درسیاست افغانی پاکستان به گرمی استقبال وآن رابه نفع هردوکشورمسلمان وهمسایه میداند؛ازاین موضوع نیزغافل نیست که یادمانی ازتغییروزمان آن بسیارحایزاهمیت به نظرمی رسد.وبه این پرسمان نیزنظرمی اندازدکه، ازروزکشته شدن بن لادن دراول ماه مه درکنارپایگاه ارتش پاکستان درشهر ایبت آبادکه دست بسته ی ریاکاریی پاکستان راکه درشعارعلیه تروریسم مبارزه می کردودرعمل به کمک آن می پرداخت؛ بازکرد،تاکنون روابط واشنگتن واسلام آبدپرتنش وهمراه باکجدارومریز بوده است.درحالیکه پاکستان درآن رخ داد،درظاهرازنقض حاکمیت خودناراض شده بود،درعمل ازاین خاطرعصبانی شده بودکه چگونه نقشه ی آی اِس آی فاش وبامرگ بن لادن یک منبع درآمدپولی ودیگرمعامله گری های خودباامریکا،عربستان وافغانستان راازدست داده است!اگرمسئله به حاکمیت مربوط می بود،موضوع کشتن بن لادن تنهاعملی نقض کننده نبودونیست.اینکه ازچند ین سال بدین سو،امریکابادرونز/هواپیماهایی بی سرنشین، باپروازمیدان های هوایی پاکستان،مناطق قبیلگی ی آن کشوررابمباردمی کند،جای شبهه نمی گذاردکه موضوع ریشه دردودوزه بازی هایی سران نظامی پاکستان داردکه اکنون امریکایی هاردآن رایافته اند.
ازپیش، هم برای امریکایی ها؛وهمچنان، برای نظامی هاواطلاعاتی هایی پاکستان روشن شده بودکه، بی اعتمادی میان دوطرف به انتهارسیده است. وعلت بی اعتمادی هم این بودکه پاکستان فکرکرمی کردکه درجنگ علیه کمونیسم که باخون افغان هابازی کرده  وپول های کلانی بدست آورده اند؛ازاین رو،برای فزون طلبی هایی دیگر،حق دارند ازامریکابخواهند افغانستان راازطریق پاکستان مدیریت نماید.برخلاف،زمانیکه امریکابه بهانه ی جنگ علیه هراس افگنی واردافغانستان شدوپاکستانی هاهم پیشتربرای آمدنش جاده سازی کرده بودند،باین فکرافتادند که بایدکاری کردکه امریکادرافغانستان ناکام شود.زمانیکه امریکادرافغانستان نام شد،دوباره مانند دوره ی جنگ علیه شوروی وپس ازفروپاشی رژیم کمونیستی،این کشوررا به اسلام آبادمی سپارد.واضح بودکه این گونه برداشت ازنقشه وبرنامه ی امریکا،ناشی ازسرسری انگاری وبی خبری ازاستراتیژیی آن کشوردرافغانستان ومنطقه می باشد.به سخن دیگر،اگرپاکستان درافغانستان که اکنون زیرکنترول امریکامی باشد،دنبال عمق استراتیژیک می گردد؛درواقع،خودرابا عمق استراتیژیک امریکادرافغانستان ومنطقه شاخ به شاخ می شود.دراین شاخ به شاخی که شاخ افغانستان مدت هاپیش لق شده بود، واضح است که شاخ کی می شکند!
بهرحال،دست بسته ی پاکستان بازشدوامریکایی هادریافتندکه هم برای بیرون رفت ازافغانستان؛وهمچنان،برای تامین صلح وثبات دراین کشور، بایدکه پاکستان راسرعقل آورد!دراین بخش ازنوشته،پرسش اصلی این است که چگونه سران ارتش پاکستان باین نتیجه رسیده اندکه سیاست عمق استراتیژیک درکشورماراکناربگذارند؟وآیاگفته می توانیم که این تغییرناشی ازواقع بینی است یافشاراقتصادی درداخل وفشارسیاسی ازبیرون توسط امریکایاهردو؟دررابطه باوضع اقتصادیی پاکستان بایدگفت که،طبق گزارش رویترزخبرگزاریی انگلیس،روزجمعه14اکتوبر-22میزان1390خورشیدی،غلام احمد بلور،وزیرریلوی/قطاردرپاکستان درپاسخ به اعتراضیه ی یک عضوپارلمان وابسته شاخه ی مسلم لیگ"نواز"گفته بودکه وزارت زیراداره ی اوبخاطرنبودپول برای پرداخت موادسوختی،106عراده قطارراتعطیل کرده و550 عراده ی دیگرزیرترمیم هست که بخاطرنبودامکانات پولی ازترمیم گاه بیرون نمی شوند!ازکارافتادن شماری بیشتری قطارها،مشکلات زیادی رابرای مردم عادیی این کشورکه برای سفرهایی میان شهری ازآن بهره برداری می کنند،ایجادکرده است.ازجانب دیگر،حکومت پاکستان، تاکنون نتوانسته است کشمیری هایی راکه درسال2004اززمین لرزه آسیب دیده وبه دیگربخش هایی کشورکوچ کرده بودند،دارایی سرپناه هرچند درحد خیمه نماید.زمانیکه سیلاب هایی سال هایی2010و2011راکه دراولی16ملیون نفر؛ودردومی، بخش بزرگ ولایت سندزیانمندشد،به مشکل اقتصادیی پاکستان افزودنمائیم،روشن می شودکه این کشورباچه بحرانی روزافزونی مواجه می باشد.
روشن است که پاکستان هم ازبحران اقتصادی؛وهمچنان،ازفشارناشی ازسیاست عمق استراتیژیک خود درافغانستان که این کشوررادررویارویی باافغان هاوغرب قرارداده است،درعذاب می باشد.ازآنجاکه افغانستان، بخاطرنداشتن یک حکومت کارآمدورهبریی توانمندسیاسی، درموقعیتی نیست که پاکستان رازیرفشارقراربدهد.پس یگانه فشاریکه بخاطرترک سیاست عمق استراتیژیک درافغانستان برپاکستان باید واردشود،سیاستی که برای رسیدن به آن تاکنون ازحربه ی صادرات تروریسم به کشورمابهره داری می کند، فشارامریکایی- غربی می باشد.بطورنمونه،بتاریخ6اکتوبراوباماگفت:پاکستان درنزدیکی وهمکاری باافرادی نامطلوبیکه فکرمی کنند بعدازخروج نیروهای نظامی خارجی ازافغانستان می توانند قدرت رادراین کشوربدست گیرند،دچاراشتباه محاسبه ی پرخطری شده است. (2)چندروزپس ازسخن هشدارآمیزاوبامارئیس جمهورامریکابه پاکستان،هیلاری کلینتن وزیرخارجه ی آن کشوردرجریان سفربیرونی خودکه ازلیبی آغازشده بود،روزچهارشنبه19اکتوبر27میزان واردکابل شد.درکابل،خلاف معمول،این بارکلینتن،افزون برملاقات های رسمی باکرزی،بانهادهای مدنی- سیاسی درکابل نیزبه گفت وگوپرداخت.گفت وگویی کلینتن بانهادهای مدنی وسیاسی درافغانستان ازجمله بافرزنداستادربانی،ازاین واقعیت پرده برداشت که درهرگونه مذاکره ی صلح باطالبان،امریکارعایت دیدگاه هایی آن هارادرنظردارد.باین معناکه بدون پذیرش قانون اساسی ودست برداشتن ازخشونت وپیوستن به فرایندصلح،باطالبان وپاکستان ،معامله ی صورت نخواهد گرفت.واضح است که وزیرخارجه ی امریکاازگفت وگوبانهادهایی مدنی- سیاسی افغانستان،این هدف رانیزدنبال می کردکه به پاکستانی هابفهماندکه صلح باطالبان آن گونه نخواهدبودکه آن هامی پندارند.
بهرحال،رورپنجشنبه20اکتوبر-28میزان،کلینتن کابل رابه قصداسلام آبادترک گفت ودرآنجابه همتایی پاکستانی خودیادآورشدکه"نمی توان ماررادرحیاط خلوت خانه نگهداشت وامیدواربودکه فقط همسایه رابگزد."اگرمقام های سیاسی- نظامی پاکستان،باین سخن وزیرخارجه ی امریکاوسخنان رئیس جمهورآن کشورکه دربالایادآوری شد؛توجه نمایند،واضح می شودکه دیگرکاسه ی صبربادارازسرکشی غلام خودلبریزشده است!کلینتن،باسخنان تندبه پاکستانی هابسنده نکرده روزجمعه21اکتوبر-29میزان،طی مصاحبه ی دراسلام آبادکه فشرده ی آن راتلویزیون بی بی سی به نشرسپرد،دررابطه به طالبان گفت که:"یابه فرایندصلح می پیوندندیااینکه گرفتاروکشته می شوند."
حال که سخنان رئیس جمهورامریکاووزیرخارجه ی آن کشوردررابطه باپاکستان وطالبان بازتاب داده شد،می بینیم که مقام های نظامی آن کشورچگونه موضع  گیری کرده اند؟پاکستانی هاکه ازعصبانیت امریکایی هامطلع بودندومی باشند،درگام نخست،پیش ازآمدن کلینتن به کابل واسلام آباد،به باورخودتدبیراندیشیده بودند.دراین راستا،روزسه شنبه17اکتوبر-19میزان،اطهرعباس سخن گوی ارتش پاکستان، به رسانه های بیرونی ودرونی کشورش گفت که:"حکومت افغانستان ونیروهایی خارجی، درمهارکردن عملیات مولوی فضل الله ازخاک آن کشورعلیه پاکستان ناکام شده اند.اینکه هم حکومت افغانستان؛وهمچنان،نیروهای خارجی مستقردراین کشوردرمهارمولویی نامبرده ناکام شده اند،خلاف گفته های می باشدکه پیشترمقام های پاکستانی ابرازکرده بودند.بطورنمونه،مقام های نظامی پاکستان گفته بودندکه درعملیات اکتوبر2007،ژولای2008 وژانویه ی2009،دروادیی سوات،طالبان  پاکسازی شدند.برخلاف ادعای سخن گوی ارتش پاکستان،مبصران سیاسی ،نیرومندشدن طالبان دردوسویی مرزرا، نتیجه عدم اعتمادمیان نیروهایی ائتلاف جنگ علیه تروریسم که پاکستان نیزبخشی ازآن می باشد،می دانند.وناکامی سیاست پاکستان درسرکوب طالبان یاکمک پاکستانی هادربازسازیی طالبان، به  بی اعتمادی درروابط امریکاوپاکستان برمی گردد؛موضوعی که تنش میان امریکاوپاکستان برخاسته ازآن می باشد.(3)
بااین همه گله هاوشکوه ها ازیک دیگرکه شکایت سخن گوی ارتش پاکستان ازحکومت افغانستان ونیروها ی خارجی دراین کشور،دررابطه باعدم مهارمهارمولوی فضل الله ؛وبدنبال آن، اطلاع رسانی ارتش درمرکزفرماندهی اش مبنی براینکه پاکستان سیاست عمق استراتیژیک درافغانستان راتغییرمیدهد.ازیک واقعیت ناگوارسرچشمه می گیرد،وآن اینکه، پرویزکیانی ونظامی های نخبه ی زیرفرمانش درک کرده اندکه سیاست نادرستی رادررابطه باافغانستان که سبب خشم غضب امریکاونفرت روزافزون افغان نسبت به پاکستان هاشده است،پی گیری کرده اند.درحالیکه نویسنده،هرگونه تغییر درسیاست افغانی پاکستان راکه کمک به احیای روابط دوستانه ومتقابلاًمفید دوطرف کند؛به فال نیک می گیرد،ازاین حقیقت غافل نیست که پاکستانی هادردوگانه بازی کردن مهارت تام دارند.بهرصورت،باید به پرویزکیانی رئیس ستادمشترک ارتش پاکستان یادآورشدکه:"تغییردرسیاست افغانی کشورشماوانسانی کردن آن ناوقت صورت می گیرد."به سخن دیگر،بسیارناوقت شده است.بااینکه بسیارناوقت شده است،بایدعرض کردکه تصحیح غلطی هرزمانی که صورت گیرد،ستودنی وادامه ی آن قابل سرزنش می باشد.ازسوی دیگر،اگرشماازماندن نیروهای نظامی امریکادرافغانستان نگران هستید،بایدبپذیریدکه این شماوتروریستان زیرپرورش وفرمان شمامی باشندکه فرایندخودمختاری وبازسازیی کشورما رامختل وسبب حضورتاکنونی ی نیروهای بیرونی دردل آسیاماشده اند!
پانویس ها:
1- bbc.co.uk/urdu/Pakistan/2011/10/111019_raja_zafarulhaq_gel-fz.shtml
استرتیژیک عمق مین تبدیلی
Bbc.co.uk/urdu/Pakistan/2011/10/111021_hilary_khar_presser_rh.shtml
امریکابانماینده های گروه حقانی ملاقات کرده بود.
Bbc.co.uk/urdu/2011/10/111o19_rustam_shah_kq.shjml
ملتی میدیا- مصیبت عمق استرتیژیک
2- دوستانی که هیچگاه عاقبت به خیرنشدند
اردشیرزارعی قنواتی،سات اخبارروز17مهر-میزان1390-10اکتوبر2011
www.iran-chabar.de
3-atimes.com/atimes/south-asia/mj22df2.html
Us puts the sqeeze on Pakistan
By:mk bhandra kumar