Monday, 19 September 2011

نگاهی به اوضاع اقتصادی واجتماعی افغانستان


بخش نخست
ابراهیم ورسجی
28-6-1390
پس ازبراندازیی رژیم منفوروپس مانده ی طالبان- القاعده وآی اِ آی درافغانستان وآغازدوره ی کاریی رژیم کنونی،فکرمی شدکه دیگرگونی عمیق/ژرفی دراوضاع اقتصادی واجتماعی این کشورکه پیشتربخاطررقابت قدرت های بزرگ وجنگ های میان گروهی زاده ی آن رقابت هاودست اندازی هایی قدرت هایی منطقه ی ویران شده بود،رونماشود.حکومت ناکارآمد،فاسدودرمانده ی کنونی که هم میراث برآن ویرانی هابود؛وهمچنان،حمایت هاوعده های کلان بیرونی هاراپشت سرخودداشت،بدلیل های که جای بحث همه ی آن هادراین نوشته نیست،نتوانست که بهبودچشم گیری دروضعیت اسفبارزندگی مردم بوجودبیاورد.
ازآنجاکه کشوربخاطرتباه کاری هایی بیرونی هاونوکران شان دربیشترازسه دهه ی گذشته بویرانه مبدل شده بود،مردم ازهرحکومتی،چه جهادی،چه طالبی وچه حکومت پُروعده وبی عمل کنونی، تمناودرخواست بازسازیی نهادهای اقتصادی وآوردن بهبود دراوضاع اجتماعی راداشتند ودارند.ازپیش روشن بود که آوردن دیگرگونی چشم گیرومثبت دراقتصادواجتماع افغانستان،وابسته به یک حکومت درست کاروکارآمد مردمی باپشتوانه ی بین المللی می باشد.درآغازماجرای پساطالبی،بخاطرجنگ علیه هراس افگنی ونمایش این ذهنیت توسط جورج بوش وتونی بلیررهبران امریکاوانگلیس که همواره ازجامعه ی جهانی یادمی کردندوخودشان راهم نماینده ی چنان جامعه ی فرض کرده بودند،گمان می رفت که حکومت جدیدافغانستان که آن هاحامی وبنیان گذارآن می باشند،ازحمایت هایی کلان مالی بیرونی درجهت بازسازیی اقتصاد ویران شده ی کشور،بهره مند می باشد.
ازسوی دیگر،آن هاوبرخی دیگرازکشورهای غربی،چنان ازکمک درفرایند بازسازیی افغانستان سخن گفتند که باعث شد توقعات دروغین درمیان مردم بالابرود.مردم هم که همه چیزخودرادرسه دهه جنگ وآشوب ازدست داده بودند؛بابسیارشوروشوق به سویی حکومت خودنگرش خوش بینانه راآغازکردند.ازاین خاطرکه ماشرقی بیشتراحساسی وکمترعقلانی فکرمی کنیم،به مشکل می توانیم   به ته پرسمان هاومسائل برسیم.منظورازرسیدن به ته مسائل؛این است که مشکلات وموانع وسطح کمک هاوتوقعات ازخودوبیرونی هارابررسی،وبرای آن هاواقع بینانه راه حل پیدانمائیم.درست است که بیرونی هاوعده های کلان دادند،وماهم درعالم بی باوری یاکم باوری،به آن وعده هادل خوش کردیم.
اینکه بیرونی ها،چه منطقه ی وچه فرامنطقه ی چه گفتند ،چه کرد ندوچه می کنند،پهلویی ناتوان مسئله درفرایند بازسازیی اقتصادی وآوردن بهبود دراوضاع اجتماعی افغانستان می باشد.جداازبیرونی هاودرکنارآن ها،موضوعی که بسیارحایزاهمیت می باشد،این است که خودافغان هامشکلات کشورخودراچگونه می بینند وچگونه برای آن هاراه حل درنظرمی گیرند؟پیشتروپسترازرخ داد یازدهم سیپتامبر2001-سنبله1380خورشیدی،واضح شده بود که تشکیل حکومت کارآمد،بازگردانی مهاجرین ازپاکستان وایران،کمبودمسکن،فراگیریی زرع/کِشت تریاک واعتیادزاده ی آن،فقرروزافزون اقتصادی،نابسامانی های اجتماعی وبیماری هایی روانی ناشی ازآن هاو...ازبزرگترین پرسمان هایی چالش برانگیزافغانستان پساجهادی- طالبی می باشد.
باتوجه به آنچه که گفته شد،دردومسئله ی باهم پیوسته وحیاتی زیرکه به حل مشکلات می توانستند بیشترین کمک رانمایند،عمداًیاازرویی سطحی انگاری توجه صورت نگرفت:نخست،مسئله ی ایجاد حکومت کارآمد.دوم،همسویی درسیاست هایی قدرت های غربی وکشورهایی منطقه.درموضوع نخست،دیدیم که افرادی رادرقدرت بالاکشید ند که یاپیشینه ی چپاول وویرانگری وغارت کشورراداشتند ویااینکه اصلاًتجربه ودرکی ازسیاست ومدیریت در کشور، بویژه کشور جنگ زده ی مانندافغانستان نداشتند.درموضوع دوم، افزون براینکه کاری درجهت همسویی درسیاست هایی منطقه ی هاوفرامنطقه ی هادررابطه بانهادسازی وبازسازیی اقتصادی وآوردن بهبود دراوضاع اجتماعی افغانستان صورت نگرفت،بارفتن امریکا به عراق، دوکارزیرصورت گرفت که بیشترازهرعامل دیگری،به فرایند بازسازیی حکومت واقتصادوآوردن بهبود درجامعه ی افغانستان، زیانمند تمام شد:نخست،تندرویی مذهبی نیرومندشد یاقصداًفربه ساخته شدتاویرانگری نماید.دوم،پاکستان باین باورشدکه امریکاجبهه ی جنگ راگسترش داده یااینکه اصلاًبه ساختن حکومت درافغانستان علاقمند نیست!
ازاین رو،پاکستان که ازهمان آغازدرجنگ علیه ترورمطابق تعریف بادارانش،صادق نبود،نهایت کوشش راآغازکرد تادرافغانستان بازگشت ثبات ،حکومت سازی وبازسازیی اقتصادی، سروصورت نگیرد.برای این کارهم،دست به دواقدام زیرزد:نخست،برای نیرومندسازیی تندرویی بی منطق مذهبی- قبیلگی درسطح منطقه،طالبان پاکستانی رادربخش شرقی مرز"دیورند"ساخت.دوم،به بازسازیی طالبان افغانی اقدام کرد.درداخل افغانستان هم که بخشی ازنخبه گان سیاسی نانخبه ی کنونی، اصل حکومت کردن درکشوررابه گونه ی انحصاری فکرمی کردندوآن هم دردست وابستگان افراد برخاسته ازیک یاچند قبیله ی ویژه،طوری عمل کردندکه بیشترازتوطئه چینی های پاکستان وطالبان نوکرش دردوطرف مرزشرقی کشور،به فرایند شکل گیریی حکومت باثبات زیان رسانید ند.
به همین خاطر،دردرون نهادهای دولتِ برخاسته ازجنگ علیه هراس افگنی،کشمکش هایی سمتی- گروهی- شخصی آغازشد.کشمکش هایی که بجای سودرسانی به کشوروهمسویی شکننده ی مردمانش،زیان رسان تمام شد ند.درجریان همین کشمکش هابودکه تنش میان قدرت های منطقه ی وفرامنطقه ی بخاطربرنامه های کوتاه مدت ودرازمدت این یاآن کشوردردرون افغانستان،اوج گرفت.کشمکش هایی که اولویت های افغانستان رازیرتاثیراولویت هایی کشورهایی بیرونی، چه دور،وچه نزدیک قرارداد.ازپیش واضح بودکه اگرموازنه ی میان اولویت هایی افغان هاواولویت هایی غربی هابویژه امریکایی هابرقرارنشود،مشکلات اصلی مردم افغانستان بویژه بازسازیی اقتصادی وآوردن بهبودچشم گیردراوضاع اجتماعی،مردم رامتردد،وباعث سربازگیریی مخالفان دردورن دستگاه وبیرون آن می شود.
طوریکه گمانه زنی می شدوبایدهم چنان می شد،اولویتِ امریکا به جنگ علیه هراس افگنی خلاصه شد.پرسمانیکه برای مردم افغانستان ازهمان آغازپرسش برانگیزبود.دراولویت امریکایی هاکه جنگ علیه هراس افگنی بود،بیشترین فایده راهم ،همان تفنگ بدستان مزدوروروزمزدی برداشتند که سالهابه حیث سربازمزدورکارکرده وبه آن عادی شده بودند.بطورنمونه،احمدرشید نویسنده ی پاکستانی که درزمینه کتابی بنام"فرورفتن درآشوب"نوشته است.درنوشته ی خود یادآورشده است که امریکابه جنگ سالاران،یک ملیاردلارداده است.پولی هنگفتی که ازآن، تفنگ داران بی فرهنگ درشمال وجنوب کشوربه شمول شماری بسیاری ازاعضای بالارتبه ی طالبان هم، بهره مندشده اند.واضح است.اگرپول نامبرده،دربخش هایی اقتصادی واجتماعی افغانستان بکارانداخته می شد،اکنون اثری ازهراس افگنی درافغانستان ومنطقه باقی نمانده بودواگرهم مانده بود،بسیارناچیزترازموقعیت کنونی آن بود.
دراین بازارمکاره که نام جنگ علیه هراس افگنی به خودگرفته بودوهنوزهم پررونق می باشد،تنهاجنگ سالاران وطالبان تسلیم شده نبودند که بخت آزمایی کرده صاحب پول های کلان شدند،طالبان نیکتایی پوش هم که ازپیش درفهرست تنخواه بگیران شرکت نفتی یونیکال بودند،هم ازشرکت نامبرده وهم ازپول هایی بادآورده ازچنان جنگی که تاکنون نشانی از پایان نیست،سرمایداریک روزه یاچندروزه شدند.ازبدرخ دادها،نهادهایی ناتوان حکومتی هم که به مشکل می توان ازنظرسیاسی وحقوقی به آن نام حکومت گذاشت،بدست چنان افرادودسته های افتید.دسته های که چندچهره وموقعیت به خودگرفتند.به سخن دیگر،هم به حیث مدیران وهمچنان به حیث تاجران،دستگاه دولت رامال شخصی خودفرض کرده، بیشترین زیان رابه جامعه واقتصادافغانستان رسانیده اند.
افزون برجنگ سالاران فراری ازجنگ که بخشی ازآن هاپس ازفروپاشی رژیم کمونیستی بادارعوض کرده، بجای کلدارپاکستانی ازکلدارهندی بهره برداری کردند،وبخشی دیگرشان دربهایی ریال عربستان طوریکه درکتاب"جنگ اشباح"آمده است،سلاح خودرابه آی اِس آی وسربازان ریشوی آن تسلیم کردند،یک گروه یاقشربی خاصیت وغارت گردیگربنام تکنوکرات ها/مدیران فنی که فن مدیریت رادرهتل هاورستوران های کشورهای غربی آموخته بودند،باچندجمله انگلیسی ودانش بالاترازصفرکمپیوتری با نازوکرشمه ی فراوان مدیربودن، درجنایت شریک شده بخشی ازکمک های بیرونی هارادرتبانی باآن هابه جیب زدندومالک خانه هایی اشرافی وسرمایه هایی کلان درشهرهای پیشرفته ی کشورهای غربی درظاهرکمک کننده به افغانستان شدند.
اگردرده سال گذشته،حکومت قانونمند،درست کارونماینده ی مردم درافغانستان که بتوانداوضاع اقتصادی واجتماعی کشوررابه سویی بهبود دیگرگون نماید،شکل پذیرنشد،وطالبان افغانی ومتحد شان،یعنی طالبان پاکستانی سرپوش شدبه بسیاری غارت هاوناتوانی های حکومت کنونی درکابل،به حیث عامل درونی،مسئولیت عمده بدوش همین باندهاودسته های می باشد که ازآن ها نام برده شد.ادامه دارد.

0 comments:

Post a Comment