بخش دوم
ابراهیم ورسجی
7-7-1390
دربخش نخست این نوشته،ازعامل های درونی وبیرونی شکل نگرفتن حکومت کارآمد درافغانستان که بتوانداوضاع اجتماعی و اقتصادیی کشورراسروسامان بدهد،سخن گفته شد.تاکید برایجاد حکومت کارآمد برای بهبوداوضاع اجتماعی- اقتصادی،ازاین نگاه صورت گرفت که درجامعه های روبه توسعه،بخاطرعدم وجودمرزمشخص میان جامعه ی سیاسی وجامعه ی مدنی یادولت وجامعه،نقش دولت درایجاد دیگرگونی های رفاه بخش اجتماعی- اقتصادی هرچند کم رنگ، بسیاردارای اهمیت می باشد.باین منظورکه، استبدادشرقی- آسیایی که ازقرن هابدین سو،براین بخش ازجهان دست بالاداشته ومردم رارمه- گله گونه اداره نموده است،تمام ظرفیت هایی اجتماعی- مردمی رابه سودحکومت یادولت خودسروقانون گریز مصادره کرده است.ازاین رو،دولت همه کاره وملت هیچ کاره واستبدادسیاسی- مذهبی فربه تر،ملت وآزادی خواهان لاغرتروبه روزگارسیاه کنونی سقوط کرده اند.
ازآنجاکه توسعه ورشداقتصادی- اجتماعی نظربه نظریه پردازی های که تاکنون صورت گرفته است،ازدومسیرزیربایدگذرنماید:نخست،مسیر رشد بورژوازی/سرمایداری.دوم،مسیررشد سوسیالیستی/کمونیستی.درنیمه ی پسین سده ی بیستم، برخی کشورهای پس مانده وگرفتاراستبدادشرقی وپس ماندگی ناشی ازآن،ازجمله افغانستان،مسیرسوم یاراه رشدغیرسرمایداری رامدنظروتبلیغ کردندکه ازین طریق می توانندبه توسعه ی اقتصادی- اجتماعی دست یابند.افغانستان که دردوره ی پادشاهی از1953تا1973به سازچنان توسعه ی می رقصیدودرجمهوریتِ شاهانه از1973تا1978بازارتبلیغ چنان مسیررشدی راگرمترکرده بود؛البته به دلیل های سیاسی ونه اقتصادی،قربانی سیاست های غلط وفرصت طلبانه ی رئیس جمهوراحمق وفرصت طلبِ طرفدارراه رشدغیرسرمایداریی دروغین خودشده،بایک کودتایی نظامی که گرداننده ی آن، افسران کمونیست- قبیلگی- خلقی ی خون آشام وابسته به سازمان ک گ ب بودند،به سوی راه رشدکمونیستی گام برداشت. گامی که ازگریبان آن،اشغال کشورتوسط شوروی، وضد حمله ی امریکا باحمایت ازبنیادگرایی مذهبی- قبیلگی- افغانی سردرآورد واوضاع غمبارکنونی را،رقم زد.
درارتباط به موضوع رشد وایجاد دیگرگونی های مثبت درعرصه های اجتماعی واقتصادی افغانستان که همه گرایش هایی سیاسی-ایدئولوژیک، چه دینی وچه غیردینی مدعی آن بودند،پیش ازروی کارآمدن مجاهدین وطالبان درسیاست افغانستان،درنوشته های احزاب اسلامی خوانده بودم که اسلام بدیل هردوراه رشدسرمایداری وکمونیستی می باشد.بااینکه دربسیاری کشورهای اسلامی، نمونه های مختلط رشد سرمایداری وسوسیالیستی کاربردپیداکرده بود،ازبدرخ دادها،برنامه ی رشدمختلط یاالتقاطی که زیرنام سوسیالیسم عربی- اسلامی و...درمصرناصر،عراق،سوریه،الجزایرولیبی ودرزمان ذوالفقارعلی بوتو،درپاکستان، بنام سوسیالیسم اسلامی براه انداخته شد،موفق نشدندکه حتی به رشدبسیارکندسوسیالیستی که دربلاک شوروی صورت گرفته بود،دست یابند.
پس ازناکامی راه رشدسوسیالیسم عربی- اسلامی درکشورهای نامبرده،جمهوریی اسلامی ایران،راه رشداسلامی ی ناب رابه حیث بدیل شیوه هایی رشدسرمایداری- کمونیستی وسوسیالیسم عربی درپیش گرفت که نتیجه ی آن،برآمدن طبقه ی جدیداقتصادی بنام ملایی شیعه،مانند آخوندهایی شسته رُفته ی متمکن دررده ی بالای احزاب کمونیست دربلاک کمونیستی دیروزمی باشد.درافغانستان هم که شیوه هایی رشدغیرسرمایداری وکمونیتسی راهمراه بااشغال بیرونی وجنگ های درونی ناشی ازآن تجربه کرده وبه جای نرسیده بود،تجربه ی اسلام جهادی- طالبی که مانندایران،اسلام رابدیل هردونمونه ی رشدسرما یداری- کمونیستی می دانست،به برآمدن یک طبقه ی مفت خوار،ماجراجووسربازروزمزد بیگانگان درپوشش فرمانده هان جهادی نما- ملیشگی- طالبی که اخیری تاهنوز نپذیرفته است که به پایان خط رسیده است،منجرشد.درحالیکه درافغانستان راه های رشدکمونیستی- جهادی- طالبی ناکاره ثابت شدند،پس ازرخدادیازدهم سیپتامبر2001- سنبله ی1380خورشیدی،راه رشد سرمایداری بابوق وکرنای زیاد،بنام اقتصادبازار،زیرهدایت بانک جهانی براه انداخته شد.ازآنجاکه دردوره ی نو،گسترش رسانه های آزاد،چه دیداری وچه شنیداری برای پیام رسانی ازهرنگاه دست بالادارد؛ابزاری که دردوره ی کمونیستی- جهادی- طالبی کاربردکمتری داشتند،امیدهایی فراوانی را درذهن وکله ی مردم کشورماایجادوپرورش داد.
ازپیش روشن بودکه درکشورویران شده ی افغانستان که چندین تجربه ی ناکام راپشت سرگذاشته است،راه اندازیی شیوه ی نویاسرمایداریی لیبرال دریک جامعه ی پس مانده بااقتصادنیمه فئودالی فروپاشیده وجنگ زده که فرهنگ شهری درآن آخرین نفس های خودرامی کشدوفرهنگ روستایی مایه ی سربازگیریی بنیادگرایی قبیلگی- طالبی شده است، به فاجعه می انجامد.فاجعه ی که درشکل برآمدن یک طبقه ی دیگری ازمافیای بانک جهانی ومافیای تریاک وتفنگ وطالبِ بازسازی شده توسط پاکستان وگسترش تروریسم، وتفاوت خطرزامیان دارندگان مفت خواروبیکاروناداراو زحمت کش ومحروم ازهمه چیزکه ممکن است هرلحظه ابزاردست تندرویی مذهبی وتروریسم شوند،خودرانمایش میدهد.
کشورافغانستان،ازاین رو،گرفتاراین گونه طبقه هایی مفتخواروبی فرهنگ شدکه فرمان روایان آن چه درگذشته ی دوروچه درگذشته ی نزدیک وچه اکنون، درچگونگی اداره ی سیاست واقتصادجامعه ی خود،بسیاری ارزش های انسانی ازجمله عدل وانصاف رانادیده انگاشتند.به سخن واضح تر،منافع خودوقبیله وگروه حاکم رابرمنافع مردم برتری دادند.اینجاست که پرسمان ارزشمند برابری خواهی وبی ارزشی ستمگری خودرادرسامان بخشی امورسیاسی- اجتماعی واقتصادی جامعه ی ما،به نمایش می گذارد.واضح است. زمام دارانیکه درباره ی مفهوم اجتماع بویژه جامعه ی عادلانه، دیدگاه روشنی ندارند،به آسانی ستمگری رابرمردم خودتحمیل می نمایند.
دررابطه بامفهوم اجتماع،علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، فیلسوف ومفسرقرآن، نظرجالبی داردکه بازتاب داده می شود.طباطبایی:مردم همه سودخویش می خواهند،چیزیکه هست مردمان عاقل برای منفعت ومصلحت خود،منفعت ومصلحت دیگران رانیزملحوظ دارند؛وچنین است که مفهوم اجتماع،اعتبارپیدامی کند.مردمان عاقل،بلافاصله،برای اداره ی این اجتماع،عدالت رامی خواهند،وازهمین جااست که اعتبارعدل وبی اعتباریی ستم آغازمی شود(طباطبای،اصول فلسفه وروش ریالیسم،سال نشر1372،ج2ص209).درافغانستان،چه درگذشته وچه اکنون،ازعدل خبری نبودونیست.درگذشته،ستمگران قبیلگی، منافع شخصی وقبیله ی خودرابردیگران برتردانستند وجامعه راچنان ازنظراقتصادی- فرهنگی درمانده ساختند که بخشی ازفرزندان تعلیم یافته ی آن به شعارهایی ایدئولوژیک تن داده گرفتارتندرویی مذهبی شدند؛وبخشی دیگر، ازرویی سطحی نگری، گناه همه نابسامانی هایی اجتماعی- اقتصادی- سیاسی کشوررابدوش دین انداخته، بنام عامل های ارتجاع وپس ماندگی، علیه دین ودین داری،شعاردادند.شعاریکه دوکارزیرراسبب شد:نخست،خیزش های مردمی علیه ستمگری ونظام ضد مردمی قبیله سالارراوجهه ی دشمنی بادین بخشید.دوم،دین داران تعلیم یافته رابه سوی بازخوانی انحرافی نمونه ی زندگی سیاسی گذشته که دیگرقابل بازگشت نمی باشد،تشویق،ومسلمان های کم سوادمدرسه ی رابه سویی دین داریی پاکستانی- طالبی راند.
باتوجه به گفته های یادشده،سه نسل سیاسی- فرهنگی درافغانستان قربانی شدند؛بدون اینکه،فرهنگ ستمگری عوض شود.نسل اول،همان هایی بودند که چه دارای سطح تعلیم بالاوچه دارای سطح تعلیم متوسط ،دربروکراسی وارتش نظام قبیلگی- شخصی کارمی کردندوروندکندتغییردرجهت برآمدن ازقرون وسطی رابسیاربه کندی به پیش می راندند.نسل دوم،کمونیست هابودندکه برای مدرنیزه کاریی کشور،راه رشد کمونیستی راپذیرفته ومی کوشیدند کشورراازحالت پس ماندگی مزمنی که داشت،بیرون نمایند.نسل سوم،جهادی هابودندکه دومشکل داشتند:نخست،اکثرشان ازجوهردین بی خبربودند،وشماری اندک شان هم که آگاهی دینی داشتند،برداشت شان ازدین، چنان کهنه بودکه درشرایط جدیدنمی توانست کاربرد داشته باشد.دوم،بخاطرحماقت سیاسی حکومت گران قبیلگی- چپی به بیرون کشوررانده شده ابزارسیاست های قدرت های منطقه ی وفرامنطقه ی دردوران جنگ سردوپس ازآن،گرفتاربازی های سیاسی کشورهای منطقه ودرگیری های میان گروهی درداخل شدندکه کشورراویران وتوان مادی واخلاقی خودرا فرسوده کردند،تااینکه به کمک همان حامیان دیروزآن ها دزد سوم(طالبان)خرشان/قدرت رازدوبرد!طالبان نه تنها،قدرت راازمجاهدان گرفتند،بلکه اجاره داریی دینی درمبارزه وراه اندازیی حکومت شرع راهم ازایشان گرفتند.البته حکومتی شرع به گونه ی نظامی هاوجاسوسان پاکستانی که سرازگریبان انسان ستیزی،بداخلاقی ،توحش وتروریسم درآورده است وچهره ی تاریکی ازاسلام به گونه ی که بنیادگرایان مسیحی- یهودیی- صهیونیست می خواهند،ترسیم کرده است.
دین وشریعتِ دین ستیزوبداخلاق طالبی- پاکستانی دردودهه ی گذشته ی افغانستان که اکنون کشوروارد دهه ی سوم آن شده است،به سه نتیجه ی زیرمنتج شده است:نخست،دین وفرهنگ کشوررامسخ وچنان ازخشونت ونفرت مملوکرده است که پاکسازیی آن زمان زیادی می طلبد.دوم،همان گونه که درآغاز،زاده ی مداخله ی بیرونی هابود،درامروزوفرداهم عامل نگهداریی حضورنظامی وسیاسی- استراتیژیک آن می باشد.سوم،روندرشدوتوسعه ی نه مستقل ملی،بلکه روبه خودمختاریی ملی راکه قراراست به سویی توسعه ی مستقل ملی گام بردارد،کندوبطی ساخته وکند ترهم می سازد.
درحالیکه مجاهدان وطالبان بویژه دومی،لگد محکم وخردکننده ی رابرپیکررشدوتوسعه ی مستقل ملی زده اند،بازهم نباید برآن ها زیاد خرده گرفت،چراکه ازهمان آغازکارزارشان، وسیله ی به شمارمی آمدند دردست زورمندان منطقه ی وجهانی.وازهمه مهمتراینکه، دردوره ی حکومت آن ها،بویژه مجاهدان،افزون براینکه ازهمکاری های جامعه ی جهانی، حتی منطقه ی برای آن ها خبری نبود،کارشکنی هاوویرانگری های هم توسط پاکستان با حمایت همان کشورهای صورت گرفت که ،اکنون باتروریسم طالبانی- القاعده ی- آی اِس آیی موردحمایت خود درافغانستان ومنطقه، دست وپنجه نرم می کنند.امروزچهارشنبه28سیپتامبر-6میزان،ویلیام پتی سفیربریتانیادرکابل طی گفت وگوی بابی بی سی گفته است که،جامعه ی جهانی اجازه نمی دهدکه:"لاشخوران منطقه"به افغانستان برگردندوتکه پاره جمع نمایند.اگرچه این سخن سفیرانگلیس،یک سخن پسندیده به شمارمی آید،اما درزمانی گفته می شودکه لاشخوران پاکستانی ونوکران شان نفس مردم افغانستان راکشیده اندوتمام مجراهایی رشدوتوسعه رابرویی آنهابسته اند.
بهرصورت،اینکه این گونه سخن هاوموضع گیری هادرعمل پیاده می شوندیانه،جای بحث آن نیست.اما،باجدیت بایدگفت که همین که سفیربریتانیاباین باوررسیده است که دیگرلاشخوران نبایدبه افغانستان برگردند،یک گام نظریی سازنده به سویی توسعه ی مستقل ملی درافغانستان می باشد.اگراین گام وگام های دیگر،باکنارگذاشتن نابکاران کنونی حاکم برصندلی هایی حکومتی در کابل ونیاوردن دیگرناکاره هاهمراه شود؛بدون شک،کمک خواهد کردکه دروازه های افغانستان بروی هرگونه لاشخورها،چه ریشداروچه نیکتای دارنظامی وسیاسی بسته شده،مردم افغانستان وجامعه ی جهانی ازشرتروروترورپروریی آن هارهایی یابند.
نویسنده،درحالیکه از سخن سفیربریتانیا درکابل مبنی براینکه دیگرلاشخوران نبایدبه افغانستان برگرد ند،استقبال می کند.باین اصل نیزتاکید می ورزد که تنهاآن لاشخوران نیستند که اسباب دردسرجامعه ی جهانی ومردم افغانستان شده اند،بلکه دردرون نهادهایی دولتی افغانستان هم، متحدان آن لاشخوران به اندازه ی کافی جابجاشده اندتابابهر ه برداری ازساختارنیمه جان دولت که ازناکارآمدیی آن، هم مردم افغانستان، وهم جامعه ی جهانی درعذاب هستند،نقش ستون پنجم دشمن رابازی کنند.ازاین رو،تاکید باید کرد که تازمانیکه ستون پنجم لاشخوران درکابل حضورداشته باشد،مانع شدن ازویرانگریی آن هاعلیه منافع افغانستان وجامعه ی جهانی، مشکل به نظرمی رسد.واضح است. منافع ملی مردم افغانستان وجامعه ی جهانی که هردودرشرایط کنونی باویرانگری هایی ترورپرورپاکستان وبرخی مراکزدیگردرسطح منطقه موردتهدیدواقع می شود،بادوتدبیرزیر به خوبی تامین شده می تواند:نخست،مبارزه ی موثروتعیین کننده باحلقه های تروریستی دردرون خاک پاکستان.دوم،ایجادساختاردولتی کارآمد درافغانستان تابدرستی بتواند اوضاع اجتماعی واقتصادیی کشورراسروسامان بدهد.
کشورهای خارجی درگیردربحران افغانستان بدانندکه لاشخورها(سخن سفیرانگلیس درکابل)،وروندکند بازسازیی اقتصادی که اخیری، بیشتربه ناکارآمدیی حکومت کابل ورخنه ی ستون پنجم پاکستان وخودسریی برخی تفنگ داران بی منطق وشکم پرست باصطلاح جهادی درارگان هایی آن برمی گردد،ازعامل های بزرگی می باشندکه باوجودهزینه ی پول های زیادجامعه ی جهانی،هم مانع ایجاد دیگرگونی های مثبت وسازنده دراوضاع اجتماعی واقتصادیی کشورماشده اند؛وهمچنان،اسباب ناخورسندیی مردم راازحکومت ناکارآمدوحامیان بیرونی اش فراهم کرده اند.ازسوی دیگر،مردم هیچ کشوری میل ندارندکه بیرونی هابرای زمان زیادی گرداننده ی امورسرزمین شان باشند.ازاین رو،امروزیافرداکشورهای بیرونی بایدبافغان هاموقع بدهندکه زمام امورکشورخودرابدست بگیرند؛کاریکه هم به نفع آن هاوهم به نفع افغان ها،می باشد.
بنابراین،برای اینکه نیروهای بیرونی راه بهتربیرون رفت خودراپیدانمایند،وافغان هاحاکم برسرنوشت خودشوند،هردوطرف، بایداهمیت ایجادیک حکومت درستکاروکارآمدوموردتایید مردم افغانستان راملحوظ دارند؛وتنهادرصورت ایجادچنان حکومتی است که اوضاع اجتماعی- اقتصادیی افغانستان بهبودمی پذیرد،ولاشخورها/نظامی های پاکستانی وطالبان والقاعده ،منزوی وازمیدان رانده می شوند.ازسوی دیگر،ایجادیک حکومت کارآمد،زمانی درافغانستان ممکن خواهدشدکه نیروهای اثرگذاربیرونی درک نمایندکه اسپ های شان قاطرثابت شده اند،ودیگرباقاطرها،نمی توان به جنگ کفتارها/لاشخورهارفت!
درحال حاضر،اوضاع اجتماعی- اقتصادیی افغانستان بطورترسناکی مساعدبرای سربازگیریی تندروی وتروریسم ولاشخوران پشت سرآن هامی باشد.اوضاعی که افزون برکمک برتندرویی خشن وبی منطق،به هیچ صورت موردتاییدفرهنگیان وروشنفکران وفعالان سیاسی کشورماهم نمی باشد.برایی درک بهتر ترسناک بودن اوضاع اجتماعی- اقتصادیی افغانستان، زیادهم زحمت به تکاپونمی باشد.نگاهی به حضورچهارملیون مهاجردرایران وپاکستان که ازهرنگاه قابل ترحم می باشند؛ووضعیت بیشترازیک ونیم ملیون معلول که روزانه برای گرفتن سه صدافغانی دردروازه ی وزارت مربوطه وشاخه های آن درولایت هاپرسه می زنندوچیزی بدست آورده نمی توانند،ازهرنگاه اسفباراست.این هم درشرایطی که کارمندان بیکارواردشده توسط بانک جهانی وملل متحد،ماهانه تنخواه های ده وپنج هزاردلاری ازبودجه ی که درنهایت بهایی آن راهمه ی مردم افغانستان پرداخت خواهند کرد،می گیرند.
این روزها،رسانه هایی امریکایی واروپایی سخن پراگنی می کنندکه نه درصدنفوس امریکاوشمار مشابه یابالاتروپایین ترنفوس این یاآن کشورپیشرفته بیکارمی باشد،پرسمانیکه سیاست مداران رانگران می کند.نمایندگان همین کشورهادرسطوح مختلف درافغانستان حضورپررنگ وکمرنگ دارندومیدانندکه درکشورمابیشتراز50درصدمردم بیکارمی باشند.افزون بربیکاریی این شمار بالا،مافیایی زمین وبازارسیاه زمین،قیمت بیش ازاندازه ی زمین وکرایه ی خانه،مافیای تریاک،افزایش روزانه ی شمارمعتادین، فساداداری،نبودسامانه ی بهداشتی حداقلی،بحران کُشنده ی زیست محیطی درکابل که اکنون به یک فاجعه مبدل شده است، وصدهابدبختی دیگرمردم افغانستان راآزارمیدهد.مامی دانیم که اگربیرونی ها،درپروژه های کلان اقتصادیی کشورماسرمایه گذاری می کردند ودولتی های حریص بابهره برداری ازنفوذخود درارگان های دولتی زیرنام خصوصی سازی وراه اندازیی اقتصاد بازار،شرکت های دولتی رابه نفع خودمصادره نمی کردند،ماامروزباین پیمانه بیکاروگدایگردرکوچه هاوبازارکابل وولایت هانداشتیم.ازهمه اسفبارتراینکه، مدعیان دین داری که ازتروریستان بظاهرشریعت مدارکه خوددربسترآرام درپاکستان خوابیده اند وجوانا بی خبرازهمه چیزراباترغیب به اعمال تروریستی- خودکشانه به بهشت خیالی می فرستند،همان بهشتی که بوجهل هاوبولهب هاقرن هاپیش رفته اند،خیر!دیگررهبران وفرماندهان دین داری که بابهره برداری ازاحساسات دینی مردم،صدهاهزارنفرآن ها راشهیدوصدهاهزاردیگرشان رامعلول کرده اندودعوایی دین مداری ورهبریی دینی مردم مظلوم افغانستان راهم می کنندوملیون هادلارراهزینه ی تبلیغاتی- گروهی خودمی کنند،گاهی نشده است که سربه وزارت شهداومعلولین/قربانگاه تجارت دینی خودزده باشند.
دررابطه باکارکرد خارجی هاوحکومت فاسدودرمانده ی کابل،نگاهی گذرای هرراه گذری به وضعیت ویران سیلویی مرکز،کاخ دارالامان ،جاده های کابل ومحیط آلوده ی زیست پایتخت که زندگی خودشان راهم تهدیدمی کند،بسنده می کندکه کارنامه ی اقتصادی- انسانی آن ها موردارزیابی قرارگیردوناچیزبرآوردشود.سیاسی هاوبروکرات های وارداتی که خیر،امروزهستندوفرداپشت کارخودمی روندوبانام بدی هم می روندوتاریخ درباره شان همین اکنون قضاوت خودراصادرکرده است.درباره ی مدیریت غارتگرانه ی آن ها،به بازتاب دیدگاه کوفی انان منشی عمومی سابق سازمان ملل بسنده می شودکه بارهاباتاکیدمی گفت:"کسانی بنام بروکرات برای مدیریت بحران به افغانستان برده شدندکه چیزی درباره ی مدیریت نمی دانستندواوضاع آن کشوررابحرانی ترهم کرده اند."انا ن، به ابرازتاسف ازانبارکردن بروکرات های نابکاردرکابل که بیشترین معاش دلاری رابه جیب زده اند وتاکنون می زنند؛بسنده نکرده،درپایان وظیفه ی خود،طی سخنرانی تندوبی سابقه ی درکتاب خانه "ترومن" درواشنگتن،به جورج بوش هم درپسین روزهای سال2008حمله کرده گفت که:"دوره ی ریاست جمهوریی اوبرای سازمان ملل فاجعه باربود."فاجعه ی که بیشترین زیان آن رامردم افغانستان، وسودآن رانظامی هایی پاکستانی برده اند.
دراین رابطه که بروکرات هاوسیاست کاران نادان ووارداتی به افغانستان چه کرده اندوچه می کنند،اوضاع ناگواراجتماعی واقتصادیی کشوروبی مهارشدن خشونت وتروریسم بسنده می کندکه درباره ی آن هاداوریی سخت وسرزنش گرانه کرده شود.اما پرسمان جالب وتاسفبار،کرختی وبی مسئولتی ی رهبران جهادی ومدعیان دین داری است که اوضاع فاجعه باراجتماعی- اقتصادیی کنونی افغانستان، تااندازه ی زیادی زاده ی کارکردها وبازی هایی تجارت مآبانه ی آن هابا دین ودین داریی مردم مظلوم کشورما می باشد.مگراین آقایان دین مدارکه بخاطرجهادمردم افغانستان به سرمایداران بزرگ مبدل شده اند،آن آیه ی سوره ی دوم قرآن رافراموش کرده اندکه می گوید:"دیگران رابه نیکی دعوت می کنیدوخودرافراموش می کنید"!مگراین آقایان تاجرپیشیه ی دین،سوره"عصر"رانخوانده اند که "تنهادارندگان ایمان وعمل صالح درزیان نیستند"!یعنی دین داری برابرباایمان وعمل صالح می باشدوعمل صالح هم خدمت به نوع انسان می باشد،وکسی که ایمانش درریش دراز،زورگویی،سودجویی مالی وغارت سرمایه ی دیگران خلاصه شده باشد،درجهت شیطان است نه رحمن!تناقض میان عمل وایمان این گونه مسلمان هایی دارای ادعاهای بزرگ وکارکردهایی فراوان ضدبشری وضددینی، سبب شده است تاداریوش شایگان، دانشمندایرانی بکویدکه:"نمی دانم دربهشت کسی می رودکه ایمان داردیاکسی که عمل صالح می کند."همان گونه که درآغازسده ی شانزدهم،مارتین لوتر،کشیش/روحانی آلمانی به مسیحی هایی کشورش گفت که:"هرکسی که ازپاپ پیروی نماید،به بهشت نمی رود."شماهم بدانیدکه نه تنها کسی به گوش دادن به سخنان بی عمل شماوعضویت درگروه نام نهاد دینی تان به بهشت راه نمی یابد،بلکه خودشما هم بخاطرستمی که بنام دین برمردم افغانستان رواداشته وخودراسرمایداروفئودال ساخته اید،راهی به سویی بهشت ندارید!