Monday 20 January 2020

نگا هی بد ستا ورد های مدر نیسم در غرب وواکنش ها در برابر آن درجا معه های مسلمان

ابراهیم ورسجی
سی ام ماه جدی 1398
در سال 2015-1394 ، کتاب " آیا مد رنیسم نا کام شده است؟" ، نوشته سوزی گا بلیک را خوانده ونکات ارزشمند آن را درکتابچه یاد دا شت خود ثبت کرده بودم. ازاین نگاه که ، بنیاد گرا یی جزم اند یش وتروریسم زای مذ هبی دربرخی کشورهای مسلمان ازجمله افغانستان، تا اندازه ای زیا دی وا کنش کور دربرابر مدرنیسم می با شد. برای بیان روشنترآن ، این مقا له را نوشته وارا یه می کنم. طوریکه ، پیشتر ، در د یگر نوشته ها یم پرسمان های در را بطه به روشنفکروروشنفکری وسکولاریسم را پیش کش دوستان وفرهنگیان کرده وگفته بودم که اروپای غربی زاد گاه مدرنیته ومدرنیسم می با شد ؛ وازآنجا ، به امریکا وکا نادا بطورکا مل وبه اروپای شرقی وآسیا وافریقا وامریکای لا تین بطور نا قص یا نیمه رفته یا برده شده اند ، نظریه پردازیی گا بلیک زیرعنوان نامبرده تا اندازه ای زیادی بررسی شکست وریخت های مدرنیسم درزاد گا هش وبیرون آن می با شد. بنیاد گرا یی جزم اند یش مذ هبی وتروریسم بیرون شده از شکم آن دربرخی کشورهای مسلمان ، بدون شک ، واکنش دربرابرآن شد.
بنا برآن ، به بازتاب د ید گاه گا بلیک درزمینه می پردازم. بطور نمونه ، گابلیک موضوع محوریی مدرنیته را درمربع زیربررسی می کند: سکو لاریسم ، فرد یت یا فرد گرای، بروکرا سی وکثرت گرایی. دردو دهه پس ازنشر کتاب ، سرما یداری جهانی سازیی مارکت سازرا هم به مدرنیته افزوده است که مهم ترین نیروی سیا سی ، اقتصادی وفرهنگی زمان ما می با شد (1). معلوم است که ، ازبرخی دستاورد های نامبرده ای مدر نیته ، مسلمان ها هم بهره برداری کرده اند. بطورنمونه ، بروکراسی بسیار اما نا قص وسکولاریسم با تحریف درکشورهای مسلمان راه اندازی شده است؛ البته توسط حکومت های شاهی مطلقه وجمهوری- تفنگی- نظامی مطلقه ومذهبی نمای مطلقه از گونه های عربستان وایران.
جا لب این است که ، همه حکومت های مطلقه ای تحمیل شده توسط استعمارها وسنت گرای برمسلمان ها از سکولاریسم وبروکراسی بهره برداری های ناقص اما از فرد گرا یی وکثرت گرای برای ادامه استبداد فرار کرده اند. بهره برداری های که را بطه به پرابلم یا مشکل مدرنیته ندارند. ازاین رو ، بررسی ای پرا بلم مدر نیه را ادامه می دهم. شا یان یاد آوری می دانم که ، ...چند ین نویسنده به پرابلم مدرنیته انگشت گذا شته اند. پرا بلم یا پرا بلم های که پرابلم های واقعی زمان ما ثا بت شده اند ؛ واین ها می با شند: پرابلم عقیده که دراصل ازدست دادن عقیده درهرگونه سیستم ارزش ها درجامعه های سنتی ای می با شد. جا معه های که، درآن ها زند گی فرد به سنت مدغم شده است. یعنی فرد جدا ازگروه اجتما عی چیزی نیست. پس ،عقیده جد ید غرب درباره فرد ارزشی در شرق ندارد (2).
در جا معه های شرقی به خصوص جا معه های مسلمان ، مشکل عمده ادامه ای استبداد شرقی سواربرسنت می باشد. استبدادی که درآن تنها پاد شاه های مستبد ورئیس جمهورنما های مستبد آزاد وهمه کاره می با شند ومردمان زیر فرمان آن ها برد گا نی بیش نمی با شند. استبداد وبرده سازیی که د ین وسنت را ابزار کرده وبا عث عقب ما ند گی مرگبارمادی وفرهنگی وسیا سی واقتصاد یی مسلمان ها درمقا یسه با جهان غرب که خیرحتا بخش نا مسلمان شرق ما نند ژاپان وچین شده است. اینجا ست که ، توجه ژرف به سنت وسنتی ما ندن جا معه های مسلمان اهمیت فزا ینده پیدا می کند. بطورنمونه ،... چه ما بخواهیم وچه نخوا هیم ، سنت تاریخ یا تاریخ های دارد؛ برای اینکه موفق شود، نیازدارد که کرایتریا یا معیار های ثا بت برای خود ایجاد کند. کثرت گرای هم به این معنا است که ما د یگر زیاد به سنت یا عا ت فرهنگی که به ما ارزش عرضه نما ید ، تکیه نمی کنیم. درچنان شرایطی ، ممکن است که ما کورارزش شویم ، مانند شخصی که عینک رنگی دارد (3).
عینگ رنگی زدن توسط فرد یا گروه در جا معه های سنتی ، به این معنا می باشد که توان د یدن جهان مدرن ودستاورد های آن دربخش فرهنگی وفنی وعلمی واقتصادی را درشرق ندارد. در حالیکه همان افراد وگروه های شرقی ای عینک رنگی به چشم زده غرق درمصرف تو لیدات مادی غرب می با شند. خنده آوراین است که ، این گونه افراد ودسته ها عینک زدن به چشمان خود را نوعی احترام به مقد سات و سنت های خود می دانند ویا به سخن معروف خود را "به کوچه ای حسن چپ می زنند." به عبارت دیگر ، فهمیده اند که جهان سنتی شان رو به مرگ دارد اما اعتراف نمی کنند که سنت گرای ومقد س نمای ایشان آینده ندارد. مثلا ، ...درفرهنگ مدرن ،چیزی مقد س نیست. وما درجهانی زند گی می کنیم اداری شده وگرسنه قدرت وابهام های که قد رت درکجا ست (4).
بنا بر آن ، به صرا حت می گو یم که تقد س نمای تاریخ زده ای قرون وسطای هم مسلمان ها را وا دار به فرار ازعلم ودانش به خصوص دشمنی با فلسفه وعقلانی گری کرد هم فرد یت وآزادیی فردی وخرد گرای را درآن کشته است ، تا استبداد شاه وشیخ ونظامی ها بنام امیران مومنان ادامه پیدا کند. بی خبر ازاینکه فرهنگ ها وزبان ها اثر پذ یر واثرگذارمی با شند. اثرگذاریی که ورود حتا نا قص مدرنیته غربی وجهانی گرا یی فرهنگی وفنی درکشورهای عقب ما نده ای مسلمان به فراخنا وژرفنای آن افزوده است. همچنان ،جهانی سازیی اقتصادی وفرهنگ بازار ، بازار رقا بت ها را هم گرم کرده اند. مثلا، ...اگرروانشنا سی رقا بتی مدرنیزم آغازشده است،ازتنا قض میان یک جامعه با ارزش های کارپوریشنی ومنا فع ونوعی خود آگاهی معنوی است که تنها ازد ین وهنربرمی خیزد. چیزی که واقعا مرگ مدرنیزم را تداعی ی کند این است که هنرما د یگرنمی تواند این تنا قض را نگهداری کند...برای بیرون شدن ازبن بست...تنها راه کاری که هنرمندان یا فته اند این است که اگرمی خوا هی چیزی را نو کنی ، بهتراست که ازگذ شته قرض بگیری (5).
تجربه نشان داده است که برای پیش برد مدرنیسم درجا معه سنتی ، قرضه گرفتن ازگذ شته کاری آسا نی نمی باشد. بطور نمونه ، امپرا توریی عثما نی هم دراروپا ، یا زاد گاه مدرنیسم حضورسرزمینی دا شت هم کوشش درآشتی سنت با مدرنیسم یا قرض گرفتن ازگذ شته کرد. کوششی که نتیجه دلخواه نداد. نتیجه دلخواه ندادن کوشش عثمانی علت های د یگری هم داشت که عمده ترین آن ها این ها می با شند:نخست ، نوزای و اصلاح مذ هبی ، مدرنیته وانقلاب صنعتی را تحویل اروپای غربی داده بود ند وهمان اروپای غربی استعمارهای بریتا نیا وفرانسه وهلند را ازاندونیزی وما لیزی وهند تا افریقا وخاورمیانه تحویل مسلمان ها داده بود وروسیه تزاری هم با استفاده ازمدرنیسم اروپای غربی قدرتمند و به جان عثمانی ومسلمان های آسیا ی مرکزی وخراسان وفارس افتاد.
افزون برهجوم های های استعمارهای نامبرده ازبیرون ، مشکل درونی حکومت های مسلمان این بود که به استبداد وخود کامگی چسپیده وفرد یت و آزادیی فرد یی مردمان زیر سلطه ای خود را سلب وازمذ هب ومذهب کاران هم طلب حما یت کرده بود ند ومی کنند. درحالیکه غرب مدرن با رها کردن عقل وخرد ازد ین وسنت ومرزکشیدن میان هنرواخلاق وعلم سربر افراشته بود، ... لیبرالیسم عملا در جامعه ای غربی سرزنشی هر نوع ما نعی یا هد فی را به نفع آزادی وبهره برداریی لذت جو یا نه ای زند گی روا خوانده بود (6). معلوم است. وقتیکه لیبرالیسم هم استبداد را درغرب محد ود هم دروازه لذ ت جوی را افسارگسیخته بازگذا شت ، درواقع ، ارزش زدای وتقد س سوزی کرد. بنا برآن ، هم کمک به احیای مذ هبی درغرب هم کمک در ظهور بنیاد گرای درکشورهای مسلمان کرد.
وقتیکه تقد س زدایی لیبرالیسم را درکنار سکولاریسم بگذارم ، ارزش ها ومقد سات مذ هبی هم درغرب هم درکشورهای مسلمان واکنش نشان می دهند که داده اند. اینجا ...منظورمن از سکولاریسم ، معنویت زدای کردن جهان ورد مقد سات می با شد. سکولاریسم ومعنویت زدای که به پروسه عقلی تا کید دارد. رد مقد سات توسط مدر نیسم هم به پروسه ای عقلی تا کید دارد هم ستا یش ازتوسعه سا ینسی وفن آوری می کند (7). تاریخ روشنفکری ومدرنیسم خوا هی درکشور های مسلمان ، نشان می دهد که دلچسپی های زیادی درباره سکولاریسم ومدرنیسم وجود داشت ودارد.ازاینکه مدرنیسم ازبالا بزیر توسط حکومت های مستبد راه اندازی شد وتغییری فرهنگی آورده نشد ، نتیجه دلخواه نداد.
به این خاطرکه ، درغرب ، سکولاریسم ومدرنیسم اول بسترفرهنگی جامعه ها را تغییر ودموکراسی را درجای استبداد نشاند ند ودوم سکولاریسم برابر به این جهانی اند یشی وجدایی کلیسا ازحکومت ومدرنیسم یا نو سازیی همه جا نبه را رونق بخشید ند. کارهای که تا کنون درجامعه های مسلمان صورت نگرفته اند واستبداد وبنیاد گرای هم به ما نع تراشی درسرراه آن ها ادامه وتروریسم مذ هبی را هم به کمک شبکه های بیرونی تولید کرده اند. دراین را ستا ، بهتراست که به یک مسئله د یگر هم اشاره کنم وآن اینکه سکولاریسم ومدرنیسم هم زند گی ماد یی ملت های غربی را بهتر سا خته هم آن ها را گرفتاربحران معنویت کرده است. درحالیکه درکشورهای مسلمان بخاطر نبود زند گی مرفه مادی اصلا بحران معنویت رونما نشده است.
ازاین رو، حق با گا بلیک است اگراعلام می کند که مدرنیسم تمدن غربی را گرفتاربحران معنویت کرده است. البته این گونه که ، ... بحران واقعی مدرنیسم که بسیاری ادعا می کنند: بحران معنوی تمدن غربی است. یعنی نبود نظام عقا یدی که توجیه کند هر پد یده ای غیرازخود را (8). جا لب این است که ، د ین ها هم خود را هم غیرخود را مطرح کرده اند. مثلا، کا نت فیلسوف عصرروشنگری درآلمان درمقاله " روشنگریی خود" گفت که هرچه برای خود می خوا هید برای دیگران هم بخواهید!" این سخن ازتورات ، کتاب نازل شده به حضرت موسی گرفته شده است. وهمین سخن در حد یث یا سخن محمد ص این گونه آمده است :" هرچه برای خود می خواهید برای دیگران هم بخواهید وهرچه برای خود نمی خواهید برای دیگران هم مخواهید!"
شا یان یاد آوری می دانم که ، تقد یس ومقد س درمسیحیت را یج ودراسلام رایج نمی با شد. درحا لیکه مقد س وتقد س دراسلام ریشه ندارد ،اما معاویه باغی دربرابر خلافت خلیفه چهارم که با ید کشته می شد، دراثرخیزش خوارج یا برخی بنیاد گرایان وتروریستان مذ هبی بیرون شده ازشکم آن ،بعد ازشها دت خلیفه چهارم ، سلطان وسلطه جنایت کارانه ای خا ندان اموی را پا یه گذا شته سه کار خلاف اسلام را کرد:نخست، خود را خلیفه ای خدا نا مید. دوم ، ازاینکه باری با رسول خدا د یده بود ، خود را بنام صحا بی تقد یس وبالا ترازنقد دانست تا حکومت جنایت کارش ادامه پیدا کند. حکومتی که فرزندان رسول خدا را درکربلا کشت. سوم ، معاویه واموی های جنایت کاربعدی ، هم تاریخ وعقا ید را خلط کرد ند هم عا لمان درباری توجیه گرحکومت های ضد د ینی وضد انسا نی خود را برای عوام فریبی ایجاد کرد ند تا خود را بالاترازنقد دانسته به ستمگری ادامه دهند. غم انگیز این است که ، درهردو زمینه ای عالمان درباری وخلط عقا ید با تاریخ ، عبا سی ها ازاموی ها پیروی کرد ند. پیرویی مغرضا نه که تو سط سلطان ها وشیخ های ستمگری بعدی ادامه وروزگارسیاه کنونی مسلمان ها را رقم زد ند.
ازاین نگاه که ، از کاکرد های زشت عالمان درباری وتوجیه گر استبداد همه آگا هان اطلاع دارند ،یک نمونه از اثرنا شاد خلط تاریخ و عقا ید را بازگو ونوشته را ادا مه می دهم. درزمینه ، سید ابواعلی مودودی ، دانشمند پاکستانی کتابی به عنوان " خلافت وملوکیت " نوشت وانتقاد های از خلیفه گریی عثمان ووکمک او به پا یان خلافت وظهور سلطنت اموی کرد. طوریکه دیده شد ، مقد س سازیی صحابی ها وخلط تاریخ وعقا ید ؛ با عث شد ند که مولوی ها وملا های پاکستانی تا مرز تکفیری مودودی به پیش بروند. جالب این است که ، د کتر طه حسین کتاب " فتنت الکبری / آشوب بزرگ" را نوشت ودر مصر نشر کرد ،اما مولوی های مصری تکفیر گری های مولوی ها وملا های پاکستانی را نثاراو نکرد ند. خنده دار این است که ،شفیق وجدان آشوب بزرگ را به فارسی در افغانستان ترجمه وحکومت پاد شا هی اجازه پخش آن را نداد.
بنا برآن ،رجا مندم که آگا هان وفرهنگیان مسلمان ، نوشته های : مودودی، طه حسین ،احمد امین ، خلیل عبدالکریم ، محمد سعید العشما وی ود یگررا بخوا نند تا متوجه شوند که استبداد با پوش د ین چه مصیبت های را برمسلمان ها تحمیل کرده است؟ ازاین که ازنوشته های مودودی وطه حسین یاد کردم ، بهتراست که ازنوشته العشماوی که سال ها بعد ازآن ها نوشته است یاد آوری کنم. محمد سعید العشماوی (1932-نوامبر2013) روشنفکرمصری که بیشترین حملات بنیاد گرایان واپسگرا نثارش شد. درکتاب " الخلافت الاسلامیه "( انتشارات سینا -1990) در مقدمه نوشته است که :" خلافت اسلامی یک سیستم مذ هبی نیست بلکه یک نظام سیا سی است که همه ترفند های سیا سی وهمه اشتبا هات ، عیب ها، زیان ها وزشتی های یک نظام سیا سی دیکتاتوری ومستبد را درمحتوای خود دارد." خلافت شبهه اسلامی که توسط شاه ها وشیخ های ستمگروریکا تقد س داده شد وکمک به عقب ما ند گی مسلمان ها وماندن آن ها در جهان سنتی یا پیشا مدرن کرد. مدرنیسم وسکولاریسم هم که بی دلیل وبا دلیل بی باوری نسبت به د ین وسنت ودرواقع همه ارزش های د ینی را به ارمغان آورده اند.
ازاین نگاه که جهان نوینی زاده مدرنیسم وسکولاریسم به جهان کهنه حمله وتقد س زدای را به ارمغان آورده وجهان اسلام را درصف جهان کهنه جای داده اند، بهتراست درزمینه بررسی کوتاه کرده این بخش از نوشته را پا یان دهم. معلوم است. جهان کهنه ...جهانی بود که درآن مقد س وسکولارمتحد بود ند؛ اما تفاوت حا لا این است که میان فرد یت وارزش گروهی تنش ایجاد شده است. درباورو نا باوری ، دربالا ترین سطح ، باور سنت را ازمدرنیته جدا می کند (9). درواقع ، همین جدا کردن سنت ازمدرنیته ودراصل رو درروی آن ها درکشورهای مسلمان هم بازاربنیاد گرای هم دربرخی ازجامعه های مسلمان بویژه افغانستان ، پاکستان، عراق ، سوریه ، سومالی ، نیجر،کامرون ، ونیجریه ، بازار تروریسم مذهبی نما را گرم ترساخته است.
تاریخ گواهی می دهد که جدال گذ شته ها ونو ها یا جدال دیروزوامروزیا جدال قدیم وجد ید دراواخرقرن 17 و آغاز قرن 18 درفرانسه به گونه ای داغ مطرح شد ودرگسترش نهضت هومانیسم / انسان گرایی وجنبش روشنگری دراین کشورمنجر به انقلاب بزرگ شد وبرد یگرکشورهای اروپای تا ثیر بزرگ وژرفی گذا شت. نا گفته نما ند که جدال قد یم وجد ید که به نهضت روشنگری درفرانسه دا من زد ، نه تنها برد یگربخش های اروپا بلکه بر همه بخش های جهان تا ثیر ژرفی گذا شت. مسئولیت روشنفکری وروشنفکران درکشورهای مسلمان هم انتقال همان روشنگری به سرزمین های خود شان بود ومی باشد.
دراین راستا ، بهتراست که یک نظر گا ندی را بازتاب ونوشته را پا یان دهم وآن این که ...کاری که شما می خواهید انجام دهید مهم است ؛ اما مهمتراین است که آن را انجام دهید (10). اینجا ست که مسئولیت روشنگر ومبارزبسیار دشوار وارزشمند می شود. ارزشمند یی که گا ندی براهمیت آن ارج بزرگ گذا شته است. ازاین نگاه که ، روشنفکری وروشنگری دشوارواستبداد گیا هی هرزه ای می با شد که درهر جا معه ای پس مانده ای خوب ظهورورشد ونمومی کند ،ازشکم استبداد ، مستبد بیرون وبا دامن زدن به خرا فات وسوء استفاده از مذ هب وسنت درسرراه روشنگری وروشنگران مانع تراشی می کند ؛ ما نع تراشی ای درکشورهای مسلمان تا کنون دست بالای خود را حفظ وانجام کار روشنفکران ومدرنیسم خوا هان را دشوارترساخته است. علوم انسانی واجتما عی مدرن نشان می دهد که ...هروقتیکه اتوریته ای واقعی موجود شود ،مسئولیت با آن همراه می با شد (11). متاسفا نه ،اتوریته درکشورهای مسلمان هیچ گاه با مسئو لیت پذ یری همراه نشده ونمی شود وراز بد بختی وعقب ما ند گی مسلمان ها هم اتوریته یا اختیارات نا محدود زمام داران ومسئولیت گریزی آن ها می با شد. دراخیر، دراین باره که ، مدرنیسم شکست خورده است یا نه؟ به صراحت می گویم که ، مدرنیسم دراروپا وامریکا وکا نا دا ، تا اندازه ای زیادی موفق شده است. برخلاف ، استبداد وسنت گرایی وبنیاد گرایی جزم اند یش وتروریسم زا با عث شکست آن دراکثرکشورهای مسلمان شده است. با وجود آن ،بسیار خرسند هستم که درترکیه ، ما لیزی ، اندونیزی وتونس ، مدرنیسم رو به پیشرفت دارد ورجا مندم که درد یگر کشورهای مسلمان هم به سوی پیشرفت گام های بلند بردارد.
پا نو یس ها:
1-Revised Edition
Has Modernism Failed?
By Suzi Gablik
Copy right 1984 and 2004 by Suzi Gablik
First Published in the U S in 1984 by Thames and Hudson ltd, second edition.
First Published in the U K by the son ltd, p 14
2-Ibid. pp,39 and 49
3-Ibid. pp 86-87
4-Ibid.pp 104-105
5-Ibid. 66 and 127 and p 1
6-Ibid.p 90
7-Ibid.p 26
8-Ibid. 42
9-Ibid. 89
10-Ibid.p 109
11-Ibid. p 110

0 comments:

Post a Comment