ابراهیم ورسجی
هشتم ماه حوت 1397
مسلمان ها عاد ت دارند که هرمطلب وموضوعی را که شخصیت ها یا علما درباره تفسیر،حد یث ،عقا ید ،فقه و...نو یشته اند را اسلامی بپذ یرند ونام آن را فرهنگ واند یشه ای اسلامی بگذارند. نام گذاری یا نام گذاری های که تفرقه ودسته بندی های بی شماری را تحویل مسلمان ها داده وبجای همسوی به نا همسوی میان آن ها افزوده است. ازاین رو، دربخش نخست نویشته ،قرآن وگفتار وکردار رسول را سرچشمه ای فرهنگ اسلامی معرفی کردم. با وجود معرفی قرآن وسخنان ورفتار رسول ص به حیث سرچشمه ای فرهنگ اسلامی ،لازم است بگویم که هوشمندان حتا عوام مسلمان با وجود همسوی درباره ای آن ها ، اختلاف ها وناهمسوی های بی شماری دارند که هم ازفقه های مذ هب ها هم از قد رت خوا هی ها وتحریف گری های حکومت گران وعا لمان رسمی شان در گذ شته وحال ما یه می گیرد.
بنا برآن ، دراین بخش ازنویشته ، فرهنگ اسلامی را همه جا نبه کا لبد شکا فی می کنم ، تا به قول معروف ، سیاه روی شود هرکه دراو غش با شد! ازاین نگاه که ، با وجود اختلافات مذ هبی وسیا سی ، اکثریت مطلق مسلمان ها یا اهل سنت درباره قرآن وسنت ، یا گفتاروکردار رسول ص درعمل ونظر همسو می باشند وتنها اقلیت شیعه درجای سنت ، عترت / خاندان رسول ص را گذا شته وبا معصوم تراشی های خلاف قرآن وسنت تفرقه انگیزی کرده ومی کند، بحث درباره قرآن وسنت به حیث منبع یا سرچشمه ای فرهنگ اسلامی را ادامه می دهم. نا گفته نما ند که، فرهنگ اسلامی وشناخت بهترآن ومرزکشیدن میان آن وفرهنگ مسلمان ها ، جا یگاه ویژه ای درگفتمان همگا نی پیروان فقه های سنی وشیعه دا شت ودارد.
ازاین رو،...اگربخواهیم درباره فرهنگ اسلامی صحبت کنیم، (معلوم است که) این فرهنگ یک هسته ای اصلی دارد ، ( یعنی ) پیام الهی ، که آغازدین است وسپس سنت ها، بردا شت ها وشیوه های بسیاری به پیکرآن افزوده شده است. این ها سنت های خاورمیا نه وسنت های سده های میا نه ای هستند. اسلام به عنوان یک دین تو حیدی که انسان را مسئول رفتارخود ش می داند، اند یشه فرد وفرد گرای را درخاورمیا نه ایجاد کرد وآن را ازجمع گرایی قبیلگی نجا ت داد (که ازآن ) ایده های زیادی را می توان استخراج کرد. علاوه برآن، مشکلا تی نیزدردرون سنت اسلامی دیدم ، اما نکته غریب این بود که بیشتراین مشکلات، بعدا پد ید آمده اند ونه ازقرآن که هسته ای الهی اسلام است ، بلکه ازدرون سنت ها سربرآورد ند ، یا تفسیرهای ازقرآن که مسلمان ها درقرون وسطی کرد ند.
برای نمونه ، ازآیا ت قرآن به سنگسارنمی رسیم، مجا زات وجوری برای ارتداد فکری وبرای مسا یل شخصی وجود ندارد. به این معنا که ، امروزمسلمان ها می توا نند به این چیزها نگاه کنند وبگو یند " خوب هسته ای اصلی دین همیشه با ما است، این د ین ما است وما به آن وفا دارخواهیم بود" (1). معلوم است که ، قرآن، یا هسته ای اصلی دین مسلمان ها راهکشا برای مسا یل امروزین آن ها می باشد. برخلاف ، برآن هسته ای اصلی ، انبار های بسیاری ازفقه ، تفسیر، عقا ید ، فتوا ها ، خرافه ها و... توسط شاه ها وشیخ های درباری شان افزوده شده اند که رها کردن آن یک رنسا نس / نو زا ی به سبک یا شیوه ای اروپا ونهضت اصلاح مذ هبی آن را می طلبد. طوریکه دیده شد، نو اند یشان واصلاح طلبان مسلمان کوشش های زیادی برای راه اندازیی رنسا نس / نو زایی کرد ند ،اما دشواری های دربرابر آن ها قد بر افراشتند که می توانم آن ها زیر عنوان " مشکل فرهنگ" مورد بررسی قراربدهم.
درباره مشکل فرهنگ ، بهتر است بگویم که اکثرا ازتفسیرها وتعبیرهای نا درست ازهسته مرکزیی فرهنگ اسلامی ، یا قرآن ما یه گرفته است. مثلا ، دراین راستا، ابن رشد دانشمند وقاضی اند لسی، ازسه گرایش یاد می کند:" اهل برهان ، یعنی فیلسوفان ، اهل جد ل ، یعنی کلا میان، اهل خطا به ، یعنی عوام . ابن رشد می افزاید : ازآنجا که خدا وند پیا مبران را برای همه ای آدمیان اعم ازسیاه ، سفید فرستاده است ، سبک وزبان قرآن هم به گونه ای سا مان یا فته است که با همه ای آدمیان هما هنگ با شد. یعنی درآن هم ازشیوه ای خطا بی وسطری ومجازی برای عامه مردم بهره گرفته شده ، هم ازشیوه ای جد لی برای متکلمان وهم ازشیوه ای برهانی برای حکیمان وفیلسوفان (2). بنا برآن، به صراحت می توانم بگویم که کشمکش های خشونت بارجاری درمناسبات با همی برخی یا بسیاری کشورهای مسلمان حتا میان عالمان آن ها ،تا حدی برخاسته ازشیوه ای سه گا نه ای مورد نظر ابن رشد وبهره برداریی نادرست ازآن می باشد. اگرخود غرضی ها وتکفیرگری های تند روان مذ هبی را به سه سبک نامبرده افزون کنم ، دوری ازقرآن ، یا هسته ای مرکزیی فرهنگ اسلامی وظهور فرهنگ مسلمان ها درجای آن توجیه پیدا می کند.
دراین راستا ، اگربرداشت های مغرضا نه یا تفسیرهای غیرمتخصصانه ای خاورشنا سان ازقرآن را اضافه کنم ، وضع فرهنگی مسلمان ها چه در حوزه فرهنگ اسلامی وچه درحوزه فرهنگ مسلمانی پیچیده ترمی شود. ازاین رو، بهتراست که نظر محمد اسد ، زاده اتریش وآگاه به فرهنگ وتمدن غربی واسلامی و سفرکننده به کشورهای مسلمان ازافغانستان تا لیبی وهند وپاکستان ومفسر تفسیر" پیام قرآن " بزبان انگلیسی را بازتا ب دهم! محمد اسد می گو ید:" آ یه های متشا به درقرآن ؛ با عث برداشت های نا درست خاورشناسان یا قرآن شنا سان غربی از آن شده است"! با تا یید نظر محمد اسد، بهتراست که ازیک مشکل شخصی خودم هم درباره یک آیه قرآن سخن بگویم وآن اینکه : درآیه 284 سوره دوم قرآن ، آمده است که هرچه درنفس ویا ذهن تان گردش کند چه واضح چه مخفی ، مورد محاسبه قرارمی گیرید! برای روشن شدن ذهنم ، ازچند مولوی درپشاوروکابل ، درباره آیه نامبرده سوال کردم ونتوانستند جواب قناعت بخش برایم بدهند. البته که ، نا توا نی مولوی ها درتفسیر آیه یاد شده ، با عث نشد که آن را دنبال نکنم. یعنی به تلاش درجهت فهم درست آن ادامه دادم.
خوشبختانه ، روزی درکتاب فروشی خیبردرپشاور ، مصروف عنوان کتاب ها ونوسند گان آن ها ها بودم که " فوزالکبیرفی اصول تفسیر" ازشاه ولی الله دهلوی را یافتم وقیمت آن را پرداخته بیرون شدم. درآن کتاب، دیدم که نوسنده آیه نامبرده را با آیه هیچ کس بالاترازتوانش مکلف نیست ،منسوخ معرفی کرده است. با خواندن فوزالکبیر، دریا فتم که تفسیر های نا درست ازقرآن ، یا هسته ای مرکزیی فرهنگ اسلامی ، باعث انحرافات زیادی درمیان عوام که خیر حتا درمیان مولوی ها وملا ها شده است. اگر طالبان ، یا شا گردان مولوی ها وملا ها درحالیکه اکثرشان قرآن را تلاوت کرده نمی توانند وبنام اجرای شریعت تروروتوحش ومسلمان کشی می کنند، بدون شک ، ناشی ازانحرافات فکری - ذهنی استادان جا هل شان می باشد. ازاین رو، نوشتن درباره ای فرهنگ های اسلامی ومسلمانی را شروع کردم تا کمکی درروشنگری ومرزگذاری میان هردو فرهنگ کنم. اینجا ست که ، مشکل فرهنگ وفهم درست فرهنگ به حیث یک نیازمبرم درجامعه های مسلما ن خود نما یی می کند.
بنا برآن ، بهتراست که نظر ملک بن نبی را درباره مشکل فرهنگ بازتاب دهم. مالک بن نبی می نویسد: درقرن نزدهم...جریان جد یدی درمیان سنت ها وعا دات تفکرکلاسیک پد ید می آید، تفکریکه فرهنگ را به چشم میرا ثی ازمیراث های روم وآ تن می نگریست و"رنسا نس " را همان "بازگشت تاریخ با ستان" تفسیرمی کرد. اما تفکرنوین مشا هده می کند که اند یشه " فرهنگ" درکارگسترش است تا ماورای آنچه که " انسا نیت یو نا نی- لاتینی " نام دارد را دربربگیرد ومعا نی آن ازآثار انسا نی که قریحه های تفکرکلاسیکی ببار آورند....درواقع ، فعا لیت های اجتما عی وفرهنگی یک اند یشه ، با برخی شرایط روا نی - اجتما عی ارتباط دارد که بدون وجود آن ها اند یشه ، کا را یی خود را ازدست می دهد. مثلا، اند یشه پیشرفت درتاریخ قرن نزدهم نقش اسا سی را ایفا نمود. زیرا ، ازسوی با اند یشه های دیگر که با آن همزمان بو د ند. یعنی نظریه پوزیتیویسم اگست کنت ونظریه تحول انواع داروین به پرتوافگنی آن درفرهنگ اروپا یی یاری می شد. دامنه ای این پرتو افگنی درآغازقرن بیستم به جهان اسلام رسید...میراث علمی ابن خلد ون با آنکه درجهان اسلامی ظهوریافت، اما درپیشرفت عقلی یا اجتما عی آن شرکت نجست. زیرا این میراث درآن عصر نما یانگراند یشه ای بود که به هیچ وجه را بطه ای با محیط اجتما عی ندا شت (3).
وقتیکه ، اند یشه ابن خلد ون با محیط اجتما عی مسلمان ها را بط بر قرارکرده نه توانست وامروزهم نمی تواند برقرارکرده نمی تواند. درواقع ، نشان می دهد که جامعه های مسلمان بسیار عقب مانده وعقب ما ند گی آن ها را بطه مستقیم به مخا لفت با فلسفه توسط فقه های شا هی - شیخی - حکومتی دا شت ودارد. بد ترازآن ، درآغاز قرن چهارم هجری / نهم میلادی ،دانشمندان همه مذا هب یا فقه ها ، به این نتیجه رسید ند که تمام مسا یل درفقه ها بحث شده است. ازاین رو،دیگرافرادی یافت نمی شوند که توان فیصله مسا یل را داشته باشند. بنا برآن ، دروازه اجتهاد را بستند وتقلید را شروع وبازارتکرارفتوا ها ونظریات امام های متوفای مذا هب گرم شد. به عبارت دیگر،اشعری ها معتزلی ها وفلسفه را کو بید ند وشاگردان نا لایق فقیهان دروازه اجتهاد / فکرکردن را بسته کرده هم به رخسار عقل وخرد سیلی زد ند هم به عمرفرهنگ اسلامی پا یان داده آغازگرفرهنگ مسلما نی شد ند. ازاین رو، با بررسی رابطه ای دین وفرهنگ که جمع شان فرهنگ اسلامی را می سازد ،نوشته را پا یان می دهم. ادامه دارد.
0 comments:
Post a Comment