Wednesday 13 February 2019

نگا هی به فرهنگ سیا سی افغان ها

بخش دوم
ابراهیم ورسجی
بیست وپنجم ماه دلو 1397
بررسی های که درباره ای فرهنگ به خصوص فرهنگ سیا سی افغان ها کرده ام ؛ نشان می دهند که افغان های عادی ، ساده وعقب مانده وافغان های سیا سی افسانه پرداز، اسطوره اند یش وقهرمان سازمی باشند. یعنی می خواهند مرد گان برآن ها حکومت کنند! افسانه پردازی وقهرمان سازیی که بر خاسته ازفقر تاریخی وفرهنگی می باشد. متاسفانه ،اسطوره اند یشی وقهرمان پروریی افغان ها با عث شده است که برخی تاجیکان ساده اند یش هم اسطوره اند یش وقهرمان پرورشوند. نتیجه اسطوره اند یشی ها ، با با سازی ها وقهرمان سازی های بی ثمرافغان هاهم وضع فاجعه بارکنونی افغانستان می با شد.
دربخش نخست این نوشته یاد آوری کرده بودم که ،غارت گری های نادرافشارواحمد خان ابدالی درهند وتضعیف حکومت مسلمان ها دردهلی توسط آن ها،کمک به شرکت هند شرقی ولشکرسیک های زیر فرمان آن کرد؛ ولشکرنامبرده تا که توانست اول مسلمان های هند ودوم افغان ها را تحقیرکرد! آری، من به تحقیرشدن افغان ها غمگین نمی شوم ؛ به این خاطرکه ، آن ها به خصوص سیا سی های قبیله گرا شان برای خود عزت قا یل نبود ند واکنون هم نمی باشند. ازاین رو، درادامه خد مت به شرکت هند شرقی ولشکر سیک ها، زمینه های وطن فروشی وباخت خود را فراهم کرد ند. باختی که خیا نت اکبرخان به مبارزان وامضای قرارداد گند مک توسط یعقوب خان نکته های عطف آن می باشد! درجنگ دوم افغان و انگلیس هم دیده شد که عبدالرحمن که نان خورروسیه درسمرقند بود ، توسط هند بریتا نیا وروسیه به کابل آورده امیرساخته شد وایوب خان با صطلاح فاتح میوند به فارس گریخت. خنده آوراین که ،او هم توسط استعمارزائی ها قهرمان ساخته شد.
جا لب این است که ،هند بریتانیا، فاتح میوند را به پشاورآورد وزمین های زیادی برایش بخشید. به گونه ای که قبلا هری سینگ به سلطان خان طلای بخشیده بود. شا یان یاد آوری می دانم که ، درکناره جنوب پشاور، هم زمین های ایوب خان را دیدم هم به قبرش درکچری رفتم وازته دل به تاریخ نویسان دروغین استعمارزائی ها نفرین کردم! ازآن هم مسخره این که ، وقتیکه نایب سلطنه هند ، عبدالرحمن خان را به راولپندی احضارکرد، او پیام داد که تا ایوب خان درپشاورباشد، به راولپندی نمی رود وبادارهم ایوب خان را برای تفریح به ژاپان روان کرد واو هم تا حضور عبدالرحمن خان درراولپندی آنجا تفریح وسیر وسیاحت کرد.
ازاین نگاه که ، ظهورآلمان به حیث بزرگترین قد رت برهبریی بسمارک درسال 1870 دراروپا ، بریتا نیا وروسیه تزاری را ترسانده بود؛ آن ها به بازیی بزرگ خود درآسیا پا یان داده هم خراسان بزرگ را تکه - پاره کرد ند هم درمرکز آن زندانی بی بامی بنا م افغانستان را به زندان با نی عبدالرحمن خان وحشی اعمار وبه گونه ای منطقه حا یل میان خود پذ یرفتند. به سخن دیگر،همه مرزبندی های افغانستان مطا بق منافع بازی گران بازیی بزرگ تعیین شد ومسئولیت خارجی زندان هم به هند بریتا نیا تعلق گرفت. درادامه چنان مرز بند یی، امان الله خان ونادرغدارهم مرزدیو رند را پذ یرفتند وظاهر وداود مرز نامبرده را باطل اعلام کرده پشتونستان خواهی علیه پاکستان را شروع کر د ند.
ازاین لحاظ که ، همه مردمان چهارسوی مرزهای افغانستان همزبان وهمفرهنگ می باشند، من فارسی زبان اگرقرارباشد که مرزها با طل اعلام شوند،ازآن حمایت ،اما تنها با طل اعلام شدن مرز دیورند توسط استعمارزائی ها را مردود می دانم. می دانم که علت عمده ای ابطال مرزدیورند توسط استعمار زائی ها اقلیت بودن قبا یل شان درافغانستان می باشد نه حق طلبی شان برای قبا یلی های پاکستان. خنده داراین است که ، هم مرز دیورند را با طل اعلام کر د ند هم قبا یلی های شرق دیورند را به افغانستان آورده زمین ها وخا نه های مکرویا نی دا د ند تا به شمارقبا یلی های خود بیفزایند. پاکستان که هوشمند بود،ازهمان افغان های قبا یلی بعد تر طالبان را ساخت وبا گسترش تروریسم توسط آن ها، آبروی برای افغا نیت واسلامیت قبا یلی های تحمیل شده برکابل باقی نگذا شت.
ازاین نگاه که ، استعمار زا ئی ها فرهنگ کمرنگ وتاریخ سیاسی وطن فروشا نه دارند ؛ به با با سازی واسطوره سازی دست زد ند که اخیرین با با شان ظاهرخان می باشد. ازاین رو، لازم می دا نم که درباره طالبان نوازیی اخیرین با با ی افغان ها هم ابرازنظرکنم! مثلا، درماه عقرب سال 1380 ، درکناره شهرروم/ پا یتخت ایتا لیا، ظاهر خان را دید م واززبا نش شنیدم که ازطالبان بنام قندهاری دفاع وستا یش می کرد. طالبانِ دراصل قند هاری که جز شاخه ریشوی ارتش پاکستان وقا تل افغان ها وفارسی زبان ها وترک زبان ها ودیگرقوم های افغانستان نمی باشند. حامد کرزی ، نصب شده درجای طالبان درکابل توسط امریکا وانگلیس هم جزنوکر همان پاکستان نمی باشد. تاسفباراین است که ،غنی با نها یت خفت به راولپندی رفت تا خلاف عرف دیپلماتیک احترام به فرمانده ارتش پاکستان کرده حمایت اورا برای تقویت حکومت لرزان خود وسازش با طالبان جلب کند.
برخلاف ، فرمانده ارتش پاکستان نه تنها کمک به آشتی میان غنی وطالبان نکرد، بلکه شهرغزنی درنزد یکی ارگ کابل را با کمک به طالبان ، ویران کرد. ازآن هم مسخره تراین که ، فرمانده ارتش پاکستان به نما ینده طالبان فرمان داده است که درگفت وگو های نام نهاد صلح دردوحه ومسکو، با زلمی خلیلزاد نما ینده ای امریکا وقا بلوف نماینده ای روسیه ونما ینده های سازمان های سیاسی ومد نی افغانستان گفت وگو وبا حکومت غنی گفت وگو نه نما ید! پیشتر ازاین که فرمانده ارتش پاکستان به طالبان، فرمان عدم گفت وگو با حکومت غنی را بدهد ،در یا دم مانده است که به رهبران جهادی هم اجازه نداده بود که درپروسه ای آشتی ملی نجیب الله شرکت کنند. افزون برآن، وقتیکه حکومت گورباچوف درپسین روزهای زند گی خود ازرهبران جهادی دعوت کرد که به مسکوبیا یند واستاد ربانی وچند رهبرچه جهادی دیگربه مسکورفتند، زشت ترین دشنام ها را حکمتیاربه نما یند گی ارتش پاکستان نثاراووهمراهانش کرد! همچنان ، بیادم مانده است که ، بعد ازخیزش ژنرال مومن وژنرال دوستم علیه حکومت باند یی نجیب الله ، دربلخ وجوزجان،او ازطریق طیاره عزم رفتن به اسلام آباد وتسلیم شدن به ارتش پاکستان را داشت که برایش درمیدان هوای کابل مانع خلق شد وبرگشت ورفت دردفترسازمان ملل پنا هنده شد!
دراین را ستا ، درروزآغاز لویه جرگه حکومت مجاهد ین ، در هفته ای نخست ماه جدی 1371،سیاف واحمد شاه احمد زای وسید نورالله عماد، درسخنرانی های چرند خود خواستار اعدام نجیب الله شد ند وهمان شب درگفت وگو با ربانی ومسعود به آن ها گفتم که انتقام گیری وچشم کورکردن وسربریدن ، فرهنگ سیاسی سیاه استعمارزائی ها می باشد وازشما جدا می خواهم که نه تنها مزاحم نجیب الله نشوید بلکه با او تفاهم وکمکش نما ئید تا به هند برود وبا شما درمبارزه با سیاست افغانی پاکستان همکارشود. آری، آن ها با نجیب نه مطا بق پیشنهاد من سازش کر د ند ونه اورا کشتند. افزون برآن، درپسین روزهای حضور حکومت مجا هد ین درکا بل،مسعود نزد نجیب نفر اعزام وازاو خواست که ما ازکا بل بیرون می شویم واو یا با ما به پنجشیر یا با آخرین پروازآریا نا به دهلی برود که پذ یرفته نه شد. اطلا عی که درزمینه بعدا پیدا کردم ،حاکی ازاین می با شد که منبعی درظاهربنام سازمان ملل به نجیب اطلاع داده بود که درجا یش بما ند واوما ند وطالبان بعد ازورود به کابل ، اولین کاری که کرد ند اعدام نجیب بعد ازشکنجه وآویزان کردن جسد او وبرادرش درنزدیک ارگ واخیرخیا بان آریا نا،به فرمان نصیر الله با بر وزیر داخله پاکستان بود. اکنون که نما ینده ای طالبان به فرمان ارتش پاکستان با غنی گفت وگو نمی کند وبا دیگرگروه ها گفت وگو می کند، او گفته است که نمی گذارد تجربه ای تلخ قتل نجیب الله تکرار شود. درحالیکه عزم غنی درمانع شدن ازتکرارسرنوشت غمبارنجیب را تا یید می کنم ، به او می گویم که تاریخ سیا سی سیاه استعمارزائی گری بارها تکررشده وبازهم هم تکرارمی شود. یعنی گرفتارسرنوشت سیاه نجیب احمد زائی شدن غنی احمد زائی ، نزدیک به یقین به نظرمی رسد. مثلا، با فروپاشی شوروی ،حامی نجیب ، سرنوشت سیاه او رقم خورد وبا بیرون شدن سربازان امریکایی ، حامی های غنی ازافغانستان،او یا فرارمی کند یا گرفتارسرنوشت نجیب می شود. نتیجه ای فرهنگ سیا سی استعمار زائی گری درتاریخ نا شاد سیاسی دیروز وامروز افغانستان، غیرازاین بوده نمی تواند!
بنا برآن ،ازسیاسی ها ، فرهنگیان ، روشنفکران وتاریخ دان های افغانستان می خواهم که کار های زیررا بکنند:نخست، سیا سی ها بدانند که حکومت ها با قدرت حکومتی نمی توانند نقشی درایجاد فرهنگ بازی کنند اما می توانند بازکننده ای فضا برای رشد فرهنگی شوند. همچنان ، بدا نند که سا نسورمردم یک جامعه را ازهمه بیگا نه می کند. به گونه ای که سانسور گریی استعمارزائی ها مردم افغانستان ازهم بیگا نه وکمک به پیدا یش طالبان ازقبیله های افغان ها توسط ارتش پاکستان کرد. ازسوی دیگر، زبان آ یینه ای فرهنگ وطرزفکرجامعه می باشد. درافغانستان ،معلوم است که زبان فراگیر، زبان فارسی می باشد. زبانی که استعمارزائی ها با آن مشکل داشتند ودارند. ازاینکه زبان پشتو آیینه جا معه ای متکثرافغانستان شده نمی تواند، استعمارزائی ها هم مانع رشد زبان فارسی شد ند هم کمک دررشد زبان پشتو کرده نتوانستند. این عدم کمک به عامل های زیر منوط می با شد:نخست، زبان پشتو زاد گاهش پاکستان می باشد نه خراسان افغانستان نامیده شده توسط هند بریتا نیا. دوم، پشتو ، زبان گفتاری می باشد نه زبان نوشتاری. بنا برآن ، ترقی دادن زبان گفتاری درمحیط زبان فارسی آن هم بازورنتیجه ای ندا شت وبعد ازاین هم نمی تواند نتیجه داشته باشد. جالب این است که، درماه دلو 1394 ،دربرنامه شبانگاهی پشتوی بی بی سی ، شنیدم که صنف اول زبان پشتو درپوهنتون پشاورتعطیل شده است. تعطیلی ای که با عث اعتراض غفارخا نی ها / استعمارزائی های پاکستان شد. بعد از اعتراض آن ها، رئیس پوهنتون به ایشان گفت که اگر بیست دانشجوبرای صنف اول پیدانما ئید ، آن را بازمی کنم وآن ها نتوانستند چنین کنند وصنف نامبرده بازنشد.
معلوم است. وقتیکه زبان پشتو زبان گفتاری است نه زبان نوشتاری وبرای خواندن آن درپوهنتون پشاور شاگرد پیدا نمی شود، ساختن فرهنگ سیاسی از آن ، آن هم درمحیط زبان فارسی ناممکن می باشد. دوم ، ازفرهنگیان وروشنفکران می خواهم که فرهنگ سیاسی افغان ها را نقا دانه بررسی کنند. به این خاطرکه ،...ما معتقد یم درصورت فراهم آمدن شرایط سالم وآزادی برای همه صاحبان اند یشه وایجاد گستره همگا نی برای گفت وگو های انتقادی وبرنامه ریزی برای فعال شدن همه سا زند گان وتولید کنند گان عرصه فرهنگ وعلم وهنر، می توان ازهویت وارزش های دینی وملی دربرابر فرهنگ های بیگا نه دفاع کرد...(وبرای) ایجاد فرصت های برابردرمیدان رقابت علمی وفرهنگی وقطع رابطه سرما یه وپول با فرهنگ ودانش، ترویج فرهنگ حقیقت طلبی بجای فرهنگ فرصت طلبی ومقا بله با آفت ها وآسیب های نظام وجامعه ای ( فاشیسم وتروریسم قبیلگی- افغانی و...) مانند قشری گری، عوام زدگی، ریاکاری، تحجر، تنگ نظری، مقد س سازی های کا ذب ( مبارزه کرد)... ما می خواهیم درحفظ ارکان فرهنگ جامعه خود مان تحولات وتغییرات را هم دنبال کنیم ونمی خواهیم همانجا ی که هستیم باقی بمانیم ونیزنمی خواهیم ازبنیاد های فرهنگی مان جدا شویم. اینجا ست که تنش بوجود می آید. حل درست این تنش یک معمارمی خواهد که هم دراند یشه وفکر وهم درسازماندهی وهم درنهاد های مد نی اصلاحات واقعی کند. اگربیشتر به طرف سنت بروید،ممکن است تحول وتغییررا نفی کنید وبه محض اینکه بی هوا به سمت مدرنیته بروید،ممکن است ارزش های فرهنگی دچار اختلال شوند...همچنان ، ...تسامح وتسا هل درحیطه ای فرهنگی ونفی تئوری های خشونت گرا درعرصه ای فرهنگی واجتما عی، سیا ست فضا ی بازی فرهنگی درعرصه ای مطبوعات وبا الآخره محصولات فرهنگی ، آزادی بیان واند یشه، تنوع فرهنگی وتشتت فرهنگی نیزنفی مطلق اند یشی درعرصه ای فرهنگی (1) می با شد. سوم، تاریخ سیا سی نا شاد وقهرمان سازی های دروغین زاده ذهن افسانه ای واسطوره ای افغان های سیا ست کاری نادان، عصبا نی ، گذ شته گرا وتحریف کارتاریخ واستعمار زائی گری را منتقدانه بررسی ودرزمینه آگهی بخشی کنند. درغیرآن ، افغانستان گرفتار عقب ما ند گی مادی ، فرهنگی ، سیاسی واقتصاد یی استعمار زائی گری وتروریسم قبیلگی زاده ای آن با قی مانده بد بخت ترمی شود.
پا نویس
1-احزاب وجناح های سیا سی ایران امروز،نویسنده: عباس شاد لو، ص ص258 و227 و356

0 comments:

Post a Comment