ابراهیم ورسجی
بیست ونهم ماه دلو1397
این مقاله را درادامه ای مقاله ای فرهنگ سیاسی افغان ها ارا یه می نما یم ودلیل ارا یه آن معرفی سید جمال (1838-1897) واند یشه وکارنامه ای او می باشد. نا گفته نما ند که درباره شخصیت وفکرهیچ شخصیت فرهنگی وسیاسی مسلمان به اندازه شخصیت واند یشه سید جمال تناقض گوئی نه شده است وبا ید چنین می شد. به این خاطرکه ،انکارهویت ایرانی اش درحالیکه بسیاری ایرا نی های نویسنده اورا ایرانی می دانند واصرارخود ش برافغان بود نش با عث تناقض گوی ها درباره شحصیت واند یشه ای او شده است. ازسوی دیگر،سید جمال به اندازه شهرت جها نی خود نویشته واثری ازخود باقی نگذا شته است. مثلا، ازسید تنها دواثر کوتاه به عنوان های:" رساله نیچریه " وتتمت البیان فی تاریخ افغان" با قی مانده است . دواثری که نمی توانم آن ها را علمی بدانم.
بطورنمونه ، در"رساله نیچریه" که آن را محمد عبده ازفارسی به عربی ترجمه کرده است، ازموضع بسیار ضعیف به سرسید احمد خان حمله کرده ودر"تمت البیان فی تاریخ افغان" ،افغان ها را قوم طماع وپول دوست معرفی کرده است. معرفی ای که افغان بودن خود ش را زیر سوال می برد. درباره "تمت البیان فی تاریخ افغان" ، نویشته ای سید جمال،کاظم آهنگ ، استاد ورئیس دانشکده ژورنالیسم دردانشگاه کا بل ، به نویسنده گفت که : " دردوره امان الله خان، این کتاب درمطبعه ای کا بل به فرمان امان الله خان چاپ وپخش شد وبعد ترکسی به خان گفت که دراین کتاب ، افغان ها توهین شده اند واوهم فرمان سانسور وعدم پخش آن را داد"! بهرحال، با مطالعه هردو نویشته سید جمال ، دریا فتم که سیاسی ومبارزواصلاح طلب بود اما دانشمند نبود!
درایران هم ، تا جای که مطالعه کرده ام ، برایم روشن شد که دوگونه تصورازسید جمال وجود دارد:نخست، اسما عیل را ئین درکتاب خود :" فراماسونری درایران "، سید را عضو فراما سون های انگلیسی معرفی کرده است." معرفی ای که نویسنده نمی تواند با آن هم نظر شود. همچنان که ، با افغان های مبالغه گردر باره سید هم ، هم نظرنیستم. حکومت قاجاری ایران هم که، بعد ازترور ناصرالد ین شاه ، توسط میرزا رضای کرما نی ورا بطه کرمانی با سید ،نسبت به او نظر دشمنانه پیدا کرد واز سلطان عثمانی خواست که برای محاکه تحویلش دهد که نداد. علت تحویل ندادن سید به حکومت قاجاری توسط سلطان عثمانی این بود که ، او هم سخن ورچیره دست هم مبلغ اتحاد جهان اسلام درمحور خلافت عثما نی بود. بنا برآن ، سلطان عثما نی حق داشت که اورا تحویل حکومت قا جاری ند هد! دراین راستا، داکتر عبدالحمید ابو سلیمان استاد دانشگاه اسلامی مالیزی در کتاب خود"بحران فکراسلامی ترجمه شده بزبان اردو" ، این نظر سید رارد کرده است که : امت مسلمان را تنها یک مستبد عادل اصلاح کرده می تواند! البته که، استاد ابو سلیمان نظرسید را مخالف قرآن ارزیا بی کرده است (1). معلوم است. اگرسلطان یا خلیفه مستبد عثما نی ازسید جمال حمایت می کرد، برمی گردد به حمایت او ازمستبد عادل. افسوس که خلیفه ها یا سلطان های عثما نی مستبد بود ند اما عادل نبود ند!
با اینکه خلیفه ها یا سلطان های عثما نی بیشتر مستبد وکمترعا دل بود ند ، اما درحکومت داری شان مدا را گر وتا حدی مخالفان را تحمل می کرد ند! مثلا، ولتر دانشمند فرانسوی که بسیار مخالف د ین بود ؛ درباره امپراتوری عثما نی ، گفته بود که : " درمدا را وبرد باری ، بهترین امپراتوری درتاریخ می باشد"! نگاه ولتردرباره امپراتوری عثما نی را ازاین نگاه تا یید می کنم که نا را ضی ها از امپرا توری مقد س روم که بربخش بزرگ اروپا حکومت می کرد ، فرار ووارد قلمرو عثما نی می شد ند ودرامن وآسا یش زند گی کر د ند. برعکس ، اکنون ، درعصر دموکراسی وحقوق بشر وجها نی سازی ، مسلمان ها دراروپا وامریکا زیر فشاراسلام هرا سان ونو فاشیست ها ونو نازی ها قرارگرفته اند!
بهر حال ، زیرفشاراسلام هراسان ونو نازی ها قرارگرفتن مسلمان ها دردموکراسی های سرما یداری زده ای غربی ، دومسئله را به روشنی به نما یش می گذارد:نخست، ترغیب برد باری وکثرت گرا ئی درفرهنگ های پیشرفته ای غربی وپس ما نده ای مسلمان ها، دا رای اهمیت فزاینده می باشد. دوم، مدرنیسم نه تنها مذ هب ها را ازمیدان بیرون کرده نمی تواند بلکه آن ها را تقویت هم می کند. همین که درامریکا واسرائیل ، دوکشور مدرن، قوی ترین سازمان های بنیاد گرای مسیحی ویهودی حضورپُررنگ دارند ومسلمان هرا سی را دا من می زنند ؛ نشان می دهد که دین ومدرنیسم با ید با هم سازگاری کرده کمک به تقویت ارزش های انسا نی کنند. درغیرآن، بنیاد گرای های مذ هبی ، تروریسم مذ هبی ونازیسم وفاشیسم را تولید وگسترش می دهند وتا حدی هم تولید کرده اند!
درزمینه ، بررسی های که تا کنون کرده ام ؛ نشان می دهند که چهره های نواند یش واصلاح طلب مانند سید جمال ،عبده ، سرسید احمد خان ، رشید رضا وهم فکرانشان هم می توانند استبداد مذ هبی را تضعیف کنند هم تروریسم مذ هبی را مهارکنند هم کمک دررشد وگسترش دموکراسی ورعایت حقوق بشر درکشورهای استبداد زده ی مسلمان کنند. طرفه اینکه ، دموکراسی های سرما یداری زده ای غربی هم ازحکومت های مستبد حاکم برمسلمان ها ازگونه های وهابی عربستان ونظامی گریی مصرحمایت می کنند هم میان اسلام وتروریسم تمیزقا یل نمی شوند هم اسلام را دین تروریست پرورمعرفی می کنند هم کمک به گسترش تروریسم ازطریق کمک به مستبدان می کنند هم ازنو اند یشی واصلاح طلبی اسلامی قد یم وجد ید هراس دارند. ازاین رو، بازتاب اند یشه های نو اند یشان واصلاح طلبان مسلمان ازگونه ای سید جمال الدین افغانی اهمیت فزاینده پیدا می کند. آن هم درافغانستان که به بزنگاه تند روی وتروریسم مذ هبی توسط پاکستان وعربستان وحکومت آخوندی ایران به کمک استعمارهای نوین غربی وشرقی تبد یل شده است.
بنا برآن ، درحالیکه منتقد سیاست دوگانه ای غرب دررابطه به اسلام ومسلمان ها وحمایت آن ازمستبدان تحمیل شده برمسلمان ها می باشم ، به اصلاح طلبان ازگونه ای سید جمال هم انتقاد دارم. انتقادی که به سره ونا سره کردن خوبی ها واشتبا هات آن ها منوط می شود نه نامهربا نی به آن ها. ازاین رو، به مبالغه آرائی ها درباره سید جمال واشتباهات او درمبارزه تمرکزمی کنم وبه استاد ابوسلیمان حق می دهم که ازاو بخاطرحما یتش ازسلطان مستبد عثما نی به بهانه ای کمک به نجات مسلمان ها انتقاد نما ید. با تا یید انتقاد ابوسلیمان ازسید جمال ، بهتراست یاد آورشوم که او مرد آزاد وحقیقت گو وبا جرئت بود. ازاین رو،هم ستا یش گران هم منتقدان فراوان پیدا کرد.
بطورنمونه، هشام شرابی نویسنده کتاب " روشنفکران عرب وغرب" ، پروژه سید ودیگراصلاح طلبان دینی را بی اثرنا مید ؛ وکیرن آرمسترانگ، نویسنده کتاب" جنگ برای خدا" اند یشه اصلاح طلبان مورد نظر هشام شرابی را منحصر به تفهیم یا هشداره باشراف وحکومتی ها و طبقه ای با لای دانشگا هی دانست وازحسن البناء ستا یش کرد که اند یشه های نو واصلاحی آن ها را بد رون توده ها برد! همچنان، آرمسترانگ ، جمال ناصررا سرزنش کرده است! به این خاطرکه،جریان میا نه رو واصلاح طلب اخوان را بازندانی ساختن وکشتاررهبران آن وخشونت های بی شماربه آن ها تند روساخت! یعنی اگرسید قطب در زندان خشونت بارناصر نگهداری ومورد آزار وشکنجه ای جسمی وروانی قرارنمی گرفت وسرانجام به چوبه ای داربالا کرده نمی شد،دسته های تند رو ازشکم اخوان بیرون نمی شد ند.
مثلا ، " معالم فی الطریق / چراغی برفرازراه " را ، سید قطب درزندان خشونت بار ناصر نویشت وشخصی غرب زده ای درباره آن کتاب، نویشت:" کتابی که به اندازه حرف ها یش خون ریخت"! می دانم که این گونه نویسند گان مغرض نه چراغی برفرازراه را خوانده اند ونه درک کرده توانستند که استبداد نظامی ها، شاهان وشیخان عرب ومسلمان ، ما در تند روی وتروریسم مذهبی می با شند نه سید قطب ونو اند یشان واصلاح طلبان مسلمان پیش ازاو ، یا ازسید جمال تا کنون. بطورنمونه، محمد داود بی سواد وابزاردردست مسکو وخرده افسران خلقی وپرچمی وفاداربه کمونیسم استا لینی ، هم کود تا ودموکراسی نیم بند ظاهرخان را کوبید هم سازمان جوانان مسلمان را سرکوب وبزرگان آن را اعدام وبرخی نیمه بزرگان زنده مانده آن ها را بدامن ارتش پا کستان انداخت تا با بهره برداری ازآن ها گلیم پشتونستان خواهی اورا جمع کند که کرد.افزون برآن ،کابل را درجنگ های گروهی جهاد ی ها ویران وتروریسم طالبا نی- افغا نی را هم تحویل افغانستان داد.
دراین راستا ، بیاد دارم که درسال 1356 ، داود خان خود سرونا دان که ازمسکو نا امید وازطریق شاه ایران می خواست به کاخ سفید برود،گردهما ئی زیرعنوان "عروت الوثقی" را برای بزرگذاشت سید جمال راه اندازی کرد تا نما یش دهد که ازچپ گرا ئی به مذ هب گرائی روی آورده است. نا آگاه ازاین که ، سید جمال هم وحد ت جهان اسلام را می خواست هم مبارزه متحدا نه ای مسلمان ها علیه استعماررا پیگیری می کرد. درحالیکه داود خان وخانواده ای سلطان خان طلائی اش ازپدر تا پدرکلان و... نوکران استعمارسیاه وبعد ازآن نوکران استعمار سرخ یا دشمنان سید جمال وسید جمال ها بود ند! دستاورد سید جمال گرائی داود خان هم کو د تای ننگین ثورودرادامه ای آن پیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان وجهاد امریکای علیه آن وتروریسم طالبان زیرفرمان ارتش پاکستان وجاده سازی برای وضع فاجعه بارکنونی می باشد. رویداد های بد فرجا می که اگرسید جمال زنده می بود، حتما علیه آن ها مبارزه ای مسلحانه می کرد!
به این خاطرکه ،او مرد آزاد وپُرغروروخواستار آزادی وخوشبختی ای مسلمان ها درجهان بود. درباره ای آزاد گی سید جمال ،بهتراست این گونه ابراز نظرنمایم : فعا لیت های سید جمال درمصرجنبش اجتما عی بوجود آورد. جنبشی که اسبا ب درد سرپاد شاه / یا خد یو مصررا فراهم کرد. بنا برا ین، خد یو مصر(توفیق پا شاه) سید جمال را به قصر عاب الد ین دعوت کرد وگفت: این امرمرا بسیار شاد مان می کند که ببینم شهرهای من ورعا یا ی آن دربالاترین درجات پیشرفت وموفقیت قرارگرفته اند. اما متا سفا نه ، بیشترافراد این مملکت ،کودن ونا دا نند! ومصلحت نیست که درس ها وگفته های هیجان انگیزی را که شما به آن ها القا می کنید ، بشنوند وخود شان ومملکت را درمعرض هلاکت افگنند. سید پا سخ داد:اجازه می خواهم با آزاد یی کا مل وخلوص نیت ،حضورحضرت وا لا عرض کنم که توده مصرمانند سا یرتوده ها ، خا لی ازافراد کودن ونا دان نیستند، ولی ازوجود مردم دا نا وعا قل نیزمحروم نمی باشند وشما با هرنظری که به مردم مصر بنگرید ، آن ها هم با همان دید به شما می نگرند. اگرنصیحت این مخلص را بپذ یرید وبزودی مردم را دراداره ای امورشهرها ازراه شورا شرکت دهید وفرمان برگزاریی انتخا بات نما یند گان مردم را صادرفرما ئید تا قوا نین مملکت را تد وین وتهیه کنند وبه نام واراده شما احکام را به جریان بگذا رند، این کاربیش ازهرچیزموجب پا یداری حکومت ودوام سلطنت شما خواهد شد (2).
پیشنهاد سید جمال به خد یو مصر، نشان می دهد که فرد آزاد ومبارز ، مردمی وخواستار حکومت شورا ئی ومخالف استبداد واستعمارمی باشد. ازاین رو، حق با حسن البنا پا یه گذار جمعیت اخوان المسلمون می باشد که گفت: " سید یک فریاد بود"! یعنی فریاد تکان دهنده به مسلمان ها که درجهت آزادی وحفظ استقلال کشورخود برخیزید! درغیرآن ، استعمار واستبداد دست نشانده اش بد بخت ترتان می سا زند! همچنان ، حق با علامه اقبال لاهوری می باشد که گفت:" سید سا دات مولانا / جمال / زنده ازگفتاراو سنگ وسفال"! شا یان ذکراست که ، سید منتقدان هم زیاد داشت ودارد.
مثلا، اسما عیل رائین اورا متهم به عضویت درسازمان فراماسونری کرد که پیشترآن را رد کردم. دکترسید جواد طبا طبای ، فیلسوف ایرانی ونویسنده " زوال اند یشه ای سیاسی درایران" ومنتقد نو اند یشان دینی، سید را مرد غوغائی ودارای دانش کم معرفی کرده است. ازسوی دیگر،نکی- کی- کیدا ئی ،استاد دانشگاه شیکا گو نویشته است که: سید جمال همنوای زمام داران مستبد بود نه مخالف آن ها،...وبجای حمایت ازحاکمیت مردم، جد ید یت / مدرنیسم را تقویت می کرد (3). دفاع ازمدرنیسم که خیر، نگا هی کوتاه به نشریه " عروت الوثقی" که درسال 1883 شش ماه درپاریس چا پ وپخش شد، روشن می سازد که سید جمال ازسلطان عبدالحمید ، سلطان یا خلیفه ای عثما نی بطوراعجا ب برانگیزی ستایش کرده است (4). ستا یشی که برخا سته ازنظریه مستبد عا دل ، یا برداشت نادرست او ازعدل وگره زدن آن به استبداد یا مستبد آن هم عا دل می باشد. درتاریخ اند یشه های سیا سی واخلا قی هم ، مستبد عا دل موهومی حتا مسخره می باشد!
درباره افغانی بودن سید جمال هم ، دلیل مستند پیدا کرده نتوانستم. ازاین رو، مسئله سفر او به کابل دردوره امارت اعظم خان هم موهومی وسا ختگی می باشد و" تتمت البیان فی تاریخ افغان" او هم توهین به افغان ها می باشد. توهینی که افغان بودن خود ش را زیرسوال می برد! نا گفته نما ند که استعمارزا ئی های افغان که ازفقر تاریخی وفرهنگی رنج می برند، سید جمال یا توهین کننده افغان را افغانی ساختند تا تا ریخ سازیی دروغین کرده باشند. یعنی ظاهرخان وداود خان دردوره ای نخست وزیریی دومی (1332-1342) که سرشان احمقانه درتنور پشتونستان خوا هی ومخالفت با پاکستان گرم شده بود، سید جمال / سید عرب ایرانی را افغان ساختند. جالب این است که ، درهمان دوره که سید جمال را افغانی ساختند، بجای او، خوشحال خان ختک، رحمن با با ودوشاعرافغان پاکستانی را نماد فرهنگ افغانی به یونسکو / بخش فرهنگی سازمان ملل معرفی کرد ند! شاعران نیمه با سواد افغان که من که زبان اردو، زبان دومی ام می باشد وسال ها درپاکستان زند گی ودردانشگاه پنجاب درلاهورسیاست خوانده ام، کمترنام ونشانی ازآن ها درفضای فرهنگی پاکستان شنیدم. بهرحال، خوشحال شدم ازاینکه صوفی جمعه ، شاعرونویسنده افغان پاکستانی که سا ل ها درکابل زند گی می کرد ، با بازگشت به پاکستان ، کتاب " فریب ناتمام " را نوشت وبا مشت های محکم تودهن تاریخ نویس های دروغین افغان دردوسوی مرز دیورند کوبید ودندان های آن ها را خُرد کرد!
دراخیر، لازم می دانم بطورکوتاه به رد افغان بودن سید جمال سخن گفته نویشته را پا یان دهم. درزمینه ، واقعیت این است که ، روزی سید جمال دراستانبول سخنرانی می کرد وسخنرانی او شیخ الاسلام خلافت را عصبا نی کرد تا حدی که اورا تکفیرنماید. درواقع، تکفیر او توسط شیخ الاسلام خلیفه با عث شد تا خود را افغانی معرفی نما ید. بعد ازآن ، سید به قاهره رفت. آری ، ازاینکه سید سخنران برجسته ومدافع مستبد عادل ووحدت جهان اسلام زیرفرماندهی سلطان مستبد عثمانی بود،سلطان دوباره اورا به ترکیه خواست ومورد شفقت قرارداد! با وجود این که ، سلطان عثمانی می دانست که سید ایرانی می باشد ، اما به ایرانی وشیعه بودن اوچشم بست. همچنان،بعد ازقتل ناصرالدین شاه قاجارتوسط میرزا رضای کرمانی ، یکی ازوفاداران سید جمال ، حکومت ایران با درج اسناد وسوابق ده ها سال زند گی خانواده سید جمال دراسد آباد همدان وتولد خود ش درآنجا وارسال آن به سلطان عثما نی، خواستارتحویل دهی او شد که توسط خلیفه رد شد. بهرحال،اسناد نشان می دهند که سلطان یا خلیفه سید را تحویل حکومت قاجاری ندا د اما به او مانند گذ شته مهربان نماند. ازاین رو، برخی نویسنده های ایرانی مرگ سید جمال در1897م را مشکوک برآورد کرد ند. طرفه اینکه ، بیشترازنیم قرن بعد ، استخان های سید جمال را ظاهرخان وداود خان از استانبول به کابل آورده درنزدیک دانشکده علوم درسا حه ای دانشگاه کابل دفن کرد ند.
دراین باره که چرا شاه ایران مانع انتقال استخان های سید جمال اسد آبادی- ایرانی ازترکیه به افغانستان نشد، دوستی ازنویسنده پرسان کرده بود وبه او گفته بودم که کتاب اسما عیل رائین به عنوان" فراما سونری درایران " وفراماسون معرفی شدن سید جمال درآن ،با اسناد فراهم شده توسط ساواک / سازمان امنیت نظام شاهی نویشته شده بود. افزون برآن ، شاه مدر نیست بود و فکرسید جمال را هما هنگ با خوا سته های مسلمان های مبارزومخالف خود می پنداشت. ازاین رو،تما یلی به ایرانی وافغانی بودن او ندا شت. جالب این است که ، مصری ها هم سید جمال افغان نمی دانستند. مثلا، بعد شکل گرفتن حکومت خمینی درایران، روزی یک مجله ای ایرانی را می خواندم که درآن ازگفت وگو های جمال ناصر با چند ایرانی مخالف شاه که درلبنان زند گی می کرد ند وبه قاهره رفته بود ند، سخن به میان آمده بود. ودرآن ، ناصر به مهمان های ایرانی خود گفته بود که: " دو ایرانی درمصر بسیاراثر گذاشتند : نخست ، سید جما الدین اسد آبادی- ایرانی با سخنرانی های آتشین خود درقرن نردهم . دوم، محمد مصدق رهنمای ما شد درجنبش عدم تعهد." بهر حال ،با ارج گذا شتن به نگاه های طرفداران ایرانی وافغانی بودن سید جمال ،بهتر است بگویم که او نه دانشمند بود نه نویسنده ونه اند یشمند اصلاح طلب دینی ما نند سرسید احمد خان و محمد عبده. بلی ، سیاست کاردرباری دردربار سلطنت ویا خلیفه عثما نی بود ودراخرین برهه ای زند گی خود اعتراف کرد که بهتربود که بد رون توده ها می رفتم ودرمیان آن ها کارهای روشنگرانه می کردم. با ستا یش ازسید جمال بخاطرمتوجه شد نش به اشتباه خود دردوره ای پسین مبارزه ای کم دستاورد ش، به آن افغان های که اورا افغان می پندارند ، می گویم که درهیچ کشوراهل سنت به شمول افغانستان ،مولوی ها وعالمان سید عمامه سیاه به سر بسته نمی کنند ؛ به گونه ای که، سید جمال بسته بود! دیگراین که ، اگرافغان ها درقرن نزدهم سید جمال می داشتند ، درآغاز قرن بیست ویکم ، طالبان ناتوان ازقرائت قرآن وتروریست آن هم زیرفرمان ارتش پاکستان را نمی داشتند!
پا نویس ها:
1-بحران فکر اسلامی / ازمت العقل المسلم،نویسنده:داکتر عبدالحمید احمد ابوسلیمان ،ترجمه شده بزبان اردو. مترجم:داکتر عبید الله فهد (ریدرشعبه ای اسلامیات علی گر یونیورستی).به اهتمام اداره معارف اسلامی،منصوره لاهور،سال اشاعت 2001،ص 41
2-شیخ عبده مصلح بزرگ مصر،ازمصطفی حسینی طبا طبای،چاپ نگارستان،پایز1362 ص ص51-52
3-اسلام کی نشات الثانیه کی معمار،اید یتر:علی رهنما،مترجم به اردو:محمد یحی خان.ناشرتخلیقات لاهور،زیرنگرانی:لیاقت علی،سال اشاعت:1999.پرنترز:رجالا پرنترز،لاهور،مقاله:سید جال الدین افغانی ،نویسنده :نکی کیدایی،پروفیسور تاریخ دردانشگاه کالیفورنیا،لاس انجلیس (جمال الدین افغانی...ایک سیاسی سوانح) ص ص 47-48
4- همان ص 40
Sayyid Jamal-Uddin-Al-Afghani, a political biography