Wednesday, 27 February 2019

شاخ به شاخ شدن هند وپاکستان ؛ بخاطرتروریست پروریی دومی ، وتا ثیرآن بر اوضاع افغانستان

ابراهیم ورسجی
نهم ماه حوت 1397
روزچهاردهم ماه فوریه / بیست وچهارم ماه دلو ،جیش محمد ودراصل جیش شیطان ، یا شاخه ای ریشوی ارتش پاکستان با یک حمله تروریستی درکشمیر زیر اداره هند ، باعث کشته شدن 41 سربازهندی شد. عمل تروریستی وننگین که هند وپاکستان را باهم شاخ به شاخ کرد. درادامه ای آن، طوریکه دیده شد، سه روز قبل، نیروی هوای هند یک پا یگاه تروریستی جیش شیطان را درکشمیر زیر اداره پاکستان بمبارد وبراساس برآورد منابع هندی ده ها تروریست را روا نه ای دیار عدم کرد. خبرگزاریی پاکستان که زیر اداره ارتش می با شد، از بی تلفات بودن حمله ای هوای هند سخن گفت. اگرحمله هوا ی هند به پا یگاه لشکرشیطان یا تروریستان زیراداره ارتش پاکستان تلفات جانی داشت یا نداشت ، برای من مسئله ای مهم نمی باشد. برخلاف ،حمله تروریستی نامبرده ارتش های هند وپاکستان را رودرروی هم قرارداده تنشی درمناسبات هردوکشور ایجاد کرده است که بزودی مهارآن آسان به نظرنمی رسد. همین که ، سخن گوی ارتش پاکستان ادعا کرده است که یک هواپیمای جنگی هند را درقلمروسرزمینی خود درکشمیر سرنگون کرده است ،نشان می دهد که مناسبات دیپلماتیک میان دهلی نو واسلام آباد، گرفتاربحران ژرف شده است. بحرانی که تا ثیرخاص خود را براوضاع افغانستان خواهد گذاشت.
با درنظرداشت بحران ژرف زاده ای بم گذاریی تروریستی لشکرشیطان ، یا شاخه ای ریشوی ارتش پاکستان درمناسبات دهلی نو واسلام آباد وتا ثیر منفی آن براوضاع منطقه ، بسیاری رهبران جهان تا کید بر خود داریی هردوطرف ازدامن زدن به تنش های بیشتر کرده اند. ازاین نگاه که ، رقابت میان هند وچین ، دو قدرت بزرگ آسیا یی ادامه دارد وپاکستان توقع حمایت دومی را برای تروریست پروریی خود دارد، موضع پکن برای نویسنده مهم می باشد. طوریکه ازرسانه های جهانی دریا فت کردم ، سخن گوی وزارت خارجه چین هردو طرف را به خود داری ازدامن زدن به تنش دعوت کرده است. یعنی پکن با دفاع ازتروریست پروریی ارتش پاکستان ، نمی خواهد که مناسبات سیاسی وتجارتی بزرگ خود با دهلی نو را تضعیف نما ید. مسئله ای که یک نوع تو دهنی زدن به پاکستان می باشد. جالب این است که ، روز27 فوریه / هشتم ماه حوت ، گردهمایی وزیران خارجه ای هند ، چین وروسیه دریکی ازشهر های چین برگزارشد که درآن وزیرخارجه ای چین به همتای هند یی خود ازکا هش تنش سخن گفت وا اصرارکرد که پاکستا ن علیه تروریسم مبارزه می کند. اما خانم سشما وزیر خارجه ای هند به تفاهم جهانی علیه تروریسم تا کید کرد. یعنی جهان به مبارزه پاکستان علیه تروریسم باور ندارد.
ازپیش معلوم بود که ، هرسه کشورشرکت کننده درگردهمایی چین ، دراین موضوع توافق نظرندارند که پاکستان علیه تروریسم مبارزه می کند. ازاین نگاه که هند به پا یگاه یک گروه تروریستی درخاک پاکستان حمله کرده وپا تریک شنا هان ،سرپرست وزیردفاع امریکا ، وزیران خارجه ای روسیه وچین خواستارنرمش دوطرفه شده اند ، معلوم می شود که ، ازتنبیه پاکستان توسط هند نا راحت نیستند اما ازگسترش تنش درمنطقه نگران می باشند. نگران البته ازدونگاه:نخست،ممکن است که ازتنش میان هردوکشور ، تروریستان بهره برداری کنند. دوم، هند وپاکستان وارد جنگ نشوند. جنگی که درآن با حتمال قوی ارتش پاکستان بخاطرناتوانی درمقابله با ارتش هند ، به کاربرد سلاح اتومی متوسل وفاجعه آفرینی برای خودش ومنطقه خواهد کرد.
برپا یه ای اطلاعی که ازتوان ضعیف پاکستان دربخش های اقتصادی ودفاعی درمقا یسه با اقتصاد ونیروی دفاعی نیرومند هند دارم ، می توانم بگویم که فرماندهی ارتش پاکستان با ارتش هند ، یا نیروی بسیارقوی ترازخود براه راست درگیر نمی شود وبه استفاده ازتروریستان مذ هبی علیه آن ادامه می دهد. البته ، دردوسنگر:نخست ،در افغانستان. دوم، درکشمیرزیر اداره هند. همین که سفیربی سواد پاکستان درکابل، گفته است که بحران درمناسبات کشورش وهند ، برپروسه ای صلح درافغانستان تا ثیرمنفی می گذارد. درحقیقت، احمقانه ابرازکرده است که تروریسم صا د را تی کشورش به افغانستان بنام مبارزه با هند ادامه پیدا می کند. نا آگاه ازاین که ، امریکا،هند، ایران، چین، روسیه وجهان متوجه تروریست پروریی پاکستان درافغانستان می باشند. یعنی تروریست پروریی پاکستان همزمان با مصیبت آفرینی برای افغانستان ، به خود آن هم ضربه زده ومی زند.
دررا بطه به تروریست پروریی پاکستان درافغانستان ، مسئله جالب این است که ، تروریسم پاکستانی به کشورما محد ود نما نده ودرهند که قبلا ادامه داشت، اکنون به ایران هم رسیده است. ازاین رو، پاکستان درمنطقه منزوی ترشده است. با وجود این که ، پاکستان بطور بی سابقه ای درمنطقه منزوی شده وکشورهای فرا منطقه ای هم دیگر به استد لال های دروغین نظامی ها وسیاسی های پاکستانی مبنی بر این که نه تنها مخالف تروریسم می باشند بلکه تروریستان تلفات زیادی به کشورشان تحمیل کرده اند، باورنمی کنند! بنا براین ،ازدو رخ داد مربوط به پاکستان بسیارخرسند شدم:نخست،بطوربی سابقه ای ، زیرفشارهند قرارگرفته وبا تروردرایران وخوش رقصی به سازعربستان که درسفراخیربن سلمان به اسلام آباد دیده شد،خشم تهران را هم تا حدی علیه خود برانگیخته است! دوم،هم امریکا دروازه های کمک وقرضه دهی به پاکستان را بسته کرده هم چین بخاطربمبارد نیروی هوای هند به یک پا یگاه تروریستان درکشمیرزیراداره پاکستان، بد فاع ازموضع پاکستان نه پرداخت وروسیه هم درزمینه موضع همسازباچین گرفت. به عبارت دیگر، پرسه زدن های پاکستان درپکن ومسکو، بی ثمرتمام شد.
بنا برآن ، سه نوع رفتارمنا فقا نه وتباه کا را نه ازپاکستان دررابطه به افغانستان قابل پیش بینی می باشد:نخست ،گسترش کمک به تروریستان برای امتیازگیری از امریکا ازطریق گفت وگو های دوحه میان خلیلزاد وطالبان. دوم ، درصورت امتیازندادن امریکا، برای جلب کمک های پکن ومسکو، با تقویت تروریستان، ضربه های بیشتری به حکومت دست نشانده آن درکابل می زند. سوم، برای ضربه زدن به هند وافغانستان ،مسیررسا نش کا لای هندی ازطریق چا بهاربه افغانستان وآسیای مرکزی را توسط تروریستان درولایت های نیمروز ، فراه وهلمند ، مختل می کند. معلوم است که این مسیر افغانستان را ازمحاط به خشکه بودن ونیازمندی به مسیر پاکستان آزاد وضربه محکم اقتصادی به آن کشوروارد می نماید. ازاین لحاظ که درمسیرچا بهار، افغانستان ، ایران وهند ، فا یده های اقتصادی واستراتژیک دارند ،مانع تراشی های پاکستان درآن زیان های به خود مانع تراش هم دارد.
بهرحال ، درجهان امروز،همه یا بسیاری کشور ها دنبال توسعه اقتصادی ازطریق رشد تولیدات درونی وتجارت بیرونی می گرد ند. پروسه ای خوشا یندی که پاکستان با تروریست پروری آن را مختل وبه خود و افغانستان تا کنون ضربه زده است. ازاین رو، حق با احمد رشید ، تحلیل گرپاکستانی می باشد که گفته است:" پاکستان قبلا پوشاک وخوراک تولید وبه جهان صادرمی کرد؛ برخلاف، اکنون، تروریسم طالبانی را تولید وصا درمی کند." ازاین نگاه که ، منطقه وجهان به رشد اقتصادی نیازمبرم دارند وتروریسم مانع بزرگ آن می باشد. امید وارهستم که پاکستان سرعقل آمده با پا یان دادن به کمک به تروریستان علیه افغانستان وهند به خصوص اولی، کمک به توسعه تجارت ورشد اقتصاد یی خود، افغانستان ومنطقه نما ید. درغیرآن ،مسئولیت تاریخی مردم افغانستان به خصوص آگاهان آن ها می با شد که دوکارزیررا انجام دهند:نخست،درجهت ایجاد حکومت داریی خوب مبارزه نما یند. زیراکه ، با حکومت داریی خوب ،می توان حاکمیت سرزمینی را تامین وپاکستان را سرعقل آورد. دوم،مردم افغانستان به خصوص پشتو زبان ها را که درنتیجه ضعف نخبگان سیاسی- فرهنگی آن ها، منبع مواد خام تروریسم طا لبا نی پاکستان شده اند، در مبارزه علیه تروریسم ، بسیج کنند. درغیرآن ، به گفته ای شاعرنغزگوی فارسی: " اگراین مکتب است واین ملا / وضع طفلان خراب می بینم!

Tuesday, 26 February 2019

نگا هی به فرهنگ اسلامی

بخش دوم
ابراهیم ورسجی
هشتم ماه حوت 1397
مسلمان ها عاد ت دارند که هرمطلب وموضوعی را که شخصیت ها یا علما درباره تفسیر،حد یث ،عقا ید ،فقه و...نو یشته اند را اسلامی بپذ یرند ونام آن را فرهنگ واند یشه ای اسلامی بگذارند. نام گذاری یا نام گذاری های که تفرقه ودسته بندی های بی شماری را تحویل مسلمان ها داده وبجای همسوی به نا همسوی میان آن ها افزوده است. ازاین رو، دربخش نخست نویشته ،قرآن وگفتار وکردار رسول را سرچشمه ای فرهنگ اسلامی معرفی کردم. با وجود معرفی قرآن وسخنان ورفتار رسول ص به حیث سرچشمه ای فرهنگ اسلامی ،لازم است بگویم که هوشمندان حتا عوام مسلمان با وجود همسوی درباره ای آن ها ، اختلاف ها وناهمسوی های بی شماری دارند که هم ازفقه های مذ هب ها هم از قد رت خوا هی ها وتحریف گری های حکومت گران وعا لمان رسمی شان در گذ شته وحال ما یه می گیرد.
بنا برآن ، دراین بخش ازنویشته ، فرهنگ اسلامی را همه جا نبه کا لبد شکا فی می کنم ، تا به قول معروف ، سیاه روی شود هرکه دراو غش با شد! ازاین نگاه که ، با وجود اختلافات مذ هبی وسیا سی ، اکثریت مطلق مسلمان ها یا اهل سنت درباره قرآن وسنت ، یا گفتاروکردار رسول ص درعمل ونظر همسو می باشند وتنها اقلیت شیعه درجای سنت ، عترت / خاندان رسول ص را گذا شته وبا معصوم تراشی های خلاف قرآن وسنت تفرقه انگیزی کرده ومی کند، بحث درباره قرآن وسنت به حیث منبع یا سرچشمه ای فرهنگ اسلامی را ادامه می دهم. نا گفته نما ند که، فرهنگ اسلامی وشناخت بهترآن ومرزکشیدن میان آن وفرهنگ مسلمان ها ، جا یگاه ویژه ای درگفتمان همگا نی پیروان فقه های سنی وشیعه دا شت ودارد.
ازاین رو،...اگربخواهیم درباره فرهنگ اسلامی صحبت کنیم، (معلوم است که) این فرهنگ یک هسته ای اصلی دارد ، ( یعنی ) پیام الهی ، که آغازدین است وسپس سنت ها، بردا شت ها وشیوه های بسیاری به پیکرآن افزوده شده است. این ها سنت های خاورمیا نه وسنت های سده های میا نه ای هستند. اسلام به عنوان یک دین تو حیدی که انسان را مسئول رفتارخود ش می داند، اند یشه فرد وفرد گرای را درخاورمیا نه ایجاد کرد وآن را ازجمع گرایی قبیلگی نجا ت داد (که ازآن ) ایده های زیادی را می توان استخراج کرد. علاوه برآن، مشکلا تی نیزدردرون سنت اسلامی دیدم ، اما نکته غریب این بود که بیشتراین مشکلات، بعدا پد ید آمده اند ونه ازقرآن که هسته ای الهی اسلام است ، بلکه ازدرون سنت ها سربرآورد ند ، یا تفسیرهای ازقرآن که مسلمان ها درقرون وسطی کرد ند.
برای نمونه ، ازآیا ت قرآن به سنگسارنمی رسیم، مجا زات وجوری برای ارتداد فکری وبرای مسا یل شخصی وجود ندارد. به این معنا که ، امروزمسلمان ها می توا نند به این چیزها نگاه کنند وبگو یند " خوب هسته ای اصلی دین همیشه با ما است، این د ین ما است وما به آن وفا دارخواهیم بود" (1). معلوم است که ، قرآن، یا هسته ای اصلی دین مسلمان ها راهکشا برای مسا یل امروزین آن ها می باشد. برخلاف ، برآن هسته ای اصلی ، انبار های بسیاری ازفقه ، تفسیر، عقا ید ، فتوا ها ، خرافه ها و... توسط شاه ها وشیخ های درباری شان افزوده شده اند که رها کردن آن یک رنسا نس / نو زا ی به سبک یا شیوه ای اروپا ونهضت اصلاح مذ هبی آن را می طلبد. طوریکه دیده شد، نو اند یشان واصلاح طلبان مسلمان کوشش های زیادی برای راه اندازیی رنسا نس / نو زایی کرد ند ،اما دشواری های دربرابر آن ها قد بر افراشتند که می توانم آن ها زیر عنوان " مشکل فرهنگ" مورد بررسی قراربدهم.
درباره مشکل فرهنگ ، بهتر است بگویم که اکثرا ازتفسیرها وتعبیرهای نا درست ازهسته مرکزیی فرهنگ اسلامی ، یا قرآن ما یه گرفته است. مثلا ، دراین راستا، ابن رشد دانشمند وقاضی اند لسی، ازسه گرایش یاد می کند:" اهل برهان ، یعنی فیلسوفان ، اهل جد ل ، یعنی کلا میان، اهل خطا به ، یعنی عوام . ابن رشد می افزاید : ازآنجا که خدا وند پیا مبران را برای همه ای آدمیان اعم ازسیاه ، سفید فرستاده است ، سبک وزبان قرآن هم به گونه ای سا مان یا فته است که با همه ای آدمیان هما هنگ با شد. یعنی درآن هم ازشیوه ای خطا بی وسطری ومجازی برای عامه مردم بهره گرفته شده ، هم ازشیوه ای جد لی برای متکلمان وهم ازشیوه ای برهانی برای حکیمان وفیلسوفان (2). بنا برآن، به صراحت می توانم بگویم که کشمکش های خشونت بارجاری درمناسبات با همی برخی یا بسیاری کشورهای مسلمان حتا میان عالمان آن ها ،تا حدی برخاسته ازشیوه ای سه گا نه ای مورد نظر ابن رشد وبهره برداریی نادرست ازآن می باشد. اگرخود غرضی ها وتکفیرگری های تند روان مذ هبی را به سه سبک نامبرده افزون کنم ، دوری ازقرآن ، یا هسته ای مرکزیی فرهنگ اسلامی وظهور فرهنگ مسلمان ها درجای آن توجیه پیدا می کند.
دراین راستا ، اگربرداشت های مغرضا نه یا تفسیرهای غیرمتخصصانه ای خاورشنا سان ازقرآن را اضافه کنم ، وضع فرهنگی مسلمان ها چه در حوزه فرهنگ اسلامی وچه درحوزه فرهنگ مسلمانی پیچیده ترمی شود. ازاین رو، بهتراست که نظر محمد اسد ، زاده اتریش وآگاه به فرهنگ وتمدن غربی واسلامی و سفرکننده به کشورهای مسلمان ازافغانستان تا لیبی وهند وپاکستان ومفسر تفسیر" پیام قرآن " بزبان انگلیسی را بازتا ب دهم! محمد اسد می گو ید:" آ یه های متشا به درقرآن ؛ با عث برداشت های نا درست خاورشناسان یا قرآن شنا سان غربی از آن شده است"! با تا یید نظر محمد اسد، بهتراست که ازیک مشکل شخصی خودم هم درباره یک آیه قرآن سخن بگویم وآن اینکه : درآیه 284 سوره دوم قرآن ، آمده است که هرچه درنفس ویا ذهن تان گردش کند چه واضح چه مخفی ، مورد محاسبه قرارمی گیرید! برای روشن شدن ذهنم ، ازچند مولوی درپشاوروکابل ، درباره آیه نامبرده سوال کردم ونتوانستند جواب قناعت بخش برایم بدهند. البته که ، نا توا نی مولوی ها درتفسیر آیه یاد شده ، با عث نشد که آن را دنبال نکنم. یعنی به تلاش درجهت فهم درست آن ادامه دادم.
خوشبختانه ، روزی درکتاب فروشی خیبردرپشاور ، مصروف عنوان کتاب ها ونوسند گان آن ها ها بودم که " فوزالکبیرفی اصول تفسیر" ازشاه ولی الله دهلوی را یافتم وقیمت آن را پرداخته بیرون شدم. درآن کتاب، دیدم که نوسنده آیه نامبرده را با آیه هیچ کس بالاترازتوانش مکلف نیست ،منسوخ معرفی کرده است. با خواندن فوزالکبیر، دریا فتم که تفسیر های نا درست ازقرآن ، یا هسته ای مرکزیی فرهنگ اسلامی ، باعث انحرافات زیادی درمیان عوام که خیر حتا درمیان مولوی ها وملا ها شده است. اگر طالبان ، یا شا گردان مولوی ها وملا ها درحالیکه اکثرشان قرآن را تلاوت کرده نمی توانند وبنام اجرای شریعت تروروتوحش ومسلمان کشی می کنند، بدون شک ، ناشی ازانحرافات فکری - ذهنی استادان جا هل شان می باشد. ازاین رو، نوشتن درباره ای فرهنگ های اسلامی ومسلمانی را شروع کردم تا کمکی درروشنگری ومرزگذاری میان هردو فرهنگ کنم. اینجا ست که ، مشکل فرهنگ وفهم درست فرهنگ به حیث یک نیازمبرم درجامعه های مسلما ن خود نما یی می کند.
بنا برآن ، بهتراست که نظر ملک بن نبی را درباره مشکل فرهنگ بازتاب دهم. مالک بن نبی می نویسد: درقرن نزدهم...جریان جد یدی درمیان سنت ها وعا دات تفکرکلاسیک پد ید می آید، تفکریکه فرهنگ را به چشم میرا ثی ازمیراث های روم وآ تن می نگریست و"رنسا نس " را همان "بازگشت تاریخ با ستان" تفسیرمی کرد. اما تفکرنوین مشا هده می کند که اند یشه " فرهنگ" درکارگسترش است تا ماورای آنچه که " انسا نیت یو نا نی- لاتینی " نام دارد را دربربگیرد ومعا نی آن ازآثار انسا نی که قریحه های تفکرکلاسیکی ببار آورند....درواقع ، فعا لیت های اجتما عی وفرهنگی یک اند یشه ، با برخی شرایط روا نی - اجتما عی ارتباط دارد که بدون وجود آن ها اند یشه ، کا را یی خود را ازدست می دهد. مثلا، اند یشه پیشرفت درتاریخ قرن نزدهم نقش اسا سی را ایفا نمود. زیرا ، ازسوی با اند یشه های دیگر که با آن همزمان بو د ند. یعنی نظریه پوزیتیویسم اگست کنت ونظریه تحول انواع داروین به پرتوافگنی آن درفرهنگ اروپا یی یاری می شد. دامنه ای این پرتو افگنی درآغازقرن بیستم به جهان اسلام رسید...میراث علمی ابن خلد ون با آنکه درجهان اسلامی ظهوریافت، اما درپیشرفت عقلی یا اجتما عی آن شرکت نجست. زیرا این میراث درآن عصر نما یانگراند یشه ای بود که به هیچ وجه را بطه ای با محیط اجتما عی ندا شت (3).
وقتیکه ، اند یشه ابن خلد ون با محیط اجتما عی مسلمان ها را بط بر قرارکرده نه توانست وامروزهم نمی تواند برقرارکرده نمی تواند. درواقع ، نشان می دهد که جامعه های مسلمان بسیار عقب مانده وعقب ما ند گی آن ها را بطه مستقیم به مخا لفت با فلسفه توسط فقه های شا هی - شیخی - حکومتی دا شت ودارد. بد ترازآن ، درآغاز قرن چهارم هجری / نهم میلادی ،دانشمندان همه مذا هب یا فقه ها ، به این نتیجه رسید ند که تمام مسا یل درفقه ها بحث شده است. ازاین رو،دیگرافرادی یافت نمی شوند که توان فیصله مسا یل را داشته باشند. بنا برآن ، دروازه اجتهاد را بستند وتقلید را شروع وبازارتکرارفتوا ها ونظریات امام های متوفای مذا هب گرم شد. به عبارت دیگر،اشعری ها معتزلی ها وفلسفه را کو بید ند وشاگردان نا لایق فقیهان دروازه اجتهاد / فکرکردن را بسته کرده هم به رخسار عقل وخرد سیلی زد ند هم به عمرفرهنگ اسلامی پا یان داده آغازگرفرهنگ مسلما نی شد ند. ازاین رو، با بررسی رابطه ای دین وفرهنگ که جمع شان فرهنگ اسلامی را می سازد ،نوشته را پا یان می دهم. ادامه دارد.

Sunday, 24 February 2019

برخی سازمان های اسلامی خاورمیا نه ،درعمل ثابت کرده اند که مخالف دموکراسی نیستند

ابراهیم ورسجی
پنجم حوت 1397
این تحلیل را درپیوند به مقاله ای به عنوان :" النهضت تونس درمسیر دموکراسی" ؛ نوشته حسام ابوحامد ، نشرشده بزبان عربی درالعربیه که علی سرداری آن را به فارسی ترجمه وروزشنبه چهارم اسفند / جدی درسایت ملی مذهبی پخش شده است ، ارایه کرده ام. ازاین که درصفحه فسبوکم پخش شده است، لازم دانستم که درسایت اند یشه هم پخش شود، تا دوستان ازآن مستفید شوند. نوشته ابوحامد درباره حزب النهضت تونس واشاره های او راجع به سازمان های اسلامی ومخالفت آن ها با دموکراسی واصراراو به ناسازگاریی اسلام با دموکراسی را خواندم ومناسب می دانم که درباره آن تبصره انتقادی نمایم. وقتیکه می گویم تبصره انتقادی راجع به نوشته ابو حامد ارا یه می کنم،لازم است یاد آورشوم که هم شاهد جنگ اسلامی ها علیه ارتش سرخ درافغانستان بودم هم زبان اردو زبان دومم می باشد وبا اسفاده ازآن مطالعات گسترده درباره اسلامی های نیم قاره هند کرده ام. ازاین نگاه که درهند، پاکستان وبنگله دیش ، جمعیت های بزرگ مسلمان وجود دارند ودرهرسه کشور دموکراسی کامل یا نیمه رواج دارد، برخورد اسلامی های آن ها با دموکراسی برایم اهمیت فزاینده دارد. نه تنها برای من، بلکه برای مسلمان های که مدافع سازگاریی اسلام بادموکراسی می باشند.ازاین لحاظ که ، ابوحامد عرب است وبرکشورهای عربی، استبداد شرقی بسیا را وحشیانه حکومت می کند ودرفرماندهی استبداد شرقی - عربی هم نظامی ها وشاهان نفتی قراردارند نه اسلام گراها. بنابرآن ، حق دارد که اسلام گراها واسلام را مخالف دموکراسی معرفی نما ید.
برخلاف کشورهای استبداد زده ای عرب ، درپاکستان که تا حدی دموکراسی رایج است،سید ابواعلی مودودی پایه گذار جماعت اسلامی هند، پاکستان وبنگله دیش،هم ازدموکراسی دفاع کرد هم درسال 1965 برای رئیس جمهورشدن خانم فاطمه جناح در رقابت با ژنرال ایوب خان مبارزه کرد.ناگفته نماند که ، آن وقت ، مولوی های پاکستانی هم با دموکراسی مخالفت کرد ند هم مودودی را بخاطرمبارزه برای رئیس جمهورشدن خانم جناح کوبید ند.اگرچه درنتیجه تقلب ایوب خان ،فاطمه جناح رئیس جمهور پاکستان نشد. خوب است که اکنون بسیاری مولوی های پاکستانی خود را بادموکراسی همسازکرده با شرکت درانتخابات اعضای پارلمان شده ومی شوند. یعنی درپاکستان که با وجود کودتا های نظامی ها، دموکراسی کامل یا ناقص رایج است، سازمان های اسلامی مانع دموکراسی نیستند. درکشورهای عربی که نظامی ها وشیخ های نفتی استبداد شرقی را زنده نگهداشته واسلام سلفی- وهابی را ابزار استبداد برای عوام فریبی ساخته اند،اخوان المسلمون دربرابر آن ها ایستاد شده است.
مثلا، حسن البناء بنیاد گذاراخوان هم دربرنامه حزبی خود بر حکومت شورایی تا کید کرد هم دردهه 40 میلادی خواستاردموکراسی پارلمانی درمصر شد وتوسط حکومت مستبد ترورشد. جمال ناصربا کودتای ترسناک خود درسال 1952 وحشی ترین استبداد را برمصری ها تحمیل کرد ویک اسرائیلی را نکشت وهزاران نفر اخوانی را اعدام وزندانی کرد. بازمانده های ناصر تا بهارعربی درسال 2011،تاکه توانستند براسلامی های مدافع حکومت شورایی وحشت کرد ند. بعد ازبهارعربی، دیده شد که سازمان اخوان نخستین رئیس جمهور منتخب مصررا پیش کش مردم کرد وفتاح سیسی با گرفتن 12میلیارد دالر ازعربستان وامارات متحده وحمایت های سیاسی اطلاعاتی امریکا واسرائیل،با کودتای ترسناک درسال 2013 ، اولین حکومت منتخب مصررا سرنگون وحکومت نظامی ترازحکومت وحشی ترحسنی مبارک را به مصری ها تحمیل کرد. بعد ازکودتا ، بیست هزار معترض را درمیدان ناصریه شهید وزخمی وزندان های مصررا ازنا راضیان پُرکرد! سیسی ازکشتارمیدان ناصریه تا کنون هزاران نفررا زندا نی وشکنجه کرده است ودید بان حقوق بشر، زندانی های سیاسی عقیدتی او را 60 هزاربرآورد کرده است. رئیس جمهورفرانسه هم درسفر اخیرخود به قاهره ازروی نا چاری ازنقض حقوق بشر توسط سیسی درملاقات با او انتقاد کرد. درهمسایگی مصر، دوماه می شود که مردم سودان علیه حکومت خود کامه ای 30 ساله ای عمر بشیر دست به اعتراض زده وخواستاراستعفی او شده اند. خنده آور این است که ، مستربشیربجای استعفا کردن ، دیروزحکومت اضطراری یک ساله اعلام کرده است.بشاراسد هم که به کمک رژیم آخوندی ایران وروسیه ، هم نیم میلیون سوری را کشته هم هشت میلیون آن ها را آواره وکشورشان ویران کرده است؛ البته بنام جنگ علیه تروریسم. نا گفته نما ند که تروریسم مذهبی را حکومت های مستبدی مانند حکومت اسد تولید کرده است ومنبع مالی تروریستان هم عربستان ودیگرشیخ های نفتی عرب می باشند.
بهرصورت، بهتراست که دراخیربا ارایه ای نمونه ها ، نشان دهم که سازمان های اسلامی مخالف دموکراسی نیستند اگرمخالف هم با شند، به اندازه ای نظامی ها وشیخ های عرب دشمن دموکراسی نیستند. مثلا، درسال 1991، درانتخابات دموکراتیک الجزایر، جبهه نجات اسلامی برنده شد. بعد ازبرنده شدن آن ، نکولای سرکوزی وزیرداخله فرانسه اعلام کرد که :" برماست که اجازه دهیم که برالجزایر اسلامی ها حکومت کنند یا نظامی ها." بعد ازاعلامیه وزیرداخله فرانسه، نظامی های الجزایرکودتا کرده نتیجه انتخابات را باطل واستبداد نظامی اعلام کرد ند که تا کنون باخشونت وسرکوب ادامه دارد. درسال 2006، مردم فلسطین به حماس رای دا دند وجورج بوش آن را تروریست اعلام کرد.مسخره این است که ، حزب منتخب مردم فلسطین ازنگاه امریکا تروریست است ونتانیاهو که روزانه ده ها فلسطینی را قتل وزندانی کرده ومی کند دموکرات می باشد.ازاین رو، به صراحت می گویم که استبداد عربی، اسرائیل وحمایت امریکا ازآن ها ، مخالفان دموکراسی می باشند ؛ نه سازمان های اسلامی که مخالف حکومت های استبدادی وتجاوزاسرائیل به حقوق فلسطینی ها می باشند.دراخیر، به ابوحامد وهمفکرانش پیشنهاد می کنم که درباره دومسئله توجه جدی کنند:نخست، برخی آموزه های فقهی با دموکراسی نمی سازند. ازاین رو، غزالی گفته بود که فقه تنها بدرد سلطان می خورد. برخلاف فقه، تاکید قرآن به عدالت وشورا درعمل تمثیل کننده دموکراسی اصیل می با شد. دوم، نوشته های آلوین تافلر دانشمند امریکای را بخوانند.مثلا، تافلر باوردارد که سازمان های اسلامی مخالف دموکراسی نیستند.افزون براینکه مخالف دموکراسی نیستند نابود کننده استبداد هم می باشند.

Friday, 22 February 2019

فرهنگ کنونی مسلمان ها ؛ فرهنگ اسلامی است ، یا فرهنگ مسلما نی


بخش نخست
ابراهیم ورسجی
چهارم ماه حوت 1397
ازاین نگاه که ، ازشکم فرهنگ مسلمان ها هم تروریسم مذ هبی بیرون شده است هم استبداد شرقی بر خلاف عد ل وشورای آمده درقرآن برجامعه های مسلمان سوار شده ووحشیا نه ادامه می دهد هم مسلمان ها درمقا یسه با دیگر بخش های عقب ما نده جهان ،پس مانده تر با قی ما نده وبه زند گی اسفبارکنونی گرفتارشده اند ، توجه بنده را به فرهنگ مسلمان ها وفرهنگ اسلامی ، یا بود ونبود فرهنگ اسلامی در جامعه های مسلمان جلب کرده است. همچنان ، نوشته های قبلی ام در باره فرهنگ افغان ها به خصوص فرهنگ سیا سی آن ها ومعرفی سید جمال الد ین افغانی به عنوان " نو اند یش واصلاح دینی یا سیاست کار درباری " ، وادارم کرد تا وارد بررسی وابراز نظردرقلمرو فرهنگ اسلامی وفرهنگ مسلمان ها وفرق نمودن میان هردو شوم. با درنظرداشت تعریف های که ازفرهنگ وفرهنگ سیا سی کرده ام ، مرزکشید ن میان فرهنگ اسلامی وفرهنگ مسلمان ها ضروری به نظرمی رسد.
بسیاریی آگا هان مسلمان ، می دا نند که درجهان 57 کشوری دارای جمعیت اکثرا مسلمان وجود دارد. کشور های که دارای زبان ها وفرهنگ ها وسنت های گونه گون می باشند. معلوم است که ، فرهنگ های کشورهای 57 گا نه ای مسلمان ، متشکل ازدستا ورد های مادی ومعنوی آن ها ازقرون گذ شته تا کنون می باشد. ازاین رو، فرهنگ های نامبرده ترکیبی از سه عنصر زیرمی با شند: نخست،فرهنگ های پیشا اسلامی. دوم، اثرگذاریی اسلام برآن ها. سوم ، وارد شدن فرهنگ غربی به کشورهای مسلمان درنتیجه ای هجوم های استعماریی قبلی وفن آوریی مدرن رسا نه ای کنونی . هجوم های که درنتیجه ای آن ها فرهنگ مدرن غربی در فرهنگ های بومی- سنتی ای جامعه های مسلمان رخنه کرده و منجربه شکل گرفتن یک فرهنگ التقاطی / چند پهلو بنام فرهنگ جد ید مسلمانی شده است. شا یان یاد آوری می باشد که ، درنیجریه ، در غرب افریقا ودرهند ،درجنوب آسیا ،درچین وروسیه ، فرهنگ مسلما نی یا اسلامی، ترکیبی از سنت های بومی ومسیحیت وهند و ئیزم وبودا ئیزم واسلام رسیده به آن جا ها نه درنتیجه وعظ وتبلیغ متکی به قرآن، بلکه درنتیجه ای جنگ سا لاریی خشن ، غارتگروغنیمت خواه می باشد! دراند ونیزی ومالیزی که اسلام درنتیجه تبلیغ وعرفان وتجارت رفته است، فرهنگ مسلمان ها تا حدی زیادی فرهنگ اسلامی یا همساز با آن می باشد.
ازاین رو ،بحث های دقیق وریز درباره فرهنگ های اسلامی وفرهنگ مسلما ن ها وتمیزگذاری میان آن ها نیازمبرم زمان می باشد. طرفه اینکه ،قوم گرای های افراطی هم کمک به تحریف دین وفرهنگ درجامعه های مسلمان کرده اند. مثلا، مصطفی کمال ، یا اتا ترک با درخد مت پان ترکیزم درآوردن اسلام فقهی کمک به بازگشت اسلام عرفانی درترکیه کرد. محمد رضا شاه پهلوی با سرکوب چپی ها ، ملی گرا یان ، نهضت آزادی وسازمان مجاهد ین خلق که این دونهادی اخیری اسلامی های نو اند یش می باشند، کمک به ظهورحکومت آخوندی یا شیعه خرافا تی صفوی کرد. امریکا هم با حمایت ازحکومت بدوی- وها بی عربستان، کمک به ظهورتروریسم القاعده ای وها بی و با کمک به ارتش منافق پاکستان، کمک به ظهورطالبان یا تروریست های وها بی درمیان افغان دوسوی مرزدیورند کرد. همچنان، امریکا با براندازیی حکومت صدام حسین وسپردن بغداد به شیعه های خرافاتی- صفوی طرفدار ایران ، کمک به ظهورداعش کرد. برخی افغان های نیمه با سواد هم با تا کید برافغانیت واسلامیت ، هم تحریف د ین وفرهنگ کرده ومی کنند هم خود را مسخره ترمی کنند! ازاین رو،مرزکشیدن میان فرهنگ اسلامی وفرهنگ مسلمان ها به ضروت مبرم زمان تبد یل شده است!
بنا برآن ، درگام نخست ، درباره فرهنگ اسلامی ودرگام دوم ، درباره فرهنگ مسلما ن ها ودرگام سوم، درباره خرده فرهنگ ها یا فرهنگ های قومی ازگونه ای فرهنگ افغانی ابراز نظرمی کنم. دراین را ستا ، با اشاره بد ومسئله ، سخن گفتن درباره فرهنگ اسلامی را آغازمی کنم: نخست،جرجی زیدان دانشمند مسیحی - عرب - لبنا نی وگوستا ولوبون دانشمند مسیحی فرانسوی بود ند که با نوشتن " تاریخ تمدن اسلام " و" تمدن اسلام وعرب" ، بحث فرهنگ وتمدن اسلامی را شروع کرد ند وآلبرت حورانی ، مسیحی- عرب - لبنانی با نوشتن"تاریخ مردمان عرب " ، بازار آن را گرم کرد.
برخلاف پژوهش گران مسیحی نامبرده، اصلاح طلبان مسلمان ازشیخ طهطاوی تا سرسید احمد خان وسید جمال وعبده و...به بحث درباره عقب ماند گی مسلمان ها درمقا یسه با غربی ها وخطراستعمارغربی به جهان اسلام پرداختند. یعنی بحث درباره فرهنگ اسلامی - عربی برای عرب های مسیحی ونو اند یشی و اصلاح طلبی ای اسلامی برای نو اند یشان واصلاح طالبان مسلمان اهمیت فزاینده یافت. ازاین رو، می توانم بگویم که ابرازنظر درباره فرهنگ وتمدن اسلامی را عرب های مسیحی ومسیحی های خاورشناس واسلام شناس آغازکرده اند نه اند یشمندان مسلمان. بنا برآن ، مطالعا تی که به حیث یک مسلمان درزمینه کرده ام ؛ برایم ثا بت ساخته اند که مرزکشیدن میان فرهنگ اسلامی وفرهنگ مسلمانی هم دشوارهم ضروری می باشد.
بهرحال ، درباره فرهنگ اسلامی ، ابرازنظرمی کنم. ازمطا لعاتی که تا کنون درباره فرهنگ ها وتا ثیرد ین ها بر آن ها کرده ام ، برایم ثابت شده است که اسلام وفرهنگ اسلامی منحصر به شخص محمد ص وکارنامه اش در23 سال ، یا دوره ی نزول قرآن می باشد. دوره 23 ساله ای رسالت محمد ص هم ، به 13 سال درمکه و10 سال درمد ینه تقسیم می شود. بنا برآن ، قرآن به سوره ها وآیت های مکی ومد نی تقسیم شده است. درسوره ها وآیت های مکی، برتوحید وبراندازیی شرک با تبلیغ وتزکیه نفس وپا یه گذاریی جا معه ای مسلمان ها تا کید شده است ودرسوره ها وآیت های مد نی ، قانون ومقررات اجتما عی وسیاسی وجنگ های دفاعی نه تهاجمی برجستگی دارند. ازاین رو، درمکه ملت سازی ودرمد ینه دولت سازی به معنای امروزی برجسته به نظرمی رسد. منظورم ازدولت یا کشور ، سرزمینی می باشد که با شند گان آن اکثرا مسلمان ها می باشند وحقوق نا مسلمان ها هم در آن نا د یده گرفته نمی شود. به گونه ای که، درریاست مد ینه ، نا د یده گرفته نشد.
مثلا، رسول ص با هجرت به مد ینه معاهده ای را میان مها جران وانصار ویهودی ها ومسیحی های مد ینه امضا کرد که بنام میثاق مد ینه مشهوراست. نگاه امروزین به میثاق مد ینه ، روشن می سازد که رسول ص نظام سیاسی کثرت گرای را پیریزی کرد که به جمهوری های دموکراتیک فد رال امروزی شباهت دارد. بطورنمونه، به سوره منافقون ، نگاه نما ئید ، تا دریا بید که عبدالله ابن اُ بی سردسته ای منافقان ، پیامبرص ویا ران اورا ذ لیل گفته بود وفرمان تعقیببش داده نشد. بلی، عمر کمربست تا اورا قتل نما ید، اما رسول ص به او اجازه نداد! یعنی درحکومت رسول ص درمد ینه ، مخالفان حق زند گی واعتراض که خیر جرئت توهین کردن رسول ص را هم دا شتند! درباره جنگ هم ، بعد ازتا سیس دولت مد ینه ، د یده شد که همه سران مشرک مکه واطراف آن جنگ های متعد دی را علیه آن براه انداختند وشکست خورد ند! همین که همه جنگ ها درمد ینه صورت گرفته است ، نشان می دهد که جنگ ازنظر اسلام دفاعی می باشد نه تهاجمی. جنگ دفاعی که هم کشورهای کنونی جهان آن را پذ یرفته اند هم حقوق بین الملل بر آن مهرتا یید گذا شته است.
طرفه این که ، بعد ازشکست تهاجم های سران قبا یل مکه به مد ینه ، محد ص ویا رانش بدون جنگ وارد مکه شد ند و تنها بت ها را ازکعبه بیرون انداختند وبلال حبشی ، قبلا غلام سیاه پوست درکعبه اذان داد! درواقع، رسول ص با اذان بلال برده قبلی اشرافیت مشرک عرب، برکا لبد ننگین اشرافیت عربی لگد مرگ بارکوبید! بعد ازپاکسازیی کعبه ازبت ها، محمد ص اعلام کرد که همه آزاد ودرامن می باشند وهرکسی که به خا نه ای ابوسفیان برود امن ترمی باشد. یعنی اگرکسا نی نگرانی دارند، به خا نه ای ابوسفیان بروند. درحالیکه ابوسفیان همان بزرگ مشرکان مکه بود که درجنگ ها علیه مد ینه سهم فرماندهی را داشت! درفلم رسالت که بسیارپخش شد وازآن پذ یرا یی هم شد، دید م که ابوسفیان وهمسرش می بینند که مسلمان ها فوج فوج وارد مکه می شوند وبا تعجب به سوی آن ها می نگرند! همچنان ، درهمان فلم ، دیدم که ابوسفیان به همسر خود گفت که اشتباه کرده ام! وبعدا ، خودش وهمسرش به حضوررسول ص رفته با بیعت به او مسلمان شد ند! درآن برهه یا پیش ازآن ، درپیام های محمد ص به رهبران کشورها ،دعوت به توحید وکنار گذا شتن شرک / چند خدایی مطرح بود نه اطاعت ازاو.این است فرهنگ اسلامی!
بنا برآن ، به صراحت می گویم که ، همان گونه که یک معنای اسلام ، صلح ومعنای دیگر آن تسلیم شدن به خدا وپیروی ازفرستاده ای او وترک شرک / چند خدا یی می باشد ، فرهنگ اسلامی هم ، فرهنگ صلح ، آشتی ، برادری ، تحقق عدا لت وآزادی می باشد. اینجا ؛ منظورم ازفرهنگ، سبک وشیوه ای زند گی اسلامی می باشد. سبک وشیوه ای که قرآن برای رسیدن به آن ، محمد ص را اسوه / نمونه ، معرفی کرده است. سبک وشیوه ای که درآن برا دریی باهمی مسلمان ها واحترام شان به یک دیگروجلب دیگران به سوی د ین اسلام ، یا فرهنگ اسلامی با تبلیغ همراه با حکمت وتزکیه ای نفس ، ویا با نما یش خوبی درعمل می باشد. به سخن دیگر،برای مسلمان های امروز، فهم درست از اسلام ، عمل درست مطا بق دستورات اسلام وتبلیغ درست اسلام به دیگران با نمونه گیری ازرسول ص، می شود فرهنگ اسلامی. کاری که محمد ص درمکه آغازودرمد ینه تکمیل وبه مسلمان ها گفت که امروز دین تان را تکمیل ودوچیز برای شما گذا شتم: کتاب خدا وسنت / گفتارورفتار خودم را. اگربه آن ها متوسل شوید، هرگزگمراه نمی شوید! ادامه دارد.

Wednesday, 20 February 2019

چپی ها ؛ درنا مردمی بودن ، شاخ ودُم درآورده اند

ابراهیم ورسجی
دوم ماه حوت 1397
بسیاروقت می شود که دو مسئله مرا متوجه تحولات امریکای لاتین کرده است: نخست، تا ثیرسازنده الهیات رهای بخش درمنطقه .دوم، نامردمی وبی نتیجه تمام شدن حکومت های کمونیستی / چپی درآن منطقه. ازاین نگاه که امریکای شمالی / امریکا وکا ناداد به مسیحیت پروتستان تعلق دارند ، پیشرفت های بزرگ حتا بیشترازاروپا / مادرپروتستانتیسم کرده اند. برخلاف، امریکای جنوبی یا لاتینی که توسط اسپا نیا گرفتارمسیحیت کا تو لیکی شده بود، بسیارعقب ما نده است. جا لب این است که ، عقب ما ند گی باعث دو تحول درجنوب قاره امریکا شده است:نخست، چپی ها درآن نفوذ پیدا کرده ودرچند کشور به قدرت رسیده اند. دوم، جنبش الهیات رهای بخش تفسیرنو از مسیحیت کا تولیکی ارا یه کرده واثرات بنیادی درتحولات مذ هبی ،فرهنگی، اجتماعی ، سیاسی واقتصادی منطقه گذاشته است.
ازاین نگاه که ، نوشته ی کنونی درباره کارنامه ای بی نتیجه ای حکومت های چپی درمنطقه می باشد؛ درباره الهیات رهای بخش ابرازنظرنکرده به کارنامه ای بی نتیجه ای چپی ها بسنده می کنم. البته که ، ازبی نتیجه بودن حکومت های چپی درافریقا وآسیا هم یادی می کنم. بهرصورت، نگاهی به تاریخ امریکای مرکزی وجنوبی نشان می دهد که درسال 1959، فیدل کاسترو با یک انقلاب مردمی حکومت امریکا یی با تیستای مستبد را سرنگون وخود را رهبرکوبا اعلام کرد. شا یان ذکراست که ، فیدل کا سترو تارسیدن به قدرت کمونیست نبود ودرسال 1963، حمله چریک های مورد حمایت امریکا درخلیج خوگ ها ، بحران درروابط شرق وغرب ایجاد واورا بدامن مسکو انداخت. اگرچه فیدل دردوران طولانی حکومت خود ، دربخش اقتصاد، دستاوردی قا بل ستا یشی برای کوبای ها ندارد، اما دربخش آموزش وپرورش وبهداشت وخانه سازی برخلاف چپی های جنوب امریکا، افریقا وآسیا بسیارخوب عمل کرده است.
برخلاف کوبای فید ل کا سترو، چپ ها درنیکا راگوا، وینزیویلا ،درامریکای لاتین ودرزیمبا بویه درافریقا وکوریا ی شمالی درشرق آسیا، فاجعه آفریده اند. فاجعه آفرینی ای که هرچهار کشوررا بد وزخ روی زمین تبد یل کرده است. نا گفته نما ند که ، چپی های افغانستان هم عامل اصلی وضع فاجعه بارکمونی ای مردم این کشورمی باشند! ازبحث درباره فاجعه باربودن کارچپی های افغانستان که بگذ رم وبا ید بگذ رم وخودم شا هد آن هم بودم ، درزیمبا بویه ، رابرت موگا به 37 سال مستبدانه حکومت کرد وفقررا تحویل مردم داد ومعاونش چنان توحش نسبت به مخالفان روا داشته بود که مردم اورا تمساح نامید ند! را برت موگا به که فهمیده بود حکومتش بسیارنامردمی شده شده است ، درماه اکتوبر 2017 ، تمساح را برطرف کرد تا توجیه برای ادامه ای حکومت ناکام خود ش داشته باشد. برخلاف، نظامی ها خود موگا به را مرخص وتمساح را درجا یش نصب کرد ند تا وضع را بهبود بخشد! تمساح دریک سال وچند ماه گذ شته هم انتخابات تقلبی برگزار کرده خود را رئیس جمهور منتخب اعلام کرد هم وضع اجتماعی وسیاسی واقتصاد یی مردم را بهترساخته نتوانست. درکوریای شمالی هم که حکومت چپ موروثی ازپدربه پسر ونواسه رسیده است، آقای کیم هم 100 هزارزندا نی سیاسی- عقید تی دارد هم فقر وگرسنگی را به مردم خود تحمیل کرده هم دروازه گفت وگو با کوریای جنوبی وامریکا را بازکرده است تا کمک به ادامه ای حکومت سیاه کارخود نما ید!
درنکا را گوا، درامریکای مرکزی ، دانیال اورتا گا نزد یک به چهل سال است که حکومت می کند واوضاع اجتماعی- اقتصادی- سیا سی را به گونه ای رفیق های خود درزیمبا بویه وکوریای شما لی رقم زده است. مردم هم که ازحکومت داریی نا مردمی ای او به ستوه آمده اند ؛ ماه ها ست که مظاهره برای برکناریی اومی کنند وسرکوب می شوند. ازاین که حکومت اورتا گا ، مانند حکومت تره کی وامین- کارمل- نجیب ، خلقی می باشد ، با ید مردم را سرکوب وخلقی یا مردمی بودن خود را به نما یش بگذا رد. خنده داراین است که ، همه چپی ها خیزش های مردمی علیه حکومت های نامردمی ای خود را به امپریالیسم امریکا گره می زنند تا توجیه برای ادامه خشونت وتوحش خود داشته باشند.
ازاین نگاه که ، زیمبا بویه ونکا را گوا وکوریای شما لی نفت وگازبرای تجارت ندارند ،هم امپریالیسم یا مخالف موهومی یا خیا لی حکومت های نا مردمی آن ها ما یل به مداخله درآن ها نمی باشد هم حکومت های پوشا لی آن ها کمتر شعارهای ضد امپریالیستی می دهند. بلی ، خطر سلاح اتومی کوریای شمالی، ترامپ ، رئیس جمهورامریکا را به گفت وگو با رئیس جمهورمستبد آن وا دارکرده وچین ازترس سرازیرشدن کوریای ها درصورت حمله امریکا به آن کشور، مشوق رئیس جمهورتحمیلی آن به گفت وگو با امریکا شده است. اما ، در وینزیویلا که یک کشورمهم تولید کننده نفت وگازدرامریکای لاتین می باشد وحکومت چپ گرای آن در20 سال سال گذ شته ازچا ویز تا مد ورو ، هم نفت وگازرا تلف کرده است هم مردم را بد بخت وسه ونیم میلیون آن ها را به پناهنده شدن دربرازیل وکولمبیا مجبورساخته است ،بحث کوتاه درباره نا کامی حکومت آن وپا یان دادن به نویشته را ایجاب می کند.
تاریخ دو دهه ای پسین وینزیویلا، نشان می دهد که هوگوچاویز با شعارهای انقلابی از1998 تا 2013، کمک به زوال اقتصادی کرد اما نه به اندازه ای جانشین خود ، یا نکولاس مد ورو. معلوم است که ، مد ورو از 2013 تا کنون ، بر وینزیویلا خود سرانه حکومت می کند ودرماه دسامبر 2018 ، انتخا بات ریاست جمهوری بر گزار وخود را رئیس جمهور منتخب اعلام کرد. خوان گا ید و ، رئیس پارلمان وینزیویلا، انتخا بات مد ورورا تقلبی وخود را رئیس جمهورموقت اعلام وامریکا، کا نا دا واتحاد یه اروپا وبرازیل وکولمبیا وچند کشوردیگردرقاره امریکا ، ریاست جمهوریی او را برسمیت شناختند. جالب این است که ،سه ونیم میلیون مردم وینزیویلا ازفقر به برازیل وکولمبیا پناهنده شده اند وباقی مانده ای مردم آن کشورازگرسنگی ونبود دارو وداکتر درحال جان دادن می باشند. مسخره این است که ، مد ورو حمایت مردمی را ازدست داده وتنها برشانه ای ارتش وپولیس خود را سوارکرده است. امریکا هم کمک های خوراکی ودارو برای وینزیویلا ارسال کرده که به برازیل وکولمبیا رسیده ومد وروبه وزارت دفاع فرمان داده است که نگذارد کمک های خوراکی ودارویی آن به داخل کشورخود برسد وگاید و رئیس جمهور خود خوانده به مردم وعده داده است که کاری می کند که تا سه روزدیگردیگر، یا 23 فوریه ، مواد خوراکی رسیده به مرزها وارد کشو شده وبه مردم توزیع شود.
بهرحال ، غمبار این است که چپی ها ازافغانستان تا وینزیویلا شعارمی داد ند که به مردم نان، خا نه وپوشاک می دهند! برخلاف، چپی ها درافغانستان اشغال ارتش سرخ وجنگ جهادی ها علیه آن را تحویل ومردم بد بخت دا د ند وچپی های وینزیویلا ، هم نان برای مردم داده نتوانستند هم مانع رسیدن نان وداروی کمکی امریکا وکا نا دا واتحاد یه ی اروپا برای مردم گرسنه وبیمارخود شده اند. افزون برآن، پول کشوروینزیویلا چنان بی ارزش شده است که درشبکه تلویزیون الجزیره دیدم که یک مامورحکومت گفت که معاش ماهواری که دریافت کرده ام، یک کیلوپیازنمی شود. این است دستا ورد حکومت چپی ها درکشورنفت وگازخیزوینزیویلا. ازاین رو، به چپ های وینزیویلا وچپ ها ی دیگرکشورها پیشنهاد می کنم که کوشش کنند ازطریق انتخابات دموکراتیک به قدرت برسند وازطریق آن کناربروند. درغیرآن، باورکنند که تاریخ مصرف سوسیا لیزم آن ها وخود شان سپری شده است.

Tuesday, 19 February 2019

تروریسم پاکستان ؛ ازافغانستان ، به ایران وهند هم صادرکرده شد

ابراهیم ورسجی
اول ماه حوت 1397
همه می دا نند که از کود تای ننگین ماه ثور 1357 تا کنون ، نظامی های پاکستانی بنام دفاع ازد ین اسلام که خود شان هرگز به آن ایمان ندارند ، به افغانستان ، تروریسم مذ هبی صا درمی کنند وکشورهای منطقه حتا کشورهای غربی به آن چشم بسته اند. جالب این است که ، امریکا وبریتا نیا هم که بنام مبارزه با تروریسم پاکستانی ، افغانستان را اشغال کرده اند ؛ یا موفق درمهارتروریسم آن نشد ند ویا موقع داد ند تا نظامی ها وملا های شریرپاکستا نی با طالبان نا توان ازقرائت قرآن ، به تروریزه کاریی بیشترافغانستان ادامه داده حکومت دست نشانده آن ها درکا بل را موقع تثبیت شدن ند هند! همین که ، امریکا وبریتا نیا وحکومت دست نشانده شان درکا بل ؛ با وجود حضورنظامی ومصرف میلیارد ها دالر، هم تروریسم پاکستانی را مهارکرده نتوانستند هم یک کیلومترسرک را درکا بل پخته نکرد ند وتنها هند ، سهمی دربازسازیی ناچیرافغانستان گرفته است، معلوم می شود که مبارزه آن ها علیه تروریسم وتقویت تروریستان توسط ارتش پاکستان با کمک های نظامی ومالی ایشان، بازیی سیاسی - امنیتی می باشد. بازیی که تا وان آن را مردم افغانستان پرداخته ومی پردازند. تا سفباراین است که ، جمهوریی ملایی ایران هم طالبان بازی به نفع پاکستان علیه افغانستان را درظاهر مخالفت با امریکا ، روی دست گرفته و تروریسم کاری درهرات ، فراه ونیمروزمیکند!
بنا برآن ، ازاین نگاه بسیار خرسند شدم که ، درهفته ای گذ شته ، پاکستان هم به سیستان وبلوچستان ایران تروریسم صا دروسپاه پاسدا ران کشی کرد هم به منطقه کشمیر درهند، درادامه ای تروریسم کاری های قبلی تروریستان را صا در وقربانی های زیادی به هندی های هند و ومسلمان تحویل داد. به این معنا که ،پاکستان دست به صادرکردن آشکارتروریستان به سرزمین های ایران وهند زده وسیا سی ها ونظامی های هردوکشور را سخت تکان داده است! مثلا، ازروزعملیات تروریستی ای تروریستان پاکستانی در سیستان وبلوچستان ایران وکشمیر هند ، تا کنون ، مرتب رسانه های پاکستا نی ،هندی ، ایرانی وبین المللی را دنبال ومتوجه شدم که واکنش های تند مقام های سیاسی ونظامی ای ایران وهند ،نظامی ها وسیاسی های پاکستانی را پریشان کرده است! به این خاطرکه ، مقام های دفاعی ودیپلماتیک هردو کشور، پاکستان را درعملیات تروریستی درخاک خود مقصر اعلام کرده اند! جالب این است که ،عملیات تروریستی تروریستان پاکستانی در جنوب شرق ایران ، پیش ازرسیدن بن سلمان ، ولیعهد عربستان به پاکستان صورت گرفته بود. ازاین رو،با حتمال قوی ،آی اِس آی دست به ترور درایران زد تا رضایت بیشترعربستان را کمایی کند!
بهر صورت ، خنده داراین است که ، اقتصاد پاکستان روبه مرگ دارد! ازاین رو،به تروریسم علیه ایران دست زده است تا سرما یه گذاری عربستان را درقلمرو خود کمایی کند. ولیعهد عربستان هم درجریان سفرخود به پاکستان، قول داد که 20 میلیارد دالرد دراین کشوری ازنظراقتصادی فروپاشیده وگرفتار بحران انرژی سرما یه گذاری می کند! ازاین نگاه که ، عربستان به کسربودجه مواجه بود وشهزاده سلمان درسال 2018، ده ها شهزاده وخرپول نفتی را دریک هوتل لوکس درریاض زندانی وازآن ها 148 میلیارد دالربرای رفع کسربودجه گرفت ، نمی دانم که 20 میلیارد دالر برای سرما یه گذاری درپاکستان را چگونه فراهم می کند؟
بهرحال ، اعلام سرما یه گذاریی آنچنا نی درپاکستان توسط عربستان، اگرعملی هم شود، تا ثیری چندا نی درمهاربحران اقتصادی و بحران انرژی در آن کشورنمی گذارد. طرفه این که ، بن سلمان هم قول سرما یه گذاری به حکومت لرزان پاکستان داد هم اطمنان داد که ازتنش ایجاد شده درمناسبات اسلام آباد ودهلی نو بخاطرعملیات تروریستی تروریستان پاکستانی درکشمیر، می کاهد! با توجه به خشم بی سا بقه ناریند را مودی ، نخست هند ازپاکستان ، بخاطرعمل پُرتلفات تروریستان پاکستانی درکشمیر،فکر نمی کنم که بن سلمان کمکی درجهت کاهش تنش جاری میان هردوکشور کرده بتواند! جالب این است که ،همزمان با رسیدن بن سلمان به میدان هوای دهلی نو،هزاران نفرمعترض بخاطر ترور جمال خاشقجی توسط اودرترکیه وحمایت مالی کشورش ازتروریست پروریی پاکستان علیه هند ، دست به اعتراض زده علیه اوشعارهای بسیارتند ودرشت دا د ند.
طرفه اینکه ،کنگره امریکا هم ،همزمان با سفر بن سلمان به پاکستان وهند ،اورا مسئول قتل جمال خاشقجی اعلام وخواستار بررسی دوسیه قتل نامبرده توسط ترامپ شده است. همچنان ،کنگره امریکا با تصویب یک لایحه وارسال آن به کاخ سفید، ازرئیس جمهورترامپ خواسته است که بخاطر توحش عربستان دریمن ،فروش تسلیحات ومعامله فن آوریی اتومی با این کشوردشمن حقوق بشررا لغونماید. یعنی، بن سلمان درامریکا ، یا با دار حکومت بد ویی خود وپدرمفلوک خود هم ، فرد نامطلوب معرفی شده است. اگرچه ، رئیس جمهورترامپ با بزرگ ساختن خطر حکومت آخوند یی ایران برای ثبات خا ورمیانه ؛ درفکرکمک های بیشتربه اسرائیل وعربستان می باشد، با وجود آن ، فکرنمی کنم که مخالفت کنگره حتا اعضای حزب جمهوریخواه ، موقع تطبیق چنان برنامه ای را بدهد.
بهرحال ،خطر تروریسم پاکستانی برای منافع امریکا درافغانستان ومنا سبات خوب واشنگتن با دهلی نو وهمسوی آن ها درمبارزه با تروریسم ،تنگنا های برای سیاسی ها ونظامی های شیاد پاکستانی ایجاد کرده ومی کند. اگرچنان تنگنا ها یی بزودی نتیجه ای درخور ند هد که احتما لا نمی دهد ویا کمترمی دهد، با وجود آن ،به نفع حکومت آخوند ی ایران وحکومت هند می دانم که سنگرمشترک با افغانستان علیه تروریسم پاکستانی ایجاد کنند. سنگری که اهمیت آن را عملیات تروریستی پاکستان درهفته ای گذ شته درسیستان وبلوچستان ایران وکشمیرهند، چند برابر ساخته است. درباره سیاست تروریست پروریی پاکستان درافغانستان ، معلوم است که ، ستیزبا سهم گیریی هند دربازسازیی این کشوربرجسته می با شد. ستیزی که بیشترازیک دهه ادامه دارد وخواهد داشت. ازاین رو، به نفع حکومت آخوند ی ایران می دانم که هم دفترهای طالبان درخا ک خود را بسته نما ید هم با کا بل ودهلی نو طرح مشترک ، یا مثلث تروریسم زدای ریخته متحدانه مرکزهای تروریست پروری درخاک پاکستان را بسته نما یند. درغیرآن، تروریسم پاکستانی ، افغانستان را که داغ دیده کرده است ؛ کشورهای منطقه ، بویژه ایران وهند را مانند گذ شته زیانمند می سازد!

Sunday, 17 February 2019

سید جمال الدین افغانی ؛ نو اند یش واصلاح طلب دینی ، یا سیا ست مدار درباری

ابراهیم ورسجی
بیست ونهم ماه دلو1397
این مقاله را درادامه ای مقاله ای فرهنگ سیاسی افغان ها ارا یه می نما یم ودلیل ارا یه آن معرفی سید جمال (1838-1897) واند یشه وکارنامه ای او می باشد. نا گفته نما ند که درباره شخصیت وفکرهیچ شخصیت فرهنگی وسیاسی مسلمان به اندازه شخصیت واند یشه سید جمال تناقض گوئی نه شده است وبا ید چنین می شد. به این خاطرکه ،انکارهویت ایرانی اش درحالیکه بسیاری ایرا نی های نویسنده اورا ایرانی می دانند واصرارخود ش برافغان بود نش با عث تناقض گوی ها درباره شحصیت واند یشه ای او شده است. ازسوی دیگر،سید جمال به اندازه شهرت جها نی خود نویشته واثری ازخود باقی نگذا شته است. مثلا، ازسید تنها دواثر کوتاه به عنوان های:" رساله نیچریه " وتتمت البیان فی تاریخ افغان" با قی مانده است . دواثری که نمی توانم آن ها را علمی بدانم.
بطورنمونه ، در"رساله نیچریه" که آن را محمد عبده ازفارسی به عربی ترجمه کرده است، ازموضع بسیار ضعیف به سرسید احمد خان حمله کرده ودر"تمت البیان فی تاریخ افغان" ،افغان ها را قوم طماع وپول دوست معرفی کرده است. معرفی ای که افغان بودن خود ش را زیر سوال می برد. درباره "تمت البیان فی تاریخ افغان" ، نویشته ای سید جمال،کاظم آهنگ ، استاد ورئیس دانشکده ژورنالیسم دردانشگاه کا بل ، به نویسنده گفت که : " دردوره امان الله خان، این کتاب درمطبعه ای کا بل به فرمان امان الله خان چاپ وپخش شد وبعد ترکسی به خان گفت که دراین کتاب ، افغان ها توهین شده اند واوهم فرمان سانسور وعدم پخش آن را داد"! بهرحال، با مطالعه هردو نویشته سید جمال ، دریا فتم که سیاسی ومبارزواصلاح طلب بود اما دانشمند نبود!
درایران هم ، تا جای که مطالعه کرده ام ، برایم روشن شد که دوگونه تصورازسید جمال وجود دارد:نخست، اسما عیل را ئین درکتاب خود :" فراماسونری درایران "، سید را عضو فراما سون های انگلیسی معرفی کرده است." معرفی ای که نویسنده نمی تواند با آن هم نظر شود. همچنان که ، با افغان های مبالغه گردر باره سید هم ، هم نظرنیستم. حکومت قاجاری ایران هم که، بعد ازترور ناصرالد ین شاه ، توسط میرزا رضای کرما نی ورا بطه کرمانی با سید ،نسبت به او نظر دشمنانه پیدا کرد واز سلطان عثمانی خواست که برای محاکه تحویلش دهد که نداد. علت تحویل ندادن سید به حکومت قاجاری توسط سلطان عثمانی این بود که ، او هم سخن ورچیره دست هم مبلغ اتحاد جهان اسلام درمحور خلافت عثما نی بود. بنا برآن ، سلطان عثما نی حق داشت که اورا تحویل حکومت قا جاری ند هد! دراین راستا، داکتر عبدالحمید ابو سلیمان استاد دانشگاه اسلامی مالیزی در کتاب خود"بحران فکراسلامی ترجمه شده بزبان اردو" ، این نظر سید رارد کرده است که : امت مسلمان را تنها یک مستبد عادل اصلاح کرده می تواند! البته که، استاد ابو سلیمان نظرسید را مخالف قرآن ارزیا بی کرده است (1). معلوم است. اگرسلطان یا خلیفه مستبد عثما نی ازسید جمال حمایت می کرد، برمی گردد به حمایت او ازمستبد عادل. افسوس که خلیفه ها یا سلطان های عثما نی مستبد بود ند اما عادل نبود ند!
با اینکه خلیفه ها یا سلطان های عثما نی بیشتر مستبد وکمترعا دل بود ند ، اما درحکومت داری شان مدا را گر وتا حدی مخالفان را تحمل می کرد ند! مثلا، ولتر دانشمند فرانسوی که بسیار مخالف د ین بود ؛ درباره امپراتوری عثما نی ، گفته بود که : " درمدا را وبرد باری ، بهترین امپراتوری درتاریخ می باشد"! نگاه ولتردرباره امپراتوری عثما نی را ازاین نگاه تا یید می کنم که نا را ضی ها از امپرا توری مقد س روم که بربخش بزرگ اروپا حکومت می کرد ، فرار ووارد قلمرو عثما نی می شد ند ودرامن وآسا یش زند گی کر د ند. برعکس ، اکنون ، درعصر دموکراسی وحقوق بشر وجها نی سازی ، مسلمان ها دراروپا وامریکا زیر فشاراسلام هرا سان ونو فاشیست ها ونو نازی ها قرارگرفته اند!
بهر حال ، زیرفشاراسلام هراسان ونو نازی ها قرارگرفتن مسلمان ها دردموکراسی های سرما یداری زده ای غربی ، دومسئله را به روشنی به نما یش می گذارد:نخست، ترغیب برد باری وکثرت گرا ئی درفرهنگ های پیشرفته ای غربی وپس ما نده ای مسلمان ها، دا رای اهمیت فزاینده می باشد. دوم، مدرنیسم نه تنها مذ هب ها را ازمیدان بیرون کرده نمی تواند بلکه آن ها را تقویت هم می کند. همین که درامریکا واسرائیل ، دوکشور مدرن، قوی ترین سازمان های بنیاد گرای مسیحی ویهودی حضورپُررنگ دارند ومسلمان هرا سی را دا من می زنند ؛ نشان می دهد که دین ومدرنیسم با ید با هم سازگاری کرده کمک به تقویت ارزش های انسا نی کنند. درغیرآن، بنیاد گرای های مذ هبی ، تروریسم مذ هبی ونازیسم وفاشیسم را تولید وگسترش می دهند وتا حدی هم تولید کرده اند!
درزمینه ، بررسی های که تا کنون کرده ام ؛ نشان می دهند که چهره های نواند یش واصلاح طلب مانند سید جمال ،عبده ، سرسید احمد خان ، رشید رضا وهم فکرانشان هم می توانند استبداد مذ هبی را تضعیف کنند هم تروریسم مذ هبی را مهارکنند هم کمک دررشد وگسترش دموکراسی ورعایت حقوق بشر درکشورهای استبداد زده ی مسلمان کنند. طرفه اینکه ، دموکراسی های سرما یداری زده ای غربی هم ازحکومت های مستبد حاکم برمسلمان ها ازگونه های وهابی عربستان ونظامی گریی مصرحمایت می کنند هم میان اسلام وتروریسم تمیزقا یل نمی شوند هم اسلام را دین تروریست پرورمعرفی می کنند هم کمک به گسترش تروریسم ازطریق کمک به مستبدان می کنند هم ازنو اند یشی واصلاح طلبی اسلامی قد یم وجد ید هراس دارند. ازاین رو، بازتاب اند یشه های نو اند یشان واصلاح طلبان مسلمان ازگونه ای سید جمال الدین افغانی اهمیت فزاینده پیدا می کند. آن هم درافغانستان که به بزنگاه تند روی وتروریسم مذ هبی توسط پاکستان وعربستان وحکومت آخوندی ایران به کمک استعمارهای نوین غربی وشرقی تبد یل شده است.
بنا برآن ، درحالیکه منتقد سیاست دوگانه ای غرب دررابطه به اسلام ومسلمان ها وحمایت آن ازمستبدان تحمیل شده برمسلمان ها می باشم ، به اصلاح طلبان ازگونه ای سید جمال هم انتقاد دارم. انتقادی که به سره ونا سره کردن خوبی ها واشتبا هات آن ها منوط می شود نه نامهربا نی به آن ها. ازاین رو، به مبالغه آرائی ها درباره سید جمال واشتباهات او درمبارزه تمرکزمی کنم وبه استاد ابوسلیمان حق می دهم که ازاو بخاطرحما یتش ازسلطان مستبد عثما نی به بهانه ای کمک به نجات مسلمان ها انتقاد نما ید. با تا یید انتقاد ابوسلیمان ازسید جمال ، بهتراست یاد آورشوم که او مرد آزاد وحقیقت گو وبا جرئت بود. ازاین رو،هم ستا یش گران هم منتقدان فراوان پیدا کرد.
بطورنمونه، هشام شرابی نویسنده کتاب " روشنفکران عرب وغرب" ، پروژه سید ودیگراصلاح طلبان دینی را بی اثرنا مید ؛ وکیرن آرمسترانگ، نویسنده کتاب" جنگ برای خدا" اند یشه اصلاح طلبان مورد نظر هشام شرابی را منحصر به تفهیم یا هشداره باشراف وحکومتی ها و طبقه ای با لای دانشگا هی دانست وازحسن البناء ستا یش کرد که اند یشه های نو واصلاحی آن ها را بد رون توده ها برد! همچنان، آرمسترانگ ، جمال ناصررا سرزنش کرده است! به این خاطرکه،جریان میا نه رو واصلاح طلب اخوان را بازندانی ساختن وکشتاررهبران آن وخشونت های بی شماربه آن ها تند روساخت! یعنی اگرسید قطب در زندان خشونت بارناصر نگهداری ومورد آزار وشکنجه ای جسمی وروانی قرارنمی گرفت وسرانجام به چوبه ای داربالا کرده نمی شد،دسته های تند رو ازشکم اخوان بیرون نمی شد ند.
مثلا ، " معالم فی الطریق / چراغی برفرازراه " را ، سید قطب درزندان خشونت بار ناصر نویشت وشخصی غرب زده ای درباره آن کتاب، نویشت:" کتابی که به اندازه حرف ها یش خون ریخت"! می دانم که این گونه نویسند گان مغرض نه چراغی برفرازراه را خوانده اند ونه درک کرده توانستند که استبداد نظامی ها، شاهان وشیخان عرب ومسلمان ، ما در تند روی وتروریسم مذهبی می با شند نه سید قطب ونو اند یشان واصلاح طلبان مسلمان پیش ازاو ، یا ازسید جمال تا کنون. بطورنمونه، محمد داود بی سواد وابزاردردست مسکو وخرده افسران خلقی وپرچمی وفاداربه کمونیسم استا لینی ، هم کود تا ودموکراسی نیم بند ظاهرخان را کوبید هم سازمان جوانان مسلمان را سرکوب وبزرگان آن را اعدام وبرخی نیمه بزرگان زنده مانده آن ها را بدامن ارتش پا کستان انداخت تا با بهره برداری ازآن ها گلیم پشتونستان خواهی اورا جمع کند که کرد.افزون برآن ،کابل را درجنگ های گروهی جهاد ی ها ویران وتروریسم طالبا نی- افغا نی را هم تحویل افغانستان داد.
دراین راستا ، بیاد دارم که درسال 1356 ، داود خان خود سرونا دان که ازمسکو نا امید وازطریق شاه ایران می خواست به کاخ سفید برود،گردهما ئی زیرعنوان "عروت الوثقی" را برای بزرگذاشت سید جمال راه اندازی کرد تا نما یش دهد که ازچپ گرا ئی به مذ هب گرائی روی آورده است. نا آگاه ازاین که ، سید جمال هم وحد ت جهان اسلام را می خواست هم مبارزه متحدا نه ای مسلمان ها علیه استعماررا پیگیری می کرد. درحالیکه داود خان وخانواده ای سلطان خان طلائی اش ازپدر تا پدرکلان و... نوکران استعمارسیاه وبعد ازآن نوکران استعمار سرخ یا دشمنان سید جمال وسید جمال ها بود ند! دستاورد سید جمال گرائی داود خان هم کو د تای ننگین ثورودرادامه ای آن پیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان وجهاد امریکای علیه آن وتروریسم طالبان زیرفرمان ارتش پاکستان وجاده سازی برای وضع فاجعه بارکنونی می باشد. رویداد های بد فرجا می که اگرسید جمال زنده می بود، حتما علیه آن ها مبارزه ای مسلحانه می کرد!
به این خاطرکه ،او مرد آزاد وپُرغروروخواستار آزادی وخوشبختی ای مسلمان ها درجهان بود. درباره ای آزاد گی سید جمال ،بهتراست این گونه ابراز نظرنمایم : فعا لیت های سید جمال درمصرجنبش اجتما عی بوجود آورد. جنبشی که اسبا ب درد سرپاد شاه / یا خد یو مصررا فراهم کرد. بنا برا ین، خد یو مصر(توفیق پا شاه) سید جمال را به قصر عاب الد ین دعوت کرد وگفت: این امرمرا بسیار شاد مان می کند که ببینم شهرهای من ورعا یا ی آن دربالاترین درجات پیشرفت وموفقیت قرارگرفته اند. اما متا سفا نه ، بیشترافراد این مملکت ،کودن ونا دا نند! ومصلحت نیست که درس ها وگفته های هیجان انگیزی را که شما به آن ها القا می کنید ، بشنوند وخود شان ومملکت را درمعرض هلاکت افگنند. سید پا سخ داد:اجازه می خواهم با آزاد یی کا مل وخلوص نیت ،حضورحضرت وا لا عرض کنم که توده مصرمانند سا یرتوده ها ، خا لی ازافراد کودن ونا دان نیستند، ولی ازوجود مردم دا نا وعا قل نیزمحروم نمی باشند وشما با هرنظری که به مردم مصر بنگرید ، آن ها هم با همان دید به شما می نگرند. اگرنصیحت این مخلص را بپذ یرید وبزودی مردم را دراداره ای امورشهرها ازراه شورا شرکت دهید وفرمان برگزاریی انتخا بات نما یند گان مردم را صادرفرما ئید تا قوا نین مملکت را تد وین وتهیه کنند وبه نام واراده شما احکام را به جریان بگذا رند، این کاربیش ازهرچیزموجب پا یداری حکومت ودوام سلطنت شما خواهد شد (2).
پیشنهاد سید جمال به خد یو مصر، نشان می دهد که فرد آزاد ومبارز ، مردمی وخواستار حکومت شورا ئی ومخالف استبداد واستعمارمی باشد. ازاین رو، حق با حسن البنا پا یه گذار جمعیت اخوان المسلمون می باشد که گفت: " سید یک فریاد بود"! یعنی فریاد تکان دهنده به مسلمان ها که درجهت آزادی وحفظ استقلال کشورخود برخیزید! درغیرآن ، استعمار واستبداد دست نشانده اش بد بخت ترتان می سا زند! همچنان ، حق با علامه اقبال لاهوری می باشد که گفت:" سید سا دات مولانا / جمال / زنده ازگفتاراو سنگ وسفال"! شا یان ذکراست که ، سید منتقدان هم زیاد داشت ودارد.
مثلا، اسما عیل رائین اورا متهم به عضویت درسازمان فراماسونری کرد که پیشترآن را رد کردم. دکترسید جواد طبا طبای ، فیلسوف ایرانی ونویسنده " زوال اند یشه ای سیاسی درایران" ومنتقد نو اند یشان دینی، سید را مرد غوغائی ودارای دانش کم معرفی کرده است. ازسوی دیگر،نکی- کی- کیدا ئی ،استاد دانشگاه شیکا گو نویشته است که: سید جمال همنوای زمام داران مستبد بود نه مخالف آن ها،...وبجای حمایت ازحاکمیت مردم، جد ید یت / مدرنیسم را تقویت می کرد (3). دفاع ازمدرنیسم که خیر، نگا هی کوتاه به نشریه " عروت الوثقی" که درسال 1883 شش ماه درپاریس چا پ وپخش شد، روشن می سازد که سید جمال ازسلطان عبدالحمید ، سلطان یا خلیفه ای عثما نی بطوراعجا ب برانگیزی ستایش کرده است (4). ستا یشی که برخا سته ازنظریه مستبد عا دل ، یا برداشت نادرست او ازعدل وگره زدن آن به استبداد یا مستبد آن هم عا دل می باشد. درتاریخ اند یشه های سیا سی واخلا قی هم ، مستبد عا دل موهومی حتا مسخره می باشد!
درباره افغانی بودن سید جمال هم ، دلیل مستند پیدا کرده نتوانستم. ازاین رو، مسئله سفر او به کابل دردوره امارت اعظم خان هم موهومی وسا ختگی می باشد و" تتمت البیان فی تاریخ افغان" او هم توهین به افغان ها می باشد. توهینی که افغان بودن خود ش را زیرسوال می برد! نا گفته نما ند که استعمارزا ئی های افغان که ازفقر تاریخی وفرهنگی رنج می برند، سید جمال یا توهین کننده افغان را افغانی ساختند تا تا ریخ سازیی دروغین کرده باشند. یعنی ظاهرخان وداود خان دردوره ای نخست وزیریی دومی (1332-1342) که سرشان احمقانه درتنور پشتونستان خوا هی ومخالفت با پاکستان گرم شده بود، سید جمال / سید عرب ایرانی را افغان ساختند. جالب این است که ، درهمان دوره که سید جمال را افغانی ساختند، بجای او، خوشحال خان ختک، رحمن با با ودوشاعرافغان پاکستانی را نماد فرهنگ افغانی به یونسکو / بخش فرهنگی سازمان ملل معرفی کرد ند! شاعران نیمه با سواد افغان که من که زبان اردو، زبان دومی ام می باشد وسال ها درپاکستان زند گی ودردانشگاه پنجاب درلاهورسیاست خوانده ام، کمترنام ونشانی ازآن ها درفضای فرهنگی پاکستان شنیدم. بهرحال، خوشحال شدم ازاینکه صوفی جمعه ، شاعرونویسنده افغان پاکستانی که سا ل ها درکابل زند گی می کرد ، با بازگشت به پاکستان ، کتاب " فریب ناتمام " را نوشت وبا مشت های محکم تودهن تاریخ نویس های دروغین افغان دردوسوی مرز دیورند کوبید ودندان های آن ها را خُرد کرد!
دراخیر، لازم می دانم بطورکوتاه به رد افغان بودن سید جمال سخن گفته نویشته را پا یان دهم. درزمینه ، واقعیت این است که ، روزی سید جمال دراستانبول سخنرانی می کرد وسخنرانی او شیخ الاسلام خلافت را عصبا نی کرد تا حدی که اورا تکفیرنماید. درواقع، تکفیر او توسط شیخ الاسلام خلیفه با عث شد تا خود را افغانی معرفی نما ید. بعد ازآن ، سید به قاهره رفت. آری ، ازاینکه سید سخنران برجسته ومدافع مستبد عادل ووحدت جهان اسلام زیرفرماندهی سلطان مستبد عثمانی بود،سلطان دوباره اورا به ترکیه خواست ومورد شفقت قرارداد! با وجود این که ، سلطان عثمانی می دانست که سید ایرانی می باشد ، اما به ایرانی وشیعه بودن اوچشم بست. همچنان،بعد ازقتل ناصرالدین شاه قاجارتوسط میرزا رضای کرمانی ، یکی ازوفاداران سید جمال ، حکومت ایران با درج اسناد وسوابق ده ها سال زند گی خانواده سید جمال دراسد آباد همدان وتولد خود ش درآنجا وارسال آن به سلطان عثما نی، خواستارتحویل دهی او شد که توسط خلیفه رد شد. بهرحال،اسناد نشان می دهند که سلطان یا خلیفه سید را تحویل حکومت قاجاری ندا د اما به او مانند گذ شته مهربان نماند. ازاین رو، برخی نویسنده های ایرانی مرگ سید جمال در1897م را مشکوک برآورد کرد ند. طرفه اینکه ، بیشترازنیم قرن بعد ، استخان های سید جمال را ظاهرخان وداود خان از استانبول به کابل آورده درنزدیک دانشکده علوم درسا حه ای دانشگاه کابل دفن کرد ند.
دراین باره که چرا شاه ایران مانع انتقال استخان های سید جمال اسد آبادی- ایرانی ازترکیه به افغانستان نشد، دوستی ازنویسنده پرسان کرده بود وبه او گفته بودم که کتاب اسما عیل رائین به عنوان" فراما سونری درایران " وفراماسون معرفی شدن سید جمال درآن ،با اسناد فراهم شده توسط ساواک / سازمان امنیت نظام شاهی نویشته شده بود. افزون برآن ، شاه مدر نیست بود و فکرسید جمال را هما هنگ با خوا سته های مسلمان های مبارزومخالف خود می پنداشت. ازاین رو،تما یلی به ایرانی وافغانی بودن او ندا شت. جالب این است که ، مصری ها هم سید جمال افغان نمی دانستند. مثلا، بعد شکل گرفتن حکومت خمینی درایران، روزی یک مجله ای ایرانی را می خواندم که درآن ازگفت وگو های جمال ناصر با چند ایرانی مخالف شاه که درلبنان زند گی می کرد ند وبه قاهره رفته بود ند، سخن به میان آمده بود. ودرآن ، ناصر به مهمان های ایرانی خود گفته بود که: " دو ایرانی درمصر بسیاراثر گذاشتند : نخست ، سید جما الدین اسد آبادی- ایرانی با سخنرانی های آتشین خود درقرن نردهم . دوم، محمد مصدق رهنمای ما شد درجنبش عدم تعهد." بهر حال ،با ارج گذا شتن به نگاه های طرفداران ایرانی وافغانی بودن سید جمال ،بهتر است بگویم که او نه دانشمند بود نه نویسنده ونه اند یشمند اصلاح طلب دینی ما نند سرسید احمد خان و محمد عبده. بلی ، سیاست کاردرباری دردربار سلطنت ویا خلیفه عثما نی بود ودراخرین برهه ای زند گی خود اعتراف کرد که بهتربود که بد رون توده ها می رفتم ودرمیان آن ها کارهای روشنگرانه می کردم. با ستا یش ازسید جمال بخاطرمتوجه شد نش به اشتباه خود دردوره ای پسین مبارزه ای کم دستاورد ش، به آن افغان های که اورا افغان می پندارند ، می گویم که درهیچ کشوراهل سنت به شمول افغانستان ،مولوی ها وعالمان سید عمامه سیاه به سر بسته نمی کنند ؛ به گونه ای که، سید جمال بسته بود! دیگراین که ، اگرافغان ها درقرن نزدهم سید جمال می داشتند ، درآغاز قرن بیست ویکم ، طالبان ناتوان ازقرائت قرآن وتروریست آن هم زیرفرمان ارتش پاکستان را نمی داشتند!
پا نویس ها:
1-بحران فکر اسلامی / ازمت العقل المسلم،نویسنده:داکتر عبدالحمید احمد ابوسلیمان ،ترجمه شده بزبان اردو. مترجم:داکتر عبید الله فهد (ریدرشعبه ای اسلامیات علی گر یونیورستی).به اهتمام اداره معارف اسلامی،منصوره لاهور،سال اشاعت 2001،ص 41
2-شیخ عبده مصلح بزرگ مصر،ازمصطفی حسینی طبا طبای،چاپ نگارستان،پایز1362 ص ص51-52
3-اسلام کی نشات الثانیه کی معمار،اید یتر:علی رهنما،مترجم به اردو:محمد یحی خان.ناشرتخلیقات لاهور،زیرنگرانی:لیاقت علی،سال اشاعت:1999.پرنترز:رجالا پرنترز،لاهور،مقاله:سید جال الدین افغانی ،نویسنده :نکی کیدایی،پروفیسور تاریخ دردانشگاه کالیفورنیا،لاس انجلیس (جمال الدین افغانی...ایک سیاسی سوانح) ص ص 47-48
4- همان ص 40
Sayyid Jamal-Uddin-Al-Afghani, a political biography

Wednesday, 13 February 2019

نگا هی به فرهنگ سیا سی افغان ها

بخش دوم
ابراهیم ورسجی
بیست وپنجم ماه دلو 1397
بررسی های که درباره ای فرهنگ به خصوص فرهنگ سیا سی افغان ها کرده ام ؛ نشان می دهند که افغان های عادی ، ساده وعقب مانده وافغان های سیا سی افسانه پرداز، اسطوره اند یش وقهرمان سازمی باشند. یعنی می خواهند مرد گان برآن ها حکومت کنند! افسانه پردازی وقهرمان سازیی که بر خاسته ازفقر تاریخی وفرهنگی می باشد. متاسفانه ،اسطوره اند یشی وقهرمان پروریی افغان ها با عث شده است که برخی تاجیکان ساده اند یش هم اسطوره اند یش وقهرمان پرورشوند. نتیجه اسطوره اند یشی ها ، با با سازی ها وقهرمان سازی های بی ثمرافغان هاهم وضع فاجعه بارکنونی افغانستان می با شد.
دربخش نخست این نوشته یاد آوری کرده بودم که ،غارت گری های نادرافشارواحمد خان ابدالی درهند وتضعیف حکومت مسلمان ها دردهلی توسط آن ها،کمک به شرکت هند شرقی ولشکرسیک های زیر فرمان آن کرد؛ ولشکرنامبرده تا که توانست اول مسلمان های هند ودوم افغان ها را تحقیرکرد! آری، من به تحقیرشدن افغان ها غمگین نمی شوم ؛ به این خاطرکه ، آن ها به خصوص سیا سی های قبیله گرا شان برای خود عزت قا یل نبود ند واکنون هم نمی باشند. ازاین رو، درادامه خد مت به شرکت هند شرقی ولشکر سیک ها، زمینه های وطن فروشی وباخت خود را فراهم کرد ند. باختی که خیا نت اکبرخان به مبارزان وامضای قرارداد گند مک توسط یعقوب خان نکته های عطف آن می باشد! درجنگ دوم افغان و انگلیس هم دیده شد که عبدالرحمن که نان خورروسیه درسمرقند بود ، توسط هند بریتا نیا وروسیه به کابل آورده امیرساخته شد وایوب خان با صطلاح فاتح میوند به فارس گریخت. خنده آوراین که ،او هم توسط استعمارزائی ها قهرمان ساخته شد.
جا لب این است که ،هند بریتانیا، فاتح میوند را به پشاورآورد وزمین های زیادی برایش بخشید. به گونه ای که قبلا هری سینگ به سلطان خان طلای بخشیده بود. شا یان یاد آوری می دانم که ، درکناره جنوب پشاور، هم زمین های ایوب خان را دیدم هم به قبرش درکچری رفتم وازته دل به تاریخ نویسان دروغین استعمارزائی ها نفرین کردم! ازآن هم مسخره این که ، وقتیکه نایب سلطنه هند ، عبدالرحمن خان را به راولپندی احضارکرد، او پیام داد که تا ایوب خان درپشاورباشد، به راولپندی نمی رود وبادارهم ایوب خان را برای تفریح به ژاپان روان کرد واو هم تا حضور عبدالرحمن خان درراولپندی آنجا تفریح وسیر وسیاحت کرد.
ازاین نگاه که ، ظهورآلمان به حیث بزرگترین قد رت برهبریی بسمارک درسال 1870 دراروپا ، بریتا نیا وروسیه تزاری را ترسانده بود؛ آن ها به بازیی بزرگ خود درآسیا پا یان داده هم خراسان بزرگ را تکه - پاره کرد ند هم درمرکز آن زندانی بی بامی بنا م افغانستان را به زندان با نی عبدالرحمن خان وحشی اعمار وبه گونه ای منطقه حا یل میان خود پذ یرفتند. به سخن دیگر،همه مرزبندی های افغانستان مطا بق منافع بازی گران بازیی بزرگ تعیین شد ومسئولیت خارجی زندان هم به هند بریتا نیا تعلق گرفت. درادامه چنان مرز بند یی، امان الله خان ونادرغدارهم مرزدیو رند را پذ یرفتند وظاهر وداود مرز نامبرده را باطل اعلام کرده پشتونستان خواهی علیه پاکستان را شروع کر د ند.
ازاین لحاظ که ، همه مردمان چهارسوی مرزهای افغانستان همزبان وهمفرهنگ می باشند، من فارسی زبان اگرقرارباشد که مرزها با طل اعلام شوند،ازآن حمایت ،اما تنها با طل اعلام شدن مرز دیورند توسط استعمارزائی ها را مردود می دانم. می دانم که علت عمده ای ابطال مرزدیورند توسط استعمار زائی ها اقلیت بودن قبا یل شان درافغانستان می باشد نه حق طلبی شان برای قبا یلی های پاکستان. خنده داراین است که ، هم مرز دیورند را با طل اعلام کر د ند هم قبا یلی های شرق دیورند را به افغانستان آورده زمین ها وخا نه های مکرویا نی دا د ند تا به شمارقبا یلی های خود بیفزایند. پاکستان که هوشمند بود،ازهمان افغان های قبا یلی بعد تر طالبان را ساخت وبا گسترش تروریسم توسط آن ها، آبروی برای افغا نیت واسلامیت قبا یلی های تحمیل شده برکابل باقی نگذا شت.
ازاین نگاه که ، استعمار زا ئی ها فرهنگ کمرنگ وتاریخ سیاسی وطن فروشا نه دارند ؛ به با با سازی واسطوره سازی دست زد ند که اخیرین با با شان ظاهرخان می باشد. ازاین رو، لازم می دا نم که درباره طالبان نوازیی اخیرین با با ی افغان ها هم ابرازنظرکنم! مثلا، درماه عقرب سال 1380 ، درکناره شهرروم/ پا یتخت ایتا لیا، ظاهر خان را دید م واززبا نش شنیدم که ازطالبان بنام قندهاری دفاع وستا یش می کرد. طالبانِ دراصل قند هاری که جز شاخه ریشوی ارتش پاکستان وقا تل افغان ها وفارسی زبان ها وترک زبان ها ودیگرقوم های افغانستان نمی باشند. حامد کرزی ، نصب شده درجای طالبان درکابل توسط امریکا وانگلیس هم جزنوکر همان پاکستان نمی باشد. تاسفباراین است که ،غنی با نها یت خفت به راولپندی رفت تا خلاف عرف دیپلماتیک احترام به فرمانده ارتش پاکستان کرده حمایت اورا برای تقویت حکومت لرزان خود وسازش با طالبان جلب کند.
برخلاف ، فرمانده ارتش پاکستان نه تنها کمک به آشتی میان غنی وطالبان نکرد، بلکه شهرغزنی درنزد یکی ارگ کابل را با کمک به طالبان ، ویران کرد. ازآن هم مسخره تراین که ، فرمانده ارتش پاکستان به نما ینده طالبان فرمان داده است که درگفت وگو های نام نهاد صلح دردوحه ومسکو، با زلمی خلیلزاد نما ینده ای امریکا وقا بلوف نماینده ای روسیه ونما ینده های سازمان های سیاسی ومد نی افغانستان گفت وگو وبا حکومت غنی گفت وگو نه نما ید! پیشتر ازاین که فرمانده ارتش پاکستان به طالبان، فرمان عدم گفت وگو با حکومت غنی را بدهد ،در یا دم مانده است که به رهبران جهادی هم اجازه نداده بود که درپروسه ای آشتی ملی نجیب الله شرکت کنند. افزون برآن، وقتیکه حکومت گورباچوف درپسین روزهای زند گی خود ازرهبران جهادی دعوت کرد که به مسکوبیا یند واستاد ربانی وچند رهبرچه جهادی دیگربه مسکورفتند، زشت ترین دشنام ها را حکمتیاربه نما یند گی ارتش پاکستان نثاراووهمراهانش کرد! همچنان ، بیادم مانده است که ، بعد ازخیزش ژنرال مومن وژنرال دوستم علیه حکومت باند یی نجیب الله ، دربلخ وجوزجان،او ازطریق طیاره عزم رفتن به اسلام آباد وتسلیم شدن به ارتش پاکستان را داشت که برایش درمیدان هوای کابل مانع خلق شد وبرگشت ورفت دردفترسازمان ملل پنا هنده شد!
دراین را ستا ، درروزآغاز لویه جرگه حکومت مجاهد ین ، در هفته ای نخست ماه جدی 1371،سیاف واحمد شاه احمد زای وسید نورالله عماد، درسخنرانی های چرند خود خواستار اعدام نجیب الله شد ند وهمان شب درگفت وگو با ربانی ومسعود به آن ها گفتم که انتقام گیری وچشم کورکردن وسربریدن ، فرهنگ سیاسی سیاه استعمارزائی ها می باشد وازشما جدا می خواهم که نه تنها مزاحم نجیب الله نشوید بلکه با او تفاهم وکمکش نما ئید تا به هند برود وبا شما درمبارزه با سیاست افغانی پاکستان همکارشود. آری، آن ها با نجیب نه مطا بق پیشنهاد من سازش کر د ند ونه اورا کشتند. افزون برآن، درپسین روزهای حضور حکومت مجا هد ین درکا بل،مسعود نزد نجیب نفر اعزام وازاو خواست که ما ازکا بل بیرون می شویم واو یا با ما به پنجشیر یا با آخرین پروازآریا نا به دهلی برود که پذ یرفته نه شد. اطلا عی که درزمینه بعدا پیدا کردم ،حاکی ازاین می با شد که منبعی درظاهربنام سازمان ملل به نجیب اطلاع داده بود که درجا یش بما ند واوما ند وطالبان بعد ازورود به کابل ، اولین کاری که کرد ند اعدام نجیب بعد ازشکنجه وآویزان کردن جسد او وبرادرش درنزدیک ارگ واخیرخیا بان آریا نا،به فرمان نصیر الله با بر وزیر داخله پاکستان بود. اکنون که نما ینده ای طالبان به فرمان ارتش پاکستان با غنی گفت وگو نمی کند وبا دیگرگروه ها گفت وگو می کند، او گفته است که نمی گذارد تجربه ای تلخ قتل نجیب الله تکرار شود. درحالیکه عزم غنی درمانع شدن ازتکرارسرنوشت غمبارنجیب را تا یید می کنم ، به او می گویم که تاریخ سیا سی سیاه استعمارزائی گری بارها تکررشده وبازهم هم تکرارمی شود. یعنی گرفتارسرنوشت سیاه نجیب احمد زائی شدن غنی احمد زائی ، نزدیک به یقین به نظرمی رسد. مثلا، با فروپاشی شوروی ،حامی نجیب ، سرنوشت سیاه او رقم خورد وبا بیرون شدن سربازان امریکایی ، حامی های غنی ازافغانستان،او یا فرارمی کند یا گرفتارسرنوشت نجیب می شود. نتیجه ای فرهنگ سیا سی استعمار زائی گری درتاریخ نا شاد سیاسی دیروز وامروز افغانستان، غیرازاین بوده نمی تواند!
بنا برآن ،ازسیاسی ها ، فرهنگیان ، روشنفکران وتاریخ دان های افغانستان می خواهم که کار های زیررا بکنند:نخست، سیا سی ها بدانند که حکومت ها با قدرت حکومتی نمی توانند نقشی درایجاد فرهنگ بازی کنند اما می توانند بازکننده ای فضا برای رشد فرهنگی شوند. همچنان ، بدا نند که سا نسورمردم یک جامعه را ازهمه بیگا نه می کند. به گونه ای که سانسور گریی استعمارزائی ها مردم افغانستان ازهم بیگا نه وکمک به پیدا یش طالبان ازقبیله های افغان ها توسط ارتش پاکستان کرد. ازسوی دیگر، زبان آ یینه ای فرهنگ وطرزفکرجامعه می باشد. درافغانستان ،معلوم است که زبان فراگیر، زبان فارسی می باشد. زبانی که استعمارزائی ها با آن مشکل داشتند ودارند. ازاینکه زبان پشتو آیینه جا معه ای متکثرافغانستان شده نمی تواند، استعمارزائی ها هم مانع رشد زبان فارسی شد ند هم کمک دررشد زبان پشتو کرده نتوانستند. این عدم کمک به عامل های زیر منوط می با شد:نخست، زبان پشتو زاد گاهش پاکستان می باشد نه خراسان افغانستان نامیده شده توسط هند بریتا نیا. دوم، پشتو ، زبان گفتاری می باشد نه زبان نوشتاری. بنا برآن ، ترقی دادن زبان گفتاری درمحیط زبان فارسی آن هم بازورنتیجه ای ندا شت وبعد ازاین هم نمی تواند نتیجه داشته باشد. جالب این است که، درماه دلو 1394 ،دربرنامه شبانگاهی پشتوی بی بی سی ، شنیدم که صنف اول زبان پشتو درپوهنتون پشاورتعطیل شده است. تعطیلی ای که با عث اعتراض غفارخا نی ها / استعمارزائی های پاکستان شد. بعد از اعتراض آن ها، رئیس پوهنتون به ایشان گفت که اگر بیست دانشجوبرای صنف اول پیدانما ئید ، آن را بازمی کنم وآن ها نتوانستند چنین کنند وصنف نامبرده بازنشد.
معلوم است. وقتیکه زبان پشتو زبان گفتاری است نه زبان نوشتاری وبرای خواندن آن درپوهنتون پشاور شاگرد پیدا نمی شود، ساختن فرهنگ سیاسی از آن ، آن هم درمحیط زبان فارسی ناممکن می باشد. دوم ، ازفرهنگیان وروشنفکران می خواهم که فرهنگ سیاسی افغان ها را نقا دانه بررسی کنند. به این خاطرکه ،...ما معتقد یم درصورت فراهم آمدن شرایط سالم وآزادی برای همه صاحبان اند یشه وایجاد گستره همگا نی برای گفت وگو های انتقادی وبرنامه ریزی برای فعال شدن همه سا زند گان وتولید کنند گان عرصه فرهنگ وعلم وهنر، می توان ازهویت وارزش های دینی وملی دربرابر فرهنگ های بیگا نه دفاع کرد...(وبرای) ایجاد فرصت های برابردرمیدان رقابت علمی وفرهنگی وقطع رابطه سرما یه وپول با فرهنگ ودانش، ترویج فرهنگ حقیقت طلبی بجای فرهنگ فرصت طلبی ومقا بله با آفت ها وآسیب های نظام وجامعه ای ( فاشیسم وتروریسم قبیلگی- افغانی و...) مانند قشری گری، عوام زدگی، ریاکاری، تحجر، تنگ نظری، مقد س سازی های کا ذب ( مبارزه کرد)... ما می خواهیم درحفظ ارکان فرهنگ جامعه خود مان تحولات وتغییرات را هم دنبال کنیم ونمی خواهیم همانجا ی که هستیم باقی بمانیم ونیزنمی خواهیم ازبنیاد های فرهنگی مان جدا شویم. اینجا ست که تنش بوجود می آید. حل درست این تنش یک معمارمی خواهد که هم دراند یشه وفکر وهم درسازماندهی وهم درنهاد های مد نی اصلاحات واقعی کند. اگربیشتر به طرف سنت بروید،ممکن است تحول وتغییررا نفی کنید وبه محض اینکه بی هوا به سمت مدرنیته بروید،ممکن است ارزش های فرهنگی دچار اختلال شوند...همچنان ، ...تسامح وتسا هل درحیطه ای فرهنگی ونفی تئوری های خشونت گرا درعرصه ای فرهنگی واجتما عی، سیا ست فضا ی بازی فرهنگی درعرصه ای مطبوعات وبا الآخره محصولات فرهنگی ، آزادی بیان واند یشه، تنوع فرهنگی وتشتت فرهنگی نیزنفی مطلق اند یشی درعرصه ای فرهنگی (1) می با شد. سوم، تاریخ سیا سی نا شاد وقهرمان سازی های دروغین زاده ذهن افسانه ای واسطوره ای افغان های سیا ست کاری نادان، عصبا نی ، گذ شته گرا وتحریف کارتاریخ واستعمار زائی گری را منتقدانه بررسی ودرزمینه آگهی بخشی کنند. درغیرآن ، افغانستان گرفتار عقب ما ند گی مادی ، فرهنگی ، سیاسی واقتصاد یی استعمار زائی گری وتروریسم قبیلگی زاده ای آن با قی مانده بد بخت ترمی شود.
پا نویس
1-احزاب وجناح های سیا سی ایران امروز،نویسنده: عباس شاد لو، ص ص258 و227 و356

Monday, 11 February 2019

نگا هی به فرهنگ سیا سی افغان ها


بخش نخست
بیست وسوم ماه دلو 1397
ابراهیم ورسجی
فرهنگ سیاسی افغان ها چیزی جز نوکری به استعمارها واکنون بارکشی بنام مذهب وافغان گری برای پاکستان / کشوری که خود ش درخد مت گاری به استعمار ها زنده است، نمی باشد. خوب شد گردهمای های افغان های خود فروخته دردوحه ومسکو برای صلح ونه درکابل ، نشان داد که تروریسم ودیگر دشواری های افغانستان را نه درمرکزآن بلکه درخارج پیگری می کنند تا استعمار زائی گریی خود وحکومت غنی را نما یش دهند!
ازاین نگاه که ، هم دردوبخش پیشین وپیش نو یس این نوشته ، درباره فرهنگیان افغان وکارنامه ای فرهنگی شان درافغانستان وپاکستان ابرازنظر کرده وتعریف ازفرهنگ هم ارایه کرده ام. درپیوند به آن ها ، بهتردانستم که درباره فرهنگ سیاسی افغان ها هم روشنی بیندازم. با درنظردا شت تعریف ارایه شده از فرهنگ ،لازم است که ازفرهنگ سیا سی هم تعریف ارایه نما یم. فرهنگ سیا سی درساده ترین تعریف ،طرز فکر ونگاه سیاست مدا ران وحکومت گران درباره امورسیاسی وحکومتی ومردم وبرعکس طرزفکر ونگاه مردم عادی وفرهنگیان در باره ای سیاست وکارکرد سیا ست کاران وتصمیم گیرند گان درامور سیاسی- اجتما عی- اقتصادی- فرهنگی-امنیتی- دفاعی می باشد. درپیش نویس هم گفتم که خواص خا ئن وعوام جاهل وقبیلگی ومتفرق نگهدا شته توسط آن ها ، جوهرفرهنگ سیاسی افغان ها می باشد. ازاین رو،خواص خا ئن را استعمار زائی ها معرفی کردم.
شا یان یاد آوری می باشد که ،تعریف ارایه شده ازفرهنگ سیا سی عمومی می باشد. یعنی ازکشوربه کشور می تواند فرق های کلی وجزئی پیدا کند. اینجا است که بهتراست تعریف ساده ازسیا ست وبود ونبود ش وتا ثیرمنفی نبود ش درجا معه بطورکو تاه ارا یه کنم. معلوم است که ، بود سیاست درجامعه برا بر به نبود جنگ ونبود خشونت می باشد. ازاینکه درافغانستان هم جنگ هم خشونت هم تروریسم داریم ودرنبود جنگ وتروریسم هم ، مردم همواره گرفتار خشونت وزورگوی های زورگویان بر کمزوران وزورگوئی مردان بر زنان و...بو د ند ومی باشند، تعریف وکاربرد سیا ست آن گونه که ارسطو درکتاب خود:" سیاست " پیش کش کرده است، درافغانستان ، با دشواری همراه می باشد.
ازنظر دین هم ،ملا ها یک حد یث سیا ست ستیزرا بسیار برجسته کرده ومی کنند ، وآن اینکه پیامبر گفته است که کلکم راع وکلکم مسئول عن الرعیه / همه شما چوپان ومسئول رمه داریی خود می با شید. مطا بق حد یث نامبرده، مردم افغانستان می شو ند رمه وگله وحاکمان می شو ند رمه وگله بان. پس ،درجهان رمگی وگلگی وگله داری،سیاست به معنای نظم وسا مان بخشیدن امور جامعه نمی تواند جای پا ئی برای خود پیدا کند. اگر توطئه را جمع فرهنگ سیا سی ای رمگی ورمه داری درافغانستان کنم،خود به خود سیا ست نابود می شود. درحالیکه فرهنگ توطئه درهمه کشورهای عقب ما نده بازارگرم دارد،اما درافغانستان گرم ترین بازاررا داشت ودارد. زورگویی رمه دار بررمه هم گسترش هم توجیه مذ هبی پیدا کرده است. بهر حال ،آیه امرهم شورا بینهم / امورمسلمان ها با ید با شورا حل وفصل شود ،حد یث رمه شدن مردم ورمه چران شدن حاکمان را پشت معرکه می اندا زد. آیه ازخدا ورسول وصاحبان امراطاعت ودرصورت نزاع به خدا ورسول / قرآن وسنت رجوع نما ئید و صاحبان امر را جمع گرفته است که تا یید شورا می باشد. همچنان ،آیه به همه فرزندان آدم کرامت داده ایم ،رئیس جمهور ومردم با هم برابر ودارای کرامت می شوند.
بنا برآن ، به صراحت می توانم بگویم که حکومت گران وحکومت شوند گان ازنظرقرآن مامور به احترام متقا بل باهم می با شند. ازاین رو، با ید گفتاروکردار شان درروابط باهمی شان انسا نی وقدرشنا سا نه باشد. قد ر شنا سی ای که استعمار زا ئی های تحمیلی برمردم افغانستان درصف مخالف آن بود ند ومی باشند! بطورنمونه ،واژه اشراررا نادرغدار واستا دش عبدالرحمن خان وحشی برای مخالفان خود بکاربرد ند ودشمنان خلق ونوکران استعماررا خلقی ها وپرچمی ها برای جهادی ها بکاربرد ند ودولت شروفساد را طالبان تروریست ووحشی به جهادی ها بکاربرد ند وامریکا وانگلیس هم که آن ها را ساخته بود ند وتطبیق کاری شان را به ارتش پاکستان سپرده بود ند ،دست سا خت های خود را بنام تروریستان دوباره تحویل ارتش پاکستان داد ند وارتش نامبرده با دالرهای امریکا یی آن ها را بازسازی وبرای تروریزه کردن افغانستان دو با ره برگشتا ند وحکومت دست نشانده امریکا درکابل را درمانده ساخت. اکنون که امریکا با تروریستان باصطلاح طالب دروازه ای گفت وگورا بازکرده است، غنی رئیس حکومت درمانده بیش از حد نگران شده است ومی گوید که تجربه تلخ صلح خواهی نجیب الله نبا ید تکرار شود. بلی، واقعا، نباید تجربه تلخ نامبرده تکرار شود! اما مسئول تکرارآن تجربه تلخ درصورت تکرار،کرزی وغنی وعبدالله وتیم های قبیلگی- با ندی شان می باشند ، نه مردم افغانستان که جویای صلح ، امنیت وحکومت داریی خوب بود ند ومی باشند.
ازاین نگاه که تاریخ سیا سی وفرهنگ سیاسی افغانستان ،مملو از توطئه گری ها وکشتارهای امیران ستمگر وبی فرهنگ توسط یک دیگرمی باشد؛ بهتراست که چند نمونه ارایه نمایم. تاریخ نشان می دهد که محمود هوتکی را برا درزاده اش اشرف هوتکی کشت ونا درافشار واحمد خان ابدا لی افسر زیر فرما نش هوتکی ها را ازایران کنونی به سوی هند واداربه فرارکرده بو د ند. بعد ازفراری دادن هوتکی ها به هند،نادرافشارکه ازبحرین درخلیج فارس تا بدخشان وازآنجا تا لاهوررا فتح وایران کورش کبیررا ازنظرسرزمینی احیا نموده بود. بعد ازاحیای ایران یا آریا نای بزرگ، نادرافشار از شاه مغلی هند خواست که هوتکی ها را تحویل بدهد واوهم تحویل نداد. بنا برآن، نادرافشار واحمد خان ابدا لی زیر فرما نش به دهلی رفته 850 هوتکی را کشتند ومرده های آن ها را بد یوارهای دهلی آویزان وبا خالی کردن با نک شاه مسلمان هند به ایران بزرگ برگشتند.
بعد از قتل هوتکی ها وخا لی کردن خزانه ای شاه مسلمان هند وبازگشت به ایران،نادرافشاردرسا ل 1747، دریک درگیریی باندی کشته شد ودرفارس کریم خان زند ودرقندهار،احمد خان ابدا لی اعلام پاد شاهی کر د ند. ازنظرکارکرد های مردمی ،عمرعبدالعزیز ازسلطان های امویی عرب وکریم خان زند ازفارسی زبان ها،نیکوکارترین زمام داران درتاریخ سیا سی نا شاد مسلمان ها ثابت شد ند. احمد خان ابدا لی با شروع زمام داریی خود شهرقندهاررا که با شند گان آن اکثرا تاجیک ها بو د ند ویران کرد! افزون برآن، برای عوام فریبی یک کارخرافاتی هم کرد وآنکه ازبدخشان ازیک ملای منحط موی پیامبررا گرفت وبرای آن خرقه درقندهارساخت تا عوام فریبی بیشتری کند! جالب این است که ،محمد ص به مسلمان ها گفته بود که برای شما :" قرآن وسنتم / گفتاروکردارم را گذا شتم، اگرمطا بق آن ها عمل نمائید، هرگزگمراه نمی شوید!" احمد خان ابدا لی نه به قرآن وسنت پیامبرص بلکه به موی او ارج گذا شت. این است فرهنگ سیا سی با با ی افغان ها!
بعد ازبازتاب خرقه سازیی با بای افغان ها درقند هار،بهتراست که به فساد پیشگی پسرش تمور اشاره وازتباه کاری های نواسه ها یش پرده برداری کنم! تمورشاه 300 زن داشت و70 فرزند که 34 شان پسربود ند. ما دران پسران تمورازهرقوم وقبیله ای بود ند. بعد ازمرگ تمور،قبا یل ما دران پسرانش ازآن ها برای رسیدن به تخت شاهی حمایت وآشوب آفرینی کر د ند. آشوب آفرینی که کشوررا از1793 تا 1836،گرفتارکشمکش وجنگ دا خلی کرد. ازاین نگاه که ، احمد شاه وتمورشاه هم اداره سازی برای مالیه گیری ازافغان ها ودیگر قوم ها ساخته نتوانستند هم برای افغان های قبا یلی امتیازبخشی ازجیب های مردم کرد ند، منبع درآمد شان منحصر شد به پنجاب درپاکستان کنو نی.
ازاین که ، نادرافشار قبلا حکومت مسلمان هند را تضعیف کرده بود وجنگ های پول وزمین گیری احمد شاه هم به تضعیف بیشتر آن انجامیده بود؛ شرکت تجارتی هند شرقی با مرکزیت درکلکته ، لشکر سیک را ایجاد وبجان حکومت احمد شاه درپاکستان کنونی انداخت. لشکرنامبرده روزتا روز ساحه ای غله گیریی حکومت احمد شاه درپنجاب را تنگترساخت وبا مرگ او ورسیدن تموربه قدرت،به پیشروی به سوی پشاوروکویته دست زد. تمورکه درقندهاردرتنگنای مالی قرارگرفته بود، به کا بل آمد تا به پشاورنزدیک ونان خود ومحافظان خود را کما ی نماید. درچنان شرایطی حسا سی،هم سیک ها به سوی مرزهای افغانستان کنونی نزد یک شد ند هم دوست محمد خان پسرجمال خان که پدر یا پدربزرگش با احمد شاه میانه ای خوبی نداشت، به رقابت با نواسه های بی شماراو برخاست.
درحالیکه هم رقا بت میان نواسه های احمد شاه ادامه داشت هم دوست محمد خان درسیاست سروکله نشان می داد، زمان خان برای پول ونان پیدا کردن روانه ای پنجاب شد.ازبد رخ داد ها، زمان خان درپنجاب بود که حکومت قاجاری ،سیک ها وشرکت هند شرقی ، به شهزاده محمود کمک دراشغال قندهارکرد ند. زمان خان که پا یگاهش را برادرخود ش اشغال کرده بود، به قند هاربرگشت وتوسط اوکورساخته شد. کورسازی هم شد بخشی ازفرهنگ سیا سی افغان های سیا ست کار. بعد ازکورشدن زمان خان، شرکت هند شرقی شاه شجاع خان را وارد کابل کرد ودوست محمد خان منافقانه مجاهد شده چند روزی درکنارمبارزان ماند وروانه ای پنجاب شد وشرکت هند شرقی اورا روانه ای لود یانه کرد. جای که قبلا شاه شجاع خان ابدالی هم برای استعمارزا ئی شدن همانجا بود.
اگرچه دوست محمد خان برای استعمار زا ئی شدن صف جنگ بی حاصل افغان- انگلیس را ترک وبه پنجاب رفته بود وفرزند ش اکبرخان درصف مبارزان به مبارزه ادامه داد ؛ برخلاف، دومی بارسیدن قطی نسوارپدرش ازلود یا نه تسلیم انگلیس شد وکمک به امارت انگلیسی پدر پلید خود کرد. جالب این است که ، پدرش او را برای کسب رضا یت شرکت هند شرقی کشت. مسخره اینکه ، ظاهروداود ، نواسه های سلطان خان طلا ئی ازاو قهرمان ساختند! قهرمانی البته پلاستیکی! پلاستیکی به این خاطرکه، یک خد مت گار استعمار وخا ئن به خیزش مردمی نمی تواند قهرمان شود. اگرچه خیا نت اکبرخان به جنگ مردم علیه شرکت هند شرقی ایجاب می کرد که ازاو قهرمان سازی نشود،اما استعمارزائی های بعد ازاو باید با تحریف تاریخ ازش قهرمان سازی می کرد ند که کرد ند.

Wednesday, 6 February 2019

نگا هی به فرهنگ سیا سی افغان ها


پیش نویس
ابراهیم ورسجی
هجدهم ماه دلو 1397
فرهنگ سیا سی افغان ها ازدوعنصرتشکیل شده است: نخست ، خواص خا ئن .دوم، عوام جا هل یا درجهل وقبیلگی نگهداشته شده توسط همان خواص خا ئن ، برای سواری گرفتن واستثمارکردن آن ها. نا گفته نما ند که ،تروریسم قبیلگی- مذ هبی طالبان افغان هم برشا نه ای همان عوام جا هل سواراست وآن ها ود یگرقوم ها را بد بخت ترساخته است! بنا برآن ، دراین پیش نویس، کمی درباره هردو پدیده ای سیاسی ، اجتما عی وفرهنگی ابرازنظرمی کنم.
ویستن چرچیل : سلطه بریتا نیا درجهان برشا نه های خواص خا ئن وعوام جاهل استواراست!
ریچارد نکسن درکتاب خود:"مردان بزرگ "، گفته است که :" اخرین بارکه با چرچیل درلندن عکس گرفتم، حین عکس گرفتن با دشواری ایستاد شده می توانست ودرچنان حالتی، روزنامه نگاری ازاوپرسان کرد که کشورغنا می خواهد کشورگینه را اشغال کند، نظرشما چیست؟ او گفت که غنا درخوردن آنچه که خود ش دارد ،گرفتاردرد معده است!" سخن اول را چرچیل درسال 1941 ،دروقت سخنرانی دریک دانشکده ای جنگی درلندن ،درپاسخ به پرسش یک دانشجو گفته بود. واصل مسئله ازاین قراراست که ، دروقت سخنرانی چرچیل،یک دانشجوازاو پرسان کرد که چرا ایرلند جنوبی انگلیسی زبان را فتح نمی کنید وازبرما درشرق دورتا افریقا ،سربا زان وطن ما را برای فتوحات مصروف کرده اید؟ چرچیل درپا سخ به پرسش آن دانشجو گفت که :"سیاست ما دردیگربخش های جهان بر جهل عوام وخیانت خواص استواراست وهردو آن ها درایرلند جنوبی نا یاب هستند! بنا برآن ، آن را فتح یا اشغال کرده نمی توانیم!" ازاین رو، بهتردانستم درباره سخن چرچیل درمورد غنا ، یا بالاترازقدرت کشورخود سخن گفتن و گام برداشتن سیاست کاران ، ازتجربه ای اودرباره هند وحماقت هاشم خان استعمار زا ئی هم یادی کنم.
واقعیت این است که، درسال 1941 ، بریتا نیای بزرگ درحال جنگ با هتلربود وچرچیل فرماندهی نیروهای دفاعی آن را بدوش داشت، نهرو وگاندی حرکت ازهند برو را علیه بریتانیا براه انداختند! حکومت لندن که درتنگنا گیرمانده بود، هیا تی را به دهلی اعزام وازگاندی ونهروخواست که حرکت تان را متوقف نما یید، تا بعد ازپا یان جنگ، استقلال هند را برسمیت بشناسیم وآن ها هم چنین کرد ند. وقتیکه درسال 1944، مشخص شد که نازیسم هتلرروبه فروپاشی دارد، لندن هیا تی را برای گفت وگوبا گا ندی ونهرو، برای برسمیت شنا ختن استقلال هند به دهلی اعزام کرد. محمد علی جناح رهبر حزب مسلم لیگ که بعدا قاید اعظم پاکستان شد، دروقت حرکت ازهند برو گاندی ونهرو آرام گرفته بود .ازاین رو، بریتا نیا همزمان با برسمیت شنا ختن استقلال هند، به گفته ای طارق علی پژوهش گربریتانویی پاکستانی تبار، پاکستان را به او تحفه داد! جالب این است که،همزمان با رسیدن هیات بریتانوی به هند ، درسال 1944، هاشم خان استعمارزائی با ارسال نامه ای به لندن، خواستارتحویل دادن مناطق افغان نشین شمال غرب هند به افغانستان شد! درحالیکه حکومت هاشم خان استعمارزائی به کمک بریتانیا زنده بود، باتوجه به آن، معلوم است که باداربه اشتهای صاف غلام بسیارخند یده با شد!
با درنظرداشت مطا لبه هاشم خان استعمارزائی ازلندن، که بعد ازاو، شاه محمود خان استعمارزا ئی ادعای پشتونستان خواهی کرد! محمد علی جناح دربخش افغان نشین پاکستان همه پرسی برگزار وهمه افغان های منطقه وفاداریی خود را به پاکستان ابراز وتوی دهن استعمارزائی های تحمیل شده برکابل مشت سخت کوبید ند! ازآن هم مسخره تراین که ، وقتیکه درسال 1947 ، پاکستان تقاضای عضویت درسازمان ملل را کرد،نما ینده ای حکومت استعمارزائی ها به آن رای مخالف داد. وقتیکه نماینده ای پاکستان رائی مخالف افغانستان به حضورپاکستان درسازمان ملل را به جناح / قاید اعظم اطلاع داد، او به دستگاه اطلاعاتی تازه تشکیل شده ای خود فرمان داد که آرشیو / با یگا نی جا سوس های افغان هند بریتانیا درراولپندی می باشد، به آن نگاه انداخته معاش های ماهوارآن ها را افزون نمائید! ازهمان روز، جاسوس پروریی پاکستان از خواص خا ئن افغان درادامه ای جاسوس پروریی هند بریتا نیا ازآن ها شروع شد که تاکنون ادامه دارد.
بنا برآن ، به قاطعیت می گویم وضع فاجعه بارکنونی افغانستان درگام نخست دستاورد خیا نت خواص افغان وجاسوس پروریی پاکستان ازآن ها می باشد. ازسوی دیگر، درسیاست ، اصل براین است که رهبران حکومت ها براساس توان کشور های خود سخن بگویند وتصمیم بگیرند. نگا هی کوتاه به تاریخ آن برهه ، نشان می دهد که پاکستان 120 میلیون نفوس وافغانستان پنج تا شش میلیون نفوس داشت ونان هم برای نفوس کم خود تولید کرده نمی توانست. یعنی بازارمواد خورا کی وپوشا کی اش پُر ازکا لاهای پاکستا نی بود! به عبارت دیگر، حکومت استعمارزائی افغان به مردم خود نان داده نمی توانست واکنون هم داده نمی تواند وادعای ارضی برپاکستان هم داشت ودارد وسیاسی - فرهنگی نما یان آن ازلروبر/ بالاوزیرافغان هم دست بردارنیستند!
درچنان شرایطِ حسا س تاریخ منطقه وجهان، ظاهرخان وداوود خان استعمار زا ئی نا توان ازنان وپوشاک دادن به مردم زیرسلطه ای خود ، بجای درس عبرت گرفتن ازخود مسخره کردن هاشم خان استعمارزائی یا کا کای خود شان، درسال 1944، درسال 1954، رسمیت مرزدیورند را که عبدالرحمن استعمارزا ئی با بریتا نیا با دار خود درسال 1893 امضا وامان الله خان ونادرغدار/ استعمار زا ئی های بعد ازاوهم آن را تایید کرده بود ند، باطل اعلام وبا پشتونستان خواهی ، دشمنی با پاکستان را آغازکرد ند. جالب این است که ، ظاهرخان وداوود خان استعمارزائی ، نواسه های سلطان احمد خان طلای می باشند. داستان سیاه سلطان خان طلا ئی این است که او برا درنا تنی دوست محمد خان استعمار زا ئی بود ودرپشاورزند گی می کرد. وقتیکه دوست محمد خان عزم گرفتن پشاورازهری سینگ برا دررنجیت سینگ ، حاکم پنجاب را کرد،سلطان خان فکرکرد که اگربرا درش پشاوررا بگیرد ، به اوفایده ای نمی رسد. ازاین رو، دربدل گرفتن پول وزمین ازهری سینگ درچارسده درشرق پشاور، به دوست محمد خیانت کرد .دوست محمد هم سرافگنده به جلال آباد برگشت. همان زمین ها، تاکنون دراختیارغفاری خانی ها می باشد. به این خاطرکه، آن ها هم نواسه های سلطان خان طلا ئی می باشند. پشتونستان خواهی نواسه های سلطان خان طلا ئی قبلا حکومت ننگین شان زنده بزور بریتا نیا وبعدا بزور اتحاد شوروی وهمنوای شان با غفارخانی ها ، برمی گردد به همان همخونی.همخونی ای که افغانستان را قربانی منافع خاندانی وشخصی کرد!
تاریخ سیا سی جهان بعد ازجنگ جهانی دوم، نشان می دهد که بسیاری کشور های مستعمره براساس خرد مند یی خواص وحمایت عوام هوشمند ازآن ها به خود گردانی رسید ند! برخلاف، افغانستان دردورباطل استعمارهای کهنه ،سرخ ونو باقی ماند! طرفه این که ، خرده استعمار زائی های جهادی به کمک پاکستان علیه جهادی های فارسی زبان رزمیده هم کابل را ویران کر د ند هم زیرفرمان نصیرالله با بر/ افغان پاکستا نی ووزیرداخله ای پاکستان ، طالبان شده هم علیه دیگر قوم ها جنگید ند هم به حکومت های سیاه کارکرزی ،غنی وعبدالله ، یا استعمار زا ئی های کنونی که برسرنیزه های سربازان امریکایی - انگلیسی ای زنده مانده اند ، کمک کر د ند تا استعمارزائی گریی قبلی درشرایط کنونی دوام پیدا کند وغارتگری های زیادی ازکمک های بیرونی ومنابع مالی درونی بکند! ازآن هم مسخره تراین که ، پاکستان یا غلام استعمارهای کهنه ونو هم تلاش برآقا یی برافغانستان ، یا بزقربا نی استعمار زا ئی های قبلی وکنونی کرده ومی کند آن هم با تولید تروریسم مذهبی ای نا شی ازافغانیت واسلامیت قبا یلی- افغا نی!

Monday, 4 February 2019

چهارنگاه متناقض راجع به گفت وگوهای صلح درافغانستان ،تحقق آن را دشوارترمی سازد

قصاب که زیاد شد ؛ گا وحرام می شود
سخن نغزفارسی
ابراهیم ورسجی
شا نزدهم ماه دلو1397
چند هفته می شود که گفت وگوهای صلح میان خلیلزاد / نما ینده امریکا درامورافغانستان وطالبان / شا خه ای ریشوی ارتش پاکستان ، دردوحه / مرکزقطرادامه دارد وسخن های متناقضی راجع به نتیجه ای گفت وگوها توسط دوطرف به خورد رسانه ها داده شده ومی شود. سخن های که سردرگمی درفضای مجازی ونگرا نی دراذهان عامه ای افغانستان به خصوص زنان ایجاد کرده ورئیس غنی را نیز پریشان ساخته است. ازاین رو،لازم می دانم درزمینه ابرازنظرنما یم. روشن است که ، گفت وگو ها میان دوطرف درباره مهار بحران درد سرسازوتروریسم طالبا نی- پاکستا نی درافغانستان دوام دارمی باشد. اینکه ؛ دربحران سیا سی وتروریسم جاری درافغانستان ،چهارطرف حتا بیشترازآن ها درگیر می باشند ؛ به آسا نی وزودی نمی توان بالای گفت وگو های جاری دردوحه ومسکو وجا های دیگرحساب بازکرد.
بنا برآن، بهتراست که درباره ای طرف های دا خلی وخا رجی ای درگیردربحران وتروریسم جاری درافغانستان ونگاه ها ومنا فع متنا قض آن ها ابرازنظرکرده ازدشواری های پرده برداری کنم که مستقیم وغیرمستقیم درمسیرگفت وگو های صلح مانع تراشی وسنگ اندازی می کنند. دراین راستا ، بهتراست که اول ، ازطرف های درگیر درگفت وگو های صلح واهد اف وفقدان توجه شان به منا فع مردم افغانستان نام ببرم ؛ و دوم، ازبرخورد منافع ونگاه های متناقض شان نسبت به حکومت کا بل وطا لبان، پرده برداری کنم. البته که ، پرده برداری وابرازنظر درباره ای طرف های گفت وگو دربحران وتروریسم جاری درافغانستان ،نشان می دهد که طرف های داخلی وخارجی ای زیردرآن درگیر هستند وبا ید برای پیش برد گفت وگوها یا مانع ترا شی درمسیرآن ها سهم داشته با شند:نخست، امریگا وحکومت درمانده و دست نشانده اش درکابل. دوم، حزب های سیاسی وانجمن های جامعه مد نی. سوم، هند ، کشورهای آسیای مرکزی وترکیه. چهارم،طالبان ، پاکستان، عربستان،چین ،روسیه وایران، به گونه های متفا وت دربحران وتروریسم طا لبا نی - پاکستا نی درافغانستان وگفت وگوهای تاکنون بی نتیجه ای صلح درآن، درگیرمی با شند.
بعد ازیاد آوری ازنام های سهم داران بزرگ ودرمیا نی درگفت وگوها برای تحقق صلح درافغانستان ،ایجاب می کند که از منافع آن ها درتا مین سلطه برموقعیت استراتژیک این کشورومنابع طبیعی به خصوص مواد مخد ردرآن هم نظری کوتاهتر ارایه کنم. درحالیکه ، همه بازی گران یاد شده درباره ای اهمیت موقعیت استراتژیک افغانستان وپیدا کردن نفوذ درآن تلاش می کنند ،اما درکنترول مواد مخدر چند کشورخاص به خصوص امریکا وپاکستان توجه وفایده بسیاردارند. بهرحال ، سخن ها واطلا عیه های که تا کنون توسط دوطرف گفت وگوهای صلح بیرون داده شده اند ؛ نشان می دهد که امریکا دچارمخمصه بیرون کردن ونگهدا شتن نیروهای نظامی ای خود درافغانستان می باشد وپاکستان هم که معلوم است بازیی دوگا نه کرده ومی کند.
بطورنمونه ، پاکستان هم می گوید که برطالبان اثر ونفوذ ندارد هم فشاربرآن ها وارد می کند تا وارد گفت وگوهای صلح با حکومت افغانستان وامریکا شوند. همچنان، پاکستان بخا طرکمک به تروریستان مورد بی مهری یا کم مهریی امریکا / بادارهمیشگی ای خود قرارگرفته وکمک های مالی آن هم برویش بسته شده است. بنا برآن ، دست بد وکارزیرزده است: نخست، کمک های خاص به طالبان داعش نامیده ای خود وگروه حقانی کرده است تا توحش را بیشترکنند. دوم، طالبان را درپکن، مسکو وتهران میانه رو وصلح طلب نشان داده است. سحنان سخن گویان وزارت های خارجه پکن، مسکو وتهران هم نشان می دهند که یا فریب دغلکاریی پاکستان را خورده اند ویا بازیی دوگا نه ای آن را می دانند وبازی سیاسی می کنند. بطورنمونه ، تهران برای اینکه ازعربستان وپاکستان عقب نما نده با شد ، با دا لربخشی ها به طالبان ودادن دفتر ها درمشهد ، زاهدان وتهران به آن ها ، طالبان بازی را گسترش داده وبه روا یتی طالبانِ زیادی را خریداری کرده است وتوسط آن ها درهرات، فراه ونیمروزجنگ وتروررا کسترش داده ومی هد.
بهر صورت ،پاکستان ، عربستان وایران ،بازی گران درجه اول درافغانستان بخاطر دین وهمسا یگی ای جغرافیا ئی با آن می باشند. البته که ، با وجود دین مشترک وهمسا یگی مرزی با افغانستان ،هرسه کشور یاد شده ، بدون مانع ومشکلات درافغانستان ، نمی باشند. مثلا،پاکستان بعد ازجنایت وتوحش نظا می هایش درپاکستان شرقی از ماه مارس تا ماه دسامبر1971 که منجربه تجزیه پاکستان بزرگ وظهوربنگله دیش شد واحساس کمزوری ودرماند گی دربرابرارتش هند،متوسل به کمک به تند روی وتروریسم مذ هبی درکشمیر وافغانستان شد. ازاین نگاه که هند قوی وافغانستان ضعیف می باشد،پاکستان اول بنام جنگ علیه حضورارتش سرخ درافغانستان ، ازامریکا وعربستان دالرگیری ها کرد ودوم طالبان والقاعده را برای جنگ با جهادی های فارسی زبان ساخت وکمک به رخداد یازدهم سیپتامبر 2001 درامریکا واشغال افغانستان توسط آن کشوربنام جنگ علیه تروریسم کرد. اکنون که امریکا بنام جنگ علیه تروریسم ،درافغانستان حضوروپا یگاه نظامی دارد، پاکستان ادامه ای حضورآن دراین کشوررا برابر به خلع سلاح اتومی خود گرفته بنام تشویق طالبان به مذا کره با امریکا کوشش دارد که اعتماد آن را دوباره کما ئی کند.
ازاین نگاه که ،بسیاری فریب کاری های پاکستان درامریکا وانگلیستان ، با داران خود ش رنگ با خته اند ،این روزها، درپکن ومسکو پرسه می زند تا ازطریق آن ها نفوذ خود را درافغانستان پیدا وتعمیق بخشد ویا امریکا را بترساند که غلامش را با داران دیگر به غلامی می گیرند وازاین طریق به با دارزیان رسا نی کرده می توانند. چین که مناسبات بهتر با هند ندارد،کوشش درجهت تقویت پاکستان علیه آن در جنوب آسیا وافغانستان می کند. دراین بازی میان پکن ودهلی نو،ضعف پاکستان سطح بالای تجارت دوطرفه میان هند وچین می باشد. ازسوی دیگر،هم هند هم چین هم روسیه درخاک های خود جمعیت های بزرگ مسلمان دارند وازرشد تند روی وتروریسم مذ هبی درافغانستان هم نگرانی دارند هم می دانند که پایگاه ها ی تروریسم وتند رویی مذ هبی در پاکستان می باشند. ایران که ازبد روزگاربارکش حکومت آخوندی شده است ؛ نگران تروریسم مذ هبی ای وها بی ها علیه خود می باشد. دراین بازیی کثیف سیاسی - مذ هبی، روسیه هم ازرخنه ای تروریسم مذ هبی درجامعه ای مسلمان های خود ترس دارد هم کشورهای آسیای مرکزی ، یا همسا یه های شما لی افغانستان را از تروریسم مذ هبی ترسانده وابسته به خود می سازد وتا حدی هم ساخته است. دراین میدان بازی، ترکیه هم دوانگشت اتهام را متوجه خود ساخته است:نخست ، قوم ها وکشورهای منطقه را نگران پان ترکیسم گریی خود ساخته است. دوم،برخی کشور ها ازاسلام گرائی حزب حاکم ترکیه وائتلاف آن با قطر وجمعیت اخوان المسلمون / برا دران مسلمان وحما س،ترسیده فکرمی کنند که رئیس جمهورکنونی آن وحزب او درفکر احیا ی خلافت عثما نی می باشند.
ازاین نگاه که ، درافغانستان هم ترک ها حضوردارند هم سازمان های اسلامی- جهادی افغانستان نگاه مثبت نسبت به رجب طیب اردوگان وحکومت او دارند ؛ ترکیه ای اردوگا نی هم ازنگاه ترک بازی هم ازنگاه اسلام گرائی فضای مناسب کاری برای خود درافغانستان پیدا کرده است. همچنان ، ازاین که پاکستان را تروریسم طا لبا نی- القاعده ای- داعشی درافغانستان وجهان بد نام کرده است وعربستان دریمن غرق شده وایران آخوندی درسنگراسلام گرائی درخاورمیانه، درحال باختن بازی به ترکیه ای اردوگان می باشد. و امریکا هم که جنگش علیه تروریسم درافغانستان توسط پاکستان یا نوکر بی دالرخوارو دودوزه بازش دچار سرشکستگی شده است ؛ سرشکستگی ای که باعث عقب نشینی قریب الوقوع یا دیرترسربازان آن ازافغانستان شده یا ممکن است که بشود! دراین راستا ، رسا نه ای شدن خبرهای عقب نشینی ای سربازان امریکا ئی ازافغانستان ،هم حکومت کا بل را نگران ساخته هم حزب های کمرنگ سیاسی وانجمن های کمرنگ جامعه ای مد نی ای آن را ترسانده هم پاکستان وطالبان یا شا خه ای ریشوی ارتش آن را امید وار سا خته است که دررسیدن به هد ف خود نزد یک ترشده اند.
بنا برآن ، درحالیکه گفت وگو های نام نهاد صلح ، درظاهر ، فرماند هی ارتش پاکستان وشا خه ای ریشوی ارتش آن یا طالبان را خوش بین کرده است ! برخلاف ،نیروهای سیا سی - افغانستا نی مخالف ارتش پاکستان وطالبان ، و کشورهای ذی دخل منطقه درافغانستان ، اجازه نمی دهند که تروریست پرور وتروریستا نش به هدف های نا پاک خود برسند! همچنان ، اعلامیه ای رئیس جمهور ترامپ مبنی براینکه کشورش حضورنیروهای اطلا عا تی خود را درافغانستان حفظ می نما ید. درواقع، نشان می دهد که امریکا ازگفت گوبا طالبان برداشت نظامی های پاکستانی را ندارد. مثلا، ادامه ای حضورنیروهای اطلا عاتی امریکا درافغانستان ، بدون شک ، ما یه ای نگرا نی فرماندهی ارتش پاکستان وطا لبان می با شد. معلوم است. اگر ارتش پاکستان وطالبان شاخه ای ریشوی ارتش آن،حضورنیروهای اطلاعا تی امریکا درافغانستان را پذ یرا شوند،تن به حکومت متشکل ازهمه نیروهای قومی ومذ هبی وگروهی وسیا سی می دهند. تن دهی ای که کمک به پیشرفت گفت وگوها می کند. درغیرآن، عربستان یا منبع مالی ارتش پاکستان در تروریست پروری هم دریمن غرق شده هم متوجه منافقت پاکستان درافغانستان شده است. بنا برآن ، دیگرسخاوت مندی مالی به ارتش تروریست پرورپاکستان نمی کند. به سخن دیگر، تروریسم پروریی ارتش منافق پاکستان منبع مالی خود را ازدست داده یا بزودی ازدست می دهد.
افزون برآن،افغان های متعهد به اطلاعاتی های امریکای درحکومت کا بل ، درصورت حضوربا دارخود به حضورخود ادامه می دهند. همین که غنی یکی ازآن مهره ها گفته است که اگرطالبان افغان هستند به وطن برگرد ند، بیانگراین است که او طالبان را افغان هم نمی داند! طوریکه نوسنده طالبان را شاخه ای ریشوی ارتش پاکستان می داند. همچنان ، خوب است که پاکستان دربازیی تروریست پروری، بادارخود ، یعنی امریکا را هم ازدست داده است! ازاین رو، در پکن ومسکو پرسه می زند! روشن است که پکن ومسکو درافغانستان منافع خود را پیگیری می کنند نه عمق استراتژیک پاکستان دودوزه بازرا! هند هم که برای مهارتروریسم طالبانی پاکستان درافغانستان موقعیت خود را تثبیت کرده است وعقب نشینی نمی کند. بنا برآن ، به نفع پاکستان می دانم که دوکاررابکند:نخست، مرکزهای تروریست پروری درخاک خود را بسته نما ید. دوم، دنبال کسب دوستی ای مردم افغانستان بگردد! درغیرآن ، هم طالبان را مردم افغانستان نفرین کرده ومی کنند هم ازطریق گفت وگوهای نام نهاد صلح ، پیداکردن جایگاه برای آن ها درساختارحکومت بعدی چه موقت چه دائمی دشوارترمی شود. معلوم است. اگرپاکستان چنین نکند،هم درسرراه گفت وگوهای صلح مانع خلق می کند هم خود وطالبان یا شاخه ای ریشوی ارتش خود را درافغانستان ، منطقه وجهان منفورترمی سازد هم ائتلاف کا بل ، دهلی وواشنگتن را دربرابر خود ایستاد کرده به مشکلات سیاسی ، اقتصادی وامنیتی ای خود مانند مشکلات افغانستان می افزاید. دراین صورت ،صلح درافغانستان همان گا وقربا نی می شود وبازی گران بیرونی حیث قصاب های زیاد را به خود گرفته آن را حرام می کنند. به این معنا که ، ادامه ای وضع کنونی افغانستان به نفع مردم این کشورکه نیست ، به نفع هیچ کدام ازبازی گران خارجی حتا پاکستان هم نمی باشد.