دوازدهم ماه سرطان 1397
بخش نخست:
روزی ملا نصرالدین به کوچه ای وارد شد وناگهان خرش دربا تلاق افتاد، مردم که دید ند ملا به مشکل روبرو شده است، به کمکش رسید ند وخرش را ازبا تلاق بیرون کرد ند. جالب این است که ، بعد ازرهای ازبا تلاق، وقتیکه ملا سواربرخرش ازهمان محله می گذ شت، خرش ازجای با تلاق دوری اختیارمی کرد. تاریخ سیاسی نا شاد افغانستان نشان می دهد که امیران آن بارها درهمان با تلاقی افتاد ند که سلف شان افتاده بود ند! ازاین رو، حق دارم بگویم که رهبران افغانستان به اندازه خرملانصرالدین شعور نداشتند وندارند!
درآغازنو شته ، به آگاهی سیاست کاران وفرهنگیان افغانستان برسا نم که هد فم ازنویشتن این مقاله ی دردوبخش ، کوبیدن وشکستن ذهن اسطوره ی -افسانوی وقهرمان سازی های دروغین دراین کشور بد بخت می با شد؛ نه بی احترامی به قبیله وقومی خاص. به این خاطرکه ، افغانستان نیازمبرم دارد که وارد عصر مدرن شود. عصری که رفتن به سوی کشور- ملت نقطه آغازآن می باشد. نقطه ی که با داشتن ذهن وتفکر اسطوره ی - افسانه ی- قهرمان ساز وخود بیهوده انگار نمی توان به آن رسید. اگربا وجود نوکری به هند بریتا نیا ، امیران قبا یلی افغان نتوانستند ازنماد های کمرنگ مدرنیسم انگلیس در هند، استفاده کنند وپس ازپا یان هند بریتا نیا وبرآمدن هند وپاکستان ، دراخیرنیمه نخست سده ی بیستم ، تلاش درجهت ترویج مدرنیسم روسی درافغانستان آغاز شد وبا کودتاهای ننگین 26 سرطان 1352 و7 ثور 1357 به فاجعه انجامید ، یا جاده سازی برای پیاده شدن ارتش سرخ وفربه شدن بنیاد گرای اسلامی ودرادامه آن تروریسم قبا یلی- مذهبی کرد ؛ بدوعامل زیر گره می خورد: نخست ، تفکر اسطوره ی غالب برذهن دسته ی حکومت گران گما شته شده توسط بیگا نگان وهم تباران نیمه با سواد اتراق کرده در دستارخان شان؛ دوم ،کمونیسم روسی را برابر به مدرنیسم آن گرفتن. آری ، مدرنیسم روسی نسخه برداری ناقص مدرنیسم اروپای غربی وکمونیسم روسی نسخه برداریی ناقص اند یشه های مارکس وانگلس بود. شا یان یاد آوری می باشد که ، مدرنیسم ناقص روسی را تزارها وکمونیسم ناقص آن را لینن ودسته اش شروع کرد ند که استالین یک عضوهمان دسته درزباله دان تاریخ واریزش کرد. ازاین رو ، حق با ولادی میر پوتین می باشد اگر بلشویسم ولادی میرلینن را عامل مهم عقب مانده گی روسیه درمقا یسه با غرب می داند.
درحالیکه ، ولادی میر پوتین ، بلشویسم را عامل مهم پس ماند گی روسیه درمقا یسه با غرب می داند ، مد یدوف نخست وزیر او باوردارد که روسیه به مدرنیزه کاری تازه نیازدارد تا بتواند به سطح غرب برسد. جالب این است که ، تازه رهبران روسیه متوجه اهمیت مدرنیته / اند یشی شده اند ! برخلاف ،چپ های روسی افغان دربا تلاق بنیاد گرای قبیلگی فرورفته اند. مثلا ، اگرخلقی نماهای تحصیل کرده دراتحاد شوروی با گذاشتن ریش های مصنوعی همکار طالبان هم تبارشان ، یاشاخه ریشوی ارتش پاکستان شد ند ،درواقع ، نشان داد ند که ذهن اسطوره ی - افسانه ی برخاسته از جهان بینی قبیلگی چنان درخود فرو برده است شان که قدرت درک شرایط نوین ملی- منطقه ی- جهانی رانداشتند وندارند. افزون برخلقی های طالبان شده ، کرزی که عضو طا لبان بود وبا دارودسته طالبانی- قبا یلی خود درجهت بازگشت طالبان درراستای تامین سیاست عمق استراتژیک پاکستان درافغانستان کارکرد. متاسفانه ، مسترغنی باداشتن شناسنامه ی امریکای ومدعی با سواد بودن ، بخاطرهمان ذهن اسطوره ی- قبیلگی، اول به ساز پاکستان رقصید ودوم بسازهند رقصید واکنون ازنهایت درماند گی بدریوزگی پاکستان شتافته است! ازاین رو، مطابق سخن نغزفارسی که :" خرهمان است ، ولی پالانش عوض شده است." می توانم بگویم که ذهن اسطوره ی- قبا یلی برای ادامه تاریخ ننگین خود باید درنظام های امارتی- شاهی- جمهوری قبیله گرا،کمونیسم قبیله گرا، جهادی گری قبیله زده، تروریسم قبا یلی ، وفاشیسم دموکراسی نما ، تاریخ ننگین پیشینیان بد کاره خود را پیشه می کرد تا مانع تراشی دربرابر فرایند مدرنیسم کند که موفقانه کرده است. ازاین رو، بهتراست که رهبران افغان دردوسده ی گذشته را درشعور داشتن ازخرملانصرالدین هم عقب مانده ترمعرفی نمایم.
بطورنمونه ، روزی ملا نصرالدین سوار بر خر خود ،ازکوچه ی می گذ شت که نا گهان خرش دربا تلاق فرورفت وگیر ماند. از خوش قسمتی جناب ملا نصرالدین ، مردم محل ازگیر ماندن خر او دربا تلاق آگاه شده به کمک اورسیده خرش را از با تلاق بیرون کرد ند. جالب این است که ، پس ازآن، هرزمانیکه ملا سوار برخرش از همان محل می گذ شت ،خرش که باری دربا تلاق درهمان محل فررورفته بود ، دور تراز محل با تلاق حرکت می کرد تا ما نند گذ شته درآن فرو نرود. به سخن دیگر ، خرملانصرالد ین آن قدرشعورداشت که جای با تلاق را شناسای ونه خواهد باردیگردرآن گیرافتد !
با درنظرداشت فرورفتن خر ملا نصرالدین در با تلاق وخود داری کردن آن ازحرکت به نزدیک جای با تلاق ،بهتر می دانم که بی شعوری بسیاری امیران وباصطلاح رئیس جمهوران افغانستان را در مقا یسه با خر جناب ملانصرالد ین به بررسی گرفته با نماد های گونه گون بازتاب دهم ! دراین بازتاب دهی بی شعوری امیران افغانستان در مقا یسه با خر حاج آ قا ملانصرالد ین، بحث را ازما ندن افغانستان در دورباطل کهنه ، سرخ ونو استعمارگری حتا نوکرپاکستان یا غلام غلام شدن ، یا بیرون شدن از زیرسلطه یک استعمار ورفتن بزیر سلطه ی استعمار دیگر ونرسیدن به استقلال که تاکنون ادامه دارد ، میاغازم.
ازآن هم اسف بار این که ، هم افغانستان گرفتاردوربا طل ماند هم شیا دان وعوام فریبان شعارهای توخالی ای داشتن استقلال داده ومی دهند وقهرمان های کاغذی برای استقلال خواهی واستقلال داشتن هم ساخته ومی سازند! بطورنمونه ،امیران وطن فروش افغان نوکری ووطن فروشی را از نو کری به رنجیت سینگ حاکم پنجاب یا پاکستان کنونی وشرکت انگلیسی هند شرقی شروع کرد ند. وقتیکه در سال 1849م، شرکت هند شرقی به حکومت رنجیت سینگ پا یان داد ودرسال 1857 م ،هند بریتا نیا درجای حکومت مسلمان هند نشست وملکه ویکتوریا امپراتوری بریتا نیا را درنیم قاره هند تاسیس کرد، امیران بی عرضه ی افغان درخد مت هند بریتا نیا درآمد ند. شا یان یاد آوری می باشد که ، با پا یان هند بریتانیا درماه اگست 1947 وبرآمدن هند وپاکستان ، نادرخانی ها که بدون حلقه غلامی استعماردرگردن خود حکومت کرده نمی توانستند؛ دوکارزیررا کرد ند:نخست، پرچم پشتونستان خواهی را علیه پاکستان بلند کرد ند ؛ دوم، برای ادامه حکومت قبایلی- نامردمی خود ، حلقه غلامی اتحاد شوروی را به گردن گرفتند!
ازاین رو ، بهتر است که موضوع را با نگاهی بتاریخ بررسی نمایم. آری ، امیران افغان از احمد خان ابدالی تازمان خان از خانواده اش اداره واقتصاد ساخته نتوانستند. بنا برآن ،برای پیداکردن نان ،به شهر های هند حمله کرده نان وآذوقه خود ولشکریان قبا یلی خود را فراهم می کرد ند. پیش ازآغازدوره حکومت های امیران ناتوان افغان دراداره واقتصاد سازی، مسئله ی جالب این بود که نادرافشارکه احمد خان ابدالی یکی ازافسران زیرفرمانش بود، ازحکومت مسلمان هند خواسته بود که هوتکی های پناهنده درخاکش را که بعد ازبراندازی حکومت صفوی ها دزدی وغارت وقتل کرده بود ند وبه هند گریخته بود ند، تحویل دهد. کاری که حکومت هند نکرد.ازاین رو، نادرافشار واحمد خان افسرزیرفرمانش به هند حمله وهشت صد نفرهوتکی های افغان را قتل ومرده های آن ها را بردیوارهای دهلی آویزان کرد ند. بعد ازقتل هوتکی ها وغارت خزانه شاه مسلمان هند، نادرشاه واحمد خان روانه ی خراسان بزرگ بود ند که اولی کشته شد. وبه گفته کارل مارکس، "احمدخان با غارت سرمایه ی دزدی کرده ای فرمانده مقتولش ، امپراتوری قبیلگی خود را درقندهارساخت."
شا یان ذکر است که ، با غارت خزانه ی پادشاه مسلمان هند توسط نادرشاه واحمدخان افسرزیرفرمانش،مسلمان های حاکم برهند تضعیف وهندوها وسیک ها وشرکت هند شرقی - انگلیسی تقویت شد ند. آری ، درآن برهه که احمد خان دربخش خاوری خراسان وکریم خان زند دربخش باختریی آن فرمان رواشده بود، شرایط مناسب اداره واقتصاد سازی برای اولی میسرشده بود.ازاین که احمد خان دررکاب نادرافشار، هوتکی ها را درهند قتل عام کرده بود وبعد ازبازگشت به قندهار، آن شهرراکه همه باشند گانش تاجیک ها بود ند، ویران کرد. درواقع، احمد خان هم باهوتکی های افغان هم با تاجیک ها دشمنی را شروع کرد. بعد ازقتل هوتکی ها وویران کردن شهرقند هاربرای متواری کردن تاجیک های آن، به نفع احمدخان بود که اداره سازی واقتصاد سازی درقلمروحکومت خود می کرد که کرده نتوانست. ازاین رو، برای پیداکردن نان وپول به سرزمین های شمال غرب هند، وابسته ماند.
ازاین نگاه که حمله نادرافشارحکومت مسلمان دهلی را تضعیف کرده بود، شرکت انگلیسی هند شرقی اولین کاری که کرد ، لشکروفادار به خود ازپیروان مذهب سیک را درقلمروپاکستان کنونی تشکیل داده به جان حکومت گرسنه احمد خان ابدا لی انداخت. مثلا، نخستین خیزش سیک ها علیه چپاولگری های سپاهیان احمد خان درلاهور صورت گرفت. جالب این است که ، زمانی که احمدخان می رفت به لاهور تا لشکرسیک را بکوبد، آن ها درجنگل ها پنهان می شد ند. همین که احمد خان به قندهارمی رسید، سیک ها دوباره حمله کرده مالیه وغله گیر های حکومت بی اداره واقتصاد او را متلاشی می کرد ند. بازیی که تا مرگ احمدخان ادامه یافت. ادامه ی که به فربه شدن نیروی سیک زیرسایه شرکت هند شرقی ولاغرشدن نفوذ حکومت احمدخان درپنجاب یا مرکزپاکستانی کنونی انجامید.
ازسوی دیگر، نفرت مسلمان های هند ازغارتگری های سربازان احمد خان کمک کرد به لشکرسیک تا شهرهای مهم شمال غرب هند را اززیرسلطه ای او بیرون نماید. دراین راستا، بهتراست ازدونمونه یاد کنم:نخست، حکومت مسلمان هند که دراثرتهاجم نادرافشار واحمد خانِ ضعیف شده بود، درنتیجه آن ،هند و ها وسیک های تند رو مسلمان ها را زیرفشارگرفتند. ازاین رو، شاه ولی الله دهلوی ومولانا عمر طی نامه ازاحمدخان خواستند که به کمک مسلمان ها برسد. بلی، احمد خان به جنگ هندو ها رسید، اما سربازان گرسنه اش چنان غارتگری کرد ند که شاولی الله ومولاناعمر ازشرمساری گریستند؛ دوم، روزی احمد خان به مسجد وزیردرلاهوربرای ادای نمازجمعه رفته بود، مولوی درخطبه ی خود به او حمله کرد ونزاع لفظی میان هردو شروع شد. درجریان نزاع لفظی، خطیب مسجد به احمد خان گفت که: چهار خواست ازخدا داشتم: قاری قرآن شدن ، عالم دین شدن ، زیارت کعبه وشهادت درراه خدا.ازاین که سه خواسته ام پوره شده است، خوشحال می شوم اگر بدست توشهید شوم تا به خواست چهارم خود برسم (1)!
جالب این است که ، احمد خان مولانا را شهید نکرد امابه لودهیانه تبعید کرد. جای که مدتی بعد شرکت هند شرقی شاه شجاع نواسه احمد خان ودوست محمد خان فراری ازجنگ اول با انگلیس را به آنجا فرستاد وازآن ها موفقانه نوکری گرفت. بهر حال، حکومت احمد خان تاحدی که توان داشت کوشش کرد تا نگذارد لشکرسیک به پشاور وکویته یا گلوگاه حکومتش برسد. اما بعد ازمرگ احمد خان وامیرشدن پسرش تمورشاه ، هم وضع مالی اداره قندهارخراب ترشد هم سیک ها به سوی کویته وپشاورنزدیک ترشد ند. تمورشاه که مانند امیرحبیب الله نوکرهند بریتا نیا ، جززن باره گی هنردیگری نداشت ، هم ناتوان ازباج دهی به سران قبایل درقندهارشد هم به کابل آمد تا به پشاورنزدیک شود ونان وتنخواه ماهوار برای کارمندان اداره مسخره ی خود را کمای کرده بتواند. ازپیش معلوم بود که ، اوضاع سیاسی- اقتصادی به زیان تمورشاه وفایده سیک ها درکویته وپشاوردرحال تغییرمی باشد. درچنان شرایطی که حکومت بی اداره واقتصاد باقی مانده ازاحمد خان روبزوال گذاشته بود ، تمورشاه مرد وجا یش را زمان شاه گرفت. زمان شاه که پول دربیت المال وغله درگدام نداشت، به سوی هند حرکت کرد تا نان کمای کند. ازاین نگاه که، شرکت هند شرقی و لشکر سیک زیر فرمانش برپنجاب ومناطق نزدیک به پشاور وکویته زیررهبری رنجیت سینگ مسلط شده بود ند؛ شرکت نامبرده وپاد شاه قاجار، شهزاده محمود ، برا درزمان خان را کمک کرد ند تا قندهار/ مرکزامارت او را فتح وبه عمرحکومت اوپا یان دهد. واقعیت تلخ این است که ، در خیزش شهزاده محمود ،زمان خان هم تخت هم چشمان خود را ازدست داد.
درواقع، شهزاده محمود اجیرشده توسط شرکت هند شرقی، رنجیت سینگ وشاه قاجاری فارس ، کمک درجهت نابودی امپراتوری بی اداره واقتصاد با بای خود کرد . با بای که پایه گذاربد بختی نواسه های خود ودیگر قوم های خرا سان شد. اینکه می گویم با با پایه گذاربسیاری سیه روزی های نواسه های خود می باشد ،دلیل های بسیاری دارم که به برخی نه همه آن ها اشاره می کنم:نخست ، با با هنر اداره واقتصاد سازی یا دولت سازی را نداشت ؛ ازاین رو،منابع درونی را فعال کرده نتوانست وازنظردرآمد وابسته به شمال غرب هند باقی ماند ؛ دوم، با لشکرکشی نان وغله درآوردی به شمال غرب هند،کمک به نابودی حکومت مسلمان هند وتقویت شرکت هند شرقی وگرایش های هندوی وسیکی ضد مسلمان ها زیرفرمان شرکت نامبرده کرد؛سوم، نیروهای مخالف اسلام درهند به خصوص سیک ها زیرفرمان شرکت هند شرقی هم مسلمان ستیزی هم پاکسازی بقا یای احمد خان ازهند را روی دست گرفتند.
درچنان شرایطی بحرانی که قبلا احمد خان به کمک نادرافشار،هوتکی ها را دردهلی قتل عام وبعد تر با ویران کردن شهر قندهار، تاجیک ها را متلاشی کرده بود، پسران جمال خان که بعدا بنام محمد زای ها مشهور شد ند، به رقابت با نواسه های او برخاستند. درنتیجه ای رقابت نامبرده،محمود وشاه شجاع، ازخانواده احمد خان ،کاغذ تشناب شرکت هند شرقی شد ند وپسران جمال خان که بعدا محمدزای وبارکزای نام گرفتند، درنوکری به شرکت انگلیسی هند شرقی ، حکومت رنجیت سینگ وجانشین آن، هند بریتانیا، پیشگام شد ند. شرکت هند شرقی که با لشکرخاص سیکی ای خود قبلا زمین را درشمال غرب هند درزیرپای مالیه وغله گیران احمد خان داغ کرده بود ؛ درادامه ای آن، به بهره برداری ازرقابت های قبا یلی ابدالی ها،محمد زای ها یا نوکران وفادار خود دردوسوی خط دیورند کنونی پرداخت. بهره برداری که سلطه شرکت را برمنطقه تامین وفا یده ای محلی آن به نفع دوست محمد خان وزیان شاه شجاع خان تمام شد.
آری، بررسی خیانت های آن برهه امیران افغان نشان میدهد که نصب شدن دوست محمد خان درجای شاه شجاع خان توسط شرکت انگلیسی هند شرقی، پا یان تاریخ سیاه ابدالی ها وشروع تاریخ سیاه ترمحمد زای ها بود! مردمان عصبانی هم که جنگ علیه شرکت هند شرقی کرد ند. درواقع، نا آگا هانه کمک به امیرشدن دوست محمد خان ، نوکروفادارشرکت هند شرقی درنتیجه خیانت وزیراکبرخان کرد ند! درحقیقت، کشتن شدن شاه شجاع یک مزدورشرکت وامیرشدن دوست محمد خان مزدور دیگرآن، نشان داد که مردم فهم وتوان آزاد شدن را ندا شتند. به سخن دیگر ، شرکت هند شرقی که ازخشم نا آگاهانه مردم وخیانت ومعامله گری های سران قبایل افغان آگاهی داشت، به برخی سران قبایل تحفه وسران قبیله های محمد زای وبارکزای را که دربی شعوری ازخر ملانصرالدین هم بی شعورتربود ند حاکم ساخت وسرنوشت وطن ما را بدست گرفت. درحالیکه ، سران قبا یل محمد زای وبارکزای خود را به شرکت هند شرقی فروخته بود ند، نیمه با سوا دان نان خورآن ها فرهنگ قهرمان ساز قبا یلی را درمیان مردم ساده رونق دا د ند.
بطورنمونه، شرکت هند شرقی که شاه شجاع خان ابدالی را به کابل آورده بود ومردم دست به خیزش زد ند، دوست محمد خان وپسرش اکبرخان درکنارمردم ایستا د ند. اما دراوج خیزش مردم ، دوست محمد خان ازصف قیام مردم فراروبه هند رفته به شرکت هند شرقی تسلیم وبه لودهیانه فرستاده شد. شرکت نامبرده که درمقابل خیزش مردم گیج شده بود، با دوست محمد خان درلودهیانه درتماس شد. دوست محمد به نماینده شرکت وعده داد که اگر به حکومت کابل نصب کرده شود، زند گی خود را فدای هند بریتا نیا خواهد کرد ( ر ک جهاد وجنگ سرد ج 1 مقاله بازی بزرگ). بعد ازتعهد دوست محمد به شرکت ، مطابق خواست بادار، قطی نسوارخود را به فرزندش اکبرخان فرستاد واو هم با گرفتن قطی نسوارپدرخائن وفراریی خود، به خیزش مردم خیانت وجاده سازی برای حکومت سیاه کارپدرش زیر فرمان شرکت هند شرقی کرد! جالب این است که ، بعد ازرسیدن به قدرت، دوست محمد خان ، فرزند فریب خورده ای خود را کشت ویک قرن بعد ، بازمانده های نادرغدار / نوکرهند بریتا نیا، اورا قهرمان ساختند. نفرین به این گونه قهرمان سازی ها! ادامه دارد.
0 comments:
Post a Comment