ابراهیم ورسجی
بیست وهفتم ماه دلو 1396
حملات قا تلانه وتباه کارانه ای تروریستان از اول تا نهم ماه دلو درهتل انترکانت ، چهار راهی صدارت واکا دمی نظامی درکابل ،ودرادامه ای آن ها، حمله به اداره نگهداری کود کان درجلال آباد وده های حمله ای قاتلانه دیگر درگوشه وکنارافغانستان ونا توانی حکومت ونهاد های امنیتی آن درپیشگیری ازآن ها؛ باعث شد تا نویشته ای کنونی را پیش کش دوستان وخوانند گان نمایم. درآغازنویشته، بهتراست بیاد دوستان وخوانند گان گران ارج بدهم که ازنظرسیاسی- حقوقی، مردمی که قلمروکاری دولت را گسترده ساخته ومی سازند؛ بدون شک ، سرنوشت خود را به ویرانگری وتباه کاری قدرت وقدرت خواهان می سپارند. قدرت افسارگسیخته که قانون اساسی تمرکز گرای دست ساخت جورج بوش ، رئیس جمهور قبلی امریکا ، به کرزی وغنی داد وآن ها هم با وجود تمرکز قدرت دردستان خود ،کاری درجهت دولت سازی، بازسازی اقتصادی ومهارتروریسم کرده نتوانستند. ازاین رو، مردم افغانستان به خصوص مردم کابل را به غم نشانده اند!
بنا برآن ، عزم جزم کرده ام تا سیاست افغانستان را درروشنای تجارب تلخ دیروز، بی ثبا تی امروز ودورنمای تاریک فردا مورد بحث وکنکاش قراردهم. معلوم است که ،بحث های فرهنگی، اید ئولوژیک ،سیاسی، اجتماعی ، اقتصادیی زیادی درافغانستان صورت گرفته ومی گیرد وانترنت ، فسبک ورسانه های دیداری وشنیداری هم به هرکس به هرسویه ی موقع داده است تا نگاه ها وبرداشت های خود را درپیوند به پرسمان های ملی، منطقه ای وبین المللی ابرازنماید . پرسمانی که خوشایند می باشد. بهررو، با ستایش ازبحث ها ونوشته های صورت گرفته درباره مسایل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی،امنیتی و اقتصادی افغانستان تو سط افرادی دا رای گرایش های گونه گون ، به این مسئله تا کید می ورزم که بحث های آن چنانی ازنگاه سیاست واقع بینانه کمبودی های داشت ودارد که دراین سلسله نویشته ها آن ها را تا حد توان منتقدانه پیگیری می کنم.
شا یان ذ کراست که ، پرسمان های زیر: تمرکز قدرت دراداره نفراول واتراق کردن چا پلوسان ومتعصبان سمتی درآن،فرهنگ سیاسی توطئه زده، نبود سیاست مداران ومد یران ورزیده ووطن دوست وافزونی سیاست کا ران ودشمن تراشی های آن ها دردرون وبیرون افغانستان ؛ مرا وا دار کرد تا این گونه بحث های سیاسی را از دید سیاست واقع بینانه روی دست بگیرم. با درنظرداشت عنوان نویشته ، یا کمک ناتوانی حکومت افغانستان به گسترش تروریسم ، گستاخ ترشدن تروریستان وحامی آن ها یا پاکستان ، به آگا هی دوستان وخواننده گان گران ارج می رسانم که متکی برسیاست واقع بینا نه ، دراین راستا ، به پیش می روم. وسیاست واقع بینا نه ، نشان می دهد که سیاست های بلند پروازانه وآرما نی حکومت گران نا مردمی پریروز ، دیروز وامروز ، وضع ناگوارکنونی افغانستان را رقم زده اند. بنا برآن ، بسیار کوشش می کنم تا بررسی وبازتاب عامل های وضع نا هنجارکنونی افغانستان واقع بینا نه صورت بگیرد، " تاسیه روی شود / هرکه دراو غش باشد"!
دربالا ،ازواژه سیاست های بلند پروزازانه ای سیاست کاران استفاده کردم . کاربردی که بهره برداری ازتاریخ های شاد وناشاد را ضروری می سازد. اینجا است که اهمیت تاریخ وتجربه های تاریخی درسیاست مطرح می شود. دراین راستا، تجارب سیاسی- تاریخی نشان داده ومی دهند که رهبران وحکومت های ناتوان ازعرضه ای خد مات برای مردم ؛ درداخل وخارج کشوردشمن تراشی می کنند تا ضعف های خود را پنهان ومردم را فریب دهند! مثلا، تمام مرزهای کشورهای افریقای- آسیای ازجمله افغانستان را استعمارگران کهنه تعیین کرده اند واستعمارگران نو تا کنون به حفظ آن ها ادامه داده اند. مرزبندی های که درترسیم آن ها توده های کشورهای استعمارزده هیج نقشی نداشتند ؛ ودستاورد آن ها هم کشورهای پوشالی می باشند که زیرفشارجهانی سازی ودست اندازی های همسایه های غرض ورز قرارگرفته وروبه نابودی دارند. جالب این است که ، هم استعمارگران کهنه ونو هم حکومت گران باصطلاح مستقل ، با کاربرد سانسور مانع آگاه شدن توده ها به مسایل مربوط به سرنوشت شان شده اند. ازاین رو،جهانی سازیی اقتصادی ، اتفجار اطلاعاتی زاده ای فن آوری آگاهی بخش ، وحکومت های نا مردمی ، بحران های هویتی- سیاسی خلق کرده کشورهای پوشالی ازافغانستان تا لیبیا را گرفتاربی حکومتی وآشوب وتروریسم کرده است.
بنا برآن ، بحث را درباره بحران سیاسی- اداری افغانستان وگستاخ ترشدن تروریستان وحامی آن ها، یا پاکستان ادامه می دهم. درگذ شته های دورونزدیک ، رسم براین بود که قدرت های بزرگ درامورداخلی حتا درروابط بیرونی کشورهای درمیا نی وکوچک دست اندازی می کرد ند. طرفه اینکه ،اکنون همه کشورها حتا کشورهای کوچک درامورداخلی یک دیگردست اندازی یا مداخله می کنند ؛ ودربسیاری موارد ،مشترکات نژادی وفرهنگی دردوسو یا چهارسوی مرزها مشوق یا عامل چنان دست اندازی های شده ومی شوند. تجربه نشان داده است که فقرتاریخی ،فرهنگی ، فرصت طلبی وعوام فریبی سیاست کاران بی عرضه ونا مردمی به طول وعرض چنان دست اندازی ها افزوده ومی افزایند. ازاین رو، به صراحت می گویم که وضع کنونی افغانستان نتیجه چنان سیاست ها ودست اندازی های می باشد.
بطورنمونه، سیاست کا ران افغانستان که درحل دشواری های سیاسی- اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی کشورخود درمانده بود ند؛ بخاطر فقرتاریخی- فرهنگی وفرصت طلبی سیاسی، نزاع مرزی با پاکستان را شروع کرد ند. نزاعی که باعث واکنش زشت تر پاکستان ورقم زدن وضع ناگوارکنونی افغانستان شده است. دراین گونه نزاع آفرینی ها، بهتراست نا دانی وفرصت طلبی وعوام فریبی سیاست کاران دیروز وامروزافغانستان به نقد گرفته شوند، تا چه باید کرد برجسته وراه بیرون رفت جستجو کرده شود. به راه بیرون رفت وبحث درباره ای آن ازاین نگاه تاکید می کنم تا کمک به تمیزمسایل ملی- سرزمینی ازمسایل قومی نمایم!
بطورنمونه، دربالا تذ کردادم که مرزهای چهارسوی افغانستان را که در دوسوی آن ها قوم های یکسان زندگی زند گی می کنند ؛ استعمارگران کهنه ترسیم کرده اند. مرزهای که سیاست کا ران افغان تنها طرف پاکستانی آن را نمی خواهند. ازاین رو، نزاع مرزد یورند با پاکستان نزاع قومی می باشد نه نزاع ملی آن هم اگرملت را به حساب سرزمینی درنظربگیرم. به این خاطرکه، تنها مطابق تعریف کمرنگ دایرت المعارف روشنگری فرانسه که همه با شند گان یک سرزمین مشخص را بدون درنظرداشت تنوعات قومی ومذهبی ملت نامیده است؛ می توان افغانستان را داری ملت گرفت. ازاینکه اکنون کاربرد واژه افغان در تذ کره / شناسنامه نزاعی ومانع توزیع آن شده است، تنها ازکشورافغانستان می توان نام برد نه ازملت افغانستان. معلوم است. وقتیکه سیاست کا ران بی عرضه افغانستان همسوی نژادی دوسوی دیگرمرزها وفراگیری زبان فارسی وکمرنگی زبان پشتو درکشورما را فراموش ودنبال قوم خود شان درآن سوی دیورند می روند، بدون شک ،ملت بودن افغانستان مطابق تعریف دایرت المعارف روشنگری فرانسه را پشت معرکه می اندازند.
افزون برآن ، وقتیکه همکاری اکثرمخالفان خط دیورند با جنگ طالبان زیر فرماندهی نصیرالله بابر وزیرداخله پاکستان، علیه دولت اسلامی مجاهدین را که رهبر آن یک فارسی زبان افغانستان بود، درنظربگیرم، ناسیونالیزم افغانی وملت افغان می افتد پشت معرکه. همچنان ، وابستگی های شرم آورهمه حکومت های قبلی افغانستان به کهنه وسرخ استعمارگری وناتوانی مستران: کرزی وغنی دردولت سازی ومهارتروریسم با وجود کمک های بزرگ مالی امریکا ونقش جنگی ناتو؛ نشان می دهد که کشورما دشواری های بی شماردرونی دارد. دشواری های که به پاکستان کمک کرده ومی کند تا درفکرشناساسی خط دیورند توسط ارگ نشین ها درکابل نشده و مرزآمورا مرزغربی خود پنداشته درواقع درفکرضمیمه ساختن افغانستان به خاک خود شود که به گفته شاعر: خیال است ومحال است وجنون!
ازاین رو، به صراحت وقاطعیت می گویم که بررسی واقع بینانه ای مسایل دیروز وامروزافغانستان ما را کمک می کند تا ضعف های درونی آن را شناسای ودرفکرترمیم آن ها شویم . همین که حکومت افغانستان با وجود 125 هزارمیلیون دالرکمک های امریکا ویک برسوم آن کمک های دیگرکشورها وحضورجنگی ای ناتو ، توان دفاع ازخود و مهارتروریسم وارداتی ازپاکستان آن هم با ابزارسازی خود افغان ها را ندارد، دال براین است که کشورما ضعف ها وکمبودی های سیاسی، اداری، اقتصادی ومعنوی ای درونی دارد. کمبودی های که مشوق پاکستان درحمایت ازتروریسم وگستاخترشدن تروریستان زیرفرمان آن شده است! ادامه دارد.
0 comments:
Post a Comment