ابراهیم ورسجی
نزدهم قوس 1396
این تحلیل را در پیوند با شایعه ای مبنی بر پخشی نواری ازعلامه اقبال درگزارشی درسایت روزنامه جنگ چاپ پاکستان کرده بودم.گزارشی که توسط منیب اقبال ،نواسه روانشاد علامه اقبال رد شد! لحظه قبل ، وقتیکه این عکس روانشاد اقبال ،فیلسوف ،نواند یش مسلمان وشاعرفارسی زبان هند را درسایت روزنامه جنگ دیدم ، واقعا گریستم! به این خاطر که ، ازروزیکه توان خواندن پیداکرده بودم ،درمیان شاعران فارسی زبان ، بسیاربه اشعاراین بزرگ مرد تاریخ نظم حماسی فارسی گرویدم. البته به حدی که، اکثریت اشعاراین بزرگ مرد دنیای نظم فارسی را حفظ کردم وبعدا ترجمه فارسی کتاب" احیای فکردینی" اوراهم پیداکرده وخواندم. ازاینکه بسیار پیچیده نوشته بود کمترازآن سردرآوردم. زمانیکه ، بعد ازکودتای ننگین ماه ثور1357 که رژیم وحشی زاده آن کشتارزندانیان مسلمان دوره داودی اولین کارنامه اش بود وکمربه کشتارجوانان مسلمان بست ،به تحصیل دردانشگاه کابل پایان داده روانه ی پاکستان شدم. درزمان هجرت به سوی پاکستان، اولین شعری که ازاقبال درذهنم برجسته شد،درباره لنین بود که شاگردان مسلح کم عقلش به افغانستان بزورتفنگ حاکم شده بودند. اگرچه، اکنون آن شعراقبال درباره لنین درذهنم نمانده اما مفهومش این است که "لا دارد والا ندارد. یعنی پدیده های موجود را نفی می کند ودرجای آن ها چیزی بهتری برای نشاندن ندارد! دستاورد ایدئولوژی لنین وحکومت 70 ساله حزب او برای مردمان شوروی ، عقب ماندگی مرگبار درمقایسه با اروپای غربی بود. عقب ماندگی ای که پوتین، رئیس جمهورروسیه نا امیدانه آن را تایید می کند!
بهررو، درافغانستان گرفتارشده دردست بی منطق های کودتای هفت ثوری ، مصیبت این بود که شاگردان لنین هم با زورتفنگ حاکم شده بودند هم عقل نداشتند هم جامعه افغانستان ونیازهای فوری آن رادرک نمی کردند.ازاین رو،با وجود شعار" نان ، پوشاک وخانه"، شروع به کشتاربی خانه ها وبی نان ها کردند! ودستاورد آن ها هم اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ وجنگ سرد قدرت های بزرگ ، ویرانی افغانستان وتروریسم بنام دین می باشد. بلی، شاگردان نادان لنین هم باتوحش علیه مردم کمک به قیام آن ها علیه حکومت خود هم جاده سازی برای ارتش سرخ هم برخی ازآن ها دیروزبا ریش های درازواقعی یا مصنوعی اعضای طالبان شدند واکنونی بسیاری آن ها کفش اعضای سازمان سیا ،یا سازمان اطلاعاتی امریکا را درکابل پالش می کنند.
با درنظرداشت گفته های بالا،بهتراست که کمی درباره آگاهی وغمباری آن سخن بگویم تا هم حق اقبال ،مسلمان آگاه هندی هم حق نا آگاهان چپی، جهادی، طالبی وتکنوکرات مآب افغانستان را بجاکرده باشم. دراین باره ، حضرت مسیح ع گفته است:" آگاهی با غم واندوه همراه می باشد"! آری ، من ؛ مفهوم این سخن حضرت مسیح ع را اکنون بیشترازهرزمانی دیگری درک ولمس می کنم. وقتیکه اشعاراقبال ونظر شریعتی درباره اورا می خوانم ،بیشتربه غم هایم می افزاید.همین که اقبال می گوید: به آن دین وبه آن دانش چه نازی / به کف ناداده نان جان ازبدن برد! واینکه شریعتی می گوید: دینی که بدرد دنیای مردم نخورد ؛ بدرد آخرت آن هاهم نمی خورد! شایان ذکرمی دانم که ، منظوراقبال وشریعتی اینجا ازدین همان فقه های شاهی- شیخی ای بریده ازقرآن و آلوده شده با خرافات می باشد که شاهان مستبد وشیخان ریاکاربا سوء استفاده ازآن مسلمان ها را اسیر وآزادی شان را سلب وشکم ها وکله هایشان را خالی کرده اند! همین که، همه روزه ، مسلمان ها ازوطن خود فرارودردریای مدیتران غرق می شوند؛ ودرداخل کشورهای مسلمان، حکومت های بیداد گر وتروریستان دست پرورده آن ها بنام دین مسلمان کشی می کنند،حقانیت گفته های اقبال وشریعتی را نمایان می کنند. بنابرآن،این گفته اقبال را بسیار ستایش می کنم که :" انسان امروزبدوچیزنیازمبرم دارد: تفسیرمعنوی جهان وآزادی فردی.درواقع ، آزادی فردی درجامعه های مسلمان به عمر استبداد پایان می دهد وتفسیرمعنوی ازجهان، انسان را پوچی نجات می دهد!
0 comments:
Post a Comment