Thursday 14 December 2017

مسترحکمتیارکه ازطریق بنیاد گرای دارای سرمایه شده است ؛اکنون، می خواهد ازطریق قوم گرای پشتون هارا به بهشت ببرد

ابراهیم ورسجی
بیست چهارم قوس 1396
این تحلیل درپیوند به تفرقه انگیزی های قومی- زبانی ای مسترحکمتیارکه دریک گزارش درسایت فارسی بی بی پخش شده است ؛ واو درآن هم مسایل نفرت انگیز قومی را دامن زده هم نسبت به واژه های ناب فارسی بنام واژه های ایرانی واکنش فاشیستی نشان داده است ، ارایه شده است. ازاین که تحلیل یاد شده درصفحه فسبکم بازتاب یافته است ، بهتردانستم که دروبلاک اندیشه هم پخش شود،تادوستان ازآن مستفید شوند!روشن است.ازاین نگاه که فارسی یک زبان جهانی ودرافغانستان زبان اکثریت مطلق مردم می باشد، تهاجم فرهنگی مورد نظرحکمتیاروفاشیست های همتبارش را بهوده می دانم. واقعیت این است که ، درسال 1926 ، استالین وحشی به جنگ علیه زبان وفرهنگ فارسی بخاطرگستره این زبان وفرهنگ درآسیای مرکزی وحضورمذهب ابوحنیفه فارسی زبان درکنارآن اقدام کرد. بعدا که نادرخان وحشی به کمک هند بریتانیا واستالین درجای حبیب الله کلکانی نشانده شد،اووتیم جنایت کارش کوشش کردند که فارسی ستیزی استالین را درافغانستان تکرارواین زبان را ازمعارف قبایلی خود بیرون کردند. ازاین که بخاطرنبود آموزگاران بزبان پشتو این طرح شکست خورد، ظاهرشاه دردوره حکومت شاه محمود خا آن را باطل اعلام کرد. درکنارباطل اعلام کردن طرح ننگین یاد شده،ظاهرشاه پوهنتون ، پوهنزی ، شونزی ، سارنوال را که ترجمه فارسی دانشگاه، دانشکده ، دبیرستان ودادستان دوره رضاشاه پهلوی می باشد وارد معارف رسمی کرد ، تا با کاربرد آن ها حتا درکتاب های فارسی ، بی هویتی فرهنگی- تاریخی ای خود را تلافی کرده باشد. همچنان، زبان فارسی را به دردی تغییرداد تا مرزکشی میان ایران وافغانستان دو کشورهمزبان هم فرهنگ و هم تاریخ کرده باشد.این حماقت ظاهرشاه درزمانی صورت گرفت که کتاب های درسی ای مکتب های افغانستان را موسسه نبراسکای امریکا در ایران چاپ می کرد!!! بلی،این سیاست فرهنگی - فضولانه ظاهرخان ، ادامه پشتونیزه کردن تاجیک هابود که دردوره نادرخان شروع وبه شکست انجامیده بود.دراین باره، خلیلزاد یک نظردرتزدکترایاماستری خود زیرعنوان" سیاست های نژادی درجنوب آسیا دارد" وآن اینکه:" پشتون ها می خواستند تاجیک ها را پشتونیزه کنند؛برخلاف، پشتون ها تاجیکیزه شدند"!
بهرحال ، درباره مسترحکمتیار وچرندیات گوی های اخیرش درباره مسایل قومی وزبانی وفرهنگی درافغانستان ،می خواهم بگویم که این آقا که ازنظر علوم اجتماعی وسیاسی بی سواد می باشد وهمچنان بنیاد گرابود. پس، حق دارد که این گونه تناقض گوی ها کند تا کمبودی های شخصیتی خود را پوره نماید! ازاین رو، بهتراست درباره بنیادکرای وقوم گرای حکمتیار سخن بگویم تا "سیه روی شور / هرکه دراوغش باشد"! درباره بنیاد گرای مذهبی وبنیادگرابودن مسترحکمتیار، باید بگویم که بنیاد گرای دراصل ابزارقدرت ساختن دین برای رسیدن فرصت طالبان به قدرت می باشد.ازاین رو، حکمتیاربنیاد گراشد تا بنام دین به قدرت برسد.روشن است. وقتیکه بنیاد گرای اش هم به قدرت رساندنش نتوانست هم کابل راویران کرد، وارد قوم گرای شده است تا به باورپوک خود به قدرت برسد البته ازاین طریق. معلوم است که ، پشتون ها تا کنون قوم نشده اند وقبایل باقی مانده اند ودرمیان قبایل پشتون هم اکنون دسته ها وافراد زیرفعالیت دارند:طالبان که اکثریت عوام پشتون را باخود دارند واسلام قبایلی- تروریست پرورهم چنین ایجاب می کند وپاکستان هم برای تامین منافع خود ازآن ها حمایت می کند.دوم، طالب کرزی مصروف جنگ اندازی قبایل ابدالی وغلزای است.سوم، مسترغنی هم تلاش دارد که غلزای ها وابدالی ها را همکارخود نماید. چهارم، ملانورالحق احدی که گروهک چند نفری افغان ملت رادارد، علم بردارپشتونیسم است. خوب است که مسترحکمتیار درگام پنجم بعد ازآن عالی جنابان آمده است تا پشتون ها را به بهشت براند! بهرصورت، باورمن به حیث یک نوسنده وفرهنگی تاجیک،این است که مذهب ابوحنیفه وبوستان وگلیستان سعدی ومیا روشان ، صوفی فراری تاجیک ازکابل به منطقه قبایلی پشتون ، چنان درپشتون هااثردارند که نمی گذارند مناسبات آن هارا با تاجیک ها، فرصت طالبان وتباه کارانی مانند مسترحکمتیار برهم بزنند! بنابرآن، همسوی تاجیک ها وپشتون ها راپایدار ودوام دار وبرای مسترحکمتیار آینده ی جز شرمساری نمی بینم!

0 comments:

Post a Comment