ابراهیم ورسجی
یازدهم جوزای 1396
روز چهارشنبه 31 ماه مه برابر به دهم ماه جوزا،ازساعت چهارتاپنج پس از چاشت به وقت آتوا / پایتخت کانادا،فلمی زیرعنوان ( جنگ خود افغانستان) درشبکه تلویزیون الجزیره به نمایش گذاشته شد. فلمی که منوط به سال 2014 بود. سالیکه نقش جنگی سربازان امریکای وناتو پایان یافت وشمارشان هم به کمترین سطح رسید آن هم آموزشی نه جنگی. واقعیت این است که، با دیدم فلم یاد شده تکان خوردم! البته بخاطر نبود نظم وفرماندهی واکمالات درنیروهای رزمی ارتش افغانستان..
شایان یاد آوری میباشد که، فلم نامبرده تنها جنگهای سربازان علیه تروریستان درولایت هلمند را دربرمی گرفت نه دردیگر ولایت هارا. درحالیکه یکساعت فلم رادیدم ولحظه های را تماشاکردم که جز گریه وفریاد کشیدن چاره ی برایم نمانده بود وحق هم داشتم که اشک بریزم وناله سردهم. به این لحاظ که ، تروریسم دشمنان ،ابزارشدن افغان ها دردست آنها وفداکاری سربازان و بی وجدانی مقام های باصطلاح بزرگ دفاعی- امنیتی افغانستان درآن فلم هویدابود! بلی، هم بی وجدانی مقام ها هم نبود اداره محلی درولایت هلمند آشکاربود. درحالیکه بنام مقام های حکومتی درهلمند هستند ومعاش میگیرند وکاری به ولایت خود نمیکنند وتاوان آن را سربازان وافسران ازدیگر بخشهای افغانستان پرداخته ومی پردازند.
بطورنمونه، درنبود اداره محلی، سربازان اکثراً بدخشانی که ازلهجه شان شناخته میشوند به میدان جنگ میروند واکمال نمی شوند.درموردهای هم درفلم دیده شد که سربازان زخمی میشوند ودرنبود ترتیبات بهداشتی امکان درمان وزنده ماندن آن ها وجود دارد، اما سربازان دیگر سربازان زخمی را درنبود وسیله نقلیه با دست کش میکنند که بخاطر دوری محل زخم برداشتن ومقری که باید به آنجا رسانده شوند، جان می بازند.افزون برآن، فرمانده دسته ی جنگی مخابره میکند که هم محاصره شدهایم هم سربازانی زخمی داریم وباید عاجل کمک شویم؛ برخلاف، ازمرکز فرماندهی که نمیدانم درکجاموقعیت دارد، نه پیامی دریافت میکند ونه کمکی.
معلوم است. اگر حکومت محلی وجود داشته باشد، پولیس های محل هم کمک درامنیت میکنند هم کمک در کاهش تهدید های میکنند که متوجه سربازان میباشند هم از نظر درمان زخمی هابیمارستان محلی زخمی هارادرمان می کند..ازسوی دیگر، سربازان از ولایت هلمند درصف سربازان رزمی نیستند ورزمی ها نسبت به محیط جنگی اطلاعی هم ندارند. وقتیکه ناآگاهی سربازان درباره محیط جنگی جمع نفوذی های تروریستان در صف آنها ونبود نظم وفرماندهی دست بدست هم می دهند، تلفات سربازان درنتیجه حملات خودی ها بیشتر از تلفات دربرابر دشمنان می شود.دونمونه ی دیگرهم ازهمه ترسناک میباشند وآن اینکه سربازان پیشروی میکنند ودشمن شکستخورده فرارمی کند؛ ازاینکه نظم وفرماندهی درمیان نیست، دروقت برگشت ازمیدان نبرد، سربازان بدام دشمن افتاده تلفاتی میدهند که دوبرابر دستاوردهای شان می باشد.
افزون برآن، یک فرمانده هم درمخابره با مرکز هم درتماس با سربازان جنگی یک نفوذی را زندانی میکند وازیک خانه که برسربازان حمله میشود رفته شلیک کننده را دستگیرمی کند به مرکز خود آورده روانه مقراصلی میکند ودروقت تسلیم دهی نفوذی وشلیک کننده به صراحت میگوید که بارها این گونه تروریستان وقاتلان سربازان ارتش ملی را دستگیر وبه حکومت تحویل دادیم ورهایشان کرده اند.این است کارنامه وطن فروشانه اعضای ستون پنجم که در زیر ریش مقام های مغرض وبی کفایت ودر اصل وطن فروش حکومتی جاگرفته وبه ارتش ونیروهای رزمی وطن ضربه می زنند.
بادرنظرداشت فلم یاد شده ودرس ترسناکی که ازآن گرفتم، به این نتیجه رسیدم که طالبان یاتروریستان بیرون حکومتی چیزی نیستند اما طالبان یا تروریستان درون حکومتی هستند که هم شمارشان زیاد است هم خیانت شان به وطن بی شمارمی باشد. بلی، این است ملی گرای افغانی ووحدت ملی که برخی سیاست کاران پفیوز ورذل وبی تاریخ وبی فرهنگ دربارهاش شعار میدهند ومردم فریبی می کنند. واقعیت این است که، من ازتماشای فلم جنگ خود افغانستان هم ترسیدم هم مطمئن شدم. ترسیدم ازاین نگاه که از فرهنگی ها تا سربازان عادیی همه فهمیده اند وازنفوذی ها گیلایه دارند وحکومت غنی- عبدالله توجهی به گیلایه شان نمی کند؛ امید واربه این شدم که شعور سربازان بسیار بالارفته وخودی وناخودی را شناخته اند. شناختنی که هم فایده دارد هم زیان. فایده ازاین نگاه که، بلند رفتن شعور سربازان مشوق آن هامی شود تا خدمت کار رهبران مزدور ونامردمی نشوند به گونه ی که تاکنون شده اند.ترسیدم ازاین نگاه که، سربازان نا امید شده میدان نبرد را ترک می کنند. رویداد احتمالی نا خوشایندی که کمک به تروریستان ودشمنان بیرونی مردم ما می نماید.
با توجه به گفتههای بالا، به فرمانده بی احساس کل قوا ووزیران نابکارداخله ودفاع ورئیس امنیت ملی ، پیشنهاد میکنم که به کارهای زیر دست بزنند:نخست،نفوذی ها را از صف سربازان ارتش ملی وپولیس ها پاکسازی نمایند؛ دوم، با روی دست گرفتن یک سیاست کادری، به ساختن اداره های محلی درهمه بخشهای کشور بهخصوص درمناطق هم مرز پاکستان بپردازند ، تا اداره محلی کمک کند به سربازان در زمان جنگ؛ سوم، سربازان را درمناطقی که ازآن شناخت ندارند به جنگ اعزام نکنند اگراعزام می کنند، درست اکمال کنند؛چهارم، قوای هوای را تقویت کنند تا مرکزهای که ازآن ها به پایگاه های سربازان شلیک میشود ، بمبارد نماید. معلوم است.اگر سران حکومت، پیشنهادات یاد شده را عملی نمایند، بدون شک، تروریسم نابود وافغانستان به صلح وثبات نایل می شود. درغیرآن، ادامه وضع موجود در ارتش بهخصوص نیروهای رزمی به نفع دشمن بومی وبیرونی است که حکومت را به سوی نابودی سوق می دهد.
0 comments:
Post a Comment