هشتم سرطان 1396
این نوشته را درپیوند به گردهمای آقایان: عطامحمد نور، رئیس اجرائیه ی جمعیت اسلامی ، محمد محقق، رهبر حزب وحدت اسلامی وژنرال دوستم، رهبرجنبش ملی- اسلامی درانقره پایتخت ترکیه به مناسبت نامزادی باتور دوستم فرزند آقای دوستم می نویسم که ازشرکت درجشن عروسی یک گام به پیش نهاده به محفل بحث سیاسی درباره سیاست جاری افغانستان مبدل شده است.واقعیت این است که، افغانستان دست ساخت بازیی بزرگ هند برتانیه وروسیه تزاری، درپیوند به وجود ملت افغان که جزوجود یک شبه حزب افغان ملتی ای فاقد اعضای غیرپشتو زبان چیزی ازآن دیده نمی شود ، بسیار سخن ها گفته شده بود وهنوزهم گفته می شود. سخن های که بیهوده گی خود را دربیشتر از سه ونیم دهه گذشته به نمایش گذاشته اند. مثلا،پشتون های سیاسی که دردونیم سده ی گذشته به کمک استعمارهای سیاه وسرخ وتروریسم قبیلگی زیراثرارتش پاکستان ارگ نشین شده بودند واکنون زیر سایه امریکا وناتو ارگ نشینی می کنند نه برپایه رضایت مردم ، هم از اکثریت بودن قبایل خود سخن می گویند هم از مردم شماری درست وتوزیع تذکره / شناسنامه وتقسیم واحد های اداری بر اساس شمار مردم هم ازدموکراسی اصیل ومتکی برآرائی مردم می ترسند.ترسی که ریشه دردوعامل زیر دارد:نخست،وجود اکثریت را در یک جامعه چند قومی زبان تعیین می کند نه شعارهای دروغین که پشتون های سیاسی درتکرارآن ها هنر پیشه می باشند. معلوم است که اکثریت مطلق مردم افغانستان فارسی زبان ( تاجیک وهزاره ) وازبک زبان می باشند نه پشتو زبان. ازاین رو، اکثریت بودن قبایل آن ها می افتد در با تلاق. دوم، پشتون ها درحالت قبیلگی ای خود باقی مانده به قوم هم نرسیده اند چه ماند به این که شکل ملت به شمول دیگرقوم ها را به خود بگیرند. معلوم است که ملت متشکل ازشهروندان یا افراد دارای حق انتخاب می باشد. حق انتخاب هم نمایانگر ملت بودن وملت هم ویژگی عمده اش استقلال وآزادی می باشد. دوویژگی ای که مردم افغانستان فاقد آن ها می باشند.
ازاین رو،افغانستان تبدیل شده است به کشور فاقد آزادی وخود گردانی که رئیس جمهور پشتو زبان دارد.رئیس جمهوری که ریاستش نه بر پایه حق انتخاب مردم بلکه درسر ناخن های پاهای سربازان امریکای وناتو زنده مانده است. طوریکه تذ کردادم، پشتون ها قبایل باقی مانده به سطح قوم هم ارتقا نکرده اند وسیاست کاران آن ها وابسته به اجانب وازهمه خنده داراینکه برسرناخن های پاهای سربازان امریکای وناتو وکمک های مالی آن ها ادامه زندگی می دهند. حالتی که قبلا ادامه آن به گونه لرزان ممکن اما اکنون ممکن نمی باشد. به این خاطرکه، اکنون هم جنگ علیه ارتش سرخ هم جنگ علیه تروریسم طالبانی متکی برکمک ارتش منافق پاکستان وانفجاراطلاعاتی مردم را نسبت به سرنوشت شان حساس وبه میدان سیاست آورده است.درچنین حالت آشفته ی، هم حکومت داریی مزدور هم تمرکزقدرت درارگ آن هم پُر ازمتعصبان قبایلی با توجیه قانون متمرکزجورج بوشی - تونی بلیری،جامعه را قومی کرده است وحکومت متمرکز گرفتاروابستگی به امریکا ومبتلا به تروریسم راسرگردان وبی ثبات ترکرده است.بنابرآن،هم ازغنی وتیم قبیله اندیشش هم ازسیاست کاران دیگر قوم ها که درانکره گردهم آمده اند، می خواهم که بدوکارزیردست بزنند: نخست،حکوت را اصلاح ، نامتمرکز ومردمی بسازند؛ دوم،یک سیاست درست درمبارزه با تروریسم وکاهش وابستگی به بیگانگان تدوین وآن را با جراء بگذارند. درغیرآن ، هردو طرف بازنده ی بازی سیاسی خواهند شد.
0 comments:
Post a Comment