Friday, 30 December 2016

نگاهی به رویداد های مهم جهان درسال 2016

بخش سوم
ابراهیم ورسجی
دهم جدی 1395
دربخش نخست ودوم این نویشته ، رویداد های مهم افغانستان وخاورمیانه درسال رو به پایان میلادی به بررسی گرفته شدند ؛ ودراین بخش که بخش سوم وپا یانی می باشد ، رویداد های مهم جهان بطورعام به بررسی گرفته می شوند. همان گونه که دردوبخش قبلی گفته شد ، واقعا ،سال 2016 ، سال خوشا یندی نبود. با وجود نا خوشا یند یی سال یاد شده ، رویداد های مهم آن را به بررسی می گیرم؛ وخوب است که ازنیم کره غربی آغازبه نیم کره شرقی یعنی چین رسیده نویشته را پایان بدهم.
واقعیت این است که ، درنیم کره ی غربی یا جنوب قاره امریکا ، ائتلاف چپ ها وروحانیون پیرو الهیات رهای بخش مدت هاست که اربابی ولایت های متحده ی امریکا را به چالش گرفته ودیکتاتوران نظامی وابسته به آن را برکنار وحکومت های دموکراتیک با گرایش های سوسیالیستی را درجهت کاهش فقربه میدان سیاست وتاریخ آورده اند. امریکا که حکومت های نظامی طرفدارش درمنطقه مرخص شده بود ند ؛ بیکارنه نشسته ازطریق رسانه ها وبورژ وازیی بومی ورسانه های طرفدار گرایش های لیبرالی درجهت تضعیف چپ گرایی کارکرد.
دراین راستا ، دیده شد که راست ها باکودتای سیاسی دربرازیل ، خانم دیلمه روسیف ، رئیس جمهورچپ گرای آن کشوررا برکنارکردند . اما راست ها زود رنگ باختند. رنگ باختنی که زمینه سازی کرده است تا درانتخابات بعدی که سال آینده برگزارمی شود ،لولا دی سلوا ، رئیس جمهورقبل ازدیلمه روسیف ، با حتمال قوی به قدرت برگردد. درآرژانتین هم که راست ها به تضعیف چپ ها شتافته بودند، کارنامه روشنی ازخود به نمایش نه گذاشتند ودر وینزیویلا ، حکومت مادروی چپ گرا تلاش های راست ها را بی اثر ساخت.
درامریکای مرکزی ، معلوم است که حکومت های مافیای مانند حکومت جورج بوشی افغانستان بر قرار است ؛ ودر مکسیکو، مسئله دیوارسازیی مرزیی مستر دونالد ترامپ ، رئیس جمهورنومنتخب امریکا، رئیس جمهورآن کشوررا خشمگین وبیکاران آن را خوشحال کرده است که درصورت دیوارسازی کار پیدا می کنند. یعنی درمکسیکو، بیکاران مخالف حکومت خود وبه نفع مستر ترامپ موضع گرفته اند. درکوبا ، فیدل کاسترو بعد ازقریب 60 سال حضور درسیاست مرد وتاریخ ساخت ، ودرامریکا هم، 20 روزبعد ، باریاست جمهوری مستر ترامپ ، فصل نو آغازمی شود. ازاینکه مسترترامپ قرارداد های تجاری با کا نا دا ومکسیکورا بهوده خوانده وبه اتحادیه تجاری امریکا- اقیانوسیه نیزانتقاد کرده است، باعث رنجش دوستان قبلی امریکا شده است. جالب این است که ، قبل ازشروع فصل نو مسترترامپ، رئیس جمهوراوباما هم اسرائیل را خفه ساخت هم با بیرون کردن دیپلمات های روسی ، رابطه مسکو- واشنگتن را تیره ترساخت. برخلاف ، ولادی میر پوتین واکنش سخت نشان نداده اعلام کرد که دیپلمات های امریکای بکارخود درمسکو بطورعادی ادامه دهند. نرمش پوتین دربرابر رفتار سخت اوباما به این معنا می باشد که رابطه ترامپ با او ازگونه ی رابطه اوباما با اونمی باشد
همچنان ، رئیس جمهور اوبا ما در ماه های اخیرحکومتش زیردریای به آب های جنوب چین فرستاد که هم توسط آن کشور قید شد هم باعث سردی روابط واشنگتن- پکن شد. ازسوی دیگر، مسترترامپ با تلفون کردن به رئیس جمهور تایوان با عثب خرابی اعصاب رهبران چین شد. ازنظرانسانی ، درهمسایگی امریکا ، کانادا برخلاف اروپا ، ازمهاجرین سوریه پذیرای کرد که قابل ستایش می باشد. درحالیکه کانادا شماری زیادی مهاجرین سوریه را درسال 2016 پذیرفت . برخلاف، اروپا کمک به مهاجرین نکرده باعث غرق شدن شمارزیادی ازآن ها دردریای مد یترانه کرد.
همزمان با بی توجهی اروپا به مشکل مهاجرین که حقوق بشر خواهی آن را زیر سوال برد، برتانیه با برگزارکردن همه پرسی ازاتحادیه اروپا خارج شد. همچنان ، برتانیه رابطه ی سختی دربرابر روسیه اتخاذ کرد. ازاینکه برتانیه دراروپا تنها شده است، روسیه به موضع سخت آن نسبت به خود واکنش درخورتوجه نشان نداد. برتانیه دراخیر سال 2016 یک کارمهم دیگرهم کرد وآن اینکه با شرکت درگردهمای کشورهای جنوب خلیج فارس وعربستان درمنامه مرکز بحرین ، نشان داد که می خواهد خالیگاه امریکا را پُرکند. مثلا، وزارت خارجه برتانیه به امیران عرب گفت که قبلا هم با شما بودیم واکنون وبعدا هم خواهیم بود. یعنی بالای بادار کهنه کارتان حساب کنید ؛ وسیاست های غلط ایران هم کمک به برتانیه کرد تا به امارت های جنوب خلیج فارس وعربستان برگردد.
دررابطه به ایران هم ، رویداد مهم جهانی درسال 2016 این بود که درماه آوریل معاهده اتومی را با کشورهای پنج جمع یک ، یعنی پنج عضودائمی شورای امنیت وآلمان امضا کرد ومطابق آن روز26 ماه ژوئیه روز برچیدن تحریم ها علیه ایران تعیین شده بود که تاحدی عملی شده است. درحالیکه ، رابطه عرب ها با انگلیس گرمترمی شود؛ برعکس ، رابطه آن ها با ایران بخاطر بحران سوریه وعراق رو به وخامت گذاشته است. درآن سوی مرزهای ایران - عرب ، ترکیه قراردارد که هم ازامریکا رنجیده خاطر شده است هم سرسازش با روسیه نشان داده است ونقطه ی مرکزی سازش آن ها اعلام آتش بس درسوریه می باشد.
درحالیکه ، ایران متحد روسیه در سوریه می باشد. برعکس ، اشتیاق روسیه به ترکیه در مسئله آتش بس درسوریه آن هم در نبود ایران سوال برانگیز می باشد؟ معلوم است که ایران هم خیزش شیعی در عراق علیه داعش زیر فرماندهی سپاه قدس خود ساخته هم درسوریه با لشکر فاطمی خود جمع حزب الله لبنان مصروف نبرد علیه لشکر داعش - النصره برای نگهداری اسد در قدرت می باشد. بهرحال ، گمان من از توجه روسیه به ترکیه درمهاربحران سوریه این است که ترکیه هم عضو ناتومی باشد هم رابطه ی گرم با عربستان وامارت های جنوب خلیج فارس دارد هم میزبان چند میلیون مهاجر سوریه می باشد هم ازطریق جمعیت اخوان المسلمون / برادران مسلمان با تمام فعا لان سیاسی- مذهبی در کشورهای عربی در تماس نزدیک است. یعنی ترکیه رابطه ی خوب با همه میانه روان مسلمان در خاورمیانه دارد . برعکس ، ایران در خاورمیانه ازنظرمذهبی- سیاسی منزوی است. مثلا ، اگر ایران وضع سیاسی- اجتماعی ای عراق را به کمک امریکا تثبیت کرده نتوانست ، بدون شک ، حکومت اسد را هم با کمک روسیه نگهداشته نمی تواند ودرصورت رفتن اسد دست خالی از منطقه بیرون می شود. ازاین رو، روسیه ترجیح می دهد که در پیوند با آوردن صلح درسوریه با ترکیه رابطه خوب داشته با شد حتا با وجود خفه شدن ایران. دراین راستا ، قبل از شروع به نوشتن این مقاله ، دیدم که شبکه تلویزیونی سی بی سی کاناداد این خبررا گزارش داد که ترکیه از حزب الله لبنان خواسته است که خاک سوریه را ترک نماید. درواقع ،درخواست یاد شده به این معنا می باشد که سپاه قدس ایران هم با ید سوریه را ترک نماید. اگر این درخواست ترکیه از حزب الله همزمان با بستن مرزهای ترکیه بروی رفت وآمد تند روان وتروریستان مذهبی به سوریه وعراق شود ، بدون شک ،هم مورد قبول روسیه واقع می شود هم مورد قبول امریکا وعربستان ؛ ونتیجه این می شود که بعد ازیک دوره ی انتقالی اسد مرخص وسوریه هم به صلح می رسد هم به حکومت منتخب قابل قبول همه مردم آن کشور.
دراخیر این نویشته ، بهترمی دانم که کمی از فعالیت های انسانی کلیسای کاتولیک واعلامیه های بشر دوستانه ی سازمان ملل هم سخن بگویم. واقعیت این است که ، پاپ فرانسیس ، رهبرکنونی کاتولیک های جهان که یکی از وفاداران جنبش الهیات رهای بخش امریکا لاتین می باشد؛ بیشتر از پاپ های قبلی راجع به مسایل انسانی وفاجعه های ناشی از جنگ وتروریسم ومهاجرت ناشی ازآن سخن گفته ودر سال 2016 با سفر به یونان عده ی ازآواره های سوریه را به روم برد وپای یک آواره مسلمان را در روم بوسید وبه کشورهای اروپای توصیه کرد که دروازه های خود را بروی آوارگان جنگی باز کنند! درحالیکه ، پاپ رهبر کلیسای کاتولیک درسال 2016 تلاش های زیادی در جهت کاهش رنج آوارگان کرد؛ برخلاف ، برخی مولوی های شیعه ووهابی زیاد ازتکفیر یک دیگرشان سخن گفتند وشاگردان شان هم از افغانستان تا لیبیا ترور وخشونت زیاد کردند که قابل تاسف می باشد! ازبازتاب خدمات بشردوستانه کلیسای کاتولیک وتفرقه انگیزیی برخی ملاهای وهابی وشیعه که بگذرم، نوبت بازتاب اعلامیه های انسانی ای سازمان ملل می رسد. مثلا، کریستینا مدیرآژانس مبارزه با جرائم و مواد مخدر سازمان ملل متحد اعلام کرد که در سال 2016 ، قاچاق انسان بویژه قاچاق زنان وکودکان افزایش یافته است ؛ واین قاچاق ازکشورهای جنگ زده مانند عراق وسوریه بوده وبه معامله سود آوری برای قاچاق بران تبدیل شده است. دراین معامله ننگین ، معلوم است که زنان بسیار قربانی تجارت جنسی وکاراجباری شده اند! به گفته ی پولیس اتحادیه ی اروپا ، قاچاق بران ازهمین طریق درسال 2016 ، شش میلیارد یوروکمای کرده اند. بهر صورت ، ازاینکه مدیرآژانس مبارزه با جرائم ومواد مخدر سازمان ملل ، قاچاق انسان ها ازافغانستان را فراموش کرده است ، متاسفم !

Tuesday, 27 December 2016

نگاهی به رویداد های مهم جهان درسال 2016

بخش دوم ، خاورمیانه
ابراهیم ورسجی
هشتم جدی 1395
سال 2016 ، بد ترین سال برای ملت های خاورمیانه بود. ازاین رو ، بهتراست که اول تعریفی ازخاورمیانه بدهم ودوم به تشریح رویداد های مهم آن درسال روبه پایان میلادی بپردازم. معلوم است که ، خاورمیانه در بهترین تعریف ، منطقه ی که از شرق مد یترانه تا افغانستان را شامل می شود. منطقه ی دارای زبان ها ، فرهنگ ها ، قبایل ومذهب های گونه گون. اکنون که، خاورمیانه مشخص شد ؛ دراین نویشته ، رویداد های مهم آن را درسال 2016 به بررسی می گیرم. ازاینکه ، درخاورمیانه ، استبداد شاه وشیخ ونادان ومتفرق نگهداشته شدن مردم ها توسط آن ها تئوری توطئه را تنومند وبیان حقیقت را دشوار کرده است ؛ مسرت دارم که انفجار زاده ی فن آوری اطلاعاتی بیان وگسترش حقیقت را آسان ترکرده است. با وجود آن ، بنیاد گرای هم درحکومت هم در کناره ی آن وفرزند تباه کارشان ، یعنی تروریسم ، وضع دشواری خلق کرده است. وضعی که آینده اش مبهم است اما تاکنون همراه با مسخ گری حقیقت ها وکمک تئوری توطئه وکم دانشی ای مردم ها ادامه یافته است.
بهرحال برای من استفاده ازفن آوریی اطلاعاتی درجهت بیان واقعیت وحقیقت مهم است نه شاخ ودُم نشان دادن استبداد شاه وشیخ ریاکاروتهی مغز.ازاین رو ، رویداد های مهم خاورمیانه را به گونه ی بیان می کنم که در آن تئوری توطئه نقشی نداشته باشد. پس ، بهتراست که از رویداد های مهم مصر شروع کرده به سوی افغانستان رسیده نوشته را پایان دهم. معلوم است که درسال 2016 ، مصر شاهد رویداد های زیر بود: دوری گزیدن از عربستان درپیوند با بحران سوریه ،خود داری از اعدام رهبران جمعیت اخوان وبسنده کردن به حبس درازمدت آن ها درسیاست داخلی ودرسیاست خارجی ، سهم گرفتن در قطعنامه ی محکوم کردن اسرائیل دررابطه با سیاست شهرک سازی درمناطق فلسطین اشغالی. بله ، مصر درحالیکه معاهده کمپ دیوید را با اسرائیل امضاکرده است ؛باوجود آن ، به حیث عضو غیردائم شورای امنیت مشتی سختی به دهن اسرائیل کوبید!
بعد ازمصر ، معلوم است که عربستان بازی گر مهم در خاورمیانه می باشد. بازی گری که دستاوردی درسال جاری دریمن نداشت. با وجود آن ، به جنگ بی حاصل ادامه داد. افزون برآن ،درسوریه هم به کمک خود به مخالفان حکومت اسد وایران ادامه داد،اما نتیجه در خور نگرفت وباید نمی گرفت. به این خاطرکه ،در سوریه ، نیروی میانه رومذهبی مخالف حکومت اسد، جمعیت اخوان مسلمان بود که هم توسط عربستان هم توسط ایران هم توسط حکومت اسد تضعیف وبجایش تند روان مذهبی تقویت کرده شدند. تند روانیکه بد نامی شان کمک رساند به اسد وخامنه ی وحزب الله لبنان تا از سقوط حکومت دمشق که چیزی بهتر از داعش می باشد ، جلوگیری کنند. اگر چه عربستان در سوریه کم دستاورد ثابت شد،اما رقیبش یعنی حکومت ولی فقیه ایران هم در پاکسازی موصل از داعش زیر فرمان بارک اوباما موفق نه شد.
برای من ، جنگ سپاه قد س ایران ونیروی خیزش مردمی - شیعی- عراقی اش زیرچترهوای امریکا علیه داعش سنی درموصل که من آن را داعش شیعه می نامم ؛ازدونگاه مهم می باشد:نخست ،شعار ضد امریکای حکومت ولایت فقیه ؛ دوم ، موضع جنگی ای مشترکش همراه امریکا علیه داعش درموصل که بتاریخ 17 اکتوبر شروع وتاکنون ادامه دارد وموفق نه شد ه است که داعش را براندازد. جنگ علیه داعش درموصل ازاین نگاه هم مهم است که ائتلاف ایران وحکومت بغداد وهمراهی امریکا وعربستان با آن موفق نه شد که این شهر بد بخت را از تروریستان پاکسازی نماید. ازاین رو، بهتراست بگویم که تاثیر منفی شکست ایران دربراندازی داعش درموصل برابر است به تاثیرمنفی ای عدم موفقیت عربستان دریمن. بله ، باید ایران ادعاکند که درویرانی ورهای حلب از مخالفان اسد موفق شده است؛ اما به عرض همزبان های ایرانی ام برسانم که بمبارد های هوای روسیه کمک به ویرانی بیشتر ورهای ویرانه ی بنام حلب کرده است ؛ نه نقش سپاه قد س ایران وحزب الله لبنان.
درشمال عراق وسوریه هم ، حکومت ترکیه کمتریابیشترازایران وعربستان در بحران های هردوکشور دخیل می باشد. دخالتی که به مسئله کرد های ترکیه منوط است نه به مسئله داعش ومخالفان میانه رو وتند رو حکومت بشار اسد. ازاینکه امریکا با کرد های شمال عراق وکرد های شمال سوریه همنوای دارد، باعث رنجش خاطر اردوگان شده است ؛ واردوگان هم درظاهر یا درعمل تمایل به نزدیک شدن به روسیه نشان داده است. تمایلی که امریکا را نگران ساخته است. درحالیکه ترکیه با مسئله کرد های خود درگیر است وایران هم دنبال کمربند شیعه ازقم تا جنوب لبنان می باشد ؛ وداعش هم مانع درسرراهش درجهت تکمیل کمربند یاد شده .درچنان شرایطی ، اسرائیل هم بیکار نه نشسته هم درامور سوریه دست می زند هم درمناطق اشغالی فلسطین به شهرک سازی شدت بخشیده است که امریکا یاحامی بزرگش را هم افسرده کرده است.افسردگی که رای ممتنع خلاف خواست اسرائیل درمسئله شهرک سازی درشورای امنیت دوروزقبل نماد آن می باشد.
درشمال عراق وسوریه هم ، حکومت ترکیه کمتریابیشترازایران وعربستان در بحران های هردوکشور دخیل می باشد. دخالتی که به مسئله کرد های ترکیه منوط است نه به مسئله داعش ومخالفان میانه رو وتند رو حکومت بشار اسد. ازاینکه امریکا واروپا با کرد های شمال عراق وکرد های شمال سوریه همنوای دارند، باعث رنجش خاطر اردوگان شده است واردوگان هم درظاهر یا درعمل تمایل به نزدیک شدن به روسیه نشان داده است. تمایلی که امریکا ودیگراعضای ناتو را نگران ساخته است. درحالیکه ترکیه با مسئله کرد های خود درگیر است وایران هم دنبال کمربند شیعه ازقم تا جنوب لبنان می باشد وداعش هم مانع درسرراهش درجهت تکمیل کمربند یاد شده .درچنان شرایطی ، اسرائیل هم بیکار نه نشسته هم درامور سوریه ولبنان دست می زند هم درمناطق اشغالی فلسطین به شهرک سازی شدت بخشیده است که امریکا یاحامی بزرگش را هم افسرده خاطرکرده است. افسردگی که رای ممتنع امریکا برخلاف خواست اسرائیل درمحکوم کردن شهرک سازی های آن درمناطق اشغالی فلسطین درشورای امنیت دوروزقبل نماد آن می باشد.
دربخش شرقی خاورمیانه ، یعنی افغانستان ، همه می دانند که سال ها است که پاکستان مصروف صادرکردن تروریسم وکشتار مردم این کشورمی باشد. تروریسمی که اول پای امریکا وناتورا به افغانستان کشاند ودوم خود پاکستان را درکنارافغانستان درمانده ساخت.اگر اکنون پاکستان ازدرگاه امریکا نا امید شده است وبدرگاه پکن ومسکو روی آورده است، ناشی ازسیاست کمک کننده به تروریستان می باشد. ترورستانیکه هم دین هم دنیای مسلمان ها وغیرمسلمان ها را خراب کرده اند. درمهارتروریسم وتامین صلح، حکومت افغانستان که خیر مانع ها ودشواری ها تارسیدن به صلح وثبات زیاد دارد. برخلاف ، درماندگی سیاسی پاکستان وبادارعوض کردن هایش بسیارمهم می باشد. مثلا، ماه گذشته ، پاکستان به شرکت فرماندهان نظامی خودش ، چین ، افغانستان وتاجیکستان در دوشنبه به گردهمای رفت تانشا دهد که دنبال پالیسی برای مهارتروریسم می گردد ودیروز درمسکو درگردهمای کشورهای چین وروسیه شرکت کرده است تا باصطلاح به مهارتروریسم درافغانستان کمک نماید. جالب این است که ، کنفرانس مسکو بدون شرکت افغانستان برگزار شده است. زهی مسخره گی ! یعنی درنبود حکومت افغانستان تروریسم درآن مهارکرده می شود! این هم شد سیاست آن هم سیاست درجهت براندازی ومهارکردن تروریسم. پس ، ازپکن ومسکو می خواهم اجازه دهند برایشان بگویم که رشد تروریسم درافغانستان دوعامل دارد: نخست ، نابکاری حکومت افغانستان ؛ دوم، تروریسم صادراتی پاکستان به آن . ازاین رو، ازکنفرانس مخالف تروریسم درمسکو که دیروز به شرکت چین ، روسیه وپاکستان برگزارشد ، کمکی درجهت مهارتروریسم فراچنگ نمی شود. بله ، به نفع روسیه وچین است که مرکزهای تروریست پروری درخاک پاکستان علیه افغانستان وکشورهای آسیای مرکزی را بسته نمایند. درغیر آن ، خود را زحمت ندهند!

نگاهی به رویداد های مهم سال 2016 درجهان

بخش نخست ، افغانستان
ابراهیم ورسجی
هفتم جدی 1395
سال 2016 ، سال خوبی برای افغانستان نه بود! به این خاطرکه، دردو ماه وبیست روز اول سال گذشته که برا بر بود به موسم زمستان سال 1394 ، تروریسم پراکنده درکابل وبخش های دیگر افغانستان ادامه یافت ؛ وحکومت وحدت ملی یا ملی نما هم بهبودی دراداره وامنیت ووضع اقتصادیی آورده نه توانست. وقتیکه با 21 مارس 2016 ، موسم بهار سال 1395 شروع شد، جنگ های بهاری وتابستانی طالبان هم شروع وهم ادامه یافت. همچنان ، نیروهای دفاعی- امنیتی افغانستان با وجود ضعف فرماندهی - اداره وتدارکات که ناشی ازدزدی کردن نان وجیب خرچ های سربازان توسط مقام ها ی بالای دفاعی وامنیتی بود، به دفاع ادامه دادند. کاریکه قابل ستایش می باشد!
درحالیکه ، دفاع مردانه وار نیروهای دفاعی- امنیتی دربرابر تروریستان ادامه یافت ؛ متاسفانه ، نزاع های رئیس جمهور ورئیس اجرائیه درجهت تقسیم صندلی های مهم وکمترمهم حکومتی درمرکز وولایت ها نا امیدی وفروپاشید گی اداری وسیاسی را درپی داشت. ازهمه تاسف باراین که ، کشمکش رئیس جمهور ورئیس اجرائیه بخاطر صندلی گیری های باد آورده به پایان نرسیده بود که سه رویداد دیگر خود نمای کردند: نخست، برخی رهبر چه های جهادی این ادعا را بلند کردند که مجاهدین ازحکومت بیرون رانده می شوند؛ دوم، حکومت درمانده هم شورای احزاب جهادی ای خود از کته شکم های تهی مغزرا ساخت ؛ سوم ، نزاع های درون حکومتی ؛ طالبان وگروه حقانی را گستاخترساخت! ازسوی دیگر ، برای تقویت آن ها، فرماندهی ارتش پاکستان برای ملیشه های مرزیی آن کشورفرمان داد که در ولسوالی های مرزی ننگرهار بنام داعش به جنگ علیه مردم ونهاد های دولتی حتا طالبان بپردازند.
ازهمه خنده داراین که ، حکومت کابل ازنهایت بی عقلی وبی نظمی ، حملات ملیشه های مرزیی پاکستان را حملات داعش نام داد. درواقع نام دادن ملیشه های مرزی پاکستان به داعش هم درننگرهارهم درفراه وجنوبی؛ درواقع، خدمتی بود که حکومت کابل به نظامی های پاکستانی کرد. مثلا، نظامی های پاکستانی برای برخی طالبان زیر فرماندهی ملیشه های مرزی خود به این خاطرنام داعش داده بود ند تا طالبان را میانه رونمایش داده آن ها را بنام مذاکرت صلح شریک حکومت لرزان کابل نمایند ؛ وامریکا هم درشروع باورکرده بود که داعش خطرناکتر است وطالبان میانه روباید با حکومت کابل وارد مفاهمه وصلح شوند ودراین راستا گفت وگوهای چهارجانبه ، درکابل ، اسلام آباد ودوحه راه اندازی شد.برخی افراد ستون پنجم که درحکومت منحط کرزی وزیر ورئیس هم بودند ، دردوحه از طالبان عذر خواهی هم کردند! عذری بد ترازگناه! بهرحال ، ازاین که پاکستان دوگانه بازی می کرد، یعنی هم جنگ را درهلمند وکندز وبغلان داغ کرد هم ملیشه هایش درننگرهار به نیروهای افغانستان حمله کردند، هم امریکا هم حکومت کابل از مذاکرات چهارجانبه دلسرد شدند.
باتوجه به چرخش یاد شده دررفتار امریکا ورئیس حکومت لرزان کابل ، هند سیاست افغانی خود را داغ ترکرد. مثلا، وقتیکه بند سلما با شرکت نخست وزیر هند افتتاح شد ومودی نخست وزیر آن کشوربرای افتتاح ساختمان پارلمان که به کمک کشورش ساخته شده بود ،ازطریق نوار با مسترغنی گفت وگوی افتتاحی کرد وهمچنان مسترغنی به دهلی نو دعوت شد؛ مزید برآن ، معاهده ی چاه بهارمیان کابل ، تهران ودهلی امضاشد، حکومت ونظامی های پاکستانی عصبانی شده حمله بنام داعش درننگرهار وجنگ درکند ز، بغلان وهلمند را گسترش دادند وترورهای هم درکابل ، وردک ، کنرها، پکتیکا،لوگر، ارزگان ، فراه و...صورت گرفت. دراین راستا ، درماه اکتوبر- میزان ، طالبان به کمک ستون پنجم برای چند روزکند زراگرفتند ودربغلان هم پیشروی کردند، اما نیروهای دفاعی افغانستان مرکزکند ز را پس گرفته ودربغلان هم به طالبان تودهنی زدند.دربدخشان هم ، ازپیش رویی طالبان جلوگیری به عمل آمد.
درحالیکه طالبان درمرکزکند ز وبخشی ازبغلان وبدخشان مهارشده بودند ، دو رویداد خوب ویک رویداد بد درافغانستان رویداد: رویدادهای خوب ؛ سرکوب طالبان درهلمند وتوبیخ پاکستان درکنفرانس امرتسر درهند توسط نخست وزیر هند درکنفرانس قبل آسیا ؛ ورویداد ناخوشایند ، بروز اختلاف میان رئیس جمهورمسترغنی ومعاونش آقای ژنرال دوستم بود.اختلاف آقای دوستم با مسترغنی این گونه شروع شد که اولی ، دومی را به تمرکزقدرت وانحصارگری وقوم گرای ملامت کرد. ملامت کردنی که فکرمی شد مانند اختلاف عبد الله وغنی خامو ش می شود؛ برخلاف ، نه تنها خاموش نه شد بلکه گسترش هم یافت وحکومت لرزان غنی- عبدالله را لرزان ترکرد.
آری ! گمانه زنی مبنی براینکه اختلاف آقای دوستم ومسترغنی مانند اختلاف مستران : غنی وعبد الله بزودی حل می شود، ناشی ازاین ساده انگاری بود که درشناخت دوستم اشتباه شده بود. به این خاطرکه، آقای ژنرال دوستم به اصل غیر دموکراتیک بودن قانون اساسی جورج بوشی برای نگهداشت کرزی درارگ اشاره کرده بود. چون ملا فهیم وملا خلیلی درلبه دستارخان قانون اساسی تمرکزگرا زا نو زده کم یا زیاد نان وجیب خرچی گرفته روزگذ رانی کرده بودند وعبد الله هم که خود را بنام اصل 50 و50 درصدی چوکی ها دلخوش کرده بود وکاری کرده نتوانست وهمه چوگی ها را مسترغنی ازافراد نالایق قوم وقبیله ی خود پُرکرد، دیگران گمان کردند که آقای دوستم مانند : ملا فهیم ، ملا کریم وعبد الله می باشد وبزودی به سردستارخان قبیله زده برمی گردد.
برخلاف ، آقای ژنرال دوستم درموضع خود استوارماند وعلت استوارماندش هم دو دلیل زیر می باشد:نخست، غنی وتیمش به خصوص دومی نه تنها درسرکوب طالبان توسط آقای دوستم درفاریاب وجوزجان کمک نکردند بلکه او را به نسل کشی هم متهم کردند. یعنی آقای دوستم که در ولایت های نامبرده طالبان تروریست را سرکوب می کند درواقع نسل پشتون ها را بر می اندازد. مسئله ی که خنده آور می باشد! دوم، درغورماچ به جان آقای دوستم وهمراهانش حمله تروریستی صورت گرفت که موفق نبود ودوستم هم امنیتی های زیر ذقن مستر غنی را مسئول حمله تروریستی بجان خودش وهمراهانش معرفی کرد. معرفی کردنی که رابطه نفر اول ونفردوم را خراب ترساخت.
بعد ازروبه وخامت گذاشتن رابطه ی مستر غنی وآقای دوستم، اول مسترغنی اعلام کرد که مسئله حمله به آقای دوستم درغورماچ را بررسی می کند که نکرد. شاید بی علاقگی آقای دوستم به برخورد کمرنگ مسترغنی به موضوع باعث شده باشد که بررسی پشت معرکه انداخته شود. پیش وپس از بی اهمیت شدن مسئله یاد شده، سه مسئله ی دیگر توسط مسترغنی روی دست گرفته شد: نخست، شورای صلح مسترغنی گفت وگو های معامله گرانه را با حکمتیار شروع ومتن معاهده دوطرفه هم امضا کرده شد؛ دوم، مسترغنی همان گونه گفت وگوها را با آقای نور سرپرست ولایت بلخ ورئیس اجرائی جمعیت اسلامی تکه پاره را هم گرم کرد ؛ سوم، بخش امنیتی ریاست جمهوری وداد ستانی اش مسئله اتهام احمد ایشچی به آقای دوستم را داغتر کردند. امریکا هم که مسئله را مهم گرفته بود، ارزیابی ادعای ایشچی را دراختیارخود گرفت، اما معلوم نشد که ادعای مدعی درست است یانه ؟ روشن است که ، دراختیار امریکا رفتن بررسی ادعای ایشچی علیه آقای دوستم توهین به غنی وعبد الله هم می باشد. به این معناکه ، بررسی ای یک ادعای دروغ یاراست علیه یک مقام حکومتی را هم با ید امریکا دراختیاربگیرد!
بهرحال ، بررسی دوسیه ایشچی به دا د ستانی داده شد وداد ستانی هم آقای دوستم را جلب کرد ودفتر او هم درخواست داد ستانی را بهوده نامید! ازاین رو، به صراحت می توانم بگویم که دست اندازیی امریکا دردوسیه ایشچی وبی اهمیت گرفته شدن درخواست داد ستانی توسط دفتر آقای دوستم چیزی بنام آبرو برای حکومت غنی وعبدالله باقی نگذاشته است. حکومتی که به باورخودش کمیته های انتخاباتی وبررسی های تخطی های انتخاباتی را تعیین کرده وادعا کرده است که انتخابات هم برگزارمی کند. انتخاباتی که درنبود تذکره نزد مردم، کشمکش رئیس جمهور ومعاون اولش وبهوده شدن مقام رئیس اجرائیه نزد قومندانک های جمعیت تکه پاره شده و... بسیارخنده آور به نظرمی رسد! بله ، طالبان هم نهایت کوشش خود را کردند ومی کنند تا ازشارید گی ای حکومت درنتیجه نزاع های درونی بهره برداری کنند وتاحدی هم کرده اند! دراخیر، به رئیس جمهوروتیم جاهل وباصطلاح تکنوکراتش وطرف های معامله اش چه جهادی نما ها وچه آقای دوستم وچه طالبان ، می گویم که افغانستان را به سوی بحران وآشوبی می برند که خود شان معلوم است که درمهارآن بی چاره هستند، حتا حامیان بیرونی شان هم بی چاره هستند وبی چاره تر خواهند شد! بله، یک راه بیرون رفت ازبحران وجود دارد وآن اینکه به یک اداره انتقالی نه مانند اداره انتقالی کرزی نادان بلکه یک اداره انتقالی متشکل ازکارفهمان درجهت برگزاری انتخابات تن دهند .درغیرآن ، خودشان وحکومت شان غرق وافغانستان را تباه می کنند!

Wednesday, 21 December 2016

جهان ؛ شاهد دو انقلاب سازنده ویک انقلاب تباه کارانه می باشد

ابراهیم ورسجی
اول جدی 1395
درگذشته های دورونزدیک ، سخن گفتن ازانقلاب هم تابو بود هم پیام آوررهایی توده های ستمزده ازحکومت های مستبد - تباه کار. برخلاف ، اکنون ، انقلاب کمتربارمثبت وبیشتر بارمنفی را حمل می کند وباید بکند به وِیژه درکشورهای مسلمان. به این خاطرکه ، انقلاب ها درپوره کردن وعده های اولیه ی انقلابی ها ورهبران انقلاب ها موفق نه شدند. مثلا ، انقلاب الجزایر علیه فرانسه ، دراین کشور کمک به تثبیت کثیف ترین استبداد ویران گرکرد؛ انقلاب ایران منجربه حکومت ملا ها وبازگرداندن این کشوربه قرون وسطی کرد ؛ وانقلاب جهادی های افغانستان عقب گردی بد ترازانقلاب ایران وظهور تروریسم طالبان را ممکن ساخت. برخلاف ، درجهان غیر مسلمان ، تحولات وانقلاب ها سا زنده وترقی خواهانه بود ند ومی باشند.
ازاین رو، بهتراست که ازانقلاب های سازنده وتباه کارانه یاد کرده نویشته را ادامه دهم. بله ، منظورم ازانقلاب های سازنده؛ نخست،
ظهور مجدد روسیه بعد ازفروپاشی شوروی درجهان؛
دوم، برآمدن ترامپ برخلاف ساختار سیاسی - اقتصادیی ویران گرانه درامریکا وتباه کاریی آن درجهان می باشد؛
سوم ،انقلاب تباه کارانه ، برآمدن تروریسم مذهبی درنتیجه حکوومت های استبدادی درجهان اسلام می باشد.
آری! برآمدن مجدد روسیه درسیاست منطقه وجهان را ازاین نگاه اولین انقلاب سازنده گرفتم که فروپاشی شوروی باعث دوتباه کاری زیرشده بود: نخست، درخلای ناشی ازفروپاشی شوروی ، پاکستان نظامی- ملای، عربستان وهابی وایران فقهی ، اول افغانستان را ویران کردند؛ دوم، تروریسم را تولید کردند ؛ وجورج بوش بنیاد گرای مسیحی هم با استفاده ازخلای ناشی ازفقدان شوروی هم تند روی مذهبی ای مسیحی - یهودی را تقویت کرد هم بنام جنگ علیه تروریسم ، تروریستان را توسط پاکستان وعربستان درافغانستان تقویت کرد هم با اشغال عراق وبه قدرت رساندن شیعه های متعصب طرفدار ایران دربغداد، جنگ های مذهبی را درعراق دامن زد تا درنتیجه ی آن داعش ظهور وعربستان، امارات وقطر کمرآن را بسته نمایند. افزون برآن ، وقتیکه بهارعربی فرارسید، درمصر حکومت منتخب مردم توسط کودتا زمین بوس کرده شد، حکومت قذافی را امریکا وانگلیس وفرانسه برانداخته 20 میلیارد دالر اسلحه را دراختیار تروریستان از صومالی تا شمال نیجریه گذاشتند.
وقتیکه بهارعربی به سوریه رسید، روسیه اعلام کرد که نمی گذارد سوریه ، لیبیا شود ؛ وجمهوری اسلامی ایران با حزب الله لبنانی وشیعه های عراقی اش به کمک حکومت نظامی اسد که از7 درصد علوی های سوری هم نمایند گی نمی کند، پرداخته آتش جنگ های مذهبی را درآن کشورمشتعل کرد ؛ وعربستان وامارات وقطرهم تند روی مذهبی رادراین کشور تقویت کردند. نتیجه این شد که 11میلیون مردم سوریه یا نصف آن ها آواره شدند ونیم میلیون آن ها کشته وزخمی شدند وایران وروسیه هم حلب را دوروزقبل مخروبه ساخته تحویل گرفتند وتهران فخرفروشی هم کرد که موفق شده است. بدا بحال این گونه موفقیت که خانه وکاشانه ی مسلمان ها را ویران وهزاران نفرشان را شهید وزخمی واسیرکرده است!
ازاین رو، بهترمی دانم که تباه کاری ازافغانستان تا لیبیا را انقلاب ویران گرانه بنامم ! بله ، واقعا ویران گرانه است ومسئولیت آن را هم حکومت های پاکستان ، عربستان وایران بدوش دارند. مثلا، پاکستان مسئول تباه کاری درافغانستان، ایران وعربستان مسئول تباه کاری درعراق، سوریه ویمن وبحرین می باشند. ترکیه هم دراین تباه کاری ها بخاطرمهارخیزش کردهای خودش سهم دارد! درلیبیا هم ، معلوم است فرانسه وانگلیس مسئول درجه اول تباه کاری وامریکا مسئول درجه دوم آن می باشد ونتیجه کارشان هم به نفع تروریستان تمام شده است.ازاین رو، حق دارم حکومت های مستبد وتروریستان مسلمان را مسئول انقلاب ویران گرانه از کابل تا ترابلس بدانم ووحقیقت تلخ هم همین است!
دراین راستا، می توانم بگویم که فروپاشی شوروی خالیگاهی درمنطقه وجهان ایجاد کرد که کمک کرد به پاکستان وعربستان وایران تا تند روی وتروریسم مذهبی را تقویت نمایند. امریکای زیر رهبری جورج بوش هم که دربنیاد گرای دُم وشاخی کوتاه تر ازطالبان والقاعده نداشت، بنام جنگ علیه تروریسم طالبان ، طالبان ریشورا برکنار وطالبان نیکتای پوش را به قدرت رساند ؛ ودومی هم کمک به فربه شدن برا دران ریشوی خود کرد ند وباید می کردند واکنون هم می کنند! ازآن هم بد تر،جورج بوش وتونی بلیر ، بنام رابطه میان صدا حسین والقاعده که دروغ بود واصلا خود شان چنان رابطه ی راداشتند، حکومت صدام حسین را برانداخته شیعه های طرفدارایران را حاکم بغداد ساختند. شیعه هاهم سنی ستیزی کرده داعش را تولید کردند. عربستان وپاکستان هم طالبان پاکستانی والقاعده را ازپاکستان به عراق برده کمرداعش را بسته کردند. جالب این است که ، عربستان هم بداعش کمک کرد هم ازامریکا خواست که ائتلاف علیه داعش بسازد. ائتلافی که بینی داعش راهم زخمی نکرد! روسیه که بعد ازفروپاشی حکومت قذافی ، گفته بود که نمی گذارد سوریه ، لیبیا شود، بدفاع ازحکومت وحشی بشار اسد پرداخت که نتیجه ی آن ویران شدن سوریه می باشد.
بهرحال، بر آمدن روسیه جدا ازویرانگری اش درسوریه ، یک فایده دارد وآن اینکه درحال پُر کردن خالیگاهی ناشی ازفروپاشی شوروی می باشد. خالیگاهی که کمک به پاکستان کرد تا افغانستان ومنطقه را میدان خیزتروریسم مذهبی بسازد. درخاورمیانه هم ، وارد شدن روسیه باعث می شود که توازن قوا برقرار وکمک به مهارتروریسم نماید. همچنان ، دانالد ترامپ ، رئیس جمهور منتخب امریکا هم گفته است که با روسیه همسوی درمبارزه علیه تروریسم می کند. من درحالیکه همسوی ترامپ با پوتین درمبارزه علیه تروریسم را ستایش می کنم، به آن ها پیشنهاد می کنم که بدانند که حکومت های استبدادی ازگونه ی حکومت کنونی سوریه عامل برآمدن تروریسم می باشند. پس، کمک به تشکیل حکومت های قابل قوبل مردم ازکابل تا لیبیا کنند تا تروریسم مهار شود!
بهرحال ، من هم بر آمدن روسیه درسیاست جهان را انقلاب نامیدم هم بر آمدن ترامپ را. امعلوم است که ، برآمدن روسیه توازن قوا درمنطقه وجهان ایجاد کرده تروریسم ویکه تازی امریکای جورج بوشی را مهارمی کند؛ وبرآمدن ترامپ با وعده های که کرده است؛ واقعا، رویداد انقلابی می باشد. مثلا، ترامپ ، هیلاری کلنتن وبارک واوبامارا پایه گذارداعش نامید که اعتبارامریکا را درداخل وخارج کمرنگ کرده اند واوهم اعاده قدرت امریکا را می کند.همچنان، مسترترامپ به اعضای ناتو وعربستان ودیگرشیخ های عرب گفت که مفت دیگرمورد حمایت واقع نمی شوید. یعنی ازدفاع حکومت های نامرد می شما هزینه می خواهم. هزینه ی که منبع مالی تروریسم را تضعیف می کند. افزون برآن ، ترامپ گفته است که منافع امریکای ها را قربانی بلند پروازی های بیرون مرزی یا جهانی نمی کند. سخنی که بسیاری کشورها را خرسند وعده ی را غمگین ساخته است. بهرحال ، یک ماه بعد ، مسترترامپ وارد کاخ سفید می شود. امید وارهم هستم که به سخن های که گفته ووعده های کرده است جامه ی عمل بپوشاند. اگرچنین کند، بدون شک، انقلاب می آورد. انقلابی که به نفع امریکا وجهان می باشد.

Monday, 19 December 2016

پیشنهادی به جوانان تاجیک

ابراهیم ورسجی
29 قوس 1395
چند روزقبل ، یک مقاله زیرعنوان" وضع تاجیک ها درحکومت باصطلاح وحدت ملی نویشته بودم ودرآن به برخی دشواری های تاجیکان ودیگرقوم های افغانستان اشاره کرده بودم. درحالیکه درآن نویشته بیشتر به موقعیت تاجیک ها درحکومت ودشواری های همه اقوام اشاره نموده بودم، دراین نویشته که بدون شک ادامه ی آن می باشد ، پیشنهاد های خود را به جوانان تاجیک نموده اشاره های به دشواری دیگرقوم ها وهمه ی افغانستان می نمایم.
درشرایط کنونی ، واقعیت تلخ این است که ، ناتوانی عبد الله / رئیس اجرائیه در تحقق سهم 50 درصدیی همکاران انتخاباتی اش که درمیان آن جمعیتی های قومندان - بی نظمی- بحران رهبری زده جمع تمرکزقدرت دردست رئیس جمهور سهم عمده داشتند؛ باعث عدم رضایت جمعیتی ها ی آشوب زده شده است. بله ، برای بهبود یا بد ترشدن اوضاع جمعیت ، داوری را به خوانندگان می سپارم. بهرحال، قومندان عطامحمد نور، سرپرست ولایت بلخ با درنظرداشت ناتوانی ای رئیس اجرائیه درتحقق سهم 50 درصدی درحکومت وحدت ملی،ازدرمعامله با رئیس جمهور غنی وارد شده است که باعث شده بسیاری جوانان تاجیک به او تاخت وتازنمایند! درباره ی دستاورد معامله نور با غنی ، همین قدرمی گویم که تکرار تجربه ناکام فهیم وعبد الله وقانونی می باشد نه کمتر ونه بیشتر.
ازاین رو، به جوانان تاجیک پیشنهاد می کنم که زیاد بالای جمعیت وبقایای شورای نظارمتوفا حساب بازنکنند که پیشمان می شوند! البته ، بدو دلیل: نخست ، جمعیت مطابق تعریف سیاست وحقوق وجامعه شناسی سیاسی مدرن یک حزب سیاسی نیست که توقعات جامعه درشرایط کنونی را برآورده نماید؛ دوم، جمعیت وشاخه تحمیلی - نظامی اش یعنی شورای نظار، درویران کردن کابل وشمالی دومنطقه دارای اکثرا مردم تاجیک ، سهم عمده داشتند.البته سهم نامبرده به معنای توجیه یاحمایت ازحزب اسلامی ، جنبش ملی ، اتحاد اسلامی، حزب وحدت اسلامی ودیگردسته ها ی خرد ودرشت درویرانی کابل نیست!
افزون بر نقش ویران گرانه ی جمعیت وشاخه نظامی اش درویرانی کابل وشمالی آن هم بخاطر فقدان سازمان ورهبری، بعد ازجنگ علیه تروریسم ، افراد مسلح فهیم به هدایت خلیلزاد میله تفنگ راهم به گونه ی اخطار به استاد ربانی رهبر ناتوان وضعیف جمعیت نشان دادند تا جمعیت را حذف وباند شورای نظار دارای امتیاز درزیر ریش کرزی ، نوکر سیا وآی اِس آی شود که شد. بله ، فهیم چنان غلطی را درحق استاد ربانی مرتکب شد وخوب هم برای تقویت قبیله گرای کرزی رقصید وبعد ازکمای کردن پول های دالریی زیاد وتوزیع ساحه های تجارتی با سهم داری کرزی برادران درکابل ، مرد ودفن شد. این که ، بعدا بر سر قبرفهیم چه نازل می شود، منتظر باید ماند! ازاین رو، به هم وطنان پنجشیری ام می گویم که مرده فهیم رل برای جلوگیری ازبی حرمتی های بعدی به پنجشیر انتقال بدهند! همین که بدفاع اززرداد راهگیر، به عکس شهید احمدشاه مسعود بی حرمتی شد، درباره آینده ی قبرفهیم داوری را به دوستان پجشیری ام می سپارم!
اما برای جمعیت تکه - پاره - قومندان - تریاک - لاجورد - زده که هرکس وناکسی بنامش درکابل وولایت ها دفتری برای استفاده جوی بازکرده است، آینده ی نمی بینم. یعنی به همان اندازه که گذشته ی جمعیت منفی بود ، آینده اش هم منفی می باشد. اگرفرزند استاد شهید وچند قلاش ودوپه ی دیگر درکابینه وولایت ها پرسه می زنند، به معنای مفیدیت جمعیت نیست. بله، بااید اضافه کنم که جهادی ها وطالبان آینده ندارند وتنها بخاطرآشوب وتروریسم وبی نظمی ونبود حکومت است که زنده مانده اند؛ وتاریخ هم درباره شان داوری تلخ خواهد کرد.
بنا برآن ، برای جوانان تاجیک پیشنهاد می کنم که به چهار مسئله توجه کنند: نخست، قومندان ها وقاچا قبران ومافیای مواد مخدر ولاجورد ، جمعیت را خورده وهضم کرده اند. یعنی نه به نفع تاجیک ها بود ونه آینده دارد. دوم، اگرقضاوت را برحضورغنی وکرزی و... دربالای حکومت متمرکزکرده پشتون ها را موفق بدانند ، اشتباه بزرگ می کنند. زیراکه، کرزی وغنی وطالبان درزیان رساندن به پشتون ها وهمه مردم افغانستان گوی سبقت را ربوده اند! یعنی پشتون ها کمترازتاجیک ها ودیگر قوم ها دررایط کنونی زیان ندیده اند! سوم ، جوانان تاجیک دنبال پیداکردن بدیل نو درشرایط نو بگردند نه لاش گندیده ی جمعیت وشورای نظار؛ چهارم، جوانان تاجیک بدانند که ژنرال دوستم با انتقاد ازتمرکزقدرت دردست رئیس جمهور ودوری گزیدن ازو، بسیاربه نفع ازبیک ها کارکرده است ، تاکمک فهیم به کرزی ومعامله نورباغنی. دراخیر،اگر جوانان تاجیک درباره ی ساختن بدیل جمعیت متوفا علاقمند باشند، آماده هستم که برای آن ها مشوره ی دوستانه به نفع تاجیک ها وهمه ی قوم های افغانستان بدهم!

Monday, 12 December 2016

دلم بحال واژه های جهاد ومجاهد ازنگاه قرآن می سوزد

درعلم زبان شناسی ، هرواژه بارمعنای وذهنی ای خاصی دارد که بهتراست درکاربردش بی مهری ونا سنجید گی واقع نه شود. متاسفانه، فربه شدن جهل وتعصبات قومی- ایدئولوژیک - گروهی اجازه نمی دهد که واژه ها کاربرد درست وجایگاه خاص خود را درزبان ادبی وروزمره ی افغانستان پیدا کنند!
اگرچه ، درافغانستان ، یا قربانگاه ایدئولوژی ها وارزش ها کمترواژه ی مانده است که مورد تهاجم جهل وتعصب وجزم اندیشی واقع نه شده باشد؛ بازهم ، برای اینکه ازدرا زیی نویشته پرهیزکرده باشم، تنها به واژه های جهاد ومجاهد وغارت آن ها توسط دزدان وتباه کاران بسنده می کنم ؛ وعلت تمرکزبرهردووا ژه یاد شده هم این است که ، درشروع امروز، درباره ی نمایش تاجرمآبانه وروی سری غرب زده ی دختریک رهبرچه ی جهادی نوشته بودم که سکوت کند وکاری نکند که برای خود وپدرش مزاحمت خلق نماید.درواقع ، نویشته ی من بیشتربارانتقادی- فرهنگی داشت نه بارسیاسی.
بعدا ، وقتیکه به صفحه ام درفسبک رفتم ، دیدم که جا هل ها وروزمزدان کم سواد که توسط شبکه های نان دهنده استخدام شده اند تا با داو ودشنام نان بخورند، چرندیات گفته بودند تا حق نان دهنده را اداکنند. اگرچه تعداد سربازان مزدور- برای نان درمقایسه با ستایش گران نویشته ام یک درصد هم نمی شوند، بازهم به این گونه سربا زان روزمزد می گویم که "ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست"! یعنی مکس ها باید درمرداب ها بروند که عرصه فرهنگ نه جای خود شان است ونه جای نان دهند گان شان!
دراین راستا ، مسئله در ناک این است که واژه های جهاد ومجاهد را دزدان وتباه کاران وجاسوسان سه ونیم دهه می شود که مصادره کرده باخد مت به استعماروارتجاع وتوحش وویرانی افغانستان به لجن کشیده اند. درحالیکه این واژه ها جز فایده رساندن برای مردم مسلمان ودین ووطن شان ونقد حاکمان مستبد معنای دیگری ندارند.اگرچه آگاهان کشورفهمیده اند که چه برسر دین ووطن شان بنام جهاد توسط مجاهدان نمایان نازل شده است؟ بازهم ، بسنده نمی کند که تنها به فهمیدن موضوع قناعت کرده به ارذال واوباش موقع داده شود تا بنام دین وجهاد ومجاهد به عوام عوام فریبی ادامه دهند!
باتوجه به گفته های بالا ، ازدوستان با فرهنگم درصفحه فسبک می خواهم که کمربه مبارزه درجهت پاکسازی محیط فرهنگی ازارذا ل واوباشی بسته نمایند که زندگی مادی مردم افغانستان را تخریب کرده وکوشش دارند محیط معنوی- فرهنگی ای آن ها رانیز تخریب نمایند. آن هم تخریب کاری درلباس دفاع ازجهاد ومجاهد که خوب هایشان بیشتردرجنگ های گروهی کشته شده اند وزن ها وفرزند های آن ها درکابل ومرکزهای ولایت ها گداگری می کنند وزشت ترین های آ ن ها با خد مت به شبکه های جاسوسی ومافیای مواد مخدر مصروف شراب نوشی وتباه کاری ورشوت وغارتگریی منابع روی زمینی وزیر زمینی مردم می با شند ودستاورد شبه بزرگان شان هم ویرانی کابل ، تروریسم ، حضورناتو وحکومتی می باشد که با صدقه امریکا ، کانادا ، استرالیا ، اروپا وهندوستان زنده مانده است! ازهمه خنده داراینکه ، حامیان دیروزجهادی نمایان ازتروریستانی حمایت می کنند که درصورت عقب نشینی امریکا ونا تو ازافغانستان که قابل پیش بینی می باشد، بنام حامیان دولت شروفساد روانه زباله دان تاریخ شان می کنند!

Friday, 9 December 2016

بمناسبت گرا می داشت روزجها نی حقوق بشر

ابراهیم ورسجی
نزدهم قوس 1395
بتاریخ دهم ماه دیسامبر1948 میلادی برابربه بیستم ماه قوس 1327 خورشیدی ، منشور جهانی حقوق بشر درمجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شد. ازاین رو ،همه ساله روز دهم دیسامبر - بیستم ماه قوس ،به حیث روز جهانی حقوق بشر درسراسر جهان گرامی داشته می شود. شا یان یاد آوری است که ،از56 عضو وقت سازمان ملل 48 عضوآن به منشورجهانی حقوق بشر رای مثبت وچند عضو آن رای منفی داد ند ؛ وکشورهای که به منشور جهانی حقوق بشر رای منفی یا مخالف دا د ند این ها بود ند : اتحاد شوروی ، جمهوری فید رال یوگوسلاوی ،اوکراین، جمهوری بلاروس ،لهستان،چکسلواکی ، رژیم اپارتاید / جدای نژادها درافریقای جنوبی وعربستان؛ ودربیرون سازمان ملل ،کلیسای کاتولیک رومی به منشوررای منفی داد.
معلوم است . ازکشورهای مخالف منشور جهانی حقوق بشر، اتحاد شوروی ویوگو سلاوی وفات کرده اند وکشورهای بیرون شده از شکم آن ها منشور یاد شده را پذیرفته اند.چکسلواکی به جمهوری های چک وسلواک تقسیم وهردو شان منشوررا پذیرفته اند.اوکراین ولهستان هم منشوررا پذیرفته است، اگرجمهوری بلا روس پذیرفته باشد، روشن است که عمل کردش دردشمنی با منشور حقوق بشرمی باشد.رژیم اپارتاید/ جدای نژاد ها درافریقای جنوبی جای خود را به جمهوری افریقای جنوبی داده است.جمهوریی که مدافع منشور شده است! شایان ذکر است که ، پیش از درگذ شت شوروی ویوگوسلاوی ، کلیسای کاتولیک رومی در سال 1962 ، منشور جهانی حقوق بشر را پذیرفته بود. برخلاف ، عربستان تا کنون منشور جهانی حقوق بشر را نه پذیرفته است واستدلالش این است که قرآن قانون است ودر موجود یت آن به حقوق بشر نیازی نیست. به اطلاع عربستان وبنیاد گرایان وتروریستان هم فکرش برسانم که قرآن کتاب قانون نیست اما درکنار عرف ، منبع قانون است که همه کشورهای مسلمان غیر ازعربستان این اصل را پذیرفته اند.
واقعیت این است که عربستان یک کشور بدون قانون ودارای حکومت فردی- خاندانی- قبیلگی است که ستم گری خود را درزیر سایه قانون دانستن قرآن پنهان کرده است. گسترش تروریسم مذهبی از لیبی تا افغانستان وکمک عربستان به آن ؛ نشان داد که این کشور بنام اسلام کارهای مخالف اسلام بیشتر وکاری هم در سازوارگی با اسلام نمی کند. جالب این است که ، مخالفت عربستان با منشور جهانی حقوق بشر، تاثیری بر اهمیت وارزشمندی این ارزش بزرگ جامعه ی بشری نگذاشته است ونمی گذارد. به خاطرکه ، مدافعان حقوق بشر منطقی تر وانسانی تر از مخالفان آن ثابت شده اند.
بطورنمونه ، اتحادیه اروپای در سال 1950 ، کنوانسیون اروپای حقوق بشررا شکل داده درجهت تحقق حقوق بشر فعالیت کرد ومی کند. درواقع ، کنوانسیون اروپای حقوق بشر تاثیرمثبت گذاشت بر کلیسای کاتولیک رومی تا در سال 1962 منشورجهانی حقوق بشررا پذیرا شود. جای تاسف این است که ، پذ یرش منشور جهانی حقوق بشرتوسط کلیسای کاتولیک رومی باعث نه شد که مرکز های فقهی مسلمان ها مانند: ازهر، دیو بند ، نجف وقم به نفع یا تایید منشور حقوق بشر کله شور بدهند. ازاینکه ، مدارس فقهی مسلمان ها تابع اراده حکومت ها بودند ومی باشند ، فکرمی کنم که نتوانستند ارزش تایید منشور جهانی حقوق بشر توسط کلیسای کاتولیک را درک نمایند.
ازهمه اسف باراین که ، حکومت های مسلمان غیر از عربستان همه که منشور جهانی حقوق بشررا رسما پذ یرفته اند ، اما درجهت تحقق آن گامی برندا شتند. مثلا، نظامی های پاکستان غربی از25 مارس 1971 تا 16 دیسامبر 1971 ، سه میلیون شهروندان حقوق بشر طلب پاکستان شرقی - بنگله دیش کنونی را شهید وده میلیون آن ها را به شمول هند وهای بنگال واداربه هجرت به هند کردند. ترکیه ، عراق ، ایران وسوریه هم در حق کرد های خود حقوق بشررا رعایت نکرد ند وبرخورد عربستان با شیعه ها وبرخورد ایران با سنی ها هم ترسناک می باشد. همچنان که ، درافغانستان ، بی انصافی های زیادی بر هزاره ها صورت گرفته است. دربخش غربی خاورمیانه ، اسرائیل هم که بسیاری شهروندانش از اروپا وامریکا آمده بود ند ، به گونه ترسناکی حقوق بشریی فلسطینی ها را لگد مال کرد. به این معنا که ، مسلمان ها به خصوص قوم ها یا ملت های خاورمیانه دررابطه به حقوق بشروعمل کردن مطابق آن، مشکل فرهنگی دارند. مشکلی که جمع صهیونیسم ، یهودی ها را هم بیمار کرده است تا حقوق بشریی فلسطینی ها را لگد مال نمایند.
اگر چه ، کشورهای عربی- اسلامی ، به جز عربستان ، همه منشور جهانی حقوق بشررا پذیرفته اند ، اما درجهت تطبیق آن زحمت نکشیدند وعدم زحمت کشی آن ها هم نه مخالفت اسلام با حقوق بشر بلکه استبداد دوام دار حاکم بر مسلمان ها وملاهای توجیه گرشان می باشد. جالب این است که ، حکومت های مستبد مسلمان که از دین به خصوص فقه وملاهای رسمی وسیله ساخته اند برای کسب اطاعت مطلق از عوام وسرکوب روشنفکران وفرهنگیان ،نتوانستند که اززیرفشارمنشور جهانی حقوق بشر فرار نمایند. ازاین رو، حقوق بشر باصطلاح اسلامی خود را دربرابر منشورجهانی حقوق بشرجهانی ساختند.
بطورنمونه ، کشورهای اسلامی در سال 1990 میلادی در قاهره گرد هم آمده حقوق بشر اسلامی را ساختند. درحقوق بشر اسلامی ساختن در کنفرانس قاهره ، مسئله جالب یا خنده داراین است که جمهوری اسلامی ایران وعربستان که درباره دین که خیر حتا درباره خدا وحدت نظر ندارند ، درساختن حقوق بشر اسلامی همنوا شد ند. وقتیکه ایران وعربستان در ساختن حقوق بشر اسلامی هموا شوند ، می توان گمانه زنی کرد که حقوق بشر شان چیست ؟ ازاینکه درباره منشور حقوق بشر وحقوق بشر اسلامی درکتاب" اسلام ، غرب وحقوق بشر" ابراز نظر کرده ام ، به آن بسنده کرده درباره حقوق بشر اسلامی همین قدر می گویم که فشرده ی همان فقه های شاه وشیخ زده ی شیعه وسنی می باشد که تنها کلماتش پس وپیش شده است. ازهمه خنده دار اینکه ، کشورهای مسلمان به همان حقوق بشر اسلامی قاهره هم تعهد عملی نشان ندا د ند.
بهر صورت ، اینکه کشورهای مسلمان به حقوق بشربا وجود پذیرش رسمی عمل نکرد ند ومزید بربی عملی حقوق بشر اسلامی را دربرابر آن ایستاد کرد ند ، نمی توانند ازاین اصل فرار کنند که دوران استبداد سپری شده است. در سپری شدن دوران استبداد هم ، منشور جهانی حقوق بشروانفجار اطلاعاتی ای برخاسته ازفن آوریی آگاهی بخش- رهای بخش اثر تعیین کننده داشته ودارد. اثری که غفلت ازآن استبداد قبیلگی- نظامی- مذهبی را زمین بوس می کند. ازاین رو ، ازحکومت های مستبد - شکست خورده وفرهنگیان مسلمان می خواهم که دوکار زیررا بکنند: نخست ، حکومت ها همان گونه که منشور جهانی حقوق بشررا رسما پذیرفته اند به آن عمل کنند؛ دوم ، فرهنگیان باید به مبارزه فرهنگی روشنگرانه پرداخته حکومت ها را درجهت تطبیق حقوق بشر زیر فشار قرار دهند. درغیرآن ، عربستان وهابی و ولایت فقهی ایران که هردو نفت وگازهم دارند ؛ درهمراهی با ائتلاف نظامی ها وملاهای پاکستانی، با فربه کردن گروه های تروریستی مانند : داعش ، خیزش مردمی ، القاعده ، النصره ، طالبان ،بوکو حرام ، دین ودنیای مسلمان ها ا تیره وتارخواهند ساخت!

Thursday, 8 December 2016

حجاب اجباری ودین اجباری؛ درمخالفت باقرآن قراردارند

درآن زمان که جنگ وغارت عرب بدوی بنام فتوحات ودراصل برای جزیه وزن وزمین وزر به پایان رسید واسلام قبیله زده بریده از قرآن واخلاق زیر فشار فرهنگ ایرانی ومصری وسوریانی وهندی قرار گرفت وفارسی زبان ها وبرخی مصری ها فقه وعقاید را برای دفاع از اسلام بدویی زیر فشار مدنیت رفته ترتیب دادند ، اول جنبش فلسفی معتزله به میان آمد تا قرآن را تفسیرنو کند و دربرابرآن فرقه ی اشعری توسط خلیفه تقویت شد که نتیجه ی آن تضعیف فلسفه وفربه شدن حنبلی گری بود که وهابیت ،القاعده وطالبان رادرشرایط کنونی تولید کرده است.معلوم است که ضعف تفکر فلسفی وفقه تابع خلیفه وسلطان وملا، دستاورد انحراف از قرآن درآن برهه ی زمانی بود.بعد ازآن هم غزالی به جهاد علیه فلسفه بر خاست که نتیجه ی اش ادامه ی ستمگری خلیفه وغارت سلطان وریاکاری ملاهای رسمی بود ومی باشد.پس،بهتراست که به یک نمونه آغازین هم اشاره کنم وآن اینکه خلیفه منصور ابوحنیفه را زندانی کرد تا درزندان مرد یا شهید شد وشاگردش ابویوسف را قاضی قضات مقرر کرد واو هم برای توجیه فقهی کردن غارت گریی خلیفه ، کتاب" خراج " را نوشت.ازآن زمان تا کنون ، فلسفه دان ها تکفیر وملاهای مخالف حکومت توهین وشاه وشیخ تاکه توانستند مردم سواری کردند.شاه وشیخی که بعد از ظهور غرب مدرن واستعمارآن ، نوکر استعمار شدند ونتیجه جنایت استبداد معلوم است که در اروپا رنسانس ونهضت اصلاح دینی ودرجهان اسلام اخوان المسلمون ، ملی گرای نا کام ، کودتاهای نظامی ، کمونیسم بیماروسازمان های اسلامی بی خبراز نهضت اصلاح دینی درمسیحیت می باشد که تروریسم مذهبی را در اهل سنت وولایت فقیه را دراهل تشیع تولید کرده است.
اگر نتیجه ی بی خبریی مسلمان ها ازفلسفه ونهضت اصلاح دینی در مسیحیت را خلاصه کنم، نتیجه این می شود که اول فلاسفه تکفیر ووهابی گری تتقویت شد ودوم استبداد شاه وشیخ فربه شد. فربه شدن شاه وشیخ هم دوپیامد دارد:نخست، گرفتار سازمان های تروریستی شدن اسلام ؛دوم، اسیر ساختن زنان بنام حجاب بدون اینکه به قرآن وحدیث های روایت شده توسط زنان پیامبرص نگریسته شود. تاحدی که من درافغانستان،ایران،پاکستان ، هند،بنگله دیش، امارات ،عربستان ومصر دیده ام،بنام حجاب بر زنان ستمی می شود که اگر پیامبر ص زنده شود وبنگرد،تعجب خواهد کرد که چه برسر دینش شاه وشیخ نازل کرده اند؟ بله،برداشت من این است که شاه وشیخ بعد از معتزله ، فلاسفه را چنان تکفیر کردند که عوام که پذیرفت حتا خود فلاسفه هم قبول کردند که کافر هستند! اکنون،درایران، عربستان،افغانستان ومناطق قبایلی پاکستان،بنام حجاب وچند زنگی برزنان ستمی می شود که بی سوادان شان از نادانی تحمل اما با سوادان شان مانند فلاسفه کافرمی شوند ویا قبول می کنند که کافرهستند.برای اینکه ، از محرومیت روبه فزونی زن ها بنام حجاب تحمیلی جلوگیری کرده شود،به نفع مولوی های دارای دانش دینی- دنیایی می دانم که جنبش حق خواهی زنان درمراکش را مطالعه کرده کمک به زنان کنند تا دین گریزنشوند.اگر این کاررا نکنند،سکولاریسم دین گریز ترکیه ی اتاترک به سراغ شان می رسد البته که خشن تر ازآن. بله،سکولاریسم دین ستیز ترکیه را به مراتب از حکومت وهابی عربستان وولایت فقهی ایران مفید تر به اسلام می دانم. مثلا، دوسال قبل،موسسه گالوپ یک موسسه ی امریکای بعد ازبررسی ای زمینی اعلام کرد که بیشترین شمار مرتدان درعربستان یافت می شوند. یعنی عکس العمل دین ستمگر- حکومتی الحاد می باشد. درایران هم،استبداد ولایت فقیه نسل نو شهری را ازدین فراری داده وتازه با حجاب تحمیلی زنان را به فرار ازدین وادار می کند.اینکه درمیان مسلمان های کشورهای غربی،بیشترین کلیسا رو ایرانی می باشند؛بدون شک، دستاورد استبداد ولای می باشد.

Tuesday, 6 December 2016

فیدل کاسترو ؛ روی بسیاری رهبران انقلاب های قرن بیستم را سیاه کرد

ابراهیم ورسجی
17 قوس 1395
فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا، بتاریخ 25 ماه نوامبر برابر به 5 ماه قوس 1395 ، به عمر90 سالگی درگذشت. روحش شاد ویادش گرامی باد! اگرچه درباره شخصیت وانقلاب کاسترو ، درروز مرگش مطلبی نوشته وکارنامه اش را مختصرا بیان کرده بودم .اما این نویشته را درادامه ی نوشته ی قبلی به این خاطرمی نویسم تا هم شخصیت وکارنامه ی کاسترورا درمقایسه به کارنامه ی دیگررهبران انقلاب های قرن بیستم بیان کنم وازمردم غیورافغانستان که پوز شوروی تجاوزگررا بزمین کوبیدند، ستایش کنم.افسوس که کمونیست های اماتور وقصاب افغانستان نتوانستند ازکاسترو بیا موزند ورهبران جهادی افغانستان هم با بزرگترین انقلاب قرن بیستم بازی کرده کشورما را تحقیر وکاری کردند که اول کابل را ویران وطالبان را تروریست را به کمک باداران پاکستانی شان تولید کردند ودوم زمینه سازی به جنگ علیه تروریسم کرده حکومتی را زیر رهبری طالب کرزی وغنی ای درمانده ایجاد کردند که با کمک مالی امریکا واروپا زنده است!
بهرحال ، برای روشنی انداختن درباره دیگر انقلاب های قرن بیستم ، ازانقلاب روسیه شروع می کنم. واقعیت این است که انقلاب روسیه یک کود تا بود نه یک انقلاب. به این خاطرکه، حکومت تزاری را منشویک ها درماه مارس 1917 سرنگون کرده بود ند وبلشویک ها حکومت انقلابی را با کود تا درماه اکتوبر1917 سرنگون ونام آن را انقلاب سوسیالیستی نامیده خود ستای کرد ند. ازاین که ، ولادی میرپوتین چند ماه قبل لنین را این گونه تعریف کرد که بمی را درزیر پای روسیه منفجر کرد که زیان آن پس ماندگی این کشوردرمقایسه با غرب می باشد. با تایید نظر پوتین درباره انقلاب روسیه، دیگر بحثی درباره آن نمی کنم.
بعد ازنقلاب روسیه ، انقلاب چین در ماه اکتوبر 1949 زیرفرماندهی مائوزیتنگ رخ داد. انقلابی که ازنظر استقلال خواهی چین دربرابر امریکا وشوروی موفق ومائوزیتنگ با انقلاب فرهنگی کمرآن انقلاب را شکست؛ وآنچه که اکنون بنام توسعه اقتصادی درچین دیده می شود، کارنامه دینگ شیائوپنگ است نه مائو. بهرحال، چینی ها مائورا به حیث شخصیتی که هویت سرکوب شده شان را دربرابر استعمارژاپن وتوسعه طلبی امریکا وشوروی احیا وقوت بخشیده است پاس می دارند وباید پاس بدارند.
بعدازانقلاب چین ، انقلاب کوبا درماه ژانویه 1959 به رهبری فیدل کاسترو رخ داد. انقلابی که حکومت مستبد باتیستا ی وابسته به امریکا را بعد ازیک جنگ چریکی سرنگون ویک حکومت خود گردان را درزیر زنخ امریکا برای بیشترازنیم قرن ادامه داد. فیدل کاسترو دراصل یک مرد آزادی خواه وعدالت خواه وغیرکمونیست بود ورابطه با مسکو وپنکن نداشت، اما مداخله امریکا درامورکوبا به خصوص فرستادن نوکران سیا درخلیج خوک ها درسال 1963 وسرکوب خوک ها درخلیج خوک ها توسط فیدل وچه گوارا، رهبر انقلاب کوبا را وادارکرد که متحد شوروی شود. اتحادی که درآغازیازده روزی را درتاریخ قرن بیستم ایجاد کرد که نزدیک بود میان مسکو وواشنگتن برخورد اتومی شود. بله، برخورد اتومی نه شد وامریکای زیرفرمان کنیدی قول داد که دیگر درکوبا مداخله نمی کند وشوروی هم راکت ها وزیردریای های مجهز به کلاهک های اتومی خود را ازمرزهای آبی کوبا بیرون کرد.
بعدازیازده روزیکه جهان را تکان داد، فیدل کاسترو مصروف گسترش آموزش وپوروش وفقر زدای درکوبا شد. کوشش ومصروفیتی که باعث شد که کوبا اکنون بی سواد ند اشته باشد بی خانه نداشته باشد وبهترین سامانه ی آموزشی - بهدا شتی وخد ماتی درجهان را داشته باشد. بله ، درکوبا ، بی خانه وبی سواد وجود ندارد، اما درامریکا وآلمان ، میلیون ها بی سواد وبی خانه وجود دارند . با وجود موفقیت فیدل کاسترو درعرضه خد مات وبهداشت وآموزش وپروش، بسیاری ها گما کرده بود ند که حکومت فیدل بعد ازشوروی زیرفشارامریکا نابود می شود .این گمانه زنی ازاین نگاه موجه بود که با فروپاشی شوروی، درآمد ناخالص ملی کوبا از8 میلیارد دالر به 2 میلیارد دار پایین آمد.اما فیدل وحکومتش طوری کشور را اداره کرد ند 26 سال بعدازمرگ شوری و با وجود فشارامریکا ادامه یافت. باید حکومت فیدل ادامه میافت ؛ به این خاطرکه ، درآغازانقلاب ، فیدل به کوبای ها گفته بود که یا وابستگی ، یا تنهای ومن تنهای را بروابستگی ترجیح می دهم ومردم هم گفته اش را پذیرفته بود ند.
افزون برادامه ی حکومت انقلابی ، فیدل وانقلابش نمونه شد برای انقلابی های امریکای لاتین وافریقا. اینجانب که ستایش ها ومذ مت ها ازفیدل را بعد ازمرگش پی گیری کردم؛ برایم معلوم شد که اوباما رئیس جمهور درحال مرخصی امریکا درباره او گفت که تاریخ درباره اش داوری می کند؛ ودانالد ترامپ رئیس منتخب امریکا ، فیدل را دیکتاتوربی رحم نامید وجستین ترودو، نخست وزیرکانادا برخلاف رابطه دوستانه ی پدرش با فیدل، اورا دیکتاتور بی رحم نامید. غیرازآن ها، تمام رهبران جهان به شمول پاپ رهبر کلیسای کاتولیک اورا ستایش وکمونیست های حزبی به شمول رهبران چپ امریکای لاتین ، فیدل را چهره جاویدانه ی تاریخ والگوبرای انقلابی های دیروز وامروز وفردای جهان نامیدند.
بعدازانقلاب کوبا که ازدستاوردهایش یاد کردم، انقلاب الجزایر درسال 1962 به رهبری احمد بن بلا روی داد.انقلابی که درسال 1965 با کود تای حواری بومد ین سرنگون وحکومت مستبدی را برمردم آن کشوربارکرد که مردم به اداره استعماریی فرانسه دعا کرد ند. مثلا، باری درشبکه الجزیره ازیک نویسنده الجزاری خواندم که گفت :" درانقلاب به استقلال رسیدیم وآزادی خود را ازدست دادیم." بعد ازانقلاب الجزایر، انقلاب ویتنام در آوریل 1975 پیروزشد وازهمان روزپیروزی معامله با بانک جهانی کرده بخشی ازساختار اقتصاد سرمایداری شد. بهرحال ،دستاورد اقتصادی اش زیاد خراب نیست! بعدازانقلاب ویتنام، درفوریه 1979 ، انقلاب ایران روی داد. آیت الله خمینی پیش ازانقلاب در نوفل لیشاتو در اطراف پاریس گفته بود که :" آزادی را به مردم ایران میاورد وحکومتی می سازد که درآن کمونیست ها هم حق فعالیت می توانند داشته باشند.همچنان، ملاها را به مساجد وتکیه خانه ها برگشتانده اجازه شرکت درحکومت نمی دهد."
برخلاف، حضرت آیت الله حکومت ملاها را درریع پسین سده ی بیستم ساخت. دراین زمینه، روزی دراخیر سال 1358 در تلویزیون جمهوری اسلامی دیدم که روانشاد مهند س بازرگان به روانشاد آیت الله خمینی گفت:" درپاریس وعده های دادید که اکنون خلاف آن ها عمل می کنید"! حضرت آیت الله فرمود:" خدعه کرد یم ی یعنی فریب کاری کرد یم"! خدعه ی که دستاورد ش حکومت کنونی ایران می باشد. حکومتی که 40 درصد مردم ایران را زیرخطر فقر برده است وشمار روسپی ها که دردوره شاه به پنج هزارنمی رسید تنها درتهران به سه میلیون رسیده است. درسیاست خارجی هم ، شعارمرگ برامریکا را برخلاف منافع ملی ایران مقدس ساخت تامنزوی ومحاصره شود ودررابطه با عرب ها کاری کرده است که جنگ شیعه وسنی را داغ کرده است. جنگی که اکنون به نفع ایران معلوم می شود، اما دربلند مدت برای ایران بسیار مرگبارتمام خواهد شد!
بعد ازانقلاب اسلامی ایران، بتاریخ 27 آوریل 1992 برابر به هشتم ثور 1371 ، جهادی های افغانستان موفق شدند. موفقیتی که اول کابل را ویران کرده آبروی جهاد ضد کمونیستی را ریختاند ودوم زمینه سازی برای ایجاد طالبان توسط پاکستان وعربستان یا مدافعان جهاد کرد؛ وطالبان والقاعده با دست داشتن دررویداد یازدهم سیپتامبر 2001 جاده سازی برای جنگ امریکا وانگلیس علیه تروریسم کردند. جنگی که حکومت تروریست پرورطالبان - القاعده- آی اِس آی را مرخص وحکومت های طالب کرزی وغنی را به میدان آورد. حکومت های که 140 هزارمیلیون دالرکمک های امریکا واروپا ودیگرکشورها را غارت وموفق نه شدند که سه میراث ساخت شوروی ، یعنی: سرک های پخته ی کابل وکابل تا مرزهای کشورهای همسایه، سیلو/ نان پزی کابل وتونل سالنگ را ترمیم نمایند. افزون برآن ، تروریسم، هیروئین ،اعتیاد، فقر وبیکاری را چنان درافغانستان گسترش داده اند که جوانان روبه فرار به سوی غرب نهاده ومعتادان تمام کوچه ها- پس کوچه های کابل ومرکزهای ولایت ها را پرکرده اند ؛ وتروریستان هم کم نه آمده موفق شدند بخش های روستای درجنوب وبرخی روستاهای شمال کشوررا اززیرسلطه حکومت مرکزی برون وقانون بد وی خود را جاری نمایند.

Sunday, 4 December 2016

تند روان وتروریستان مذهبی نما با استفاده ازضعف فرهنگی حکومت ؛ شاخ ودُم درآورده اند

ابراهیم ورسجی
خوب شد که برخی اعضای شورای نام نهاد ملی هم متوجه شده ا ند که بنام فرهنگ اسلامی در نهاد های تربیتی ومساجد افغانستان ؛ تروریستان ، تند روان وخشونت کاران مذهبی یا مذهبی نما تولید وتربیت می شوند! اگرچه این تحرک اعضای پارلمان بجاست، اما بسیارناوقت متحرک شده اند.مثلا،باریاست جمهوری کرزی ووزیر معارف شدن فاروق وردک ، دونوکرپاکستان وطالبان شاخته شده،شبکه های تند رو- تروریست پرورپاکستانی وارد عرصه فرهنگی وتربیتی افغانستان شدند. دراین زمینه،اسناد فراوان وجود دارد که ده ها هزارشهادت نامه دروغین توسط وزارت معارف برای بی سوادان وتروریستان حتا افراد پاکستانی توزیع شده ووزارت قبایل وسرحدات هم دراین بخش کمتر ازوزارت معارف کارنکرده است.وازهمین طریق واشتباهات وزارت های تحصیلات عالی واطلاعات وفرهنگ ، وملاگریی وزارت حج واوقاف، تند روان وتروریستان وارد مکتب ها - فاکولته ها ومساجد شده اند ، هم به حیث استاد هم به حیث شاگرد وکارمند.سال گذشته که هفته نامه " انسان گرای " را درکابل پخش کردم ؛ با واکنش های جاهلانه همان تروریستان وتند روان مواجه شدم ودرک کردم که چقدر این جنایت کاران وجاهلان درافغانستان رخنه کرده وازدین وفرهنگ با استفاده ازضعف فرهنگی وزیران حکومت بهره برداری می کنند.
بطورنمونه،یک مضمون از یک دانشمند مسلمان خارجی زیرعنوان" قرآن کتاب قانون نیست" پخش کردم ودیدم که جهل ونادانی وتروریسم وخشونت بنام دین درافغانستان شاخ ودم درآورده است. جای تاسف این است که، دوزن را که دوستان برایم معرفی کرده بود ند که یکی اش استاد فاکولته ودیگرش فاکولته خوانده بود ودرهیات تحریرهم نام شان را گرفتم ؛ ازتند روان وتروریستان بیشتر ازهمه همان باصطلاح استاد کم سواد بخاطرمقاله یاد شده عصبانی شده بود.استادیکه نه فهمیده است که قانون درقرن بیستم ازغرب وارد کشورهای مسلمان شده است.نگاهی به سابقه واژه قانون درافغانستان ، نشان می دهد که دروقت ساختن قانون درحکومت ظاهرشاه،موسی شفیق وپدرش مولوی ابراهیم درباره فقه وقانون نزاع کردند وشفیق به پدرش قبولاند که فقه دیگر است وقانون دیگر ؛ وقانون هم که معلوم است که مسئولیت های حکومت ونهادها ومردم ومناسبات باهمی شان را تعریف می کند.درآن نزاع ، قانون تثبیت شد وپدروپسرکه خدا بیامرزد شان کار های خود رابه حیث فقه دان وقانون دان به پیش برد ند.ازسوی دیگر،چند نفر ازاین تند روان وتروریستان با من تلفونی گپ زدند واخطاریه هم دادند. برایشان گفتم که من تنها نویسنده نیستم دراین شهر شهردارهم بودم ونیروی بشری عامیانه وروشنفکری هم دارم ودربرابر خشونت تان در صنف ها واداره هایتان آمده لت وکوب تان می کنم. زیراکه، برای بی منطق ، منطقی غیراززور کارآمد نیست! اگرچه اکنون موقتا دربیرون کشور هستم ، کوشش دارم که به کابل برگشته با ازسرگرفتن پخش انسان گرایی جبهه روشنفکری دینی یا اسلام میانه رو - عقلانی را درکوبیدن این وحشی ها وجاسوسان پاکستانی فعال خواهم کرد. با وجود اینکه ، دربیرون کشورمی باشم،خوشحال هستم که فن آوری مدرن به من این امکان را داده است که ازنظر فرهنگی درافغانستان حضور داشته باشم. بهرحال،ازوکیلانیکه موضوع تند روی وتروریسم مذهبی نمارا درپارلمان مطرح کرده وبه وزارت های مربوطه هشدارداده اند حمایت می کنم وازآن هامی خواهم که درزمینه جدی به پیش بروند که فردا دیرخواهد شد!

Friday, 2 December 2016

درافغانستان ،ملاها میان مبارزه فرهنگی واید ئولوژی سرگردان شده اند

بخش چهارم
دوازدهم قوس 1395
ابراهیم ورسجی
درهمه کشورهای مسلمان ، ملاها تکان مثبت خورده اند؛ برخلاف، درافغانستان تکان قهقرای خورده بنام مبارزه فرهنگی به مبارزه ایدئولوژی بدون فهم درست ازاید ئولوژی پردا خته سرگردان شده اند. من که بیشترازچهاردهه می شود که با جریان های مذهبی افغانستان چه مدرسه ی- ملای وچه دانشگاهی ای اخوانی سرسری انگاروزرپرست شده سروکاردارم؛ بیشتر ازدانشگاهی ها ، ملاها را سردرگم یافتم. سردرگمی ای که برای د ین ود ین داران زیان های تلافی نا پذ یری را بارکرده است. زیان های که تروریسم طالبان یک نماد آن وتکفیرگری نماد دیگرش وتفسیر غلط ازجهاد ازآن دوی قبلی هم درد سر آفیرین ترمی باشد.
بنابراین، لازم است که به گذ شته برگشته با رابطه های که دردوره لیسه با بقایای مولوی های دیوبندی درشمال افغانستان داشتم ودردوران مهاجرت به پاکستان ملاهای پاکستانی را نیزشناختم وبا یاد گرفتن زبان اردو به مطالعه ی فرهنگ مسلمان ها درهند پرداخته معلوماتی گسترده ی یافته فهمیدم که مرگ مولوی های دیوبندی وگسترش مولوی های پاکستانی چگونه به فرهنگ مذهبی - برد باردر مدارس درکنار مسجد های افغانستان ومعلومات فقهی هرچند کم وکهنه ی ملاها ی وطن ما زیان رساند؟
بله، من تنها از زیان افغانستان از پا یان دوره مولوی های دیوبندی وشروع فعالیت های بد ثمرمولوی های پاکستانی شکوه ندارم بلکه ازبی خاصیتی وکم دانشی وبی ثمریی ملاهای رسمی فارغ شده ازدانشکده شرعیات ودانشگاه الازهرمصرهم که برخی شان مصنوعی بزرگ شده اند ناراحت می باشم. به این خاطرکه، درزمان مولوی های دیوبندی درافغانستان نه مطبوعاتی بود نه روزنامه های دینی ونه مجله های مبلغ دینی ویک مجله دروزارت اطلاعات وفرهنگ ، پیشتر اداره مستقل مطبوعات ، نشرمی شد وچنان توسط حکومت وملاهای رسمی ای آن سانسورمی شد که چیزی برای دین ودین داران باقی نمی گذاشت. به سخن دیگر،شرعیاتی ها وازهری ها هم درآن دوره هم دردوره ی کنونی که انفجار اطلاعاتی انقلاب فرهنگی- ذهنی ببار آورده است، چیزی برای عرضه کردن نداشتند وندارند.
بهرحال، درهمان دوره بود که ایدئولوژی کمونیسم ازطریق ترجمه های ایرانی ونوشته های حزب توده وارد افغانستان شد وتکان عصبی در دانشگاهی ها وملاهای پیردیوبندی که اخیرین روزهای عمرخود را سپری می کردند وملاهی تازه وارد شده ازپاکستان هم وارد کرد. درواقع، تکان ناشی ازاید ئولوژیی کمونیسم درافغانستان هم خوب بود هم خراب. خوب به این خاطرکه، هم درفرهنگ زمخت وملاهای خواب برده هم درذهن های استا دان دانشگاه کابل چه شرعیاتی وچه سکولارنما که برون ازنوت های صنفی شان چیزی نمی دانستند، شوربرپا کرد! خراب به این خاطرکه ، برخی فریب کار ها وخود فروخته ها میدان دارمبارزات اسلامی- کمونیستی- فاشیستی شده حکومت را ترساندند. حکومتی که هم ازمذهب برای عوام سواری بهره برداری می کرد هم ازرشد آگاهی مذهبی مردم می ترسید هم ملی گرا بود هم وطن فروش. ازهمه ترسانک این که ، حکومت افغانستان که موروثی نوکربود وبعد ازنابودی هند برتانیا وحکومت های نو ظهورهند وپاکستان با پاکستان نزاع مرزی خلق کرد تا شوروی به نوکری قبولش کند؛ وشوری هم بخاطرحضورپاکستان دراتحادیه های نظامی ای غربی آن را به حیث نوکرپذیرفت.
دررابطه به نوکری ای حکومت افغانستان به شورویی کمونیستی، مسئله جالب این است که شوروی بخاطر50 میلیون مسلمان درجمهوری های آسیای مرکزی وشمال قفقاز ازرشد اسلام گرای درافغانستان وایران می ترسید وحکومت کابل هم به این باوربود که کمونیست های افغانستان ملحد هستند وپایگاه مردمی ای پیدا نمی کنند که حکومت قبیلگی را نابود کنند. ازاین رو، نسبت به کمونیست ها مهربان ونسبت به فعالان مسلمان به این لحاظ که پایگاه مردمی پیداکرده می توانند خشونت بکاربرد. درواقع ، نوکران شوروی وحکومت افغانستان که نه نوکرایدئولوژیک بلکه نوکراستراتژیک آن بود ؛ دربرابر فعالان مسلمان وحدت پیداکردند. وحدتی که کودتا کرد ودردوره جمهوری روسی محمد داوود خان به سرکوب اسلامی ها برخاسته آن ها را بدامن پاکستان انداخت.
پاکستان که ازپشتونستان خواهی حکومت های نامردمی افغانستان عصبانی بود ، رفتن برخی مبارزان مسلمان به پشاور برایش موقع داد تا بیشتر بالای ملاهای افغانستان سرمایه گذاری کند. سرمایه گذاری بالای ملاها به این خاطر که ، تفکر ملی گرای درآن ها وجود ندارد .ازاین رو، ملاگرای پشتون را دربرابر پشتو گرایی پشتونستان خواه قرارداد. اگر به استاد ریانی ومسعود ، پاکستان موقع نداد که حکومت بسازند، بیشتر به فقدان دانش تاریخی- سیاسی- اداریی خود شان وفارسی زبان بودن شان تعلق داشت. شاید کسانی سوال کنند که چرا به کرزی وغنی پشتون پاکستان موقع نداد ونمی دهد؟
درپاسخ پرسش یاد شده ، باید بگویم که کرزی از طریق آی ایس آی به سیا / سازمان اطلاعات مرکزی امریکا معرفی شده بود تا برای پاکستان کارکند. چون کرزی توسط زور دالر وبرخی قومندانک های جهادی ارگ نشین شده بود ، نتوانست دوکاررا بکند: نخست ،نتوانست با دالر امریکا برای پاکستان آن گونه که لازم بود کار کند . دوم، نتوانست بقا یای جبهه متحد مخالف پاکستان را نابود کند.اگرچه عده ی ازآن ها را ترورکرد، اما ترورهای که بود ند خواست پاکستان رابرآورده نمی کرد! ازاین سبب،پاکستان طالبان وبرخی ملاها را دربرابرحکومت کرزی تجهیزکرد. غنی هم معلوم است که در امریکا بود وتنها از سیاست پاکستان دربرابر فارسی زبان ودیگر قوم ها برای تقویت طالبان حمایت می کرد که قناعت بخش نبود.اگر چه عربستان وپاکستان غنی را حمایت کردند تا بقایای جبهه متحد را ازمیدان بیرون کند وژنرال دوستم هم درکنارش ایستاد شد.اما طرح ریاست جمهوری غنی وریاست اجرائیه ی عبدالله عضو شورای نظار، کمک پاکستان به غنی را صعیف کرد؛ ورابطه تازه عربستان با عبدالله وجمعیتی ها ناشی ازناامید یی آن ازغنی وکارکردش می باشد.
ازاین رو، پاکستان برگشت به همان تجربه استفاده موفق ازملاها وطالبان آن هم به شکل تروریستی یا ضد اسلامی آن. درشرایط کنونی که عربستان زیرفشار ایران درخاورمیانه قرار گرفته است وحضور هند وکمکش به حکومت افغانستان زیاد شده است ،پاکستان که سیاست افغانی اش کلان وجیب هایش خالی است ودربازسازی افغانستان نقش بازی کرده نمی تواند؛دوباره به مذهب وملا روی آورده وازآمادگی عربستان برای سرمایه گذاری در مدارس ومساجد افغانستان برای تقویت تند روی وهابی ضد حنفی وضد شیعه بهر برداری می کند.اگرچه وهابی های پاکستانی- افغانی خود را مخالف شیعه وسازگار به فقه ابوحنیفه می دانند،اما دروغ می گویند ودردشمنی با حنفی ها همان گونه هستند که دشم شیعه می باشند.درواقع،همین گونه وهابی گریی درظاهر سلفی عامل عمده گسترش تند روی وخشونت مذهبی درافغانستان می باشد. وهابی گری که هم تروریست برای طالبان فراهم می کند هم نفرت میان شیعه وسنی را دامن زده برد باری مذهبی افغانستان را ضرب صفرمی نماید.ازاین رو،از مولوی ها وملاهای متعهد به فقه حنفی وفقه جعفری وفقه اسماعیلی وفرهنگیان افغانستان می خواهم که مبارزه سختی را علیه تند روی مذهبی ریالی- کلداری عربستان وپاکستان آغاز نمایند.درغیرآن، تند روان وتروریستان دین ودنیای مردم افغانستان را ازاین هم خراب ترمی کنند! ادامه دارد.