Friday, 13 September 2013

افغانستان؛ احزاب قبیلگی،اتحادیه های فرصت طلبانه وانتخاباتِ ریاست جمهوری


ابراهیم ورسجی
22-6-1392
درشرایطِ کنونی،افغانستان در حال وارد شدن به برهه ی نه چندان دارای دورنمای روشن می باشد.برهه ی که پایان دوره ی بدترین حکومت داریی12ساله ی کرزی راکه باهزینه ی بیشترین امکاناتِ مالی- جانی ای درونی وبیرونی،کمترین دستاورد را دارامی باشد رقم زده وجای خود را برای دوره ی نه چندان دارای دورنمای روشنی دیگری می سپارد.زمانی که ازکم دستاوردیی حکومت فاسدِ قبیله- جنگ سالار- قاچاقبر- مافیای زمین زده ی کرزی سخن به میان آورده می شود،شاید کسی یاکسانی باورمند بدستاورد آن، مخالف این سخن باشند.بهرحال،درافغانستان غرق شده درفساد که حکومت کرزی دراین غرق سازی سهم شیررا دارد؛ وازسوی دیگر،دموکراسی ای دروغینِ همراه بابدترین حکومت داری سیکه ی رایجِ روز می باشد،حق باکسانی است که خیال می کنند این دوره ی تاریکِ روبه پایان، دارای دستاوردهم می باشد.آری،ساختنِ چند کیلومترسرکِ اسفالت شده ی بی کیفیت که دوستان بیرونی برای رفع نیازمندی های خود وکاهش رنج افغان ها ساخته اند،همزمان با بازگشت سربازانشان به سرزمین مادری،بزودی به ویرانه مبدل می شود وبزرگ کردن نمایشی ای آموزش وپرورش که بی شمارفارغان بی سواد تحویل داده است،چیزی جزبیانگردستاورد ناچیز نمی تواند باشد .افزون بردستاورد ناچیز،بدترین حکومت داریی کرزی،چنان چند دستگی قومی- گروهی - تروریسم وتاریک اندیشی ای واپس گرا- خشونت بارمذهبی- قبیلگی را تنومند ساخته است که بدون احتیاط، نباید ازآینده ی بهتری سخن گفته شود.
دلیل این که، نباید راجع به آینده ی روشنترسخن گفته شود؛این است که باشعار دموکراسی ومبارزه باتروریسم، بدترین قانون اساسی ای تمرکزگرا وبدترین حکومت داری را برکشورما بارکردند ونامش راگذاشتند قانونیت.طرفه این که، درزیرسایه ی چنان حکومتی، کمیسیون تاجرپیشه ی حقوق بشرهم ساخته شد تا ازتحقق حقوق بشر،بویژه حقوق زنان هم سخن های عمل گریزبگویند وشماری ازسطحی نگرانِ میدان سیاست- جامعه- فرهنگ- اداره واقتصاد هم بی درنگ زیرتاثیر آن رفته امید به تحقق قانون، آزادی بیان وحقوق بشربستند.واقعیت این است که؛ ترکیب حکومت12ساله ی کرزی که ازهمان آغاز،مردم را ازناخنِ پا تاتارک سر،به چنگال بی رحم تفنگ سالاریی دزد وتباه کار،تکنوکرات های نادانی حتابی خبرازاداره وبروکراسی سده های میانه،مافیای زمین ومواد مخدر ونهاد کاران شکم پرست غیردولتی انداخته بود،حکایت ازاین می کرد که افغانستان درسمت بیرون شدن ازوضع نامطلوب ورسیدن به وضع مطلوب، راه دشوارگذاری را پیش رودارد.
بهرصورت،افغانستان درحال پشت سرگذاشتن سیاه ترین برهه درتاریخ ناشاد خود می باشد.برهه ی 12ساله ی رنج آوروپُرازچپاولگری که ازهجوم چنگیزبه خراسان بزرگ که افغانستان کنونی مرکزآن می باشد تا اداره ی زمین سوخته ی طالبان، به اندازه ی همین دوره ی رسوا،به حقوق اجتماعی واقتصادی مردم تجاوزصورت نگرفته بود.بهرحال،این دوره ی ذلت بارکه باجنگ علیه تروریسم آغازوبافربه کردن تروریسم پایان می پذیرد؛پایان آن،دارای نیک شگونی ای هرچند کمرنگ می باشد وآن این که، باید بابرگزاریی انتخابات ریاست جمهوریی سال آینده پایان پذیرد.انتخاباتی که درصورت درست برگزارشدن، یک گام مثبت به پیش البته ازنقطه ی صفری می باشد.هدف نویسنده ازیاد آوری ازنقطه ی صفری این است که دستاورد بدترین حکومت زیرریاست کرزی چنان شکننده می باشد که حرکت ازآن درسمت وضع مطلوب یابهتر، تعریفی جزخیزبرداشتن ازصفربه سوی یک ،یا بالاترازآن، نمی تواند داشته باشد.
درواقع،تعریف وضع شکننده ی کنونی که به نقطه ی صفری یا اُفت وخیزبه سوی آشوب وسامان پذیری رسیده است وخیزبرداشتن ازآن به سوی وضع مطلوب مورد نظرازطریق انتخابات ریاست جمهوری، حکایت ازاین می کند که افغانستان درکجای فرایند دموکراتیک که مدعی است12سال پیش آغازکرده است، قراردارد؟ اینجا است که هم فرایند دمکراتیک باید تعریف شود وهم لازمه های آن که یکی ازآن ها حزب های سیاسی ومبارزه ی رقابتی- آشتی جویانه ی آن ها باحکومت درجهت جابجای وخون تازه بخشیدن به آن وتوسعه وپیشرفت سیاسی می باشد.چون درپروسه یافرایند دموکراتیک ، درستکاری درسیاست وارزش دهی به اهلیت وکارشناسی وتغییرچهره ها ازطریق انتخابات آزاد ودرست نیازمبرم می باشد.لازمه های که استبداد انباشت شده درفرهنگ قبایلی- سیاسی وذهنیت کمونیستی- نظامی- بنیاد گرایانه که اولی مرده امامرده ریگ آن هنوزهم درقلب ها وذهن های قبیلگی زنده است؛ ودومی، ازنهایت درماندگی به تروریسم پناه برده است،نمی گذارد جایگاه ویژه ی خود را درفرهنگ عمومی کشورما،بویژه شاخه ی سیاسی آن پیدا نماید.ازاین رو، دیدیم که عامل های یاد شده چگونه برارزش های نواثرمنفی گذاشته سبب شدند که تاجران ودلالان تفنگ داروبی تفنگ دوباره درنمایش دموکراتیک، هم جیب جامعه ی جهانی را خالی کنند وهم بادامن زدن به گرایش های قبیلگی،تروریستی،کشوررابه نقطه ی برسانند که دردهه ی دوم سده ی21، مجبوربه تکراردورباطلِ افتیدن بدامن این وآن قدرت بیرنی شود.
روشن است. افراد ودسته های سبب تکراردورباطل درتاریخ سرزمین ماشدند ومی شوند که، مانند پدران شان نمی توانستند بدون کمک بیرونی ها قدرت رابا دورنگهداشتن مردم ازسیاست قبضه نمایند.بنابراین،هم هزینه ی کمک های بی شمارجامعه ی جهانی وهم هزینه ی منابع پُربهای درونی نه تنها نتوانست دموکراسی وحکومت قانون را استواری بخشد،بلکه حتا نتوانست اداره سازی به گونه ی سنتی وصلح برابربا نبود جنگ راهم به کشورجنگ زده ی ما به ارمغان بیاورد.اکنون که ، دوره ی12ساله ی حکومت نام نهاد زاده ی مبارزه باتروریسم با به میراث گذاشتن تروریست های روحیه گرفته وپرخاشگروغارتگریی تفنگ داران ومافیای مواد مخدر روبه پایان است؛ وائتلاف سازی های سازمانی وجبهه ی درجهت پُرکردن جایگاه روبه خالی شدن آن اوج گرفته است،پرسش بنیادی این است که آیا فرایند نیم کاره یا دروغینِ دموکراتیک توان این را دارد که برحکومت فاسد ومافیایی کرزی فشاربیاورد تا انتخاباتِ ریاست جمهوری باحد اقلی درستکاری برگزارشود؟ پاسخ این پرسش درصورتی آسان ودشوارمی شود که نگاهی خوش بینانه وبدبینانه به اعضای کمیسیون انتخابات وشیوه ی گزینش آن ها داشته باشیم.این یک واقعیت است که، درفرایند دموکراتیک، رئیس جمهورازصندوق های رائی دهی بیرون می شود ودرفرایند دروغین دموکراتیک، رئیس جمهورازاداره ی ارتش وپولیس بیرون می شود.به سخن دیگر،اداره ی ارتش وپولیس رای شماری کرده رئیس جمهورمورد پسند خود را برخلاف آرائی مردم بیرون میدهند تاحسب دلخواه به غارت سرمایه ی ملی بپردازند. انتخاب های که مبارک وبن علی بارها درتونس ومصربرگزارکردند ونتوانستند کرسی خود رانگهداری نمایند.
باتوجه به سخنان بالا، درافغانستان که نه ارتشی حرفوی ایجاد شده ونه پولیس آنچنانی عرض اندام کرده است که حکومت فاسد کنونی توسط آن ها رای شماری نماید؛اما بجای آن ها،این کمیسیون انتخابات با اعضای دست چین شده اش توسط حکومت می باشد که درزمینه تصمیم گرفته رئیس جمهورمی سازد.طوریکه،درسال2009ساخت وسند حکومت کردن رابرای کرزی درجهت پیش برد اموربدترین حکومت که وضع کنونی دستاورد آن می باشد،بخشید.چون سازمان های نام نهاد سیاسی وجبهه های انتخاباتی ای ساخته شده ودرحال ساخته شدن،همه درفساد12ساله ی حکومت پوره یانیمه شریک می باشند،ازاین رو،توان وعزم اصلاحات یا ایجاد تغییرات بنیادی درآن را نداشته درواقع نمی توانند حامل پیامی مثبت برای مردم ، چه آنهای که رای میدهند وچه آن های که ازروی نامیدی یا ازترس طالبان به سوی صندوق های رائی دهی نمی روند،باشند.ازاین سبب،به صراحت می توان گفت که جای احزاب سیاسی واقعی درمبارزه ی انتخاباتِ ریاست جمهوریی پیش روخالی می باشد.
ازاین نگاه که جای احزاب سیاسی- حقیقی خالی می باشد، ودرعین حال،106حزب سیاسی- قبیلگی دروزارت عدلیه ثبت نام شده است،ایجاب می کند که هم تعریف درست ازحزب سیاسی وکارکرد آن ارائه شود وهم پیامدهای ناگوارنبود آن درانتخابات ریاست جمهوری وپس ازآن بررسی کرده شود.ازآنجاکه احزاب سیاسی پدیده ی مدرن باتمایلات ملی گرایانه- ترقی خواهانه وطرفدارتغییروضع سنتی موجود وایجاد وضع نووامروزین می باشند،بدودلیل نتوانستند درکشورما برآمد وپایه بگیرند:نخست،فرهنگ سیاسی وسنت محافظه کارانه ی قبیلگی همسازبا استبداد شرقی یا آسیایی مانع ازآن شد که حزب های سیاسی نوخواهاهانه برآمد نمایند.دوم،تمایلات الحادی- دین ستیزانه ی خلقی ها وپرچمی های افغانی متمایل به اتحاد شوروی، هم باعث خیزش های مذهبی علیه آن ها گردید، وهم باعث شد که شبهه سازمان های مذهبی یاحزب های شخصی- قبیلگی – مذهبی نما برآمد کرده هم مانع اصلاح گری درتفکرمذهبی درجهت مدرنیسم / نوسازی شوند وهم جایگاه حزب های سیاسی را به گونه ی دروغین پُرنمایند.زمانی که حکومت کرزی وحامیانش ازترس فربه شدن هرچه بیشتراحزاب مذهبی نما،به تولید حزب های سیاسی- قبیلگی ای بی شمارکمک کردند،نتیجه همین شد که دارای 106حزب سیاسی- قبیلگی شده وهیچ حزب سیاسی ای واقعی نداشته باشیم.مانع های واقعی وساختگی دربرابربرآمدن حزب سیاسی نه تنهاباعث قدافرازیی حزب های بی شمارقبایلی شده است،بلکه کمک نموده است تا تشکیل اتحادیه های فرصت طلبانه ی انتخاباتی هم مُد روزشود.
دراین راستا،برای تمیزگذاری میان حزب سیاسی وحزب سیاسی نما- قبیلگی،لازم است که ازحزب سیاسی تعریف درست ارائه شود.درواقع،ارائه ی تعریف درست ازحزب سیاسی می تواند به ماکمک نماید تا ازبرگزاری انتخابات وفردای آن پیش بینی روشنتری داشته باشیم.دررابطه به حزب سیاسی،...شماری ازاندیشمندان علم سیاست باوردارند که که واژه ی(حزب سیاسی) را تنها درمورد گروهی می توان بکاربرد که هم معتقد به اصول ومبانی مردم سالاری باشد وهم درتشکیلات وساخت خود ازاین اصول ومبانی پیروی نماید.آنها معتقدند،گروه های راکه ازنظام مردم سالاری حمایت نکنند ویا درتشکیلات داخلی خود رعایت اصول مردم سالاری را نه نمایند،ولوآنکه عنوان(حزب)برخود گذاشته باشند،نمی توان حزب سیاسی نامید.ادموند برک حزب راگروهی ازافرد می داند که بایک دیگرمتحد شده وبرمبنای اصول خاصی که مورد قبول همه ی آنها است برای حفظ وتوسعه ی منافع ملی می کوشند.لینن درکتاب چه باید کرد؟یک گروه کوچک ازافراد قابل اعتماد،باتجربه ومعتقد به اصول انقلاب را که دارای نمایند گان مسئول ووظیفه شناس درنواحی مهم کشوربوده وروابط مخفیانه با آن ها وبایک دیگرداشته باشند واقدامات انقلابی راحرفه ی اصلی خود قراربدهند(حزب می نامد)....همچنان،...حزب رامی توان گروهی ازافراد جامعه دانست که بااعتقاد وایمان به برخی اصول وداشتن هدف های مشترک درسازمانی به عنوان حزب متشکل شده وازطریق شعبه ها وقسمت های مختلف بایک دیگرارتباط متقابل ومستمردارند ومی کوشند تابرای رسیدن به هدف ها واجرای اصول مورد نظر،حکومت رامستقیماً دردست گیرند.(1)
درافغانستان،هم جالب وهم خنده داراین ست که نه برپایه ی سخن ادموند برک، حزب سیاسی داریم ونه برپایه ی تعریف لینن، حزب انقلابی- پنهان کاروفداکارداریم.به سخن دیگر،سازمان های اسلامی نما که خیر،لینن ستیزبودند،کمونیست های افغانی هم قبیلگی- غیرلیننی ازآب درآمدند. درواقع،درهردوتعریف ادموند برکی ولیننی،پرسمان دارای اهمیت، مردم سالاری،سامان پذیری وپایداری درجهت تحقق اصول ومرام حزبی نهفته می باشد.پرسمان های که هیچ کدام آن ها درحزب های دیروزوامروزافغانستان دیده نشده ونمی شوند.افزون برتعریف حزب که ازنگاه برک ولینن بازتاب داده شد،حزب سیاسی ویژگی های هم دارد که برخی ازآن ها رامی توان این گونه ردیف بندی نمود:1- سازمانی بامرکزیت پایداروشناخته شده درمرکز.2- دارای شاخه های گونه گون درولایت هاوشهرستان هاکه همه درپیوستگی باهم کارکنند وازیک مرکزیت رهبری شوند.3- داشتن پشتیبانی مردمی ومبارزه ی آشکاروقانونمند درجهت بدست آوردن قدرت.4- کوشش برای کسب قدرت یاشرکت درآن ازطریق صلحجویانه که این اخیری همانندی با اتحادیه های انتخاباتی ای کنونی افغانستان دارد.شایان توجه است که تعریف وویژگی های یاد شده درحزب های سیاسی ای یافت می شوند که حکومت ها درقانون های اساسی وجود حزب سیاسی را پذیرفته باشند.پذیرشی که درذات خود برخاسته ازانقلاب بورژوازی- صنعتی وفرهنگ زاده ی آن می باشد که درآن فکروحزب مخالف درقانون وفرهنگ عامه بویژه فرهنگ سیاسی پذیرفته شده است.
اگرپذیرش فکروحزب سیاسی ای مخالف درقانون را پیوسته به جامعه ی صنعتی بدانیم،پس تکلیف حزب سیاسی درجامعه ی پیشاصنعتی که افغانستان پس مانده ترین آن می باشد،چیست؟ روشن است که درهردوگونه جامعه ی صنعتی وپیشاصنعتی،اکنون حزب های سیاسی به گونه های پُررنگ وکمرنگ کنشگری دارند.کنشگریی که بادموکراسی پخته وخام روبرومی باشد.به سخن دیگر،دموکراسی درهمه جامعه ها وفرهنگ هاچه صنعتی وچه غیرصنعتی دارای جاذبه ی همگانی می باشد،جاذبه ی که باعث شده که مستبدان تاریخ زده هم به ارزشمندیی آن تن داده دموکرات مآبی نمایند.بطورنمونه، پرویزمشرف،فرمانده ارتش پاکستان در12اکتوبر1999علیه یک حکومت منتخب دست به کودتا زده تاکید ورزید که درجهت نجات دموکراسی اقدام کرده است وعبدالفتاح سیسی،وزیردفاع مصر،در3ژوئیه سال جاری، یک حکومت منتخب را سرنگون کرده گفت که درجهت خواست مردم ودموکراسی عمل کرده است! ازهمه خنده داراین که،کشورهای دموکرات غربی هم آماده نشدند که آن رابنام کودتا ومخالفت بادموکراسی سرزنش نمایند.هردونمونه نشان میدهد که دموکراسی درهردوجامعه پیشاصنعتی وصنعتی بادشواری های ازگونه ی ویژه ی خود روبرومی باشد.
اکنون که ازتعریف وویژگی های حزب سیاسی وپذیرش وناپذیرش آن درجامعه های صنعتی وپیشاصنعتی نام برده شد،لازم است که درافغانستان پیشاصنعتی- جنگ زده- گرفتارتروریسم وبنیاد گرایی دیگراندیش ناپذیرمذهبی- قبیلگی ودارای بدترین حکومت، آن هم بنام دموکراسی، دیده شود که حزب های سیاسی چه کرده وچه می توانند بکنند؟ازاین که حزب های سیاسی درجامعه های هم که انقلاب صنعتی راپشت سرنگذاشته اند پذیرش عام پیداکرده ویگانه مجرای مشارکت مردم درحکومت ومهارخود کامگی ای سیاسی- نظامی- مذهبی شناخته شده اند،چاره ی دیگری برای استبداد سنتی باقی نمانده است که با آن ها کنارنیاید.بهرصورت،درافغانستان چه جوجه مستبدانِ مزدورملی گرانما ودراصل قبیله سالاروچه جوجه امیرمومنان های خود ساخته که هردوشان به سوی گذشته می بینند تاآینده، بخواهند یانخواهد،دیگرجامعه راجنگ،مهاجرت وفن آوری آگاهی بخش ازبن دیگرگون کرده است.دیگرگونی ای که باهرچیزممکن است بسازد مگرحکومت های خود سرقومی- قبیلگی وستمگرکه وضع فلاکت بارکنونی کشورزاده ی کارکرد آن هامی باشد.
پس ازاین که،تاکید شد که دیگرافغانستان به گذشته برنمی گردد واکنونِ خوبی هم ندارد،پرسش بنیادی این است که چگونه باید وضع کنونی را دست کاری نمود تابه سوی آینده بهتری به پیش برود؟ اگرحزب های سیاسی نوگراوامروزین می داشتیم،کارِگذارازکهنه به نویا ازگذشته به سوی آینده، بخوبی صورت می گرفت.اکنون که چنان نیست و بابدترین حکومت داری روبرهستیم و انتخابات ریاست جمهوری راهم پیش روداریم که باید ازبدترین حکومت داری به سوی حکومت داریی بدتروبه ترتیب، به سوی حکومت داری بد ودرفرجام حکومت داریی خوب گام برداریم.شایان توجه است که دراین مسیرپُرخم وپیچ،حزب های بی شمارقبیلگی واتحادیه های فرصت طلبانه ی انتخاباتی را داریم که تاکنون امتحان بدی داده اند.بطورنمونه،برای حزب های سیاسی- قبیلگی همین قدرشرمساری بس است که درپارلمانی پُرازجنگ سالاروپودرفروشی رائی خرورائی فروش، اصلایک عضوهم ندارند.اما،درباره ی ائتلاف هاهم بایدگفت که،اگرمی خواهند مورداعتمادمردم واقع شوند،بهتراست به سه کارزیردست بزنند:نخست،بسیاربکوشند دست اندازی های حکومت دردست کاریی انتخابات راناچیزبسازند.قابل تاکید است که ، این کاررابه اندازه ی مهم بدانند که برابربه سرنوشت انتخابات باید برآوردشود.بطورنمونه،درهفته های اول ودوم ماه سنبله که گردهمای ها درجهت اتحادیه های انتخاباتی آغازوداغترهم شده بود،درپس یک گردهمای،این خبرازدستگاه ریاست جمهوری به بیرون درزکرده بود که کرزی برای یک نفرازشرکت کننده ها دریک گردهمای، چندین موترقیمتی ومقدارزیادی پول داده است تا درسمت مورد نظرحکومت کاربکند.دوم،ازمهره های یک بار- دوبار- چند بارهزینه شده درصف خود پرهیزنمایند.سوم،بکوشند حد اقل60درصد عناصری فاسدِ سهیم درفسادِ حکومت کنونی را درحکومت پساانتخاباتی بدوربریزند.البته،این پرسمان را ازهمین اکنون که مبارزه ی انتخاباتی واتحادیه هابرای آن آغازشده است بیان کنند؛درغیرآن،کمک به ادامه ی وضع غمبارکنونی کرده درجهت غلبه ی آشوب وتروریسم برکشورکمک می نمایند.
پانویس:
1- احزاب سیاسی، نوشته داکترحسن محمدی نژاد، چاپ اول2535،ص ص34-36وص41


0 comments:

Post a Comment