ابراهیم ورسجی
11-6-1392
این نوشته دردوبخش ترتیب شده است:نخست،استبداد مذهبی وسکولاربخاطربستن دروازه ی فرهنگ کشوربروی تعقل وخرد ورزی پایه گذاربنیاد گرای می باشد و بنیاد گرای هم به بد ترین نوع استبداد ودین داریی استبداد زده می انجامد.البته، ناآگاه یاسطحی نگربه این اصل که درجامعه ی استبداد زده خداهم پرستیده نمی شود.دوم،وضع غم انگیزتفکردینی دررسانه های افغانستان که بذات خود دستاورد اندیشه ستیزیی هردوگونه ی استبداد قرون وسطایی وسکولار- مذهبی می باشد.پیشتر،مقاله ی زیرعنوان"نگاهی به وضع کنونی تفکرسیاسی دررسانه های افغانستان" نوشته بودم که دروبلاک" اندیشه "وتارنمای"خورشید"پخش شد.ازآنجا که دین اسلام بیشترازهردینی حتا مسیحیت ویهودیت سیاست زده شده است،ازاین رو،بحث درباره ی دین؛بدون بحث درباره ی سیاست، هدف ما را که رسیدن به نوعی مدرنیته / نواندیشی واصلاح طلبی ای دینی دربسترفرهنگی- سنتی- سیاسی ای جامعه ی افغانستان می باشد،ناکاره یانیم کاره می می سازد. ازنظرتاریخی، دین اسلام ازاین نگاه سیاست زده شد که؛ پس ازپایانِ دوره ی رسالت،دوگونه برداشت ، گرایش وبهره داری ازاسلام دربرابرهم قد برافراشت:نخست،اسلام به گونه ی یک میراث معنوی- فرهنگی.دوم،اسلام به گونه ی وسیله برای قبضه کردن قدرت زیرنام"خلافت وامامت"که این دوپسینی به گونه ی براصل ختم نبوت مهربطلان می کشد ورسول الله صلی الله علیه والسلم را بجای رسول خدا ورحمت عالمیان،پاد شاه ترسیم می کند؛ قد افرازی کرد که درنتیجه، اسلام به حیث ابزار درجهت قبضه کردن قدرت براسلام به حیث میراث معنوی- فرهنگی برتری یافت.درواقع،هم امامت وهم خلافت پس ازدوره ی 30ساله ی خلیفه های پسا رسالت،ابزاری دردست خود کامگان سیاسی- نظامی شد که اکنون ،ازنظرمذهبی- سیاسی، رژیم قبیلگی ای عربستان ورژیم آخوندی ایران ادامه و دو نمونه ی برجسته ی آن به شمارمی آیند.برای اینکه،نظامی- سکولارهای ریا کاروستمگرِ چپ وراست درزیرسایه ی بلاک های دیروزوامروزجهانی هم ازقافله ی بهره برداریی سیاسی ازاسلام پس نمانده باشند،جمال ناصر،افسرزیررتبه ی نظامی درارتش مصر، درماه ژوئیه1952با راه اندازیی کود تای نظامی قدرت را قبضه کرده بد ترین نوع حکومت فاشیستی- نظامی را زیرشعارملی گرایی عرب برمصری ها بارکرد.پس ازاستوارسازیی حکومت نظامی- فاشیستی ،ناصربدوکارزیردست زد:نخست،دانشگاه ازهر(بزرگترین مرکزدانش وفقه اسلامی) درجهان سنی را بیشترازپیش دولتی وبدین وسیله مذهب را درخدمت سیاست قرارداد تاتوجیه گرِ ستمگری هایش باشد.دوم،جنبش اخوان المسلمین را وحشیانه سرکوب کرد تارقیبی درونی برای حکومت خود کامه اش درمیان نباشد.
پس از پیروزیی کودتای جمال ناصرواستوارشدن نظام ستمگرانه ی اوکه کاسه لیسی ای اتحاد شورویی وقت راهم باخود داشت،نظامی های گردن کلفت وبی منطق درعراق،سوریه،یمن،الجزایر،لیبی و...دست به کود تا زده حکومت های نظامی- فاشیستی برقرارکردند. رژیم های ستمگروواپس گرای که هم سخن ازسکولاریسم ومدرنیسم می گفتند وهم مذهب را وسیله ی خود سری وقانون گریزی وعوام فریبی ای خود ساخته بودند که وابستگی به شوروری مانند مصرناصری ووضع غم انگیزکنونی کشورهای عربی دستا وردِ آن ها می باشد.جالب این است که دراین نظامی گریی- کودتا سالار، عرب ها تنها نماندند،بلکه ایرانی ها،ترک ها،پاکستانی ها ،اندونیزیای ها وافغان هاهم گرفتارشدند که وضع پس مانده ی اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی وسیاسی ای کنونی آن ها زاده ی آن می باشد. زمانی که کودتا سالاریی ستمگرانه درکشورهای نامبرده باحکومت های شیخی- ارتجاعی- نفتی- قرون میانه ی جنوب خلیج فارس وعربستان همراه شد،تحول جامعه های مسلمان به سوی عقب رقم خورد که وضع کنونی ای بدورمانده ازتوسعه ی اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی – سیاسی دست پرورده ی آن می باشد.طرفه این که،حکومت های کودتای- شیخی ای نامبرده به شیوه های گونه گون درمحورنفوذ بلاک های ایدئولوژیک- سیاسی- اقتصادیی دوره ی جنگ سرد میان قدرت های بزرگ می چرخید ند وبازی گران جنگ سردهم درفراهم نمودن سخت افزارمد رنیته / پیداوارنظامی- اطلاعاتی ای نو، به تجهیزآن ها پرداختند. اینجا است که بازی دوگانه درجهان اسلام سربلند می کند.به طورنمونه، زمانی که کشورهای مسلمان دستا ورد های مادیی دنیای نورا می بلعند وذهن وکله ی خود را دربرابرگنجینه ی فکریی نهفته درآن بسته می کنند،آنگاه یک زندگی دوگانه وناهمسازرا پیشه می کنند که سرانجام آن دیریا زود به بنیاد گرای یا به تباهی یاهردومنجرمی شود.پدیده ی واپس گرا وویران گری که همه یا بسیاری کشورهای مسلمان اکنون با آن دست وپنجه نرم می کنند.
درحالی که، اغلب کشورهای مسلمان با بنیاد گرایی زاده ی استبداد سکولار- مذهبی- نظامی ای خشونت باردرگیرمی باشند.اما، این پدیده ی خرد- مدا را- آزادی ستیز، بخاطرتهاجم شوروی برافغانستان،جهادی سازیی پاکستان و عربستان به کمک مالی- سیاسی امریکا، دربرابرآن، ودربرهه ی پسین ، تروریسم پروریی قبیلگی-طالبی- القاعده ای نظامی های پاکستانی وفراورده ی آن،یعنی تهاجم امریکا درجهت سرکوب تروریسم طالبی- القاعده ی ، ودرجای آن، تشکیل حکومت فاسد- قبیله- جنگ سالار- مافیا زده ی کرزی، وضع بسیاراند وهنا ک وپیچیده ی بخود گرفته است.وضع نابسامانی که دربخشی درونی براه را ست ازپس ماندگی- اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی- سیاسی ای جامعه ی افغانستان که خود زاده ی حکومت های مستبد- واپس گرا- قبیلگی می باشد؛ودربخشِ بیرونی، سرازیرشدن افکارقشری- تند روانه ازایران- پاکستان وترجمه های نوشته های زمان تیرشده ی نویسند گان عرب، بویژه وهابی گریی پولدار وبی خرد الهام می گیرد.اگرازبحث درباره ی ریشه های اجتماعی-اقتصادی- سیاسی ای موضوع که بدون شک به کارنامه های بی نتیجه ی حکومت های مستبد وواپس گرای قبلی پیوستگی پیدامی نماید،خود داری وتنها به ریشه ی فکری- فرهنگی ای آن پرداخته شود؛این واقعیت خود نمایی می کند که تاچه اندازه نهاد های آموزشی- پرورشی- فرهنگی ای افغانستان ناکارآمد بودند که شرایط کنونی را درجهت دین ورزیی قشری ونوگرایی ستیز مساعد کردند.
زمانی که ازناتوانی نهادهای فرهنگی- آموزشی- پرورشی ای افغانستان وزمینه سازیی آن ها برایی برآمد کردنِ شرایط کنونی سخن به میان می آید، ناگزیرهستیم که نگاهی به گذشته بیندازیم.واقعیت این است که درگذشته های دورونزدیک، جوان های سنی مذهب افغانستان برای کسب دانش دینی به مدرسه های دینی درهند،بویژه مدرسه ی "دیوبند" وهمتایانِ شیعه شان به مدرسه"نجف" درعراق می رفتند ومولوی وحجت الاسلام شده به وطن برمی گشتند وحکومت ها هم ازمیانِ آن ها قاضی ها ومفتی ها ومفسران مورد نظرخود را گزینش می کردند.اما، دیری نپایید که بارخنه ی اندیشه های نو، مانند:ملی گرای،کمونیسم،سوسیالیسم،لیبرالیسم،هومانیسم،انارشیسم، مدرنیسم وواکنش شرقی-اسلامی آن ها، یعنی سازمان های اسلامی که اکنون دررسانه های غربی- شرقی بنام بنیاد گرای یا اسلام سیاسی نامیده می شود ونیازمندی های حکومتی- اداریی همان حکومت ها درجهت نوسازیی دستگاه عدلی وآموزشی ای کشوروهمسازسازیی دین وبرداشت های دینی ای مردم وعالمان بانوخواهی، اعزام دانشجویان به دانشگاه " الازهر"درمصررا روی دست گرفتند که تولیدات آن بطورشکلی نه عمقی ازتولیدات نجف ودیوبند،البته درنمایشی سکولار- نوگرا بهتربود.بهرصورت، دراین باره که، دیوبند- نجف- ازهر رفته های افغانستانی توان ترجمه ی نوشته های عربی- اردو را بزبان های دری وپشتونداشتند واکنون هم ندارند،حکایت ازاین می کند که افغان ها دربخش تفکروفرهنگ ناتوان ترازرسیدن به مرحله ی ترجمه اززبان های بیرونی بزبان های بومی می باشند.افزون برنرسیدن افغان های دانش آموخته درمصر،عراق وهند به مرحله ی ترجمه،زمانی که پاکستان برآمد کرد ورابطه ی افغان ها دردانش آموزیی مذهبی باهند گسیخته شد،مولوی های دست پرورده ی پاکستان جای همتایان هندی ودرسوی دیگری ماجرا،ملاهای دست پرورده ی قم، جای همتایان نجفی خود راگرفتند که بسیارنا دان ترازآنهابودند.نویسنده که نسل کهن سال آموزش دیده درهند را دردوره ی جمهوریت دیده بود وآن ها را با آموزش دیده های پاکستانی مقایسه می کرد،برایش آشکارشده بود که اندیشه ی دینی- سنتی- افغانی به سوی لغزش درانحطاط گام می گذارد.درحالی که ملاهای دست پرورده های مدرسه های پاکستانی وایرانی به گونه ی دروغین جای مولوی های هندی- عراقی را درافغانستان پُرمی کردند،فارغان دانشگاه ازهرکه دردانشکده ی شرعیاتِ دانشگاه کابل متمرکزودستگاه قضای راهم پُرکرده بودند توان ترجمه ی نوشته های سود مندعربی راندا شتند تابه رشد فکردینی جامعه کمک نمایند.همچنان، مولوی های پاکستانی ازمولوی های دیوبندی ومولوی های قمی ازنجفی نا دان تربودند.ازسوی دیگر،قمی ها سیاسی وبنیاد گراهم بودند که اکنون نمونه هایشان را درجامعه ی مذهبی ای خود می بینیم.بهرحال،همین که مانند ملاهای پاکستانی تروریست پرورنیستند،ایجاب می کند که برایشان نمره ی بالاترازصفربدهیم.
درچنان جوی فکری- فرهنگی- ذهنی ای بود که نفوذ اتحاد شوروی دردولتِ شاهی فزون گرفت وتفکرکمونیستی هم به کمک دهن کجی حکومت کابل به مسکووهم جاذ به ی اندیشه ی افتصادی- کمونیستی درمحیط دانشگاهی- آموزشی، بخش های ازجوانان را جذب نمود.ازاین رو،به گونه ی واکنشی نه آگاهانه، برخورد فکری درمحیط فرهنگی- آموزشی- پرورشی میان مسلمان ها وکمونیست ها آغازشد.ازهمه فاجعه بارتر، وقتی که نظام جمهوریت، نخست، مذهبی های کنشگررا سرکوب وشماری ازآن ها رابه مهاجرت به پاکستان مجبورساخت؛ ودوم، برای جمهوری دموکراتیک که چیزی ازدموکراتیک بودن درخود نداشت جاده سازی نمود؛دورخداد بسیارناخوشایند بوقوع پیوست که کمک به برآمدن وضع کنونی کرد:نخست،حکومت جمهوریی ناجمهوری وحکومت دموکراتیکِ دموکراسی ستیزبخش آگاهترجنبش مسلمان ها را کشتند یازندانی کردند که این رخداد بدترین ها را برمبارزه ی آن ها بارکرد.دوم،کارکرد نا درست حکومت دموکراتیک ازخودش مشروعیت زدای نمود که تهاجم شوروی به افغانستان را ببارآورد.پس ازتهاجم شوروی،مخالفانِ منطقه ی وفرامنطقه ی کمونیسم ازطریق پاکستان بسیاری دسته های ارذال اوباش افغان رامسلح کردند تادوکارزیررا بدرستی انجام داده بتوانند:نخست،با افزایش شماراوباشان تفنگ دار،مدیریت آن ها توسط فرماندهان باسواد ومتدین را ناممکن بسازند وساختند.دوم،توسط اوباشان، هم کمونیسم را بکوبند وهم اسلام را زیرنام مجاهد ودرواقع تباه کاربد نام نمایند که ویرانی کابل درآغازشرایطی پساکمونیستی وبرآمدن طالبان وتروریسم ووضع کنونی دستا ورد آن می باشد.
باتوجه به آنچه گفته شد،به صراحت می توان گفت که منقرض شدن مولوی های دیوبندی وبرآمد کردن مولوی های پاکستانی وبرتری یافتن مولوی های قمی برهمتایان نجفی شان ، زیان های مرگباری را بردین مداریی سنتی درافغانستان وارد کرد.ازهمه رنج آورتراین که،ناتوانی فارغان افغانی ای مدرسه های پاکستانی دررسیدن به ترجمه ی کتاب های دینی وسروکله نشان دادن آن ها درجهاد وطالب سازی ودستگاه حکومت های جهادی- طالبی وحضورپُررنگ آن ها دردستگاه نابکارعدلی ووزارت شئون مذهبی حکومت فاسد کنونی وجمعیت عالمانِ تنخواه خوارازمنابع پشت سرِ آن، آن ها رابیش ازاندازه مسخره ساخت، حتامسخره ترازهمتایانشان که ازدستگاه خاد / شبکه ی اطلاعاتی ای حکومتی وابسته به مسکوتنخواه می گرفتند.درواقع،ازمیدان بیرون شدن مولوی های دیوبندی-نجفی وبرآمدکردن مولوی های پاکستانی- ایرانی وناتوانی ای بیش ازاندازه ی فارغان ازهردرسازمان های منحط جهادی ودهن کجی ای آن ها در دربارهای عربستان وپاکستان درجهت تجارت وپول درآوردن های بی شمار، زمینه سازی نمود برای وهابی گری وملاهای پاکستانی که شاگردانشان دردوخطِ کنونی درافغانستان خود نمای می کنند:نخست، زمینه سازی کردند که نظامی ها وملاهای پاکستانی زیرپوشش طالبان، تحجرمذهی وتروریسم را به کشور ما صا دروگسترش دهند.دوم،بخشی دیگری ازاین متحجرین مذهبی یامذهبی نما بارخنه درمرکزهای آموزشی- پرورشی و رسانه های رسمی وخصوصی، دین داریی خشن،تروریست پرور، مدرنیسم گریز ودموکراسی - حقوق بشر- آزادی ستیزخود رادرافغانستان پخش نمایند.دالرهای نفتی عربستان وشیخ های جنوب خلیج فارس تنها درافغانستان قشری گری وتاریک اندیشی ای مذهبی نیافرید،بلکه درمصروتونس هم سلفی های برخاسته ازآن شانه به شانه ی القاعده برای اخوان والنهضه،دوسازمانی سیاسی- مذهبی ای که بادموکراسی وحقوق بشرتاندازه ی زیادی کنارآمده بودند،دردسرآفرینی کرده راه را برای استبداد نظامی ای تروریست- بنیاد گراپرورهموارکردند ومی کنند. پرسمانی که ازهرنگاه دقت درباره ی آن مهم به نظرمی رسد.درغیرآن،پخش بی مهاردین مداریی خشن ومداراگریزچه ازطریق رسانه های نووچه ازطریق مسجدها به مصیبت آفرینی خود ادامه داده به رنج ها ودردهای مردم می افزاید.
چون سخن گفتن ازپخش دین مداریی این پس مانده های خشونت گرا درمرکزهای آموزشی- پرورشی- فرهنگی، نوشته ی کنونی را بد را زا می کشاند؛ازاین رو،آن را به زمان دیگرگذاشته تنها به بحث دربا ره ی پخش تفکردینی توسط متعصبین مداراگریز، چه سنی وچه شیعه دررسانه های دیداری وشنیداری افغانستان پرداخته می شود.ازآنجا که بخاطر کمک های پولی ای کلانِ برخاسته ازشبکه های زیرزمینی ای منطقه ی ها وفرامنطقه ی ها،غصب زمین های دولتی وشخصی ودرآمد سرشارمواد مخد رکه دراین پسینی،هیروئین کاران ومافیای افغانستان دست همه ی بشریت را ازپشت سربسته وتجارت مرگ راگستره ی جهانی بخشیده اند وابزارهای پیام رسانی فراهم شده توسط فن آوریی تبلیغاتی- رسانه ی،پیام رسانی هاچه خوب وچه بد را همه گیرکرده است.بنابراین، درمحیط رسانه ی افغانستان هم ، به گونه ی گسترده ی را دیو ،تلویزیون ونشرات بی کیفیت وکم کیفیت برآمد کرده است که ما ازاین تحولی هرچند سرسرسری بخاطرپس ماند گی فرهنگی-علمی جامعه بویژه مروجان تفکرناقص دینی،با احتیاط پذیرایی می کنیم.
ازوا ژه ی احتیاط، به این خاطرنامبرده شد که درافغانستان ارزش زدایی کردن ازارزش ها پرسمانی فراگیروپیش پاافتاده ی شده است.اگرکسی یاکسانی دراین باره ملاحظه ی داشته باشند،خوب است که نگاهی هرچند سرسری به بی ارزش کردن شاهی مشروطه،جمهوریت،جمهوریی دموکراتیک،جهاد،شریعت،دموکراسی،حقوق بشر،بویژه حقوق زنان، آزادی بیان ، رسانه ها و..بیندازند که چگونه به ارزش های این جهانی وآن جهانی مسلمانان افغانستان تهاجم صورت گرفت ودرنهایت بجای توسعه ی اجتماعی-اقتصادی-فرهنگی وسیاسی،تروریسم،عملیات خود کشانه،بم گذاری های کور،فقر،60 درصد بیکاردر نیروی کارگرکشور،اعتیاد روزافزون، تفرقه های قومی ومذهبی و... را تحویل جامعه ی بلا کشیده ی ما داد.درواقع،درافغانستان،نه تنهاارزش های یاد شده بی ارزش ساخته شدند،بلکه ازروند روبه گسترش فن آوریی اطلاعاتی- آگاهی بخش هم بجای بهره برداری درجهت نواندیشی ونوگرایی اصلاح طلب،ایجاد تحول سازنده درکشور،به فربه نمودن تندروی وتاریک اندیشی ای مذهبی وخشونت گرایی که راه به تروریسم بازکرده ومی کنند،استفاده می شود.
بطورنمونه،تمام سازمان های منحط وفروپاشیده ی باصطلاح جهادیی دیروزبابهره برداری ازمنابع مالی مشکوک دست به راه اندازیی شبکه های تلویزیونی زدند که پیامی جزگسترش تندروی وخرافه ها ندارند.ازسوی دیگر،شریعت مداریی خشن- تروریستی- خود کشانه ی طالبان که تا اندازه بسیاری زاده ی کارکرد های غیراسلامی جهادی ها والهام گیرازساخت قبیلگی بخش های ازجامعه ی مامی باشد،باعث سه عمل بی معنای زیرشد:نخست،سازمان های مفسد جهادی وفرماندهان فاسد تروتباه کاربازمانده از آن ها که افزون برکمک های جامعه ی جهانی ،منابع کمرنگ مالی کشورراهم غارت نموده اند، برای خود نمایی، شبکه های تلویزیونی راه اندازی کرده اند که بخاطرنادانی وبی خبری ازدین ودنیای مردم،بنام دین جفنگیات می پراکنند.دوم،منابعی شناخته شده ی درایران وپاکستان که مذهب راوسیله ی شورشی- تروریست کردن افغان ها می دانند تا معنویت بخشی ، با بهره برداری ازشماری ازآموزش داده های افغانی خود انحطاط وواپس گرایی می گسترانند.سوم،بخاطردفع تبلیغات مذهبی طالبان علیه وابستگی ای حکومت فاسد کرزی به امریکا،حامیان درونی وبیرونی حکومت درمانده ی کابل هم برای افغان هاجمعیت العلمای اسلام ساختند.جمعیت العلمای که با استفاده ازرسانه های دولتی وغیررسمی بنام مبارزه علیه طالبان، ذهنیت وبرداشت طالبی ازدین را بخورد مردم میدهند.
ازسه سال بدین سو که، فرصت یافتم گه گاهی به نشرات تلویزیونی- تبلیغاتی ای پول گیرازمنابع بیرونی ای منطقه ی وفرامنطقه ی ومبلغان نادان آن ها گوش وچشم فرا دهم؛ درواقع،چیزی درآن ها جزبهوده گویی وبزرگ نمایی برخی افرادی ریشوونیمه ریشو وفاسدی که در36سال گذشته دستاوردی جزغارت دارای های عامه وشخصی وتباه کاری نداشتند وندارند،فراچنگ کرده نتوانستم.جالب این است که، این گونه دین گویانِ مخالفِ کارکردِ دینی فکرمی کنند که مردم افغانستان به سوی گمراهی روانند وآن ها بدین سیله می خواهند ومی توانند جلوانحرافاتِ آن ها رابگیرند.نویسنده می خواهد به این گونه اسلام خواهان ومبلغان ریاکاردین بگوید که برای مردم ازدین وحقیقت سخن نگوئید.واقعااگربه دین وحقیقت مورد نظرخود باوردارید،ازآن سخن نگوئید،بلکه آن را برای مردم درعمل نمایش بدهید.مگراین سخن نغزفارسی را فراموش کرده اید که می گوید:"هزارخروارسخن برابربه کوچکترین کردارنیست"! مگردرقرآن نخوانده اید که، مردم رابخوبی دعوت کردن وخود مخالف آن عمل کردن بسیارزشت خوانده شده است.این راهم نخوانده اید که خدا ناهمسازی میان گفتاروکرداررا نفاق نامیده است ومنافقان / خلاف گفتارکنند گان به شدید ترین کیفرهاهشدارداده شده اند!
ازهمه جالب وخنده داراین که، دین مدارانِ ریاکارنه تنها درباره ی دین ومنابع دینی،بلکه راجع به هرارزشی جهان شمولی ازجمله:دموکراسی،حقوق بشر،بویژه حقوق زنان،آزادی بیان ورسانه ها و...هم یاوه گویی می کنند.درواقع،با این گونه یاوه گویی وذهن پریشانی می خواهند بگویند که دانشی دائرت المعارفی هم دارند.برای این گونه دغلکاران می گویم که جامعه ی افغانستان بسیارازآن هاپیشی گرفته است.ازسوی دیگر،فراگیرشدنِ فن آوری اطلاعاتی- آگاهی بخش،دوکارزیررابخوبی انجام داده است:نخست،خلیج میان نسل نوونسل کهنه رابزرگ نموده است.دوم،نسل نوچیزهای می خواهد که مبلغان اسلامِ آنچنانی نمی توانند آن ها را قانع نمایند.ازاین رو،ازمبلغانِ نادانِ دینی می خواهم که پول وپیسه ی پیداکرده ازطریق های ناروا را بهوده هزینه نه نمایند.اگربسیاردل شان به دین ومسلمان ها می سوزد،بهتراست که دوکارزیررابدرستی انجام بدهند:نخست،ازمردم افغانستان بخاطرتباه کاریی که درکشورشان کرده اند پوزش خواهی نمایند! دوم،خبردارند که درکابینه ی حکومت فاسد افغانستان که دربه فساد کشانیدن آن سهم شیررا دارند،یک وزارت بنام وزارت شهیدان ومعلولان وجود دارد که درآن قربانیانِ اسلام مداریی عدالت گریزودین ستیزشان برای بدست آردن کمترین پولی بایک عالم دشواری همه روزه سروکله نشان میدهند وچیزی هم بدست آورده نمی توانند.بنابراین، چه بهترکه بجای هزینه ی پول درجهت شخصیت سازیی دوغین برای خود تان که دیگربه هیچ صورت عملی نیست،آن را درجهت بهبود وضع زندگی فرزندان وخانواده های قربانیان جهاد واسلام شعاری تان که وضع کنونی ر ا درکشورما رقم زد،هزینه نمائید.دراین صورت،هم ذهن وکله ی مردم را بخاطرپایان دادن به بهوده گوی تان آرام می سازید وهم ازفشارهای کمرشکن مالی ای برخاسته ازتباه کاریی اقتصادی تان درکشورمی کاهید.
0 comments:
Post a Comment