Monday 4 February 2013

رخ دادهای جاری درمصرنشان میدهد که؛ سکولار- لیبرال هائی نام نهاد مصری دمکراسی راقربانی دشمنی بااخوان المسلمین کرده اند


من برای سیاست مدارهمواره عقل سالم بشری،نه راضی کردن همه ونه فریفته بودن نسبت به عوام راملاک ومعیاردانسته ام.
خلیل ملکی
ابراهیم ورسجی
16-11-1391
من بدو دلیل نسبت به دیگرگونی هائی مصردلچسپی دارم:نخست،زمانی دانسته ونادانسته زیرتاثیراندیشه هائی برخی اندیشمندان دینی بودم که برداشت شان ازدین،مدغم نمودن دین ودولت رادرپی داشت.دوم،درافغانستان، باوجودتباه کاریی شماری ازجهادی نماها وطالبان که جهاد رابه تجارت وتروریسم وکارهائی خود کشانه مبدل کرده وآب را به آسیاب دشمن واریزنموده اند،هنوزهم شماری بویژه درمیان جوانان متاثرازاندیشه هائی مدغم کننده ی دین ودولت می باشند.به سخن دیگر،درافغانستان ، فراوان کسانی چه کهنه سال وچه جوان پیدامی شوند که بدون شناخت بنیادیی پیوند اسلام باسیاست ودولت،ازاندیشه ی دینی جمعیت اخوان المسلمین/برادران مسلمان، آن هم باشناخت سرسری ازآن،الهام می گیرند.ازاین رو،دراین نویشته،به بررسی اوضاع جاریی مصرپرداخته،هم ازمنافقت سکولار- لیبرال هائی دموکراسی ستیزمصری ودست هائی مرموزپشت سرشان پرده برداشته می شود؛وهمچنان،به واکاویی برداشت وتعریف اخوان المسلمون/برادران مسلمان ازدموکراسی پرداخته می شود.
ازاین که ازدست هائی پشت سرسکولار- لیبرال هائی دموکراسی ستیزنامبرده شد،لازم است که کمی بتاریخ برگردیم.ازنظرتاریخی، دردوران جنگ سرد که کمونیسم وسرمایداری علیه یک دیگروجهان سومی هاشاخ می زدند،پرسمان عمده برائی کمونیست هادین زدائی بود.برخلاف،پرسمان مهم برائی سرمایداری، علم کردن دموکراسی وآزادی به گونه ی ابزاری علیه کمونیسم خود کامه ودیگراندیش ناپذیربود.درآن برهه،برائی سرمایداریی امریکائی عیبی نداشت اگرازمذهب، حتاازاسلام علیه رقیب بهره برداری نماید!اگردرجریان مبارزه وایستادگی افغان هادربرابرتهاجم شورویی کمونیستی وحکومت دست نشانده اش درکابل،امریکاودیگرمتحدانش پول هائی بی شماری به جیب تاجران دین در پاکستان وافغانستان واریزنمودند،برمی گردد به همان دشمنی ای داغ میان سرمایداری وکمونیسم.بازیی شیطانی ای که یک مشت دین فروش وطن فروش افغانی- پاکستانی راسرمایداروافغانستان وپاکستان رابوضع غمبارکنونی گرفتارساخت.
بهرصورت،ازآنجاکه بازیی سیاسی درمیان بود تاخدمت به ستم دید گاه ونیازمندان؛پس ازفروپاشی کمونیسم،ورق دورخورد وهمان مبارزان دروغین یاواقعی ای مسلمان تروریست وجنگ سالارازآب درآمدند ودین شان هم مخالف دموکراسی وحقوق بشرمعرفی شد!درواقع،پس ازفروپاشی کمونیسم روسی وروی به سرمایداری آوردن کمونیسم چینی،این پرسمان به گونه ی موضوع داغ درادبیات رسانه ی وسیاسی جهان غرب برجسته ساخته شد که به گفته ی هانتینگتون،دوره ی برخورد تمدن هابویژه برخورد تمدن غرب باتمدن اسلام فرارسیده است.دراین دوره،واژه هائی تروریسم اسلامی ، فاشیسم اسلامی ،تندوری اسلامی و...توسط نومحافظه کاران مسیحی- یهودی بسیارورد زبان هاشدند، وبه خورد برخی مسلمان هاهم داده شد که احزاب اسلامی تروریست- فاشیست- خشونت زاو... ودین اسلام هم مخالف دموکراسی می باشد.
دراین راستا،درسال1990درانتخابات دموکراتیک الجزایر،جبهه ی نجات اسلامی برنده شد ونتیجه ی انتخابات توسط غرب دموکرات پذیرفته نشد،ونظامی هاتشویق به کودتاشدند که شرارت هائی سرکوب گرانه وتروریست پرورانه ی آن هاتاکنون دوصدهزارکشته برجای گذاشته است.درسال2006، درانتخابات فلسطین،حماس برنده شد که مانند مردم الجزایر،مردم فلسطین به این خاطرکه به کاندیدائی مورد نظرجورج بوش وتونی بلیررای نداده بودند،محاصره ومجازات شدند.پیروزیی دموکراتیک اسلامی ها درالجزایروفلسطین سبب شد که مبارک دیکتاتورخود سرمصری به امریکاودیگرکشورهائی غربی بگوید که یاحکومت خو د کامه ی کنونی رابپذیرید یا این که به حکومت اخوان درجایی آن تن بدهید! روشن است.درهرجامعه ی اسلامی،قدرت درسه مرکز تمرکزنموده است:کاخ ریاست جمهوری،دانشگاه ها ومسجدها.درمصر،دومرکز اخیری اغلب دردست اخوان بود ومی باشد.
زمانیکه در17دیسامبر2010،محمدبوعزیزی، جوان دانش آموخته ی سبزی فروشی تونسی درشهرسیدی بوزید بخاطرلت وکوب پولیس خود رابه آتش کشید وجان باخت.مرگ او،به خیزش هائی دامن زد که قربانی ای نخستینِ آن، بن علی، مستبد بی منطق ومادام العمرتونس؛ وبدنبال آن، گردآمدن جوانان مصری درمیدان تحریر/آزادی وشعارهائی مرگ برمبارک بود که درنتیجه،شورائی نظامی ازدوستان مبارک راجایگزین اونمود.از11فوریه2011، روزکناره گیریی مبارک تا30جون که محمد مرسی ازسازمان اخوان المسلمین/برادران مسلم به گونه ی رئیس جمهورمنتخب جایش راگرفت؛نظامی هابامشت آهنین برمصرفرمان راندند وکوشیدند که تمام زمینه هائی پایه گیریی یک ساختاردموکراتیک رادردوره ی پسامبارک ازمیان بردارند.طرفه این که بتاریخ17ژانویه2012که کمیسیون انتخابات مصر،مرسی رابرنده ی انتخابات اعلام کرد،شورای عالی نظامی طی صدورفرمانی تمام صلاحیت های رئیس جمهوررابه شورای نظامی انتقال وکاری کرد که به گفته ی رئیس جمهورمنتخب کسی تره راهم پوست نه نماید!
ازآنجاکه مرسی به اخوان،این سازمان سیاسی- مذهبی کهنه کاروپخته کاری زندان دیده وابسته می باشد،بابسیارهوشمندی، بتاریخ20اگست2012، رئیس واعضائی شورای عالی نظامی رابه کاخ ریاست جمهوری دعوت؛ ودرگام نخست، تماس هائی تلفنی شان راقطع؛ ودرگام دوم،وزیرجدید دفاع رامعرفی ومارشال طنطاوی دست یار30ساله ی مبارک و70نفردیگرازمتحدان دیکتاتورمنفوری سرنگون شده راخانه نشین نمود.خانه نشین نمودن نظامی هائی خود سرکه از11فوریه تا20اگست2012بامشت آهنین برمصرحکومت کرده بودند،شاه کارشان این بود که اول احمد شفیق، نخست وزیردوره ی مبارک راخواستند که رئیس جمهوربسازند که ناکام شدند؛ودوم،کوشش هائی فراوان نمودند تا میان مبارزان میدان تحریربنام مذهبی وسکولاراختلاف انداخته به حکومت مستبدانه ی خود ادامه بدهند!
پس ازآنکه، تمام دسیسه گری هائی نظامی هاناکام ومحمد مرسی رئیس جمهورواقعی شد،نزاع هائی دامن زده شده توسط شورائی عالی نظامی درمیان انقلابیون به بهانه ی این که اخوان المسلمین/برادران مسلمان حکومت سازمانی می سازند نه حکومت برائی همه مصری ها،دوگونه کارشکنی درمصرآغازشد:نخست،ازدرون دستگاه حکومتی، دستگاه قضائی بازمانده ازدوره ی مبارک ایستادگی نموده نگذاشت که شورائی تدوین قانون اساسی کارخود رابه پیش ببرد.به سخن دیگر،این دستگاه ستم کیش کوشش راآغازکرد تا همان گونه که پارلمان منتخب اغلب متشکل ازسازمان هائی مذهبی رامنحل نموده بود،شورای تدوین پیش نویس قانون اساسی راهم منحل نماید.درواقع،همه ی این گونه بازی هابه این خاطرصورت گرفت که نگذارد رقیب دیروزش، یعنی اخوان درسیاست مصری پسامبارک دست بالاداشته باشد.سکولار- لیبرال هائی مصری که ازپیش بهانه تراشی می کردند،بدوکارزیردست زند:نخست،مناسبات دوستانه باحزب باصطلاح دموکراتیک ملی مبارک وساختاربازمانده ازآن، درتماس ومناسبات کاری و توطئه گرانه تامین نمودند.دوم،برشکاف میان اسلام ومسیحیت تاکیدنموده کوشش نمودند که مسیحی هائی قبطی راباخودهماره نمایند.
درچنان شرایطی پیچیده ی که شورای عالی نظامی ایجاد نموده بود ودستگاه قضایی باقی مانده ازدوره ی مبارک به پیچیده ترشدن آن می افزود،محمد مرسی، رئیس جمهوربرای مهارنمودن بحران ومانع شدن ازمنحل کردن شورای فانون اساسی توسط دادگاه قانون اساسی رژیم پیشین،بتاریخ22نوامبر2012-اول قوس1391،طی فرمانی، صلاحیتِ دستگاه ریاست جمهوری راموقتاافزایش داد؛کاری که صف هائی متفرق مخالفان خود رافشرده ترساخت.ومخالفان بی درنگ اورافرعون نامیدند.مخالفانی که درانتظارنشسته بودند تاشکست خود درشورای تدوین قانون اساسی،انتخابات شورای ملی وانتخابات ریاست جمهوری راکه درهرسه ازاخوان پس مانده بودند،تلافی نمایند.برای نویسنده،نه واکنش مخالفان دربرابرفرمان مرسی،بلگه گونه ی واکنش آن هادارائی اهمیت فزاینده می باشد.چرا؟به این خاطرکه،مخالفان بجای بازیی دموکراتیک که درچارچوب دموکراسی وقانون پذیری،مسالمت آمیزصورت می گیرد،به خشونت روی آوردند که حکایت ازخصلت غیردموکراتیک شان می کرد.
درواقع،مخالفان برپایه ی ویژگی دموکراسی ستیزانه ی خود،هم به دفترهائی اخوان/حزب مرسی حمله وویرانگری کردند وهم به ملکیت هائی دولتی وغیردولتی آسیب هائی فراوانی رسانیدند.بااینکه مرسی آن ها را دعوت به گفتگووحل پرسمان هائی نزاعی ازراه دموکراتیک نمود،اما،آن هابه کله شقی وگردن کلفتی خود ادامه داده وبه این بهانه که میوه ی انقلاب دزدی شده واخوان درصدد ایجاد حکومت اخوانی می باشد؛نه مصری،تاکه توانستند ویرانگری کردند.مرسی که ثابت نموده بود که ازمخالفان خود بیشتربه معیارهاوبازیی دموکراتیک تن دهی دارد،ازفرمان پس نشست،امابه همه پرسی دومرحله ی قانون اساسی بتاریخ هائی15و22دیسامبر25قوس واول جدی اصرارورزید.باوجود مخالفتِ مخالفان به همه پرسی قانون اساسی،همه پرسی برگزاروقانون اساسی راتصویب نمود.پس ازتصویب قانون اساسی درهمه پرسی، بازهم مرسی ازمخالفان خواست که آماده است که درباره ی مواد نزاعی قانون اساسی باآن هاگفتگووسازش نماید.پرسمانیکه بی درنگ توسط مخالفان ردشد.اگربه ترکیب مخالفان نظری انداخته شود،باید مخالفت می کردند.وترکیب معجون فلاسفه ی آن ها ازاین قراراست:ناصری ها،کمونیست ها،بقایائی حزب دموکراتیک ملی مبارک،جبهه ی نجات ملی،جوانان26آوریل،تروتسکیست ها،گروه تازه ی وارد"سیاه جامه گان"که جزتروروتوحش به هیچ چیزی باورندارد،گروه البرادعی،بقایائی حزب ملی وفد،وچندین گروه کم نام وبی نشانی دیگری.آشکاراست که مخالفان باچنان ترکیبی،تنهامی توانند بدرد براندازی وآشوب بخورند تابدرد نظام واداره سازی.
درواقع،مخالفان باترکیبی آنچنانی وبا بهانه جوئی هائی گونه گون دنبال برهم زدن نظم وامنیت می باشند تاسازش وچالشِ رقیب؛دوویژ گی ای مبارزات دموکراتیک.درحقیقت،مخالفان درمیدان کارکردی ثابت نموده اند که به دموکرسی وبازیی دموکراتیک باروی ندارند.درحقیقت،اوج کشمکش میان حکومت ومخالفان بود که سالگرد انقلاب مصر،یعنی25ژانویه رسید.طوریکه پیش بینی می شد،بازهم مخالفان روزسالگرد انقلاب وحکم دادگاه مبنی براعدام 21نفرازعاملان رخ داد فوریه2012که درآن 74نفردرمیدان بازی فوت بال کشته شده بودند رابهانه ساخته به آشوب،تباه کاری وویرانگری پرداختند.ویرانگریی مخالفان درتظاهرات به اندا زه ی جانکاه وتباه کارانه بود که شیخ ازهر،بزرگترین مقام مذهبی کشورکه کمتربه سیاست دلچسپی نشان میدهد،روزپنجشنبه12دلو-31ژانویه ،طی نشستی بانمایند گان حکومت ومخالفانش وبانشریک اعلامیه ی 10ماده ی ازمخالفان خواست که ویرانگری وزیان رسانی به ملکیت هائی دولتی وشخصی حرام است وازآن هاخواست که به شدت ازدست زدن به چنان کاری خود داری نمایند،وحکومت مسئولیت دارد که امنیت جانی مالی مردم راتامین وحقوق بشریی آن ها رارعایت نماید.رهبران مخالفان که درجلسه زیررهبریی شیخ ازهرحضورداشتند،اعلام کردند که به امنیت جانی ومالی مردم احترام می گذارند.احترامی که درعمل دیده نشد.دربیانیه ی ازهرآمده است که:میان عمل سیاسی وخشونت وتشویق به خشونت ودامن زدن به نزاع های قومی ومذهبی فرق است وشایعه پراگنی وتهمت زدن وتوهین به یک دیگرهم ازنظردین وهم ازنظرقانون حرام است.شیخ ازهردراعلامیه ی خود حکومت ومخالفانش رابه مداراوگفتگووحل اختلافات ازطریق صلح جویانه دعوت وتاکیدنمود که برای نگهداریی مصرازشرگروه هائی تباه کارومداخله ی بیرونی باهم کمک نمایند.
برخلاف،درروز25ژانویه ،روزسالگردانقلاب وروزهای بعدی، ویرانگری به اندازه ی گسترش پیدانمود که رئیس جمهوردرسه شهر:قاهره،اسکندریه وسویزحالت فوق العاده اعلام نمود.فردای آن روز،مخالفان هم نافرمانی نمودند،وهم گروهی ازمیان آن هابنام"دسته سیاه"که پوشاک سیاه به تن کرده بود، خود نمائی واعلام کرد که نه به قانون باوردارد ونه به نظم وانسجام.درحقیقت،برآمدن گروه سیاه پوش وسیاه کارنشان داد که مخالفان زیرنام مخالفت باحکومت ؛دموکراسی راقربانی دشمنی ایدئولوژیک بااخوان نموده،کشوررابه سوئی آشوب می برند واصلاًبدموکراسی وحکومت قانون باوری ندارند.ازهمه جالبتراین که،درروزسالگردانقلاب که شورائی نظامی پیشترجنازه ی آن رابرداشته بود وروزهای بعدی، سطح جنایت وقانون شکنی به اندازه ی بالارفت که وزیردفاع اعلام کرد که آشوب وآشوبگری کشوررابه سوئی فروپاشی می راند!
روشن است.برخی تنش هاومخالفت هاعلیه حکومت مصر،درناتوانی مخالفان وموافقان حکومت دربهره برداری ازآزادی نهفته است؛پرسمانی که نه تنهامصری ها،بلکه همه ی مسلمان هابه آن گرفتارمی باشند.افزون برآن،بردوعامل زیرنباید چشم پوشید:نخست،دشواریی فکری وروانی که مخالفان بخاطرتبلیغات گسترده ی حکومت هائی مستبد سکولاراز1952تاکنون دررابطه بااخوان دارند.دوم،وازهمه مهمترخصلت غیردموکراتیک مخالفان.این نکته ی دومی ازاین لحاظ بسیارمهم می باشد که دردموکراسی، پذیرش اندیشه وحزب مخالف وپذیرش شکست دربرابرحزب رقیب بسیاردارای اهمیت می باشد.پرسمانی که درمخالفان حکومت مصردیده نمی شود.دراین بخش،به یک مسئله دررابطه باپذیرش مخالف دروینزیویلااشاره می نمایم.درماه اکتوبر2012دروینزیویلا انتخابات ریاست جمهوری برگزارشد که برنده ی آن هوگوچاویزرئیس جمهوربرحال بود،ورهبرمخالفان، هم به شکست اعتراف نمود؛ وهم، به این مسئله فخرنمود که:" اگرنتوانست به کرسی ریاست جمهوریی کورش برسد،به این می نازد که توانسته است اعتماد6میلیون هم وطنانش رابدست بیاورد وازهوگوچاویزخواست که به آن هااحترام نماید"!
اعتراف رهبرمخالفان به شکست دروینزیویلا،وتباه کاری ومشروعیت زدائی مخالفان ازحکومت درمصر،نشان داد که مصری هاتاچه اندازه دربازی سیاسی حتادرمقایسه باوینزیویلاهم پس مانده اند.اکنون که ازاعتراف مخالف چاویزدرانتخابات نامبرده شد،لازم است که بدوپرسمان زیراشاره شود:نخست،برداشت وتعهد جمعیت اخوان المسلمین/برادران مسلمان به دموکراسی.دوم،دشمنی مخالفان آن بادموکراسی.دررابطه به اصل نخست،پرسش بنیادی این است که....اصول اساسی یک حکومت اسلامی ازنظراخوان المسلمین چه بود؟به نظرمی رسد که خصوصاسه اصل مورد تایید قرارداشت وآن هاعبارت بودنداز:1- اصل حکومت مردم برمردم(حکومت مردمی).2- اتحاد امت.3- اراده ی ملی.هرحکومتی که درپی مشروعیت(خود)می باشد،می بایستی این نیازهائی اساسی رابرآورده نماید.حاکمیت نهائی ازآن خدااست واعمال حاکمیت به امت تفویض گشته است...ازدیداخوان،برای رسیدن به قدرت،بهترین طریق صلح آمیزمی باشد.دراین راستا،حسن البناء درآغازدهه ی چهارم میلادی برای راه یافتن به پارلمان کاندیداتوری خود را اعلام کرد.ودرسال1954،حسن الحضیبی مرشد دوم اخوان، نظام پارلمانی راپیش کش کرد.ازدید گاه اخوان،برای برقراری حکومت اسلامی بهترین طریقه این است که بدعوت،عمل وتربیت آزادی داده شود.وبه امت این حق داده شود که درانتخاب نمایند گان خود آزادانه تصمیم گیری کند.(1)
باتوجه به موضع اخوان که بازتاب داده شد،اگرآلوین تافلرمی نویسد که:مذهب دشمن دموکراسی نیست(حق بااوست).درجامعه ی دنیوی چند مذهبی که درآن جدای روشن دولت وکلیسا(ودراسلام،دولت ومسجد)وجود دارد،تنوع باورها وناباوری هابه جنبش وپویائی دموکراسی می افزاید.دربسیاری کشورها،جنبش هائی مذهبی تنهانیروهائی هستند که نیروی خنثی کننده ی سرکوب وبیداد دولت رافراهم می آورند.بنیاد گرائی دراین شکل،به هیچ وجه تهدیدی به شمارنمی رود؛بااین همه، دردرون رستاخیزعظیم مذهبی،درهرکشوری،متعصبانی رشد می یابند که خود رانسبت به کنترول ذهن ورفتارفرد متعهد می بینند ودیگران نیزنا آگاهانه ازآن ها حمایت می کنند.(2)بدون شک،وضع کنونی افغانستان واستبداد مذهبی ایران نتیجه ی برآمدن چنان افرادی ازشکم سازمان هائی بنیاد گرامی باشد.رخ دادی ناخوشایندی که ازهرنگاه باید راجع به آن درآینده تدبیراندیشیده شود؛ورنه، ازدیگربخش هائی جهان اسلام هم افغانستان وصومالی درست می نمایند.
اکنون که ازتعهد اخوان/برادران به دموکراسی سخن گفته شد،خالی ازفایده نخواهد بود اگرازگذشته ی غیردموکراتیک سکولارهائی مصری هم که دموکراسی ستیزیی خود رابه گونه ی کاری به نمایش گذاشته اند،سخن گفته شود.تجربه ،پیشنه ی دموکراسی سکولارهائی عرب وغیرعرب خاورمیانه بویژه مصرراچه درسطح حزب هائی سیاسی وچه درسطح رهبریی دولتی بسیارتاریک نمایش میدهد.بطورنمونه،درمصر،هم پیش ازناصروهم دردوره ی اووجانشینانش، یعنی سادات ومبارک که همه سکولاربودند،دشمنی با دموکراسی بسیار برجسته بود .حتادرترکیه که دموکراسی چندحزبی رادرآغازدهه ی1950آغازنمود ،سکولارهاهمواره زیراثرحکومت هائی نظامی، سکولاریسم غیردموکراتیک ودین ستیزخود رابه پیش رانده اند.درواقع،درترکیه پایه گذارسکولاریسم دموکراتیک مسلمان هابه رهبریی عدنان مندرس بودند؛تجربه ی که نمونه ی کاملترآن حکومت کنونی ترکیه می باشد.
تاجائی که به پیوند سازمان های اسلامی با دموکراسی ارتباط می گیرد،جمعیت اخوان ازدموکراسی درونی برخوردارمی باشد وفکرمی کنم هراندازه که تمایلات دموکراسی گریزی پیدانماید،بیشترازحزب های سکولارپیدا نخواهد کرد.بطورنمونه،مبارک، هم درسطح حزب وهم درسطح دولت دموکراسی ستیزبود.درپاکستان وبنگله دیش،دموکراسی درون حزبی درجماعت اسلامی که همفکراخوان می باشد،وجود دارد.برخلاف،درحزب هایی سکولار- موروثی مسلم لیگ ،حزب مردم ،عوامی لیگ وحزب ملی، دموکراسی درون حزبی دیده نمی شود.حزب عدالت وتوسعه زیررهبریی رجب طیب اردوان نخست وزیرترکیه دراین زمینه،ازهمه پیش گام می باشد.روشن است.تازماتی که نظامی هابراریکه قدرت سیاسی باشند،دموکراسی نمی تواندگامی به پیش بگذارد.این که حکومت اردوان پیشگام دموکراسی درترکیه وجامعه هائی مسلمان شده است،برمی گردد به خدمتی که درتوسعه ی اقتصادی وکنارزدن نظامی هاازمیدان سیاست نموده است.درسطح حزب هاودولت ها، سکولارهائی عرب یاپیشگامان سکولار- لیبرال هائی مصریی درحال کشمکش باحکومت منتخب مرسی،همه مستبد وخود سربودند وحکومت هائی خود سرقذافی وبشاراسدباکشتاری که ازمردم خود نموده اند،نشان داده اند که سکولاریسم ودموکراسی همدوش باهم به پیش نمی روند.درسطح حزب هائی سیاسی ومذهبی،حزب هائی سکولارقوی ترازحزب های مذهبی رهبریی زورمدارانه واستبدادی دارند وهمین امرسبب شده است تاهم درحزب وهم درحکومت تجربه ی استالینی راروی دست بگیرند.
بنابرآن،همراه باخلیل ملکی، نویسنده برای سیاست مدار،چه درسطح رهبریی حزبی وچه درسطح رهبریی دولتی،همواره عقل سالم بشری،نه راضی کردن همه ونه فریفته بودن نسبت به عوام راملاک ومعیاردانسته ومی داند.اگرهمه مستبدان دموکراسی ستیزعوام گرایی کرده اند ومی کنند تامردم سواری نمایند وحکومت های مستبد خود راجاویدانه بسازند،برمی گردد به فقدان عقل سالم بشری ودرنمایش، فریفته بودن نسبت به عوام.روشن است که به گفته ی ملکی،"باشعارنمی توان توده ها راجلب کرد.توده هابدنبال شعارتند وتیزنمی روند وتوده ی مردم دردنبال چند رجل بی فکروبی مرام است."رخ دادی که درایران دیده شد که چگونه چندآخوند روضه خوان عوام گرائی نموده کشوررابه سوئی عقب ماندگی وستمگری راندند؟درافغانستان، باشعار"نان،پوشاک وخانه"کمونیست ها،وباشعارجهاد وحکومت اسلامی، جهادی هاوطالبان مردم راغرق نمودند.همان سیاست را، اکنون درمصر،آخوندهائی سکولار- لیبرال دنبال می نمایند، ودست هائی پشت سرشان هم درغرب وصهیونیسم تمایل دارند با الهام ازاسلام هراسی، علیه حکومت منتخب مرسی تشویق شان نمایند، وشیخک هائی نفت دارعرب هم که بادموکراسی اسلامی درمصر،اسلامی شیخی- نفتی – ستمگرانه شان به خطرافتاده است،به جیب آن هاپول می ریزند تاکشورخود رادوباره بدامن سکولاریسم مستبد فرواندازند!طرفه این که،همواره سکولارهای مستبدبرای فرارازدموکراسی این گونه استدلال کرده اند که شرایط دموکراسی مساعدنیست؛بنابرآن،نخست،باید که به توسعه ی اقتصادی- اجتماعی دست زد وبعدهابه سوئی دموکراسی که به توسعه ی سیاسی منوط می باشد،شتافت.توسعه ی اقتصادیی که دیده شد که جزفقروبرآمدن یک طبقه ی دزدحکومتی، دستاوردی دیگری نداشت.ازاین رو،من صد درصد مخالف منوط ساختن دموکراسی باتوسعه ی اقتصادی می باشم ونمونه ی هندهم پیش روی مامی باشد که دموکراسی بدون توسعه ی اقتصادی آزمون موفقی ازآب درآمده است.ازهمه مهمتراین که،نویسنده این ادعای سکولارهارانمی پذیرد که عرب هاومسلمان هافرهنگ دموکراتیک ندارند؛ازاین رو،شایسته ی حکومت های مستبدسکولار- بنیادگرامی باشند.چرا؟به این خاطرکه درآغازهیچ کشوری فرهنگ دموکراتیک نداشته است وهمه کشورهاپیش ازرسیدن به دموکراسی، فرهنگ وحکومت های مستبد داشتند.
پانویس ها:
1- تجدید حیات سیاسی اسلام ازسیدجمال تا اخوان نویسنده:مجید خدوری،ترجمه از:حمیداحمدی زمستان1359ص38واخوان المسلمین،مقصد،مراحل وطریق کارنویسنده:پروفیسورسعیدحوی ترجمه ی اردو ص ص123-124
2- جابجای درقدرت،دانای وثروت وخشونت درآستانه ی قرن بیست ویکم نویسنده:آلوین تافلر،ترجمه از،شهیندخت خوارزمی ص576

0 comments:

Post a Comment