Monday 8 July 2019

نگاه انتقادی به تاریخ های نوشته شده درباره افغانستان

گذ شته چراغ راه آینده است
سخن نغزتاریخی
روح احمد شاه ابدالی دربد نم جریان دارد
اشرف غنی
ابراهیم ورسجی
هژدهم ماه سرطان 1398
شا یان یاد آوری می باشد که هردو زیر عنوا نی با لا ، باعث شد تا مقا له ای کنونی را به رشته ای تحریر درآورم ومنظورم ازآن بیشتر نقد تاریخ وتاریخ نگاری درافغانستان می باشد. افغانستا نی که بیشترین امیرانش نادان وتاریخ نویسا نش درباری وتاریخ نویسان غیردرباری اش ترسو یا ملاحظ کار بود ند ومی باشند. ازاینکه اکثریت امیران افغان نادان ،زور گو ونوکران استعمار های رنگارنگ بود ند ومی باشند ، برای فاش نشدن نوکری ها ووطن فروشی های خود ،سخن گفتن ازبالا بزیر را را یج وبه مسخ حقیقت به خصوص تاریخ مبا درت ورزید ند. ازاین رو ، تاریخ های درست نداریم. اینجا ست که ، نقد تاریخی درافغانستان اهمیت فزاینده پیدا می کند. ازسوی د یگر، تاریخ اند یشه ها نشان داده ومی دهد که کسا نیکه گذ شته خود را نقد نکنند ؛ نمی توانند آینده روشن برای خود رقم بزنند. جا لب این است که ، افغانستان هم تاریخ نا شاد دارد هم درآن ذهن اسطوره ای ، افسا نه ای وبا با سازی وخود حقیرانگاری توسط استعمارزای ها برای پنهان ما ندن گذ شته ای وطن فروشا نه شان فربه ترساخته شده است. همچنان ، جامعه چند قومی ، اقلیت محض بودن پشتو زبان ها وفقر تاریخی- فرهنگی ای سیاسی ها وتاریخ نویسان آن ها وسلطه همه جا نبه ای زبان وفرهنگ فارسی ومحلی بودن ونوشتاری بودن زبان پشتو، ادامه ای سلطه استعمارزای ها به کمک شرکت هند شرقی تا هند بریتا نیا واتحاد شوروی وزنده ماندن حکومت های پوشا لی استعمارزای های نو برسرنیزه های سربازان امریکا وناتو درارگ ، نیمه تاریخ دان های افغان را به تحریف حقا یق تاریخی وبرخی تاریخ دان های فارسی زبان را به چشم پوشی ازحقیقت وادارکرده است.
بنا برآن ، مفردات درسی مضمون تاریخ دردانشگاه ها ، دانش سراهای پرورش آموزگاران ولیسه ها را بی ارزش دانسته درباره آن ها سخن نگفته تنها تاریخ های زیررا ازغربال نقد می گذرانم: نخست: افغانستان درمسیرتاریخ ، نوشته علام محمد غبار. دوم، افغانستان درپنج قرن اخیر، نوشته محمد صد یق فرهنگ. سوم ، افغانستان بعد ازاسلام ، نوشته عبدالحی حبیبی. پیش ازاینکه به بررسی تاریخ های نامبرده بپردازم ، بد و مسئله اشاره می کنم: نخست ،طوریکه درزیر عنوان یاد آوری شد، غنی روز12 سرطان درقندهار گفت که بیرق افغانستان را احمد شاه ابدالی درست کرده است! دوم، گفت که خون احمد شاه ابدا لی دررگ های اوجریان دارد. ازاین که حکومت غنی برسرنیزه های سربا زان امریکا یی نیمه جان زنده مانده وطالبان ، یا برا دران ناراضش برسرنیزه های ارتش پاکستان زنده مانده وترورمی کنند ، بدون شک ،هم او هم برا دران ناراضش به احمد شاه ابدالی توهین می کنند!
دررا بطه به تاریخ های یاد شده ، بهتراست بگویم که بیشتر با عنوان های آن ها ومنوط نبودن آن ها به افغانستان نگاه نقا دا نه دارم. ازاین رو، بهتراست که درباره افغانستان وتاریخ نا شا د ش مختصرا سخن گفته بعد ازآن به سراغ موضوع مورد بحث بروم. دراین راستا ،حقیقت این است که ازاحمد خان تا شیرعلی خان ( 1747-1880) ازافغانستان نامی درمیان نبود وهمه امیران استعمارزای افغان فرمان روا یان خراسان بود ند. نا گفته نما ند که، تا پیش از1747 ،اززا بل تا باد غیس ، بخشی ازفارس زیراداره صفوی ها ، ازفاریاب تا بد خشان زیرسلطه بخا را وازغزنی تا شمالی ونورستان، زیرسلطه پاد شاهی مغلی هند بود. جالب این بود که ، درقلمرو سرزمینی هرسه کشور زبان وفرهنگ فارسی فرمان می را ند.
بنا برآن ، اگر پشتون های هوتکی درسال 1722، حکومت صفوی ها را برانداختند ، درواقع، علیه حکومت نامردمی خود خیزش موفقا نه کرد ند. ازاین رو، عنوان درسی " فتنه افا غنه " درکتاب های تاریخی دوره د بیرستا نی / لیسه درایران را نا موجه می دانم. اشاره به خیزش هوتکی ها درجهت براندازیی حکومت صفوی را ازاین نگاه لازم می دانم که جاده سازی کرد به پاد شاه شدن نادرافشار ولشکرکشی های او واحمد خان افسر زیرفرما نش به هند وتضعیف حکومت پاد شاهی مسلمان آن کشور وقوی ترشدن شرکت هند شرقی وبعد ترسلطه ای بریتا نیا برتمام هند بنام هند بریتا نیا وبازی بزرگ آن با روسیه تزاری درآسیا وایجاد زندا نی بی با می بنام افغانستان با زندان با نی عبدالرحمن خان به حیث منطقه ای حا یل میان مستعمرات آن ها وبسیاری رویداد های نا شاد پریروز و د یروز وامروزوطن دارای تاریخ نا شاد ما. نا گفته نما ند که وضع نا شاد کنونی وطن ما هم زاده ای همان رویداد ها می باشد. اینجا ست که بررسی نقا دا نه ای تاریخ برای عدم تکرارگذ شته ای نا شاد درامروز وفردا اهمیت فزا ینده پیدا می کند.
نگا هی به تاریخ نشان می دهد که، نادرافشار با سرکوب هوتکی ها درفارس وفراری ساختن آن ها به هند، درگام نخست ، فارس وخراسان را بزیرفرمان خود درآورد ودرگام دوم ازشاه مغل خواست که هوتکی های پناهنده شده درخا کش را تحویل او دهد که چنین نکرد. ازاین رو، نادرافشار واحمد خان ابدا لی دررکا بش با جنگ وخشونت وغارتگری به دهلی رفته 850 افغان هوتکی را اعدام ومرده های آن ها را برد یوارهای دهلی آویزان وبا خا لی کردن خزا نه شاه مغل به فارس برگشتند. طرفه اینکه، نادرافشار درسال 1747 درفارس کشته شد وجا یش را کریم خان زند گرفت ودرقندهار،درجنوب غرب خرا سان ، احمد خان ابدا لی اعلام پاد شا هی کرد وشد احمد شاه ابدا لی وافغان های بدون تاریخ سیا سی اورا با بای خود ساختند. به گواهی تاریخ، از (1747-1880) ، یا ازاحمد شاه تا شیرعلی خان ، همه امیران افغان نا توان ازسخن گفتن به زبان پشتو ودارای فهم فارسی کوچه- بازاری و امیران خراسان بود ند وازافغانستان نام ونشا نی درمیان نبود. پس ازآن بود که هند بریتا نیا وروسیه تزاری به دلیل های که به گونه کوتاه به آن ها اشاره می کنم ، به بازیی بزرگ خود درآسیای جنوبی ومرکزی وغربی پا یان داده افغانستان را به حیث منطقه ای حا یل میان خود شان ایجاد ومرزبندی کرد ند. کشورپوشا لی ومرزبند یی نا جور آن که اهمیت که هرسه تاریخ مورد نظر را زیرسوال می برد.
بنا برآن ، اول از تبد یل نام خراسان به افغانستان توسط هند بریتا نیا وروسیه ای تزاری وعلت های آن پرده برداری ودوم هرسه تاریخ یاد شده را ازغربال نقد می گذ را نم. واقعیت این است که، درسال 1870 میلادی، بسمارک کشوربزرگ وتکه- پاره ای پروس را بنام آلمان متحد وازآن یک قدرت بزرگ دراروپا ساخت. اروپای که جهان را درمحور قدرت های استعماریی تازه نفس خود می چرخا ند. رخ داد های آن برهه تاریخ اروپا وجهان نشان می دهند که ظهورآلمان ،هند بریتا نیا وروسیه تزاری را که درآسیا بازی بزرگ داشتند هراسمند ساخت. ازاین رو، هردو قدرت بزرگ آسیای مرکزی وجنوبی را میان خود تقسیم وافغانستان را به حیث منطقه ای حا یل با سپردن سیاست خارجی آن به لندن ساخته ومرزبندی کرد ند. ازاینکه کوبیدن زبان ها وفرهنگ های بزرگ وبالا کشیدن زبان ها وفرهنگ های کوچک دربیرون اروپا به نفع استعمارگران بود ودرسرزمین های دیگری اجرا کرده بود ند ،ایجاد افغانستان وتضعیف زبان وفرهنگ فارسی روی دست گرفته شد وتاحد ی عملی هم شد.
ازاین رو، به صراحت می گویم که هند بریتا نیا وروسیه تزاری ، زندانی بی با می بنام افغانستان را به حیث منطقه حا یل میان خود به زندان بانی عبدالرحمن خان ساختند.عبدالرحمن وجا نشینان وطن فروشش موقفا نه هم زندان با نی هم فارسی ستیزی هم جهل پروری کرد ند که دستاورد شان فرود شاخص توسعه انسانی درافغانستان درسطح بد بخت ترین کشورهای افریقا یی می باشد وتروریسم افغانی هم به زوال بیشترآن کمک می کند. وقتیکه افغانستان دست سا خت هند بریتا نیا وروسیه ای تزاری درسال 1880 ترسای می باشد وحکومت کنونی اش بدون کمک امریکا وناتو یک ماه به عمرخود ادامه داده نمی تواند ، تاریخ های حکومتی اش مسخره وتاریخ نویسان بیرون حکومتی اش حق دارند که مسخ تاریخ کرده خود وتاریخ را ازمعرکه بیرون نما یند!
با درنظرداشت گفته های بالا، تاریخ های نامبرده را ازغربا ل نقد عبور داده وبه دوست داران تاریخ وفهم درست تاریخی پیشنهاد می کنم که تاریخ های دست ساخت حکومت های دست نشا نده ای استعمارها ومورخان آن ها وتاریخ نویسان درظاهر آزاد را با شک وترد ید نگریسته وکوشش کنند که تاریخ مردم را فربه تروتاریخ های دست سا خت استعمار زای ها را ازبام تاریخ بزبا له دان جغرافیا بیند ازند. طوریکه یاد آوری شد ،افغانستان در سال 1880 ترسا یی توسط هند بریتا نیا وروسیه تزاری ایجاد ومرزبندی شد. بنا برآن ،افغانستان درمسیرتاریخ ،نوشته غبار ،منحصرمی شود به بررسی د وره های سیاه عبدالرحمن خان ونادرغداروهاشم خان. همچنان ، افغانستان درپنج قرن اخیر، نوشته فرهنگ هم می شود هم سرنوشت تاریخ غبار. البته ، با این فرق که ، نثر فارسی تاریخ غبار بهتر ازنثرفارسی تاریخ فرهنگ می باشد. درباره افغانستان بعد ازاسلام ، نوشته عبدالحی حبیبی ،اشاره بدونکته ضروری می باشد:نخست ،افغانستان بعد ازاسلام او مانند کشف "پته خزانه " اش بهوده می باشد. خوب شد که دکتر ناشناس "پته خزانه "را دروغ نا میده زبا له کرد.
بهر حا ل ، درپسین بخش نوشته ، توجه دوستان وفرهنگیان را به چند مسئله جلب می کنم:نخست ،دکتر زرین کوب پژوهش گر دین وفرهنگ وتاریخ ،کتا بی نوشته به عنوان "دوقرن سکوت". زرین کوب در نوشته خود دوسده نخست ورود اسلام به فارس وخراسان را دوسده سکوت نامیده است. ابن خلدون مورخ مشهور عرب ها را مردمان دور ازهنر وفرهنگ معرفی وازاسلام ستا یش کرده است که آن را متمدن ساخته است. ناگفته نما ند که دوقرن سکوت مورد نظر زرین کوب ، دوره 30 ساله خلیفه ها خوبتر ازدوره های بعدی بود ودوره 90 ساله اموی ها دوره شرارت وتوحش ودوره عباسی ها دوره ائتلاف عرب ها وخراسانی ها وشروع فرهنگ وتمدن مسلمان ها می باشد. درهمین دوره هست که ابومسلم خراسا نی حکومت وحشی اموی ها را سرنگون وکمک به ایجاد حکومت عباسی ها متشکل ازعرب وفارس ها به قیمت جان خود کرد وامام ابوحنیفه فارسی زبان فقه عقلی حنفی را ارایه کرد وجان با خت. پیشتر ازمبارزه نظامی ابومسلم خراسانی ، جنبش عقلانی معتزله ابراز موجود یت کرده بود وبعد ازمبارزه نظامی ابومسلم ،مبارزه فرهنگی ابوحنیفه باهمسویی با معتزلی ها راه اندازی شد. ناگفته نماند که خلیفه های عباسی هم ابومسلم هم ابوحنیفه را شهید کرد ند.
خوشبختا نه ،شهادت ابومسلم وابوحنیفه مانع نهضت عقلانی خراسا ن وفا رس نشد. مثلا،صفاریان از867 تا پا یان قرن دهم ترسای برخاورایران وسامانیان (819-1005) ترسای، برشمال خاورایران ایران وآسیای مرکزی وبه روا یتی برتمام خراسان وفارس با مرکزیت بخا را وسمرقند فرمان روای کرد ند. جالب این است که ، درهمین دوره هم مذهب ابوحنیفه به حیث مذ هب عقلانی را یج سا خته شد هم شکوفای علمی ، اد بی ، فرهنگی، طبی/ درما نی، فلسفی و...رونما شد که دستاورد آن رود کی ، ابن سینا، فا را بی ، بلعمی ، طبری وده ها دانشمند دیگر می باشد. نا گفته نما ند که فردوسی هم میوه دوره ساما نیان می باشد. شا یان ذ کر است که ،دردوره سا ما نیان ،چنان رنسانس / نوزایی برآمد و رشد کرد که همه ترکان آن سوی رود سیحون به میا نه رود سیحون وفرارود آمده هم فارسی زبان شد ند هم کمک به رشد علمی ودرواقع باکندی ادامه دهنده سیاست علم پرورا نه ای ساما نیان شد ند. افسوس که با ظهور چنگیز خان وچنگیزی ها وحملات ایشان بر خراسان وفارس ودرادامه آن ها ، ظهور استعمارهای کهنه ای انگلیس وروسیه و کمک آن ها به ظهورصفوی ها علیه امپراتوریی عثمانی ، فروپا شی صفوی ها وظهور افشارو ابدا لی، قاجاری ها ، استعمارزای های کهنه ونو افغان، رنسانس دردوره سا ما نیان را متوقف وتحجروخشونت وجنگ سالاری را بر خراسا ن وفارس به خصوص بر خراسان افغانستان نامیده شده تحمیل کرد. معلوم است. ازاینکه استعمارزای ها تاریخ نداشتند ، مسخ کاریی تاریخی کرد ند. مسخ کاریی که انفجار اطلا عا تی زاده فن آوریی مدرن رسا نه ای درحال برداشتن جنازه بویگین آن ورقم زدن عصرنو درسرزمین خرا سا نی های با تاریخ وبا فرهنگ غنی می باشد. ادامه دارد.

0 comments:

Post a Comment