Monday 15 July 2019

ثقا فت اسلامی مشوق تند رویی مذهبی نمی شود ، اما اید ئولوژیی اسلامی مشوق آن می شود

بخش دوم
ابراهیم ورسجی
بیست وپنجم ماه سرطان 1398
دربخش نخست این مقا له ، با ذ کرسرچشمه ای فرهنگ اسلامی واشاره به ماهیت آن وفرهنگ ملی یا هنگ های ملی و تفا وت ها میان هرد و وتا ثیر اولی درایجاد تند رویی مذ هبی وتروریسم طالبان وهمتا یان عرب وغیر عرب آن ها اشاره کردم. در این بخش ، با ریشه یا بی واژه ای / لغوی ثقا فت درقرآن درحالیکه قرآن را منبع ثقا فت اسلامی معرفی کرد م وتا ثیر یا عدم ثا ثیر آن درظهوروگسترش تند روی وتروریسم مذهبی را نقا دا نه بررسی و پیگیری می نما یم. البته که ، واژه فرهنگ درزبان فارسی را هم بررسی ای واژه شنا سا نه / لغوی می کنم. بنا برآن ، بررسی واژه شنا سا نه ای ثقافت اسلامی را ازقرآن آغازمی نما یم.
درقرآن ، یا سرچشمه ای ثقا فت اسلامی ، واژه ثقا فت دراصل برا بر به فرهنگ نمی با شد. ازا ین رو ، بهتر است که به سراغ سوره های ازقرآن بروم که درآن ها ثقا فت بکاربرده شده است. درسوره سوم قرآن ( آیه 112 ) واژه ثُقفو درباره کافران مورد خشم وغضب خدا آمده است که دلا لت به گرفتاری ونفرین کردن آن ها می کند. درسوره چهارم قرآن ( آ یه 91) ثقفتموهم آمده است که درادامه وقا تلوهم آمده است. یعنی وقتیکه کافران جنگی را دریا فتید، با آن ها جنگ کنید! درسوره 8 ( آ یه های 56 و57 ) واژه فا ما ثقفنهم فی الحرب / جنگ آمده است. درآ یه نخست ، درباره کافرانیکه با شما عهد کرده وبعدا عهد شکنی کرده اند ، اگر آن ها را دریا فتید ، به کوبیدن شان امرشده است. درسوره 23 یا سوره احزاب ، درآ یه 60 منا فقان سرزنش شده اند ودر آ یه 61 آمده است که اینما ثقفو اخذ و وقتلو تقتیلا / هرجای که منافقان را یا فتید بکوبید شان آمده است. شا یان ذ کرمی باشد که ، از ثقا فت یاد شده درآ یه های یاد شده ، واژه ثقا فت برا بربه فرهنگ نمی توان برداشت کرد ورواج گسترده ای فقه ، فتوا، تفسیر، تجوید ،کلام یا عقا ید درتاریخ نخستین فکریی مسلمان ها هم جای برای تحول ثقا فت به معنای فرهنگ خا لی نگذا شته اند.
بنا برآن ، واژه فرهنگ را درزبان فارسی بررسی واژه شنا سا نه کرده به تبد یل شدن ثقا فت به فرهنگ درزبان عربی وپسوند اسلامی گرفتن آن می پردازم. درباره فرهنگ درزبان فارسی، فرهنگ فارسی معین :" واژه فرهنگ را مرکب ازدو واژه فر وهنگ به معنای اد ب ، تربیت ، دا نش ، علم ، معرفت وآدا ب ورسوم تعریف کرده است." نا گفته نما ند که واژه فرهنگ درزبان فارسی ، تاریخ بیشترازدوهزار سال دارد. درحالیکه زبان عربی پیش ازاسلام ،اهمیت وگستره ای ندا شت وبا شروع دوره ای اسلام هم ابن خلدون با ورمند است که:" در دوران آغازین اسلام ، فضیلت فقط با شمشیربوده است"! تاریخ هم نشان می دهد که با زوروشمشیر نمی توان فرهنگ ساخت. درباره فضیلت شمشیردرعصرآغازین اسلام ، ابن خلدون تنها نیست. مثلا، عبدالحسین زرین کوب ، اد یب وفرهنگ شنا س وزبان شنا س ایرا نی کتابی به عنوان " دوقرن سکوت " نوشته است. یعنی دوقرن نخست اسلام را دوقرن سکوت درفارس وخراسان گرفته است.
شا یان یاد آوری می دا نم که ، 90 سال حکومت اموی ها نه تنها دوران سکوت بلکه دوران خشونت وترور وتوحش هم بود. برای توجیه وادامه چنان توحشی ، معا ویه پا یه گذارحکومت بد ویی اموی " جبری" گری را ایجاد وتشویق کرد. ازاینکه معا ویه علیه خلیفه چهارم بغاوت کرده بود ومطا بق اسلام به حیث باغی با ید کشته می شد وسفیان سوری ازکشته نشدن او باغی متا سف هم بود. متا سفا نه، ترور علی توسط خوارج ، هم کمک به تشکیل حکومت معا ویه هم کمک به جبری گری وادامه ای حکومت ستمگر اوکرد. یعنی معا ویه برای فرار ازپذ یرش مسئو لیت به مسلمان ها جبری گری را تلقین کرد. به این معنا که، جبر زمان اورا حاکم ساخته است وبا ید ازاو پیروی شود. درحا لی که ، پیروی جبریی مسلمان ها ازحکومت جورمتضاد با قرآن می با شد. آری، جبری گریی معا ویه برای ادامه اموی گری کمک کرد، اما دو رخ داد باعث خیزش های سیاسی وفکری درخراسان وجامعه عرب وپا یان حکومت خشونت باراموی ها شد: نخست ، درسال 685 ترسا یی ، عبدالملک بن مروان پاد شاه اموی علیه زبان فارسی اعلام جنگ کرد. دوم، درهمین زمان یا کمی پیشترازآن ، ابوالحسن بصری جنبش عقلا نی معتزله را علیه جبری گریی معا ویه براه انداخت.
درپیوند به رخ داد نخست ، تاریخ نشان می دهد که فارسی زبان ها جنبش شعوبیه را برای دفاع اززبان وفرهنگ خود دربرا بر حکومت وحشی اموی آغازکرد ند که ابومسلم خرا سا نی درادامه ای آن خراسان را آزاد وکمک به فروپا شی اموی گری وظهور عبا سی ها کرد. درحکومت عبا سی ، قد رت انحصاری عرب ها درهم شکست. یعنی فارسی زبان ها شریک درقدرت شد ند. همچنان ، جنبش عقلا نی معتزله پا یه گرفت ودردوره مامومن رشید که ما درش فارسی زبان وهراتی بود، مورد تا یید دربار واقع شد ورونق گرفت. نا گفته نما ند که شکستن قدرت انحصاری عرب ها دردوره عبا سی وکمرنگ شدن شمشیری گری بنام د ین ورونق گرفتن فرهنگ گفت وگو دربغداد یا تسفون / مرکز ایران سا سا نی ،ایرانی ها ، دمشقی ها ومصری ها که دارای فرهنگ نیرومند بود ند، پرسش های تازه ای را متوجه اسلام کرد ند. افزون برآن ، مسیحی ها ویهودی ها هم فضای نسبتا باز برای بحث وگفت وگو پیدا کرده پرسان های را متوجه اسلام وخلافت عباسی وعالمان درباری اش کرد ند.
طوریکه د یده شد ، اول معتزلی گری دربرا بر جبری گریی اموی ها ظهورکرد ؛ دوم، فقه وکلام / عقا ید وتفسیر وحد یث دربرا برسوال های نو درعصرعبا سی عرض اندام کرد ند. درمیان فقیهان ، ابوحنیفه ای فارسی زبان ومعتزلی ازهمه برجسته تربود. ازاین رو، توسط خلیفه زندا نی وشهید کرده شد. افزون برآن ، خلیفه دو کارناجوان مردا نه علیه ابوحنیفه ومذ هب عقلانی اوکرد:نخست، ابویوسف وشیبا نی دوشاگرد نا خلف اورا قاضی ساخت تا اصل مذ هب اورا تحریف کنند که کرد ند ؛ دوم، مذ هب قشری- حد یث مدار حنبلی را برای کمرنگ ترساختن فقه ابوحنیفه بزرگ ساخت. مذهبی که قرن ها بعد توسط ابن تیمیه فربه وبوسیله ابن عبدالوهاب وخاندان سعود تمویل وازشکم آن القاعده، طالبان ، وداعش بیرون آورده شد! شیعه صفوی فربه شده بنام انقلاب اسلامی درایران هم با تولید تروریستان شیعه درعراق ،سوریه ولبنان درجهت رقا بت با وها بیت عربستان ، خاورمیانه را به میدان خیز تروریستان شیعه وسنی تبد یل کرد. متا سفانه ،دراین بازیی صفوی گری ووهابی گری ، زیدی های یمن که میان مذهب آن ها ومذ هب حنفی فرقی کمی وجود دارد ،گرفتار شده کشور خود را ویران کرده وبه ویرا نی بیشترآن ادامه می دهند.
بهر حال ، دررابطه به ثقا فت اسلامی ، با ید بگویم که درعربستان یا زاد گاه اسلام آن را نیا فتم وازواژه ثقف درآیات قرآن هم نمی توان ثقا فت اسلامی ایجاد کرد. ازاین رو، باورمند شدم که ثقافت اسلامی یا مسلمانی را با ید درمصر، عراق ، ایران وهند سراغ کرد.همین که ثقافت اسلامی درسرزمین های غیرزاد گاه اسلام بروزکرده است، بهترمی دانم که آن را فرهنگ مسلمان ها بنا مم نه فرهنگ اسلامی. ازاین نگاه که ثقا فت اسلامی یا فرهنگ اسلامی رواج عا میا نه پیدا کرده است ، نمی خواهم با کاربرد آن مخالفت کنم. بهر حا ل ، بهتراست یاد آورشوم که زوال امپراتوریی عثمانی وسلطه فرانسه وانگلیس بر کشورهای عربی ورخنه فرهنگ وتمدن غربی درآن ها به حیث واکنش ، ثقا فت اسلامی را ایجاد کرد. همین که جرجی زیدان ، عرب مسیحی " تاریخ تمدن اسلام " را نوشت وگوستاولوبن فرا نسوی " تاریخ تمدن عرب واسلام" را نوشت وآ لبرت حورا نی عرب مسیحی " تاریخ مردمان عرب " را نوشت وهشام شرابی نوسنده ای مسلمان فلسطینی ، عرب های مسیحی را پیشگام روشنفکری عرب معرفی کرد! بد ون شک، بیانگر بروز ثقا فت اسلامی به حیث واکنش دربرا بر فرهنگ متهاجم غربی می باشد.
دراین راستا، قا بل یاد آوری می دانم که سید جمال الدین اسد آبادی ومحمد عبده درزمان خود واژه منورالفکران را بکاربرد ند. معلوم است که ، منورالفکری ومنورالفکران در اصل واکنش دربرا بر تهاجم فرهنگی وتمد نی غرب بر جهان عرب واسلام درآن زمان بود. طوریکه دیده شد ، منورالفکری ومنورالفکران رفته رفته به روشنفکران وروشنفکریی د ینی تبد یل شد. بنا برآن ، می توانم بگویم که ثقا فت اسلامی هم یک جنبه یا وجهه منورالفکریی سید جمال وعبده می باشد. جالب این است که ، سرسید احمد خان با دانشکده اسلامی علیگر خود، ثقا فت اسلامی یا نو اند یشی اسلامی را به حیث واکنش فرهنگ غربی درهند ، روشنتر ازسید وعبده تبارز داد. بعد تر دیده شد که ، شبلی نعما نی ، اقبال ، سید ابوالاعلی مودودی ، ابوالحسن ند وی با کمی تفا وت نو اند یشی سر سید را درهند وپاکستان ادامه دا د ند. درمصر، اگرچه شیخ رشید رضا با مجله المنار نو اند یشی عبده را تا جای ادامه داد. شا یان یاد آوری می با شد که ، کرن آرمسترانگ ، پژوهشگرامورنهضت های بنیاد گرا در کتاب خود" جنگ درراه خدا ، یا بررسی تاریخی بنیاد گرای یهودیت ، مسیحیت و اسلام"، نهضت سید وعبده را کم اثر وتا کید کرده است که حسن البناء ، پا یه گذار جمعیت اخوان ، نهضت نواند یشی د ینی را بد رون توده ها برد. به سخن دیگر، بناء وجمعیت اخوان او کمک درگسترش ثقا فت اسلامی درمصروکشورهای عربی واسلامی کرد ند ووها بیت با دالرهای نفتی حکومت خاندان السعود کمک در گسترش جزم اند یشی مذ هبی ازافغانستان تا لیبی کرد. درایران هم ، طوریکه دیده شد، مهند س بازرگان ، آیت الله طا لقا نی ،احمد صدر حاج سید جوادی، دکترشریعتی ، دکترتقی شریعتی ،دکترعلی گلزاده غفوری ، علامه غروی وفرزند ش دکترعلی اصغرغروی ونهضت آزاد یی آن ها ، دکترحمید عنا یت ، بنی صدر ، دکترسروش ، ثقا فت اسلامی یا فرهنگ اسلامی را تقویت کرد ند. برخلاف ، حوزه قم وحکومت ولایت فقیه زاده ای آن کمک به گسترش تند روی مذ هبی کرده ودررقا بت با وها بیت عربستان ، جنگ های مذ هبی را درخاورمیانه دامن زد. بنا برآن ، فقه های حکومتی چه شیعه وچه سنی را مشوق تروریسم می دانم. همچنان ، اید ئولوژی اسلامی را که شکل نوسازی شده ای همان فقه های حکومتی دربرابر کمونیسم وفرهنگ غربی می باشد، درزدو بند با حکومت های غیرمسئول نه تنها آفریننده تند روی مذ هبی بلکه آفریننده تروریسم مذ هبی هم می دانم.
دراخیر، دررابطه به مضمون " ثقا فت اسلامی" پرورده ای ذهن قرون وسطا یی استاد سیاف وتد ریس آن دردانشگاه ها وکمکش درایجاد تند روی مذ هبی درافغانستان که مشوقم درنوشتن این مقا له شد، بهتراست یاد آورشوم که آن را خواندم ومی دانم که نه ثقا فت اسلامی به گونه ای که تعریف کرده شد بلکه اید ئولوژیی اسلامی می باشد. اید ئو لوژی اسلامی هم دراصل سیا سی ودرواقع ابزارسیا سی یک گروه خا ص برای رسیدن بقد رت وتوجیه گرکاربرد نا در ست قدرت به نفع دسته ای حاکم حزبی وحکومتی می باشد. استفاده نادرست جهادی های ازگونه سیاف ودوستانش ازجهاد وبعدا تخریب کا بل وجاده سازی شان برای طالبان وتروریسم وتباه کاریی طالبان با توجیهات جا هلا نه ازفقه بنام شریعت وجاده سازیی آن ها برای غا لبان ، نماد عینی اید ئولوژیی اسلامی مسخ شده درپول یا ثروت وقدرت می باشد. ازاین رو ، کارل مارکس وانگلیس را حق به جا نب می دانم که اید ئولوژی را آگا هی کا ذ ب نا میده بود ند. اید ئولوژیی کا ذ ب با پسوند اسلامی که تنها دربخش قبا یلی افغانستان به کمک نظامی ها وملاهای مغرض پاکستانی وبرخی نیمچه استاد های دانشگاه های افغانستان رخنه کرده وواکنش هم تولید کرده است! ادامه دارد.

0 comments:

Post a Comment