Friday, 30 June 2017

حکومت غنی اولویت های خود رانمی شناسد ، اما خیزهای بلند برمی دارد

ابراهیم ورسجی
دهم سرطان 1396
امروز ، ازطریق یوتیوب وشبکه تلویزیون طلوع این خبررا شنیدم که حکومت غنی قانون کیفری انترنتی ساخته یا می‌سازد وبا خطا کاران درزمینه برخورد قانونی می کند. درحالیکه ، برخورد قانونی با خطا کاران درهمه عرصه های زندگی مسئولیت حکومت ها ازجمله حکومت غنی می باشد. اما سؤال این است که حکومت غنی درکدام بخش قانون را تطبیق کرده است که می‌خواهد با خطا کاران انترنتی برخورد قانونی نماید؟ اینجاست که مسأله مسئولیت ها واولویت های حکومت هم درجهت بقا ودوام خودش هم درجهت تطبیق قانون هم مهار تروریسم وتأمین امنیت هم عرضه خدمات به مردم به میان میاید.
درباره کارآمدی ومسئولیت پذیری حکومت غنی واولویت های آن ، بهترمی دانم که مسایل زیررا ردیف بندی کنم تا غنی آقا متوجه شود که به سوی ترکستان روان است نه به سوی کعبه! دراین راستا، مسأله قابل تأکید این است که حکومت‌ها به‌خصوص حکومت غنی مسئولیت ها وکارهای سخت یا حادی دارد که باید طبقه بندی شوند ؛ وطبقه بندی کارها ومسئولیت های حکومت ها را شرایط خاص اجتماعی- سیاسی-اقتصادی- امنیتی کشورهایشان تعیین می نماید. بنابراین، می‌توانم بگویم که اولویت های کاریی غنی این‌ها می باشند: نخست،تامین امنیت ومهارتروریسم؛ دوم، اصلاح وکارآمد ساختن حکومت؛ زیراکه تأمین امنیت بدون آن صورت گرفته نمی تواند؛ سوم، مهاربحران سیاسی- اداری ؛ چهارم، کاهش فقر وبیکاری روز افزون درمیان مردم. معلوم است که ، درردیف بندی های با لا، مبارزه با تخطی های انترنتی جای نمی گیرد؛ وهمچنان، درمبارزه با چنان تخطی های حکومت های کشورهای جهان پیشرفته درمانده شده اند. ازاین رو،تهدید سایبرنتیک یاهمان تهدید انترنتی را همه کشورهای بزرگ وپیشرفته جدی گرفته اند، اما تاکنون میکانیزم درستی برای رفع تهدید یاد شده ارایه کرده نتوانستند.
وقتی که حکومت های کشورهای پیشرفته درامر مبارزه با خطر سایبرنتیک موفق نیستند، نمی‌دانم که حکومت درمانده ای غنی چگونه جرئت کرده وچنان خیزی بالای برداشته است؟ بنابراین ، ازغنی وحکومتش می‌خواهم که به اندازه دهن خود لقمه بردارند؛ ورنه رسوایی بیشتری نصیب شان خواهد شد. ازاین رو، درحالیکه مبارزه با تخطی های انترنتی را درشرایط کنونی بالاتر ازتوان حکومت غنی می‌دانم ، به شخص او پیشنهاد می‌کنم که مطابق توان خود فکر و کارنماید وکارها را بر پایه اولویت های جامعه ی جنگ وتروریسم وفقرزده افغانستان ترتیب ودرمعرض اجرا قراربدهد.
درپیوند به ترتیب کارهای کوتاه مدت وبلند مدت حکومت درافغانستان ، مسأله برجسته درک اولویت ها می‌باشد نه بحث‌ها وطرح های بی‌ پایه وسلیقه ی که ویژه حکومت های پسمانده ورهبران خود فروخته وبلند پروازمی باشد. دررابطه به اولویت های کنونی جامعه افغانستان که باید حکومت غنی آن‌ها را جمع بندی وبه رفع آن‌ها بکوشد، مسایل زیررا که دربالا هم ازآن ها یاد کردم ردیف بندی تازه می کنم: نخست، مهارتروریسم وتامین امنیت مالی جانی مردم؛ دوم، مهاربحران های درون حکومتی ؛ سوم، مبارزه درجهت کاهش فقر وفساد ونابکاری نهاد های حکومتی؛ چهارم، روابط خارجی متناسب با توان افغانستان. باتوجه به اولویت های نامبرده ، مبارزه غنی با تخطی های انترنتی را هم ناممکن هم درپسین برهه جای می دهم. این هم درشرایطی که هم دستگاه حکومت افغانستان تا کنون به گونه سر تاسری دیجیتالی نشده هم مبارزه درزمینه بسیاردشوارهم می باشد.
ازاین رو، به آقای غنی می‌گویم که درباره اولویت ها وفوریت های حکومت خود بیندیشد وکارنماید. وقتی که می‌گویم مبارزه با تهدید های سایبرنتیک ضروری ومشکل حتا قبل ازوقت می باشد، به این معنانیست که مبارزه با مشکلات ردیف بندی شده بنام اولویت های جامعه افغانستان آسان می باشد. بلی ، هم مشکل است هم آسان. مشکل است به این خاطرکه،درحکومت غنی کار به اهلش مطابق یک سیاست کادری سپرده نشده است. افزون براین که بر پایه سیاست کادری کارها به اهل شان سپرده نشده اند، غنی توان برکنارکردن نا اهلان وشکست خورده ها درانجام مسئولیت های شان را ندارد.اگرغنی این توان را می داشت،اکنون وزیرداخله، رئیس امنیت ومشاورامورامنیتی او درپست هایشان نبودند.
مثلا،عملیات انتحاری دربیمارستان اردو آبروی مقام های بالای وزارت دفاع حتا فرمانده کل قوا را ریخت. متاسفانه، بجای توبیخ نا بکاران ، به آن‌ها پست های سفارت هم داده شد.درانفجار تانکرمملو ازمواد انفجاری دردروازه هتل زنبق درروزدهم جوزا که 500 نفرزخمی و150 نفر شهید ومیلیارد ها افغانی زیان مالی درپی داشت وباعث شد مردم معترض بخاطر ناتوانی مسئولان امنیتی درروز دوازدهم جوزا دست به تظاهرات صلح جویانه زده خواستار برطرفی وزیر داخله ، رئیس امنیت ومشارامورامنیتی رئیس غنی شوند؛ واکنش خشونت بار حکومت ناتوان ازتامین امنیت مردم دربرابر معترضان نه قانونی بود ونه اخلاقی. قانونی ازاین نگاه نبود که مظاهره مسالمت آمیز را قانون به حیث حق مردم درد دیده پذیرفته است. همچنان، خواهش معترضان مبنی بر برطرف کردن نا اهلان مطابق قانون ویک اصل قانونی- اخلاقی هم می باشد.
متأسفانه ، رئیس غنی هم خواست معترضان را رد کرد هم ازخشونت علیه آن‌ها کارگرفت. خشونت علیه معترضان درحمایت ازامنیت کاران نا اهلی که بم گذاری زنبق طلای آبروی برای آن‌ها با قی نگذاشته بود. اگرمی گویم که انفجار پُرتلفا ت هتل زنبق آبروی برای بزرگان نابزرگ دستگاه امنیتی با قی نگذاشته بود، برخاسته ازاین اصل می‌باشد که دربسیاری کشورها وزیران ومسئولان بخاطریک خطای جزءی استعفامی کنند. برخلاف، درافغانستان، نا اهلان وخطا کاران اگر نیم مردم کشورهم قربانی بی‌کفایتی شان شوند، خم به ابرونمیاورند! ازاین رو، برای غنی که تصمیم به مبارزه علیه خطر سایبرنتیک را هم گرفته است ، می‌گویم وقتی که نااهلانی مانند وزیرداخله، رئیس امنیت ومشاورامور امنیتی خود را مطابق خواست معترضان رخصت کرده نمی توانی، مبارزه علیه خطاکاری های انترنتی لقمه ی کلانی می‌باشد گلو یت پاره می نماید.
معلوم است که ، مهارتروریسم رابطه به اصلاح وکارآمد ساختن نهاد های امنیتی دارد؛ وقتی که نهاد های نامبرده درحکومت شما مانع حمله به هتل زنبق نشدند، باورنمائید که امنیت را تأمین کرده نمی توانید! درنبود امنیت ، مهارتروریسم ومهاربحران های سیاسی واجتماعی و توسعه اقتصادی وکاهش فقروبیکاری ناممکن می باشد. ازاین رو، به صراحت می‌گویم که غنی آقا هم در ردیف بندی اولویت ها هم درتامین امنیت هم درمهارتروریسم هم درمهاربحران های سیاسی- اجتماعی هم درکاهش فقروبیکاری ناکام درجه اول می باشد.
بنابراین ، به بحران در درون حکومت غنی تماس گرفته با ابرازرهنمود بیرون رفت ازبحران وتروریسم نویشته را پایان می بخشم. درباره بحران درون حکومتی ،همین که معاون اول ازرئیس غنی شکایت بخاطر تمرکز گرای دارد، رئیس اجرائیه هم با آقای غنی درتطبیق معاهده حکومت وحدت ملی درگیر است ومعاون رئیس اجرائیه بخاطرتمرکزگرای رئیس جمهور گیلایه دارد ، وتازه ائتلاف سه حزبی متشکل ازجمعیت اسلامی، جنبش ملی اسلامی وحزب وحدت اسلامی برای نجات افغانستان ساخته شده است. درواقع ، نشان می‌دهد که سیاست‌های غنی آقا افغانستان را مبتلا به ژرفترین بحران سیاسی- اداری کرده است. بحرانی که سر سری گذشتن ازکنارآن حکومت لرزان غنی را دیر یازود زباله می کند.
درباره عرضه خدمات که تأمین امنیت که کاهش فقر وبیکاری بخش عمده آن می باشد، معلوم است که حکومت دچاربحران های متعدد وتروریسم روبه گسترش می باشد. بحران های که وقت نمی‌دهند حکومت به مردم کاری کرده بتواند. بلی، اگرغنی آقا خود را مصروف مبارزه علیه تخطی های انترنتی وفسبکی کند، درواقع، ازمشکلات اصلی دور شده کمرحکومت خود را می شکند. بنابرآن ، افغانستان به یک برنامه بحران زدا ومهارکننده تروریسم نیازمبرم دارد. متاسفانه، حکومت غنی هم فاقد برنامه است هم گرفتارکشمکش های درونی هم گرفتار تروریسم وبحران مشروعیت.می دانم که گذر ازبحران مشروعیت دشوارترین کارغنی می باشد.بهرحال،مردم اکنون ازحکومت با وجود بحران مشروعیت امنیت می خواهند؛ وتامین امنیت هم با مسئولان کنونی امور امنیتی ناممکن می باشد.
ازاین رو، برای غنی انجام کارهای زیررا پیشنهاد می کنم: نخست،اصلاح وکارآمد ساختن دستگاه امنیتی. کاری که با مسئولان کنونی برآورده شده نمی تواند. دوم، تمرکززدای درشرایط کنونی حتا دروجود همین قانون متمرکزتا ترمیم ونامتمرکزکردن آن. سوم،اعتنا به خواسته‌ های شریکان حکومت ومعترضان قربانی خشونت شده. به این خاطرکه، اگراعتنا به خواسته های آن‌ها کرده نشود، وضع بیشتر روبه خرابی می گذارد. چهارم، روی آوردن به یک سیاست کادری وسپردن کارها به کارفهمان بدور ازوابستگی های گروهی وقومی شان. زیراکه ، تنها دراین صورت گام به سوی اصلاح گری وکارآمد ساختن حکومت برداشته می شود. پنجم ، خانه تکانی دراطرافیان شما واطرافیان رئیس اجرائیه. ششم، شنیدن آوازهای معترض وپرهیز ازخشونت دربرابر معترضان. هفتم، پاکسازی دستگاه دولت ازستون پنجم. ازاین سبب که ، بدون پاکسازی آن ، مهارتروریسم ناممکن می باشد. به این خاطرکه، ستون یاد شده تروریستان درون حکومتی می باشند. تروریستانی که کمک به تروریستان بیرون حکومتی کرده ومی کنند.درباره خطر سایبرنتیک،ازاین نگاه افغانستان تا کنون اداره ساخته نتوانسته است چه ماند به سیستم دیجیتالی، تشویش ازآن بی‌ پایه می باشد. جالب این است که، آمریکا واروپای غربی هم نگران استفاده تروریستان ازسایبرنتیک هستند نه براندازی دستگاه ها. زیراکه، هک کاری ودیگرخطرهای سایبرنتیک دربرخی موارد ازدرون خود دستگاه ودرموارد دیگر برای امتیازگیری ها ازبیرون هم صورت می گیرد. مثلا،درسال دوهزار یا دوهزارویک، یک دانشجوی صنف اول دانشکده درسنگاپور برای چندین روز سیستم انترنتی تمام منطقه جنوب شرق آسیا رامختل کرد؛ وسرانجام اورا پیداکرده با دادن امتیازتوسط خودش هک کاری‌اش را رفع کردند. بعد ازآن، دردوره حکومت قبلی کاناداهم برای چند روزانترنت دردستگاه دولت مختل کرده شد، اما رفع شد وحکومت درباره هک کننده چیزی نگفت. همین لحظه که این نوشته را به پایان می برم، دراوکراین هک کاری بحران خلق کرده است. بحرانی که مهارآن آسان‌تر ازمهارتروریسم ، تامین امنیت وعرضه خدمات برای مردم می باشد. ازاین رو، به نفع غنی می‌دانم که به اولویت های مردم توجه کرده نگران خطر سایبرنتیک نباشد.

Thursday, 29 June 2017

تمرکز قبیلگی قدرت ؛ سیاست افغانستان را قبیلگی وقومی ساخته است

ابراهیم ورسجی
هشتم سرطان 1396
این نوشته را درپیوند به گردهمای آقایان: عطامحمد نور، رئیس اجرائیه ی جمعیت اسلامی ، محمد محقق، رهبر حزب وحدت اسلامی وژنرال دوستم، رهبرجنبش ملی- اسلامی درانقره پایتخت ترکیه به مناسبت نامزادی باتور دوستم فرزند آقای دوستم می نویسم که ازشرکت درجشن عروسی یک گام به پیش نهاده به محفل بحث سیاسی درباره سیاست جاری افغانستان مبدل شده است.واقعیت این است که، افغانستان دست ساخت بازیی بزرگ هند برتانیه وروسیه تزاری، درپیوند به وجود ملت افغان که جزوجود یک شبه حزب افغان ملتی ای فاقد اعضای غیرپشتو زبان چیزی ازآن دیده نمی شود ، بسیار سخن ها گفته شده بود وهنوزهم گفته می شود. سخن های که بیهوده گی خود را دربیشتر از سه ونیم دهه گذشته به نمایش گذاشته اند. مثلا،پشتون های سیاسی که دردونیم سده ی گذشته به کمک استعمارهای سیاه وسرخ وتروریسم قبیلگی زیراثرارتش پاکستان ارگ نشین شده بودند واکنون زیر سایه امریکا وناتو ارگ نشینی می کنند نه برپایه رضایت مردم ، هم از اکثریت بودن قبایل خود سخن می گویند هم از مردم شماری درست وتوزیع تذکره / شناسنامه وتقسیم واحد های اداری بر اساس شمار مردم هم ازدموکراسی اصیل ومتکی برآرائی مردم می ترسند.ترسی که ریشه دردوعامل زیر دارد:نخست،وجود اکثریت را در یک جامعه چند قومی زبان تعیین می کند نه شعارهای دروغین که پشتون های سیاسی درتکرارآن ها هنر پیشه می باشند. معلوم است که اکثریت مطلق مردم افغانستان فارسی زبان ( تاجیک وهزاره ) وازبک زبان می باشند نه پشتو زبان. ازاین رو، اکثریت بودن قبایل آن ها می افتد در با تلاق. دوم، پشتون ها درحالت قبیلگی ای خود باقی مانده به قوم هم نرسیده اند چه ماند به این که شکل ملت به شمول دیگرقوم ها را به خود بگیرند. معلوم است که ملت متشکل ازشهروندان یا افراد دارای حق انتخاب می باشد. حق انتخاب هم نمایانگر ملت بودن وملت هم ویژگی عمده اش استقلال وآزادی می باشد. دوویژگی ای که مردم افغانستان فاقد آن ها می باشند.
ازاین رو،افغانستان تبدیل شده است به کشور فاقد آزادی وخود گردانی که رئیس جمهور پشتو زبان دارد.رئیس جمهوری که ریاستش نه بر پایه حق انتخاب مردم بلکه درسر ناخن های پاهای سربازان امریکای وناتو زنده مانده است. طوریکه تذ کردادم، پشتون ها قبایل باقی مانده به سطح قوم هم ارتقا نکرده اند وسیاست کاران آن ها وابسته به اجانب وازهمه خنده داراینکه برسرناخن های پاهای سربازان امریکای وناتو وکمک های مالی آن ها ادامه زندگی می دهند. حالتی که قبلا ادامه آن به گونه لرزان ممکن اما اکنون ممکن نمی باشد. به این خاطرکه، اکنون هم جنگ علیه ارتش سرخ هم جنگ علیه تروریسم طالبانی متکی برکمک ارتش منافق پاکستان وانفجاراطلاعاتی مردم را نسبت به سرنوشت شان حساس وبه میدان سیاست آورده است.درچنین حالت آشفته ی، هم حکومت داریی مزدور هم تمرکزقدرت درارگ آن هم پُر ازمتعصبان قبایلی با توجیه قانون متمرکزجورج بوشی - تونی بلیری،جامعه را قومی کرده است وحکومت متمرکز گرفتاروابستگی به امریکا ومبتلا به تروریسم راسرگردان وبی ثبات ترکرده است.بنابرآن،هم ازغنی وتیم قبیله اندیشش هم ازسیاست کاران دیگر قوم ها که درانکره گردهم آمده اند، می خواهم که بدوکارزیردست بزنند: نخست،حکوت را اصلاح ، نامتمرکز ومردمی بسازند؛ دوم،یک سیاست درست درمبارزه با تروریسم وکاهش وابستگی به بیگانگان تدوین وآن را با جراء بگذارند. درغیرآن ، هردو طرف بازنده ی بازی سیاسی خواهند شد.

Saturday, 24 June 2017

اگرچه هم وطنان عزیزم ماه رمضان خون باری دا شتند، باوجود آن ، برای آن ها عید مبارک باد می گویم

ابراهیم ورسجی
مردم جفا کشیده افغانستان ؛ سال‌ های زیادی می شود که با جنگ وتروریسم وکشتارهای ناشی ازآن ها دست وپنجه نرم می‌کنند و با وجود غم‌ها واند وه های بی پایان ، هم روزه گرفته اند ومی گیرند هم عید ها ومراسم مذهبی وفرهنگی خود را با شوق وعلا قمندی خاص برگزار وبر طالبان منافق که بنام دین ، وحشت ، ترور وکشتارمی کنند، نفرین نثار می نمایند! باوجود غم‌ها ومصیبت های ناشی از تروریسم وتوحش طالبان وحکومت داری فاسد ونابکارنوکران نو استعمارگری ،مردم افغانستان تاحدی زیادی شاد وخرم می باشند و شادی وخرمی هرچه بیشترشان ونابودی دشمنان اصلی ودشمنان دوست نمای آن ها را ازبارگاه خداوند منان تمنا می کنم.
درافغانستان ، واقعیت تلخ این است که سال‌ها است که درظاهرعید داریم ! به این خاطرکه، عید به معنای ابرازخوشحالی به مناسبت انجام موفقانه ی مراسم عبادی مانند روزه داری در ماه مبارک رمضان وبرگزاری جشن های ملی می باشد. متأسفانه ، بیشترازچهاردهه می شود که عید ها وجشن های مسرت بخش نداریم. بهررو،درروزهای غم وجامعه غم آلود، استقبال ازروزهای مانند عید رمضان تسکین موقت روانی می‌باشد که با ید ازآن برگزاری کرد که می کنیم. ازاین رو، پیام عید مبارکی خود را برای مردم ستم کشیده ، تروریسم ،جنگ وفقر زده افغانستان ابرازوازاین طریق هم عید مبارکی می گویم هم روزگار سیاه مردم را بیان می نمایم. درسال جاری،واقعیت جانکاه این است که مردم روزه دار افغانستان بد ترین ماه رمضان دا شتند وخداوند منان توفیق شان داد که همراه فقر، توحش طالبان وحکومت ناتوان ازتامین امنیت شان ماه رمضان را با روزه داری به پایان رسانده با ادای نمازعید یک دیگررا با دنیای پُر ازامید وانتظار فردای خوب تر به آغوش بگیرند. بهررو، همه می‌دانیم که ماه رمضان گذشته مرگبار ترین ماه در بیشتراز 16 سال گذشته بود.
مثلا ،تروریستان، یا ِدشمنان خدا واسلام ومسلمان ها درماه رمضان گذ شته که عید ش برگزارمی شود، زشت ترین بم گذاری ها وخود کشی های مسلمان کشانه رابراه انداختند. جای رنج‌ وافسوس فراوان است که تروریستان مردم بی‌گناه مارا ترورکردند وحکومت نالایق- فاسد- درمانده غیرمستقیم هم کمک به آن ها کرد هم خشونت علیه مردم معترض بخاطر ناتوانی امنیت کاران ذلیل وناتوان حکومتی بکاربرد . ترورها وخشونت های بی سابقه ی که نماد آن‌ها ترورها وعملیات خود کشا نه و مسلمان کشا نه ی زیرمی باشند:نخست ، انفجارتانکرپُر ازمواد انفجاری بتاریخ دهم جوزا در هتل زنبق که 150 شهید وبیشتراز460 زخمی ومیلیارد ها افغانی زیان مالی به مردم داشت.ازهمه اسف بار تراینکه ، حکومت منحط وناتوان ازمهارتروریسم وتامین امنیت مردم ؛ با معترضانیکه روز دوازدهم جوزا خواستار اصلاحات درحکومت وبرطرف کردن مسئولان نامسئول نهاد های پلیسی - امنیتی بودند، ازخشونت کارگرفته ده‌ها نفررا شهید وزخمی کرد. دوم،ازآن هم زشت تر،ناتوانی امنیت کاران ووحشی گری طالبان بود که اولی برای انجام مراسم خاک سپاری یکی از شهدای اعتراض دوازدهم جوزا امنیت تأمین کرده نتوانست ودومی هم درتوحش ازهمه مرزها حتا مرزهای حیوانات وحشی هم گذشت! .ازاین رو،ناتوانی امنیت کار ها باعث شد که سه خود کش دیگران کش حمله خود کشانه درمراسم خاک سپاری یک شهید کرده ده هانفررا زخمی وشهید کنند.
شایان یاد آوری می دانم که، پیش وپس ازآن رویداد درد ناک، تروریستان وخود کشان دیگران کش درمسجد جامع هرات ومسجد پایگاه ارتش درمزارومسجد زهرا درکابل وپایگاه قومندانی امنیت در ولایت پکتیا ودروازه ورودی میدان هوای بگرام حمله کرده ده‌ها مردم ملکی را شهید وزخمی کردند. درادامه توحش های یاد شده ، درروز28 ام ماه مبارک رمضان ،تروریستان به صف انتظار کارمندان دولتی در لشکرگاه که دردروازه یک بانک صف بسته بودند تا معاش ماهوار خود را گرفته برای عیدانه ی فرزندان خود ومراسم روز عید خریداری کنند، حمله وحشیانه کرده ده‌ها زخمی وشهید بجای گذاشتند.
ازاین رو ، من ؛ درحالیکه حملات بی شمار- تروریستی- خود کشانه ی تروریستان وخود کشان درگوشه وکنارافغاستان را بشد ت محکوم می کنم؛ ازاین واقعیت نیزبی خبرنیستم که این همه ترورها وکشتارها ناشی ازنابکاری حکومت کابل وحکومت های ولایت ها به‌ خصوص ناتوانی مقام های امنیتی می باشد. مقام های نابکاری که معترضان خواستار برطرفی شان بودند ومی باشند ورئیس غنی برای ادامه نابکاری آن‌ ها اول مظاهره صلح جویانه روزدوزادهم جوزارا به خشونت کشید ودوم دریک سخنرانی معترضان یا مظاهره کنند گان را دشمن درونی نامید وسوم درهفه اخیر ماه مبارک رمضان به خیمه شبانه آن‌ها حمله کرده عده ازآن ها را شهید وزخمی کرد.بلی، حکومت ناتوان رئیس غنی درزمانی این‌ گونه نابسامانی ها وترورها وخشونت ها را ازروی ناتوانی ذهنی- عصبی دامن زد که، دامچی یاماموتو، نماینده خاص سازمان ملل درامور افغانستان در گردهمای اعضای دائم شورای امنیت ابرازکرد که با ید شیوه ی حکومت داری درافغانستان اصلاح کرده شود.درغیرآن، اوضاع افغانستان وخیم ترمی شود. شایان ذکراست که پیش ازنماینده سازمان ملل، نماینده اتحادیه اروپا قانون اساسی افغانستان را مخالف دموکراسی خوانده هشدارداده بود.

Thursday, 22 June 2017

اشرف غنی معترضان اصلاح طلب را دشمن نامید

ابراهیم ورسجی
دیروز، یک نوار سخنرانی اشرف غنی را در یوتیوب شنیدم که درآن با تأکید می‌ فرمود که دشمن از درون شروع بکارکرده است. از میدان سخنرانی ومیز های نان معلوم می شد که جناب غنی نظامی ها ودیگر مقام های حکومتی را به افطار دعوت کرده وبه آن‌ها سخنرانی می کند. همه می‌دانند که در مهمانی افطار ، میزبان دشمن تراشی نمی‌کند واگربکند،این گونه نادرست دشمن تراشی نمی کند. اول ازدشمن تراشی غنی گمان کردم که ستون پنجم را شناخته وعلیه آن موضع می‌گیرد وشاید در جهت پاکسازی آن ازدستگاه لرزان دولتی عمل نماید. متاسفانه ، منظور غنی ازدشمن درونی همان معترضانی بودند که درواکنش به بمگذاری دهم جوزا بتاریخ دوازدهم جوزا دست به تظاهرات مسالمت آمیززده وخواستار اصلاحات در حکومت وبر کناری وزیر داخله،رئیس امنیت ملی ومشاورامور امنیتی رئیس غنی بخاطر بی‌کفایتی شان درتامین امنیت شده بودند ؛ وبر خرد خشن وقاتلانه پولیس ها وسربازان با خیمه آن‌ها درشبانگاه 30 ام جوزا نشان داد که طالبان مخالفان ومعترضان صلحجو دشمن درونی می باشند.
ازاین رو ، به آقای غنی می‌گویم که با دشمن درونی نامیدن معترضان که اعتراض شان را قانون تأیید کرده است، بدون شک ،هم جبهه تراشی علیه خود هم کمک به تروریستان می نماید. بهرحال ، فکرمی کنم که حاج آقا غنی به بیماری فراموشی مبتلاشده است ورنه این‌گونه دشمن تراشی بیهوده نمی کرد.درباره بیماری فراموشی غنی آقا ، یک نمونه بیادش می‌دهم که سخنرانی بسیار ساده آن وطن دار کندزی ومظلوم درارگ درحضور غنی بزبان خود غنی بود. واقعا،وقتیکه سخنرانی ساده ورنج آور آن کندزی درد کشیده را شنیدم ، فهمیدم که غنی یا بی احساس است ویا فراموش کار.ازاین رو، نمی تواند سخنان درد آلود درد دیده هارا بذهن داشته باشد. بهر صورت ،اکنون که غنی طالبان را مخالفان وآن ها را دعوت به مذاکره می‌کند ومظاهره کننده گان صلح جو را دشمن درونی می داند،به فعا لان خیزش برای تغییر وهمه آگا هان افغانستان به صراحت می‌ گویم که توجه نمایند که رهبری نظام لرزان دردست یک مرد بی حوصله ، عصبانی ،ناتوان از شناخت دوست ودشمن قرار گرفته است.مردی که جزکارهای خطااز جمله دشمن تراشی بیهوده وکمک به تروریسم وآشوب کاردیگر کرده نمی تواند. بنابرآن ، اگر جلو این مرد عصبانی وغافل در سیاست گرفته نشود، اشتباه ها ،دشمن تراشی ها وغرض ورزی های می‌ کند که جززیان های جانکاه به مردم وفایده رساندن به تروریستان نمی‌تواند باشد.

Monday, 19 June 2017

نگاهی به گسترش عملیات تروریستی ؛ ناتوانی مسئولان امنیتی ولجبازیی رئیس غنی دربرکنارکردن آن ها

ابراهیم ورسجی
سی ام جوزای 1396
امروز، تصمیم نداشتم که درباره بحران اداری- امنیتی ، گسترش تروریسم ، ناتوانی مسئولان امنیتی ولجبازی رئیس غنی درآوردن اصلاحات درنهاد های امنیتی به‌خصوص برطرف کردن مسئولان نا لایق - فاسد امنیتی قلم فرسای کنم ؛ وبجای آن تصمیم این بود که مطابق خواست یک دوست درباره اوضاع کندز نوشته ی تحلیلی ارایه نمایم. اما سخنرانی بیهوده ی ستانکزای ، رئیس ناتوان امنیت ملی در روز یکشنبه درمجلس سنا وانکارش ازحضور ستون پنجم وتاکید ش بر ستون سیاسی ؛ وبم گذاری تروریستان غیر ستون پنجمی- ستانکزایی درپایگاه فرماندهی امنیت در ولایت پکتیا، باعث شد که نوشتن درباره کندز را به روزدیگرگذا شته این مقاله را به خوانش خوانند گان ودوستان برسانم.
دراین راستا، واقعیت تلخ این است که حکومت رئیس غنی پا ازگلیمی که قانون برایش هموارکرده است فراترگذا شته وبحران آفرینی می کند؛ وتروریستان ازبحران آفرینی او بهره برداری کرده مردم افغانستان را شهید وزخمی وفقیرتر وناامن ترمی سازند. مثلا، ارزش قانون دریک کشور این است که مسئو لیت ها را تعیین ومرز گذاری می‌کند که رئیس جمهور، وزیران، وکیلان ومردم چه مسئولیت های دارند وچه بکنند وچه نکنند ومحدوده های کاری شان چه می باشد؟ متأسفانه ، رئیس غنی وتیم نابکارامنیتی اش دربیشترازدونیم سال عمرخود به‌ خصوص در یک ماه گذ شته نشان دادند که قانون برای آن‌ها ارزشی ندارد ویا اینکه سواد به اندازه فهم قانون را ندارند.
بطورنمونه، درکشور قانون مدار ، حکومت هم درعمل به قانون پیشگام است هم کارکردش مطابق قانون مشوق مردم دررعایت قانون می شود. برعکس، وقتی که مردم ببیند که رئیس جمهور، وزیران وامنیت کارانش هم قانون گریزهستند هم مخالف قانون عمل می‌کنند هم نسبت به خواست مردم بی‌اعتنا می باشند، مردم هم اعتنای به قانون نمی کنند. ازاین رو، بهتراست که به رویداد های تروریستی اخیر وواکنشهای مردم به‌ خصوص آگاهان وبی اعتنای رئیس جمهور وامنیت کاران نابکارش نسبت به خواست آن‌ها تمرکزنمایم. طوریکه دیده شد، یک کانتینر مملو ازمواد انفجاری در روزدهم جوزا دردروازه سفارت آلمان وکنارسفارت ترکیه ودرواقع درزیر ریش رئیس جمهور انفجارداده شد. انفجاری که 150 شهید وبیشتر از450 نفرزخمی وزیان های جبران ناپذیری مالی برای مردم ببارآورد. درواکنش به آن انفجار، روزجمعه ، دوازدهم جوزا، شهروندان کابل دست به مظاهره صلح آمیز زده از رئیس غنی خواستند که وزیرداخله، رئیس امنیت ملی ومشاورامور امنیت ملی خود را بخاطرناتوانی درتامین امنیت درکشوربه خصوص درکابل برکنارنماید.
برخلاف، هم پولیس وسربازان براساس فرمان مقام های بالا تظاهرات صلح جویانه را به خشونت کشیدند هم رئیس غنی از پذیرش خواست معترضان ، یعنی برکنار کردن مسئولان امنیتی ای نالایق خود داری کرد. خود داریی که باعث شد معترضان درخیابان های شهرکابل خیمه های اعتراضی زده به حکومت منحط - لرزان بیشترفشاربیاورند. دراین زمینه ، مسأله قابل غوراین است که دستگاه نابکاررئیس جمهور معترضان را به خشونت متهم کرده بود. برخلاف، روزیکشنبه 28 جوزا دروقت استیضاح رئیس نابکارامنیت ملی ورئیس پولیس وزارت داخله در مجلس سنا، دومی به صراحت گفت که مظاهره چی‌ها به خشونت متوسل نشده بودند .خوب شد که مسئول مهم وزارت داخله تأیید کرد که مظاهره کننده ها خشونت نکرده بودند. پس ، معلوم است که خشونت را خود حکومت ونهاد های امنیتی اش بکاربرده اند. خشونتی که موضع معترضان راسخت ترساخت.
دراین راستا، تا اندازه که من رویداد های جاری افغانستان را پیگیری کرده ام؛ برایم ثابت شده است که رئیس غنی ودستگاه نابکارش با سیاست‌های نادرست وسمت - قبیله گرایانه وضع کشوررا به سوی تفرقه انگیزی وبحران های بیشتروژرف ترمی رانند. مثلا، حمایت جمعیت اسلامی ازخواست معترضان را رئیس جمهور بهانه کرده ازحکمتیار موشک باربه کابل، سید منصورنادری عضو قبلی خاد / خدمات امنیت دولتی دوره حکومت کمونیستی وصبغت الله مجددیی پفیوز استفاده کرد تا نفاق اندازی کرده بهره برداری نماید. معلوم است که خیزش برای تغییر رابطه سازمانی باجمعیت اسلامی ندارد؛ ازاین رو، گره زدن آن‌ها با جمعیت ، منافقت وبازی نادرست حکومت امریکای- انگلیسی- پاکستانی ای غنی می باشد که بجای فایده زیان های زیادی برای حکومت منحط دارد که بزودی آن را خواهد دید. پس، بهتراست که به اعتراض ها درکشورهای پیشرفته وروبه پیشرفت هم اشاره ی نمایم.
نگاهی به اعتراض های خیابانی درجامعه های پیشرفته وروبه پیشرفت وکاربرد آن‌ها درجامعه پس مانده افغانستان که حکومتش سرناخن پاهای پیشرفته‌ ترین ها زنده مانده وممکن است زمین بوس شود؛ نشان می‌دهد که حکومت ها نمی‌توانند با اعتراض ها بازی سیاسی کنند. برعکس، تعامل وتقابل مثبت می کنند. یعنی خواست های دوطرف درمطا بقت با قانون بررسی وبرآورده می شوند. ازاینکه درافغانستان ، سیاست کاران قبیله سالار ومخالف نا پذیر وبالاترازقانون بودند ومی باشند،هنرمندی درتعامل ندارند اما هنرمندی درتقابل نشان می دهند. این هم درزمانیکه هم توده ها به میدان سیاست آمده‌اند هم معترضان پایگاه مردمی دارند هم پایگاه مردمی حکومتی های قبایلی را تروریستان ازقوم وسمت خود شان اشغال کرده اند. به عبارت دیگر، حکومتی های تحمیلی پایگاه مردمی ندارند.
دراین باره که پایگاه مردمی حکومتی های قبایلی را تروریستان اشغال کرده اند، نمونه‌ های زیادی دارم که عمده ترین آن‌ها این‌ها می باشند: نخست، درحکومت کرزی، وردکی های کم سویه - سود جو زیاد اتراق کرده بودند؛ البته وردکی های پشتو زبان .زیراکه، دربخش هزاره نشین وردک منطقه ممنوعه برای کوچی ها وتروریستان ایجاد شده بود.ازاین رو، تروریست ندارند. برخلاف، دربخش پشتون نشین وردک ، بخاطر سلطه طالبان ، وردکی های نان‌خور دردستارخان کرزی در13ونیم سال حکومت سیاه کاراو به زادگاه خود رفته نتوانستند اما سود جوی های زیادی کردند. بلی، این تنها وردکی های پشتو زبان نیستند که به زاد گاه خود رفته نتوانستند ونمی توانند، بلکه بسیاری با صطلاح تکنوکرات ها ودراصل بی خبران ازاداره وسیاست ازجنوب، به شمول غنی، استانکزای، اتمر و... بزاد گاه خود رفته نمی‌توانند اگررفته می توانند با محافظت پولیس درحالت های بسیار احتیاط با سربازان وپلیس های فارسی زبان وهزاره رفته می توانند. درغیرآن، خودی ها درنهاد های پولیس وامنیت که ستون پنجم نام گرفته‌اند روانه گورستان شان می کنند. اگر غنی وستانکزای که ازلوگرآن هم ناقل هستند نه باشنده های اصلی با این استدلال مخالفت کنند، به ایشان می‌گویم که بروید به لوگر تا روزگارتان را مردم ببینند! ازسوی دیگر،من از لوگر دوستی در صفحه فسبک دارم وقبل از فسبک هم دوست بودیم؛ روزانه برایم از همه بخش‌های آن ولایت معلومات می دهد.درواقع ، معلوماتی می‌دهد که بنابرآن گفته می‌توانم که در لوگر بنام اداره چیزی وجود ندارد. همین که در لوگر اداره وجود ندارد، نهایت شرمساری برای غنی وستانکزای و...می باشد. خوب است که آمریکا هم فهمیده است که افغان های نوکرش رابطه با قوم وقبیله های خود ندارند.
فکر می‌کنم که آقایان تکنوکرات هستند وجامعه افغانستان به‌ خصوص قبایل پشتون عقب‌مانده می باشند. بنابرآن، توان فهم تکنوکراسی وپیچیدگی زبان وفرهنگ تکنوکرات های هم زبان خود را ندارند.ازهمه خنده داراینکه، این جهال اکثراً فاقد گواهی نامه صنف دوزاده از مکتب‌های افغانستان، به کمک سازمان های جاسوسی پسوند وپیشوند داکتر- ماسترو تکنوکرات هم گرفته اند. تکنوکرات های که اداره ساخته نتوانسته برای مصروفیت مردم یک روز درکابل مترومی سازند وروزدیگرعایدات را دیجیتالی می‌کنند وروزدیگرهم کارهای غیرعملی دیگررا یدک می‌کشند ونتیجه کارشان هم فرار ازتوزیع تذکره برای مانع شدن ازبرملا شدن اقلیت بودن قبایل شان وگسترش تروریسم دراطراف که خیر درنزدیک دفترهای کاری شان وفرار نسل نو به سوی غرب وغرق شدن شماری ازآن ها درمدیترانه می باشد.بلی، دستاورد ذهن قبایلی درسیاست همین است. تکنوکرات های قبایلی ای که خدمت برای‌ قبایل خود شان هم نکرده اند وتروریستان مورد حمایت برخی این‌گونه سیاسی ها درکناردیگرقوم ها ترورشان هم می کنند. درست است که تروریستان همه قوم ها را ترورکرده ومی کنند؛ اما دوطرف مرز دیورند ،زادگاه قبایل پشتون را درگام نخست آزمون گاه ترور ساختند وبعدا زیر فرمان ارتش پاکستان ترور وتوحش را به دیگر بخش‌های افغانستان بابهره برداری از نادانی وفرصت طلبی تکنوکرات نما ها وزرنگی ستون پنجمی ها انتقال داده اند.
در اخیر، درحالیکه گسترش تروریسم در کابل ودیگر بخش‌های افغانستان را زاده ناتوانی حکومت به‌ خصوص مسئولان امنیتی آن می‌دانم ، به رئیس غنی پیشنهاد زیررا پیش کش می نمایم: نخست ، سخن استانکزای در مجلس سنا که ستون پنجم وجود ندارد وستون های سیاسی وجود دارند؛ سخنی کاملاً غلط وخنده آور می باشد! یعنی به آن اعتنا نکند که بزیان خودش تمام می شود؛ دوم، ناتوانی حکومت به‌ خصوص مسئولان امنیتی وتبانی آن‌ها باستون پنجم کمک‌ به گسترش تروریسم آن هم درکابل کرده ومی کند؛ سوم، به سرعت زمان از دست حکومت بیرون می‌شود وبه نفع آشوب وتروریسم وجنگ داخلی رقم می خورد. بنابراین ، به نفع غنی می‌دانم که هرچه عاجل تر مسئولان امنیتی ای نالایق وخود فروخته را مطابق خواست خیزش برای تغییر برکنارنماید. درغیراین صورت، توده خشمگین آن‌ها را برطرف خواهند کرد. شایان یاد آوری می‌دانم که، ستون پنجم را مردم می‌شناسد وعلیه آن می رزمند وخیزشی ها برای تغییربخشی از فرزندان همان توده می باشند. درباره ناتوانی وفساد حکومت وکمک آن به گسترش تروریسم ، غنی باید توجه نماید که بهترین استفاده ازنابکاری حکومت راستون پنجم با کمک رسانی به تروریستان کرده ومی کند. خطرکشنده ی که تنها با حکومت داری خوب وفعالیت جدی فرهنگی توسط حکومت وفرهنگیان رفع شده می تواند. درغیرآن ،غنی وتیمش با ید بدانند که در لبه پرتگاه ایستاده‌اند ویک خیزش مردمی ازدرون که شروع آن خیزش برای تغییر می باشد؛ کارحکومت را تمام می‌کند حتا با وجود حضور ناتو وسربازان آمریکای درافغانستان.

Sunday, 11 June 2017

رئیس غنی دست به تفرقه انگیزی زده است ؛ ازمردم می خواهم که متوجه باشند

ابراهیم ورسجی
بیست و دوم جوزای 1396
بعد ازانفجاردادن تانکر مملو ازمواد منفجره بتاریخ دهم جوزا توسط تروریستان به کمک ستون پنجم ، دربخش دیپلمات نشین کابل که 150 شهید و450 زخمی ومیلیارد ها افغانی زیان مالی به مردم در پی داشت، وپس ازآن ، تظاهرات عدالت خواهانه مردم درروزجمعه 12 جوزا برای تأکید براصلاحات و پاکسازی نهاد های امنیتی ازمهره های مشکوک ووطن فروش ؛ معلوم شد که، بجای سیاست درست وترمیم کننده ی شکست وریخت ها ودرواقع برکنارکردن مسئولان نالایق نهاد های امنیتی- دفاعی- پولیسی، دستگاه نابکار ریاست جمهوریی رئیس غنی دست به سوی تفرقه انگیزی درمیان مردم جنگ وتروریسم وفقر وحکومت داری فاسد - نابکار زده دراز کرده است.
بطورنمونه ،دستگاه نابکار رئیس غنی هم تظاهرات روزجمعه را با کاربرد نادرست نیروی پولیس وسربازان گارنیزیون به خشونت کشاند هم کارهای تفرقه انگیزانه را درجهت بقای حکومت پوشالی خود شروع کرد. بنابرآن ، اگر ازتفرقه اندازی های دستگاه فاسد - نابکارغنی نمونه‌ ها بیاورم، بدون شک، مسایل زیرخوب ترین نمونه‌ ها می‌توانند با شند: نخست ،پیوند زدن میان مظاهره چی های حق طلب که عنوان رستاخیزتغییر را به خود گزیده اند، با جمعیت اسلامی افغانستان؛ دوم،ایجاد خیمه ازکوچی هادربرابر خیمه های اعتراضی رستاخیزتغییر؛سوم، حزب ساختن برای احمد ایشچی درسمت تفرقه انگیزی درمیان ازبیک ها درجهت ازمیان بیرون کردن یا تضعیف کردن آقای دوستم وجنبش ملی- اسلامی او؛سوم ، ایجاد یک گروهک بنام شورای انسجام جمعیت اسلامی متشکل ازافراد معاش خور ارگ؛چهارم، پرکردن جیب‌های کشاد وسوراخ صبغت الله مجددی وچند شکم کته ی بی مغزدیگر بنام شورای احزاب جهادی تا با چند سخن بی‌ پایه داروی موقتا آرامش بخش برای ریاست بیمارغنی شوند؛ پنجم، بزرگ ساختن حزب موهومی حق وعدالت ،ومصاحبه گرفتن ازسید منصورنادری وحکمتیاربرای رد خواسته‌های جمعیت اسلامی که خواستار مرخص کردن حنیف اتمر وآوردن اصلاحات درنهاد های امنیتی شده بود.
با درنظرداشت نمونه‌ های تفرقه انگیزانه ی دستگاه نابکار غنی ، به صراحت می‌توانم بگویم که با این تفرقه انگیزی ها غنی حکومت لرزان خود را نه تقویت بلکه روانه گورستان تاریخ می کند. مثلا، من رابطه میان جمعیت اسلامی وخیزش برای تغییر نمی بینم. بلی ، مشاورباصطلاح امورامنیتی غنی که زیرفشار قرار گرفته است،برای کمرنگ کردن خواست خیزش رستاخیز، گره میان خیزش یاد شده وجمعیت اسلامی زده است. اگر بنا بر تأیید جمعیت از خیزش تغییرگذاشته شود، بهانه ای بسیار ضعیف می باشد. به این خاطرکه، خواست خیزش برای تغییر خواست همه مردم می‌باشد وجمعیت اسلامی هم بخشی ازهمان مردم می باشد.دررابطه به حزب سیاسی ساختن به احمد ایشچی ، معلوم است که دراین بازی ریاکارانه ضربه زدن به آقای دوستم درمیان است وتفرقه انگیزی درمیان ازبیک ها نه احترام به ایشچی. مثلا، اگرایشچی خودش عرضه حزب ساختن می داشت، بدون اتهام زدن به محافظان دوستم بنام کلان کردن سوراخ عقبش به تحریک مشاورامور امنیتی غنی، می‌توانست این کاررا بکند. معلوم است. ازاین که درحمله تروریستی که به کاروان دوستم درفاریاب صورت گرفته بود، بی درنگ او انگشت اتهام را به سوی حنیف اتمر وامنیت کاران ارگ نشانه رفته بود. ازاین رو، اکنون که برای احمد ایشچی حزب توسط امنیتی های ارگ ساخته می شود، نشان می دهد که گفته‌های قبلی دوستم درست بوده اند.
بادرنظرداشت گفته‌ های بالا، برای رئیس غنی پیشنهادات زیررا پیش کش می نمایم:
نخست ،آقای غنی، برای من معلوم شده است که چیزی ازسیاست واداره نمی فهمی ! ازاین رو، اگر آماده شوی ، یک کورس شش ماهه اداره سازی برایت درنظرگرفته تدریس هم برایت می‌کنم ، تا ازبی اداره گی که در 16 سال ونه ماه با کمک کرزی جاهل خلق کرده وبحران وتروریسمی که برای مردم افغانستان تحمیل کردید ودرمهارآن درمانده اید درس گرفته ازفاجعه خود آفریده ات بیرون شوید؛
دوم، یک کورس تأمین رابطه با مردم برایت براه می‌اندازم تا درست با مردم رابطه برقرارکرده بتوانی نه ازطریق لنگی وشف بلند زدن وقدیفه به شانه گذاشتن تا دیگران که خیر پشتون ها هم بحالت بخندند؛
سوم،احزاب 106 گانه با صطلاح سیاسی ثبت نام کرده دروزارت عدلیه را که خبرشدم به 56 کاهش یافته است منحل وکمک نمای به ایجاد یک یا دوحزب سیاسی فراگیر بجای حزب ساختن برای احمد ایشچی بی حیثیت که اول با متهم کردن محافظان ژنرال دوستم خود را بی آبروکرد واکنون به کمک مشاورامور امنیتی ودراصل بی امنیتی تو رهبر حزب ناموجود سیاسی می شود؛
چهارم، ازآوردن حکمتیار وکسب حمایت او علیه رستاخیزتغییر وحمایت مجددی وچند تا پفیوز دیگر دستارخان ریاست جمهوری ات گرم نمی شود؛
پنجم ،چیزی بنام جامعه مدنی درافغانستان وجود بیرونی ندارد که گه گاهی خود را با افرادی ازاین قماش مصروف می کنید .ازاینکه درامریکا بودید وتذکره امریکای هم دارید،ازشما پرسان می‌کنم که درآن کشور چند انجمن جامعه مدنی وجود دارد؟معلوم است که درامریکا انجمن های بی شماربنام جامعه مدنی وجود ندارند. برخلاف، درافغانستان ، می‌دانید که 4020 انجمن بنام جامعه مدنی وجود دارند ؛ وافرادی به‌ خصوص زیرهمین نام ازسفارت های آمریکا وانگلیس وآلمان و..اخاذی هم می کنند! بلی ، اگرافغانستان جامعه مدنی می داشت، نظربه اینکه جامعه مدنی کمک به قانون گرایی وتقویت حکومت قانون واعتماد متقابل میان مردم می کند، ما حالا نه تروریسم داشتیم ونه حکومت فاسد شمارا که مردم را به ستوه آورده وخود شمارا درلبه پرتگاه ایستاد کرده است تا با اندک تکانی به سوی با تلاق سرازیر بروید؛
ششم ، توجه نمایید که حضورنظامی آمریکا وناتو را خطر تروریسم طالبان توجیه وحکومت شما را هم همین خطر ازتهاجم مردم تا کنون حفظ کرده است. یعنی اگرخطر تروریسم نمی بود، شما زیر اثرناتو وسفارت آمریکا درارگ باقی نمی ماندید؛
هفتم ، رستاخیز تغییر نمونه ساده عدم رضایت مردم ازحکومت شما بخاطر ناتوانی اش درمهارتروریسم وتامین امنیت می باشد؛
هشتم ، ازشما می‌خواهم که تمام خواسته‌ های خیزش تغییر را قبول نمائید؛ درغیرآن ،ناتو درابرخیزش مردم ازحکومت درمانده وفاسد شما حمایت نمی کند؛
نهم ،ازطالبان درکندز، بغلان ، جوزجان ،فاریاب، سرپل و،بادغیس و...بنام پشتون به مشوره ستون پنجم حمایت نکنید به گونه ی که تا کنون غیرمستقیم کرده اید! به این خاطرکه، آن‌ها همین اکنون توسط افسران پشتون آی اِس آی درمیان شان رهبری می شوند. اگراین سخن را درست نمی دانید، یاد تان بدهم که درجریان مبارزه انتخاباتی تان درقندهار با افتخارنگفتید که من بودم که طالبان را اززندان ها رها کردم واخیرا یک سخن شک برانگیز دیگرهم گفتید وآن اینکه همه زندانی ها پشتون هستند. بلی، همه یا اکثریت مطلق تروریست ها پشتون هستند؛ پس ، همه زندانی ها هم باید پشتون باشند. آقای غنی، اگر با بدگمانی نویشته کنم ، اجازه دهید بگویم که بخاطر نبود افراد دیگر قوم ها باتهام تروریست بودن درزندان ها ، چشم برعامل های بم گذاری ها درکابل وولایت ها به‌ خصوص دراولی بسته و می بندید که اکثریت مطلق قربانی های آن‌ها غیرپشتون ها به‌خصوص تاجیک ها می باشند؛
دهم ،شایان ذکر است که ، بخاطر عملیات تروریستی دربیمارستان ارتش، قبول کردید که وزیردفاع وفرمانده ارتش مرخص شوند! سوال این است که بعد ازبم گذاری فاجعه بارهتل زنبق که ده‌ها برابر عملیات خود کشانه دربیمارستان اردو تلفات داشت، چراحنیف اتمر ، استانکزای ووزیر داخله را مرخص نمی کنید! درحالیکه ، خیزش تغییرهمین خواست را ازشما کرده است وجمعیت اسلامی هم برآن تأکید دارد! دراخیر، با تأکید به شما می‌گویم که قبول کنید که تنها با حکومت داری خوب بعدازآوردن اصلاحات درحکومت فاسد ودرمانده ی زیرفرمانت تروریسم ریشه‌ کن می‌شود نه ابرازمهربانی نسبت به طالبان وستون پنجم وحفظ کردن افراد مشکوک درکنارت به بخاطر پیوند های قومی وسمتی. بهانه وکارشکنی های که اول پشتون های غرب خط دیورند را قربانی تروریسم به کمک پاکستان ساخت واکنون پشتون ها وفارسی زبان‌ها ودیگرقوم هارا درگوشه وکنارافغانستان به قربانگاه کشانده وبیشترمی کشاند.آری، می دانم اگر پیشنهاد های بالارا عملی نمائید، باور داشته باشید که خیزش تغییردوست وحامی شما می‌شود ونیازبه این پیدانمی کنید که مجددی منحط وحکمتیار مرده از نظرسیاسی را از گورستان بیرون کرده تمویل کنید تا حکومت داریی منحطت تان ادامه یابد. ادامه ی که محال است وخیال است وجنون !

Saturday, 3 June 2017

کشتار شرکت کننده ها درمراسم خاک سپاریی فرزند ایزید یار توسط سه خود کش ؛ هشدار به شورای نظاری هامی باشد

ابراهیم ورسجی
چهاردهم ماه جوزای 1396
درفرهنگ انسانی ، قاعده براین است که در روز ماتم ، دشمنان هم برای ابرازغم شریکی به خانه‌های یک دیگررفته چه بسی که بدوستان تبدیل می شوند. متأسفانه ، تروریسم برخاسته ازفرهنگ قبیلگی ازفرهنگ انسانی به دوری میان زمین وآسمان فاصله دارد؛ واگرفاصله نمی داشت،در مراسم جنازه یک شهید خشونت قبیله سالاری به حمله خود کشانه دست نزده ماتم آفرینی نمی کرد.ازاینکه تروریسم قبیله سالار ووطن فروش، با انسانیت فاصله آسمان- زمینی دارد، حق دارد که در گردهمای مراسم خاک سپاری یک شهید دست به خود کشی زده ماتم پشت ماتم بیافریند.
اگرچه تروریستان قبیله سالار ، زشت ترازجاهلیت پیشا اسلامی -عربی می باشند؛ اما توحش آن‌ها درمراسم خاک سپاریی فرزند ایزید یار ، معاون مجلس سنای حکومت مسخره غنی- عبدالله، تعبیرهای سیاسی- امنیتی ای دارد که بهترمی دانم درباره آن بررسی درست ارایه ودوستان وفرهنگیان وطنم را متوجه سازم که افغانستان با دشمنان دوست نمای درون وبیرون حکومتی گرفتار می‌باشد. دشمنانی دوست نمای که دشمنی ای ناجوان مردانه ی خود را اغلبا علیه فارسی زبان هابکار می برند.
بنابراین، بهتراست که کمی به عقب برگردم. عقب گرد به این خاطرکه ،عقب گرای ذهنی- قبیلگی در بزرگان تحمیلی برسیاست ومردم افغانستان عامل عمده تروریزه کردن این کشورمصیبت زده درجهت بیرون کردن فارسی زبان‌ها ازمیدان سیاست می باشد.اگرکابل را قبیلگی ها به کمک مالی عربستان ودشمنی پاکستان بخاطرنقش برجسته ی فارسی زبان‌ها درسیاست پساکمونیستی، ویران کردند؛ چیزی نبود جز هراس سیاسی های موروثی خود فروخته وتاریخ زده از رسیدن فارسی زبان‌ها به حقوق طبیعی شان درخراسان تبدیل نام داده شده به افغانستان توسط روسیه تزاری- هند برتانیه ونگهداری شده توسط استالینیزم تا سال 1992 میلادی.
بلی، زمین بوس شدن کمونیسم روسی وکمونیست های قبیلگی- افغانی دست نشانده اش درکابل،دوپیامد داشت: نخست، آمدن مردم به میدان سیاست ورانده شدن سیاست کاران خود فروخته به بیگانگان؛ دوم، نوکرپاکستان شدن پشتونستان خواهان وجنگ آن‌ها علیه فارسی زبان‌های افغانستان. مثلا، من شاهدبودم که پشتونستان خواهان افغان چه بنیاد گرای مذهبی چه بنیاد گرای قبلاً روسی- خلقی چه بنیاد گرای طالبانی ای بریده ازقرآن همه زیر فرماندهی نصیرالله بابر، وزیرداخله پاکستان ورحمن ملک معاونش وکرنیل امام، افسر آی اِس آی بنام باز گرداندن حکومت پشتون ها علیه فارسی زبان‌ها با افتخار رزمیدند تا حکومت آی اِس آی را زیر پوشش دین داری قبلیگی درکابل تحقق وحفظ کنند.
درآن برهه، ازهمه خنده داراین بود که ، آی اِس آی یک مرکز درلندن ویک مرکز درواشنگتن ایجاد کرده بود؛ و وظیفه هردو مرکزاین بود که ، نگذارند آمریکا وانگلیس با نیروی مخالف طالبان تماس برقرارنمایند.ازهمه جالب این بود که، بخش پشتوی بی بی سی وصدای آمریکا دراختیار تکنوکرات های حکومت طالب کرزی وحکومت طالبانی غنی- عبدالله گذاشته شده بود تا حکومت نصیرالله با بردرکابل وجنوب افغانستان را حکومت افغانی واسلامی معرفی نمایند. بطورنومنه، خلیلزاد رئیس کمیته آی اِس آی در واشنگتن به گونه ی که درجنگ اشباح آمده است،درذهن امنیتی ها، دیپلمات ها وسیاسی های امریکای تلقین کرده بود که تنها طالبان می‌توانند امنیت را درافغانستان تأمین نمایند.
طوریکه دیده شد ،حرکت خائنانه ی طالبان، القاعده وآی اِس آی، درهندوکش توسط فارسی زبان‌ها متوقف شد. اما طالبان، القاعده وآی اِس آی، رویداد یازدهم سیپتامبر 2001 را به آمریکا تحویل دادند ؛ وباعث جنگ آمریکا وانگلیس علیه تروریسم درافغانستان شدند. اینکه در روز 9 سیپتامبر، فرمانده مسعود سنگردار مخالف طالبان ازدرون نهاد خود بطورمرموزی ترور شد ودوروز بعد ، رویداد یازدهم سیپتامبر2001 در آمریکا بوقوع پیوست!! درواقع،پیوسته بودن هردوعمل تروریستی، سوالی را مطرح کرده است که هیچ کسی ونهادی آماده نیست درباره آن ابرازنظرنماید. درحقیقت، عدم روشنی اندازی در باره موضوع یاد شده، دست ساخت جورج بوش ودیک چنی بودن رویداد یاد شده را به میان آورد. مثلا، حسنی مبارک رئیس جمهورمصر با خنده گفته بود که این کاربن لادن نیست؛ وسازمان امنیت اندونیزی هم ، هم نظر حسنی مبارک بود.اینکه همه افراد متهم به رویداد یاد شده شهروندان عربستان بودند وازافغانستان طالبانی زیر رهبری وزیرداخله پاکستان به آمریکا اعزام کرده شده بودند وکمیسیون تحقیق زیر ریاست هنری کیسینجر ، وزیرخارجه قبلی خارجه آمریکا هم از بررسی واقع‌بینانه مسأله خود داری کرد. نشان ازاین دارد که عاملان رویداد یاد شده تاریک خانه نشینانی بودند که کسی مزاحم آدرس شان شده نمی تواند.
بهرصورت، بهای کارنامه آن پنهان خانه نشینان را فارسی زبان‌های افغانستان دوگونه پرداخت کردند: نخست،ترور افراد مه شان؛ دوم،تروریزه وویران شدن افغانستان به‌خصوص کابل وشمالی که اکثریت مطلق قربانیان جانی ومالی آن فارسی زبان هامی باشند.
افزون برآن ،دردوره ی حکومت طالبانی طالب کرزی ، کنارزدن فارسی زبان‌های هوشمند وبالا کردن افراد نادان ازشورای نظار پسا مسعود ،هم خلع سلاح فارسی زبان‌ها هم بازگردانیدن طالبان را در پی داشت. بلی، ازحماقت فهیم وقانونی وعبدالله که تنها درحذف مسعود وربانی ، موقتاپوشالی بزرگ می‌شدند وشدند،این نتیجه بدست آمد که سازمان های جاسوسی : امریکا، انگلیس وپاکستان، اول کرزی را رئیس جمهورساختند ودوم توسط او طالبان را برگشتاندند تا هم افغانستان ثبات پیدانکند هم زمینه برای صادرکردن تروریسم به شمال وازآنجابه آسیای مرزی یا ساحه نفوذ روسیه آماده کرده شود.
بطورنمونه، گسترش تروریسم درشمال ونابسامان کردن هرچه بیشتر کابل، پیش خیمه ی تقویت قبیله گرای در افغانستان وصادرکردن تروریسم به آن سوی آمودریا ازبالای قبرستان مردم ما می باشد. مثلا، بم گذاری پُر تلفات در گردهمای هزاره ها دردوم ماه اسد سال 1395دردهمزنگ، انفجاردرمسجد شیعه‌ها پیش یا پس ازآن،آرام برگزارکردن فرایند آوردن حکمتیار به کابل ومحفل سخنرانی او درچمن باصطلاح حضوری ؛ ووارونه ی آن، به خشونت تبدیل کردن تظاهرات عدا لت خواهانه معترضان درروزجمعه 12 جوزا که خواست شان پاک سازی ستون پنجم ازبخش امنیتی دولت وتامین امنیت مردم توسط حکومت وجلوگیری ازتکرار فاجعه چهارشنبه دهم جوزا بود. افزون برآن، فرستادن سه انتحاری درمراسم خاک سپاری فرزند ایزید یار که قربانی همان خشونت قبیله سالاری- فاشیستی بود؛ خشونت گریی که دستکم ده شهید و20 زخمی درپی داشت، چیزی نیست جز انتقام گیری قبیله سالاران خود فروخته ازمردم فارسی زبان.
بهرصورت، درحالیکه ، به ایزید یار وهمه ماتم دیده گان خشونت گریی پولیس وسربازان زیر فرماندهی ای یک طالب سابقه دار درگارنیزیون که نتیجه ی نابکاری وزیر داخله می باشد، وفرستادن سه خودکش توسط ستون پنجم در مراسم خاک سپاری فرزند او که با تلفات وزخمی های زیادی همراه بود، تسلیت می گویم، به شورای نظاری های مسخ شده درمعامله گری و سران حکومت پوشالی باصطلاح وحدت ملی پیشنهاد زیررا ارایه می نمایم:نخست ، شورای نظاری ها بدانند که تاوان تضعیف یا متلاشی کردن جمعیت وکنارزدن استاد ربانی را می پردازند.ازاین رو، ازجمعیتی های دارای شعور سیاسی واحترام به رهبرشهید شان می‌خواهم که هم درباره نظم سازمان نابسامان خود اندیشه کنند هم به معامله گران شناخته شده موقع فرصت طلبی تازه ندهند. اگربدهند ، خود وگروه خود را به نفع فاشیسم زباله می کنند.همچنان، ازمردم فداکارپنجشیرمی خواهم که از دارای قصر شده های خود درکابل که کمک به خانه پیداکردن وطن داران شان که دردامن کوه‌های کابل زندگی می کنند؛ در شهر نکردند، دوری گزینند.آن ها نه تنها کمک به خانه پیداکردن کوه نشین های پنجشیری نکردند، بلکه آن هاودیگرپنجشیری هارا بدنام هم کردند.
پس از پیشنهاد یاد شده به جمعیتی ها وپنجشیری ها ،به رئیس جمهور ودسته ی متعصبش می‌گویم که گسترش تروریسم درافغانستان وکشتارمردم کابل یا فارسی زبان ها کمکی به ادامه حکومت سیاه کارشما وادامه قبیله سالاری تان نمی کند.افزون براین که کمک نمی کند، زیان های زیررا به مردم افغانستان به‌خصوص پشتو زبان‌ها تحمیل می کند: نخست،اطراف شما ازکسانی پرشده است که اکثراً نوکر پاکستان می باشند.مثلا، دامن زدن به تفرقه ی قومی که تا کنون کارنامه آن هامی باشد، خواست آی اِس آی می باشد؛ دوم،کمک به ستون پنجم یا طالبان درون حکومتی تأمین کننده منافع پاکستان می باشد؛ سوم،اگر فارسی زبان‌ها ایستادگی نکنند،باور نمائید که پاکستان پشتون های دوطرف مرزدیورند را می بلعد. اما فارسی زبان هامانند گذشته درفرداهم چنان فرصتی را به پاکستان نمی دهند.البته که ، درجریان فرصت ندادن فارسی زبان‌ها به پاکستان، حکومت قبیله گرای شما زباله خواهد شد.ازاین رو، به نفع تان می‌دانم که حکومت را مردمی بسازید. درغیرآن،مردم ؛ شما وتیم تان را دشمن خود وطرفدارتروریستان دانسته راه دیگری رادرپیش می گیرند. راه وشیوه ی که فردای روشن‌تری را برای افغانستان ومنطقه وزیان پاکستان وتروریسم رقم خواهد زد.

Friday, 2 June 2017

حکومت پوشالی غنی- عبدالله را بخاطر خشونت گری علیه مظاهره کننده های صلح آمیز؛ بشد ت تقبیح می کنم


ابراهیم ورسجی
سیزدهم ماه جوزای 1396
چند روزقبل ، مقاله ی زیر این عنوان:( انتقاد نا پذ یری ؛ حکومت غنی را به سوی فاشیسم می راند) ، نوشته بودم؛ ودرآن مقاله، فاشیسم را بطورکوتاه، خود پسندی ودیگراندیش نا پذ یری تعریف کرده بودم. بلی، نهایت خود پسندی ، انتقاد ناپذیری ودیگراندیش ناپذ یری ، بی‌منطقی ومتوسل شدن به خشونت علیه منتقدان ومخالفان سیاسی می باشد. جالب این است که ، درقانون اساسی وقانون مدنی افغانستان ، حزب های سیاسی مخالف وتظاهرات مسا لمت آمیز وانتقاد ازحکومت درنظرگرفته شده است .روشن است. همین که غنی طالبان تروریست را دشمن ندا نسته مخالف می‌گوید ودرجریان مبارزه انتخاباتی خود درقندهار به رهاکردن تروریستان اززندان به مردم افتخارنمای هم کرده بود! درواقع، نشان داده بود که چه تعریفی ازقانون،حزب مخالف ، وتروریستانی دارد که روزچهارشنبه دهم ماه جوزا بیشتراز100 نفر را شهید و463 نفررا زخمی کرده اند.
دراین راستا ،همه می‌دانند که، مظاهره کننده های روزجمعه 12 جوزا ، قبلاً اعلام کرده بودند که به اعتراض ازبی کفایتی حکومت درتامین امنیت در افغانستان بویژه درکابل که منجربه انفجاردادن کانتینر پر از مواد منفجره توسط تروریستان در نزدیک کاخ ریاست جمهوری، کاخ ریاست اجرائیه ،سفارت های آلمان، ترکیه ، امریکاو... شد وجان ده‌ها شهروند کشورراگرفت وصدهانفررازخمی کرد؛ دست به مظاهره صلح آمیززده خواسته‌های خود را اعلام می کنند.درحقیقت ، اعلام پیشتر مظاهره کننده ها ازنهایت احترام شان به نظم وقانون درافغانستان حکایت می کند.
برخلاف ، حکومت فاسد ودرمانده که درسر ناخن های پاهای نظامی های آمریکای وسربازان ناتو زنده مانده است؛ با استفاده ازخشونت علیه مظاهره کننده ها ثابت ساخت که به قانون وصلح باور ندارد.اگرحکومت منحط غنی - عبدالله به قانون وزندگی مدنی باورمی داشت، تظاهرات صلح آمیز را به خشونت کشانده 6 نفررا شهید و11نفررا زخمی نمی کرد. شایان ذکر است. وقتی که صحنه ی تظاهرات صلح آمیزمظاهر کننده ها ومرمی باران کورکورانه ی پولیس ها وسربازان حکومت درمانده به آن‌ها درکابل را ازطریق شبکه تلویزیون طلوع دیدم،تکان خوردم! تکان به این خاطرکه، حکومتیکه بزرگان پولیس ها وامنیتی هایش نتوانستند مانع تروریستان دررساندن تانکرمملو ازمواد منفجره از قندهار ، یا خوست ،ویا ننگرهار به کابل شوند. درواقع، با ناتوانی خود کمک به تروریستان کردند تا درزیرریش رئیس جمهور تانکر پُر از مواد منفجره را منفجرساخته 110 نفررا شهید و463 نفر را زخمی نمایند. متاسفانه، آن های نتوانستند مانع فاجعه روز چهارشنبه شوند، اما توانستند مظاهره ی صلح آمیز را به خشونت کشیده مردم کابل را غمکین وتروریستان وبادارشان را خوشحال نمایند! .
اکنون که ، حکومت پوشالی دست به خشونت زده ومظاهره کننده های صلح آمیز را غمگین وعصبانی ساخته است، به سران حکومت می‌گویم که بشرمید! به این خاطرکه،بعد از انفجار روزچهارشنبه دهم جوزا درنزدیک کاخ ریاست جمهوری ونزدیک سفارت آلمان ، بهتربود که وزیرداخله، رئیس امنیت ملی ومشاورامنیتی رئیس جمهور غنی استعفی می کردند. به این لحاظ که، انفجار روزچهارشنبه نتیجه ی نابکاری ونادانی آن ها می‌باشد. بلی، ازکاربرد خشونت علیه مظاهره کننده های صلحجو، معلوم می‌شود که رئیس جمهور ورئیس اجرائیه گوش‌های حق شنوی ندارند.
وقتی که سران حکومت پوشالی ای زنده مانده درسرناحن های پا های سربازان امریکای وناتو شرم ندارند وبی حیای را ازسرگذشتانده وبه خشونت هم متوسل شده اند، سؤال این است که مردم بویژه مظاهره کننده های وفاداربه قانون ونظم چه باید بکنند؟ درحالیکه می‌دانم پاسخ سؤال یاد شده سیاه کردن ده‌ها صفحه کاغذ را می طلبد. باوجود آن ،بطورکوتاه، پاسخ پرسش یاد شده را این گونه ارایه می کنم:نخست، من به حیث یک نویسنده، فعال فرهنگی وتحلیل گر سیاسی، تا روز قبل ازکاربرد خشونت توسط حکومت علیه مظاهره کننده های صلح آمیز،بخاطرفقدان حزب سیاسی فراقومی، باور داشتم که حکومت درمانده باید اصلاح ، تقویت وکارآمد ساخته شود.متاسفانه ، خشونت گری حکومت لرزان علیه مظاهره کننده های صلحجو نشان داد که قابل اصلاح وتقویت نمی باشد.دوم، حال که حکومت قابل اصلاح نیست، به نفع مردم به‌خصوص آگاهان وسیاست کاران بیرون حکومتی افغانستان می‌دانم که کارهای زیررا روی دست بگیرند: نخست،سران حکومت را زیر فشار قراردهند تا وزیرداخله، رئیس امنیت ملی ومشاور امنیتی رئیس غنی رابخاطر ناکارآمدی درکارهایشان که نماد آن فاجعه رزوچهارشنبه دهم جوزامی باشد، مرخص نمایند.درگام دوم، مظاهره کننده ها وفرهنگیان افغانستان باید به فشار به رئیس جمهور ورئیس اجرائیه بیفزایند تا ستون پنجم یا تروریستان درون حکومتی را پاکسازی وروانه زندان نمایند. اگر رئیس غنی وعبدالله پیشنهادهای یاد شده را عملی نکنند،مسئولیت مظاهره کننده ها وهرشهروندآگاه افغانستان می‌باشد که یک جبهه سیاسی فراقومی شکل داده درفکر یک حکومت موقت ومرخص کردن حکومت کنونی شوند. درغیراین صورت،غنی وتیمش کمک به تقویت تروریستان بدلیل ستمی- نژادی می کنند ونیروهای دیگر درواکنش آن‌ها کمر به جنگ علیه تروریستان بسته درواقع هردو جناح کشوررا دریک جنگ وآشوب بلند مدت فرو می برند!

Thursday, 1 June 2017

نبود نظم وفرماندهی درنیروهای دفاعی- امنیتی افغانستان؛ کمک به تروریستان می کند


ابراهیم ورسجی
یازدهم جوزای 1396
روز چهارشنبه 31 ماه مه برابر به دهم ماه جوزا،ازساعت چهارتاپنج پس از چاشت به وقت آتوا / پایتخت کانادا،فلمی زیرعنوان ( جنگ خود افغانستان) درشبکه تلویزیون الجزیره به نمایش گذاشته شد. فلمی که منوط به سال 2014 بود. سالیکه نقش جنگی سربازان امریکای وناتو پایان یافت وشمارشان هم به کمترین سطح رسید آن هم آموزشی نه جنگی. واقعیت این است که، با دیدم فلم یاد شده تکان خوردم! البته بخاطر نبود نظم وفرماندهی واکمالات درنیروهای رزمی ارتش افغانستان..
شایان یاد آوری می‌باشد که، فلم نامبرده تنها جنگ‌های سربازان علیه تروریستان درولایت هلمند را دربرمی گرفت نه دردیگر ولایت هارا. درحالیکه یکساعت فلم رادیدم ولحظه های را تماشاکردم که جز گریه وفریاد کشیدن چاره ی برایم نمانده بود وحق هم داشتم که اشک بریزم وناله سردهم. به این لحاظ که ، تروریسم دشمنان ،ابزارشدن افغان ها دردست آن‌ها وفداکاری سربازان و بی وجدانی مقام های باصطلاح بزرگ دفاعی- امنیتی افغانستان درآن فلم هویدابود! بلی، هم بی وجدانی مقام ها هم نبود اداره محلی درولایت هلمند آشکاربود. درحالیکه بنام مقام های حکومتی درهلمند هستند ومعاش می‌گیرند وکاری به ولایت خود نمی‌کنند وتاوان آن را سربازان وافسران ازدیگر بخش‌های افغانستان پرداخته ومی پردازند.
بطورنمونه، درنبود اداره محلی، سربازان اکثراً بدخشانی که ازلهجه شان شناخته می‌شوند به میدان جنگ می‌روند واکمال نمی شوند.درموردهای هم درفلم دیده شد که سربازان زخمی می‌شوند ودرنبود ترتیبات بهداشتی امکان درمان وزنده ماندن آن ها وجود دارد، اما سربازان دیگر سربازان زخمی را درنبود وسیله نقلیه با دست کش می‌کنند که بخاطر دوری محل زخم برداشتن ومقری که باید به آنجا رسانده شوند، جان می بازند.افزون برآن، فرمانده دسته ی جنگی مخابره می‌کند که هم محاصره شده‌ایم هم سربازانی زخمی داریم وباید عاجل کمک شویم؛ برخلاف، ازمرکز فرماندهی که نمی‌دانم درکجاموقعیت دارد، نه پیامی دریافت می‌کند ونه کمکی.
معلوم است. اگر حکومت محلی وجود داشته باشد، پولیس های محل هم کمک درامنیت می‌کنند هم کمک در کاهش تهدید های می‌کنند که متوجه سربازان می‌باشند هم از نظر درمان زخمی هابیمارستان محلی زخمی هارادرمان می کند..ازسوی دیگر، سربازان از ولایت هلمند درصف سربازان رزمی نیستند ورزمی ها نسبت به محیط جنگی اطلاعی هم ندارند. وقتیکه ناآگاهی سربازان درباره محیط جنگی جمع نفوذی های تروریستان در صف آن‌ها ونبود نظم وفرماندهی دست بدست هم می دهند، تلفات سربازان درنتیجه حملات خودی ها بیشتر از تلفات دربرابر دشمنان می شود.دونمونه ی دیگرهم ازهمه ترسناک می‌باشند وآن اینکه سربازان پیشروی می‌کنند ودشمن شکست‌خورده فرارمی کند؛ ازاینکه نظم وفرماندهی درمیان نیست، دروقت برگشت ازمیدان نبرد، سربازان بدام دشمن افتاده تلفاتی می‌دهند که دوبرابر دستاوردهای شان می باشد.
افزون برآن، یک فرمانده هم درمخابره با مرکز هم درتماس با سربازان جنگی یک نفوذی را زندانی می‌کند وازیک خانه که برسربازان حمله می‌شود رفته شلیک کننده را دستگیرمی کند به مرکز خود آورده روانه مقراصلی می‌کند ودروقت تسلیم دهی نفوذی وشلیک کننده به صراحت می‌گوید که بارها این گونه تروریستان وقاتلان سربازان ارتش ملی را دستگیر وبه حکومت تحویل دادیم ورهایشان کرده اند.این است کارنامه وطن فروشانه اعضای ستون پنجم که در زیر ریش مقام های مغرض وبی کفایت ودر اصل وطن فروش حکومتی جاگرفته وبه ارتش ونیروهای رزمی وطن ضربه می زنند.
بادرنظرداشت فلم یاد شده ودرس ترسناکی که ازآن گرفتم، به این نتیجه رسیدم که طالبان یاتروریستان بیرون حکومتی چیزی نیستند اما طالبان یا تروریستان درون حکومتی هستند که هم شمارشان زیاد است هم خیانت شان به وطن بی شمارمی باشد. بلی، این است ملی گرای افغانی ووحدت ملی که برخی سیاست کاران پفیوز ورذل وبی تاریخ وبی فرهنگ درباره‌اش شعار می‌دهند ومردم فریبی می کنند. واقعیت این است که، من ازتماشای فلم جنگ خود افغانستان هم ترسیدم هم مطمئن شدم. ترسیدم ازاین نگاه که از فرهنگی ها تا سربازان عادیی همه فهمیده اند وازنفوذی ها گیلایه دارند وحکومت غنی- عبدالله توجهی به گیلایه شان نمی کند؛ امید واربه این شدم که شعور سربازان بسیار بالارفته وخودی وناخودی را شناخته اند. شناختنی که هم فایده دارد هم زیان. فایده ازاین نگاه که، بلند رفتن شعور سربازان مشوق آن هامی شود تا خدمت کار رهبران مزدور ونامردمی نشوند به گونه ی که تاکنون شده اند.ترسیدم ازاین نگاه که، سربازان نا امید شده میدان نبرد را ترک می کنند. رویداد احتمالی نا خوشایندی که کمک به تروریستان ودشمنان بیرونی مردم ما می نماید.
با توجه به گفته‌های بالا، به فرمانده بی احساس کل قوا ووزیران نابکارداخله ودفاع ورئیس امنیت ملی ، پیشنهاد می‌کنم که به کارهای زیر دست بزنند:نخست،نفوذی ها را از صف سربازان ارتش ملی وپولیس ها پاکسازی نمایند؛ دوم، با روی دست گرفتن یک سیاست کادری، به ساختن اداره های محلی درهمه بخش‌های کشور به‌خصوص درمناطق هم مرز پاکستان بپردازند ، تا اداره محلی کمک کند به سربازان در زمان جنگ؛ سوم، سربازان را درمناطقی که ازآن شناخت ندارند به جنگ اعزام نکنند اگراعزام می کنند، درست اکمال کنند؛چهارم، قوای هوای را تقویت کنند تا مرکزهای که ازآن ها به پایگاه های سربازان شلیک می‌شود ، بمبارد نماید. معلوم است.اگر سران حکومت، پیشنهادات یاد شده را عملی نمایند، بدون شک، تروریسم نابود وافغانستان به صلح وثبات نایل می شود. درغیرآن، ادامه وضع موجود در ارتش به‌خصوص نیروهای رزمی به نفع دشمن بومی وبیرونی است که حکومت را به سوی نابودی سوق می دهد.