مقدمه
بنا دارم در ادامهء مقالاتی که در طی سالهای اخیر در خصوص مفهوم سکولاریسم منتشر کرده ام، اینبار مدتی خودم را مشغول ترجمه بخشهایی از کتاب ( Sekularismmens aniskten) چهره های سکولاریسم بکنم که بنظرم از چند سو حائز اهمیت را دارد.
نخست آنکه نویسنده این کتاب آقای Sindre Bangstad ، در دو حوزه؛ هم تئوریک و هم عملی، پژوهش خود را در خصوص مفهوم سکولاریسم و پروسهء سکولاریزه شدن جوامع پیش برده است. مهمتر از هر چیز در حوزهء عملی در رابطه با سکولاریزه شدن جوامع، Bangstad مشاهدات خود را بر کشورهای غیر اروپایی متمرکز کرده است که اساساً نه مرکز و نه منشاء تدوین و تئوریزه کردن مقوله سکولاریسم بوده اند.
از این رو وقتیکه Bangstad پژوهش خود را بر عملکردهای دولتهای غیر اروپایی جهت پیشبرد دمکراسی متمرکز میکند، همزمان به نظرات فلاسفه غربی در خصوص مفهوم سکولاریسم باز میگردد که چگونه این مقوله، یعنی سکولاریسم، در جوامع غربی تعریف و بازده عملی خود را به نمایش گذاشته است. از این رو است که این کتاب را بسیار با اهمیت قلمداد کرده که هم به منشاء و مفهوم واقعی سکولاریسم تکیه میکند و هم به تجارب کشورهای غیر اروپایی که چگونه آنها برای دست یازیدن به دمکراسی از تولیدات فکری فلاسفه سیاسی غیربومی بهره میجویند.
چهره های سکولاریسم، عنوان پژوهشی است که توسط مردم شناس نروژی،Sindre Bangstad ، در طی دوسال تدوین و به رشته تحریر درآمده است. Bangstad در رابطه با علت نوشتن این کتاب مینویسد: « در سال 2006 او به سازمان ملل متحد در ژنو قولی را میدهد که پژوهشی را در رابطه با موضوعات سکولاریسم و سکولاریزه شدن جوامع انجام دهد». او اشاره میکند همزمان که چنین قولی را به سازمان ملل متحد در ژنو میدهد، تصمیم میگیرد سفری هم به شهر Kapstaden در افریقای جنوبی بکند تا برای انستیتوی تحقیقاتی،
" "The International Institute for the study of Islam in the modern world (ISIM) i Leiden, Holand
پایان نامه تحصیلی را بپایان برساند که موضوع آن دیدگاههای مسلمانان شهر Kapstaden در خصوص اسلامیزه و یا سکولاریزه شدن افریقای جنوبی میبود
Bangstad اشاره میکند پژوهش او در این خصوص حدود 15 ماهی، از سال 2003 تا 2005، بطول انجامید که روش کارش هم حضور مستقیم در بین اهالی شهر Kapstadenمیبود تا از طریق یک تحقیق میدانی، بررسی کند که چگونه مسلمانان این شهر در سال 1994 نسبت به گذارِ کشور افریقای جنوبی به دمکراسی از خود عکس العمل نشان خواهند داد.
از این رو او ابتداء نتایج تحقیقات بسیاری دیگر از پژوهشگران را که از سال 2000 در این رابطه تحقیق کرده بودند، مطالعه میکند که موضوع اصلی همهء این کتابها؛ واکنشهای متفاوت اهالی شهر Kapstaden نسبت به پروسهء گذار افریقای جنوبی به دمکراسی میبود.
پژوهشگران مزبور بر گروه بندیهای اجتماعی و فرهنگی گوناگونی متمرکز میشوند که هر یک نگاههای متفاوتی نسبت به گذار افریقای جنوبی به دمکراسی داشتند.
Bangstad میگوید علیرغم مطالعه همهء تحقیقها، هنوز برای او روشن نبود که چگونه سکولاریسم در این منطقه از جهان تعریف میگردد. او میگوید: « تمام این رویدادها و مشاهدات نکته ای را در من زنده میکرد و آن مسئله سکولاریسم و سکولاریزه شدن جوامع اروپایی است که تاریخچه و ویژگیهای خاص خود را دارند.
Bangstadدر رابطه با مشاهدات اش از سکولاریزه شدن اروپا به مثال شهر ژنو در سوئیس اشاره میکند و مینویسد: « ژنو با 180000 شهروند در مقیاس اروپایی شهر کوچکی محسوب میشود. این شهر با توجه به فضای صلح آمیزش، برای سازمان ملل متحد و صلیب سرخ جهانی بسیار شهر مطلوبی بحساب میاید. در این شهر بود که نخست Jean Calvin (1509 –1564) ، پروتستانیسم رفرمگرا از سال 1536 تا 1564 پایگاه مبارزاتی خود علیه استیلای کلیسای کاتولیک بر زندگی سیاسی و اجتماعی مردم این شهر را بنا میکند. او در سال 1559 دانشگاه این شهر را بنیاد میگذارد.
این شهر در واقع سمبل تاریخی برای جدایی اش از کلیسای کاتولیک محسوب میشود که کنترل و نفوذ بی چون و چرایی بر این شهر اروپایی میداشت که بعد پروتستانیسم رفرمگرا آنرا نمایندگی کرد ».
همانطور که بعدها در بخشهایی دیگر این کتاب اشاره خواهد شد در واقع جنبش رفرمگرای پروتستانیسم مرکزیت اصلی پیشرفت جنبش سکولاریسم در اروپا محسوب میشود. و نیزهمانطور که آگاهی داریم، شهر ژنو تاریخأ یک مرکزیت پیچیده سیاسی در اروپا بحساب میاید. چرا که یک بخش بزرگ از اهالی این شهر، شهروندان سوئیسی محسوب نمیشوند. یعنی بخش بزرگی از مردم این شهر زیبا اساسأ جزء آن طبقهءِ اشراف که در محلهای اعیان نشین کنار دریای Lac Léman ساکن هستند، نمیباشند.
از سویی ژنو در فصل تابستان مرکز توریستهای ثروتمند از کشورهای عربی میباشد، بویژه توریستهایی از کشور عربستان سعودی.
در بین این توریستهای عربِ ثروتمند برادر ناتنی,Usama bin Ladin Yeslam زندگی میکند که فامیل خود را با تولید عطر اداره میکند و نیز در گردشهای تابستانی در پارکهای زیبای این شهر گاه زنهای سعودی را همراه با همسرانشان با حجاب و نقاب بر چهره مشاهده میکنم که برای تفریح به پارکهای سر سبز این شهر میایند. آنها با فاصله چند متر پشت سر همسرانشان در این پارکها قدم میزنند که جوانان سوئیسی با شورتهای کوتاه و دختران با پوشید بیکینی با نوشیدن آبجو در حال آفتاب گرفتن هستند. این چنین فضای پیچیده اجتماعی در این شهر است که کمک میکند تا او بیشتر به موضوع سکولاریسم و تحقق در باره آن بیاندیشد.
در رابطه با چنین مشاهداتی از روابط اجتماعی در شهر ژنو Bangstad مینویسد: «از این رو معتقدم مسئله ویژگیهای جامعهء چند فرهنگی فضای بزرگی را در مباحث پیرامون سکولاریسم میگشاید. به همین دلیل است وقتی که صحبت از سکولاریسم میشود همه به مسئله رابطه آزادی ادیان و حقوق بشر، رفرمهای جدید در دینگرایی و حقوق زنان در حکومتهای سکولار و دینی میاندیشند.
بزرگترین علاقه در این رابطه که مورد توجه رسانه های عمومی است، مسئله ارتباط اسلام با «جوامع غربی» پس از دهه 90 میلادی است و مشاهدات گسترده ای که موجودیت اسلام و حضور وسیعی از مسلمانان باورمند به اسلام در جوامع «غربی» است که سکولاریسم را رو در رو با یک تقابل جدی قرار میدهد»
2. سکولاریسم و سکولاریزه دو مقوله متفاوت از یکدیگر
امّا پیش از آنکه به اصل موضوعات کتاب وارد شوم، لازم دانسته نقطه نظرات Göran Larsson، مدرس و جامعه شناسی سوئدی از دانشگاه گوتنبرگ (Göteborg universitet) در خصوص پژوهش Bangstad را معرفی کنم.
Göran Larsson در مقدمهء کتابِ «چهره های سکولاریسم (Sekulrismens ansikten) اشاره میکند: «سکولاریسم و پروسهء سکولاریزه شدن جوامع و یا جایگاه دین در جامعه از مهمترین موضوعات گفتگوی اجتماعات سیاسی در دوران معاصر میباشد. همانطور که موضوع پلورالیسم سیاسی و جامعه چند فرهنگی با اهمیت ترین موضوعات مباحث اجتماعی در جوامع غربی هستند.
Larsson در ادامه نقد خود به کتاب مینویسد: « رابطه دولت با خواستهای گروههای دینی در خصوص پیشبرد مراسم و عادتهای دینی شان و اینکه چگونه در یک چنین شرایطی دیگر گروههای اجتماعی که هیچ تعلق خاطری به دین و اندیشه های دینی ندارند، احساس امنیت اجتماعی کنند؛ از جمله موضوعات اصلی این گفتمان در پژوهش Bangstad میباشد»
Göran Larsson در جایی در مقدمه نقد خود به کتاب مینویسد: « در جایی مردم شناس نروژی، Bangstad ، با روشی منطقی به دولت های جوامع غیر اروپایی چون افریقای جنوبی و هند اشاراتی را دارد که چگونه دولتهای این جوامع در رابطه با سکولاریسم و آزادی ادیان، روشهای سیاسی را برمیگزینند که متفاوت با روشهای دولتها در غرب است ».
Larsson مینویسد:«قبل از آنکه من رشته سخن را به Bangstad واگذار کنم ضروی میدانم چند نکته مهم دیگر را مطرح کنم. نخست اینکه همهء خوانندگان این کتاب میبایست بدانند که بسیاری از پژوهشگران علوم سیاسی و دین شناسی، تفاوت اساسی ما بین سکولاریسم و پروسه سکولاریزه شدن جوامع قائل میباشند.
موضوع اول این کتاب یعنی سکولاریسم، بمعنای نفی نقش دین و مراکز دینی در جامعه و تأثیر آنها بر شکل دادنِ مراکز و انستیتوهای دولتی است؛ بویژه سیستمهای قضائی و آموزشی. بدین منظور گفته میشود سکولاریسم درک سیاسی است بمعنای فعالیتهای جدی دولت علیه هر نوع نفوذ و کنترل مراکز دینی بر مراکز دولتی است.
Göran Larsson همچنین اشاره میکند: «موضوع دومی که میبایست مورد توجه قرار گیرد تفاوت ما بین سکولاریسم و سکولاریزه شدن است. یعنی تفاوت ما بین تئوری و عمل، بویژه وقتیکه ما در خصوص سکولاریزه شدن و آزادی ادیان صحبت میکنیم.»
بطور نمونه Göran Larsson اشاره میکند: « وقتیکه دولت جدید افریقای جنوبی در پروسهءِ دمکراتیزه کردن این کشور تصمیم میگیرد به همجنسگرایان آزادی بدهد، برخی گروههای اجتماعی با این سیاست مخالفت میکنند. در این خصوص بویژه برخی از سازمانهای مذهبی و سخنوران جامعه شناسی مخالفت میکنند و یا به همان شکل وقتیکه در سوئد و اروپا بحث آزادی ادیان میشود برخی از گروههای اجتماعی معتقدند نمیبایست این آزادی شامل مسلمانان و گروههای اسلامگرا شود که مراکز دینی و مساجد خود را در این قاره برپا سازند.»
از این رو میبایست از همین نخست تفاوت مابین تئوری و عمل؛ یعنی سکولاریسم و سکولاریزه شدن را در نظر گیریم، بویژه با رویدادهای اجتماعی که در شمال اروپا در دو کشور اسکاندیناویی، نروژ و سوئد، رخ داده است.
بطور مثال کلیسا در نروژ بر خلاف کلیسا در سوئد، کلیسای دولتی محسوب میشود. از این رو است Bangstad در کتاب «چهره های سکولاریسم» تاکید دارد سکولاریسم چهره های بیشماری را دارد.
کوروش اعتمادی
Koroush_etemadi@hotmail.com
26 نوامبر 2015
http://iranglobal.info/node/51714
0 comments:
Post a Comment