بحرانزایی هلال شیعه درخاورمیانه
آشکار شدن هلال شیعی به زمانی بر میگردد که خامنهای اعتراضات مردمی در سوریه را بخشی از «بیداری اسلامی» ندانست. او که قبلا از تحولات بهار عربی در تونس و مصر حمایت کرده بود و آنها را «بیداری اسلامی» نامیده بود، به محض سرایت این تحولات به سوریه، آن را توطئه دشمنان نامید که میبایست خنثی شود.
اما این هم آغاز سیاست هلال شیعی نبود، بلکه تنها آشکار شدن آن بود. قدمت این ایده به رویدادهای سی سال پیشتر سوریه برمیگشت، زمانی که حکومت ایران علیرغم ادعاهایش مبنی بر حمایت از جنبشهای اسلامی، نه تنها از جنبش اسلامی سوریه علیه حکومت حافظ اسد حمایت نکرد، بلکه در برابر بزرگترین سرکوب داخلی سوریه در شهر حما سکوت کرد، زمانی که نیروهای حافظ اسد تنها طی چند هفته، بیش از بیست هزار عضو اخوانالمسلمین را در شهر حما قتل عام کردند: فوریه 1982.
اعتراضات سال ۲۰۱۱ مردم سوریه هیچ تفاوتی با سایر قیامهای بهار عربی نداشت. در همه آنها مردم علیه حکومتهای مستبد، فاسد، تک حزبی ومادامالعمر برخاسته بودند. در سوریه هم چنین بود. خامنهای توضیح نداد که چرا این قیامها در سایر کشورها، «بیداری اسلامی» محسوب میشود ولی در سوریه توطئه بیگانگان است، کما اینکه خمینی هم توضیح نداد چرا قیام یک مردم مسلمان در قالب یک حزب اسلامی، علیه یک حکومت سکولار و فاسد نباید توسط ایران اسلامی و مبلغ جنبشهای اسلامی مورد حمایت قرار گیرد. پیام ناگفته هر دو استثنا، در این حقیقت نهفته بود که صرفنظر از نوع حکومت سوریه، حاکمیت آن بخشی از هلال شیعی محسوب میشد.
ایران و سرکوب حما
جمهوری اسلامی نه تنها از جنبش اسلامی سوریه حمایت نکرد، بلکه کاملا برعکس، درست یک هفته پس از پایان سرکوب حما، در مارس ۱۹۸۲ در یک بسته اقتصادی بیمانند، تصویب کرد که یک میلیون تن نفت مجانی به سوریه تحویل دهد، بقیه خرید نفت سوریها را سه دلار ارزانتر از بازار حساب کند و از همه مهمتر، از سوریه جنس و مواد غذایی بخرد. (خاطرات رفسنجانی، ۲۳اسفند ۱۳۶۰)
سی سال بعد، این حمایت در ابعاد بسیار وسیعتری تکرار شد. قاسم سلیمانی مامور شده بود که “با هر روشی” از سقوط بشار اسد جلوگیری کند. زمانی که در آوریل ۲۰۱۱ نام قاسم سلیمانی به عنوان عامل اصلی سرکوب قیام سوریه با الهام از روشهای سرکوب جنبش سبز ایران وارد لیست سیاه تحریمها شد، همه از کشتار وسیع ناراضیان صحبت میکردند و نمیدانستند که آمار ۸۲۵ کشته که آن زمان منتشر شد، در آینده رقم چشمگیری نخواهد بود بلکه به صدها هزار کشته و میلیونها آواره خواهد رسید.
قاسم سلیمانی که با دستور “کلاه فلانی را بیاور” حتما سرش را هم خواهد آورد، برای توجیه شدت سرکوبها در سوریه، مجبور شد که تز هلال شیعی را آشکار کند. سه سخنرانی متناوب قاسم سیلمانی طی دو سال، ابعاد هلال شیعی را چنان روشن کرده بود که نه حسن روحانی بتواند انکارش کند و نه سعودیهای محافظهکار را بیش از این در لاک دفاعی نگه دارد.
واکنش عربستان سعودی
زمانی که هزینههای میلیاردی جنگ سوریه بر کمر اقتصاد در حال تحریم ایران سنگینی میکرد، سلیمانی مجبور شد که برای تز هلال شیعی، بازدهی درازمدت اقتصادی هم ارائه دهد که همین بیانات، عربستان سعودی را به مرز جنون رساند. او ادعا کرده بود که هفتاد در صد نفت جهان در دست مسلمانان است و هشتاد درصد نفت مسلمانان هم در هلال شیعی واقع شده است. او بر روی نفت مناطق شیعهنشین عربستان حساب باز کرده بود!
اکنون شاید روشن شده باشد که چرا ناگهان حاکمیت محافظهکار عربستان که همواره تنها نگران مشروعیت خود بوده و کمتر به ماجراجویی سیاسی و نظامی میپرداخته، چند سالی است به حالت تهاجمی درآمده و از سوریه تا یمن و بحرین به دخالت مستقیم میپردازد. همچنین یک دلیل اصلی کاهش قیمت نفت از بالای صد دلار تا زیر پنجاه دلار را میتوان فهمید. انگار عربستان ابایی از ارزانفروشی نفتی ندارد که هشتاد در صد آن به شیعهها تعلق خواهد داشت.
آشکار شدن تز هلال شیعی، بر روند رو به بهبود روابط ایران و ترکیه هم تاثیر گذاشت. در حالی که اردوغان در دوره اول احمدینژاد و حتی در سالهای اول دور دوم ریاست جمهوری او، بر بهبود روابط تاکید میکرد و عملا در محافل بینالمللی از منافع ایران دفاع میکرد، به ناگاه در پی بحران سوریه، دخالت آشکار ایران در آن بحران و مطرح شدن تز هلال شیعی، در همه ابعاد روابطش با ایران تجدیدنظر کرد به جز مشارکت در دور زدنهای پر سود تحریمها.
طبعا نگارنده قصد کم رنگ کردن سیاستهای مداخلهگرانه عربستان و ترکیه مخصوصا در سوریه را ندارد اما با یادآوری این سوابق، بر شکست تز هلال شیعی تاکید میکند.
جمهوری اسلامی در سیاست جهانی خود مخصوصا در برنامههای هستهایاش، به قول خامنهای، نرمش قهرمانهای انجام داد. با در نظر گرفتن ابعاد سیاست هلال شیعی، که به مراتب هزینههای مادی و انسانی بیشتری از برنامه هستهای به ایران و به مردم منطقه تحمیل کرد، لزوم بازنگری در سیاستهای منطقهای و کنار گذاشتن تز هلال شیعی کاملا احساس میشود و ضروری است.
آینده ایران در سوریه
مهمتر از نرمش در سیاست هستهای. پرونده سوریه اگر به زودی بسته نشود، از پرونده اتمی قطورتر خواهد شد. طرفهای درگیر با ایران هم این بار سازمان ملل و آمریکا و اتحادیه اروپا نیستند که علنا از در نرمش و مدارا وارد شدند. طرفهای درگیر ایران در جنگ سوریه نیروهایی مثل داعش و جبههالنصره و سایر جریانات متحجر هستند که ایران باید پایان اسد را فدای پایان آنها کند. از میان اسد و مخالفان بنیادگرایش، جامعه جهانی در نهایت هیچ کدام را تحمل نخواهد کرد، تنها هزینه دفاع از این دو به تدریج بیشتر و بیشتر خواهد شد.
در مطلبی که حدود پنج سال پیش و قبل از سرایت اعتراضات به سوریه در مورد پیشبینی آینده این کشور نوشته بودم (سوریه لبه پرتگاه ایران، فوریه ۲۰۱۱) ضمن محتوم دانستن درگیری بشار اسد با مخالفانش و همچنین گرفتار شدن ایران در این درگیریها، به نقش تنها بازیگر مثبت این نبرد اشاره کرده بودم؛ کردهای سوریه. آنها که نه با اسد خواهند بود و نه با مخالفان بنیادگرایش.
در آن مطلب اشاره شده بود که در نهایت بنیان یک سوریه سکولار، پلورال و نامتمرکز، بر پایه جنبش کردهای این کشور بنا خواهد شد. کردها در سه کانتون کردستان سوریه –رۆژئاوا- تاکنون کارنامه قابل قبولی را از خود نشان دادهاند، هم در تضمین حقوق دمکراتیک برای همه گروههای اتنیکی و مذهبی و هم در مبارزه با داعش.
اکنون هم پس از کوتاه شدن دست دخالتهای منطقهای، پس از تلاش برای رفتن همزمان اسد و مخالفان بنیادگرایش، مدل کردها میتواند به سراسر سوریه تعمیم داده شود. اما قبل از همه اینها، باید ایده هلال شیعی برچیده شود.
http://iranglobal.info/node/51292
________________________________________
0 comments:
Post a Comment