سه شنبه ۲۸ دلو ۱۳۹۳ - مصاحبهکننده: فردوس کاوش
مصاحبه ۸صبح با فرید مزدک، از چهرههای کلیدی حزب دموکراتیک خلق، به مناسبت ۲۶ دلو
۲۶ دلو سال روز خروج ارتش سرخ یکی از رویدادهای مهم تاریخ سیاسی سه دههی اخیرافغانستان است. تبعات این رویداد حالا هم برسیردگرگونی اوضاع در کشور ما محسوس است. به این بهانه با فرید مزدک ازرهبران کلیدی حزب دموکراتیک خلق مصاحبه کردهایم. فرید مزدک در نوجوانی به جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق پیوست و با لشکرکشی شوروی به افغانستان منشی سازمان جوانان این حزب شد. او از آن زمان تا سقوط دکترنجیب درتصمیم گیریهای کلان حاکمیت وقت نقش کلیدی داشت. افکارسیاسی آقای مزدک حالا دچارتغییرشده ونگاه انتقادی به آن دوران دارد.
۸صبح: از نگر شما چرا شوروی به افغانستان لشکرکشی کرد؟
فرید مزدک: میخواهم کمیبه عقب بروم تا برسم به پاسخ اصلی سوال. از آغاز دههی ۷۰ میلادی نظام سلطنتی به بنبست رسیده بود. اوجگیری فعالیتهای جریانهای سیاسی، افزایش نسبی نقش پارلمان و تشدید رقابتها و اختلافات میان جناحهای سیاسی در خانواده سلطنتی و ترس و بیچارگی شاه، در مدیریت دههی دموکراسی حل این همه چالش و دشواری را ناممکن میساخت. روی کارآمدن محمد داوود و تلاش شتابزدهی غرب، ایران و عربستان سعودی به دور ساختن افغانستان از ساحهی تاثیر شوروی آنهم بدون دادن تضمینهای لازم اقتصادی و سیاسی، کشور را بهسوی هرجومرج و بیثباتی برد که تا حال ادامه دارد. این وضعیت وقتی به بدترین حالت رسید که «انقلاب ثور» اتفاق افتاد و قدرت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان تحمیل شد. عاقبتنیندیشی و غفلت کرملیننشینان، خامی رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان و ماجراجوییهای ترهکی و امین بحران را به مرحله انفجاری و خطرناک رسانده بود. دولت خلقی بهویژه پس از حوادث خونین هرات، میکوشید تا مداخله بیشتر شوروی را برای حل دشواریهای امنیتی و سرکوب مخالفتهای مردم جلب کند. دولت شوروی پس از انقلاب ۲۲ دلو ایران گمان میکرد که امریکاییها با دور ساختن افغانستان از ساحه کنترول آنها، ضایعه از دست دادن رضا شاه پهلوی را جبران میکنند. ادامه این حالت به لشکرکشی شوروی به افغانستان انجامید و این همان چیزی بود که طرف دیگر جنگ سرد آرزو داشت. آنچه ما پس از این رویداد داریم، بیثباتی، هرجومرج، جنگ و ویرانی است.
۸صبح: یعنی هدف اصلی شوروی، نجات حزب دموکراتیک خلق بود، نه رسیدن به آبهای گرم؟
فرید مزدک: رسیدن شوروی به آبهای گرم بیشتر یک افسانه بوده تا واقعیت. در اعلامیه «تاس» به مناسبت ورود قطعات نظامی شوروی به افغانستان، تامین امنیت سرحدات جنوبی شوروی دلیل عمده و اصلی معرفی شده است. البته جلوگیری از سقوط دولت کابل هم یکی از اهداف بود. برای مسکو حتمی نبود که حزب دموکراتیک در قدرت باشد. شورویها یک دولت دوست در کابل میخواستند. آنها در همان بحبوحه بزنوببند دولت ترهکی میخواستند نوراحمد اعتمادی را به حیث زعیم مطرح کنند. بعد امین او را کشت… شاید هم به همین دلیل کشت.
۸صبح: این واقعیت دارد که پیش از لشکرکشی شوروی، ببرک کارمل با خلقیهای طرفدار ترهکی روی تشکیل دولت جانشین امین به توافق رسیده بود؟
فرید مزدک: پرچمیها پس از قتل ترهکی توانستند روی همکاری خلقیها حساب کنند، اما تا لشکرکشی شوروی، همکاری میانشان صورت نگرفته بود. بیشتر خلقیها زیر ضربه امین قرار داشتند. اما برخی از چهرههای مهم آنها در اختیار شورویها بودند. بهویژه حضور ۴ وزیر خلقی (اسدالله سروری، سید محمد گلابزوی، محمداسلم وطنجار و شیرجان مزدوریار) در پناهگاههای مسکو، استفاده از آنها را در براندازی حاکمیت امین ممکن میساخت. در اصل پرچمیها و خلقیها دو نیروی با هم ناجور و دو منتالیته متفاوت بودند. آنچه آنها را به هم پیوند میداد وابستگیهای رنگارنگشان به مسکو بود و دیده شد که موازی با تضعیف حضور و کنترول شورویها بر افغانستان، این دو جریان بیشتر بهسوی دشمنی با هم گام برداشتند.
۸صبح: گفته میشود که دولت ببرک کارمل و شوروی تصور میکردند که ظرف شش تا هشت ماه، مقاومت مخالفانشان را درهم میشکنند و ثبات را برقرار میسازند؛ آیا به واقع چنین بود؟
فرید مزدک: آری. در حزب دموکراتیک خلق افغانستان تصور همینگونه و بسیار خوشبینانه بود. درک کابل از حامیان و مخالفانش سطحی و آگنده با احساسات بود. آنها قدرت عظیم نظامی شوروی را در کنار خود میدیدند، اما باور بربادرفتهی مردم نسبت به حزب دموکراتیک و دولت را نمیدیدند و همچنان به حجم بینهایت بزرگ کمکهای مالی و نظامی حامیان مجاهدین توجه نمیکردند. اما کرملین در این مورد نظر و دیدگاه یگانه نداشت. دستاندرکاران امور اقتصادی بیشتر در همان خط الکسی کاسیگین، نخستوزیر شوروی قرار داشتند که برعکس نظامیها، مداخله ارتش سرخ را ترجیح نمیدادند. گذشت زمان به درستی موضع آنها صحه گذاشت. به همین سبب با آمدن «اندروپوف» بر راس قدرت، مسکو بحث خروج نظامی از افغانستان را مطرح کرد که با واکنش موافق و مساعد از جانب امریکاییها مواجه نشد. امریکاییها میخواستند، شورویها را در افغانستان نگهدارند، تا ارتش سرخ بیشتر آسیب ببیند.
۸صبح: چرا تلاشهای ببرک کارمل، برای تقویت پایگاه اجتماعی حزب و دولت، ناکام ماند و حتا نتوانست حمایت «چپ محکوم» را جلب کند؟
فرید مزدک: تقویت پایگاه اجتماعی حزب و دولت در حضور نظامی شوروی و ادامه خونین جنگ ویرانگر، خیالی بیش نبود. آنچه که نظام ترهکی و امین بر سرِ مردم و جریانهای سیاسی به شمول «چپی»ها آورده بودند، ایجاد فضای اعتماد و همکاری با آنها را ناممکن میساخت. تقویت پایگاه اجتماعی حاکمیت بیشتر بر تجارب حزب کمونیست شوروی در کشورهای آسیای میانه نگاه داشت که برای شرایط کشور ما درست و مناسب نبود.
۸صبح: گفته میشود که حضور انبوه مشاوران شوروی در هر اداره، قرارگاه و دفتر هم بهجای اینکه مفید واقع شود، منجر به تضعیف نظام وقت شد؛ این ارزیابی درست است؟
فرید مزدک: بلی. از آنجایی که کانسپت از بنیاد درست طرح نشده بود، با افزایش مشاور و متخصص نمیشد کار را بهبود بخشید. تیمهای مشاوران، در حقیقت دولتی در درون دولت شده بودند. در آن سالها ما را یک نوع ترس از تنهایی، خودکفایی و بیمشاور ماندن، فرا گرفته بود و همچنین، نهاد بدون مشاور ناتوان و کمحیثیت معلوم میشد.
۸صبح: چرا اتحاد شوروی و دولت وقت به زودی در برابر مخالفانشان زمینگیر شدند، آیا علت صرف حمایت بیرونی مخالفان بود؟
فرید مزدک: مسکو و کابل در آن سالها به جنگ مصروف بودند و جنگ به تنهایی راهحل نبود. حضور نظامی شوروی در افغانستان، بنبست در رشد اقتصادی، حوادث طبیعی در ارمنستان و انفجار چرنوبیل، شوروی را مجبور میساخت تا به دگرگونیهای بنیادی در ساختار خویش و همچنان در مناسبات خود با جهان دست بزند. حل نظامی ناممکن بود و از جانب دیگر پیشبرد جنگ با نیروهای پراکنده که با شیوههای پارتیزانی مبارزه میکردند و از حمایت قوی مالی- تخنیکی برخوردار بودند، فرسایشی شده بود. شورویها افغانستان را چون «زخم خونین» بر پیکر خویش میدیدند؛ زخمی که با بحران و نارساییهای دیگر ساختاری، نظام شوروی را بهسوی زمینگیر شدن میبرد.
۸صبح: این درست است که ببرک کارمل، با خروج نیروهای شوروی مخالف بود و در این مورد با گرباچف مشاجره کرده بود؟
فرید مزدک: بلی. ببرک کارمل مخالف خروج بدون قید و شرط نظامیهای شوروی از افغانستان بود. او به مسکو و تیم گرباچف باور خویش را از دست داده بود. او حس میکرد که مسکو در یک معاملهی خطرناک با امریکا، منافع کابل را پامال میکند. پس از امضای توافقات ژنو تنها کابل و مسکو به رعایت آن پابند ماندند و این حالت، کابل را در وضعیت وخیم قرار داد.
۸صبح: پلنوم هجدهم چه داستان دارد؟ دکتر نجیب صرف انتخاب گورباچف بود یا جریانی نیرومند در درون حزب از تغییر رهبری حمایت میکرد؟
فرید مزدک: تغییر رهبری در کابل بخشی از برنامه خروج بود و توسط شورویها عملی شد. در این زمینه نیز شورویها دید واحدی نداشتند. نظامیها «سروری» و «کاروال» را بهجای کارمل در نظر داشتند ولی «کیجیبی» و وزارت خارجه، از دکتر نجیب حمایت میکردند. مسکو در جستجوی رهبر همتبار مردمان دو طرف دیورند بود و این ادامه همان سیاست کهنه در رابطه به منطقه بود که با تاسف هنوز هم ادامه دارد. در درون حزب بنبست دیده میشد، اما کدام جریان نیرومند با برنامه التر ناتیف پیش از پلنوم هجده شکل نگرفته بود. خلقیها و برخی از «کهنهپیخان» قومگرا از جمع پرچمیها، تحرک بیشتر داشتند. جوانترها و منتقدان بیشتر در آستانه کنگره دوم حزب متبارز شدند. بنبست در داخل و بازسازی در شوروی، محرکهای مهم برای دگرگونیهای بزرگ فکری در بخش قابل ملاحظهای از اعضا و فعالان حزب شده بود.
۸صبح: ظاهرا مسکو پیش از خروج کامل نظامی، ارتش وقت را تقویت کرد و حتا برای دولت وقت ذخیرهگاه مواد غذایی ساخت؛ آیا دکتر نجیب پیش از خروج نظامی شووری، از نحوه تقویت ارتش و دولت از جانب شوروی راضی بود؟
فرید مزدک: دکتر نجیب از وضع اردو راضی نبود. او طرفدار حضور قسمی اردوی شوروی در افغانستان بود. تامین امنیت فرودگاهها و راه حیرتان- بگرام توسط شورویها، از خواستههای جدی دکتر نجیب بود که هیچگاه طرف قبول مسکو قرار نگرفت. طولانی شدن جنگ، نبود انگیزه برای جنگ بهویژه پس از اعلام سیاست مصالحه و آشتی ملی، اوجگیری مجدد اختلافات میان خلقیها و پرچمیها، کودتای تنی و نبود دید یکسان نسبت به مجاهدین، اردو را از درون خرد میکرد. حلقات مسول امور نظامی در دولت نسبت به متخصصین و فرماندهان دید متعصبانه داشتند که سبب پراکندگی نیروهای کارا و تضعیف روحیه میشد.
۸صبح: پس این واقعیت دارد که دکتر نجیب حتا در پایان سال ۱۳۶۸ از مسکو خواسته بود یک واحد از نیروهای ویژهاش را برای پشتیبانی از دولت او به قندهار بفرستد؟
فرید مزدک: بلی. دکتر نجیب در تمام دوران زمامداریاش کوشش کرد تا واحدهایی از ارتش شوروی را در کنار خود داشته باشد، گویا شواردنادزه ]آخرین وزیر خارجه اتحاد شوروی که بعدا رییسجمهور گرجستان شد[، هم در این مورد از او حمایت میکرد. خروج کامل نظامی شوروی، چیزی بود که به دکتر نجیب تحمیل شد.
۸صبح: چرا پیش از ۲۶ دلو سال ۱۳۶۷، یک توافق سیاسی برای پایان جنگ به دست نیامد؟ آیا در ژنو بحثی در مورد معضل دیورند شده بود؟
فرید مزدک: مسکو تلاشهای کابل برای نزدیکی با تنظیمهای «میانهرو» (حضرت مجددی، سیداحمد گیلانی و محمدی) را حمایت میکرد. یکبار هم به کمک مرحوم یاسر عرفات، دیدار با رهبران تنظیم حکمتیار را در بغداد مساعد ساخت. این دیدار را بعدها قذافی میزبانی کرد ولی به هیچ نتیجهای نرسید. شرایط آن روز بسیار پیچیده بود و قوتهای جهانی و منطقهای در مورد افغانستان دید واحدی نداشتند. در طرح توافقات ژنو صرف از اصطلاح سرحدات استفاده شده، نه دیورند که همانگونه به امضا رسید. عبدالوکیل، وزیر خارجه دولت افغانستان بر این بخش اعتراض داشت و نمیخواست توافقنامه را امضا کند اما موضع دکتر نجیب پذیرش بیچونوچرای طرح بود. اگر وکیل طرح را امضا نمیکرد، از رهبری هیات سبکدوش میشد و کس دیگر را برای امضای سند به ژنو میفرستادند. در ژنو به تمام مسایل در روابط دو طرف پرداخته نشده بود. در پایان هم تنها کابل و مسکو به آن عمل کردند و برای طرفهای دیگر اصلا مهم نبود.
۸صبح: روز ۲۶ دلو ۱۳۶۷ شما و دیگر سران حزب حاکم وقت، چه حسی داشتید؟
فرید مزدک: در آن روز حسهای متضادی داشتیم. عدهای به مصالحه و آشتی خوشبین بودند و عدهای هم فکر میکردند هیچگاه تنها گذاشته نخواهند شد. امید به عملی شدن برنامههای سازمان ملل، مشغولیت فکری طیف دیگری از افراد بود. ما با همین حسهای متضاد و متفاوت، به جنگ با دشواریهایی رفتیم که زمانطلب بودند و زمان در کنترول ما نبود.
۸صبح: امروز به رویداد بیستوشش دلو، چگونه نگاه میکنید؟
فرید مزدک: این ۲۶ سال یک بار دیگر نشان داد که هیچ جنگی خوب نیست. هیچ کشور و مردمی صرف به اتکای حمایت بیرونی نمیتواند خودش را بسازد. کشور ما بیشتر یک «موقعیت» بوده است و دولتها نتوانستند این «موقعیت» را درست وارد معاملههای بزرگ و کوچک کنند. ما از خود، وطن و منافع وطنی خویش دید و تعریف واحدی نداریم. مردمِ پُر از رنگارنگیهای فرهنگی و قومی هستیم و به ساختار سیاسی حافظ این رنگارنگی، نیاز داریم.
۸صبح: بهعنوان سوال آخر، آیا به واقع سقوط دکتر نجیب معلول فروپاشی شوروی بود و اگر این فروپاشی اتفاق نمیافتاد، دکتر نجیب دوام میآورد؟
فرید مزدک: دولت دکتر نجیب حداقل در کوتاهمدت سقوط نمیکرد، هرگاه شوروی در حمایت از آن باقی میماند، یا حامی دیگری جای آنرا میگرفت. اما بهوجود آمدن ثبات سیاسی و رشد اقتصادی به عوامل دیگر هم بستگی داشت که مهمترین آن گذار از جنگ به سیاستهای آرام در کشور و ایجاد یک اجماع جهانی و منطقهای در رابطه به افغانستان بود.
۸صبح: سپاس از شما.
فرید مزدک: سپاس.
مطالب مرتبط
0 comments:
Post a Comment