Friday, 27 February 2015



درخواست فوری از داعش
ناجح ابراهیم/ حسام الدین صدیقی



خواهشمندم : از رسول گرامی اسلامی- صلی الله علیه وآله وسلم -دوری گزینید واسم او را بر زبان جاری نسازید .. و یا از او سخن نگویید .. ونه حتی احادیثش یا زندگینامه اش را شرح ندهید… چرا که شما به سادگی و بدون هیچ مشکلی چهره مبارک او را زشت جلوه داده ،آن هم به بدترین شکلی که امکان دارد… و لباس سفید رسالتش را با ریختن خون های حرام لکه دار می نمایید و با جهل و حرکت‌های شورشی‌ تان “پیام رحمت و مهربانی” او را پنهان می سازید.
ای داعش ! خواهشمندم از ابراز نظرهای شخصیتان در مورد رسول گرامی اسلام – صلی الله علیه وآله وسلم – و رسالتش، خودداری نمایید و اجازه دهید خودش دربارهٔ خویشتن سخن بگوید… شما بدترین وکیل مدافعی هستید که می خواهد از اسلام “عدالت ورز” دفاع نماید… و خیانتکارترین تاجری هستید که با تلاش هایش تجارت پرمنفعت اسلام را به تجارتی ورشکسته و پژمرده تبدیل نموده، حتی در سرزمین های مسلمانان ، بگذریم از سرزمین های غیر مسلمین …در طول تاریخ اسلام هیچ کس همانند شما مردم را از نبی گرامی اسلام متنفر نساخته و ایجاد شک و تردید و سوال در بین مردم در مورد رسالت ایجاد نکرده است.
پیامبر اسلام -صلی الله علیه وآله وسلم – یکی از یارانش را که با طولانی کردن نماز سبب شده بود برخی، آن را رها کنند ، توبیخ نموده و فرمود : “برخی از شما مردم را از دین متنفر می سازید” ، پس اگر ایشان بودند و “داعشیان جاهل” را مشاهده می‌نمود، چه می فرمود، درحالیکه می دید داعشیان ،افراد بی‌گناه را پیوسته سر می‌برند ؟!
اى “داعش” از پیامبر اسلام – صلی الله علیه وآله وسلم- نقل قولی ننمایید وحتی اسم او را نیز برزبان جاری نسازید و از زندگینامه او هم سخن نگویید…
روزی پیامبر اسلام – صلی الله علیه و آله وسلم – پرندهٔ پریشان حالی را مشاهده نمود که اطرافش را می نگریست، پس فهمید که چه مشکلی دارد ، به اصحابش فرمود: چه کسی با برداشتن جوجه‌های این پرنده، او را پریشان ساخته است، جوجه‌هایش را به او باز گردانید…. پس یکی از اصحاب رفت ودرحالی آمد که جوجه‌های این پرنده را با خود به همراه داشت آمد .
ای “داعشیان” شما دیگر نباید از قرآن سخن گویید، قرآنی که شرم داشته جواز قتل اسرای جنگی را دهد، تا اینکه بهانه ای برای برخی ها جهت تعدی به اسرا نباشد . بلکه تنها موردی که اجازه داده است، آزادی اسرا در ازای منت گذاشتن و فدیه دادن بوده است. قرآن کریم فرموده است : پس از آن یا منت نهید [و رها کنید بدون فدیه‌] یا فدیه بستانید [و رها کنید]، تا اهل کارزار بارهای [سلاح‌] خود را فرو گذارد.
و مجازات سنگسار را به علت شدت و سنگینیش ، ذکر ننموده تا اینکه مورد سوء استفادهٔ هر حاکم ظالم و گروه فاجری قرار نگیرد.. به رغم اینکه مجازات های ذکر شده در سنت آمده است .
ای “داعش” .. پیامبراسلام – صلی الله علیه واله وسلم – را رها کنید و اجازه دهید رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ خودش از خویشتن و رسالتش برای دنیا سخن بگوید و ساحت مبارک ایشان را، به خاطر اهداف پست سیاسی خراب ننمایید.
ای “داعش” رسول الله -صلی الله علیه وآله وسلم – را رها سازید تا مردم را مژده دهد، تا زمانی که شما بر نفرت پراکنی پافشاری می کنید… او را رها کنید تا مردم را متحد کند، مادامی که از تفرقه افکنی بین امت اسلامی – عربی دست برنداشته اید…
او را رها کنید تا بنا کند، آنگاه که برای ویران سازی هرآنچه بنیان نموده ، کار می کنید … او را رها کنید تا رحم کند، تا زمانی که تخصصتتان در قساوت ،بی رحمی و سنگدلی استوار گشته و برآن اصرار می ورزید….
“پیامبری” که اهل بخشش و گذشت بوده را رها نمایید، چرا که گویا تا به حال آیه ای از عفو وگذشت هم نشنیده اید.
آیا تا به حال این آیات را شنیده اید : پس ( ای پیغمبر ! ) گذشت زیبائی داشته باش … و از ایشان درگذر و بگو سلام …
شرمنده ای “داعش” ، به‌ درستی که شما عفو و گذشت را نمی شناسید ،
آیا کسی درباره “عفو زیبا” با شما سخن گفته، عفو بدون عتاب و سرزنش ؟!
پیامبر اسلام – صلی الله علیه وآله وسلم- را رها سازید، تازمانی که قلب هایتان عاشق انتقام جویی است … او را رها سازید و فتنه ها و آتش های نفرت انگیزی را که هر روز روشن نموده، خاموش سازید. ای “داعش” چه نسبتی بین شما و رسول الله – صلی الله علیه وآله وسلم – وجود دارد ؟ درحالیکه هیچ نزدیکی، چه از باب معنوی و چه نسبی با او ندارید .. ونه دوستی و محبت … و نه پیروی و اطاعت نمودن … رسول الله – صلی الله علیه وآله وسلم – با صفت رحمت معرفی شده است ،آنچنان که قرآن می فرماید : و ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستاده ایم “،
درحالیکه شما خود را به گونه‌ای نمایش داده‌اید که گفته شده ” داعش از سوی شیطان ویرانگر فرستاده شده … تا برای جهانیان حامل انفجار باشد …وهمچنین سوزاندن ، نفرت پراکنی وذبح نمودن جهانیان .
چه ارتباطی میان شما و رسولی وجود دارد که مردم را به انتشار صلح و دوستی در بین یکدیگر تشویق می نمود .. درحالیکه شما پیروانتان را به نشر خرابکاری و سربریدن مردم دنیا ترغیب می کنید.
چه ارتباطی بین شما و رسول گرامی اسلام – صلی الله علیه وآله وسلم – وجود دارد ،درحالیکه او می فرماید « هرکس به برادر مسلمانش کافر بگوید به درستیکه که کفر به یکی از آن دو برمی گردد . در حالی که شما “۹۹ ” درصد مردم کره زمین و”۹۰″ درصد مسلمانان را تکفیر می کنید.
چه ارتباطی بین شما ورسول گرامی اسلام – صلی الله علیه وآله وسلم – وجود دارد، درحالیکه او می فرماید : “پس هرکسی اهل ذمه‌ای را بیازارد بدرستیکه من را آزرده است “… و شما نه اینکه آن ها را آزرده اید … بلکه آن ها را ذبح نموده و بدان افتخار هم می‌کنید.
چه ارتباطی بین شما ورسولی وجود دارد که می گوید “حق راه (مسیر عبور مردم) را رعایت کنید ” در حالیکه شما هرکس که مخالفتان بوده را ربوده اید و یا درخواست فدیه و یا اخاذی کرده اید و یا با ذبح نمودنشان درصدد لذت جویی برآمده اید.

چه ارتباطی بین شما و پیامبری وجود دارد که برای زنده نمودن مردم آمده است، قرآن کریم می فرماید : “و هرکس کسی را زنده بدارد مانند این است که همه مردم را زنده داشته باشد” در حالیکه شما مرگ و خرابکاری را در هر جایی گسترش می دهید.
چه ارتباطی بین شما ورسولی وجود دارد که خدا را نزد مردم محبوب می‌ساخت ، درحالیکه شما مردم را از خدایشان متنفر می‌کنید… او مردم را از شیاطین دور می نمود … در حالیکه شما کل شیاطین زمین را بر علیه مردم یاری می کنید .
چه ارتباطی بین شما ورسول گرامی اسلام –صلی الله علیه وآله وسلم – وجود دارد، درحالی که او مردم را به سوی بهشت دعوت ونزدیک می ساخت ،در حالیکه شما مردم را از بهشت دور می سازید … او مردم را از جهنم دور می ساخت در حالیکه شما مردم را به سوی آن وعده می دهید.
چه ارتباطی بین شما ورسولی وجود دارد که به همه پیامبران خدا احترام می گذاشت، درحالیکه امروزه مشاهده می شود شما قبور انبیا را منفجر کرده واز آن فیلم هم می گیرید وبدان افتخار می ورزید ؟
ای “داعشیان” خواهشمندم از رسول کریم – صلی الله علیه وآله وسلم – نقل قولی نمایید … چرا که هروقت شما خود را به کسی نزدیک و منسوب نمایید ،مردم از او دوری می کنند.
منبع:

http://www.almasryalyoum.com/news/details/660648






Wednesday, 25 February 2015

عفو بین الملل خواستار لغو حق وتو در برخورد با جنایت علیه بشریت شد




• عفو بین‌الملل اعضای دایم شورای امنیت را به پیگیری مقاصد سیاسی در برخورد با کشتار جمعی و نسل کشی متهم کرده است ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
چهارشنبه ۶ اسفند ۱٣۹٣ - ۲۵ فوريه ۲۰۱۵


یک سازمان مدافع حقوق بشر خواستار ممنوعیت کاربرد حق وتو در برخورد شورای امنیت سازمان ملل با جنایت علیه بشریت شده است. این سازمان همچنین از حرکت به سوی محدودیت آزادی بیان در روسیه و اوکراین ابراز نگرانی کرده است.

به گزارش بی بی سی عفو بین‌الملل در گزارش خود درباره وضعیت حقوق بشر در جهان در سال گذشته میلادی، پنج عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل را متهم کرده است که در مواردی، به جای حمایت از حقوق بشر از جمله حقوق غیرنظامیان در مناطق درگیری نظامی، از حق وتو برای پیشبرد منافع و پیگیری اهداف سیاسی خود بهره برداری کرده‌اند.
دبیرکل عفو بین الملل در بیانیه‌ای که همزمان با انتشار گزاش سالانه این سازمان منتشر شد، گفته است که شورای امنیت سازمان ملل "به نحوی رقت آور" در حمایت از غیرنظامیان گرفتار در مناطق درگیری مسلحانه شکست خورده است.
به عنوان یک راه حل، این سازمان توصیه کرده است که اعضای دایم شورای امنیت - آمریکا، بریتانیا، چین، روسیه و فرانسه - در رای‌گیری پیرامون قطع نامه‌های راجع به برخورد سازمان ملل متحد با کشتار جمعی و نسل کشی، حق وتو خود را نادیده بگیرند.
به عنوان یک نمونه از بهره‌برداری سیاسی از حق وتو در اینگونه موارد، عفو بین‌الملل یادآور شده است که روسیه کرارا مانع از اقدام موثر شورای امنیت در جلوگیری از خشونت و کشتار شهروندان غیرنظامی در جریان جنگ داخلی سوریه شده است.
به گفته این سازمان، در صورت تصویب چنین قطعنامه‌ای، ارجاع پرونده بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، به دادگاه کیفری بین‌‌المللی به اتهام کشتار مردم آن کشور، می‌توانست به نهادهای بین‌المللی امکان دهد کمک‌های بشردوستانه لازم را در اختیار شهروندان جنگ زده سوریه قرار دهند.
حوزه اختیارات دادگاه کیفری بین‌المللی رسیدگی به اتهامات کشتار جمعی، نسل کشی، جنایت علیه بشریت و جرایم جنگی است اما این دادگاه تنها دارای صلاحیت پیگرد متهمان در کشورهای امضاکننده معاهده تاسیس این دادگاه است. در مورد کشورهای دیگر مانند سوریه که عضو این پیمان نیستند، رسیدگی به چنین اتهاماتی مستلزم مصوبه شورای امنیت سازمان ملل است. از زمان آغاز بحران سیاسی در سوریه، روسیه به عنوان یکی از متحدان اصلی حکومت سوریه، با استفاده یا تهدید به استفاده از حق وتو، مانع از صدور محوز اقدام سازمان ملل در این مورد شده است.
عقو بین‌‌الملل در بخش‌های دیگری از گزارش سالانه خود، گفته است که برای قربانیان درگیری و خشونت سیاسی، سال گذشته میلادی "سالی فاجعه بار" بود و لازم است رهبران سیاسی جهان فورا برای "تغییر ماهیت" درگیری‌های مسلحانه اقدام کنند.
در این گزارش آمده است که در سال ۲۰۱۴، گروه موسوم به دولت اسلامی - داعش - که بخش‌هایی از خاک عراق و سوریه را در اشغال دارد، مسئول برخی از فجیع‌ترین موارد نقض خشونت‌آمیز حقوق بشر بود در حالیکه گروه اسلامگرای بوکو حرام در نیجریه نیز مرتکب جنایاتی هولناک علیه غیرنظامیان و شهروندان عادی شد.
عفو بین الملل از آوارگی و کشتار غیرمسلمانان به خصوص ایزدیان به دست نیروهای دولت اسلامی یاد کرده و آن را یکی از دردناک‌ترین موارد تعدی به حقوق اساسی بشر در سال گذشته توصیف کرده است.
به گفته این سازمان، از نظر شمار آوارگان و بیجاشدگان هم سال گذشته یکی از بدترین سال‌ها بود و چهار میلیون تن از شهروندان سوریه در اثر خشونت و ناامنی ناشی از جنگ داخلی آواره شدند و چند هزار تن از پناهجویان نیز در مسیر مهاجرت غیرقانونی به اروپا از طریق دریا، جان خود را از دست دادند. عفو بی‌‌الملل کشورهای ثروتمند غربی به خصوص کشورهای اروپایی را به خاطر کم توجهی به شرایط نگران کننده این گروه از پناهجویان هدف انتقاد قرار داده است.
عفو بین الملل در بخش دیگری از گزارش خود، طرف‌های درگیری در مناطق شرقی اوکراین را به کاربرد بمب خوشه ای متهم کرده است. معاهدات بین المللی کاربرد بمب خوشه ای ممنوع کرده است.
در این بخش از گزارش، همچنین از نشانه‌هایی از سانسور خبری در اوکراین ابراز نگرانی کرده و همچنین گفته است که دولت روسیه بر اقدامات خشونت آمیز خود در سرکوب مخالفان و منتقدان افزوده است.

Monday, 23 February 2015

جدال بر سر یک حق



شهرار دادور
اسفند ۳ام, ۱۳۹۳ روشنگری

در تاریخ فکر ، مقوله ی ” حق ” باید پرکشش ترین موضوع مجادله باشد ، زیرا که تا هنوز درهمۀ زمینه هایی که مربوط به زندگی انسان است ، تعریفی کامل ، بیّن و همه شمول از آن که جامعیت جوهری تعریف حق را داشته باشد ، نشده است . هنوز هم اینجا و آنجا نسبت به تعریف از آن مجادله و بحث هست .
حق عمدتاً با ” دارایی ـ مال ” و چگونگی دست یابی به آن ، دخل و تصرف درآن و ” موضوعیت ” آن توأم است . آنچه این مقوله را تا کنون به تعریفی نرسانده است که جامعیتی شمول پذیر از خود داشته باشد ، همانا اشکال متفاوت ” دارایی ـ مال ” است . به همان نسبت که دارایی ـ مال ـ دارای اشکال متفاوتی هست ، حق نیزاز جنبه های تعریف پذیریش به تفاوت می رسد . اما الزام تعریف حق وجود دارایی ـ مال است .
هگل در بند ۲ از پیشگفتار [ عناصر فلسفه ی حق ] می گوید : ” دانش حق ، همچون بخشی [ از فلسفه ] آغازگاهِ معینی دارد که همان نتیجه و حقیقت چیزی است که پیش از آن بوده است و آنچه که پیش از آن بوده ، حجت آن نتیجه است . پس ” مفهوم ” حق تا آنجا که مسئله ی دروجود آمدن ِ آن مطرح است ، در بیرون ازمحدوده ی دانش حق جای می گیرد . در این جا وجود آن مفروض است و باید داده به شمار آید ! ”
مفروض وجود ” کار ” حقیقت ِ [ چیزی ـ عنصری ] است که با ” کارگر ” قابل تعریف است . نیروی کار “فی نفسه “چیزی نیست که به مثابه ی ” دارایی ـ مال ” در حساب آید . این نیرو در حالت بالقوگی اش ، وجودی خنثی دارد . این نیرو در روند به کارگیریش است که ” بالنفسه ” می شود . در پروسه ی کار و تولید است که وجودی برای خود می شود . وجود کاردر شکل “کالا” ی تولید شده است که ” خارجیت ” پیدا می کند . این نیرو درعرصۀ تولید است که به “مبادله ” در می آید . مبادله عرصۀ خریدو فروش است . سرمایه دار با پول به بازار می آید و خریدار است . کارگربا نیروی کارش به بازار می رود و فروشنده است . این صورت از مبادله عرصه ای را می گشاید که از آن می توان به عنوان عرصۀ عرضه ی دو دارایی ـ مال ، به همدیگر نام برد .
حالا کارگر نیروی بالقوه اش را فعلیت می بخشد و از قِبل مصرف آن “کالا” تولید می شود . کالای تولید شده اگر چه دربازار به فروش می رسد و از تولید کننده اش [ کارگر ] جدا می گردد ، اما کار مصرف شده در آن ، به عنوان دارایی ـ مالِ ـ او “صورت عینی ” به خود گرفته است و به عنوان [ حجت و نتیجه ] ی ابژه ای که او است [ کارگر ] می تواند دارای ” حق ـ ی ” باشد .
قصدم این نیست که بحث حق را به حیطۀ تعاریف انتزاعی آن بکشانم ، تنها اشاره ام به این است که رابطۀ حق و دارایی ـ مال ، چگونه در این مورد خاص ، یعنی نیروی کار به عرصه منازعات تاریخی ـ اجتماعی و انسانی دوران مدرن وارد شده است . همین جا یادآوری کنم که باید مبنا را بر جدایی تعریف حق به عنوان مقوله ای [ موضوعه ] که مربوط به حیطه های زندگی انسانی و اجتماعی و تاریخی است از [ قانون طبیعی یا حق فلسفی ] دانست ، زیرا آنچه در تعریف از حق به عنوان مقولۀ [ موضوعه ] بودن آن است در برگیرنده ی سپهر هستی اجتماعی انسان است که در شاکله ی ” قوانین اجتماعی ” متبلور است .
تاریخ تحول و تکوین سرمایه داری به موازات گسترش و توسعه یافتگیش ، تاریخ تحول و تکوین جنبش های کارگری هم هست . سرمایه داری تنها شکل ساختار جامعه است که درآن نیروی کار وارد مبادله در بازار می شود . نیروی کار تنها در ساختار سرمایه دارانه ی تولید است که می تواند به عینیت یافتگی برسد . شکل کالایی تولید ” بازنمود ” نیروی کاری است که در آن است . نیروی کار گارگر جلوه ی بیرونی حقیقت وجودی [ چیزی ] است که متعلق به او است این [ چیزـ ی ، این عینیت یافتگی ] به مثابه ی [ دارایی ـ مال ] دارای ” حق ” است .
کار شمول بحث حق به مثابه ی پرداختن به مقوله ی [ اصول موضوعه ] است . زیرا هم شکل یافته است در کالا . “خارجیت “دارد . هم دارای محتوا است . در کارکرد” ارزش مصرفی و ارزش مبادله ای ” اش . و هم از درون رابطه ای اجتماعی بر می آید . ” رابطه ی تولید ” . لذا با این شاخصه ها تمام حقوقی را که در جامعه به مثابه ی [ حکم های قطعی که برای تصمیم گیری درعمل ضرور است ] را شامل می شود .
از همین رو است که باید تاریخ مبارزات کارگران را از بدو پیدایش سرمایه دارانه ی مناسبات اجتماعی ،علاوه بر مبارزه برای تأمین شرایط بهتر اقتصادی و معیشتی ، مبارزه برای دست یابی به تعریفی از” حق ” آن ها در برابر سایر حقوق اجتماعی و روابط فی مابین آن ها به مثابه ی فروشندگان کار و سرمایه داران به مثابه ی خریداران کار در حساب آورد .
در روزهای ۲۳ تا ۲۵ فوریه ۲۰۱۵ نشست فوق العاده ی [ سازمان جهانی کار [ I- L –O ] برگزار می شود . دراین نشست فوق العاده قرار است بحث بر سر [ حق اعتصاب ] کارگران باشد . اینکه آیا این حق باید وجود داشته باشد یانه موضوعی است که هنوز و پس از نزدیک به ۱۸۰ سال مبارزه کارگران برای احقاق آن در کنوانسیون های جهانی مربوط به حقوق کارگران برسر توضیح مصرح آن و فارغ از تفسیر و تعبیرها به نتیجه نرسیده است .
در روزهای ۲۳ تا ۲۵ فوریه ۲۰۱۵ تمامی کشورهای عضو سازمان جهانی کارشرکت دارند . دراین نشست که عنوان [ سمینار ] را برای آن برگزیده اند ، نمایندگان ” دولت ها ” کارگران کشورها ” و ” کارفرمایان ” در هیئت های جداگانه حضور خواهند داشت . از تاریچه ی تشکیل سازمان جهانی کار پرهیز می کنم . فقط همین قدر بگویم که پس از [معاهده ی ورسای ] و پایان جنگ جهانی اول ، درسال ۱۹۱۹ این سازمان به پیشنهاد نمایندگان کارگران از کشورهای انگستان ، فرانسه و آلمان و باتجربه هایی که تشکل های کارگری کشورهای خود داشتند ، تشکیل شد ، تا از حقوق اجتماعی ـ صنفی ـ و سیاسی کارگران در برابر حقوق اجتماعی ـ صنفی و سیاسی کافرمایان دفاع کند . با ایجاد و تشکیل ” سازمان ملل ” این سازمان [ I-L-O ] به یکی از سازمان های زیرمجموعۀ سازمان ملل تبدیل شد و سیاست های سازمان ملل را در عرصه عمومی مسائل جهانی پشتیبانی می کند و نسبت به تصمیمات آن مانند سایر سازمان های زیرمجموعه عمل می نماید .
آنچه که می خواهم به آن بپردازم موضوع نشست فوق العاده ی روزهای ۲۳ تا ۲۵ فوریه ۲۰۱۵ است . یکی از کنوانسیون های سازمان جهانی کار کنوانسیونی است به نام ” کنوانسیون ۸۷ ” . می دانیم که این سازمان امر مربوط به حقوق کارگران را نسبت به موضوعات مختلف اجتماعی آنان [ کار ] در گونه های مختلف ” شغلی ” به نسبت وضعیت و موقعیت کارگران در بازار کارطبقه بندی می کند و برای هرموقعیت شغلی [ حرفه ] بحث های مربوط به آن ها را جداگانه در شرایط بازار جهانی کار بررسی و مورد مداقه قرار می دهد . برای این کار کنوانسیون های مربوط به حرفه های مشخص را تصویب کرده است و بنا به شرایط و درخواست های کارگران به تصویب می رساند .
اما کنوانسیون ۸۷ وضعیتی کاملاً متفاوت و جداگانه دارد . وضعیت از اینقرار است که : اگر چه دراین مقاوله نامه به طور کلی برتمام جنبه های ” حقوقی ” کارگران تأکید می شود و حقوق صنفی ـ اجتماعی ـ و حتی سیاسی آنان به رسمیت شناخته می شود و اگر چه این حق که آنان باید ” سندیکاها ها ، اتحادیه ها ، ارگان های مربوط به [ زیست کار و زیست سیاست ] خود را داشته باشند ومی توانند نسبت به موقعیت خود به طور کلی و در وضعیت های سیاسی جوامع خود استقلال اراده و اختیار داشته باشند ، اما هنوز و پس از نزدیک به ۱۸۰ سال که از جنبش کارگری جهان می گذرد ، امر مربوط به [ حق اعتصاب ] لاینحل مانده است .
سازمان جهانی کار در درون خود کمیته ای دارد به نام [ ارگان کارشناسان ] Experts organisation . کار این کمیته این است که نظارت دارد بر رعایت مصوبات کنوانسیون های سازمان جهانی کار درکشورهای عضو نسبت به حق کارگران . کنوانسیون ۸۷ در سال ۱۹۴۸ به تصویب رسیده است . نظر این کمیته بر این است که در کنوانسیون ۸۷ [ حق اعتصاب ] کارگران به صراحت وجود دارد و باید به مثابه ی یک” ابزار قدرت ” در شرایط مشخص توسط آنان به کار گرفته شود . اما سازمان های مربوط به کارفرمایان و بعضاً ” دولت ها ” بر عدم صراحت این حق در این کنوانسیون نظر دارند و این حق را به رسمیت نمی شناسند و اگر هم ” ظاهراً ” آن را به رسمیت بشناسند در عمل نسبت به آن واکنش منفی دارند .
کمیته کارشناسان سازمان جهانی کار ،کنوانسیون ۸۷ و مسئله غامض حق اعتصاب مطروحه در آن را تا کنون چندین بار به عنوان موضوع اصلی بحث خود در سال های ۱۹۵۹ ـ ۱۹۷۳ ـ ۱۹۸۳ ـ ۱۹۹۴ ـ ۲۰۱۲ پیش کشیده است و هنوز نتوانسته است نسبت به جا انداختن آن به مثابه ی یک ” حق ” با دولت ها و اتحادیه های کارفرمایان به اجماعی برسد . نقش دولت ها در این میان گاهاً ” موذیانه ” و دورویانه است . آن ها پای خود را در این دعوا بیرون کشیده اند و فیصله ی کار را به کنار آمدن کارگران با کارفرمایان با همدیگر حواله می دهند ، اما در عمل هرجا که کارگران به اقدامی عملی برای تحقق خواست هایشان روی می آورند ، در لباس قیم و مسئولان حفظ امنیت عمومی وارد کارزار می شوند و عملاَ سمت منافع کارفرمایان را می گیرند .
نشست روزهای ۲۳ تا ۲۵ فوریه ۲۰۱۵ باردیگر خیز بلند و دیرپای کارگران است برای احقاق یک حق . کمیته ی کارشناسان اگر این اراده را به خرج دهد که درصورت عدم دسترسی به فهم صراحت حق اعتصاب وقانع کردن اتحادیه های کارفرمایان و برخی دولت ها که این حق را در کنوانسیون ۸۷ به رسمیت نمی شناسند ، خواستار ارجاع بررسی این موضوع به “دادگاه بین المللی لاهه ” گردد ، با توجه به اطمینان نظر خود بر وجود صراحت چنین حقی در کنوانسیون ۸۷ ، آنگاه و در صورت رأی مثبت دادگاه بین المللی ، گامی سترگ ، بلند و جانانه درجهت برآورده کردن حقی برداشته است که بیش از ۱۸۰ سال مبارزه خونین ، قهرآمیز و انقلابات عظیمی را پشتوانه ی مبارزه اش دارد .
جالب است بدانید : بیشتر کشورهای افریقایی ، آسیایی ، امریکا ی لاتین وامریکا چه عمدتاً در شکل نمایندگی دولتی و چه در شکل نمایندگان کارفرمایان ، نسبت به عدم پذیرش این حق [ حق اعتصاب ] نظر مساعد دارند . اتحادیه های کارفرمایان ” سوئد ـ انگلیس ” بسیار نسبت به این نشست و مطرح شدن موضوع ” حق اعتصاب ” عصبانی هستند . کشورهای عضو اتحادیه اروپا ، کشورهای اسکاندیناوی ، کشورهای جنوب اروپا و اروپای مرکزی نسبت به نوعی سازش و رسیدن به نتیجه ای قابل قبول خوش بین هستند و به طور واقعی دوست ندارند حل مسئله به دادگاه بین المملی لاهه ارجاع داده شود . چه در آن صورت جز سرافکندگی برای آنان دربرنخواهد داشت .

شهرار دادور ـ استکهلم
۲۱ فوریه ی ۲۰۱۵
۲ اسفند ۱۳۹۳


Saturday, 21 February 2015

گوشه از رازهاي پنهان بعضي از مجاهد نماهارا در لينك ذيل بخوانيد


تاسف آور اين است كه يكعده از جوانان بدون آگاهي از عملكردهاي اصلي رهبران، گلو پاره ميكنند در دفاع از آنها.





Ahmad Raschid Azizi‎کمیسیون صلح وآزادی برای افغانستانThe Commission for Peace and Freedom in Af
سیاف از کدام درد می نالد؟/ وحيد مژده
نشرونکی: ژمن 2015/02/21
وحید «مژده»
سخنان اخیر استاد سیاف در رابطه به حضور جاسوسان در کابل و ادعای وی مبنی بر اینکه اعلامیه های ملامحمد عمر در وزیراکبرخان نوشته می شود، توجه بسیاری را برانگیخت. وی قبلا هم به وجود کسانی در کابل اشاره کرده بود که از خاک جبار «منطقه ای در حومهء کابل» انتحاری ها را با موتر های سیاه به شهر کابل انتقال می دهند.
من نمی خواستم بر سخنان استاد تبصره ای داشته باشم. چندسال قبل وقتی استاد در یک مصاحبه گفت که حضور امریکا در افغانستان مشروع است زیرا این حضور به خواست شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفته است، من در مورد این سخن وی به سخنانش در زمان جهاد اشاره نمودم که می فرمود سازمان ملل وسیلهء دست امریکا و اسرائیل است و با همین استدلال ماموریت بنین سیوان را یک توطئه از جانب دشمنان اسلام می خواند. استاد دو تن از دوستان را نزد من فرستاد و از من خواست که دیگر در مورد وی سخنان منفی ننویسم و حربه بدست «کمونیست ها» ندهم زیرا کمونیست ها از آن سوء استفاده می کنند!
از آن ببعد من نخواستم مزاحم استاد شوم وحتی زمانیکه یکی از دوستان که بیوگرافی و کارنامه های رهبران جهاد را در کتابی تحت عنوان «تذکرة الاشقیا» گرد آورده بود به من سپرد تا در آن خاطرات خود را نیز علاوه نموده و در مورد اصلاح مطالب آن نظر بدهم. من در آن کتاب به مطالبی که نویسنده از دوران زندان دهمزنگ از زبان شهید محمد کاظم شارقی و شهید مولوی عبدالغفور پروانی در مورد استاد سیاف نوشته بود اعتراض کردم و گفتم که باید این مطالب را از آن کتاب حذف نماید که مغایر عفت کلام است. روایت ضعیفی از قول مرحوم مولوی تره خیل را که جد استاد را تازه مسلمانی از اهل هنود بنام «چندل بائی» خوانده بود نیز زاید از بحث دانستم و مشورت به حذف آن دادم. در این کتاب منتشر ناشده، شرح حال و کارنامهء استاد سیاف به شیوهء نگارش کتاب «تذکرة الاولیا» از شیخ فرید الدین عطار با این جملات آغاز می شد:
آن شقاوت پیشهء دوران، آن گرگ درنده در جامهء چوپان… آن زمین خور بی انصاف، عبدرب الرسول والسیاف. مظالم او بسیار است و مکاید او بی شمار که همه در این مختصر نگنجد. پس به اندکی اکتفا می کنیم که عاقلان را اشارتی کافیست…
و البته آنچه در آن اندکی گنجیده نیز برای شناخت استاد کفایت می کند. از آن جمله:
سیاف چگونه رهبر شد؟
همکاری سیاف در انتقال خانوادهء حفیظ الله امین به غرب.
نقش سیاف در بمیان آمدن القاعده.
کمک های سیاف به طالبان برضد حکمتیار و مزاری.
دعوت از اسامه برای بازگشت به افغانستان درسال 1996.
نقش سیاف در ترور احمدشاه مسعود…
که اگر فرصتی بود در آینده به هرکدام از این موضوعات پرداخته خواهد شد.
اما سخنان استاد با ادعای واهی نوشته شدن اعلامیه های ملامحمد عمر در وزیر اکبرخان موجب شد تا عده ای با استناد به سخنان گهربار ایشان، مرا مورد عنایت فحش و دشنام قرار دهند. برای من هم قابل تحمل نبود که حتی زنان بدکاره نیز به دفاع از سخنان استاد برخیزند و اتهام ناروا بر من ببندند و من خاموش باقی بمانم.
اما حقیقت چیست و چرا سیاف بصورت مبهم از بقول خودش حضور جاسوسان سخن می گوید اما از آنان نام نمی برد؟ این شخص که هم انتحاری ها را از خاک جبار به کابل انتقال می دهد و هم اعلامیه های ملاعمر را در وزیراکبرخان می نویسد کیست؟ سوال دیگر اینست که آیا واقعا استاد از درد وطن این سخنان را برزبان می آورد یا درد در جای دیگری است؟
مجاهدین سابق بخوبی می دانند که شخصی که استاد به وی اشاره دارد، کسی جز انجنیر احمدشاه احمدزی نیست. انجنیر احمدشاه روزگاری از دوستان نزدیک استاد سیاف بود بحدی که استاد بعد از اینکه تنظیم اتحاد اسلامی برای آزادی افغانستان را بوجود آورد، وی را بحیث معاون خود برگزید. انجنیر احمدشاه در حکومت استادربانی به نمایندگی از تنظیم استاد سیاف حتی در مقام صدراعظم نیز ایفای وظیفه نمود.
اما مشکل استاد با این شخص چگونه بمیان آمد و روابط چرا تیره شد؟ برای روشن شدن حقایق به دورانی برمی گردیم که دولت داکتر نجیب الله سرنگون شد و حکومت مجاهدین در کابل بمیان آمد. در آن زمان در پیشاور تعداد زیادی از مجاهدین عرب با خانواده های شان زندگی می کردند که به اشارهء امریکا، تحت فشار پاکستان قرار داشتند. کشور های متبوع این افراد نیز حاضر به پذیرفتن آنان نبودند زیرا نمی خواستند تا تجربهء جهاد افغانستان به کشور های نفت خیز عرب منتقل گردد.
نماینده هائی از مجاهدین عرب نزد استاد سیاف رفتند و گفتند که به دلیل سهم گیری در جهاد افغانستان، جز در این کشور، در هیچ جای دیگر دنیا پناهگاهی برای ما وجود ندارد بنابراین می خواهیم در افغانستان که بخاطرش در کنار شما قربانی دادیم، زندگی کنیم. سیاف به آنان وعده داد که از استاد ربانی خواهد خواست تا به آنها تابعیت افغانستان بدهد و این کار نیز صورت گرفت. استاد ربانی به انجنیر احمدشاه که وزیر داخله بود دستور داد تا به تعداد زیادی از این افراد تذکرهء تابعیت افغانستان بدهد.
تعدادی از این افراد تقاضا داشتند تا در کابل خانه بخرند. استاد سیاف به آنها گفت که پول های خود را از طریق انجنیر بشیر به انجنیر احمدشاه بفرستند. این عرب ها ملکیت های خود را در کشور های خودشان فروختند و پول آنرا به پیشاور انتقال دادند. انجنیر احمدشاه در آن زمان تعدادی خانه در کابل برای این افراد خریداری کرد و در نتیجه شایع شد که انجنیر احمدشاه در کابل دهها خانه برای خود خریداری کرده است.
با بقدرت رسیدن طالبان در کابل، انجنیر احمدشاه به خارج از کشور و استاد سیاف به شمال افغانستان رفتند تا اینکه سرانجام دولت طالبان سرنگون شد و هردو به کابل برگشتند. بعد از مدتی استاد سیاف از انجنیر احمدشاه خواست تا تمام این خانه ها را که با پول عربها خریداری شده و قباله هایش بنام انجنیر احمدشاه بود به وی تحویل دهد. انجنیر احمدشاه به وی گفت که این خانه ها ملکیت شخصی مجاهدین عرب است که در کنار ما جهاد کردند اما استاد گفت که مالکان این خانه ها همه تروریست اند و اگر به افغانستان بیایند، باید دستگیر شده و به امریکا سپرده شوند.
انجنیر احمدشاه حاضر شد تا این ملکیت ها را با سیاف نصف نماید اما جناب استاد استدلال می کرد که من تو را به عرب ها معرفی کرده بودم و آنها با اطمینان من به تو پول دادند بنابراین تمام این خانه ها متعلق به من است.
این کشمکش چند سال بطول انجامید تا اینکه یک جرگه از هر دو جانب صلاحیت گرفت و فیصله نمود که استاد از میان این خانه ها سهم خود را بشکل دلخواه انتخاب نماید. استاد خانه هائی را که در موقعیت های خوب شهر کابل قرار داشتند برای خود انتخاب کرد اما باز هم از این فیصله راضی نیست زیرا فکر می کند که بعضی ملکیت های دیگر از جمله خانهء شخصی انجنیر احمدشاه در وزیراکبرخان هم با پول اسامه بن لادن بعد از بازگشت وی از سودان خریداری شده و باید به جناب استاد داده شود. به همین دلیل اکنون استاد از راه های مختلف انجنیر احمدشاه را زیر فشار قرار می دهد تا این خانه را هم بدست آورد. اشارهء وی به نوشته شدن اعلامیه ها در وزیراکبرخان اشاره به همین خانه دارد!
کسانی که از اصل جریان مطلع نیستند، سخنان تند جناب استاد را ناشی از جاسوس ستیزی وی می دانند اما کسی که خود داروندار امروز خود را مدیون خدمت به شبکه های استخباراتی سعودی، پاکستان و سازمان سیا است و دوستی نزدیک وی با شهزاده ترکی الفیصل و شهزاده سلطان بن عبدالعزیز در دوران جهاد بر هیچ مجاهدی پوشیده نبود که همین ارتباطات روزگاری او را به مقام ریاست اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان رسانید، چنین شخصی امروز دیگران را به جاسوس بودن متهم می سازد.
جالب است که او از دولت می خواهد تا طالبان را «خوب بکشند» اما موسی خان اکبرزاده والی سیاف در غزنی سخنگوی داعش را بعنوان سکرتر خود استخدام می نماید و استاد در این مورد چیزی نمی گوید!
این مقال را با این نصیحت از گلستان شیخ اجل سعدی به پایان می برم که موافق حال استاد است:
هندوئی نفت اندازی همی آموخت. حکیمی گفت: ترا که خانه نئین است، بازی نه این است!
تا ندانی که سخن عین صوابست مگوی
وآنچه دانی که نه نیکوش جوابست مگوی
یار زنده صحبت باقی!


Thursday, 19 February 2015

هیچ جنگی خوب نیست



سه شنبه ۲۸ دلو ۱۳۹۳ - مصاحبه‌کننده: فردوس کاوش

مصاحبه ۸صبح با فرید مزدک، از چهره‌های کلیدی حزب دموکراتیک خلق، به مناسبت ۲۶ دلو

۲۶ دلو سال روز خروج ارتش سرخ یکی از رویداد‌های مهم تاریخ سیاسی سه دهه‌ی اخیرافغانستان است. تبعات این رویداد حالا هم برسیردگرگونی اوضاع در کشور ما محسوس است. به این بهانه با فرید مزدک ازرهبران کلیدی حزب دموکراتیک خلق مصاحبه کرده‌ایم. فرید مزدک در نوجوانی به جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق پیوست و با لشکرکشی شوروی به افغانستان منشی سازمان جوانان این حزب شد. او از آن زمان تا سقوط دکترنجیب درتصمیم گیری‌های کلان حاکمیت وقت نقش کلیدی داشت. افکارسیاسی آقای مزدک حالا دچارتغییرشده ونگاه انتقادی به آن دوران دارد.
۸صبح: از نگر شما چرا شوروی به افغانستان لشکرکشی کرد؟

فرید مزدک: می‌خواهم کمی‌به عقب بروم تا برسم به پاسخ اصلی سوال. از آغاز دهه‌ی ۷۰ میلادی نظام سلطنتی به بن‌بست رسیده بود. اوج‌گیری فعالیت‌های جریان‌های سیاسی، افزایش نسبی نقش پارلمان و تشدید رقابت‌ها و اختلافات میان جناح‌های سیاسی در خانواده سلطنتی و ترس و بیچارگی شاه، در مدیریت دهه‌ی دموکراسی حل این همه چالش و دشواری را ناممکن می‌ساخت. روی کارآمدن محمد داوود و تلاش شتاب‌زده‌ی غرب، ایران و عربستان سعودی به دور ساختن افغانستان از ساحه‌ی تاثیر شوروی آن‌هم بدون دادن تضمین‌های لازم اقتصادی و سیاسی، کشور را به‌سوی هرج‌ومرج و بی‌ثباتی برد که تا حال ادامه دارد. این وضعیت وقتی به بدترین حالت رسید که «انقلاب ثور» اتفاق افتاد و قدرت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان تحمیل شد. عاقبت‌نیندیشی و غفلت کرملین‌نشینان، خامی ‌رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان و ماجراجویی‌های تره‌کی و امین بحران را به مرحله انفجاری و خطرناک رسانده بود. دولت خلقی به‌ویژه پس از حوادث خونین هرات، می‌کوشید تا مداخله بیشتر شوروی را برای حل دشواری‌های امنیتی و سرکوب مخالفت‌های مردم جلب کند. دولت شوروی پس از انقلاب ۲۲ دلو ایران گمان می‌کرد که امریکایی‌ها با دور ساختن افغانستان از ساحه کنترول آن‌ها، ضایعه از دست دادن رضا شاه پهلوی را جبران می‌کنند. ادامه این حالت به لشکرکشی شوروی به افغانستان انجامید و این همان چیزی بود که طرف دیگر جنگ سرد آرزو داشت. آنچه ما پس از این رویداد داریم، بی‌ثباتی، هرج‌و‌مرج، جنگ و ویرانی است.
۸صبح: یعنی هدف اصلی شوروی، نجات حزب دموکراتیک خلق بود، نه رسیدن به آب‌های گرم؟

فرید مزدک: رسیدن شوروی به آب‌های گرم بیشتر یک افسانه بوده تا واقعیت. در اعلامیه «تاس» به مناسبت ورود قطعات نظامی شوروی به افغانستان، تامین امنیت سرحدات جنوبی شوروی دلیل عمده و اصلی معرفی شده است. البته جلوگیری از سقوط دولت کابل هم یکی از اهداف بود. برای مسکو حتمی‌ نبود که حزب دموکراتیک در قدرت باشد. شوروی‌ها یک دولت دوست در کابل می‌خواستند. آن‌ها در همان بحبوحه بزن‌وببند دولت تره‌کی می‌خواستند نوراحمد اعتمادی را به حیث زعیم مطرح کنند. بعد امین او را کشت… شاید هم به همین دلیل کشت.
۸صبح: این واقعیت دارد که پیش از لشکرکشی شوروی، ببرک کارمل با خلقی‌های طرفدار تره‌کی روی تشکیل دولت جانشین امین به توافق رسیده بود؟

فرید مزدک: پرچمی‌ها پس از قتل تره‌کی توانستند روی همکاری خلقی‌ها حساب کنند، اما تا لشکرکشی شوروی، همکاری میان‌شان صورت نگرفته بود. بیشتر خلقی‌ها زیر ضربه امین قرار داشتند. اما برخی از چهره‌های مهم آن‌ها در اختیار شوروی‌ها بودند. به‌ویژه حضور ۴ وزیر خلقی (اسدالله سروری، سید محمد گلاب‌زوی، محمداسلم وطنجار و شیرجان مزدوریار) در پناهگاه‌های مسکو، استفاده از آن‌ها را در براندازی حاکمیت امین ممکن می‌ساخت. در اصل پرچمی‌ها و خلقی‌ها دو نیروی با هم ناجور و دو منتالیته متفاوت بودند. آنچه آن‌ها را به هم پیوند می‌داد وابستگی‌های رنگارنگ‌شان به مسکو بود و دیده شد که موازی با تضعیف حضور و کنترول شوروی‌ها بر افغانستان، این دو جریان بیشتر به‌سوی دشمنی با هم گام برداشتند.
۸صبح: گفته می‌شود که دولت ببرک کارمل و شوروی تصور می‌کردند که ظرف شش تا هشت ماه، مقاومت مخالفان‌شان را درهم می‌شکنند و ثبات را برقرار می‌سازند؛ آیا به واقع چنین بود؟

فرید مزدک: آری. در حزب دموکراتیک خلق افغانستان تصور همین‌گونه و بسیار خوشبینانه بود. درک کابل از حامیان و مخالفانش سطحی و آگنده با احساسات بود. آن‌ها قدرت عظیم نظامی شوروی را در کنار خود می‌دیدند، اما باور بربادرفته‌ی مردم نسبت به حزب دموکراتیک و دولت را نمی‌دیدند و هم‌چنان به حجم بی‌نهایت بزرگ کمک‌های مالی و نظامی ‌حامیان مجاهدین توجه نمی‌کردند. اما کرملین در این مورد نظر و دیدگاه یگانه نداشت. دست‌اندرکاران امور اقتصادی بیشتر در همان خط الکسی کاسیگین، نخست‌وزیر شوروی قرار داشتند که برعکس نظامی‌ها، مداخله‌ ارتش سرخ را ترجیح نمی‌دادند. گذشت زمان به درستی موضع آن‌ها صحه گذاشت. به همین سبب با آمدن «اندروپوف» بر راس قدرت، مسکو بحث خروج نظامی‌ از افغانستان را مطرح کرد که با واکنش موافق و مساعد از جانب امریکایی‌ها مواجه نشد. امریکایی‌ها می‌خواستند، شوروی‌ها را در افغانستان نگهدارند، تا ارتش سرخ بیشتر آسیب ببیند.
۸صبح: چرا تلاش‌های ببرک کارمل، برای تقویت پایگاه اجتماعی حزب و دولت، ناکام ماند و حتا نتوانست حمایت «چپ محکوم» را جلب کند؟

فرید مزدک: تقویت پایگاه اجتماعی حزب و دولت در حضور نظامی شوروی و ادامه خونین جنگ ویرانگر، خیالی بیش نبود. آنچه که نظام تره‌کی و امین بر سرِ مردم و جریان‌های سیاسی به شمول «چپی»ها آورده بودند، ایجاد فضای اعتماد و همکاری با آن‌ها را ناممکن می‌ساخت. تقویت پایگاه اجتماعی حاکمیت بیشتر بر تجارب حزب کمونیست شوروی در کشورهای آسیای میانه نگاه داشت که برای شرایط کشور ما درست و مناسب نبود.
۸صبح: گفته می‌شود که حضور انبوه مشاوران شوروی در هر اداره، قرارگاه و دفتر هم به‌جای این‌که مفید واقع شود، منجر به تضعیف نظام وقت شد؛ این ارزیابی درست است؟

فرید مزدک: بلی. از آن‌جایی که کانسپت از بنیاد درست طرح نشده بود، با افزایش مشاور و متخصص نمی‌شد کار را بهبود بخشید. تیم‌های مشاوران، در حقیقت دولتی در درون دولت شده بودند. در آن سال‌ها ما را یک نوع ترس از تنهایی، خودکفایی و بی‌مشاور ماندن، فرا گرفته بود و هم‌چنین، نهاد بدون مشاور ناتوان و کم‌حیثیت معلوم می‌شد.
۸صبح: چرا اتحاد شوروی و دولت وقت به زودی در برابر مخالفان‌شان زمین‌گیر شدند، آیا علت صرف حمایت بیرونی مخالفان بود؟

فرید مزدک: مسکو و کابل در آن سال‌ها به جنگ مصروف بودند و جنگ به تنهایی راه‌حل نبود. حضور نظامی شوروی در افغانستان، بن‌بست در رشد اقتصادی، حوادث طبیعی در ارمنستان و انفجار چرنوبیل، شوروی را مجبور می‌ساخت تا به دگرگونی‌های بنیادی در ساختار خویش و هم‌چنان در مناسبات خود با جهان دست بزند. حل نظامی ‌ناممکن بود و از جانب دیگر پیشبرد جنگ با نیروهای پراکنده که با شیوه‌های پارتیزانی مبارزه می‌کردند و از حمایت قوی مالی- تخنیکی برخوردار بودند، فرسایشی شده بود. شوروی‌ها افغانستان را چون «زخم خونین» بر پیکر خویش می‌دیدند؛ زخمی‌ که با بحران و نارسایی‌های دیگر ساختاری، نظام شوروی را به‌سوی زمین‌گیر شدن می‌برد.
۸صبح: این درست است که ببرک کارمل، با خروج نیروهای شوروی مخالف بود و در این مورد با گرباچف مشاجره کرده بود؟

فرید مزدک: بلی. ببرک کارمل مخالف خروج بدون قید و شرط نظامی‌های شوروی از افغانستان بود. او به مسکو و تیم گرباچف باور خویش را از دست داده بود. او حس می‌کرد که مسکو در یک معامله‌ی خطرناک با امریکا، منافع کابل را پامال می‌کند. پس از امضای توافقات ژنو تنها کابل و مسکو به رعایت آن پابند ماندند و این حالت، کابل را در وضعیت وخیم قرار داد.
۸صبح: پلنوم هجدهم چه داستان دارد؟ دکتر نجیب صرف انتخاب گورباچف بود یا جریانی نیرومند در درون حزب از تغییر رهبری حمایت می‌کرد؟

فرید مزدک: تغییر رهبری در کابل بخشی از برنامه خروج بود و توسط شوروی‌ها عملی شد. در این زمینه نیز شوروی‌ها دید واحدی نداشتند. نظامی‌ها «سروری» و «کاروال» را به‌جای کارمل در نظر داشتند ولی «کی‌جی‌بی» و وزارت خارجه، از دکتر نجیب حمایت می‌کردند. مسکو در جستجوی رهبر هم‌تبار مردمان دو طرف دیورند بود و این ادامه همان سیاست کهنه در رابطه به منطقه بود که با تاسف هنوز هم ادامه دارد. در درون حزب بن‌بست دیده می‌شد، اما کدام جریان نیرومند با برنامه التر ناتیف پیش از پلنوم هجده شکل نگرفته بود. خلقی‌ها و برخی از «کهنه‌پیخان» قوم‌گرا از جمع پرچمی‌ها، تحرک بیشتر داشتند. جوان‌ترها و منتقدان بیشتر در آستانه کنگره دوم حزب متبارز شدند. بن‌بست در داخل و بازسازی در شوروی، محرک‌های مهم برای دگرگونی‌های بزرگ فکری در بخش قابل ملاحظه‌ای از اعضا و فعالان حزب شده بود.
۸صبح: ظاهرا مسکو پیش از خروج کامل نظامی، ارتش وقت را تقویت کرد و حتا برای دولت وقت ذخیره‌گاه مواد غذایی ساخت؛ آیا دکتر نجیب پیش از خروج نظامی ‌شووری، از نحوه تقویت ارتش و دولت از جانب شوروی راضی بود؟

فرید مزدک: دکتر نجیب از وضع اردو راضی نبود. او طرفدار حضور قسمی ‌اردوی شوروی در افغانستان بود. تامین امنیت فرودگاه‌ها و راه حیرتان- بگرام توسط شوروی‌ها، از خواسته‌های جدی دکتر نجیب بود که هیچ‌گاه طرف قبول مسکو قرار نگرفت. طولانی شدن جنگ، نبود انگیزه برای جنگ به‌ویژه پس از اعلام سیاست مصالحه و آشتی ملی، اوج‌گیری مجدد اختلافات میان خلقی‌ها و پرچمی‌ها، کودتای تنی و نبود دید یک‌سان نسبت به مجاهدین، اردو را از درون خرد می‌کرد. حلقات مسول امور نظامی‌ در دولت نسبت به متخصصین و فرماندهان دید متعصبانه داشتند که سبب پراکندگی نیروهای کارا و تضعیف روحیه می‌شد.
۸صبح: پس این واقعیت دارد که دکتر نجیب حتا در پایان سال ۱۳۶۸ از مسکو خواسته بود یک واحد از نیروهای ویژه‌اش را برای پشتیبانی از دولت او به قندهار بفرستد؟

فرید مزدک: بلی. دکتر نجیب در تمام دوران زمامداری‌اش کوشش کرد تا واحدهایی از ارتش شوروی را در کنار خود داشته باشد، گویا شواردنادزه ]آخرین وزیر خارجه اتحاد شوروی که بعدا رییس‌جمهور گرجستان شد[، هم در این مورد از او حمایت می‌کرد. خروج کامل نظامی ‌شوروی، چیزی بود که به دکتر نجیب تحمیل شد.
۸صبح: چرا پیش از ۲۶ دلو سال ۱۳۶۷، یک توافق سیاسی برای پایان جنگ به دست نیامد؟ آیا در ژنو بحثی در مورد معضل دیورند شده بود؟

فرید مزدک: مسکو تلاش‌های کابل برای نزدیکی با تنظیم‌های «میانه‌رو» (حضرت مجددی، سیداحمد گیلانی و محمدی) را حمایت می‌کرد. یکبار هم به کمک مرحوم یاسر عرفات، دیدار با رهبران تنظیم حکمتیار را در بغداد مساعد ساخت. این دیدار را بعدها قذافی میزبانی کرد ولی به هیچ نتیجه‌ای نرسید. شرایط آن روز بسیار پیچیده بود و قوت‌های جهانی و منطقه‌ای در مورد افغانستان دید واحدی نداشتند. در طرح توافقات ژنو صرف از اصطلاح سرحدات استفاده شده، نه دیورند که همان‌گونه به امضا رسید. عبدالوکیل، وزیر خارجه دولت افغانستان بر این بخش اعتراض داشت و نمی‌خواست توافق‌نامه را امضا کند اما موضع دکتر نجیب پذیرش بی‌چون‌وچرای طرح بود. اگر وکیل طرح را امضا نمی‌کرد، از رهبری هیات سبک‌دوش می‌شد و کس دیگر را برای امضای سند به ژنو می‌فرستادند. در ژنو به تمام مسایل در روابط دو طرف پرداخته نشده بود. در پایان هم تنها کابل و مسکو به آن عمل کردند و برای طرف‌های دیگر اصلا مهم نبود.
۸صبح: روز ۲۶ دلو ۱۳۶۷ شما و دیگر سران حزب حاکم وقت، چه حسی داشتید؟

فرید مزدک: در آن روز حس‌های متضادی داشتیم. عده‌ای به مصالحه و آشتی خوشبین بودند و عده‌ای هم فکر می‌کردند هیچ‌گاه تنها گذاشته نخواهند شد. امید به عملی شدن برنامه‌های سازمان ملل، مشغولیت فکری طیف دیگری از افراد بود. ما با همین حس‌های متضاد و متفاوت، به جنگ با دشواری‌هایی رفتیم که زمان‌طلب بودند و زمان در کنترول ما نبود.
۸صبح: امروز به رویداد بیست‌وشش دلو، چگونه نگاه می‌کنید؟

فرید مزدک: این ۲۶ سال یک بار دیگر نشان داد که هیچ جنگی خوب نیست. هیچ کشور و مردمی‌ صرف به اتکای حمایت بیرونی نمی‌تواند خودش را بسازد. کشور ما بیشتر یک «موقعیت» بوده است و دولت‌ها نتوانستند این «موقعیت» را درست وارد معامله‌های بزرگ و کوچک کنند. ما از خود، وطن و منافع وطنی خویش دید و تعریف واحدی نداریم. مردمِ پُر از رنگارنگی‌های فرهنگی و قومی هستیم و به ساختار سیاسی حافظ این رنگارنگی، نیاز داریم.
۸صبح: به‌عنوان سوال آخر، آیا به واقع سقوط دکتر نجیب معلول فروپاشی شوروی بود و اگر این فروپاشی اتفاق نمی‌افتاد، دکتر نجیب دوام می‌آورد؟

فرید مزدک: دولت دکتر نجیب حداقل در کوتاه‌مدت سقوط نمی‌کرد، هرگاه شوروی در حمایت از آن باقی می‌ماند، یا حامی ‌دیگری جای آن‌را می‌گرفت. اما به‌وجود آمدن ثبات سیاسی و رشد اقتصادی به عوامل دیگر هم بستگی داشت که مهم‌ترین آن گذار از جنگ به سیاست‌های آرام در کشور و ایجاد یک اجماع جهانی و منطقه‌ای در رابطه به افغانستان بود.

۸صبح: سپاس از شما.
فرید مزدک: سپاس.
مطالب مرتبط

Monday, 16 February 2015

الاخبار: غرب از گزینه برکناری اسد دست کشید

منتشر شدهدر۲۸٫ بهمن ۱۳۹۳ von مجله هفته - در سرتیتر, مطالب دریافتی // ۰ نظر

اظهارات استفان دی مستورا نماینده دبیر کل سازمان ملل متحد در امور سوریه در مورد اینکه بشار اسد همچنان رئیس جمهور سوریه و جزئی از راه حل بحران این کشور است، به معنی عقب گرد بین المللی از برکناری بشار اسد است.

به گزارش روزنامه الاخبار، اظهارات استفان دی مستورا نماینده دبیر کل سازمان ملل مبنی بر اینکه بشار اسد همچنان رئیس جمهور سوریه و جزئی از راه حل بحران این کشور است، به معنی عقب گرد بین المللی از تفکر برکناری بشار اسد است.

دی مستورا در بخش دیگری از اظهارات خود گفت: بخش گسترده ای از خاک سوریه همچنان تحت کنترل دولت است.

به عبارت بهتر اذعان به اینکه اسد بخشی از راه حل بحران سوریه است با لحنی توام با اندکی شرم به این معنی است که اسد و متحدانش به راه حل بحران تبدیل شده اند.

علاوه بر این اظهارات دی مستورا به این معنی است که چه بسا توافق اتمی ایران و غرب سریع تر از آنچه دشمنان تصور می کردند، رو به جلو در حرکت است.

سوم اینکه آمریکا و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) مخالفان میانه رو و غیره را که به ویرانی سوریه و درد و رنج مردم آن توجهی ندارند، در میان راه و روی تکه های پاره پاره به اصطلاح حل و فصل بحران، رها کرده‌اند.

در بحبوحه این تحولات باید توجه کسانی که روند تحولات به سمت حل و فصل نهایی را به دیده تردید می نگرند، به نکات زیر جلب کنیم:

در دوم فوریه جاری دی مستورا گزارشی را به اطلاع اعضای کمیته امور خارجی پارلمان اروپا رساند. خلاصه اظهارات وی در برابر کمیته مزبور این بود: « نقش بشار اسد در آینده سوریه که سوری ها در مورد آن توافق نظر داشته باشند، اجتناب ناپذیر است، زیرا اسد بر ۵۰ درصد سوری ها حکومت می کند.

وی همچنین یادآور شد: دولت وحدت ملی باید قانون اساسی را اصلاح کرده و انتخابات را برگزار کند.

دی مستورا در پاسخ به بی اعتمادی برخی از مخالفان حاضر در این نشت به بشار اسد به وضوح گفت: مشکلی که در سوریه وجود دارد، بی اعتمادی بین همه طرف ها است، به هر حال باید به اقلیت ها اطمینان داد که در راهکار سیاسی مشارکت داده خواهند شد به اضافه اینکه در آینده باید از نهادهای دولتی به ویژه ارتش حمایت شود.

لزوم حمایت از تلاش های قاهره و هماهنگی با عربستان

فرستاده سازمان ملل در امور سوریه در ادامه گزارش خود گفت: باید از تلاش های قاهره حمایت کرد، زیرا با نظام سوریه روابط قابل قبولی دارد و علاوه بر این باید با عربستان که در صدد است در آوریل آینده مخالفان سوری را گرد هم آورد، هماهنگی بعمل آورد.

اما تاکید دی مستورا بر نقش قاهره در قبال بحران سوریه، با هشدار برخی مسئولان اروپایی روبه رو شد به گونه ای که یادآور شدند که نشست قاهره بدون حضور اخون المسلمین و تمام گروههای مرتبط با آن برگزار شد، به اضافه اینکه نقش مصر در بحران سوریه با نارضایتی ترکیه روبه رو شده است و همین امر می تواند هرگونه ابتکار عملی را در این خصوص با برخی دشواری ها روبه رو کند.

اما دی مستورا بر موضع خود پافشاری کرده و افزود: باید از تلاش های روسیه برای حل و فصل بحران سوریه حمایت کرد.

نکته مهم تر اینکه وی به نقش و اهمیت ایران و در این خصوص اشاره کرده و اظهار داشت: ایران حائز اهمیت بوده و آشکارا در سوریه حضور دارد، از همین رو بدون مشارکت ایران، ترکیه و عربستان در سطح منطقه و نیز روسیه و آمریکا در سطح بین المللی راه حلی برای بحران سوریه وجود ندارد.

رهبری سوریه با هرگونه نقض اختیارات مخالف است

وی همچنین به لزوم اصلاح برخی بندهای توافق ژنو ۱ اشاره کرد تا به کسانی که بر خدشه دار نشدن اختیارات ریاست جمهوری تاکید دارند، اطمینان دهد زیرا بی‌تردید رهبری کنونی سوریه با هرگونه نقض اختیارات خود مخالف است.

این تکاپوی دی مستورا به نمایندگی از سازمان ملل صورت گرفته و در واقع در سطح بین المللی در مورد اسد سخن گفت بدون اینکه کسی به آن اعتراض کند. در این خصوص چند نکته حائز اهمیت است که در زیر می خوانیم:

-اتحادیه اروپا یک میلیارد یورو به حل و فصل بحران سوریه در سال ۲۰۱۵ و ۱۶ اختصاص داده است و دی مستورا در تلاش است، بخش زیادی از این مبلغ اگر نه در حلب دست کم به آشتی و توقف درگیری ها در این کشور اختصاص داده شود.

نکته مهم در این خصوص اینکه تضمین این موضوع و بازگرداندن مهاجران سوری بدون رهبری سوریه امکان پذیر نخواهد بود، از همین رو دی مستورا این موضوع را به خوبی درک کرد و مانند اخضر ابراهیمی غافلگیر نشد.

- اظهارات دی مستورا، اظهارات متعدد غرب و انتشار دهها مقاله در معروف ترین روزنامه های آمریکایی را به دنبال داشت به اضافه اینکه مجله فارن افرز و شبکه بی.بی.سی با بشار اسد دو مصاحبه انجام داد.

آبروداری غرب در سوریه

بنابراین روشن است اگر اکنون تصمیم سیاسی بزرگی برای آبروداری در کار نبود، این تبلیغات وسوسه انگیز در مورد بشار اسد صورت نمی گرفت به ویژه اینکه همین روزنامه ها در طول چهار سال گذشته با انتقاد از بشار اسد از سرنگونی او سخن می گفتند.

- سفر ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به قاهره حائز اهمیت است زیرا بنابر برخی منابع، این سفر توافق بین مصر و روسیه در قبال سوریه را به دنبال داشت مبنی بر اینکه بدون بقای ارتش قدرتمند در سوریه، بحران این کشور حل نخواهد شد و ارتش و نهادهای دولتی نیز بدون بشار اسد مفهوم نخواهند داشت زیرا به عبارت ساده هیچ جایگزینی وجود نخواهد داشت.

نکته ای که نباید فراموش کرد اینکه این ارتش سوریه بود که چهار سال با تروریسم مقابله کرده و در کنار حزب الله در برابر تمام ارتش های جهان قد علم کرده و در این مدت در مقابل حملات شدید نظامی، مالی، تبلیغاتی و رسانه ای و نیز تروریستی ایستاد.

- تمام مواردی که در بالا به آن اشاره شد در پرتو تحولات مهم منطقه ای تحقق یافت که عبارتند از:

اول: تغییر در عربستان با حملات «زهران علوش» به دمشق همزمان شد و این پیام روشنی دارد که از نظر روشنی و وضوح با تسلط انصارالله بر صحنه قدرت یمن برابری می کند.

دوم: در پی حمله اسرائیل به القنیطره و واکنش حزب الله به این حمله ارتش سوریه و حزب الله در جبهه جنوبی به سرعت پیشروی کردند.

سوم: اظهارات سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان مبنی بر تغییر قواعد درگیری با اسرائیل، به عبارت بهتر وی تاکید کرد در صورت هرگونه تجاوز اسرائیل، حزب الله در هر مکان و زمانی که بخواهد، به آن واکنش نشان خواهد داد.

بنابر موارد بالا می توان گفت کسانی که این تحولات را پیگیری می کنند، تاکید دارند که منطقه خاورمیانه آبستن درگیری های بزرگی است و کسانی که دیدگاه منطقی تری دارند و پیش از همه ایران به خوبی می دانند که حضور داعش در عراق چندان به درازا نخواهد کشید و روزهای پایانی آن نزدیک است و به زودی شاهد تحولات روشنی خواهیم بود.

همچنین روشن است به زودی تروریسم در خاک سوریه نیز ریشه کن خواهد شد و پس از اینکه ارتش و حزب الله از جبهه جنوبی فارغ شوند، دیگر تروریست ها در ریف حلب در شمال تا الرقه و دیرالزور در شرق سوریه شاهد روزهای پایانی خود خواهند بود.

در این میان به نظر می رسد توافق ایران و آمریکا رو به جلو در حرکت است، گرچه در موارد متعدد در خصوص گزینه نظامی نیز چراغ سبز دیده می شود که این نیز چیزی جز جنون اسرائیل نیست زیرا به دنبال چیزی غیر از توافق بین دو طرف است.

نکته دیگر اینکه باید به خوبی به اظهارات شیخ نعیم قاسم معاون دبیر کل حزب الله توجه داشت که گفت: خدا را سپاس که طرح خاورمیانه جدید سرنگون شد از همین رو بازیگران صحنه بین الملل و پیش از همه آمریکا سردرگم مانده اند».

در این میان هنگامی که ایران و حزب الله به راه نجات از این سردرگمی تبدیل شده و ارتش سوریه و حزب الله نیز به راه خلاص از داعش و تروریسم تبدیل می شوند دی مستورا می تواند با لبخند در اتریش بگوید: بشار اسد بخشی از راه حل بحران سوریه است و به زودی نیز خواهد گفت: بشار اسد همان راه حل است.

اما از آنجا که سیاست های بین المللی مبتنی بر اخلاق نبوده بلکه این منافع است که در آن حرف اول را می زند و فقط ابرقدرت ها هستند که در صحنه می مانند باید پرسید آیا کسی به اصلاحات در سوریه گوش می دهد؟؟

گزارش اوکسفام از تقسیم ثروت در جهان


ترجمه: مازیار آزاد

• گزارش اوکسفام نشان می دهد علاوه بر گسترش شدید ناعادلانه بودن تقسیم ثروت های جهان، چگونه ابرثروتمندان با استفاده از سرمایه ی خود بر تصمیمات سیاسی در جهان به سود خود تاثیر می گذارند و «دموکراسی پارلمانی» را به اسارت سرمایه و ثروت و منافع خود در می اورند ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱٣۹٣ - ۱۱ فوريه ۲۰۱۵

اخبار روز: موسسه ی اوکسفام در آستانه ی اجلاس سران دولت های قدرتمند جهان در داووس، گزارشی را منتشر کرد که نشان می داد ثروت در جهان بی نهایت ناعادلانه تقسیم می شود و به زودی تعداد معدودی از ثروتمندترین مردم جهان، صاحب بیش از نیمی از ثروت های جهان خواهند بود. از بخش های بااهمیت این گزارش، تاکید آن بر «لابی گری» است. گزارش آکسفام نشان می دهد که ابرثروتمندان جهان چگونه با استفاده از قدرت سرمایه ی خود بر تصمیمات سیاسی به نفع خود تاثیر می گذارند و دموکراسی را زیر سنگینی سرمایه ی های خود له می کنند.
ترجمه ی گزارش آکسفام را که توسط «مازیار آزاد» به فارسی برگردانده شده، در زیر می خوانید:


ترجمه برگزیده ای از مقاله سازمان اوکسفام در ارتباط با تقسیم ثروت جهانی و روند رشد آن
توضیح مسائل اوکسفام ژانویه 2015
ثروت: در آن غوطه خوردن و هنوز بیشتر خواستن

ثروت جهانی هر چه بیشتر در دست معدودی از انسان‌های دست چین شده و متول جمع میشود. این افراد ثروتمند از طریق فعالیت و بهره وری در تعداد معدودی از بخشهای اقتصادی شامل یخش مالی، داروسازی و درمانی ثروت هنگفت خود را بدست آورده و انباشت کرده اند. کمپانیهای تشکیل‌دهنده این حوزه هر ساله میلیونها دلار در اعمال نفوذ بر سیاست گزاران برای بوجود آوردن فضای سیاسی مطلوب خود خرج میکنند (lobby) تا به ادامه حفظ و گسترش منافعشان کمک برسانند. پر منفعت ترین فعالیتها، برای اعمال نفوذ بر سیاست گزاران بنفع خود، در ایالات متحده آمریکا و در زمینه های مربوط به بودجه و مالیات انجام میشود. اینها منابع اجتماعی هستند که بجای بازتاب دادن منافع لابی کنندگان قدرتمند و پرنفود میبایستی در خدمت بهبود عمومی و منفعت عامه مردم قرار داشته باشد.

1. ثروت جهانی در حال متمرکز شدن هر چه بیشتر در دست تعداد کمی از نخبگان ثروتمند میباشد
ثروت جهانی بطور روزافزونی در دست گروهی بسیار کوچک از نخبگان متمرکز میشود. داده‌های کردیت سوئیس (Credit Suisse) نشان میدهد که از سال 2010، یک درصد ثروتمندترین بزرگسالان در جهان در حال افزودن به سهم خود از کل ثروت جهانی بوده اند. شکل 1 آغاز چرخش نقطه انحنای صعودی سهم این گروه از ثروت جهانی را نشان میدهد.


شکل 1: سهم ثروت جهانی %1 بالائی و %99 درصد پائینی؛ داده‌های قابل دسترسی کردیت سوئیس در 2014-2000



در سال 2014، یک درصد ثروتمندترین مردم دنیا دارنده %48 از ثروت جهانی بودند در حالیکه %52 دیگر را برای قسمت شدن مابین بقیه %99 درصد انسانهای کره زمین باقی میگذارند.i تقریباً تمام آن %52 نیز به آنهائی میرسد که در گروه 20 درصد ثروتمندترین این ارزیابی قرار میگیرند. تنها 5.5 درصد برای بقیه %80 مردم دنیا باقی میماند. اگر این رویه افزوده شدن به سهم ثروت متمولترین افراد دنیا ادامه پیدا کند یک درصد ثروتمندترین مردم دنیا در عرض تنها دو سال سهم بیشتری از ثروت دنیا نسبت به بقیه 99% مردم خواهند داشت، همانطور که شکل 2 نشان میدهد در سال 2016 سهم 1% بالای نردبان ثروت از مرز 50% خواهد گذشت.

شکل 2: سهم کل ثروت جهانی 1% و 99%، خطوط مقطع نشان دهنده ادامه حرکت شاخصها از سال 2014-2010 را نشان میدهد. تا سال 2016 بالاترین 1% بیش از 50% کل ثروت جهانی را صاحب خواهند بود.



ثروتمندترین افراد این 1% بالای هرم تمول، میلیاردرهائی که اسمشان در مجله فوربز آمده است،ii رشدی حتی سریعتر از دیگران در این دوره داشته اند. در سال 2010، 80 نفری که در رده نخست مجله فوربز قرار داشتند جمعأ ثروتشان به 1.3 تریلیون دلار میرسید. تا سال 2014 ثروت این 80 نفر رده اول، رویهم به 1.9 تریلیون رسیده است، رشدی معادل 600 بیلیون دلار در تنها 4 سال ویا بعبارت دیگر حدود 50% افزایش. در حالیکه بین سالهای 2002 تا 2010، ثروت نیمه فقیرتر مردم دنیا به دلار آمریکا رشدی مشابه رشد ثروت بیلیونرها داشته‌، از سال 2010 به بعد این ثروت شروع به سقوط کرده است.

شکل 3: ثروت 80 نفر اول ثروتمندترین افرادiii دنیا از سال 2009 تا 2014 در اصطلاح nominal (بدون در نظر گرفتن تورم) دو برابرiv شده است، در صورتی که ثروت 50% پائینی مردم دنیا در سال 2014 کمتر از آنچه در سال 2009 داشته‌اند میباشد.



ثروت این 80 نفر اکنون با ثروت 50% پایینی مردم جهان برابر میباشد، به این معنا که 3.5 بیلیون انسان در دنیا بر روی هم همانقدر از ثروت دنیا بهره مند هستند که این 80 نفر بسیار پول‌دار بهره دارند.v به این دلیل که سرعت رشد ثروت هیچ‌کس در دنیا در مقایسه با این 80 نفر یک روند رشد نداشته‌ است، شکاف بین بسیار پول‌دارها و بقیه مردم دنیا هم در حال بزرگ‌تر شدن است. در نتیجه تعداد بیلیونرهائی که مساوی نیمه پائینی مردم دنیا ثروت دارند در 5 سال گذشته بسرعت تقلیل یافته است. در سال 2010، ثروت 388 بیلیونر بر رویهم برابر ثروت نیمه پائینی مردم دنیا بود، این رقم در سال 2014 به تنها 80 نفر تنزل کرده است ( به شکل 4 رجوع کنید).



شکل 4: تعداد بیلیونرهای لازم برای داشتن دارایی مساوی با ثروت نیمه پایینی مردم جهان.

چارچوب 1: بروز رسانی داده‌های ثروت کردیت سوئیس – و آمار 2014 اوکسفام

در ژانویه سال 2014، اوکسفام برآورد کرد که در سال 2013، 85 نفر اول پولدارترین انسانهای جهان ثروتی معادل نیمه پایین جمعیت جهان داشته‌اند، عددی که بخاطر بازگو کردن نابرابری بسیار شدید ثروت، به آن رجوع میشد.vi این مقاله از آمار و داده‌های مجله فوربز «Forbes» که در ماه مارس سال 2013 انتشار پیدا کرده بود و داده‌های کتاب اطلاعات ثروت جهانی کردیت سوئیس؛ «Credit Suisse Global Wealth Databook» « تا اواسط سال 2013» را استفاده کرد. در اکتبر سال 2014 کردیت سوئیس ارزیابیهائی را که در باره تقسیم ثروت کرده بود به روز رسانی کرد؛ یعنی تخمین سهم ثروت هر دهک از جهان و همچنین کل ثروت جهان از 2000 تا 2014 در پایان هر سال به روز رسانی شد. این ارزیابی جدید همچنین شامل به روز رسانی رقمهای ثروت در سال 2013 می‌شود که اوکسفام بر اساس آن آمار رقم 85 را محاسبه کرده بود. این نوشته از شماره های بروز رسانده شده برای سال 2013 و تمام سالهای دیگر که در سال 2014 منتشر شد استفاده میکند. بر اساس این رقمهای بروز رسانده شده، در سال 2013 تعداد بیلیونرهائی که به اندازه 50% پائینی مردم جهان ثروت داشتند 92 نفر محاسبه شد.


2. اشخاص ثروتمند، ثروت خود را از طریق سرمایه گذاری و فعالیت در تعدادی کم ولی مهم از بخشهای اقتصادی بدست آورده و حفظ کرده‌اند

در سال 2014، 1645 شخص در لیست بیلیونرهای مجله فوربز قرار گرفتند. این گروه نماینده جهانی برای تقسیم تمرکز ثروت و چگونگی بدست آوردن آن نیستند. تقریباً 30% از آن‌ها (492 نفر) شهروند ایالات متحده آمریکا هستند. بیشتر از یک سوم از این بیلیونرها ساختن آینده خود را با ثروتیمند بودن شروع کرده‌اند، و از میان آن‌ها 34% بخشی از ثروت خود و یا تمامی آنرا از راه ارث بدست آورده‌اند. این گروه عمدتأ مرد و در سنهای بالا میباشند؛ 85%vii از آن‌ها بالای 50 سال و 90% آن‌ها مرد هستند.viii
چند بخش اقتصادی مهم وجود دارد که به انباشته شدن ثروت این بیلیونرها کمک کرده‌اند. در ماه مارس سال 2014، 20% از آن‌ها (321) در فهرست کسانی بودند که سرمایه و یا فعالیت در بخش مالی و بیمه و یا در رابطه با این بخشها داشته‌اند،ix منبع مالی که بیشتر از هر بخش دیگر از طریق بیلیونرهای این فهرست مورد استفاده قرار گرفته است. از تاریخ مارس سال 2013 تعداد 37 نفر تازه وارد به بیلیونرهای این بخش اضافه شده و 6 نفر از لیست خارج شده اند. ثروت انباشته بیلیونرهای این بخشهای اقتصادی تنها در عرض یکسال از 1.01 ترلیون به 1.16 رسیده است، یک افزایش صوری «nominal»، 150 بیلیون دلاری و یا 15% درصدی.

جدول 1: 10 نفر اول بیلیونرها (رده بندی شده در سال 2013) که حداقل بخشی از دارائی خود را از طریق فعالیتهای خود در رابطه با بخشهای مالی بدست آورده‌اند، و افزایش ثروتشان از ماه مارس سال 2013 تا مارس سال 2014.



از سال 2013 تا 2014 بیلیونرهائی که در فهرست دارندگان سرمایه و یا فعالیتهای مرتبط به بخشهای وابسته به داروسازی و درمانی بوده‌اند بزرگترین افزایش را در جمع عمومی دارائی تجربه کرده‌اند. تعداد 29 نفر از مارس سال 2013 تا مارس 2014 به صف این بیلیونرها افزوده شده و 5 نفر خارج شده اند، امری که باعث افزایش یافتن شماره بیلیونرهای این بخش از 66 به 90 نفر شده و در سال 2014 در برگیرنده 5% از جمع کل بیلیونرهای این فهرست میباشد. جمع کل دارائی این بیلیونرها بر رویهم از 170 بیلیون دلار به 250 بیلیون دلار افزایش پیدا کرد، یک افزایش 47 درصدی و بزرگترین افزایش ثروت بر حسب درصد در مقایسه با بخشهای دیگر اقتصادی در فهرست مجله فوربز.

جدول 2: ثروتمندترین 10 بیلیونر ارزیابی شده سال 2013 که حداقل بخشی از ثروت خود را در رابطه با فعالیتهایشان در بخش دارو سازی و درمانی بدست آورده‌اند و افزایش ثروتشان از مارس 2013 تا مارس 2014.




3. کمپانیهای بخش مالی و داروسازی میلیونها دلار برای نفوذ بر بخشهای مختلف دولت (lobbying) خرج کرده اند.

بزرگترین و قدرتمندترین کمپانیها در بخش امور مالی و بیمه و همچنین بخش داروسازی و درمانی موفق شدند درصد بالایی از سود بدست بیاورند و بنابراین منابع قابل توجهی تحت کنترل خود دارند که میتوانند از آن برای منفعت رساندن به سرمایه گذاران خود استفاده کرده و به ثروت آن‌ها بیفزایند. اما این منابع همچنین می توانند در راه نفوذهای اقتصادی و سیاسی بکار روند. یکی از راههائی که کمپانیها بطور مشخص از منابعشان برای گسترش نفوذ خود از آن استفاده میکنند، لابی کردن دولتها میباشد، بخصوص در ارتباط با سیاستهائی که بر روی منافع اقتصادی آن‌ها تأثیر گذار هستند.
در طی سال 2013، بخش امور مالی بیشتر از 400 میلیون دلار تنها در ایالات متحده آمریکا خرج کرد،x 12% از کل مبلغی که تمام بخشهای اقتصادی بروی هم در سال 2013 در این راه مصرف کردند. باضافه اینکه در طی دوره انتخابات سال 2012، 571 میلیون دلار توسط کمپانیهای این بخش اقتصادی وقف کمکهای انتخاباتی شد.xi مرکز سیاستهای پاسخگو (the Center for Responsive Politics) بخش امور مالی را بزرگترین منبع کمکهای مالی به کاندیداهای انتخاباتی و احزاب اعلام کرده‌اند. بیلیونرهای امریکائی تقریباً نیمی از مجموع بیلیونرهای فهرست مجله فوربز را تشکیل میدهند که منافعشان با بخش مالی گره خورده است. شماره بیلیونرهای بخش مالی آمریکا از 141 به 150 صعود کرده و جمع سرمایه آن‌ها از 535 بیلیون به 629 بیلیون دلار افزایش یافته است که تنها در یکسال رشدی معادل 17% را نشان میدهد.
در اتحادیه اروپا، بطور تقریبی 150 میلیون دلار توسط لابیگران بخش مالی هر ساله در رابطه با موسسات دولتی اتحادیه اروپا خرج میشود.xii از مارس 2013 تا مارس 2014 شمار بیلیونرهای بخش مالی در اتحادیه اروپا از 31 نفر به 39 نفر افزایش یافته و مجموع سرمایه آن‌ها از 34 بیلیون دلار به 128 بیلیون دلار رسیده است.
در حالیکه شرکتها و کمپانیهای بخش مالی و بیمه از منابع خود برای لابیگری در جهت دنبال کردن منافع خود استفاده میکنند، و در نتیجه سود و سرمایه افرادی که در این بخش سهم دارند را هر چه بیشتر افزایش میدهند، مردم معمولی میبایستی به پرداخت بهای بحران مالی جهانی ادامه دهند. ضرریکه از طرف مالیات دهندگان امریکائی برای نجات بخش مالی میبایستی متحمل میشدند 21 بیلیون دلار تخمین زده شده است.xiii با وجودیکه بخش مالی در نتیجه این کمک مالی مالیات دهندگان امریکائی بخوبی از بحران عبور کرده است، سطح حد متوسط درآمد در آمریکا هنوز به سطح ماقبل بحران نرسیده است.xiv هزینه مداوم مالیات دهندگان برای «موسسات مهم مالی سیستماتیک» یا بعبارت دیگر آنهائی که بیش از آن بزرگ هستند که ورشکست شوند، توسط ای ام اف (IMF) هر ساله 83 بیلیون دلار تخمین زده شده است.xv
در سال 2013، بخش داروسازی و درمانی بیش از 487 میلیون دلار تنها در ایالات متحده آمریکا برای لابی کردن خرج کرد.xvi این بیشتر از آن بود که هر بخش دیگری در آمریکا برای لابی کردن مصرف کرده بود، و مقدار 15% کل هزینه لابی کردن که مجموعاً 3.2 بیلیون دلار در سال 2013 هست میشود. باضافه، در هنگام دوره انتخابات سال 2012، 260 میلیون دلار توسط این بخش خرج کمکهای مالی برای تلاشهای انتخاباتی شد.xvii از 90 بیلیونر متعلق به بخش داروسازی و درمانی 22 نفر شهروند آمریکا میباشند.
دستکم 50 میلیون دلارxviii توسط بخش صنعت داروسازی و درمانی در اتحادیه اروپا خرج لابی کردن میشود، جائی که 20 نفر از 90 بیلیونری که دارائی خود را در بخش داروسازی و درمانی بدست آورده‌اند ساکن هستند و مجموع سرمایه خود را در سال گذشته 28 بیلیون دلار افزایش دادند.
در همین دورانیکه میلیونها دلار توسط کمپانیهای داروسازی و پزشکی صرف لابیگری می‌شود و بیلیونها دلار بتوسط افرادی که با آن کمپانیها مرتبط هستند به دارائیشان افزوده میشود، یک بحران عمیق درمانی در افریقای غربی شکل گرفته است. ویروس ابولا جان و امرار معاش میلیونها نفر را در گینه، سیرالیون، و لیبریا در سال 2014 بخطر انداخته است.
کمپانیها به بحران ابولا برخوردی مثبت داشته اند: بعضی کمپانیهای داروسازی در حال سرمایه‌گذاری در امر تحقیق برای ساختن واکسن ابولا هستند، چیزیکه هنوز هزینه کامل به نتیجه رسیدن آن مشخص نیست. سه کمپانی داروسازیxix که از اعضای فدراسیون بین‌المللی تولیدکنندگان دارو و انجمنهای مرتبط (IFPMA) ا (the International Federation of Pharmaceutical Manufacturers & Associations) هستند، بیشترین کمک را در رابطه با تلاشهای امدادی برای ابولا کرده‌اند. آنها مجموعاً بیش از 3 میلیون دلار بصورت پول نقد و وسایل پزشکی اهدا کرده‌اند.xx اما لازم است که پولی که خرج مبارزه با ابولا و فعالیتهای دیگر با دایره تأثیر گسترده‌تر بر روی اجتماع میشود را در مقایسه با خرجی که کمپانیها برای فعالیتهای لابیگری در جهت بالا بردن قدرت و دایره نفوذ خود در جهت بالا بردن منافعشان انجام میرهند ارزیابی کرد. این سه کمپانی جمعا بیش از 18 میلیون دلار خرج فعالیتهای لابی خود در سال 2013 در آمریکا کرده‌اند.
اگر بخواهیم بودجه ای که برای ابولا تخصیص داده شده است را با دید مقایسه‌ای درک کنیم، بانک جهانی تخمین میزند که هزینه مالی آن برای گینه، سیرالیون، و لیبریا در سال 2014، 356 میلیون دلار بوده است و اگر پیشرفت در جلوگیری از شیوع این بیماری آهسته باشد، 815 میلیون دلار دیگر در سال 2015 خرج برخواهد داشت.xxi بزرگترین سود بدست آمده از 2013 تا 2014 توسط تنها یک بیلیونر فعال در دارو سازی میتواند تمام مبلغ 1.17 بیلیون دلار هزینه برای 2014 و 2015 را سه بار پرداخت کند. استفانو پسیناxxii ارزش سرمایه خود را در عرض تنها یکسال 4 بیلیون دلار رشده داده و از 6.4 بیلیون دلار به 10.4 بیلیون دلار رساند، بیشترین رشد سرمایه در بین بیلیونرهای درگیر فعالیت در زمینه داروسازی و درمانی.


4 بارورترین فعالیتهای لابی در آمریکا در زمینه‌های بودجه و مالیات میباشد

بیلیونها دلاری که کمپانیها صرف لابیگری میکنند و به آن‌ها ارتباط مستقیم با سیاست مداران و قانونگذاران را در واشکنگتن و بروکسل میدهد، یک سرمایه‌گذاری حساب شده است. توقع این است که بیلیونها دلار هزینه برای لابی کردن، محیطی مناسبتر برای بدست آوردن منفعت در کارهای اقتصادی آن‌ها فراهم کند تا سودی بمراتب مافوق آنچه خرج کرده‌اند به آن‌ها برگرداند.
دو زمینه اقتصادی که در آمریکا بیشترین لابی در باره آن‌ها گزارش شده است بودجه فدرال و تخصیص دادن این پول بخود از یکطرف و معافیت مالیاتی گرفتن از طرف دیگر میباشد.** این‌ها منابع ملی میبیاشد که کمپانیها با منابع نقدی چشمگیر خود سعی میکننند برای منفعتشان تحت نفوذ خود در بیاورند. بخصوص مسأله مالیاتی میتواند مستفیما منافع ملی را تحلیل ببرد، هنگامیکه مالیات کمتر برای کمپانیها نتیجه‌اش سرمایه کمتر برای رسیدن به خدمات ضروری اجتماعی میباشد.


جدول 3: تعداد موارد لابی برای هر یک از موضوعات در آمریکا که در سال 2013 فایل شده است.




5. زیاد شدن نابرابری اجتناب‌ناپذیر نیست

اوکسفام، در سال 2014، کمپین «مساوات بوجود بیاورید» را آغاز کرد و از دولتها، موسسات، و شرکتها خواست تا با نابرابری شدید مقابله کنند. توضیحات این مقاله شواهد بیشتری را ارائه میدهد که نشانگر آن است که باید یک اقتصاد منصفانه تر و سیستم سیاسی که به شهروندانش بهای بیشتری بدهد بسازیم. اوکسفام از سران جهان منجمله آنهائی که در جلسه سالانه مجمع اقتصاد جهانی سال 2015 در داوس جمع می‌شوند میخواهد که به عواملی که این انفجار نابرابری امروزه را موجب شده است برخورد کنند و سیاستهائی را به اجرا بگذارند که قدرت و ثروت را از دست یک اقلیت محدود گرفته و مجددأ بین اکثریت مردم توزیع کنند.


اوکسفام خودش را چنین تعریف کرده است: اوکسفام یک کنفدراسیون مرکب از ۱۷ سازمان میباشد که بطور مرتبط با هم در بیش از ۹۰ کشور، بعنوان بخشی از یک حرکت جهانی برای تغییر بوجود آمده است که آینده ای آزاد از بیعدالتی فقر بسازد. برای اطلاعات بیشتر میتوانید به www.oxfam.org مراجعه کنید.

فهرست منابع:

iCredit Suisse (2013 and 2014 respectively) “Global Wealth Databook', found at https://www.credit-suisse.com/uk/en/news-and-expertise/research/credit-suisse-research-institute/publications.html
iiForbes, Billionaires list, available in real time at www.forbes,com Annual data taken from list published in March of each year.
iiiThese are not the same individuals over time; some billionaires may enter or exit this elite group from year to year
ivValues given in 'Money of the Day' for each year, based on current exchange rates against the US$. Value of $970.9bn in 2014 money is approximately $1,042bn; therefore between 2009 and 2014 billionaires increased their wealth in real terms by approximately 82%. Variation in wealth over time can also be driven by exchange rate fluctuations, where assets are owned in currencies other than the US$, but need to be converted to US$ values fur the purposes of this Index.
vFor detailed explanation of the calculation, see http;//oxfamblogs.org/mindthegap/2014/11/19have-you-heard-the-85-richest-people/
viWorld Economic Forum, inequalityR. Fuentes-Nieva and N, Galasso (2014) „Working for the Few: Political capture and economic inequality‟, Oxfam, oxf.am
viiFifty people with no recorded age in the Forbes data set were excluded from the summary statistic.
viiiSix people listed as male and female couples and were excluded from the summary statistic.
ixBillionaires were coded as having business interests or activities in the finance sector if the description of the source of wealth was interpreted to be related to the finance sector. In some cases the source of wealth is explicitly listed as 'finance', in others the company name, such as Bloomberg, a financial sector media service. Some billionaires have interests in more than one sector, including finance.
xData from Centre for Responsive Politics, https://www.opensecrets.org/lobby/indus.php?id=F&year=2013. Total spend for finance, insurance and real estate, minus real estate.
xiData from Centre for Responsive politics, https://www.opensecrets.org/industries/contrib.php?ind=F&Bkdn=DemRep&cycle=2012 Total contributions for finance/insurance/real estate, minus real estate.
xiiCorporate Europe Observatory (2014), “The Fire Power of the Financial Lobby”, corporateeurope.org Research finds annual spend of *123m, converted to USD at 1.24 (FX rate as of 10 December). The actual numbers are likely to be far higher. This underestimate is also due to the lack of a mandatory register at the EU level that provides reliable information for a proper monitoring of industry lobbying
xiiiCongressional Budget Office (2013), “Report on the Troubled assets Relief programme” www.cbo.gov
xivUnited States Census Bureau (2014), 'Income and poverty in the United States – 2013' https://www.census.gov/content/dam/Census/library/publications/2014/demo/p60-249.pdf
xvIMF (2012), “Quantifying Structural Subsidy Values for Systematically Important Financial Institutions”. Value of subsides calculated into US$ per year terms by Bloomberg. www.bloombergview.com
xviData from the Centre for Responsive Politics, https://www.opensecrets.org/lobby/indus.php?id=H&year=2013
xviiData from the Centre for Responsive Politics, https://www.opensecrets.org/industries/indus.php?ind=H
xviiiCorporate Europe Observatory (2012) “Divide and Conquer: A look behind the scenes of the Eu pharmaceutical industry lobby”, corporateeurope.org
As registration to the Transparency Register is voluntary; many pharmaceutical companies choose not to declare their expenditures. If recorded properly, expenditure on lobbying activities by the industry could be shown to be as high as *91m annually.
xixThe three largest cash and in-kind contributors that are members of the IFPMA are GSK, Johnson and Johnson and Novatis
xx www.ifpma.org
xxiWorld Bank (2014) 'The Ecomomic Impact of the 2014 Ebola Epidemic', World Bank Group, 2 December 2014, https://openknowledge.worldbank.org/bitstream/handle/10986/20592/9781464804380.pdf?sequence=6

xxiiStefano Pessina

۲۰ فرمان آیت الله سیستانی برای نبرد با داعش: تعرض به غیرمسلمانان ممنوع



جرس: همزمان با اوج گیری درگیری‌ها در عراق بین ارتش و نیروهای مردمی از یک سو و تروریست‌های داعش از سوی دیگر، آیت الله العظمی علی سیستانی طی فرمانی به رزمندگان عراقی، توصیه‌های لازم برای تحقق جهاد واقعی را در قالب ۲۰ فرمان صادر کرد و از آنان خواست در نبرد با داعش از حدود دستورات دین تجاوز نکنند.



متن کامل پیام بدین شرح است:



بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام على خیر خلقه محمد وآله الطیبین الطاهرین.

رزمندگان عزیزی که خداوند آنها را برای حضور در جبهه‌های جهاد و جنگ با تجاوزگران برگزیده بدانند:

۱. خدوند متعال همان گونه که مؤمنان را به جهاد فراخوانده و آن را ستون دین قرار داده و مجاهدان را بر خانه نشینان برتری داده، به همان شکل برای جهاد آداب و حدودی را قرار داده که مطابق حکمت و فطرت است که شما باید این آداب را بدانید و رعایت کنید که هر کس این حدود را به شایستگی رعایت کند، لایق دریافت فضل و برکات الهی خواهد بود و هرکس این آداب را رعایت نکند، از اجر و پاداش او کاسته می شود به آرزوی خویش نمی رسد.

۲. جهاد آدابی عمومی دارد که باید حتی در جنگ با غیر مسلمانان رعایت کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز اصحاب خویش را پیش از رفتن به جنگ به این آداب توصیه می کرد و از امام صادق علیه السلام نیز در حدیث صحیح آمده که فرمود: هرگاه رسول خدا می خواست افرادی را به جنگ بفرستد، آنها را فرا می خواند و پیش روی خود می نشاند و می فرمود: به نام خدا و در راه خدا و بر ملت رسول خدا رهسپار شوید: غلوّ نکنید، اعضای کشته شدگان را نبرید، نیرنگ نکنید، پیران فرتوت و کودکان و زنان را نکشید و هیچ درختی را قطع نکنید مگر اینکه مجبور شوید.

۳. علاوه بر این، جنگ با مسلمانان سرکش و باغی نیز آدابی دارد که از امام علی علیه السلام برای چنین روزهایی به دست ما رسیده و ایشان نیز در سیره خود این آداب را راعایت کرده و در سخنان خویش اصحاب و یاران خود را به آن توصیه می فرمود و تمام امت اسلام نیز بر رعایت این آداب اجماع دارند و حجت میان آنها و خداوند است و شما نیز باید به این آداب و سیره امام علی(ع) عمل کنید.

امام علی علیه السلام در یکی از سخنان خود ضمن تاکید بر توصیه‌های پیامبر در مورد حدیث ثقلین و غدیر و غیر این دو می فرماید: به اهل بیت پیامبر خود بنگرید و به ویژگی‌های آنها پایبند باشید و از آنها پیروی کنید که در این صورت آنها شما را از راه هدایت خارج نمی کنند و موجب گمراهی شما نمی شوند؛ پس اگر رفتند شما هم بروید و اگر ایستادند شما هم بایستید و از آنها پیشی نگیرید و از آنها نیز عقب نمانید که هلاک می شوید.

۴. جانب خدا را در جان‌ها و کشتن انسان‌ها رعایت کنید تا در هر شرایطی کسی را که خداوند کشتن او را جایز نمی داند نکشید که یکی از بزرگ‌ترین گناهان کشتن انسان‌های بی‌گناه و یکی از بزرگ‌ترین حسنات، حفظ جان آنها است که خداوند متعال نیز در کتاب خود بر آن تاکید کرده است.
بدانید که کشتن انسان‌های بی‌گناه آثار خطرناکی در زندگی دنیا و پس از آن دارد و در سیره امیرالمؤمنین علیه السلام آمده که ایشان در مورد این امر بسیار احتیاط می کرد و در نامه خویش به مالک اشتر نیز فرمود: از ریختن خون‌ها و ریختن آن به غیر از راه حلال برحذر باش که هیچ چیز همانند این کار عذابی سخت و پیامدهای دشوار نخواهد داشت و موجب قطع نعمت و رسیدن اجل نخواهد شد. این خداوند است که در مورد ریختن خون انسان‌ها در روز قیامت حکم می کند پس از قدرت خود در راه خونریزی حرام استفاده مکن که این موجب ضعف حکومت تو و بلکه زوال و نابودی آن می شود عذری در این زمینه نزد خداوند و نزد من در قتل عمد نخواهی داشت، زیرا سزای آن قصاص است.

پس شما نیز اگربه موردی مشتبه برخورد کردید که احتمال اشتباه در قتل دادید یا اینکه ترسیدید تیر شما به هدف مورد نظر اصابت نکند و منجر به کشتن افراد بی‌گناه شود، احتیاط کنید.

۵. جانب خدا را در ارتکاب محرمات در مورد دشمنان خود رعایت کنید به ویژه در مورد پیران و کودکان و زنان و حتی اگر اینها از بستگان دشمنان شما باشند، باز هم حرمت آها باید حفظ شود به جز در مورد اموال دشمنان که باید تصرف شود.

سیره امیرالمؤمنین(ع) نیز بر این بود که با وجود اصرار برخی همراهان خود به ویژه خوارج، از تعرض به خانه‌ها و منازل و زنان و بستگان دشمنان خود خودداری می کرد و می فرمود: مردان با ما جنگیدند و ما نیز جنگیدیم، اما به زنان و کودکان نمی توان تعرض کرد، چون آنها مسلمان هستند و ما نمی توانی متعرض آنها شویم، اما تمام آنچه از اموال و ابزارها که برای جنگ با شما از آن استفاده کرده و کمک جسته اند و متعلق به لشکر است، از آن شما است و آنچه که در خانه‌های آنها است، میراث خانواده آنها می باشد و شما در این اموال موجود در خانه‌ها و زنان و کودکان حقی ندارید.

۶. مراقب باشید تا برای مباح شمردن حرمت‌ها به دین مردم تهمت نزنید، همان گونه که خوارج در صدر اسلام عمل کردند و پیروان دور از فقه آنها نیز در روزگار ما عمل می کنند و با استناد ناصواب به برخی نصوص مرتکب همان جنایت‌های خوارج می شوند و مسلمانان را به مصیبت خود گرفتار ساخته اند.

بدانید که هرکس شهادتین بگوید مسلمان است و خون و مال او محترم است حتی اگر گمراه باشد و بدعت گذار باشد؛ چرا که هر بدعتی موجب کفر نمی شود و هر بدعتی موجب جدایی اسلام از صاحب آن نمی شود و چه بسا انسانی به خاطر گناه فسادی که مرتکب شده در حالی که مسلمان است نیز سزاوار قتل باشد.

خداوند متعال خطاب به مجاهدان می فرماید: "یا أیّها الذین آمنوا إذا ضربتم فی سبیل الله فتبیّنوا، ولا تقولوا لمن ألقى إلیكم السلام لست مؤمناً تبتغون عرض الحیاة الدنیا".

روایات فراوان از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده که ایشان از تکفیر تمام دشمنان خود نهی می کرد ـ که خوارج موجود در لشکر ایشان مایل به این کار بودند ـ بلکه می فرمود: اینها افرادی هستند که گرفتار شبهه شده اند اگر چه این نمی تواند رفتار آنها را توجیه کند.

در روایت معتبر از امام صادق از پدرد بزرگوارش علیهماالسلام آمده که فرمود: علی علیه السلام کسی از دشمنان خود را مشرک و منافق نمی نامید بلکه می گفت: آنها برادران ما هستند که شورش کرده اند و در مورد دشمنان خود می فرمود: ما با آنها به خاطر اینکه آنها را کافر می دانیم یا آنها ما را کافر می دانند نجنگیدیم.

۷. از تعرض به غیر مسلمانان با هر دین و مذهبی بپرهیزید که آنها در پناه امان مسلمانان هستند و هرکس به آنها تعرض کند خیانتکار است و خیانت از زشت‌ترین اعمال در قضاوت و فطرت و دین خداوند سبحان است و خدای عزوجل در مورد غیر مسلمانان فرمود: لا ینهاكم الله عن الذین لم یقاتلوكم ولم یخرجوكم من دیاركم أن تبرّوهم وتقسطوا الیهم إنّ الله یحب المقسطین.

پس شایسته نیست که مسلمان اجازه دهد به حرمت‌های غیر مسلمانانی که در پناه مسلمانان هستند تعرضی بشود بلکه مسلمانان باید بر آنها همانند خانواده خویش غیور باشند و در سیره امیرالمؤمنین علیه السلام نیز آمده که هنگامی که معاویه(سفیان بن عوف از بنی غامد) را برای دفع برخی شورش‌ها در اطراف عراق فرستاد و او به مسلمانان و غیر مسلمانان اهل انبار تعرض کرد، امیرالمؤمنین از این کار او بسیار اندوهگین شد و در سخنان خود فرمود: این مرد بنی غامد بر اهالی انبار وارد شد و حسان بن حسان البکری را کشت و لشکر شما را از محدوده مجاز خارج ساخت و به من خبر داده اند برخی از لشکران وی به زنان مسلمان یا زنان غیر مسلمان هم پیمان با ما تعرض کرده اند و گردنبند و زیور آلات آنها را به حرام کشیده است و پس از آن هم با دست پر برگشته اند و کسی هم حرفی به آنها نزده و خونی از اینها نریخته اما اگر مرد مسلمانی از اندوه این کار جان بدهد، بر او سرزنشی نیست بلکه از نظر من سزاوار است.

۸. جانب خدا را در اموال مردم رعایت کنید که مال مسلمانی بر مسلمان دیگر جایز نیست مگر اینکه از جان و دل راضی باشد پس هرکس از راه قهر مال مسلمانی را به دست بیاورد، گویی آتش به دست گرفته است.

خداوند سبحان می فرماید: (إن الذین یأكلون أموال الیتامى ظلماً إنّما یأكلون فی بطونهم ناراً وسیصلون سعیراً).
و در حدیث پیابر صلی الله علیه و آله آمده که فرمود: هر کس از مال مسلمانی به ناحق چیزی بدزدد خداوند پیوسته از او روگردان و خشمگین خواهد بود و حسنات او را ثبت نخواهد کرد تا اینکه توبه کند و مال را به صاحب آن بازگرداند.

در سیره امیرالمؤمنین علیه السلام نیز آمده که ایشان از حلال شمردن اموال دشمنان خود در جنگ نهی می کرد به جز اموالی که در اردوگاه جنگی آنها به دست می آمد و هر کس از دشمنان نیز که دلیل می آورد مالی که در لشکر بوده مال شخصی او بوده آن مال به او بازگردانده می شد.

در روایتی از مروان بن حکم آمده که گفت: هنگامی که علی ما را در بصره شکست داد، اموال مردم را به آنها بازگرداند؛ هر کس دلیل می آورد به او می داد و هر کس دلیل نمی آورد، او را قسم می داد.

۹. جانب خدا را در تمامی محرمات و ارتکاب محرمات با دست و زبان رعایت کنید و از مؤاخذه کسی به گناه دیگری بپرهیزید که خداوند سبحان می فرماید: (ولا تزر وازرة وزر أخری) پس کسی را با شک و گمان نگیرید تا اینکه مطمئن شوید که اطمینان موجب احتیاط است و شک و گمان موجب تجاوز بی‌دلیل به دیگران می شود و مراقب باشید بغض شما نسبت به دشمنان باعث نشود دست به حرام آلوده کنید که خدای سبحان می فرماید: (ولا یجرمنّكم شنآن قوم ٍ على أن لا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوى).

از امیرالمؤمنین علیه السلام نیز آمده که ایشان در یکی ازخطبه‌های خود در جنگ صفین در توصیه‌های خود فرمود:اعضای کشته شدگان را نبرید و هرگاه به خانه‌های آنها رسیدید پرده‌ای را کنار نزنید و به خانه‌ای وارد نشوید و چیزی از اموال آنها برندارید مگر آنچه که در اردوگاه بوده و زنان را آزار ندهید حتی اگر به شما و امرا و بزرگان شما دشنام دهند.

و در روایت آمده که ایشان در پایان جنگ جمل به خانه‌ای بزرگ رسید و در زد، هنگامی که در باز شد زنانی را دید که در حیاط خانه مشغول گریه هستند و چون امام را دیدند فریاد زدند و گفتند این قاتل عزیزان ما است اما ایشان چیزی نفرمود و پس از آن در حالی که به اتاق‌های خانه که سران دشمنان حضرت مانند مروان بن حکم و عبدالله بن زبیر در آنها مخفی بودند اشاره کرد و فرمود:اگر می خواستم عزیزان شما را بکشم افراد موجود در این اتاق را می کشتم.

از امیرالمؤمنین روایت شده هنگامی که شنید برخی یاران ایشان مانند حجر بن عدی و عمرو بن الحمق در زمان جنگ صفین به اهل شام دشنام می گویند، فرمود:من دوست ندارم شما دشنام بدهید اما بهتر است که شما اعمال خود و حال آنها را توصیف کنید و به جای دشنام دادن به آنها این چنین بگویید: خداوندا خون ما و آنها را حفظ کن و میان ما اصلاح کن و آنها را هدایت کن تا افراد نادان حق را بشناسند و افراد گمراه دست از دشمنی خود بردارند. آنها گفتند‌ای امیرالمؤمنین ما اندرز شما را می پذیریم.

۱۰. مراقب باشید قومی را تا زمانی که با شما جنگ ندارند، از حقوق خود محروم نکنید حتی اگر بغض شما را داشته باشند که در سیره امیرالمؤمنین علیه السلام آمده که ایشان با مخالفان خود مانند سایر مسلمانان رفتار می کرد البته تا زمانی که وارد جنگ نشوند و هیچ گاه جنگ با آنان را آغاز نمی کرد مگر اینکه خودشان آغاز کنند.

ایشان زمانی در کوفه مشغول سخنرانی بود که گروهی از خوارج برخاستند و گفتند:"لا حکم إلا لله" و ایشان فرمود: سخن حقی است که از آن استفاده باطل می شود. شما نزد ما سه ویژگی دارید: مانع ورود شما به مساجد برای نماز نمی شویم، تا زمانی که همراه ما هستید شما را از خراج محروم نمی کنیم و جنگ با شما را آغاز نمی کنیم مگر اینکه شما آغاز کنید.

۱۱. بدانید که بیشتر دشمنان شما در جنگ، دچار شبهه شده اند و فریب خورده اند پس کاری نکنید که شبهات دشمنان شما در اذهان مردم قدرت بگیرد تا مردم به آنها ملحق شوند بلکه با رفتار نیکو و نصیحت و عدالت و گذشت به جا و پرهیز از ظلم، کاری کنید که شبهات دشمنان در مورد شما بی‌اثر شود؛ چرا که هر کس شبهه‌ای را از ذهن مسلمانی دفع کند، گویی او را زنده کرده و هرکس شبهه در ذهن کسی بیندازد گویی او را کشته است.

سیره ائمه اهل بیت علیهم السلام نیز این گونه بوده که به رفع شبهه توجه داشته اند تا نزد خدای خویش سربلند باشند و امت را تربیت کنند و عواقب امور را رعایت کرده باشند و موجب کینه مردم به ویژه نسل‌های بعدی نشوند.

در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام آمده که امام علی علیه السلام در روز بصره هنگامی که لشکرها به حرکت درآمدند به اصحاب خود فرمود: تا جایی که عذری میان ما و آنها و میان خداوند موجود است در جنگ با آنها عجله نکنید.
سپس خطاب به اهل بصره نیز فرمود:‌ای اهل بصره آیا من را حاکمی ظالم می پندارید؟
گفتند نه.
فرمود: آیا سوگندی را زیر پا گذاشته ام؟
گفتند نه.
فرمود: آیا من دنیایی را برای خویش و اهل بیت خود جمع کرده‌ام که شما خشمگین شده اید و پیمان شکسته اید؟
گفتند نه.
فرمود: آیا حدود خدا را فقط در میان شما اجرا کرده‌ام و در میان دیگران تعطیل کرده ام؟
گفتند: نه
. و چنین سخنانی را امام حسین علیه السلام نیز در کربلا بیان کرد و در واقع منظور ایشان از این سخنان روشن شدن امور و رفع شبهان بود تا حجت بر همه تمام شود.

پس جنگ با هیچ قومی در اسلام جایز نیست مگر اینکه حجت بر آنها تمام شود و روشن شود که ما پیمان نشکسته ایم.

۱۲. کسی گمان نکند ظلم اثری دارد که عدالت ندارد؛ چرا که این تفکر از نگاه سریع به امور و بی‌توجهی به عاقبت و نتایج متوسط و دور امور و بی‌اطلاعی از سنت‌های زندگی و تاریخ امت‌ها حاصل می شود چرا که همه اینها در مورد ظلم و کشتار و تحریم احساسات دشمنان و تهدید جامعه به ما هشدار می دهد و در حدیث شریف آمده که: "هرکس عدالت بر او سخت باشد، ظلم بر او سخت تر است".

در اتفاقات تاریخ معاصر نیز عبرت‌های زیادی برای تامل وجود دارد که برخی حاکمان برای تثبیت پایه‌های حکومت خود به ظلم و ستم روی آوردند و به صدها هزار انسان ستم روا داشتند تا اینکه خداوند از جایی که انتظار نداشتند آنها و حکومت آنها را نابود ساخت.

۱۳. حتی اگر خویشتنداری و تامل و اتمام حجت و رعایت موازین و ارزش‌های انسانی اندکی خسارت نیز برای ما داشته باشد، باز هم این کار برکت و عاقبت بهتری خواهد داشت و در سیره ائمه علیهم السلام نیز مثال‌های زیادی در این باره وجود دارد تا جایی که آنها با مسلمانان وارد جنگ نمی شدند تا اینکه طرف مقابل جنگ را آغاز کند و در حدیث آمده در روز جنگ جمل هنگامی که لشکریان خارج شدند، منادی امیرالمؤمنین فریاد زد:"کسی از شما جنگ را آغاز نکند تا به شما بگویم".

برخی از اصحاب گفتند آنها تیر اندازی کردند و ما گفتیم‌ای امیرالمؤمنین آنها تیر انداختند. حضرت فرمود: دست نگه دارید. دوباره تیر انداختند و افرادی را از ما کشتند و گفتیم‌ای امیرالمؤمنین آنها ما را می کشند.
حضرت فرمود: به نام و یاری خدا بروید.
امام حسین علیه السلام نیز در روز عاشورا همین گونه رفتار کرد.

۱۴. با مردمی که روبرو می شوید با خیرخواهی رفتار کنید و از آنها حمایت کنید تا آنها جانب شما را بگیرند و شما را یاری کنند بلکه تا جایی که می توانید ضعیفان را یاری کنید که برادران شما هستند و با آنها مهربان و دلسوز باشید و بدانید که شما در پیشگاه خدای سبحان هستید و افعال شما را ثبت می کند و به نیت‌های شما آگاه است.

۱۵. از ادای نمازهای واجب غافل نشوید که مسلمان در پیشگاه حساب خداوند هیچ عملی بهتر از نماز ندارد و نماز ادبی است که انسان باید در مقابل آفریننده خویش رعایت کند.

نماز ستون دین و ملاک قبولی اعمال است و خداوند آن را در شرایط سخت و دشوار و جنگی تخفیف داده تا جایی که اگر کسی در تمام وقت نماز مشغول جنگ باشد برای هر رکعت می تواند به یک تکبیر اکتفا کند حتی اگر انسان رو به قبله نباشد.

خداوند می فرماید: حافظوا على الصلوات والصلاة الوسطى وقوموا لله قانتین، فإن خفتم فرجالاً أو ركباناً، فإذا أمنتم فاذكروا الله كما علّمكم ما لم تكونوا تعلمون.

علاوه بر این خداوند به مؤمنان فرموده که مراقب جان و سلاح خود باشند و همه باهم نماز نخوانند بلکه به نوبت نماز بخوانند.
در سیره امیرالمؤمنین(ع) نیز آمده که نماز از وصیت‌های ایشان به اصحاب بوده و در خبر معتبر از امام باقر علیه السلام آمده که درباره نماز خوف و در حالت جنگ فرمود:هرکس رو به هر طرفی که دارد با اشاره نماز بخواند حتی اگر با دشمن رو در رو درگیر باشد که لشکریان امیرالمؤمنین در شب صفین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را فقط با تکبیر و لا اله الا الله و سبحان الله و الحمدلله و دعا ادا کردند و همین نماز آنها بود و حضرت نیز آنها را به اعاده نماز امر نکرد.

۱۶. بسیار ذکر خدا بگویید و قرآن بخوانید و از ملاقات با خدا و بازگشت خود به سوی او یاد کنید همان گونه که امیرالمؤمنین علیه السلام نیز همین گونه بود.

از ایشان روایت شده که آن چنان مراقب ذکر و ورد خویش بود که در شب صفین بساطی میان دو صف برای ایشان پهن شد و مشغول نماز شد در حالی که تیرها از اطراف ایشان رد می شد اما حضرت هیچ توجهی به آن نداشت.

۱۷. از خداوند کمک بخواهیم که رفتار شما با دیگران در جنگ و صلح همانند پیامبر و اهل بیت علیهم السلام باشد تا مایه زینت و ارزش اسلام باشید؛ چرا که این دین بر اساس نور فطرت و شهادت عقل و اخلاق بنا شده و همین بس که پیامبر ما پرچم تعقل و اخلاق را برافراشت و در دعوت خویش مرم را به تامل و تفکر در این زندگی و عبرت آموزی از احوال دنیا فرا می خواند و در نظام تشریعی خود نیز برای برانگیختن گنجینه‌های مدفوت عقل‌ها و قواعد فطرت تلاش کرد.

خداوند متعال می فرماید:"ونفس وما سوّاها فألهمها فجورها وتقواها قد أفلح من زكّاها وقد خاب من دسّاها".
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: و خداوند پیامبران و انبیای خود را یک پس از دیگری به میان مردم فرستاد تا میثاق فطرت را به انسان‌ها یادآوری کنند و آنها را به یاد نعمت‌های فراموش شده خدا بیندازند و حجت را بر آنها تمام کنند و گنجینه‌های پنهان در عقل‌ها را زیر و رو سازند" و اگر مسلمانان در این سخنان و تعالیم تفکر می کردند و به آن عمل می مردند، برکات بر آنها نازل می شد. از استناد به برخی اتفاقات و نصوص مشتبه بپرهیزید که این امور باید به اهل علم واگذا رشود تا مفاهیم آن را استخراج کنند.

۱۸. از عجله و شتاب در هنگام تأمل و دوراندیشی بپرهیزید تا موجب هلاکت شما نشود؛ چرا که بیشترین امید دشمن شما این است که شما را بدون این که تامل و تفکر کنید به محل مورد نظر خود بکشاند.

پس صفوف خود را منظم کنید و کاملا هماهنگ باشید و در اقدامات خود عجله نکنید مگر اینکه کاملا آن را بسنجید و ابزارها و مقدمات آن را فراهم کنید.
خداوند سبحان می فرماید: "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُوا جَمِیعًا"، و می فرماید: "إِنَّ اللَّهَیُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ" شما باید بیشتر از دشمنان خود قوی باشید؛ چرا که شما برحق هستید و بدانید که اگر دردی به شما می رسد به آنها هم می رسد، اما شما به خدا امیدی دارید که آنها ندارند.
البته ممکن است آنها نیز امید بیهوده و موهوم همچون سراب داشته باشند که جز بر تشنگی آنها نخواهد افزود و تمام حجت آنها شبهات است و دیدگان آنها کور و نا بینا است.

۱۹. اما مردمی که نزد شما هستند و دشمن آنها را سپر خود قرار داده باید برای حامیان خود خیرخواه باشند و قدر فداکاری و ایثار آنها را بدانند و آنها را نیازارند و گرفتار گمان‌های بیهوده در مورد این مجاهدان نشوند که خداوند سبحان هیچ حقی را برای کسی بر دیگری قرار نداده مگر اینکه او نیز چنین حقی داشته باشد.

بدانید که هیچ کس مانند برادران شما به فکر شما نیست و خیر شما را نمی خواهد به شرط آنکه صاف و خالص باشید و اگر زمانی لازم شد از اشتباهات همدیگر گذشت کنید حتی اگر این اشتباهات بزرگ باشد چرا که هرکس گمان کند یک غریبه برای او و خانواده‌اش و اهل کشورش خیر خواه تر از دیگران است دچار توهم شده و هر کس بخواهد اموری را تجربه کند که قبلا تجربه شده پشیمان خواهد شد.

بدانید که اگر از همدیگر گذشت کنید اجر زیادی خواهید داشت و اجر شما نزد خداوند ضایع نمی شود بلکه آن را به طور کامل در برزخ و قیامت به شما خواهد بخشید.

هر کس حامیان مسلمانان را حمایت کند یا مراقب اهل و عیال آنها باشد همانند همان مجاهدان اجر و پاداش خواهد داشت.

۲۰. همه باید مراقب باشند که تعصبات بیهوده را کنار بگذارند و اخلاق پسندیده داشته باشند که خداوند انسان‌ها را به صورت اقوام و ملت‌های مختلف آفرید تا با همدیگر آشنا شوند و تجربیات و منافع خود را رد و دبل کنندو یار همدیگر باشند. پس مراقب باشید که افکار بیهوده و خودپسندی به سراغ شما نیاید.
ببینید در گذشته که بلایی بر سر شما و مسلمانان کشورهای دیگر آمد و چگونه انرژی و توان و نیرو و اموال و ثروت آنها در راه ضربه زدن به همدیگر از بین رفت در حالی که باید این قدرت در راه پیشرفت و توسعه و اصلاح امور مسلمانان استفاده می شد. پس مراقب فتنه‌ای باشید که فقط گریبان ظالمان را نخواهد گرفت.
اما فتنه که ایجاد شده پس تلاش کنید آن را خاموش کنید و از شعله‌های آن برحذر باشید و به ریسمان خدا چنگ بزنید و متحد باشید و بدانید که خداوند اگر دل‌های شما را خیر خواه ببیند به شما بهتر از آن را می دهد که از شما گرفته که خداوند بر همه چیز توانا است.

Friday, 6 February 2015

نسل جهادی‌های اروپا



[01 Feb 2015] [ خاویر سولانا]

ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

او از الجزایر آمده بود و در جست‌وجوی زندگی بهتری بود. تصمیم داشت از فقر، سرکوب و ناامیدی رهایی یابد. در پاریس، شغلی با نیاز به مهارت پایین را به‌دست آورده بود. او فرزندان و نوه‌هایی داشت که به‌عنوان شهروندانی فرانسوی از حق آموزش و بهداشت برخوردار بودند. با‌این‌حال، آنان در«گتو»هایی در حاشیه شهرهای بزرگ فرانسه بزرگ شدند. آنها به‌همراه اعضای خانواده‌شان در حاشیه جامعه اصلی رشد کردند بدون آنکه به‌طور کامل در جامعه میزبان ادغام شوند. آنان فرصت‌های کمی برای پیشرفت اقتصادی داشتند، در نتیجه، به بهشتی که در جست‌وجویش بودندهرگز نرسیدند.

این داستانی تکراری است که میلیون‌ها بار در کشورهای غرب اروپا روی داده است. جمعیت مهاجران و خانواده‌هایشان - که برای پایان‌دادن به فقر اروپا آمده بودند- در نهایت سر از گروه‌های افراطی درآوردند، گروه‌هایی که به آنان وعده به‌دست‌آوردن آن چیزهایی را می‌دادند که این مهاجران گم کرده بودند: حس تعلق، هویت، ایجاد انگیزه و هدف. پس از یک‌عمر حاشیه‌نشینی، مشارکت بیشتر می‌تواند علت خودنابودی و حتی تمایل این افراد به مرگ باشد.

همزمان با حمله انجام‌شده علیه نشریه فکاهی فرانسوی «شارلی ابدو» در پاریس و وقوع حملاتی دیگر در بلژیک، اکنون اروپا نیازمند آن است که به خود به‌خوبی بنگرد. اروپا باید نسل‌دوم و سوم مهاجران را به رسمیت شناسد، کسانی که استعداد عضویت در سازمان‌های تروریستی را دارند تا از آن طریق، ریشخندی را نثار جامعه اروپایی کنند. این موضوع سبب شده تا عرصه برای سیاست‌های پوپولیستی ضد‌مهاجرت و فعالیت تروریست‌های بنیادگرا فراهم شود. کشورهای غربی باید از آزادی بیان دفاع کنند و همزمان راهکارهایی را برای بهبود ‌شرایط افرادی که از نظر اقتصادی و اجتماعی به حاشیه رانده شده اند ، به کار گیرند. در مقابل، کشورهای اروپایی باید از مواجهه و ستیز فرهنگی و اتکای صرف به قوه‌قهریه برای مقابله با بنیادگرایان خودداری کنند.
اساسی‌تر از آن، لزوم دوری کشورهای اروپایی از انتخاب میان دوگانه نادرست آزادی و امنیت است. اگر دغدغه‌های امنیتی جای حقوق و آزادی‌های اساسی را بگیرند، آن زمان بنیادگرایان پیروز خواهند شد و این امتیازی برای آنان خواهد بود. در آن زمان، همزمان احساسات اسلام‌هراسانه و بیگانه‌هراسانه نیز رشد خواهند کرد. مهاجران مسلمان چه از نسل اول باشند و چه نسل دوم یا سوم - باید امکان ادغام در جامعه اروپایی را داشته باشند و از فرصت‌هایی برابر و مشابه با دیگر ساکنان و شهروندان کشورهای اروپایی برخوردار شوند. یک‌مذهب تنها یک‌نظام عقیدتی نیست بلکه یک نهاد، یک زبان و حتی یک بازیگر فعال در بازار اعتقادات است و برای کسب حامیان تازه با دیگر ادیان رقابت می‌کند. گروه‌های تروریستی رادیکال تلاش می‌کنند تا با ارایه قرائت تحریف‌شده خود از اسلام «اصیل»، به مثابه تنها یک‌نهاد، زبان خود را برای پیروزی در بازار اعتقادات در کشورهای مسلمان تحمیل کنند.

امروز، گروه‌هایی همچون «بوکوحرام» نیجریه و «داعش» برای جذب مسلمان از سرتاسر جهان در کنار القاعده قرار گرفته‌اند و از این طریق، رهبری‌شان در دنیای گروه‌های افراطی را حفظ کرده‌اند. این گروه‌ها از فضای سرکشانه موجود و ضعف یا فروپاشی نهادها برای در اختیار‌گیری اراضی بیشتر بهره‌برداری کنند. در واقع، شکست سیاست ها در سوریه، لیبی، یمن و پس از آن در کشورهای مواجه‌شده با بهار عربی سوخت لازم برای ظهور گروه داعش را فراهم کرد. میلیون‌ها جوان که سرشار از حس سرخوردگی ناشی از مواجهه با دهه‌ها بیکاری و دیکتاتوری‌های وحشیانه بودند خواستار حرکتی جسورانه برای کسب آینده‌ای بهتر شدند. اگرچه تونسی‌ها در مسیر پیشرفت قرار گرفته‌اند، با‌این‌حال سایر جمعیت‌های تاثیرپذیرفته مانند بسیاری از مهاجران مسلمان در اروپا، امیدها و رویاهای خود را از‌بین‌رفته قلمداد کردند. غرب باید این موضوع را درک کند و به‌سمیت بشناسد. همان‌گونه که تجربه‌های افغانستان و عراق نشان داد منازعه در جهان عرب می‌تواند از طریق مداخله نظامی خارجی رفع شود. تنها راه برای احیای نظم و تقویت پیشرفت و توسعه در منطقه خاورمیانه از طریق حمایت از مسلمانان میانه‌رو امکان‌پذیر است. این راهی برای مقابله با بنیادگرایی و خشونت‌ورزی است. نقش غرب هویت‌بخشیدن به آنان و ارایه پیشنهاداتی مبنی بر پذیرش و حمایت از این طیف است. این درسی است که باید آن را در محدوده کشورهای اروپایی و فراتر از آن عملی کرد.

مسوول پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا
منبع:شرق