ابراهیم ورسجی
11-3-1393
روشن است که، افغانستان به نابودیی تروریسم،تامین ثبات وصلح،بازسازیی اقتصادی وحکومت داریی خوب نیازمبرم دارد.نیازشدیدی که برآوردن به آن به یک دسته ی لایق،کارفهم ،همسووپاک بازدرحکومت بعدی وحذف فساد پیشگان،غاصبانِ زمین های دولتی ومردم وبحران سازانِ تروریست پروروابسته می باشد.ازسوی دیگر،تامین صلح باتحقق عدالت پیوند ناگستنی دارد؛وصلح هم دوگونه می باشد:نخست،صلح مسلح که بازورحکومتی تامین می شود وهرزمانی که حکومت ناتوان شد،فرومی پاشد ودوباره جنگ آعازمی شود.درواقع،این گونه صلح راباید صلح کاذب یاناپایدار نامید.دوم،صلح حقیقی وپایدارکه ازتحقق عدالت ورفع ظلمِ ظالم ازمظلوم ومحاکمه کردن مجرمان وتباه کاران بدست می آید.صلحی که هم مورد نیازشدید افغانستان می باشد وهم توسط دسته های کنونی ای همکارکاندیدهای ریاست جمهوری بخاطرسهم گسترده شان درفسادِ 13ساله ی حکومت کرزی،تحقق آن ممکن به نظرنمی رسد!
این نوشته که می خواهد به ضرورت تامین صلح ومهارتروریسم ازطریق تشکیل حکومت خوب وتحقق عدالت به وسیله ی آن تاکید نماید، دردوبخش تهیه شده است:نخست،میراث غمبارحکومت فاسد- نابکارِکرزی وحضورپِررنگِ سهم داران بزرگِ آن دردسته های انتخاباتی کاندیدهای ریاست جمهوری.دوم،دشواری های کاندیدِ پیروزدرجهت تحقق صلح ،مهارتروریسم،غلبه برفساد وبحران بازمانده ازحکومت نابکارکرزی.دواصلی که سرنوشت صلح وامنیت پایدارکشوربه آن وابسته می باشد.دراین راستا، برای بررسی مسایل وبحران های سیاسی- اجتماعی،بویژه بحران جاری درافغانستان،سه گونه نگرش دیده می شود:نخست،نگرش واقع بینانه ی منحط ومبتذل.دوم،نگرشی واقع بینانه ی منعطف به هدف.سوم،نگرش آرمان گرایانه- ایدئولوژیک.چون درسیاست دومکتب ریالسم / واقع بینی وایده آلیسم / آرمان گرائی وجود داشته ودارد،ناگزیردرتهیه ی نوشته ی کنونی ازآن هابویژه از دومی اش بهره برداری می نمایم.روشن است که افغانستان بخاطرجنگ ها ودرگیری هایی بیشترازسه دهه ،تروریسم جاری وحکومت های نالایق- فاسد که حکومت کنونی نالایق- فاسد ترینِ آن ها می باشد، زیان ها وآسیب های فراوانی دیده است.ازاین رو، برررسی رخدادهای آن ازنگاه آرمانی سازنده نمی باشد؛همچنان که، بحث های بریده ازآرمان وهدف هم ما رابه سوی واقع بینی منحط - مبتذل می کشاند.
ازاین رو،لازم است که موضوع راباردیف بندی- مشکلات- دشواری ها وبررسی واقع بینانه ی منعطف به هدف بیاغازم.واقعیت این است که،حکومت فاسد کنونی بخاطرِ بی هدفی - شکم پرستی- زراندوزیی کاربران رده های بالایش هم کمک های بی شمارمالی وسیاسی جامعه ی جهانی ومنابع درونی رابه هدرداده یاغارت کرده است وهم باعث فربه شدن بیش ازاندازه ی تروریسم شده است.دررابطه به کمک های به هدررفته- غارت شده ی جامعه ی جهانی ومنابع درونی توسط حکومت درمانده – فاسد کرزی، تنها به یک نمونه بسنده می نمایم که حجم بزرگ کمک های کم اثرامریکا به افغانستان می باشد.نظربه آماروارقامی که حکومت امریکا، بویژه کمیته ی بررسی کمک هابرای بازسازیی افغانستان ارائه کرده است، ازسال2002تاسال2011،امریکا85میلیارد دالردرجهت باز سازی اقتصاد ودولت سازی درافغانستان پرداخت کرده است.اگرکمک یاد شده رابا دستاورد های حکومت13ساله ی کرزی درعرصه ی های بازسازیی اقتصادی ودولت سازی مقایسه نمایم، روشن است که پرسش های مطرح می شود که نه کمک کننده ونه کمک گیرنده توان پاسخ دهی آنها را دارامی باشد.اگرتوان پاسخ دهی راهم داشته باشند،آشکاراست که نمی خواهند سربوجی بویگین ومتعفنی بنام بازسازیی ناکام افغانستان وجنگ شکست خورده علیه تروریسم رابازنمایند.
بهرحال، اگرکمک 85میلیارد دالری امریکا به افغانستان تاسال2011 را باکمک11میلیارد دالریی آن کشوربرای بازسازیی اروپا زیرنام "برنامه ی مارشال"،پس ازجنگ جهانی دوم مقایسه نمایم، روشن می شود که واشنگتن بسیاربهاء به بازسازیی افغانستان بخاطرمهارتروریسم داده است! اینکه ازکمک یاد شده بهره برداریی درست نه شده است،لازم است که سیاست کاران،مدیران ونظامی های افغانستان که مسئول کارها دراین دوره بودند وهنوزهم می باشند، بشدت سرزنش شوند! ازاین لحاظ که، دستاورد هایشان درعرصه های اداره سازی وبازسازی اقتصادی بسیارکم رنگ می باشد وتروریسم هم فربه ترشده است؛ لذا،ایجاب می کند که این پرسمان با ریزبینی پی گرفته شود وتاکید شود که حکومت کنونی که دوره ی کاری اش روبه پایان است،حکومت بعدی چه باید بکند که هم کمک های کاهش یافته ی جامعه ی جهانی بویژه امریکا رابرای آیند بدست آورده بتواند وهم به میراث شوم بازمانده ازحکومت فاسد کرزی نقطه ی پایان بگذارد.دراین باره که کمک های اقتصادی وحضورنظامی غرب بویژه امریکابه نتیجه ی دلخواه نرسیده است وحکومت دست نشانده ی آن هم نه تنهابرای افغانستان،بلکه برای بادارخود هم دشواری های فراوانی آفریده است، دونظریه وجود دارد:نخست،نظریه ی توطئه که گویا امریکا ازهمان آغاز دلچسپی برای دولت سازی وبازسازیی اداری- اقتصادیی افغانستان نداشته است وکمک های هم که صورت گرفته است،همه توسط مقام های بیرونی ودرونی ای نصب نشده توسط آن کشورربوده شده است.اگرچه، دراین گونه نگرش، رگه های ازحقیقتِ قابل گفت وشنود وجود دارد.اما نظربه این که، حکومت هامنافع ملی خود رادارند؛ لازم است که کارکرد های نوکریاحکومت افغانستان زیاد زیرحمله وریزبینی گرفته شود،نه بادارِآن.دوم،بدورازتئوریی توطئه، لازم است که ناتوانی حکومت گران افغانی دست نشانده ی امریکا،فسادهای بی شمارِمالی واداری شان به همراه ویرانگری- تروریسم پروریی پاکستان وبازی های دوگانه ی ایران هم درنظرگرفته شوند.عامل های که بدون شک،مزید برعلت یاعدم جدیت بادارمطابق نظریه ی توطئه شده ووضع کنونی افغانستان رارقم زده است.وضعی که هم برای مردم افغانستان وهم برای امریکانگران کننده می بشد.
بهرصورت،نویسنده نه به تئوری توطئه باوردارد ونه به جدی نبودن امریکا دربازسازی افغانستان.چرا؟ به این خاطرکه، بیرونی ها بیرونی می باشند ومنافع ملی خاص خود را دارند .بنابرآن،این کاردرونی ها یاحکومت وسیاست کاران افغانستان بود ومی باشد که نمی گذاشتند ونه گذارند که فرصت های میسرشده تلف شده یاشوند.اینجاست که میراث کرزی ودشواری های حکومت بعدی خود نمائی می نماید.دراین زمینه، اگرکرزی وبرخی دلقک های دوروبرش بگویند که کارکرده اند وموانع هم داشتند ویک ساختارحکومتی رابه میراث می گذارند، واقع بینانه باید عرض کرد که میراث شوم وشرم آوری برای حکومت بعدی بجای می گذارند.میراثی که برای سالها مردم افغانستان نمی توانند اززیربارآن بیرون شوند.بطورنمونه،درسراسرافغانستان،بنام زمین برای دولت،چیزی باقی نمانده وهمه زمین های دولتی ومردم توسط زورمندان حکومتی غصب واشغال وبه فروش رسانیده شده اند.دربخش معادن هم، روشن است که تاراج ومعامله گری های زیادی صورت گرفته است.محیط زیست هم معلوم است که بسیارکشنده شده است.ساختاردولتی چنان شکننده است که دوستان رانگران ودشمنان را خوشحال ساخته است.مثلن،دستگاه قضائی چنان فاسداست که بخاطرفساد آن ، دربرخی مناطق،مردم برای حل نزاه هایشان به محاکم طالبان مراجعه می نمایند ودرباره ی قوه ی مقننه هم همه می دانند که درآن وضعی همانند دستگاه عدلی یابد ترازآن حاکم است. زیرساخت های اقتصادی یاسرک های درون شهری وبیرون شهری- حلقوی هم وضع نابسامانی دارند.مثلن،دربیرون مرکز، تنهاوضعی ناگوارشاه راه سالنگ که شمال وجنوب راپیوند می زند،شاهدی برمدعامی باشد.چون سرک های اطراف ازدید بیرونی ها بیرون است،تنها سرک های شهرکابل،وضع غمبارسیلو/نان پزی وذخیره ی مواد خوراکی درمرکزوکاخ دارالامان نشان می دهد که درکشوربنام بازسازی چه شده است؟ کارکرد وزارت مالیه ونقش آن دربدست آوردن درآمد گمرکات کمرنگ وکارکرد وزارت صحت هم به گونه ی است که پول دارانِ حکومتی- مواد مخدری برای تداوی به دهلی می روند وناداران یامردم عادی ازهرات تاجلال آباد،برای تداوی ملاریاهم به پشاور- کویته – مشهد - زاهدان می روند؛ ودرشمال هم، تداوی دندان و...در دوشنبه وتاشکند صورت می گیرد. وضع آموزش وپرورش معلوم است که درمناطق هم مرزپاکستان بخاطرتروریسم نابسامان ودردیگربخش های کشوربدون کیفیت پندانده شده است تاکمک های بیرونی خوبتر حیف ومیل شود وکارکرد وزارت زراعت هم به گونه ی است که نان ومیوه ودرواقع همه چیزمصرفی مردم ازپاکستان،ایران وقزاقستان آورده شود.وزارت مخابرات چنان نابکارمی باشد که تلفون های خانه های مردم را درست نکرد وبه دلالان موقع داد که زیرعنوان گسترش تلفون موبایل،جیب های مردم راخالی نمایند.بله، وزیرآب وبرق به کمک هند ،کابل رادارای برق هرچند آسیب پذیرساخته است.کارکرد وزارت مبارزه بامواد مخدردرقالب گسترش زرع تریاک وچرس واعتیاد نماد یافته وازناتوانی های وزارت های دفاع،داخله وریاست امنیت،به همین بسنده می شود که رئیس امنیت درمهمان خانه ی این نهاد مورد حمله ی تروریستان قرارگرفت وپاکستان یومیه مناطق مرزی افغانستان رادرکنربمباران وتروریست ها هم روزانه دربخش های گونه گون کشورآدم کشی یاآدم ربائی برای کسب پول می نمایند.
باتوجه به آنچه گفته شد،افغانستان درانتظاردو رخ داد زیرنشسته است:نخست،منجرشدن انتخابات به یک حکومت بهترازحکومت کنونی،یا اگرحکومت کنونی رابدترین حکومت بنامیم که هست؛برخلاف آن،حکومت بعدی را ازپیش باید بدتروبدیل آن بنامیم.دوم،ادامه ی وضع کنونی ودست پروده اش یعنی تروریسم طالبان.دررابطه به اصل نخست،شناخت کاندیدها ودسته های همرازوهمکارشان درجریان مبارزه ی انتخاباتی که وارد برهه ی دومی رقابت باهمی شده اند،بیشترازهرعامل دیگرضروری به نظرمی رسد.البته به این خاطرکه،بدانیم که میان آن ها وساختن حکومت خوب چه پیوندی می توان برقرارکرد.همچنان که،پیوند میان آن ها وحکومت کرزی ونقش شان درنابکاری وفساد پیشگی حکومت نامبرده چه بوده است؟نخست،ازهردوکاندید می آغازم.روشن است که داکترغنی تا روزاخیراعلام نامزدی خود برای ریاست جمهوری، همکارحکومت کرزی بوده است واعتراضی هم علیه رشوت،فساد ونابکاریی حکومت نامبرده نکرده است.درباره ی داکترعبدالله باید گفت که درپنج سال اول وزیرخارجه ی حکومت کرزی بوده است؛اماپس ازآنکه کرزی وزارت خارجه رابه داکتراسپنتا سپرد،نقش ومقامی درحکومت کرزی نداشته است.جالب این است که،حزبی مخالفی هم نداشته است که به حیث نماینده ی آن علیه حکومت اعتراض نماید وشخصی هم چنان نکرده است واگرگه گاهی کرده است،بسیارکمرنگ انتقاد کرده است.روشن است که، انتقاد نکردن ازیک حکومت فاسد،به معنای بازکردن دروازه برای سازش با آن می تواند تلقی شود.
ازهمه مهم تراین که،دردسته های کاری آقایان غنی وعبدالله، بی شماروزیران وکسانی حضوردارند که درهمه فساد پیشگی حکومت کرزی سهیم می باشند.شایان توجه است که وزیران حکومت نابکارکرزی بیشترازدسته ی عبدالله دردسته ی غنی حضوردارند.ازجانب دیگر،چون عبدالله به شورای نظارپیوسته می باشد. باندی که درویرانی کابل سهم شیررا دارامی باشد، واغلب مخالفان شورای نظاروجمعیت، یعنی اعضای حزب اسلامی ازهمکاران نزدیک غنی می کوشند.ازاین رو، همه جنایت کارهای شورای نظاروجمعیت وحزب اسلامی ودیگرسازمان های جهادی- ملیشگی ، شریک هردوکاندید می باشند.بهرحال،ازاین که دردسته ی غنی،اعضای حزب اسلامی،شاخه ی ازحزب حدت وملیشه های رژیم کمویستی اتراق کرده اند.حزبی که درویرانی کابل برابرباشورای نظاروجمعیت شریک می باشد؛درواقع،موضع وتبلیغات یک گنه کارعلیه گنه کاردیگرراتمثیل می نماید.حال که ازلکه های سیاه وسفید کاندیدهای ریاست جمهوری سخن گفته شد،لازم است بدواصل زیرتوجه شود:نخست،شریک بودن هردوطرف درتباهکاری وویرانگریی حکومت کرزی،این امکان رابالامی برد که هرکدام درصورتی کامیابی چیزی بهترازکرزی کرده نه توانند.به سخن دیگر،حکومت داریی کرزی درصورت کامیابی عبدالله یاغنی ادامه می یابد که جزبه بحران وفربه شدن بیشترتروریسم منجرنخواهد شد.روشن است.وقتیکه به گفته ی شاعر:گرحکم شود که مست گیرند / درشهرهرآنکه هست گیرند،می شود.پس چه امیدی به حکومت خوب ومهارتروریسم وبازسازیی اداری واقتصادیی کشورزیراداره ی عبدالله یاغنی درصورت رسیدن شان به مقام ریاست جمهوری می توان بست؟
واقعیت این است که، درشرایطی کنونی، پاسخ دادن به پرسش یاد شده کاری ساده وآسانی به نظرنمی رسد.اینجاست که دوگونه واقع بینی:واقع بینی منحط - مبتذل وواقع بینی هدف مداربرجسته می شود.واقع بینی مبتذل هم روشن است که واقع بینی بدکاره های می باشد که هم درحکومت کرزی دست به غارت زده اند وهم می کوشند درحکومت عبدالله یاغنی درصورت رئیس جمهورشدن هریک شان به فساد واستفاده جوئی خود ادامه بدهند.درواقع،این واقع بینی ای می باشد که دزدان درباره ی چگونگی دزدیدن مال ودارائی مردم ودولت ازخود وبه فایده ی خود وبه زیان کشورتبارزه داده ومی دهند.ازاین رو،برای مردم وآگاهان کشوراست که ازاین گونه واقع بینی به خدا پناه جویند؛به گونه ی که نویسنده پناه جسته است.پس ازشناخت واقع بینی ای منحط دسته های اتراق کرده درحکومت کرزی وحضورپُرنگ شان دردسته های انتخاباتی دکترعبدالله ودکترغنی،به بحث درباره ی این گونه واقع بینی پایان داده به بحث درباره ی واقع بینی منعطف به هدف می پردازم تاروشن نمایم که یک گروه کوچکی از کارفهمانِ سترگ،پاک باز وآگاه ودلسوزوطن می تواند برلشکربزرگِ بی ایمان ها و ناپاکان یاواقع بین های منحط غلبه یافته آینده ی خوبی رابرای افغانستان رقم بزند.کاریکه انجام آن ازعهده ی اکثراعضای دسته های کاندیدهای رقیب ساخته نیست.
اکنون که وضع چنان است،ایجاب می کند که با واقع بینی معطوف به هدف به بررسی دشواری ها پداخته،باید ها ونباید های کاندیدها راحلاجی وبا ارائه ی راه بیرون رفت، نوشته راپایان می دهم.دراین راستا،کاندیدها دقت نمایند که اکثریت طرفداران وتبلیغات چی هایشان نزد مردم امتحانِ صفری داده اند.بطورنمونه،کیست که درافغانستان ازجنگ سالاران جهادی- ریشووریش تراشی اکنون برخی شان کوت- شلوار- نیکتاوی پوش وقبلن جاده صاف کن طالبان، وباصطلاح تکنوکرات های بی خبرحتا ازبروکراسی/ حکومت اداره، دلخوشی داشته باشد؟ ازسوی دیگر،سازمان های جهادی ثابت کرده اند که درفرهنگ شان منافع ملی- مردمی وجود ندارد؛ وهردو واقع بینی منحط ومعطوف به هدف هم حضورویرانگرانه شان را درجامعه انکارنمی نماید.برهمه گان روشن است که درنبود احزاب سیاسی- مردمی،وحکومت داریی فاسد کرزی،این ها زنده مانده اند. بنابرآن،اگرکاندیدها واقع بینی مبتذل پیشه نمایند،سیاست کرزی را ادامه می دهند که نتیجه ی آن تباه کاری وفربه شدن تروریسم می باشد.ازاین سبب،پیش روی آن ها واقع بینی معطوف به هدف راپیش کش می نمایم تانشان دهم که خیرشان دراین است که بکوشند قومندان سالاری وطالب سالاری وحکومت فاسد کرزی راپشت سربگذارند.درغیرآن،باور داشته باشند که دورنه شدن ازبد کاران وتقویت آن ها نتیجه ی جزبدنامی ودامن زدن به ویرانگری درافغانستان آن هم درشرایطی که سال آینده نه ناتواست ونه آیساف ونه کمک های کلان جامعه ی جهانی.روشن است که درنبود چنان پرچم های حمایتی که حکومت فاسد کرزی را13سال نگهداری کرده اند،تنهارضایت وحمایت مردمی است که حکومت بعدی را درمسند لرزان قدرت نگه می دارد.
ازجانب دیگر،روشن است که کسب رضایت مردم به حکومت داریی خوب، تحقق عدالت یارفع ظلمِ ظالم ازمظلوم واعاده ی ملکیت های غصب شده ی دولتی ومردم به دولت ومالکان غیردولتی که گام نخست درجهت استقرارصلح می باشد،تامین امنیت،مهارتروریسم،بازسازیی اقتصادی ،ایجاد معارف دارای کیفیت،خدمات بهداشتی ،مبارزه بامواد مخدروفرزند روبه گسترش آن یعنی اعتیاد،کاهش بیکاری، بازگردانیدن مهاجرین،بهبود محیط زیست و...منوط می باشد.ازسوی دیگر،صلح که نیازمبرم مردم می باشد، دوگونه است:صلح مسلح که باحضورناتو- آیساف / نیروهای کمک به امنیت وحمایت13ساله ی آنها ازحکومت کرزی هم تامین نشد.این که چرابی پایه ترین صلح، یعنی صلح مسلح درافغانستان باچنان حمایتی بزرگِ نظامی- مالی ای تامین نشد؟ پاسخ آن به این مسئله برمی گردد که ظلم ادامه یافت.البته توسط کسانی که بنام مبارزه باتروریسم برکشورماتحمیل شده بودند.ظلم آن ها درواقع بحران سیاسی وتروریسم را دوباره فربه کرد که شاهد آن می باشیم.حال که تروریسم برگشته است ومردم هم صلح ،امنیت،بازسازیی اقتصادی وآسایش می خواهند،کاندیدها توجه نمایند که توان صلح مسلح را مانند کرزی ندارند.زیراکه ،مردم ازحکومت کرزی حمایت نکردند؛ به این خاطرکه، حکومت فاسد ودرخدمت ظالمان،فاسقان وبد کاران قرارداشت.اکنون که ناتورخت سفرمی بندد وآیساف هم تشریف می برد،پس حکومت بعدی می ماند ومردم وتروریستان وپاکستان که درمنافقت حتا دست شیطان وباداران خود راهم ازپشت بسته است! ازاین رو،برای کاندیدها تنها دوراه باقی می ماند:نخست،باسپردن کرسی های وزارت ها،ریاست ها وولایت ها برای همکاران ومتحدانشان که همه درحکومت داریی کرزی دارای آب،نان،زمین وخانه های شیرپوری و...شده اند وبدون کم وکاست،حکومت کرزی رادامه بدهند تاجاده سازی هرچه بهتربرای دومین حکومت طالبان نمایند.دوم،به تحقق عدالت،تامین صلح وامنیت ازطریق حکومت داریی خوب مبادرت ورزند.شایان توجه است که،تحقق عدالت،صلح،امنیت وحکومت داریی خوب هم ازبالاکشیدن متحدانِ آنچنانی شان درقدرت، بدست نمی آید.
0 comments:
Post a Comment