Sunday, 22 June 2014

کرزی وکمیسیون انتخاباتی اش می کوشند جنازه ی دموکراسی افغانی رابردارند


ابراهیم ورسجی
1-4-1393
دوسال قبل،مقاله ی زیرعنوان"زنده باد دموکراسی افغانی" نوشته ودرآن تاکید کرده بودم که سیاست کاران ماچقدر درمسخ اندیشه ها ونظام ها موفق عمل کرده وضع کنونی کشوررارقم زده اند.اگرچه این نوشته به آن نوشته پیوندی نزدیک ندارد،اما این قدرمی تواند پیوند داشته باشد که درهردو ازدغل کاریی سیاست کاران زیرنام دموکراسی یاد کرده شده ومی شود.درافغانستان،واقعیت تلخ این است که اکنون نه توان کاربرد درستِ دموکراسی وجود دارد ونه توان استوارسازیی حکومتِ استبدادی به شیوه های عبدالرحمانی – نادرخانی- هاشم خانی ودست پرورده های آن ها: داودخان وامین.ازاین رو،ستایش گران قبیله سالارِآن سه ستمگروحشی وشاگردان شان، باتلاش درجهت تخریب دموکراسی،آب به آونگ می کویند! ازسوی دیگر،درست است که درافغانستان دیگربرای احیای نظام های ستمگر-غیرمسئول- شخصی – قبیله سالارِگذشته امکانی وجود ندارد؛اماتلاش ها درجهت تحقق نظام دموکراسی هم بادشواری های روبرومی باشد که بدون توجه جدی به آن ها ومبارزه ی پی گیرعلیه آن ها،نمی توان به دموکراسی وحکومت قانون ورعایت نسبی حقوق بشر دست یافت.
ازاین رو،دوپرسمان زیربسیاردارای اهمیت می شود:نخست،درک وپذیرش این پرسمان که نظام های قبیله سالار- استبدادی به گذشته منوط می باشند ودرشرایط کنونی وفرداهم قابل بازخوانی واحیانمی باشند.دوم، وقتیکه نظام های استبدادی- قبیلگی به گذشته تعلق دارند،بتاریخ پیوستن آن ها هرگزبه این معنانیست که جاده برای تحقق دموکراسی همواریابی درد سراست.نه خیر،حق وآزادی درهردوسویه ی مبارزه ی علیه نظام استبدادی وبراندازیی ساخت قبیلگی جامعه وسیاست،گرفته می شوند نه اینکه داده می شوند.درحقیقت،این پرسمان به این معنا می باشد که هم درپایان شب روزاست وهم برای مبارزه ی باتاریکی ای شب،چراغ وبرق آفریده اند.به این معناکه،همان گونه که تکنالوژی برق آورد ودرپایان شب روز درنظام طبیعت آفریده شده است؛برای براندازی استبداد،مبارزه وبرای جانشینی حکومت استبدادی،حکومت دموکراتیک – مردمی به میدان اندیشه وعمل ازدیرزمانی به این سو،وارد فرهنگ وجامعه ی جنگ زده ی ماشده است.درواقع، ورود دموکراسی درفرهنگ سیاسی تمرکزگرای ما بدوپرسمان زیراشاره می نماید:نخست،درجامعه ی موزائیکی- دارای گونه گونی های قومی- مذهبی- سمتی که داریم،تنهاراه حل دشواری های باقی مانده ازگذشته وعبورازآن ها به سوی آینده ی روشن،دردموکراسی نهفته است.دوم،دموکراسی هم به آسانی بدست آمدنی نمی باشد.به این معناکه،مبارزه وفداکاریی جانکاه می طلبد.
درواقع،دشوارگذاربودن مسیردموکراسی، مبارزه وفداکاریی می خواهد که خواه ناخواه باید به آن تن داد یا متوسل شد.اینجاست که دموکراسی ،ارزشمندی ومانع های استوارشده دربرابرآن درافغانستان خود نمائی می نمایند.باتوجه به خود نمائی گلوگیرمانع های دموکراسی درافغانستان،باید توجه کرد که بدون بررسی دغل- جعل کاریی کرزی بنام دموکراسی ودموکرات نماشدن یارانِ پس مانده ومتعصبش که نان ازامریکا بنام تحقق دمکراسی ومبارزه علیه تروریسم می خورند ودرعمل علیه علیه دموکراسی وبه نفع تروریسم کوشش می نمایند؛ نمی توان به کهنه بحران آفریده شده پی برده راه بیرون رفت ازآن راپیداکرد.ازاین لحاظ،ایجاب می کند که دست بدوکارزیربزنیم:نخست،بنگریم که حکومت فاسد کرزی ودست یاران قبیلگی اش چقدرمانع گسترش دموکراسی شده اند.دوم،پس ازبررسی ونقد دموکراسی مآبی حکومت کرزی است که می توانیم گام بلند درجهت دموکراسی وگسترش اندیشه ی دموکراسی خواهی برداریم.ازاین رو، لازم است که نگاهی به گرایش های دموکراسی ستیزدرافغانستانِ دیروزوامروز انداخته دموکراسی را چه به گونه ی پارلمانی وچه به گونه ی فدرالی توضیح دهیم که تنهاشیوه ی بهترسیاسی حکومت داریی مرکزی- پیرامونی- شهری می باشد.
روشن است که، ساخت قبیلگی ای محیط برخاستن زمام داران مزدورومنافع استعماریی باداران انگلیسی- روسی- پاکستانی شان،ضامن تحقق استبداد وفرارازدموکراسی تاکنون شده است.ازاینکه، همواره استبداد بومی متکی براستعمارهای کهنه ،نو وارتجاع سیاه بوده است، روشن می شود که هرسه پدیده های ساختارقبیلگی ای محیط برخاستن استبداد گران،باداران استعمارگر کهنه ونو شان وازهمه مسخره تر،درپسین برهه،سوارشدن ارتجاع سیاه پاکستانی زیرنام دین برآن ها،دریک مسئله منافع خود را دیده بودند که نا آگاه- قبیلگی نگهداشتن مردم وسوارشدن برشانه ی آن هابود ومی باشد.درواقع،نادان نگهداشتن مردم بویژه درباره ی سیاست وساختارقبیلگی مستبدان جمع موقعیت مهم جغرافیایی باعث شد که افغانستان گرفتاردورباطلی رفتن اززیرسلطه ی یک استعماربزیرسلطه ی استعماردیگربانفی آزادی وخود گرانی مردم شود.
بطورنمونه،دربیشترازدویست سال گذشته،حکومت های نامردمی افغانستان بجای خود گردانی تعویض بادارازهند بریتانیا به شوروی، پاکستان وامریکا داشتند ودارند.طرفه اینکه،هند بریتانیا با این که درلندن دموکراسی ودرهند حکومت مستعمره ی دارای آزادی های فردی- گروهی داشت؛امادرافغانستان ازوحشی ترین زمام داران ازعبدالرحمن تاهاشم خان رابرمردم تحمیل کرد؛وآن زمام داران تحمیلی هم به گونه ی که خود برده ی استعماربودند،مردم افغانستان رابرده ی خود ساختند.ازسوی دیگر،وقتیکه هند وپاکستان برآمد کردند وآفتاب استعمارانگلیس درمنطقه غروب کرد،حکومت ستمگر- مزدور که ضد مردمی بود وبدون بادارزنده مانده نمی توانست؛اول،به آستان بوسی امریکا رفت؛ ودوم،بخاطربی توجی امریکا،حلقه ی غلامی مسکورابه گردن گرفت که تا1992ادامه یافت.درست،همزمان با فروپاشی اتحاد شوروی،حکومت مزدورش هم درکابل فروپاشید.فروپاشی ای که نشان داد،افغانستان چقدرازتوان خود گردانی بی بهره بود ومی باشد.ازبدرخ دادها،پس فروپاشی شوروی وحکومت مستبد دست نشانده اش درافغانستان،تعدد گروه های مزدورجهادی زیرسلطه ی پاکستان ،یعنی غلامِ غلام شدن نصیب افغانستان شد که دستاورد آن،ویرانی کابل،برآمدن طالبان، جنگ های شمال- جنوب دست ساخت پاکستان،تشریف آوریی تروریسم القاعده، رخ داد یا زدهم سیپتامبر2001وپیاده شدن نیروهای امریکا وانگلیس به بهانه ی مبارزه علیه تروریسم وشکل دهی حکومت نابکار- فاسد کرزی می باشد.
پس ازبراندازی طالبان وتروریسم که افغانستان وارد برهه ی چهارم دورباطل یارفتن بزیرسایه ی امریکاشد،پرسمان های زیر:دموکراسی،حقوق بشر،عدالت انتقالی،برابری زنان ومردان،جامعه ی مدنی،حکومت قانون و...ورد زبان عام وخاص شد.دراین برهه که مردم ازتوحش وخشکه مقدسی همراه باکته ریشی وکله پوکی ای طالبان رهاشده بودند،بدون شک آماده بودند که نسبت به دموکرسی مآبی دست های روی صحنه وپشت صحنه ی بازی مبارزه ی علیه تروریسم سرسری بگذرند.اما،برای من که تاحدی دست های پشت سرطالبان،جهاد گران منافق- زراندوز شده - تباه کارِبالاکشیده شده و جاده صاف کن قبلی طالبان وقبیله گرا هایا طالبان ریش تراش- تاریک ذهن وارد کرده شده توسط جورج بوش وتونی بلیرومنافقت نظامی های پاکستانی را می شناختم،برهه ی نوازگونه ی تازه ی بحران سخن می گفت.ازاین رو،درجلد دوم"جهاد وجنگ سرد قدرت های بزرگ" که درروزهای براندازیی طالبان درحال تهیه ی پیش نویسش بودم،دومسئله راپیوست آن کردم:نخست،دولت موقت،توقعات،مانع ها ومشکلات.دوم،قرارداد بن.درزیرعنوان،دولت موقت،توقعات،مانع هاومشکلات،نوشته بودم که: اداره سازی،تامین امنیت،عرضه ی خدمات و رفع کمبود خانه برای بی خانه ها،بازگردانی مهاجرین،ازمسایل بسیارمهم پیشرویی حکومت موقت وحکومت پسا موقت می باشد.ازهمه بارزتر، برمسئله ی مهاجرین تاکید کرده بودم که اگرحل نشود،تضاد منافع پاکستان وایران با امریکا درافغانستان،حضورمهاجرین بویژه درپاکستان رانظامی های آن کشورزمینه ی خوبی تروریست پروری ساخته باسازمان دهی مجدد طالبان،زمین را درزیرپای امریکا وحکومت کرزی چنان داغ می کنند که کاری رابه پیش برده نه توانند.
بدبختانه،حکومتی های جمع شده دراداره ی موقت،پیش ازاداره سازی ورسیدن به دشواری های کمبود خانه ورقع بحران مهاجرین،به فکربی خانگی یاچندین خانگی خود شده باهزینه ی پول های باد آورده ی جنگ علیه تروریسم ، محله ی شیرپور کابل رامیان خود تقسیم وبه خانه سازی مطابق خانه های لکس نیویارک ،لندن وبن مصروف شدند.وقتیکه مردم دیدند که وزیران حکومت موقت کاراستفاده جوی به نفع خود رابخوبی می کنند وبرای آن ها توجهی ندارند،همه امید های برخاسته ازفروپاشی اداره ی ترسناک طالبان وآمدن حکومت موقت بزمین خورد.درحالیکه غارتگریی حکومتی ها ودرکنارآن ها،غصب زمین های دولتی درکابل واطراف آغازشده بود،پیش ازاداره سازی درکابل،جورج بوش عزم اشغال عراق را کرد که گویا صدام حسین وبن لادن وطالبان مثلث شومی هستند که یک جاکناربروند.درواقع،پس ازتشریف بردن امریکا به عراق،دو کاری برای عده ی ناخوشایند وبرای عده ی خوشایند درافغانستان ویکی هم درپاکستان صورت گرفت که تاکنون مردم کشورما ازشرآن ها رهائی ندارند:نخست،درافغانستان،توسط غارتگران جای گرفته درحکومت کرزی ، غارت کمک های خارجی وغصب زمین های دولتی ومردم آغازشد.دوم،ملل متحد برنامه ی دی دی آریاخلع سلاح تقنگ دارانی باصطلاح جهادی را آغازکرد تاشرایط برای حکومت کردن نوکرانی بی پایه ی که بنام مبارزه علیه ترورباکوت وشلواروکله ی خالی ازبیرون وارد کرده شده بودند،مساعد شود.ازهمه خنده آوراین که،این برنامه زیرعنوان عدالت انتقالی وجاده صافی برای دموکراسی راه اندازی شده بود.سوم،نظامی های پاکستانی پس ازاشغال عراق توسط امریکابه این باورشدند که واشنگتن دردولت سازی درافغانستان جدی نیست؛بنابرآن،طالبان رابازسازی وبه صادرکردن تروریسم به افغانستان اقدام کردند.
باتوجه به آنچه گفته شد،روشن می شود که دموکراسی، رعایت حقوق بشروتحقق حکومت قانون درافغانستان توسط چه کسانی وباچه دغد غه ی راه اندازی شده بود.درحالی که پس ازطالبان،بدترین باند ها ودسته های غارتگر،چاقوکش،بی فرهنگ،غاصب وتباه کاربرشانه ی مردم افغانستان به بهانه ی جنگ علیه تروریسم بارکرده شده بودند،غربی ها وملل متحد دوکارزیرراکردند:نخست،یک قانون اساسی تمرکزگرا- استالینی راتصویب کردند.دوم،بجای یک چهره ی نوومستعد،بازکرزی بی چاره وناتوان را برای دوسال دیگر حاکم ساختند.حاکمی که بعدن باصطلاح رئیس جمهورمنتخب شد که تاکنون براسپ مراد خود وبادارسواراست.کرزی که پیش ازجنگ علیه تروریسم درقریه ی پدری اش درقندهارهم شناخت واحترامی نداشت،ازنهایت درماندگی تاکه توانست به سازتفنگ سالاران،سران مفسد باصطلاح جهادی،قاچاقبران،غاصبان زمین واخیرن بسازطالبان یابرادران ناراضی خود رقصید وتاوان رقص اوراهم مردم افغانستان پرداختند ومی پردازند! ازهمه مهم تراین که،پاکستانی ها ازهمان آغازبویژه پس ازلشکرکشی امریکابه عراق دریافته بودند دوکارزیررابخوبی می توانند بکنند:نخست،منافقانه به کمپ مبارزه علیه ترورپیوسته ازامریکاپول های کلان بگیرند وگرفتند.بطورنمونه،خانم کلینتن،وزیرخارجه ی سابق امریکا درکتب خود"گزینه ی دشوار"نوشته است که": امریکا ازسال2001تاسال2011،25میلیارد دالرکمک های مالی،نظامی وامنیتی برای پاکستان کرده است." نتیجه ی آن کمک هاهم روشن است که دغلکاری پاکستان وناکام ساختن سیاست افغانی امریکامی باشد.دوم،ازکرزی بی نام ونشان کاری دراداره سازی درافغانستان ساخته نیست؛بنابراین،باید طالبان رابازسازی واز مهاجرین افغانی سربازگیری وافغانستان رابه یک بحران تازه ی کشاند.
درواقع،پاکستانی ها پس ازاشغال عراق توسط امریکا که نفوذ ایران را دربغداد فربه وعرب هابویژه سازمان های مذهبی عرب وغیرعرب راعصبانی کرده بود،بسیارخوب دردوبخش بهره برداری کردند:نخست،طالبان افغانی وپاکستانی راساخته به شیوه ی تروریستی روانه ی افغانستان کردند.دوم،بابهره برداری ازناتوانی کرزی ونوکریی قبلی اش به آی اِس آی،صدهاجاسوس خود رادراداره ی کابل وولایت هابویژه ولایت های جنوب جا بجاکردند.به سخن دیگر،پاکستان علیه افغانستان دوسنگربازکرد:نخست،سنگربیرون حکومتی با بازسازیی طالبان افغانی- پاکستانی وتندروان مذهبی عرب به کمک عرب های نفتی که بخاطررخدادهای عراق از امریکاخشمگین شده بودند.دوم،بانفوذ درحکومت افغانستان ویرانگری درون سیستمی کرد.ازسو ی دیگر،شعارهای دموکراسی خواهی وحقوق بشرمآبی امریکا وسازمان ملل وحکومت دست نشانده شان درکابل، درتهران واسلام آباد،این بدبینی را ایجاد کرد که نشود درافغانستان دموکراسی پایه گرفته مانند تهدید کورای جنوبی به کوریای شمالی،تهدیدی برای حکومت مستبد آخوندیی ایران ودموکراسی زیرسلطه ی نظامی ها دراسلام آباد شود.بینابرآن،ازدونگاه پاکستان وایران بویژه اولی ،بی ثبات سازی افغانستان رامحورتوجه خود ساختند:نخست،امریکا درافغانستان شکست داده شود.دوم،افغانستان دارای دموکراسی وحکومت قانون نشود.دراین راستا،هم تروریست تربیه واعزام کردند وهم توسط نوکران خود ازدرونِ حکومتِ کابل ویرانگری کردند.ویرانگریی که ضعف شخصیت کرزی ونوکریی تیمش به پاکستان وتاحدی به ایران،بیشترزمینه سازآن شد.
ازهمه بارز تر،ناتوانی کرزی ودارودسته اش درحکومت کردن باعث شد که افغانستان هم داری دموکراسی جعلی شود وهم جاسوس خانه ی پاکستان وایران وسایرکشورها.روشن است که ، باحضوراین همه جاسوس درحکومت کرزی وتهدید تروریسم طالبان؛ تلاش درجهت خود گردانی افغانستان زیرضربه آمده است.واضح است.درکشوریکه خود گردانی نباشد،بحث ازدموکراسی توهین به دموکراسی می باشد! ازهمه مهم تراین که،کرزی وتیمش سمتی اش که نمی خواستند یانمی توانستند بخاطرذهنیت قبیلگی با دموکراسی همراه شوند،باساختن کمیسیون حکومتی انتخابات، هم درانتخابات 2009 وهم درهردوانتخابات دوره اول ودوردوم ریاست جمهوری 16حمل و24جوزای2014،1393،تقلب کردند.اینکه چراکرزی وکمیسیون انتخاباتی اش به تقلب درانتخابات دست زدند،دوپرسمان داری اهمیت می باشد:نخست،ذهنیت قبیلگی کرزی که مزه ی قدرت راچشیده وآماده ی انتقال قدرت به گونه ی دموکراتیک نیست.دوم،دست های پشت صحنه ی بازیی سیاسی افغانستان بویژه پاکستان که امنیت خود را دربی امنیتی افغانستان می بیند.ازپیش روشن بود که،انتخابات شفاف وانتقال آرام ودموکراتیک قدرت هم به تقویت دموکراسی وهم به تقویت صلح وکنارزدن تروریسم درافغانستان منجرمی شود.ازاین سبب،کرزی وکمیسیون انتخابتی زیرفرمانش ومنابعی درپاکستان وتا اندازه ی ایران، خواستند نگذارند که انتخابات به نتیجه ی دلخواه برسد.
بنابرآن،نتیجه ی انتخاباتِ آرام برگزارشده را مختل کردند تا ازآب گِل آلوده ماهی دلخواه خود رابردارند.اکنون که چنان شده است،پرسش بنیادی این است که کی چه بدست می آورد وکی چه می بازد؟ روشن است که برهم زدن یامختل کردن پروسه ی دموکراتیک ازطریق تقلب درریزش و شمارش آراء،نتیجه ی ترسناکی برای افغانستان دارد که می خواهد انتقال قدرت را به شیوه ی دموکراتیک تجربه نماید.بطورنمونه،درکشوریکه سیاست کارانش مانند کرزی وسلفش یامرگ یاتخت به گونه ی ذلت بار- نوکرمنشانه می اندیشند،تحقق شیوه ی دموکراتیک درانتقال قدرت بسیارسازنده می باشد.ازاین رو، کرزی که اخلال گری می نماید تا پروسه ی دموکراتیک رامختل کند تاعمرحکومت فاسد ش ادامه یابد؛ باید بداند که با تقلب وبی اعتبارکردن کمیسیون انتخابات وبرهم زدن دستاورد انتخابات،خودش بیشترازهردوکاندید رقیب زیانمند می شود، یا بازنده است.البته، بدودلیل:نخست،ادامه ی حکومت کرزی هم برای مردم افغانستان هم برای کمک کننده های خارجی اش غیرقابل تحمل شده است.دوم،بیشترازاین،ادامه ی حکومت کرزی آن هم پس ازتقلب درنتیجه ی انتخابات،افغانستان رابه سوئی انفجارترسناک می راند.ازاین سبب،داکترغنی وداکترعبدالله ،هردوکاندید ریاست جمهوری باید بدانند که مشکل اصلی شان نه درکمیسیون انتخابات،بلکه دردفتر کرزی می باشد.درواقع،کرزی وکمیسیون انتخاباتی زیرفرمانش تصمیم گرفته اند که جنازه ی دموکراسی افغانی رابرداشته بحرانزائی وجاده سازی برای بازگشت طالبان نمایند،نه اینکه کمک به رئیس جمهورشدن هردوکاندید کنند.به این خاطرکه،کرزی به مشوره ی مرکزویژه ی درپاکستان مسئولیت گرفته است که نتیجه ی انتخابات رابرهم بزند، تا رئیس جمهوربعدی که می خواهد معاهده ی امنیتی را با امریکا امضاکند؛اصلن رئیس جمهورنشود که چنان کند.ازنظرامنیتی های پاکستانی،عدم امضای معاهده با امریکا،فروپاشی حکومت کابل بعداز2014وبازگشت طالبان می باشد.ظاهرن، معلوم می شود که به کرزی این طورمشوره داده اند که بحران خلق کند تا درمقامش بماند.غافل ازاینکه،روزگارحکومت داری کرزی به پایان رسیده است.بنابراین،اگرمردم وکاندیدها اجازه بدهند که کرزی که عمرسیاسی اش برلب گوررسیده است،بحرانزائی نماید،هم کرزی،هم کاندیدها،هم مردم بازنده شده تنها تروریستان وآشوبگران برنده ی بازیی روبه شکست دموکراسی خواهند شد.

0 comments:

Post a Comment