یکی ازقهرمانان سارترمی گوید:مدت هاست که مرده ایم:ازوقتی که دیگرنمی توانیم(به مردم)مفید باشیم.
ابراهیم ورسجی
22-12-1391
چندی پیش،نویسنده مقاله ی زیرعنوان"رئیس جمهورکرزی عصبانی شده است"نوشته ودروبلاک اندیشه پخش کرده بود.این نوشته، با این که لحن ،مضمون وجهت گیریی دیگری رابازگومی نماید،اما بانوشته ی نامبرده همانندیی بسیاری رانشان می دهد.به این خاطرکه،شرایطِ عصبانی شدن حق وناحق یانمایشی ای کرزی که دیگرمردم به آن اهمیتی قایل نیستندهمان است که بود وتا آینده ی نه چندان دور برایی او وهمچنان جانشینش باقی خواهد ماند.باتوجه به عنوان نوشته ووضعیت غمبارجاری در کشورکه نویسنده درادامه ی آن،بیشترازامریکا،پاکستان وطالبان،کرزی وتیمش رامقصرمی داند،به صراحت می توان گفت که قانون اساسی تمرکزگراوغیردموکراتیک کنونی که به رئیس جمهوری درمانده وناتوانی مانند کرزی موقع میدهد که درتعیین کاتب اداری یک علاقه داری هم دست اندازی نماید،همراه باتیم متعصب وپس مانده ودستگاه فاسد وناکارآمد ریاست جمهوری، مسئول درجه اول وضع کنونی کشوربه شمارمی آیند.
اکنون که ازهمانندی درمضمونِ نوشته ی گذشته ونوشته ی کنونی ومقصردانستن حکومت کرزی بیشترازامریکا،پاکستان وطالبان درایجادوضع کنونی افغانستان یاد آوری شد،بهتراست که ازعلت نوشتن هردونوشته هم نامبرده شود.تاجائی که بذهنم مانده است،نوشته ی پیشتربخاطرفرمان کرزی درجهت بیرون کردن نیروهائی ویژه ی امریکا ازولایت وردک تهیه شده بود،فرمانی که تاکنون امریکابدان پشیزی اهمیت نداده است،وروزدوشنبه11مارس-21حوت،درپوشش افراد مسلح دولتی،فردی درهمان ولایت دوامریکائی وچندافغان راکشته است.رخ دادی که نشان میدهد،کرزی تاچه اندازه ازدرک محیط درونی آن ولایت وکشوربدوراست.ونوشته ی کنونی هم بخاطراعتراض کرزی ازگفتگوهایی پنهانی میان امریکاوطالبان تهیه وپخش می شود.جالب این است که اعتراض کرزی درباره ی گفتگوهائی پنهانی ای واقعی یاساختگی میان امریکاوطالبان درزمانی صورت می گیرد که چاک هیگل وزیردفاع جدید امریکا،نخستین سفربیرونی اش را روزیکشنبه10مارس-20حوت، ازافغانستان آغازکرده است.
ازهمه خنده دارتراین که، روزشنبه،یک روزپیشترازآمدن هیگل به کابل،طالبان که کرزی ازگفتگوهائی پنهانی آن ها با امریکا لب به اعتراض کشوده است،باانفجاری درکناروزارت دفاع درکابل وانفجاری همانند درخوست، 16نفرراکشتند وشماری دیگری راهم زخمی کردند واعلان هم کردند که بخاطرپذیرائی ازهیگل دست به هردوانفجارزده اند.بنابراین،اعتراض کرزی ازچند نگاه هم مهم وهم مسخره می نماید:نخست این که،کرزی اعتراض خود راروزیکشنبه 10مارس-20حوت، درگردهمائی روز"زن"که توسط سازمان حکومتی زنان درراستائی بررسی وضع رقت بار زنان کشوربراه انداخته شده بود ومی خواستند چیزهائی مربوط به روزِ زن وخشونت های خانگی وبیرون خانگی ای وارده برآن هاوکمک درجهت نجات زنان ازکرزی بشنوند؛برخلاف،بجای بحث درزمینه،ازگفتگوهایی نامبرده یادآورشد وبه باورخود،امریکاوطالبان را متهم به گفتگوهائی پنهانی نمود.گفتگوهائی که کمک به ماندن نیروهای غربی درشرایط پسا2014می نماید.دوم این که،پیشترازکنفرانس مطبوعاتی باهیگل که برگزارنشد چنان بیانی رابیرون داد.سوم این که،هیگل وژنرال جوزیف فرمانده ناتودرکابل، سخنان کرزی رانادرست واشتباه وچنان گفتگوئی رادروغ محض اعلام نمودند؛وهمچنان، طالبان هم آن رارد نمود ند.باتوجه به یاوه گوئی کرزی،چگونه می توان درباره ی اووریاست جمهوری اش بداوری نشست؟
بدون گمانه زنی،اگرپائی داوری درمیان بیاید که آمده است،کرزی بجای یک سیاست مداردرجای یک اماتورقرارمی گیرد.اماتورهم کسی می باشد که ازتخصصی وحرفه ی اندیشیدن دوری گزیده وبربنیادذوق- سلیقه واحساسات کور وبی موقع واغلب ناسنجیده سخن می گوید وموضع گیری می نماید.تاجائی که به گفتگومیان امریکاوطالبان ارتباط می گیرد،نادیده انگاشتن دوپرسمان زیریعنی:ذهنیت،روحیه ، فرهنگ وویژگی هائی امریکا وپیوند ناگسستنی طالبان باپاکستان،سخن گفتن درباره ی گفتگومیان آن هارابی پایه می سازد.بنابراین،این پرسش پاپیش می گذارد که:روح ملت امریکاچیست؟آلکسی توکویل درزمینه می گوید:تلفیق روحیه ی دینی،روح آزادی وتجارت(1) امریکا راشکل داده است.درواقع،همین روحیه است که برخورد امریکا باجهادی هاوطالبان و...رانمایش میدهد.بطورنمونه،امریکا دربراندازیی کمونیسم ازمجاهدین حمایت کرد وپس ازفروپاشی ای شوروی،آن هارا باغی،بنیاد گرا،جنگ سالارو...خواند.پس ازجهادی هائی تاجر- قاچاقچی- تباه کارشده،درجهت پاک سازیی مسیرنفتی میان آسیای مرکزی وجنوب آسیاکه ازافغانستان باید می گذشت، ازطالبان حمایت کرد.اگرکسانی درزمینه تردیدی دارند، به گفته ی احمد رشید،درکتاب"طالبان"که برپایه ی آن معاش ماهانه ی طالبان توسط سی آی ای/ سازمان اطلاعات مرکزی امریکا ازطریق وزارت خزانه داری پاکستان پرداخت می شد،مراجعه نمایند.پس ازسپری شدن تاریخ مصرف طالبان- القاعده،به بهانه ی رخداد زشت یازدهم سیپتامبر2001،جای آن هابه کرزی که خودش پیشتریک عضوطالبان بود،قاچاقچیان وتباه کاران جهادی نماوبروکرات هائی نادان کنونی داده شد تاسرمایه هائی روزمینی وزیرزمینی ای افغانستان ودست مزد مالیه دهند گان امریکائی راکه بنام کمک درجهت بازسازیی کشورماپرداخت شده بود ومی شود،غارت نمایند وبی شرمانه غارت هم کردند!
اما،دررابطه باکرزی وتیمش که 83میلیارد دلارامریکا راکه برای بازسازیی افغانستان تخصیص داده شده بود،بیهوده به هدرداده اند ودرنهاد سازی ومهارتروریسم هم کاری کرده نتوانستند وافزون برآن بگونه ی نمایشی اعتراض هم می نمایند؛درواقع،انتقاد آن هابویژه شخصی کرزی نشانگراین است که یا تاریخ مصرف این شخص وتیمش مانند تاریخ مصرف جهادی هاوطالبان سپری شده است یا این که درتوافق زیرزمینی نمایشی مخالفت بابادارمی نماید.درحقیقت،کرزی می داند که تاریخ مصرفش گذشته است؛ازاین رو،گمان می کند که باهیاهووهوچی گری می تواند تباه کاری های وارده برافغانستان راکه توسط اووتیمش راه انداخته شده است،پنهان نماید!بجای هوچی گری،کرزی باید بداند که:ترساندن،برآشوبانیدن وبازداشتن سه مفهوم کلیدی اند که دیپلماسی واستراتژیی سیاسی قدرت های بزرگ برپایه ی آن ها بناشده است.(2) وهمین استرتژی بود که داود،تره کی،امین،کارمل ونجیب الله را درافغانستان وهمتایانشان رادردیگرکشورهایی جهان سوم به سرنوشت غمباری مبتلانمود؛ ودرصورت درس نگرفتن ازتاریخ ،شماری دیگری ازنیمچه رهبرانی مانند کرزی راهم چنان خواهد کرد.کسانی که از زباله کردن نوکران توسط امریکا آگاهی دارند،می توانند پیش بینی نمایند که چه آینده ی درانتظارکرزی کمین کرده است.
باتوجه به تعریف واقع بینانه ی که ازاستراتژیی سیاسی قدرت هایی بزرگ صورت گرفت ،کشوری فروپاشیده وتروریسم زده ی مانندافغانستان که رهبری اش بدست فردی ناتوان،درمانده ودست نشانده ی مانند کرزی افتاده است،مردم ،سیاست کاران،روشنفکران وفرهنگیانش چه کاری می توانند درجهت نجات کشورخود بکنند؟روشن است که نظام اجتماعی افغانستان فروپاشیده است وکاری شایسته ی هم ازمرده ریگ آن درمسیربیرون رفت ازبحران کنونی ساخته نیست.واضح است:یک نظام اجتماعی پایدارنمی ماند،مگرآنکه احساس عاطفی متناسب با آن درنزد افراد مردم وجود داشته باشد.روح کلی ملت همان چیزی است که بیش ازهمه به حفظ وبقای این احساس یا اصلی که برای دوام نظام سیاسی ضرورت دارد،کمک کند.(3)درافغانستان طوری که یاد آوری شد،روح کلی زیان دیده وازهمه مهمتراین که،رهبری ونظام سیاسی چنان ناکارآمد،فاسد ومردم گریزاست که ازمرده ریگ آن هم توان بهره برداری را ندارد.
اگردربرهه هائی گونه گون تاریخ درافغانستان فرصت هافراهم شد وازآن هابهره برداریی درست صورت نگرفت،برمی گردد به ناکارآمدی وخود سری حکومت ها وواکنشی شدن روشنفکران وفرهنگیان که درهرجامعه ی جایگزین یامواد خام نهادهائی حکومتی رافراهم می کردند ومی کنند.دراین باره که چراکاری درستی صورت نگرفت،کی راباید بیشترسرزنش نمود.حکومت ها یا آگاهان را؟من باوردارم که درافغانستان حکومت ها تاکنون بیشترین کوتاهی رابدوش دارند.بطورنمونه،...حکومتِ قوانین،احترام به قوانین،نخستین شرط آزادی است،اماهمه ی معنای آزادی نیست،این هم لازم است که خود شهروندان درایجاد قوانین مورد بحث سهیم باشند.می توان گفت که آزادی سیاسی باسهم حکومت شوند گان درایجاد قوانین واداره ی امورتناسب مستقیم دارد.ازاین رو،توکویل دائماً دراندیشه عنصرمتضادا داره ونمایند گی است.چون عقیده دارد که گسترش وتمرکزوظایف دولتی سرانجام ضربه ی مرگباری برآزادی وارد خواهد کرد.(4) پدیده ی نامیمونی که تاریخ سیاسی افغانستان ازآن مالامال است ونگذاشت که آگاهان آزادانه وهوشمندانه ساختارسنتی رادرجهت پایه ی گیریی ساختارنودرهم شکنند یابدیل سازی نمایند.
اگر به گذشته ی دورنرویم وبه اکنون تکیه نمائیم، حکومت کنونی وقانون اساسی اش که درزیرسایه ی سیاهِ جنگ تروریسم مسیحی جورج بوش دربرابرتروریسم مسلمانی ای القاعده وطالبان، به زورپول وتطمیع فرصت طلبان جهادی- طالبی- سیاسی- مافیائی درونی- بیرونی تدوین وتصویب گردید وهمه اختیارات رادرشخص اول آن هم درقدوقامت کرزی درمانده وناتوان متمرکزنمود ه درواقع،پایه گذاروضع وموقعیتی شد که درکناریک حکومت متمرکزفاسد وناتوان، مافیای تریاک وزمین دردرون وپاکستان وطالبان دربیرون بیشترین بهره رابردارند وزیان هائی بی شمارآن را مردم افغانستان متقبل شوند.مردم افغانستان افزون براین که زیان های بی شماری رابخاطرویرانگریی سیاست کاران مزدورومذهبی های سنتی وخشن متقبل شده اند،ازاین نگاه هم زیان دیده اند ومی بینند که سیاست کاران به فساد وسنت گرایان قبیلگی ومزدوربرای تامین منافع ناپاک خود به دغل بازی وتروریسم روی آورده منافع کشورراقربانی منافع باداران دورونزدیک خود نموده اند.
درواقع،یک نمونه ازتباه کاری ودغل کاریی سیاست کاران دست نشانده این است که باغصب زمین های دولتی ومردم وغارت سرمایه ی ملی وفریب کاری، خود وخانواده واطرافیان خود رافربه وملت رابیش ازاندازه لاغرنموده اند.لاغرنمودنی که بزیان خودشان هم تماشده ومی شود.ازاین رو،به یقین می توان گفت که: اگرنقل وانتقالات منابع درجهت تقویت برگزید گان ممتازجامعه(آن هم به گونه تحمیلی مانند افغانستان) ادامه یابند،آن وقت بجای تقویتِ مواضع رهبران سیاسی،موقعیت آنان راجداًبه خطرمی اندازند.(5)شرایطی غمباروبحرانزائی که درافغانستان خود نمائی وتخت وبخت سیاست کاران فاسد وغاصب رالرزان وکمرتروریستان وخشونت گران رابسته وآن هارا نسبت به آینده امیدوارترکرده است.علت این که افغانستان به چنین شرایطی نا امید کننده ی فروافتید،این است که مردم بخاطراشغالگریی شوروی ودست اندازی هائی پاکستان ومهاجرت ها دیگرگون شده اند وسیاست کاران درهمان شرایطی سیاسی- اجتماعی ای قبلی باقی مانده اند.به سخن دیگر،درشرایط نوخواستارزنده کردن سامانه ی سیاسی- نظامی کهنه وازمود افتاده می باشند ودراین راستا،امکانات وفرصت های بدست آمده راضایع نموده اند.
درچنان شرایطی بود که، طالبان وتروریسم، هم به سراغ مردم وهم به سراغ سیاست کاران رسیدند.پیشتر،عین اشتباه راداود خان وکمونیست هانموده بودند که اولی برای دومی جاده صافی کرد ومجاهدان هم به سراغ دومی ها رسید ند.زمانی که ازدیگرگون شدن مردم وایستاماندن سیاست کاران سخن می گویم،ایجاب می کند که کمی به شرایطی ذهنی ای سیاست کاران دیروزهم پرداخته شود.این یک واقعیت است که:مردمان جهان همیشه تحت حکومت اقلیت هابه سربرده اند،واین اقلیت هانیزدرصورتی قادربه حفظ فرمانروائی خودهستند که شایسته ی وظایفی که به عهده ی آن ها است،باشند.آنان یاد آورمی شدند که وظایفی رهبری همیشه وظایف خوشایند نیستند.ودرنتیجه،مردان خوش قلب وزود رنج باید یکباره ازاین گونه وظایف چشم بپوشند یا ازتصدی آن ها برکناربمانند....اگرصلح جویان به ایجادجنگ کمک می کنند وبشردوستان موجب درگیریی سریع انقلاب هامی شوند(6)همه سخن ازاین درآستین دارند که کارسیاست وسیاست مداری کاری بسیارد شواروپرخم وپیچ می بشد.کاردشواری که بیشترازدیگرسرزمین هاپیچید گی وبغرنجی خود رادرافغانستان به نمایش گذاشته ومی گذارد.درافغانستان،سیاست ازاین نگاه بسیارپیچیده می باشد که همواره باقبیله گری،خشونت،مزدوری،وطن فروشی ومرگ همراه بوده است.این که درافغانستان دردوسده ی گذشته،جنازه ی بسیاری شاهان ورئیس جمهوران ازکاخ ریست بیرون شده وشماری هم فراررابرقرارترجیح داده اند،دال براین مدعامی باشد.زمام دارانی که گاهی هم مردم به مرگ ومیروفرارشان آه سردی نکشیده اند.به این خاطرکه،به گفته ی قهرمان شکست خورده ی سارترمرده بودند وبرای مردم مفید نبودند.
درواقع،باید گفت که افغانستان آزمونگاه بیشترین جابران تاریخ زده بوده ومی باشد.به سخن دیگر،دراین قلمر،روی بسیاری جابران تاریخ راسفید نموده اند.به گواهی تاریخ،دربخش پس مانده حتاپیشرفته ی جهان البته درشرایطی دیروزیاپیشامدرنیته / نواندیشی ونوسازی:گروه عظیم ازفرمان روایان ستمگر،جابران دیوانه وسواران نیمه وحشی صفحات تاریخ رادرمی نوردند بی این که درداستان های تاریخی یاسوزناک یاکسالت آورِاین دوران جای پای ازخود باقی بگذارند.(7) اگرافغانستان رانمونه و میدان تاخت وتازهائی این گونه دسته ها بگیریم که بدون شک چنان هم هست،بدون شک زورگویان ووحشی هائی واپس گراوبی منطق این سرزمین نگون بخت،گوئی سبقت را ازهمه وحشی هاوتباه کاران تاریخ می ربایند! اگراین کشوردرمیان192عضوسازمان ملل تنها بامغلستان،بوتان،صومالی وسودان جنوبی همردیف می باشد،برمی گردد به کارنامه ی سیاه وحشی هاوتفنگ بدستانی خشن وتروریست که جزبربریت وخود پرستی کاری دیگری ازخود بروزنداده اند.
اگرنوشته راجمع بندی نمایم وبکوشم مسیری هرچند بادورنمائی سیاه یاسفید به آینده بازنمایم.مسیری که حکایت ازآینده ی بهتری کرده بتواند،بی درنگ بایدبه نقش رهبری درکارسازیی آن چنانی برجسته می شود.باکمال تاسف،افغانستان ازاین نگاه دربدترین موقعیت جای می گیرد.ازدونگاه:نگاه نخست این که،افغانستان درموقعیتی نیست که به تنهائی دربرابربازی قدرت چه منطقه ی وچه جهانی بازی کرده بتواند.دوم این که،دسته ی حاکم که نماد آن کرزی می باشد،درشب وروزمصروف یاوه گوئی می باشد ومخالفان سیاسی اش هم کمترازاو درفساد ونابسامانی غرق نیستند ومخالفان نظامی اش هم خشونت زده- تروریست وهم فاقد اراده ی آزاد می باشند.دراین صورت،بازهم نقش ریاست جمهور برجسته می شود،امانه باکرزی.چرا؟ به این خاطرکه، کرزی دوکمبودی دارد:نخست این که،توان اعمال سلطه راندارد حتا اگربرایش میسرهم باشد که شده است.دوم این که،باناتوانی دراعمال سلطه چگونه می تواند بافشارهای منطقه ی بویژه ازطرف تروریسم برخاسته ازپاکستان دست وپنجه نرم نماید؟
تاجائی که به اصل نخست ارتباط می گیرد،ازسه گونه سلطه ی (سنتی،عقلانی وکراماتی)به گفته ی ماکس وبر،هیچ کدام آن راکرزی دارانمی باشد.دوم این که،درنبود چنان سلطه ی بازهم بازی قدرت منطقه ی که پاکستان برای باج گیری ازامریکابه آن پوشاک تروریسم وخشونت پوشانیده است،می تواند برای مدت هایی درازی دردسرسازباقی بماند.روشن است که:هریک ازاین سه نوع سلطه براساس انگیزه ی فرمان برداری یابراساس طبیعت مشروعیتی که رئیس(قدرت)مدعی آن است، تعریف شده اند:سلطه ی عقلانی براساس قوانین ومقررات،سلطه ی سنتی بااستناد به گذشته وعرف وسلطه ی کراماتی بااستناد به فضیلت استثنای وتقریبا ساحرانه ای که رئیس(قدرت)واجد آن است یاپیروان وفدائیان اوبه وی نسبت میدهند.(8)اکنون که هرسه گونه ی نامبرده ی قدرت درشخص کرزی ناپیدامی باشد،وبازی قدرت منطقه ی هم زیرفشارتروریسم پاکستانی می باشد ودرعین حال کرزی براست یادروغ درمخالفت باحضورامریکا یاوه سرائی می کند،چگونه می توان نسبت به آینده خوش بین شد؟
بدون شک،بازهم اهمیت دولت مرکزی ونقش رهبریی درست آن دربرابرفشارهای جهانی ومنطقه ی ازهمه مهم ترجلوه گری می نماید.البته که جلوه گری باقدرت نه باشعارویاوه سرای هائی ازگونه ی کرزی.با این همه دشواری ها، این یک واقعیت است که افغانستان می خواهد که ازوضعیت سنتی وپس مانده ی قرون وسطائی خود بیرون شود.بیرون شدنی که بادرد وبیماری زایمان بسیاراکشنده هم باید دست وپنجه نرم نماید.این هم یک واقعیت تلخ است که:آشفتگی ها ورویداد های خشونت باراجتماعی بیشترمتعلق به مرحله ی انتقال ازجوامع سنتی به جوامع جدید بودند....دراین وضعیت هم، باز طالبان وگروه های هم فکرشان درردیف دسته هایی قرارمی گیرند که نمی خواهند جامعه ای افغانستان ازجهان قبیلگی- سنتی- مذهبی نمائی خود بیرون شود.اینجا است که قدرت ازدونگاه اهمیت فزاینده پیدامی نماید:نخست این که، درمرحله ی گذارجامعه را درست اداره نماید.دوم این که، بابازیی قدرتِ قدرت هائی منطقه ی وفرامنطقه ی پنجه نرم کرده بتواند.درعین حال، به این واقعیت هم باید تن داد که درهمه جنبه ها،سیاست، سیاستِ قدرت است....سیاست قدرت دردوتعریف اول محدود ودوم وسیع....منظورازسیاست قدرت همان سیاستی است که مابین دولت هاجریان دارد،یعنی سیاست، تابع رقابتِ قدرت هائی رقیب که به هیچ قانون،به هیچ داد گاه وبه هیچ مرجع فوق ملی گردن نمی نهد.دراین معناهرنوع سیاست میان آن ها،نوعی سیاست قدرت بوده یا منظورازساستِ قدرت هرنوع سیاستی حتا درداخل یک دولت است که هدف ویاوسایل اصلی آن هماناقدرت است.(9)
باتوجه به آنچه گفته شد،کرزی باید بداند که درچه موقعیتی قراردارد وچه وظیفه ی رابدوش دارد؟ افغانستان دیگروقت وحوصله ی شنیدن یاوه سرائی های ئی اوراندارد، ومردم هم می دانند که امریکا،پاکستان وطالبان چه می خواهند؟ اشتباهات امریکا این بود که نخست،فردی نالایقی مانند کرزی رابقدرت بالاکشید که ازعهده ی دشواری های چند پهلوی کشوربرآمده نمی توانست.دوم،آن گونه که لازم بود به اداره سازی بویژه ساخت ارتش افغانستان توجه لازم رانکرد.سوم وازهمه بزرگتر،اشتباه امریکا این بود که کمک های بی شماری برای پاکستان بخاطرشرکت آن کشوردرمبارزه علیه تروریسم کرد.کمک هائی که پاکستان ازآن ها نه علیه تروریسم،بلکه درجهت فربه نمودن تروریسم بهره برداری نمود.نمونه ی برجسته ی وفاداریی پاکستان به جنگ علیه تروریسم هم پیداشدن بن لادن درمهمان خانه ی ارتش آن کشوربود.اکنون که سیاست افغانی امریکابخاطرناتوانی وفساد اداره ی کرزی وبازیی دوگانه ی پاکستان شکست خورده است،به کرزی توصیه می شود که براساس گفته قهرمان شکست خورده ی سارترمرده است،چراکه دیگربه مردم افغانستان مفید نیست.حداقل کاری که کرده می تواند این است که سکوت نماید تا دریک انتخابات جعلی یاواقعی ای دیگرجانشینش که سرنوشتی بهترازاونخواهد داشت،تعیین شود ومیدان را بانفرت بی پایان مردم ازخودش ترک نماید.وبه امریکاپیشنهاد می شود که سیاست افغانی اش به گونه ی مرگباری شکست خورده است. بنابراین،اگردرجهت پرسمان هائی زیراگرکاری نماید،برایش مفید تمام خواهد شد:نخست این که،زیرنظرسازمان ملل یک حکومت انتقالی شکل بدهد ووظیفه ی آن رابرگزاری انتخابات تعیین نماید وکرزی رامرخص نماید.اگراین کارانمی کند،وارد مرحله ی دوم شود وآن این که،برای برگزاری یک انتخابات درست کاروکمک نماید.سوم،درهمسازی باکشورهایی منطقه وجامعه ی جهانی ازطریق سازمان ملل متحد راهکارمنع مداخله ی پاکستان به افغانستان را ارائه نماید.راهکاری که پایان دادن به مرکزهایی آموزش وصادرکردن تروریسم به افغانستان راکه درخاک پاکستان متمرکزاست،بسنجد.این یک واقعیت است که پاکستان تاکنون همه تباه کاری هائی خود رادرافغانستان باکمک هایی مالی- تسلیحاتی امریکا به پیش برده است.دستکم، اگربه کمک هاپایان داده شود،بخش بزرگ تروریسم وتباه کاری درافغانستان ازمیان می رود واین کشورپس ازکرزی این فرصت را بدست می آورد که تروریسم راتضعیف وموقعیت خود رابهبود بخشد که هم برای خودش وهمچنان برای منطقه وجهان مفید تمام خواهد شد.
پانویس ها:
2- مراحل اساسی اندیشه درجامعه شناسی ازریمون آرون،ترجمه:ازباقرپرهام ص691
2- همان ص سه
3- همان ص53
4- همان ص686
5- فردای جهان سوم ازپال کِنیدی،ترجمه،ازمحمد طلوع، چاپ اول1369ص413
6- مراحل اساسی اندیشه ص ص510-511
7- فرهنگ نودرامریکای لاتین،جامعه وهنرمند، نوشته از:جین فرانکو،ترجمه:مهین دانشور،چاپ اول1361ص ص10-11
8- مراحل اساسی اندیشه ص564
9- همان ص699
0 comments:
Post a Comment