Tuesday, 19 March 2013

کرزی هم می خواهد خیزملی گرایانه بردارد


ابراهیم ورسجی
29-12-1391
کارل مارکس گفته بود:اجازه ندهید که گروه یادسته ی براقتصاد کشورچیره شود!اگرچنان شد،همه چیزشمارادست کاری می نماید.این تجربه ی سیاه ودردناک،بیشترازهرکشوری دیگری درافغانستان چپن کاری پوشیده وهستی مادی وفرهنگی- تاریخی مردم مارا نابود یامسخ نموده ومی نماید.افزون برگفته ی مارکس،این یک واقعیت تلخ است که درکشورهای که گردش نخبه گان سیاسی بانبض جامعه همراه نیست،همه چیزسیاست زده می شود.بدبختانه،درافغانستان هیچ وقت گردش نخبه گان باخواست ونبض جامعه همراه نبوده است که نمونه ی تازه اش کرزی وهمکاران نخبه نمایش می باشند.درواقع،همین پرسمان باعث همه کاره شدن سیاست وسیاست زدگی دراین کشور شده است.وسیاست زد گی هم در افغانستان جنگ زده وازهرنگاه زیان دیده کاری کرده ومی کند که مردم پاسخ بسیاری پرسش هائی زند گی حتا دینی شان راهم باید درسیاست جویا شوند.نویسنده هم به حیث یکی ازباشند گان این مرزوبوم،مجبورشده که به سیاست زدگی تن داده دربسیاری موارد بجائی بحث وقلم زدن درباره ی پرسمان هائی اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی،به بحث در پرسمان سیاست وجنبه هائی روزانه وزود گذرزندگی بپردازد.
بطورنمونه،درروزهای پسین می خواستم که ازبحث درپرسمان هائی سیاسی کاسته بیشتر به بحث درباره ی دشواری هائی اجتماعی- فرهنگی- اقتصادیی مردم افغانستان بپردازم.ازاین رو،سخن رادرباره ی "تباه کاری دراقتصاد افغانستان بنام بازارآزاد"آغازنموده بودم ومی خواستم که ادامه بدهم.اماسخنان یک هفته ی پسینِ کرزی، مرا واداشت که دوباره به پرسمان سیاست بازگشت نمایم.ازدید گاه نویسنده،بحث هاوسخن پراکنی ها درباره ی پرسمان هایی اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی ازاین نگاه دارای ارزشمند یی فزاینده شده ومی شوند که به گفته ی مارکس دسته ی فرمان روائی تحمیلی برسیاست واقتصاد افغانستان همه چیزرانابود یامسخ نموده ودرادامه ی تباه کاری هائی پیشین، این روزها می خواهد که سرمردمی فرورفته دربیماری- فقرِفرهنگی- اجتماعی- اقتصادی- گسترش بیش ازاندازه ی نابرابریی سویه ی زند گی و...راباشعارناخود آگاه یاریاکارانه ی ملی گرائی گرم نماید تا به گونه ی دروغین کسب اعتبارسیاسی نماید.
واقعیت این است که ازروزیکشنبه20حوت / 10مارس /روزگردهمائی زنان افغانستان درروزجهانی زن تاکنون؛کرزی دو خیزِ نمایشی- ملی گرانمایانه برداشته است:نخست،درروز زن بجای بحث درباره ی دشواری هائی که حکومت فاسد وطالب زده اش برای زنان ایجادنموده است، امریکاوطالبان رامتهم به گفتگوهائی زیرزمینی بدورازشرکت حکومت کابل در"دوبی" کرده وحمله های تروریستی ای طالبان درروزشنبه9مارس-19حوت درکابل وخوست راهم که درآن ها16افغان کشته وشماری دیگری زخمی شده بودند، نشانه ی ازکمک طالبان به خواست امریکا درجهت ماندن پس از2014،درافغانستان قلمداد نموده است.ادعائی که درهمان روز توسط سفیرامریکا وژنرال جوزف دانفورد فرمانده امریکائی ناتودرکابل، وطالبان رد کرده شد.ازهمه خنده دارتراین که،طالبان حمله ی تروریستی ای روزشنبه را به باورخود درجهت پذیرائی ازچک هیگل وزیرد فاع جدید امریکا که سفرنخست خود را ازکابل آغازنموده بود،نمایش دادند.نویسنده دراین شکی ندارد که طالبان وتروریسم پاکستانی شان نه تنهاعامل نگهدارنده ی نیروهائی ناتودرافغانستان می باشد،بلکه حکومت درمانده وفاسد کرزی درکابل راهم تاکنون دهشت گردیی آن هانگهداشته است.دوم،روزیکشنبه17مارس-27حوت،بازکرزی دریک گردهمائی نمایشی درکابل یادآورشد که امریکائی هابه افغانستان "نیامده اند که بروند" ومن چانه زنی می کنم تابه نفع کشورامتیازی ازآن هابگیرم!وچانه زنی کرزی هم تنهادرمحوربدست آوردن کنترول زندان بگرام دورمی زند نه چیزهائی مفیدی دیگری.امریکائی هاباوردارند که اگرکرزی مدیریت زندان بگرام رابدست آورد،مانندگذشته نه بی گناهان،بلکه طالبانی رارهامی کند که دوباره به تروریسم وجنگ علیه افغان هاوغربی هامی پردازند. آری! کرزی حق دارد که چنان بگوید وامتیاز بگیرد وپیشینیانش هم درگذشته هائی دورونزدیک چنان امتیازهائی را ازهند بریتانیا واتحاد شوروی البته صد درصد به زیان افغانستان گرفته بودند!
نگاهی به امتیازگیریی پیشینیان کرزی ازهند بریتا نیا و اتحادشوروی، نشان میدهد که همواره زمام داران البته ازکرزی بهتران بنام منافع ملت به سود زمام داریی خود وزیان ملت داد وگرفت نموده بودند.دادوگرفتی که بدون شک،اوضاع غمباروجانکاه کنونی کشورزاده ی آن می باشد.بطورنمونه،عبدالرحمن خان درسال1893میلادی،خط دیورند رادرمعاهده ی باهند بریتانیا دربدل تامین اسلحه ی مورد نیازخود برای سرکوب مردم افغانستان وافزایش معاش ماهوارش معادل1800روپیه امضانمود.درواقع،باامضائی چنان معاهده ی که پشتونستان خواهی داودخان وطالب پروریی پاکستان دستاورد آن می باشد،برای دوپرسمان زیررابدرستی زمینه سازی گرفت:نخست،زندانی سرکشاده ی مورد نیازهند بریتانیاوروسیه وپسانترشوروی، بنام افغانستان ساخته شد.زندانی که پس پایان استعمارانگلیس درهند،نگهداریی آن را اتحادشوروی بدوش گرفت وبافروپاشی شوروی درپسین روزماه دیسامبرسال1991میلادی، دیوارهایش درز،وسه ماه بعد تردرماه اپریل1992-1371خورشیدی فروغلطید.دوم،زمینه سازی به مداخله ی ناروائی دیروزپاکستان باجنگ اندازیی جهادی ها وایجاد طالبان ودست اندازی هائی کنونی آن کشور وهند کرد که این روزها بخاطرناتوانی ودرماند گی کرزی به رسواترین حد خود رسیده است.مردم افغانستان؛ ازاین رو،به این وضعیت جانکاه گرفتارشدند که زمام دارانشان ازبیشترازدوسده تاکنون نه ملی گرابودند ونه هم به خواسته هائی آن ها ارزش قایل شدند.به سخن دیگر،توسط دیگران به قدرت نصب کرده شدند وبارفع نیازآن ها زباله شدند که، زباله شدن ظاهرخان،داود خان،تره کی،امین،نجیب الله واکنون کرزی که درلب گورستان رسیده است،دال براین گفته می باشد.جالب این است که پیشترازکرزی هم برخی زباله شده هاملی گرانمائی کرده بودند که ملی گرانمائی کرزی هم بی رابطه با آن هانمی باشد.بطورنمونه،روز20حوت-10مارس،کرزی بالب کشودن به اعتراض ازامریکابه باورخود ملی گرانمائی کرد،زمانی که عکس داکترنجیب الله برسرچوبه ی داررایک روزنامه ی امریکائی بازتاب داد،بی درنگ ملی گرائی کرزی رنگ باخت وگفت که:"قصد مخالفت نداشته ومی خواست که مناسبات سیاسی دوجانبه رابهبود بخشد"! آری! این است ملی گرائی دروغین که افغان ها بارها ازآن بجای فایده زیان دیده اند.
پس ازیاد آوری از گفته هایی کرزی که درنمایش چیزی ازملی گرائی درآستین داشت ودرضمن طالبان را ازاین نگاه سرزنش می کرد که درجهت ماندن نیروهایی غربی پس ازسال2014درافغانستان عمل می کنند.این پرسش به میان می آید که چگونه کرزی می تواند پیشینه ی تعهدووابستگی خود به طالبان راپنهان نماید؟دررابطه به وابستگی وتعهد کرزی به طالبان، به سخنان ستیوکول درکتاب" جنگ های اشباح " واحمد رشید درکتاب "فرورفتن درآشوب" بسنده می شود.ستیوکول درزمینه می نویسد:کرزی برای طالبان درآغازسازماندهی شان درقندهار50هزاردلارکمک کرده بود.همچنان،پنها ن گاه هائی اسلحه ومهمات وبزرگان قبایلی رابه طالبان معرفی نموده بود.درضمن،طالبان بافرمانده عبدالحق(فرماندهی که کسی مجاهدی زیرفرمان اوراندیده بود) ودرانی های که باشاه سابق رابطه داشتند،ملاقات هائی داشتند.پشتون هائی درانی فکرمی کردند که اکنون زمانی بدست آوردن چیزی است که سازمان ملل وپترتامسن / نماینده ی امریکا در آن ناکام شده بودند،یعنی دوباره بدست گرفتن قدرت.وازپرچم سفیدان وقرآن بدستان طالبان خواستند که شاه رابرگردانند....تجربه نشان داد که پاکستان ازنام ظاهرخان علیه افغانستان بیشترازدرانی هائی نادان بهره برداری نمود.اما،در رابطه باکرزی،...احمدرشید می نویسد:کرزی می خواست که نماینده ی طالبان درسازمان ملل مقرر شود که باید تصدیقِ آن را ازوزارت خارجه ی پاکستان می گرفت.به گفته ی خودش(البته به احمدرشید) رد کرده شده وازوزارت خارجه بیرون شده است.به این معناکه دیپلمات های طالبان راپاکستانی ها گزینش می کردند!(1)
باتوجه به آنچه که گفته شد،می توان گفت که ملی گرائی پشتون ازنظرکرزی وطالبان چه معنای دارد؟ این دست نگریی طالبان به پاکستان وتعیین دیپلمات هاشان توسط اسلام آباد؛افزون بردرماند گی کرزی،هشداربه کسانی هم می باشد که می کوشند طالبان را نماینده ی ملی گرائی پشتون نمایش بدهند! آری! دراین گونه رنگ آمیزیی دروغین،پاکستانی هاهنرمند یی بیشتری دارند، وپشتون هائی درانی هم 6سال بعد که طالبان درکابل، جای باصطلاح قباله ی درانی هائی مزدوردرکاخ ریاست جمهوری رابه حمایت پاکستانی هاوعرب هاگرفته بودند،بادارانی پاکستانی طالبان، فیلمی تهیه نموده درآن"احمدخان ابدالی یا درانی را"داکو"نامیدند.ازهمه مسخره تراین که،خان ولی خان رهبر"حزب ملی عوام"پاکستان که خود را از محمد زائی هامی دانست؛البته،ازپسران سلطان احمد خان طلائی /پدربزرگ نادرخان غدار،معاش خوروجاسوس رنجیت سینگ حاکم پنجاب / پاکستان کنونی،درنیمه ی نخست سده ی نزدهم، ودرائتلاف باحزب مسلم لیگ، زیررهبریی نوازشریف درحکومت وپارلمان پاکستان سهم داشت؛پس ازنشرِ دوبخشی آن فلم درسال1998-1377،لب به اعتراض نکشود. تااین که، عبدالسبحان خان وزیرفرهنگ واطلاعات ولایت سرحد، ازحزبِ نوازشریف، ازمشاهدحسین سید،وزیراطلاعات وفرهنگ پاکستان خواست که ازنشرفیلم نامبرده خود داری نماید که نمود.
درواقع،یادآوری ازتوهین احمد خان ابدالی توسط پاکستان ازدوحقیقت تلخ پرده برمی دارد:نخست،نشان میدهد که دید گاه پاکستانی هانسبت به پشتون هاچیست؟دوم،ازچهره ی سیاه یاکمرنگِ ملی گرائی پشتون دردوطرف مرزدیورند هم پرده برداری می نماید.معنای پرده برداری ازچهره ی ملی گرائی پشتون این است که؛ این گونه ملی گرایان تازمانی ملی گرامی باشند که کاخ ریاست جمهوریی کابل به کمک بیرونی هاحتاپاکستانی هادردست شان باشد.وقتی که کاخ ازدست شان رفت،آماده هستند که برای دوباره بدست آوردن آن بهر خیانت ووطن فروشی ای دست بزنند، حتا کنارآمدن باپاکستان / دشمن تاریخی ای پشتون ها! دراین زمینه،نویسنده درپشاورشاهد بود که زمانی که احمد شاه مسعود دردوطرف هندوکش باحمایت تاجیک ها وپسانتر ازبک هاوهزاره هاوبرخی پشتوزبان هائی نا امید شده ازبازیی دوگانه ی پاکستان،علیه طالبانِ زیرفرمان اسلام آباد مبارزه می کرد،بسیاری به ظاهرملی گرایانِ پشتوزبانی اکنون اتراق کرده دراداره ی کرزی هورامی کشیدند که پاکستان آن ایستادگی راکه واقعاً ویژگی ملی- افغانی داشت، نابود نماید،تا پسانتردرکابل قدرت بگیرند.البته، زیرهدایت پاکستان ! ونظامی های پاکستانی هم طالبان را ازراولپندی، همان جائی اداره می کردند که انگلیس هادرتمام سده ی نزدهم ونیمه ی اول سده ی بیستم،محمدزائی هائی مزدوررا اداره می کردند.
امادررابطه به ملی گرائی مسعود،طالبان وکرزی ودسته ی متمرکزشده دردستگاه ریاست جمهوری زیرهدایت سفارت امریکا باپول گیری ازسفارت هائی ایران وپاکستان،باید گفت که: نویسنده بامسعوداختلاف نظرداشت واختلاف هم نه درباره ی استراتژیی ایستادگی دربرابرپاکستان، بلکه دررابطه باتاکتیک هائی درجهت کاربردی کردنِ آن استراتژی بود.استراتژی که پیاده نمودن غیرهوشمندانه ی آن، بیشترین زیان رادرکابل،شمالی،هرات،مزاروهمه ی شمال حتادرمرکزبامیان ودیگربخش های کشوربه تاجیک هاتحمیل نمود.پاکستانی ها وطالبان که تاجیک هارادشمن درجه اول خود شناخته بودند،ازهیچ گونه جنایتی علیه آن هاخود داری نکردند، حتا ازمرزاخلاق هم گذشته باکوچ دادن خانواده هائی تاجیکان ازشمالی به جلال آباد به ناموس آن هاهم تجاوزنمودند.ایران هم که ازنظرزبانی- فرهنگی باید همکارتاجیکان می بود،برخلاف آن هاعمل کرد وزمانی هم که درنمایش به حمایت تاجیکان آمد، ناوقت وریاکارانه بود.باوجود اختلاف بامسعود،باید گفت که با ایستاد گی دربرابرپاکستان، نقشی بسیاربارزوملی گرایانه ی افغانی بازی کرد.درحالی که،طالبان،کرزی وتیمش دیروز درخدمت پاکستان بودند وامروزدرخدمت امریکاوپاکستان می باشند وباچنان خدمت گزاریی، زیان هائی تلافی ناپذیری رابه کشور،ملی گرائی افغانی وپشتوزبان ها رسانیده اند.باتوجه به خدمت گزاریی نامبرده به پاکستان وامریکا که درآن، طالبان و کرزی ویارانش یکسان نقش دارند؛به هیچ صورت نمی توان باورنمود که ازروزنه ی این هادود نیمه تاریک ملی گرائی افغانی که خیر، حتاملی گرائی پشتونی- قبیلگی بیرون شود.اگردروقت اعتراض به گفت گوئی واقعی یاساختگی میان امریکاوطالبان،کرزی می گوید که خبر گفتگوهارا طالبان دوستش باو داده اند،نمی دانم که کدام طالبانِ دوست هستند که ازسال2006-1385،زمان ایجاد شورای عالی صلح تاکنون نتوانستند کمکی هرچند ناچیزبه پیشرفت صلح نمایند؟
واقعیت این است که کرزی ودسته ی طالبی ای مستقردرکاخ ریاست جمهوری،نمی خواهند که باطالبان به صلح برسند.به دودلیل:نخست این که،این دسته چون افغانی نمی اندیشند،می خواهند که طالبان رادرجهت تقویت موضع خود وناتوان سازیی غیرپشتون هادرسیاست افغانستان بکاراندازند.پرسمانی که هم طالبان وهم غیرپشتون هادردرون وبیرون حکومت ازآن آگاهی دارند.بطورنمونه، چند روزپیش،کریم خلیلی یکی ازمعاونان کرزی ازشفاف نبودن گفتگوها باطالبان انتقاد نموده گفت که: "این گونه گفتگوها باید شفاف به پیش برده شوند."دوم،طالبان بدودلیل نمی خواهند باحکومت کرزی مصالحه نمایند:نخست این که،پاکستان به آن ها چنان اجازه ی را نمی دهد.دوم این که،پایگاه مردمی کرزی ودسته ی همراهش رادرجنوب افغانستان اشغال نموده اند.به سخن دیگر،طالبان چگونه می خواهند باکسانی صلح نمایند که دیروززیرفرمانشان بودند ومی خواستند درزیرسر آن هاپروبال بکشند وپایگاه مرد می ندارند ونتوانستند حکومت خود راحتا درزیرسایه ی ناتوهم استوارنمایند؟ ازسوی دیگر،طالبان می خواهند که بجای کرزی با امریکا گفتگونمایند.گفتگوئی که هم کرزی وهم پاکستان نسبت به آن بدبین می باشند.بطورنمونه،ازماه جنوری2012که پرسمان بازنمودن دفتری تماس باطالبان در"دوحه"به میان آمد وطالبان هم درصورت رهاشدن چند زندانی شان ازگوانتانامووتماس مستقیم باامریکابه آن رضایت نشان دادند،هم پاکستان وهم کرزی ازآغازبکاری چنان دفتری پذیرائی نکردند.کرزی باعربستان وترکیه درتماس شد تا دفترتماس باطالبان درمرکزاین دوکشورکشوده شود که پذیرفته نشد.ازاین سبب،کرزی ازگشایش دفتردرریاض وانقره حمایت می کرد که هردوکشورمناسباتی خوبی باپاکستان دارند.پاکستان هم مانند کرزی ازبازشدن دفترتماس باطالبان در"دوحه"نگران بود که سلطه ی بی چون وچرایش برطالبان وگفتگوهای صلح زیرسوال نرود وبرای کسب اطمنان ازکارکرد دفتر،گیلانی نخست وزیروقت پاکستان بدوحه رفت تا ازدست های پشت صحنه خود رامطمئن ساخته باشد. کرزی نه تنها با بازشدن دفترتماس باطالبان در"دوحه"مخالفت ورزید،بلکه باهرگونه تماس طالبان باجناح های افغانی غیرازشورائی عالی صلحِ دست ساخت خودش تاکنون مخالفت ورزیده است.ازاین رو،بابرگزاریی گفتگوهامیان طالبان،حزب اسلامی وبازمانده های جبهه ی متحد مخالف طالبان درتوکیووپاریس هم درسال2012،مخالفت کرد.در صورتیکه کرزی به شیوه ی بی نتیجه ی کنونی ادامه بدهد،دوسناریو / نمایش پیش رومی باشد:نخست،طالبان درفکرقاپیدن همه قدرت پس از2014می شوند که بعید می باشد.زیراکه، دیگردهه ی 1990-1370نیست که طالبان وپاکستان طوردلخواه اسپ خود رادرزمین افغانستان بدوانند.دوم،اگردراین امرموفق نشوند که نمی شوند،می خواهند که دریک حکومتی باپایه هایی فراخ قومی- مردمی شریک شوند.حکومتی که درآن خود آن هابه باورخود ازپشتون هانمایند گی کنند نه کرزی ودسته ی نابکارِهمراهش که درمیان پشتوزبان ها جای پای ندارند.درهردوحالت،هم نظری وهم سوئی مخالفان پاکستان وطالبان درافغانستان اثرویژه ی خود راخواهد داشت.
بهرصورت،هرسناریویانمایشنامه ی سیاسی- امنیتی ای که بواقعیت بپیوندد،بازهم ملی گرائی به معنای وطن دوستی که سازگاربا ارزش های اسلامی می باشد،برای رسیدن افغانستان به خود گردانی وتبدیل شدن به یک دولت- ملت مدرن وتوسعه ی اقتصادی- سیاسی،ارزشمند یی خود رادارد وپیدا می نماید.پدیده ی ارزشمند ونیک فرجامی که درقالب یک ملی گرائی دموکراتیک وکثرت گراپذیرازنظرفرهنگی- زبانی- نژادی- مذهبی، جایگاه خود رادرجامعه ی چند قومی وچند مذهبی افغانستان پیداومی تواند که صلح،ثبات،آشتی وپیشرفت مادی وفرهنگی راسبب شود.باوجود این که،همه راه هابه همگرایی ملی پایان می پذیرد؛ ازاین واقعیت نباید چشم پوشید که ایجاد چنان ملی گرائی ازدونگاه بسیاردشواروپشتوانه ی کاریی بیشتری رامی طلبد:نخست این که،درجامعه ی چند قومی افغانستان بحران اعتماد بیداد می کند.دوم این که،کرزی وپیشینیا نش کارهائی درسیاست افغانستان کرده اند که به آسانی وزودی رسیدن به حزب هائی سیاسی- مذهبی- فراقومی بسیاردشوارمی باشد.البته که تاکیدبردشواریی این پرسمان،به این معنانیست که کاری درزمینه نکرد واجازه داد که تاپایان تاریخ قبیله گرائی مانع ملی گرائی سرزمینی بماند.
باتوجه به گفته های بالا،تاکید وکارکرد دردو زمینه ی زیربسیارسازنده وسرنوشت سازمی باشد:نخست،تعریف درست وسرزمینی، نه قومی- زبانی، ازملی گرائی وملت.دوم،کارشبانه روزی ودوام داردرجهت کاربردی نمودن آن.ازآنجاکه جامعه ی یک قومی- مذهبی تنهادرقبرستان یافت می شود،یعنی همه مرده اند، نه جامعه هائی بشریی کنونی که باقوم هاومذهب هاوزبان هاوفرهنگ هائی گونه گون زندگی می کنند.بنابراین،تنها یک ملی گرائی سرزمینی، نه قومی- مذهبی درافغانستانِ چند قومی باکنارگذاشتن همه تعصب ها،خیره سری ها،خود خواهی هاوبرتری طلبی ها می تواند راهگشاباشد.روشن است که چنان ملی گرائی تنها باپذیرش کثرت گرائی ، دموکراسی ،حقوق بشر،بویژه حقوق زنان، آزادی وبرابری دربرابرقانون؛ البته نه برابری صوری، بلکه برابری واقعی،ازاهم نیازهائی افغانستان درعصرجهانی شدن وانقلاب اطلاعاتی- رسانه ی می باشد.درواقع، تنهادریک ملی گرائی سرزمینی، نه قومی- زبانی- مذهبی است که می توان جامعه ی چند قومی- مذهبی- حزبی افغانستان راسامان سیاسی- اجتماعی واقتصادیی نو بخشید.دراین صورت،همه ی افغان ها ازهرقوم- مذهب ونژادی می توانند چهره ی قومی- مذهبی- زبانی- گروهی خود رادرچنان ملی گرائی وملتی برخاسته ازآن ببینند،نه ملی گرائی دروغینی که توسط کرزی که حکومت وقانون اساسی رهنمای آن زیراثرومنافع دیگران تهیه شده وقدرت رابه گونه ی متمرکزدردست فردی نااهل ونادانی مانند او سپرده است،تبلیغ می شود.بدون شک، چنان ملی گرائی وملتِ برخاسته ازآن است که می تواند افغانستان رابه دولت- ملت مدرنِ درخورعصرجهانی شدن تبدیل نماید.دراین صورت،افغان هامی توانند امروزوپس ازسال2014که غربی هابه حضورنظامی خود پایان میدهند،کشورخود رامسالمت جویانه هم اداره وهم برتروریسم ومنابع بیرون مرزی آن غلبه نمایند.
پانویس ها:
1-Aghost wars
The history of the C.I.A,Afghanistan and Bin laden,from the Soviet Invasion to the September10,2001
Stev coll,the Penguin press,new york 2004,copyright©Stev coll,2004,allright reserved,printed in the U.S.A,13579108642P287and
Ahmed Rashid
Descent into Chaos,the united states and the failure of nation building in pakistan,Afghanistan and central Asia
Viking,first published in2008,byviking punguin,amember of penguin group(usa)inc.10987654321copyright©Ahmed Rashid,2008allright reserved,library of congress cataloging-in-publication Data Rashid, Ahmed,pp13-14

0 comments:

Post a Comment