این مهم نیست که گربه بوراست یاسیاه ؛ مهم این است که گربه موش بگیرد
دینگ شیائوپینگ
ابراهیم ورسجی
3-1-1392
این نوشته دردوبخش تهیه شده است: نخست،بحث درباره ی پیشرفت اقتصادیی چین ونمونه برداری ازآن.دوم،بحث درباره ی کارکردِ اقتصاد افغانستان درسال1391.برای همه ی شهروندان افغانستان چه آن هائی که دروطن خود زندگی می کنند وچه آن هائی که درکشورهای همسایه به حیث پناهنده زند گی رقت باری دارند،آشکارشده است که کارکرد موفقانه ی اقتصاد وپیشرفت اقتصادی ارزشمند یی ویژه ی درسیاست جهانی پیدا نموده است.اگرکسانی دردرستی این گفته شک دارند،به آن هاعرض شود که به این سخن مائوزیتنگ،رهبرانقلاب چین که دردوره ی جنگ سرد میانِ قدرت هائی بزرگ، درهمه کشورها بویژه افغانستان برسرزبان ها افتاده بود که:"سیاست ازمیله ی تفنگ بیرون می شود"،ریزبینانه دقت نمایند! اما، نتیجه، هم درچین، وهم درجهان، وارونه ی آن را نشان داد وآن این که، سیاست ازکارکرد اقتصاد ونرخ رشد وپیداوار اقتصادی به گونه ی کمی وکیفی درهمه کشورها بیرون می شود.درخودِ چینِ مائوهم دیده شد که"سیاست بجای میله ی تفنگ ازشکوفائی اقتصاد ی بیرون شده است.البته،ازشیوه ی نوینی سیاسی- اقتصادیی دین شیائوپنگ، جانشین مائوبیرون گردید. شیوه ی که به موش گیریی گربه یاکارکرد سامانه ی اقتصادی تاکید داشت تا فرورفتن دربحث هائی ایدئولوژیکی ازاقتصاد که به بحث درباره ی رنگ گربه تشبیه شده بود، نه موش گیریی آن"! سیاستی که اکنون کشورچین رابه گونه ی یک غول سیاسی- اقتصادی درجهان بالاکشیده است.
اگرامروز،چین درسطح جهانی درعرصه ی اقتصاد، امریکارازیرفشارگرفته است، نه درمیله ی تفنگش،بلکه درتوان اقتصادیی آن نهفته می باشد.همه ی کارشناسان سیاسی- اقتصادیی جهان آگاهی دارند که 30سال پیش،درآمد سالانه ی ولایت کالیفورنیای امریکا، بیشترازدرآمد سالانه ی کشورچین بود.اما،امروز،همه چیزوارونه شده واقتصاد چین درحال شاخ به شاخ شدن با اقتصاد امرکاحتاپیشی گرفتن ازآن می باشد.بطورنمونه، اکنون بدهکاریی امریکا ازدرآمد آن پیشی گرفته واین کشوربزرگ که تاچند سال پیش درعرصه ی اقتصادی- سیاسی درجهان، سخن اول رامی زد، دوتریلیون / دوهزارمیلیارد دلارازچین بد هکارشده است.درسی که کشورهای پس مانده وازهمه پس مانده تروجنگ زده یعنی افغانستان ازپیشرفت چشم خیره کن چین باید بگیرند این است که: بدانند که تنها باکوشش ورسیدن بدولت مدرنِ کارآمد،می توانند بجای اقتصادی کمرنگ تولیدی که درسیرکردن شکم مردم هم ناکام شده است،به اقتصاد صادرکننده ورقابتی برسند.
بادرنظرداشت گفته هائی بالا،به صراحت می توان گفت که میان دولت مدرن وپیشرفت اقتصادی،پیوند تنگاتنگی وجود دارد.زمانی که پذیرفتیم که توسعه وپیشرفت اقتصادی دستاورد دولت مدرن می باشد،بی درنگ این پرسش خود نمائی می نماید که دولتی پیشا مدرن وجنگ زده ی مانند افغانستان که مانع هائی بسیاری درسرراه خود برای رسیدن بدولت مدرن دارد،چگونه می تواند تارسیدن بدولت مدرن، اقتصاد قبایلی- نیمه بزرگ- خرده مالکی خود راسامان بدهد؟روشن است که افغانستان دربخش اقتصاد،بدوکارنامه ی سنجیده ودقیق نیازمبرم دارد:نخست،برای کوتاه مدت کاری نماید که همان اقتصاد کهنه وپس مانده ی قبایلی- نیمه بزرگ- خرده مالکی- مالداریی خود رابازسازی نماید.دوم،برنامه ی ریزی بلند مدت برای رسیدن بدولت- ملت مدرن وپی آمد طبیعی آن، یعنی پیشرفت اقتصادی نماید.زیرا که،بدون رسیدن به دولت مدرن،دست یابی به توسعه چه اقتصادی وچه اجتماعی- سیاسی خیالی بیش نیست.
روشن است.زمانی که ازاقتصاد قبایلی- نیمه- خرده مالکی افغانستان وبیرون شدن ازآن ورسیدن به دولت مدرن وتوسعه ی اقتصادی سخن به میان می آید،بی درنگ، ازنمونه های کارآمد نوسازی ورسیدن به دولت مدرن وتوسعه ی اقتصادی نیزسخن به میان می آید.پیش ازبرآمدن چین درسیاست جهان،گمانه زنی وبرداشت این بود که راه رشد وپیشرفت اقتصادی تنهاازکانال سامانه ی چند حزبی- سیاسی ای سرمایداری وجامعه ی مدنی درخورآن می گذرد.زمانیکه سامانه ی تک حزبی- کمونیستی- روسی واقمارش، هم درعرصه ی ایدئولوژیک- سیاسی وهم درعرصه ی اقتصادی شکست خوردند که افتادن آن دررقابت باسامانه ی سرمایداری به مشاهده رسید،این ذهنیت غلبه یافت که تنهاتوسعه ورشد اقتصادی ازکانال دموکراتیک مورد نظرغرب گذرمی نماید.ازاین رو،کشورهای پس مانده برای رسیدن به توسعه ی اقتصادی باید به فورمول های غربی دست بزنند.برخلاف،پیشرفت چشم خیره کن چین کمونیست باسامانه ی تک حزبی خود درسه دهه ی گذشته، نشان داد که راه رسیدن به توسعه ی اقتصادی تنها آن نیست که غربی هامی گویند.زمانیکه بحران کمرشکن اقتصادی سال2008،همه ی مدعیات سامانه ی غربی- لبرالی رابه هم زد،دورخ داد درکنارهم خود نمائی نمودند:نخست،گرایش به مطالعه ی نوشته های مارکس ونقد اوازنظام بهره کش سرمایداری فربه ترشد.دوم،پیشرفت اقتصادیی چین بانرخ رشد بالاتراز10درصد دردودهه ی 1990و2001ثابت نمود که باسامانه ی سیاسی- تک حزبی هم می توان به پیشرفت اقتصادی دست یافت.پرسمانی که تا اندازه ی حزب هاوسامانه هایی بروکراتیک- سیاسی تک حزبی جهان سومی بویژه کشورهای مسلمان رادرجهت ادامه ی خود کامگی سیاسی- نظامی تشویق نمود.
ازپیش آشکارشده بود که، این گونه خوش خیالی برای مستبدان مسلمان ازدونگاه کندن قبرِخود شان بدست خود بود:نخست این که،این هامعتاد به استبداد فردی وتمرکزقدرت شده بودند؛درحالی که حکومت تک حزبی چین نه استبداد فردی، بلکه استبداد گروهی می باشد.بطورنمونه،پس ازمائو،چین را17نفرعضوردفترسیاسی حزب اداره می کردند.مدتی بعد،17نفربخاطرجلوگیری ازکشمکش بیشترِدید گاه هاوتمرکزبیشتربکارها،به 9نفرکاهش داده شد.درگردهمائی حزبی- پارلمانی اکتوبر2012،آن9نفرهم به7نفرکاهش یافت.به سخن دیگر،چین را استبداد گروهی به پیشرفت اقتصادی نایل نموده است؛درحالیکه،درجهان اسلام،استبداد فردی سبب پس ماند گی ونازائی اقتصادی- سیاسی شده است.ازسوئی دیگر، حکومت هایی استبدادی- فردیی مسلمان پس ازفروپاشی شوروی، زیرهدایت بانک جهانی، ازبرنامه هایی فایده رسان به مردم بویژه بخش کم درآمد جامعه که اکثریت مردم راتشکیل میدهند؛ کاسته، دربدل کسب قرضه ها باسود هایی کلان،بخش نادارجامعه رازیرفشاربی سابقه گذاشتند.زمانی که فشارهائی اقتصادیی زاده تبانی حکومت هابا بانک جهانی وصندوق بین المللی پول، با انقلاب رسانه ی ورسیدن آگاهی بدون سانسوربه ملت ها همراه وهمگانی شد،دستاورد آن بهارعربی وفروپاشی حکومت هائی مستبدان وبرآمدن گرایش های مذهبی درسیاست می باشد که بهره ی درستی ازدانش اقتصادی ندارند.اگرمی داشتند،افغانستان رابه سوئی فاجعه ی کنونی، و50درصد مردم ایران راباثروت بی کرانِ کشورشان بزیرخط فقرنمی راندند!
بهرصورت،تنها دشواریی حکومت هایی مستبد مسلمان خود سری واستبداد فردی شان نبود،بلکه بلندپروازی هائی سیاسی- سرزمینی که سربه برخورد کشورها مانند برخورد8ساله میان عراق وایران باهم می زد. درواقع،چنان برخورد هائی ، دشواری هایی اجتماعی- اقتصادیی مردم رازیرسایه ی خواسته هایی غیرعملی سیاسی- ژئواستراتژیک سیاست کاران قرارداد.بطورنمونه،نزاع مرزی عراق باایران،الجزایربامراکش بخاطرصحرائی غربی،نزاع مرزیی یمن باعربستان، ونزاع میان جنوب وشمال درداخل یمن،نزاع های افغانستان باپاکستان،پاکستان باهند،کشمکش کردهاباکشورهایی دارائی اقلیت کرد که درترکیه از1884تاکنون40هزارنفررابه کشتن داده است ؛ وازهمه مهمتر،کشمکش دیرینه ی عرب ها بااسرائیل، هم باعث ادامه ی استبداد سکولار- شیخی عرب، وهم باعث پس ماند گی اقتصادی- سیاسی ملت های عرب شده است.
شایان توجه است که درافغانستان ، تجاوزشوروی وپاکستان وجنگ هایی گروهی- درونی وتهاجم امریکا به بهانه ی جنگ باتروریسم،بیشترازدیگرکشورهایی مسلمان بد شواری هایی اجتماعی وپس ماند گی اقتصادیی مردم کمک نموده است.ازهمه خنده دارتراین که،حکومت افغانستان درحالی که نمی توانست ونمی تواند دشواری هایی اجتماعی مردم خود راکه ریشه درپس ماندگی اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی داشت ودارد،حل نماید.یک خیز بالاترزده خواستارادغام منطقه ی پشتون نشین پاکستان به خود یاخود گردانی ای آن شد،وپاکستان هم ،درحالی که بامصیبت هایی روزافزون اقتصادی- اجتماعی ای مردم خود مواجه بود وبخاطرناتوانی درزمینه، شاخه شرقی خود را ازدست داده بود،6دهه است که می کوشد کشمیررا ازهند بگیرد.برپایه ی این سخن نغزفارسی که"دردرون خانه چه کردی که دربیرون آن بکنی"! هردوکشور،بافراموش کردن دشواری هایی اقتصادی- اجتماعی ای مردم خود،هم درسیاست باختند وهم دراقتصاد! اگرپاکستان درعرصه ی تولید وصادرات،تنها طالب،تریاک،تروریسم وپنبه تولید وصادرمی کند،وافغانستان تنهاتریاک آن هم به زیان مردم خود صادروتروریسم وطالب خود کش- تروریست وارد می کند،برمی گرد به چنان سیاست هایی نادرستی که ازبد قسمتی تاکنون، سیاست کارانی که درباره ی آن هاریشه ی بازنگریی نمایند، برآمد نکرده اند.
درواقع،چین درهردوزمینه،یعنی توسعه ی اقتصادی و برخورد بانزاع هایی سرزمینی ای باقی مانده ی ازدوران کهنه استعمارگری، می تواند نمونه ی خوبی برای افغانستان وپاکستان ودیگرکشورهائی مشابه شود.بطورنمونه،چین نمی خواهد که به تایوان،بخش جداساخته شده ازخود ش هجوم بیاورد درحالی که توان هجوم راهم دارامی باشد.چون این کشورتوسعه ی اقتصادی وحل دشواری هائی اجتماعی ای مردم خود رادرمرکزتوجه قرارداده است نه بلند پروازی های سیاسی- سرزمینی را؛ ازاین رو،با افزایش توان اقتصادی، می کوشد خواسته هایی سیاسی ای خود را درمنطقه وجهان برآورده نماید.برخلاف،پاکستان بجای توان اقتصادی می کوشد خواسته هائی خود را ازطریق صادرات تروریستی به افغانستان، هند، آسیائی مرکزی،شمال قفقاز وچین برآورده نماید.ازسوئی دیگر،پیدانمودن دشمن دربیرون مرزها یک تاکتیک یاشیوه فاشیستی برای فرارازپذیرش شکست هاوناکامی هادرسیاست داخلی ازهمه مهمترعرضه ی خدمات به مردم می باشد.اگرپاکستان همه ناکامی هایی خود رابدشمنی باهند،وافغانستان همه دشواری هایی خود رابادست اندازی پاکستان وصادرات تروریستی آن کشورگره می زند،این همه برمی گردد به ناکاره گی وناتوانی حکومت هائی هردوکشوردرعرصه ی کارکردی- درونی شان.ناکاره گی ای که این روزهادرافغانستان وپاکستان شکل خنده آوری به خود گرفته وبه ناامیدیی مردم وامیدواریی تروریستان افزوده است.
ازهمه بارزتراین که،بسیاری دشواری هائی کنونی افغانستان ازپس ماند گی اقتصادی- فرهنگی ونتیجه ی آن ها،یعنی بحران هائی اجتماعی- سیاسی- هویتی الهام می گیرد.بحران هائی که بخاطرایجاد آن ها ازنظرریشه ی می توان حکومت هائی دیروزوامروزافغانستان رامورد سرزنش قرارداد.ازآنجا که مرد گان مرده اند،باید به سراغ زند گان رفت وزند گانِ کارگزاردرسیاست واقتصاد افغانستان هم داردسته ی غرض ورز،شکم پرست و نادانی می باشند که هستی مادیی نیمه جان کشورراهمراهِ کمک هایی بشردوستانه ی جامعه ی جهانی که به قیمت حاکمیت ملی کشوربرایی بازسازیی اقتصادِ ویران شده وجنگ زده ی ما واریزشده بود،غارت نموده اند.طرفه این که،باوجودغارت همه داروندارکشورآه وافسوسی هم نمی کشند وطوری می نمایانند که مردم جفاکشیده ی این مرزوبوم ازآن ها بد هکارهم می باشند.
بهرصورت،روشن است که افغان ها شایسته ی حکومت وزمام داری بهتری، هم دربخش سیاسی وهم دربخش اقتصادی بودند ومی باشند.اکنون که چنان نشده است،چگونه باید به زمینه هاوممکن های اقتصادی درجهت بیرون رفت ازفقر،بیماری،بیکاری،اعتیاد وپس ماندگی اقتصادی وفرهنگی اندیشد؟مبرهن است که ازحکومتی درمانده ، ناکارآمد وفاسدی کنونی که باوجود کمک هایی گسترده ی جامعه ی جهانی وبه نابودی کشانیدن سرمایه هایی زیرزمینی وروی زمینی کشورنتوانسته است که زمین رادرزیرپای خود آرام نماید،توقع کردن به این که بهبود دراقتصاد کشورایجاد نماد،بیهوده می نماید.باوجودهمه نابکاری هایش،ازاین که تاکنون همین راداریم مجبورهستیم که کارنامه اش رادربخش اقتصاد درسالی که گذشت به بررسی بگیریم.
این یک واقعیت است که اقتصاد افغانستان بخاطرپس ماندگی دربخش هائی فنی،علمی واداری یک اقتصاد متکی به زمین بود ومی باشد.درگذشته،باکمک اتحادجماهرشوروی،دوکارزیرصورت گرفته بود که دراقتصاد متکی برزمینِ کشورما مفید تمام شده بود:نخست،زیرساخت هایی اقتصادیی هرچند محدود ساخته شده بود که تونل سالنگ یک نمونه ی برجسته ی آن می باشد.زیرساخت هایی که انتقال مواد پخته وخام ازدرون به بیرون وبرعکس وگردش آن دردرون کشوررا آسان ساخته بود.دوم،بخش هائی زراعت ومعادن افغانستان به شمول گازبابهره برداری ازفن آوری بلاک کمونیستی تا اندازه ی روبه نوسازی داشتند.شایان توجه است که درآمد گاز برای مردم افغانستان قابل چشم دید نبود وتنها حکومت ها می دانستند که این منبع چگونه بکاربرده می شود.مردم همین قدرمی دانستند که شوروی گازافغانستان را ازشکم زمین بیرون،تصفیه وبخاک خود می برد.نه چیزی دیگری.مردم ازکاربردآن درجهت پخت وپزوخانه گرمی و...اطلاعی نداشتند.اما،زمانی که پس ازتهاجم اتحاد شوروی،میلیون ها باشنده ی افغانستان به پاکستان وایران پناهنده شدند،اهمیت گازوکاربرد آن رادرک نمودند.درواقع،این یک لکه ی سیاه وننگین برپیشانی زمام داران نااهل افغانستان می باشد که نتوانستند چنان سرمایه ی رادرخدمت مردم قراربدهند.درواقع،اگرچنان می کردند،ماامروزبه این اندازه به قطع وبرید درختان ونابودیی جنگل هاوتباهی محیط زیست روبرونمی شدیم.
افزون بربخش هائی زراعت ومعادن،دربخش برنامه ریزیی شهری،احداث چند بند برق وساخت میدان هائی هوائی وزیرساخت ها،فن آوریی روسی کاربرد داشت که مکروریان ها،کودبرق مزار،میدان هائی هوائی بگرام وشیندند نمونه ی ازآن هامی باشد.بدبختانه،باجنگ هائی برخاسته ازتهاجم شوروی وجنگ هائی گروهی پس ازآن،بسیاریی دستاوردهائی فن آوریی روسی درافغانستان نابود شدند.چون شوروی درافغانستان هم سرمایه گذاری کرده بود وهم سرمایه گذاری هایش پس ازتهاجم نظامی اش نابودشد،بدبختانه،پس ازشوروی،پاکستان هم مداخله کردوهم سرمایه ی نداشت که درکشورماسرمایه گذاری نماید.درواقع،تنهاکاری که پاکستان توسط طالبان کرد این بود که توان جنگی وآبزارآلات باقی مانده ازدوره ی شوروی رانابود یاجمع آوری وبه دیپوهای خود انتقال داد.حتابت هائی بامیان راپاکستانی هابخاطرارزش درآمدی- مالی اش برای افغانستان توسط طالبان نادان وپس مانده نابود نمود.ازآنجاکه دستاورد شوروی وحکومت های دست نشانده اش رادراقتصاد افغانستان دیدیم که درنتیجه ی جنگ علیه تهاجم آن کشوربه سرزمین ما نابود شد،وباقی مانده ی ناچیزآن هم دردوره ی جنگ هائی درمیانی ای جهادی ها وجهادی هاباطالبان به خاکسترمبدل شد،ونتیجه ی کارپاکستان درویران کردن اقتصادافغانستان راهم دیدیم.
بنابرآن،بابراندازیی اداره ی پاکستانی- پسمانده ی طالبان توسط امریکا،این امیدواری درمیان مردم افغانستان بالاگرفت که بادارنوحد اقل به اندازه ی اتحاد شوروی، کارنامه ی اقتصادی ازخود بجای بگذارد! بدبختانه، امریکاوانگلیس دارودسته ی نادان،شکم پرست ونابکاری رابقدرت رسانیدند که هرچیزمنفی وناروا ازآن هاساخته بود،مگربازسازیی اقتصادیی افغانستان.ازاین رو،در11سال گذشته،کمک هایی بسیاری برای بازسازیی اقتصادِ افغانستان توسط جامعه ی جهانی صورت گرفت که بدودلیلی زیر کارآمد واقع نشد:نخست،اداره سازی که پیش خیمه ی پیشرفت اقتصادی می باشد،صورت نگرفت.دوم،برنامه ریزی وکاردرجهت توسعه ی اقتصادی ازسویه ونیت دسته ی غارتگرحاکم بسیاربالابود.ازاین که گذشته چراغ راه آینده است،وهمچنان پیوند ناگسستنی میان کارهایی دیروزوامروز وجود دارد،کارکرد نادرست اقتصادیی سال هایی گذشته درسال1391تراکم وبه همراه سروصدائی نزدیک شدن زمان عقب نشینی ای سربازان غربی ارافغانستان،فضای بی اعتمادیی برافغانستان حاکم شد که بیشترازدیگربخش هاتاثیرمنفی آن براقتصاد نیمه جان سایه انداخت.زمانی که نزدیک شدن زمان عقب نشینی ای نیروهائی غربی بایاوه سرائی هائی کرزی وفشارهائی روزافزون پاکستان وایران برمسیرکاروان هائی تجارتی افغانستان وعملیات خود کشانه ی طالبان وبی تاثیریی کارکرد شورائی عالی صلح حکومت کابل همراشد،به ایجاد شرایطی دامن زد که به هیچ صورت سازگاربه رونق گرفتن اقتصاد جنگ زده ی افغانستان نبود.ازاین رو،درسال 1391،هم ارزش پول افغانی لرزان ترشد وهم حالت بی اعتمادی برمردم حتاحکومتی های فاسد ودرمانده غالب گردید.حالتی بحرانی ای که فراربی سابقه ی پول ودرخواست برای پناهند گی توسط برخی ازافغان ها وامیدوارشدن طالبان نسبت به آینده،دستاورد آن می باشد.چون افغان هامردمی برد باروزحمت کشی می باشند وفرهنگ انتقاد واعتراض علیه حکومت هادرمیان آن هاریشه ندوانیده است،پس حق باحکومت هاحتاحکومت نابکارکرزی است که سرِکاربماند ودرنهایتی کم کاری بگوید که کاری رابه پیش برده است.ازهمه مهمتراین که،ما ازحکومت مان توقع نداریم که مانند حکومت چین درسرخیالی پیشرفت اقتصادی کشوررا بپروراند؛اما این توفع راداریم که هم درحد توان خود کارکند وهم دروغ نگوید وهم رئیس آن به گونه ی یاوه گوئی نکند که تنها ازآن دشمنان کشوربهره برداری می کنند! رئیس جمهورکرزی تنها اماتورگونه سخن نمی گوید،بلکه به غاصبان زمین هایی مردم ودولت هم قباله میدهد.بطورنمونه،درهفته ی پیش یک شبکه ی تلویزیونی- افغانی- بیرون مرزی این خبررابه نشرسپرد که کرزی دراواخیرسال1391،درسفرخود به هلمند به غاصبان زمین هائی شخصی- دولتی گفته است که پرونده ها / دوسیه هائی خودرامرتب نمایند وقباله دریافت کنند! اگراین گونه چراغ هائی سبزبه غاصبان ملکیت هائی شخصی- دولتی نشان داده شود،بدون شک،تایک سال واندی دیگرکه کرزی رئیس جمهوراست،چیزی برای ملت ودولت باقی نخواهد ماند ومافیای زمین وتریاک همه چیزکشوررا غصب خواهد کرد.
دربالایاد آوری شد که،افغان هاتوقعی این را ازحکومت شان ندارند که مانند چین نه که حتا مانند بنگله دیش هم کارکردی اقتصادی داشته باشد،اما این توفع رادارند که به غاصبان ملکیت های شخصی- دولتی قباله صادرنکند وازبد به بد تررهبری شان نکند، یاحداقل حکومت شان ازبد به سوئی خوب برود.درچنان رفتنی هم، مهم این است که حداقل هارعایت شوند.به سخن دیگر،همان اقتصاد قبایلی- نیمه بزرگ – خرده مالکی کشورسروسامان داده شود.روشن است که درچنان اقتصادی،زراعت،مالداری،صنایع ملی،گمرکات،معادن ، تجارت وگرد شگری سخن نخست رامی گوفتند ومی گویند.بدبختانه،بخاطرناکارآمدی وفساد حکومت،کشت کندم وبرنج ودیگردانه های خوراکی جای خود را اغلب به کشت ترپاک داده اند.تریاک هم روشن است که دستاورد آن به جیب چه کسانی می رود؟زورمندان حکومتی وقاچاقبران افغانی،پاکستانی وفرامنطقه ی ها.وبرای افغان ها تنهاچیزی که ازتریاک وهیرویین تولید شده درخاک شان می رسد،اعتیاد روبه گسترش وبیرون شدن شماری بیشتری ازنیروی کارگرافغانی ازمیدان کاروزحمت کشی وتن دادن به مفت خواری ونابودی می باشد.
بدبختانه، کارکرد اقتصاد افغانستان درسال گذشته که موضوع این نوشته می باشد،ازدونگاه نا امید کننده بود:نخست این که،سازمان ملل متحد درگزارش سال2012خود که ازجدیی 1390تاجدیی1391رادربرمی گرفت،برآورد کرد که کارمندان حکومت افغانستان درسال یاد شده 4میلیارد دلار رشوت گرفته اند.درواقع،رقم تکان دهنده ی نامبرده بیشترازنیمی ازدرآمد ناخالص ملی سالانه ی افغانستان می باشد.اگرحکومت دربدست آوردن 30درصدازدرآمدی گمرکی دولت هم موفق نیست،برمی گردد به چنان رشوتی کمرشکنی که ملت افغانستان که خیرسالهاست داد می زند،فغان ملل متحد وجامعه ی جهانی راهم به آسمان بلند نموده است.دوم،این خبر رسانه ی شد که فرهنگ اعتیاد به محیط زندگی زنان افغانستان هم رخنه نموده است؛ ودرشهرغزنه مرکزولایت غزنی، شمارزنان معتاد بیشترازشمارمردان معتاد شده است! واقعاً زمانی که این خبرراشنفتم متعجب شدم که درافغانستان که فرهنگ مرد سالاری زنان راشکنجه میدهد،همین که دستکم دراعتیاد ، زنان درغزنی ازمردان پیشی گرفته اند،گامی بدی به پیش می باشد.درعین حال،درتابستان سال1391،درکابل ومزارخبرشدم که مراجعه به بیمارستان هابخاطراعتیاد، مانندِ مراجعه بخاطرهوای آلوده ودیگربیماری ها روبه افزایش دارد.ازهمه خنده دارتراین که،حکومت سالانه میلیون هادلار بخاطرمبارزه باتریاک وتشویق کشت بدیل ازبیرون کمک گرفته است ومی گیرد ویک وزارت بنام"مبارزه بامواد مخدر"هم دارد! وزارتی که نمی دانم ازماموریت خود آگاهی دارد یانه؟اگرمی داشت،کاربه اینجانمی رسید.
بهرحال،دربخش زراعت دیدیم که کشت تریاک برکشت گندم وبرنج پیشی گرفت که نتیجه ی آن افزایش شمارمعتادان درمیان زنان ومردان بدبخت افغانستان می باشد.دربخش زراعت ومالداری وجنگل داری که کارکرد باثمروبی ثمراین دوبخش هم به وزارت زراعت منوط می شود،تاجای که نویسنده اطلاع دارد،کارکرد حکومت سربه صفرمی زند.اگرنمی زد،پارچه،پنبه،کندم،برنج،نمک،سبزیجات و...پاکستانی ومیوه ی خشک و... ایرانی درتمام بخش های کشورسخن نخست رانمی گفتند.درتجارت هم دیدیم که،تاجران ملی بخاطرنبود امنیت اغلب کشورراترک کردند ویا این که د کان وکارتجارتی خود رابسته اند.وشماری ازآن هاهم که نیمه جان کارمی کنند،پاکستان درمسیرکاروان هایی تجارتی شان اخلال نموده مانع ازپشیرفت واردات وصادرات شان ازبیرون به درون وبرعکس شده است.جالب این است که،پاکستان هرروزمسیرکاروان هایی تجارتی افغان ها رابه بهانه های بیهوده بسته می نماید،وحکومت درمانده ی کابل ازترس آن مانعی رفتن کاروان هائی تجارتی پاکستانی ازطریق کشورمابه آسیایی مرکزی وبرعکس نمی شود.ازهمه جالبتر این که، پاکستانی هاوایرانی هادرجریان صادرنمودن کالاهائی تجارتی شان به افغانستان، کامیون هائی تجارتی خود را بیشترازحد معیاری پرنموده بدین طریق سرک هایی نو ساخت افغانستان راقصداتخریب می نمایند.چون درنهاد هائی حکومتی ای کابل وولایت هایی مرزی،مزد بگیران فراوان دارند،کسی مانع ویرانگریی آن هادرزیرساخت هایی نیمه جان اقتصادی افغانستان نمی شود.
ازجانب دیگر،پاکستان تنهابابسته کردن مسیرکاروان های تجارتی افغان هاکارشکنی واخلال نمی کند،بلکه نمی گذارد که افغان ها ازطریق خاک آن کشور باهند معامله ی تجارتی نمایند,درحالیکه،درقرارداد تجارتی دوطرفه این اصل گنجانیده شده است که افغان هاحق دارند که باهند وبرعکس کارهائی تجارتی داشته باشند.ازهمه جالب تراین که،پاکستان هند رابهترین شریک تجارتی خود اعلام نموده است؛برعکس،اجازه نمی دهد که افغان هاباشریک برجسته ی اقتتصادیش ازطریق آن کشورمعامله ی تجارتی داشته باشند.دربخش صنعت ومعدن هم می بینیم که ،بخاطرناتوانی وچانه زنی مقام هائی حکومتی بامافیای سنگ هائی قمیتی،تمان جنات کاران ودزدانِ سنگ هائی قیمتی، بی شماربجان معادن کشورافتاده چیزی برای مردم باقی نگذاشته اند.این هم درشرایطی صورت می گیرد که،پس ازهرماه می شنویم که این وآن کشوربه وزارت معادن افغانستان درجهت کندن کاری کمک نموده اند.کمک هائی پادرهوایی که ازهزینه شدن وجای هزینه ی آن هاودستاوردشان برای کشورسخنی درمیان نیست.صنعت قالین یکی ازبخش هائی مهم صنایع افغانستان می باشد که باید بدرستی سازماندهی ورهبری می شد؛بدبختانه،قالی بافان افغانستان رابخاطربی توجهی حکومت کابل،پاکستان ازخود نموده واکنون دستاورد این صنعت گران بهائی مابه جیب صنعت کاران پاکستانی واریزمی شود! ازهمه فاجعه بارتراین که،درسال گذشته چندین نفررادیدم که می گفتند ازچین کالاوارد می نمایند.وقتی که ازایشان پرسیدم که چه وارد می نمائید؟ ازصنعت هائی آهنی ای نام گرفتند که دردهات افغانستان تولید می شدند.برایشان گفتم که این چیزهائی که شما آن هاراوارد می نمائید،همه درورسج ماتولید می شدواکنون هم می شود.چرا این هارابرای نابود کردن صنعت هائی نیمه جان ملی ماوارد می کنید؟درپاسخ گفتند که اکنون وضعیت تجارت ووارد نمودن کالاتوسط افغان ها ازبیرن بویژه ازچین، همین گونه است.برایشان گفتم که اگروضع همین است که شمامی گوئید،خداحافظ افغانستان خود بسنده تاسده ی بیست و دوم!
0 comments:
Post a Comment