Thursday, 7 March 2013

بمناسبت8مارس،روزجهانی زن، ووضع حقوقی ناامید کننده ی زنانِ افغانستان


بی سوادِ قرن21کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند وبنویسند، بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دوربریزند ودوباره بیا موزند.
آلوین تافلر
آنچه که مردم رادانشمند می کند،مطالبی نیست که می خوانند،بلکه چیزهای است که یاد می گیرند.
فرانسیس بیکن
ابراهیم ورسجی
17-12-1391
مدت هاست که روزاول ماه می درتقویم میلادی رابه حیث روزجهانی طبقه ی کارگرمی شناسیم، وکمونیست ها دراین روزبسیاربوق وکرناسردادند وشعارهائی ضد سرمایداری وپیروزیی طبقه ی کارگرسرودند؛بدون این که،یکی ازرهبران حزب هائی کمونیستی چه درشورویی پیشین وچه دراروپاوجهان سوم کارگربوده باشند ویا این که روزی درصف کارگران زندگی نموده باشند.اگردرآغازدهه ی1980سده ی گذشته،نخستین شعارعلیه دیکتاتوریی حزب کمونیست درلهستان توسط طبقه ی کارگرزیرِرهبریی لیخ والیسا،پسانتررئیس جمهورآن کشوربلند شد وکمونیسم رابزباله دان تاریخ انداخت،به این حقیقت برمی گردد که کمونیست ها دررابطه به طبقه ی کارگریا وه سرائی می کردند وبخاطرهمان یاوه سرائی بود که حتا نتوانستند بهبودیی که سرمایداریی بهره کش درزند گی طبقه ی کارگردرجهان غرب آفریده بود،درزندگی کارگران دربلاک کمونیستی بیافرینند! طرفه این که،12سال پس ازفروپاشی اتحاد شوروی یا اردوگاهِ دروغین طبقه ی کارگریا به گفته ی میلوان جیلاس فرمان روائی"طبقه ی جدید"، لولادی سلوا یک سیاست مدارچپ گرا باپیشینه ی کارگری درکشوربرازیل به قدرت رسید وتا اندازه ی بهبود درزند گی کارگران ودهقانان ومردم کم درآمدِ آن کشورآورد وثابت نمود که باشعاردروغینِ نمایند گی ازاین یا آن طبقه ، نمی توان برای مدت زمانی درازی سرخود رازیربرف پنهان نمود؛ البته، به این خیالِ خام که دیگران تنه ات رانمی بینند!
بهرحال،پرسمان جالب این است که رخ داد روزاول ماه می درسال1886با اعتراض کارگران درکشورامریکا رونماشده بود.کشوری که درآن پیشتر در8مارس سال1857، زنان کارگرنیزدریک کارخانه بافند گی درشهرنیویارک علیه شرایطی غمبارِحاکم برمحیطِ کار ونرخ پایینِ معاش خود دست به اعتراض زده بودند،وکارفرمایان هم باچوب وچماقِ پولیس به سراغ زنان معترض شتافته آن ها راسرکوب نمودند.پس ازسرکوب زنان مبارز توسط کارخانه داران،50سال مبارزه ی حق طلبانه ی زنان ادامه یافت تا این که درسال1907، درامریکا وچند کشوردیگر روز8مارس به گونه ی باشکوهی برگزار وزنان خواسته هائی خود راپیش کش نمودند .شایان توجه است که، همان گونه که سرکوب زنان درامریکا صورت گرفته بود،جنبش فیمینیستی یا دفاع ازحقوق زنان هم درآن کشورقد برافراشت.جنبشی که مشوقِ ادامه ی اعتراض وبزرگداشت ازروز8مارس،درجهان شد.دراین راستا، درماه اگست سال1910، کلاراث تکین زن مبارزآلمانی درکنگره ی سوسیالیست ها درشهرکوپنهاگ، پایتخت ناروی پیشنهاد نمود که 8مارس به حیث روزجهانی زن اعلام شود وکنگره هم چنان کرد.یکسال بعد ازآن،درسا1911،در8مارس، تظاهرات زنان درسراسراروپا واسترالیا براه انداخته شد وروزنامبرده جنبه ی جهانی به خود گرفت.ازآن تاریخ تانیمه ی پسین دهه 1970،مبارزه درجهت تحقق پیشنهاد تکین ادامه یافت؛ تا این که، درسال1977،یونیسکو / شاخه ی فرهنگی ای سازمان ملل متحد،8مارس رابه حیث روزجهانی زن برسمیت شناخت.ازاین رو،همه ساله روز8مارس درتمام جهان برگزاروبرتامین حقوق زنان تاکید به عمل آورده می شود. بارسمیت یابی روز8مارس به حیث روزجهانی زن،فیمینیسم / جنبش حمایت ازحقوق زنان به پدیده ی جهانی مبدل شد.ازاین رو،لازم است که تعریفی ازفیمینیسم ارائه شود.جرج ریتزر جامعه‌ شناس آمریکایی در کتاب «نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر»، نظریه ی فمینیستی را به این صورت تعریف می کند:«نظریه ی فمینیستی بخشی از یک رشته ی پژوهش درباره ی زنان است که به طور ضمنی یا رسمی، نظام فکریی گسترده و عامی را درباره ی ویژگی هایی بنیادی زند گی اجتماعی و تجربه ی انسانی از چشم انداز یک زن ارائه می کند» وی همچنین اضافه می کند که نظریه ی فمینیستی نظامی از افکار کلی می باشد که برای توصیف و تبیین زند گی اجتماعی و تجربه ی بشری از دید گاه طرفداری از زنان ساخته و پرداخته شده است."
اکنون که ازعلت واهمیت روز8مارس ومعنای فیمینیسم / جنبش مدافع حقوق زنان آگاه شدیم،به وضعیت نا امید کننده ی حقوقی- اجتماعی- فرهنگی و اقتصادیی زنان درافغانستان پرداخته می شود.اگرچه درافغانستان بخاطربیداد وستمگریی حکومت هایی پسمانده ی قبیلگی،جنگ هایی درونی وتهاجم هایی آقایانِ خارجی ای فرمان روایان ستمگرونادان،همه ی مردم، چه مرد وچه زن، زیان هایی تلافی ناپذیری را متقبل شده اند، اماهم زمان باستمزدگی ومظلومیت مردان،ستم برزنان چند برابربوده وبه حجم آن تاکنون افزوده هم شده است.ستمی که برخاسته ازرسوبات دوام دارسنت هائی پوسیده ، فرهنگ تاریکِ قبیلگی وپس ماندگی ای دانش دینی- فقهی مولوی هاوملاها ودرواقع ائتلاف دستگاه ستم گروبهره کشِ شاه وشیخ می باشد.ازهمه غمبارتراین که،درکشورهائی همسایه ی افغانستان بخاطرورود پررنگ یاکمرنگ مدرنیسم ، دستگاه پس مانده وستمگرشاه وشیخ فروپاشید یاکمرنگ ترشد.بدبختانه،وارد نشدن مدرنیسم یاورود نادرست آن، نوخواهان کم تجربه راناتوان تروسنت گرایانِ شاهی- شیخی- قبیلگی را استوارترساخت که قربانی اولیه ی آن زنان می باشند.اگرکسانی ازدسته ی نواندیشان باوردارند که ورود نادرست مدرنیسم نبود که سنت گرائی قبیلگی- مذهبی نما را فربه ترنمود،بسنده می کند که نگاهی ژرف به برآمدن طالبان وتروریسم وعملیات خود کشانه ی همزاد آن بیاندازند!
بهرصورت،دید گاه هائی گونه گونی نسبت به پس ماند گی مادی- فرهنگی افغانستان وقربانی گرفتن آن اززنان وجود دارد که درجائی دیگری به بحث گرفته خواهد شد.ازاین رو،ازآن صرف نظرکرده دراین نوشته، نویسنده می کوشد نخست،دشواری هائی زنان درافغانستان را که اغلب درزیرپوشش فقه ونهاد هائی زمخت سنتی- اجتماعی- قبیلگی- فرهنگی جای گرفته وتوجیه پیداکرده اند؛ ردیف بندی نماید. ودوم،راه هائی بیرون ازآن ها را پیش کش نماید.باتوجه به آنچه گفته شد،می توان جمع بندی نمود که این ها دشواری هائی زنان درافغانستان می باشند:چند زنگی ای مردان،خریدوفروش دختران توسط پدران شان،ازدواج هائی اجباری درخردسالی یاکلان سالی،نادیده گرفته شدن نظردختریا زن درنکاح وطلاق،به معامله گذاشتن دختران درجهت حل کشمکش هایی قبیلگی ومحروم کردن آنها از نیمه میراث پدریی پسران که مذهب برائی آن ها درنظرگرفته است، بویژه دربخش جنوب کشور،بارکردن برقع برزنان بنام حجاب دینی،کرانمند نمودن وظیفه ی زن به زایش،پزش وخانه داری ورفع اشتهائی شهوانی ای مردان،نگهداریی زنان ودختران درنادانی تاهمه خواسته هایی مردانه رادرجامعه ی مرد سالارتامین نمایند و....اکنون که ازبرخی دشواری هایی زنان درافغانستان نه همه ی آن ها نام برده شد،به بررسی ای ریشه ی آن ها وارائه ی راه هایی بیرون رفت پرداخته می شود. جالب این است که،درافغانستان وبسیاریی کشورهای مسلمان کوشش فراوان شده ومی شود که برای همه یابرخی ازدشواری هایی نامبرده چپن مذهبی- فقهی- سنتی پوشانیده شود!
بادرنظرداشت پرسمان هائی یادشده، لازم است که ازخود دین وجامعه ی دینی بیاغازیم.واقعیت این است که جامعه ی مسلمان ها ازهمان آغازگرفتاربسیاری تبعیض هائی شد که تاکنون مسلمان ها نتوانسته اند ازپس ریزه ها وبازمانده هایی درست ونادرست آن هارهائی یابند.بطورنمونه،پس ازدرگذشت پیامبرخدا،پرسمان هائی زیر:انصارومهاجردربسترقدرت سیاسی قد برافراشت.زمانی که پائی غیرعرب هائی مسلمان درمیان آمد،برای قدرت ورهبریی سیاسی پرسمان قریش وپسانترازآن برتریی عرب مسلمان برغیرعرب مسلمان خود نمائی کرد.دراین راستا،پرسمان اصحاب/همنشین های رسول الله وتابعین / پیروان اصحاب وتبع تابعین/ پیروان تابعین خود نمائی نمود.درمیان شیعه ها، پرسمان سید/ ازنسل پیامبربودن هم به حیث یک ارزش جازده شد،پرسمانی که قرآن به آن ارزشی نمی دهد.همچنان،تبعیض مسلمان وکافر،کافرواهل کتاب نیزرونماشد.تاجائی که به وضعیت زنان پیوند پیدامی نماید،باید گفت که پرسمان زنانِ پیامبربه حیث مادران مسلمان هاوبرتریی آن هابردیگرزنان مسلمان نیزبرجسته شد.درزمینه، با این که ارشادات قرآن سخن هایی بربرخی برجستگی ها به گونه ی اخلاقی- ایمانی دارد،امابه هیچ گونه امتیازاجتماعی واقتصادی به دارند گان آن هاتاکیدی نشده است.
بنابراین،درچنان جامعه ی تبعیض زده ی که تبعیض هائی معنوی نادرست به امتیازات سیاسی- اجتماعی- اقتصادی کشیده شده بود،وضعیت زنان ازهمه غمبارتربود ومی باشد.باتوجه به تبعیض هایی آغازین،می توان یک نمونه ی برجسته ی آن رادرپرسمان زن مشاهده نمود.فاطمه ی مرنیسی استاد جامعه ی شناسی ونویسنده ی مراکشی می گوید:"عایشه زن پیامبرخدا به جنگ علیه خلیفه ی چهارم برخاست.درتاریخ،ازآن جنگ نه بنام عایشه،بلکه بنام جنگ شتر،یعنی شتری که اوبرآن سواربه جنگ رفته بود،نامبرده شد."به سخن دیگر،درتاریخ شترجنگ کرده بود نه عایشه! با این که باصطلاح به بهانه ی تقدس زن پیامبر، ازاونام برده نشد،اما نخستین بی ارزشی وتوهین به زن درتاریخ مسلمان هاصورت گرفت.توهینی که تاکنون ادامه یافته است.
دربالاگفته شد که درجامعه ی مسلمان،به بسیاری ناروائی های صورت گرفته علیه زنان چپن مذهب وفقه پوشانیده شده است.وازهمه زشت تر،ازقرآن هم درزمینه تفسیرانحرافی صورت گرفته است.بطور نمونه،پرسمان چند زنگی رادرنظرمی گیرم.درآیه دوم سوره ی"زنان"آمده است که مسلمان می تواند چهارزن بگیرد،اما این مجوزدرحالی که ازنظرحقوقی رواشمرده شده است،اماباعدالت میان زنان کرانمند ساخته شده وگفته شده که اگرعدالت کرده نمی توانید به یک زن بسنده نمائید؛ ودرجای دیگری ازقرآن ازناتوانی درتحقق عدالت درزمینه یاد آوری شده است.پس می توان گفت که،چند زنگی ازنظرفقهی- حقوقی رواداشته شده وازنظراخلاقی ناروادانسته شده است.ازاین رو،داکترفضل الرحمن دانشمند پاکستانی،واستاد پیشین اسلام شناسی دردانشگاه شیکاگوی امریکا می نویسد که:"فقیهان ومفسران مسلمان درزمینه اخلاق رابه قربانگاه کشانیده اند"!به سخن واضح تر،بدون قربانی کردن اخلاق نمی توان چند زنه شد.
افزون برپرسمان چهارزنگی که درقرآن که ازنظرحقوقی رواوازنظراخلاقی ناممکن وبه یک زنگی تاکید شده است،درعین سوره،درآیه33،قیمومت مردان برزنان برفضیلت هایی موجود درآن ها ونفقه / پرداخت هزینه ی زندگی ای زنان توسط مردان پیوند زده شده است.پرسمانی که بدون بی راهروی،می تواند تفسیری امروزی تربه خود گرفته هم به بهبود موقعیت زنان کمک نماید وهمچنان اسلام را ازهجوم مغرضانه ی اسلام هراسان درامان نگهدارد.ازهمه مهمتراین که،درآیه ی70سوره ی توبه آمده است که:"مردان مومن وزنان مومن ولی وکارسازیک دیگرمی باشند که به خوبی ها امروازبدی ها مما نعت به عمل می آورند."نفس پرسمان اولیاء که نویسنده آن راکارسازان وکمک کاران یک دیگرتعبیرنموده است،نشان میدهد که قرآن کاهشی درموقعیت زنان آن گونه که شاهان وشیخان درباری شان تفسیرکرده اند تابازاری چند زنگی وفاحشه خانه هاوحرم سراهایی خلیفه ها، امیران وپادشا هان گرمتر بماند،وارد نکرده است.جالب این است که ، بخاطرچشم پوشی ای چنان شاهان وشیخانی ازاصل پرسمان هائی دینی،درپرسمان طلاق وخلع هم می بینیم که درهردوکه زنان می توانند ازمنافع خود دفاع نمایند؛برخلاف،زیانمند شده اند.
ازاین رو،به صراحت می توان گفت که درقرآن وحدیث قید وبست هادردست وپایی زنان یافت نمی شوند،اگریافت هم شوند، آن گونه نیست که مدعی هایی دین کاری وسیاست کاران حامی شان می گویند.درصورت یافت شدن،یک اجتهاد جرئت مندانه راهکشامی شود.بطورنمونه، درپرسمان رئیس جمهورشدن زنان که مولوی هابرطبل مخالفت می کوفتندومی کوبند،ابوالاعلی مودودی درسال1964به نفع رئیس جمهورشدن فاطمه جناح درپاکستان دربرابر ژنرال ایوب خان هم فتواداد وهم درمبارزه ی انتخاباتی سهم گرفت.برخلاف، زمانی که پای فقه وفقیه به میان می آید،بسیاریی قیدوبست هابرائی زنان خود نمائی می کنند.قیدو بست هائی که شکستن آن هامودودی می خواهد نه مولویی هائی شکم کته ی خدمت کارسیاست کاران.دررابطه به حدیث وموقعیت زنان،فاطمه ی مرنیسی می گوید که:احادیث مربوط به زنان راتنها باید ازدهن زنان پیامبرشنید نه راوی هائی مانند ابوهریره که عایشه زن پیامبرازاونفرت داشت."مرنیسی دریک مورد می گوید که:روزی عمربازن خود نزاعی پیدانمود وزنش برایش گفت که خبرداری که دخترت باپیامبرچه می کند؟عمرکه مردی باجرئت وسخن شنوی بود،بی درنگ نزد دخترخود رفت تا اورا سرزنش نماید.وقتی که دخترش لب به سخن نکشود،به سراغ اُمِ سلمه زن پیامبروازخویشا وندان خود رفت.وقتی که لب به سخن کشود،اُم سلمه که زنی باسواد، باجرئت وهوشمندی بود،برایش گفت که درزند گی خصوصی ماهم دست اندازی می کنی! باشنیدن چنان سخنی درشتی ازاُمِ سلمه، نا امیدانه به خانه ی خود برگشت." ودیگرسخنی سخنی بازن خود درمیان نگذاشت.
فاطمه ی مرنیسی دررابطه به گرد آوریی حدیث توسط بخاری وبرخورد یک امیرباصطلاح فقه دان هم سخنانی دارد ومی گوید:زمانی که پس ازگرد آوری احادیث،بخاری به بخارابرگشت،درآن شهریک امیرمومنان که خود رافقیه می پنداشت فرمان می راند.زمانی که امیرمومنان ازبازگشت بخاری خبرشد،اورانزد خود طلبید تا ازکارهایش سخن بگوید.ازآنجا که دراحادیث بخاری کمترمطلبی راجع به بهره برداریی امیرمومنین هادرجهت مردم سواری یافت می شد وفقه مواد خامی بسیاری برای سرکوب واطاعت کورکورانه ی عوام وملاهایی نادان درخود داشت ودارد،بخاری راحسابی کوبید وچنان آزارداد که فراررابرقراردربخارا ترجیح داد"! ازاین رو،امام غزالی فقه رایک علم مادی می داند که تنها به درد حاکمان ومولوی هایی طرفدارآن ها می خورد! اگرمولوی هایی نادانی پاکستانی برای فربه نمودن تروریسم وعملیات خود کشانه فتوامیدهند،منبعی غیرازهمان فقهِ شاهان وشیخان ریاکاری درباریی فرمان روایان ستمگرندارند!
پیشتر،هم ازدشواری هائی زنان درافغانستان نامبرده شد وهم ازپوشش دینی- تفسیری- فقهی فراهم کردن سامانه هائی شاهی ستمکاروشیخی ای ریاکاربه آن سخن گفته شد؛ وهم چنان نمونه هائی ازقرآن یادآوری شد که درصورت تفسیروتعبیربهترآن ها،می توان نسبت به بهبود وضع حقوقی- اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی ای زنان درجامعه ی مسلمان بطورعام و جامعه ی افغانستان بطورخاص خوش بین شد.باتوجه به دشواری هائی موجود،چگونه می توان نسبت به آینده امدواروخوش بین بود؟آری!دردوصورت می توان نسبت به آینده امیدوارشد:نخست این که،دررابطه به بی سواد درگذشته وامروزدقت کرده شود.دوم این که،عالمان دینی وروشنفکران مسلمان آماده شوند که چیزهاوپدیده هائی نورایاد بگرند.این یک حقیقت آشکاراست که به گفته ی آلوین تافلر:" بی سوادِ قرن21کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند وبنویسند، بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دوربریزند ودوباره بیا موزند."یابه گفته ی فرانسیس بیکن:" آنچه که مردم را دانشمند می کند،مطالبی نیست که می خوانند،بلکه چیزهای است که یاد می گیرند."
بادرنظرداشت سخنان تافلروبیکن،پرسش بنیادی این است که درجامعه ی افغانستان، چه درصنف مولوی هاوچه درصنف فارغان دانشکده ها ودانشگاه ها به چه شمارباسواد ودانشمند داریم؟برپایه ی گفته ی تافلر،باسواد کسی است که یا آموخته های کهنه رادوربریزد یا این که آن هارابازنگری ودوباره آموزی نماید.گفته بیکن هم این است که دانشمند کسی است که یاد می گیرد نه کسی که می خواند.برپایه ی هردوگفته،باکمال ناامیدی شمار کمی باسواد ودانشمند داریم.بهرصورت،دروازه ی پژوهش ومطالعه وبازنگری چه درمتون دینی وچه دردانش هائی این جهانی بروئی هرکسی که بخواهد بازاست وانقلاب معلوماتی- رسانه ی هم وسایل بسیاری را دراختیارما وآن ها گذاشته است.بنابرآن،می توان گفت که دودشواریی بسیارعمده درجهت بهبود وضع حقوقی- اجتماعی زنان درافغانستان پیش روداریم:نخست،پیداکردن عالمان وروشنفکرانی دینی ای که دردانش وفرهنگ دینی بازاندیشی نمایند.دوم،دولت مردمی ونوگراکه کشوررابه سوئی توسعه ی اقتصادی براند.درواقع،بابهبود وضع اقتصادیی مردم،وضع فرهنگی- اجتماعی شان بهبود یافته چند زنگی زیان می بیند،ازازدواج هائی دخترفروشانه و خرد سالانه که همه اجباری می باشند وهم چنان ازبه معامله گذاشتن دختران درحل نزاع هائی قبیلگی کاسته می شود.
اکنون که بارسیدن به چنان دولتی فاصله ی زمانی بسیارداریم ودولت کنونی هم باکمیسیون مسخره ی حقوق بشرش به ریاست یک زن اِن جی اوکاروتاجر وشماری اززنان درپارلمانش راه بدهی نبرده است،پرسش بنیادی این است که درشرایطی فعلی درجهت بهبود وضع حقوقی- اجتماعی زنان بدورازسخن پراکنی هائی بی نتیجه در8مارس- 18حوت،روزجهانی زن،چه کارهائی راکرده می توانیم؟پاسخ این پرسش هم دشواراست وهم درگام نخست به زنان دانشگاه دیده وفرهنگی وتا اندازه ی سیاست کارارتباط می گیرد؛ودرگام دوم،به فرهنگیان وروشنفکران مسلمان گره می خورد.علت تاکید برفرهنگیان وروشنفکران مسلمان ویاد نکردن ازمولوی هائی شامل درشورائی باصطلاح علمای حکومت کرزی که البته من به برابرانگاریی مولوی با عالم مخالف هستم ودلیل مخالفت خود رادرمقاله ی"اعلام جهاد مولوی هائی پاکستانی علیه قرآن"یاد آورشدم،این است که مولوی هائی افغانستان حتاهمان فقه نارسابه حقوق مردان بویژه زنان راهم بدرستی نمی دانند؛چه ماند به این که ما ازآن ها توقع نمائیم که درجهت بهبود وضع حقوقی- اجتماعی زنان کاری انجام بدهند.ازاین رو،ازآن ها توقع داریم که اگردرجهت بهبود وضع زندگی زنان کمک نمی کنند،دستکم سنگ اندازی نه نمایند.اگرسنگ اندازی هم نمایند،دونتیجه پیش رودارند:یاطالب می شوند که بسیاریی آن ازجمله رئیس کنونی شان طالب بود ویا این که برخلاف موج حرکت نموده خود ودین رامسخره می نمایند!
بهرصورت،این وظیفه ی دودسته ازمردم است که درجهت بهبود وضع حقوق- اجتماعی- فرهنگی زنان درافغانستان پیش گام شوند:نخست،خود جامعه ی زنان کشورکه خوشبختانه دراثررخ داد هائی دوره ی اداره ی طالبان وانقلاب رسانه ی- معلوماتی تکانی سختی خورده اند وامید برده می شود که سرعقل آمده باشند.دوم،مسئولیت فرهنگیان وروشنفکرانی هرچند کمرنگ وکم خون کشوراست که به کمک زنان بشتابند.مردم وحکومت نابکارکنونی هم باید توجه نمایند که زنان نیمه ی جامعه می باشند وبدون آگاه وپویاشدن این نیمه،نمی توان نسبت به آینده ی روشن کشورامیدی بست! ازهمه مهمتراین که،آینده ی درخشان کشوربه ما دران باسواد وآموزش دیده پیوسته می باشد.هراندازه که مادران باسواد وفرهیخته شوند، به همان اندازه فرزندانِ هوشمند وآینده نگرپرورش می دهند، وفرزندان هوشمندهم آشکاراست که افغانستان رابه سوئی جهان مدرن می رانند.ازاین رو،برای زنان ورشنفکران است که توجه نمایند که دیگرازقانون هائی اساسی ای که همه ی انسان هاچه زن وچه مرد رابه گونه ی نمایشی وصوری برابرمی خوانند، کاری ساخته نیست.چرا؟روشن است که انسان هائی نابرابردرمقابل قانون هایی صوریی برابری خواه درسخن و ناکاره درکارکرد،ره بدهی نبرده اند ونمی برند.اگرمی بردند،سالها است که درقانون هائی اساسی زنان ومردان برابرقید شده اند وگامی ناچیزی هم درجهت تحقق برابریی واقعی ای نه تنها زنان ومردان،بلکه درجهت برابریی مردان هم برداشته نشده است! وضع غم انگیزانسان هایی نابرابرچه زن وچه مرد دربرابرقانون هائی برابری خواهانه ی صوری چنان ریشه دار است که بدون یک مبارزه ی آزادی وعدالت خواهانه نمی توان درنابودیی آن موفق شد.بطورنمونه،درهندوستان خانم گاندی باهمه نیرومندی اش کاری سازنده ی به نفع زنان کشورش کرده نتوانست. درهمسایگی آن کشور، دربنگله دیش سه دهه است که سه بیوه بنام هائی خالده ضیا وشیخ حسینه فرمان می رانند ونتوانستند وضع زنان رابه سوئی بهبودی ببرند.درپاکستان هم دیدیم که ، خانم بی نظیرافزون براین که به سود زنان کشورش کاری نکرد،بارقص هائی عاشقانه ی سیاسی باطالبان،زنان افغانستان رابدوره ی بربریت سوق داد.ازاین رو، زنان وفرهنگیان درافغانستان واقع بین شوند وبدانند که به گفته بهارشاعرفرزانه ی ایران:به هوس جورنیاید،به تمنانشود / اندرین راه بسی خون جگرباید خورد.
منابع:
دراین نوشته،از:
Fatima nernissi,The viel and the male Elite
Fiminist inter pretation of women,s rights in Islam
copyright©editions Albin michel s.a.1987english translation©Addison_wesley publishing company1991.first printing.Agust1991(Abingdon)ltd/Great Britain
بهره برداری شده است.شایان توجه است که این کتاب درایران زیرعنوان"زنان جوشن پوش"ترجمه شده که باعنوان انگلیسی خوانائی ندارد.کسانی که می خواهند می توانند به آن مراجعه نمایند.اما،برای کسانی که به عربی،انگلیسی وفرانسوی آشنائی دارند،این است ویب سایت فاطمه ی مرنیسی:
www.mernissi.net
اسلام اورجدیدیت بزبان اردو،ترجمه ی اسلام ومدرنیسم ازداکترفضل الرحمن






0 comments:

Post a Comment