Friday 5 October 2012

بی ارزش سازیی ارزش ها درافغانستان


ابراهیم ورسجی
14-7-1391
اگرمی خواهید حقیقت رانابود نمائید، برآن حمله نکنید، ازآن بدنمایند گی کنید!
علی شریعتی
روزپنجشنبه 6میزان-27سیپتامبرازشهراستوکهلم، مرکزکشورناروی، رسانه هاگزارش دادند که خانم سیما سمررئیس کمیسیون مستقل حقوق بشرافغانستان، سزاوار"جایزه ی نوبل الترنتو"شناخته شده است.این جایزه هرسال برای کسانی داده می شود که درزمینه های حقوق بشر،خد مات بهداشتی،نگهداریی محیط زیست،آموزش وپرورش فعالیت های شایسته وماند گاری انجام داده باشند.شایان یادآوری است که جایزه ی"نوبل الترنتو/نوبل بدیل" باجایزه ی شناخته شده ی"نوبل "پیوندی ندارد.این جایزه32سال پیش توسط باکوب فون آسکول نظریه پردازوعضوپیشین پارلمان اروپاپس ازفروش تمبرهایش به قیمت یک ملیون دلاربنیاد گذاری شد.
درحالیکه نویسنده ازتعلق گرفتن جایزه ی نامبرده به زنی ازقبیله ی زنان شوربخت افغانستان بسیارخوشحال است وازآن باگرمی استقبال می کند،اما ازاین واقعیت تلخ ناآگاه نیست که خانم اِن جی اوکاریاد شده وکمیسیون حکومتی حقوق بشرافغانستان که اوآن راریاست می کند، چه کاری شایسته ی دررابطه باتحقق حقوق بشردرکشورسیاه بخت ما نموده است که شایسته ی چنان جایزه ی شناخته شود؟طرح این پرسش به این سبب نیست که من با این یا آن شخص درکدام بخش هایی ازحکومت فاسد، درمانده وتروریست پرورافغانستان اختلاف یااتفاقی نظری دارم.
درزمینه، واقعیت تلخ این است که ازهفته ی پسین ماه جوزای سال جاری- میانه ی جون، تاپسین روزهایی ماه سنبله-17سیپتامبردرافغانستان بودم وفرصتی برایم دست داد تا با افراد وگروه هایی بی شمار ازگرایش هایی گونه گون بحث وگفت وگونمایم.بحث هاوگفت وگوهایی که بیشترین آن هادرزمینه هایی تحقق حقوق بشر، بویژه حقوق زنان، دموکراسی، حکومت قانون، آزادیی رسانه ها، جامعه ی مدنی وحزب هایی بی شماری دورمی زد که وزارت عد لیه ازثبت نام شان بخاطرفضولی وناکارگی شان درجامعه ی گرفتاردارودسته های اشرارواوباش وبی فرهنگ به ستوه آمده است!
درجریان بحث هاوگفت وگوها با گرایش هایی فکریی گونه گون بویژه جوانان مسلمان،منظورم ازجوانان مسلمان آن های می باشند که دغدغه ی دینی دارند، به یک حقیقت تلخ روبروشد م که ازهرنگاه برایم تکان دهنده بود وآن اینکه بیشترین شمارآن ها بردموکراسی وحقوق بشرمورد تاکید زنان ومردان حکومتی تاخت وتازمی کردند وجنبه ی بارزاعتراض وانتقاد آن هادراطرف تناقض ها ودورنگی هایی دورمی زد که میان شعاروکارکرد کاربران نهاد حکومتی ای حقوق بشروجود داشت ودارد.افزون بردوری میان شعاروکارکرد نهاد حقوق بشریی حکومت افغانستان که خیزمستقل بودن هم می زند، وباوجود ادعایی مستقل بودن، بسیاری کارمندانش راحکومت برطرف وتعویض می کند؛ درنحوه ی نگرش جوانان مسلمان نسبت به حقوق بشرهم تناقضاتی رامی دیدم که دراین نوشته درباره ی آن هانیزسخن خواهم گفت.
دررابطه باکارکرد کمیسیون نام نهاد مستقل حقوق بشر که رئیس آن سزاوارجایزه ی"نوبل بدیل"شناخته شده است،هم به کارکرد بی نتیجه ی آن درزمینه ی کاری اش وهم به مانع هادرسرراه تحقق حقوق بشردرجامعه ی افغانستان می پردازم.ناکامی کمیسیون مستقل حقوق بشردرپیشبرد مسئولیتش درجامعه ی مابه عامل های زیربرمی گردد:نخست،سپرده شدن کمیسیون حقوق بشربدست افراداِن جی اوکار،فرقه گراوبی اطلاع ازشرایط سیاسی- اجتماعی- دینی وفرهنگی افغانستان.دوم، به اِن جی او، تجارت ومسئله ی پول درآوردی بدل شدن برنامه وکارنامه ی کمیسیون حقوق بشر.سوم، شرایط پیچیده ی فرهنگی- قبیلگی ومذهبی افغانستان.چهارم،بالاکشیده شدن جنگ سالاران ،قاچاقبران واِن جی اوکارانِ استفاده جوبه قدرت.به سخن دیگر،قدرت نشین شدن کسانیکه ازنظرطبعیت وسرشت باحقوق بشربویژه حقوق زنان درجامعه ی افغانستان که درآن همواره بزرگ مالکان وشیخان چند زنه وحقوقِ زن ستیزبود ند،ودرسه دهه ی پسین زورمندان چند زنگی را ازچهارزنگی به پنج زنگی بابازنشسته کردن زن چهارم خود به اوج رسانده اند، درحقیقت به تابوت حقوق بشرمیخ فولادین کوبیده است.پنجم،قانون اساسی تمرکزگرا ، سپردن نهادقضایی کشوربه دست یک اِن جی اوکارنابکار دیگروموقع دادن به سیاف جنایت کارتامنحط ترین افرد رادرچنان دستگاه مهمی بی شمارنصب نماید، درناکامی ، مسخره شدن وارزش زدایی از حقوق بشربویژه حقوق زنان مزیدبرعلت شد ه است،یابه گفته ی شریعتی که اگرمی خواهید حقیقت رانابود کنید،برآن حمله نکنید،ازآن بدنمایند گی کنید.کمیسیون اِن جی اوکارِحقوق بشروحکومت فاسدافغانستان بانمایندگی ای بدازحقوق بشرآن رامسخره وتامرزنابودی درجامعه ی مارسانده اند.
ازاین رو، به صراحت می توان ابرازکرد که حقوق بشربویژه حقوق زنان باچه دشواری هاومانع هایی درجامعه ی افغانستان روبرومی باشد.با اینکه حقوق بشربویژه حقوق زنان همواره درافغانستان نادیده انگاشته شده بود،اماهیچ زمانی به اندازه ی دوره ی کنونی به مسخرگی گرفته نشده است.چرا؟به این لحاظ که درگذشته باوجود نقض شرمناک حقوق بشر،کمیسیونی بنام حقوق بشروجود نداشت که مدعی تحقق آن شده باشد.طرفه اینکه،پیش ازآنکه افغانستان دارای کمیسیون حقوق بشرشود،گرایش زنان به خود کشی،فرارازمنزل،خودسوزی، وگرایش مردان به چند زنگی به گونه ی رسواخیزکنونی سراغ نمی شد.بطورنمونه،فرارزنان ازمنزل چه بخاطرگسترش چند زنگی وچه بخاطرستم های که برآن هاتوسط شوهران نادان شان رواداشته می شود،مدت ها است که سبب مشغولیت پولیس شده است، وبرپایه ی اطلاعاتی که تاکنون پخش شده است،در این نهادهم که درفسادازکمیسیون حقوق بشردست بالاتری دارد،دربسیاری موارد به بهره برداریی شهوانی اززنان فراری پرداخته شده است که اعتراض هایی کمرنگ فعالان زن رابرانگیخته است.دراین زمینه، روزجمعه14میزان- 5اکتوبر، رویترزخبرگزاریی انگلیس گزارش داد که فعالان زن وپولیس درافغانستان توافق کرده اند که اخیری دیگرزنان فراری ازخانواده شان رازیرتعقیب قراندهد.
بادرنظرداشت سخنان یادشده،لازم است که توضیحاتی هرچند مختصردرباره علت هاارائه کرده شود.طوریکه یادآوری شد،کاربردی کردن حقوق بشربه شیوه ی اِن جی اویی درآورده شد.درافغانستان زیرسایه ی نفوذ شوروی،به اِن جی اوهایانهادهایی غیردولتی به حیث نهادهایی وابسته به کشورهایی غربی ودرمواردی شبکه های جاسوسی آن هانگریسته می شد.بابه تاریخ پیوستن شوروی وحکومت های افغانی وابسته به آن که دوره ی مجاهدان آغازگردید،کم کم اِن جی اوهایی درافغانستان بامرکزیت درپاکستان سربلند کردند.مانند گذشته البته باکمی تفاوت به این گونه نهادهای غیردولتی،نه به حیث نوکران غرب،بلکه به حیث جاسوسان پاکستان نگریسته می شد.دردوره ی اداره ی طالبان که سازمان جاسوسی پاکستان گرداننده ی اصلی آن بود،نهادهای غیردولتی برایی افغانستان بامرکزیتِ پشاوروکویته بیش ازاندازه ساخته شدند؛نهادهایی که برخی ازآن ها توسط طالبان وملاهایی پاکستانی به گسترشِ مسحیت متهم شدند، وعلت هم این بود که هرنهادی که ازکانال آی اِس آی واردافغانستان نمی شد،برچسپ مسیحی گستری برپیشانی اش زده می شد.
بهرصورت،گردانند گان کمیسیون مستقلِ حقوق بشرِافغانستان که رئیس آن سزاوارجایزه ی "نوبل بدیل " شناخته شده است،ازکارکنان چنان نهادهایی می باشند، نهادهایی که دربی ارزش ساختن ارزش هایعنی بازاری ومسخره کردن حقوق بشرسهم بارزی بدوش دارند.نویسنده بااینکه تحقق حقوق بشردرافغانستان را تااندازه ی زیادی به ایجاد حکومت خوب وکارآمد پیوند میدهد،اماکاردرجهت کاربردی کردن حقوق بشرهرگزباچگونگی کنش حکومت رابطه ی ندارد؛اگردارد، بسیارکمرنگ می باشد.چراکه دربسیاری موارد حکومت هامی باشند که جنازه ی حقوق بشررابرمی دارند.اگرچه افغانستان بارسیدن به حکومت درستکاروکارآمد فاصله ی بسیاری دارد،اما خلط دوپرسمان زیربه پیچیدگی کاردرزمینه ی حقوق بشرافزوده است:نخست،بخشی ازجامعه ی افغانستان که درردیف آن طالبان هم جای می گیرند، باوردارند که افغانستان کشوری زیراشغال می باشد که درگام نخست به حکومت- کشورخود گردان باید دست یابد وشعارهای حقوق بشریی غربی هازیرسایه بردن مسئله ی اشغال می باشد.دوم،مبارزه برای تحقق حقوق بشرودموکراسی به پرسمان داشتن دولت- ملت پیوند می خورد که درافغانستان وحود ندارد.بد بختی افغان ها این است که جنگ علیه شوروی، جنگ آزادی بخش شان درجهت رسیدن به حکومت- کشورخود گردان بود که درشکم رهبران وفرماندهان جهادی دفن وطالبان رابه گونه ی بدیل تولید کرد.طالبان که خود رادرظاهرآزادی خواه می پندارند؛ برعکس، درچنگال پاکستان اسیرمی باشند و هرگزنمی توانند کمکی به افغان ها درجهت رسیدن به حکومت- کشورنمایند.
دراین باره که گرایش هایی افغانی ای دیروزوامروزدرزمینه هایی رسیدن به حکومت- کشور، دولت- ملت وتحقق حقوق بشرچه کردند وبه چه نتیجه ی رسیده اند،همه گان آگاهی دارند.ازهمه مهمتراینکه،هم رسیدن به دولت- ملت که زمینه سازتحقق حقوق بشرمی باشد وهم مبارزه درجهت پیاده کردن حقوق بشرفدا کاری های را می طلبد که باید همه آگاهان جامعه ی افغانستان برای آن کمربسته نمایند.وغربی هایی که بافربه کردن اِن جی هاوکمیسیون اِن جی اویی حقوق بشروجنگ سالاران دزدوبی فرهنگ درافغانستان ازحقوق بشربی شمارارزش زدای کردند، باید بپذ یرند که به خطارفته اند وبرای رفع خطای خود بکوشند کمک به بسترسازی برای حقوق بشردربسترفرهنگ جامعه ی ما نمایند؛ واین کاربه گونه ی زیربهترعملی خواهد شد:درگام نخست،دستگاه قضایی افغانستان اززیراثرسازمان سیاه کار، تباه کار، متعصب ، پس مانده ، قبیله گراوحقوق بشرستیز طالبی ای رسول سیاف برون ودرآن قاضی های آگاه ووطن دوست وکارفهم جابجاکرده شوند تادربرابردستگاه درمانده وفاسد حکومت وقانون شکنانِ پیرامون آن ازحقوق مردم تااندازه ی ممکن دفاع نماید،واین، کمترین کمک به حقوق بشرمی باشد.درگام دوم،به پرسمان بسیارمهم وسرنوشت سازدرزمینه ی پیشرفت حقوق بشر، یعنی بسترسازیی فرهنگی درمتن فرهنگ سنتی افغانستان پرداخته شود.
شایان تاکید می باشد که انجام این وظیفه ی سترگ بااِن جی اوکاران وافرادی که ازغرب برای پُرکردن کیسه هایی کلان خود وارد کرده شده اند، ممکن نیست.اگرممکن می بود، تاکنون بازدهی خودرانشان داده بود! روشن است.این کارتوسط کسانی ممکن وعملی می باشد که هم به زبان وفرهنگ سنتی جامعه ی افغانستان آشنایی وهم ازفرهنگ ومدنیت مغرب زمین، جایگاه سربرافراشتن حقوق بشرآگاهی دارند.تاکید بربستر سازیی فرهنگی برای پیشرفت درزمینه ی حقوق بشر به این خاطرنمودم که کسانی بسیاری ازجمله جوانان مسلمان رادرافغانستان دیدم که بدودلیل زیرباحقوق بشرمخالفت می کردند:نخست، حکومت فاسد ودرمانده وکمیسیون حقوق بشری اش که هردو،بویژه اولی بجای خد مت به مردم وتامین امنیت وحقوق بشری شان به آن ها باغصب زمین های دولتی وعامه فراوان خیانت رواداشته اند.دوم،انگشت گذاشتن برمخالفت اسلام وحقوق بشریامخالفت اسلام بافرهنگ غربی.
دراین بخش ازنوشته که فقره ی پایانی نیزمی باشد،پیشنهاد نکات زیررا به غربی هایی درگیردرافغانستان وسازمان ملل که درظاهرکانال هزینه کردن پول هایی کمکی به افغان هاشمرده می شود، وجوانان مسلمان، مفید می دانم: نخست،غربی هاوملل متحد برای بارنهایی سیاست، گفتار ورفتارخود رادرافغانستان بازنگری نمایند.چرا؟به این خاطرکه دیگرفرصت کمتری برای جلب حمایت مردم افغانستان دارند.وتنها با چنان بازنگری است که می توانند هم برای خود وهم برای مردم افغانستان فایده برسانند.هدفم ازبازنگری، آوردن اصلاحات بنیادی دردولت افغانستان وجنگ علیه تروریسم وپیداکردن راه حل پایداربرای بحران مزمن افغانستان درهمسوسازیی منافع خود بامنافع مردم این کشور می باشد.شایان توجه است که این کاربدون یک تفاهم مجدد افغانی- جهانی ومنطقه ی بسیاردشوارمی باشد.درغیرآن، حقوق بشرنمایی وفربه کردن کارگزاران نهادهایی غیردولتی ازجمله کمیسیون حقوق بشرنه دردِ افغان هاونه دردِ خود آن هارامعالجه کرده می تواند.برای جوانان مسلمان، سازمان هایی درمانده وفاسد دیروزوامروزمجاهدین وطالبان ،اشاره به این پرسمان رامفید می دانم که مبارزه با استعمارنوین غرب را ازمبارزه بادموکراسی ، حقوق بشروآزادیی بیان جدانمایند.چرا؟به این خاطرکه درمبارزه بادموکراسی،حقوق بشروآزادیی بیان، به بنیاد گرایان مسیحی- یهودی که اسلام هراسی رادرجهان فربه ترمی کنند، کمک می نمایند تااسلام ومسلمان ها؛ به گونه ی که درتظاهرات خشونت باربمناسبت فیلم"بی گناهی مسلمانان"درماه گذ شته کرده اند.ازسوی دیگر،ازدوپرسمان مهمی زیرکه بیشترازدموکراسی وحقوق بشر به مسلمان هاوفرهنگ شان زیان رسان می باشند،غفلت صورت می گیرد:نخست،ازجنبه هایی مادی وبی بند وبار فرهنگ غربی که فراوان وارد زندگی وفرهنگ روزمره ی مسلمان هامی شوند.دوم، مبارزه باخود کامگی واستبدادسیاسی ومذهبی که دشمنی آن ها با اسلام وفرهنگ مسلمان کمترازجنبه های بی ارزش فرهنگی مادیی غربی نمی باشد.ازهمه مهمتراینکه،اسلام وفرهنگ مسلمان هامشکلی باحقوق بشرودموکراسی ندارد، اماپیشتروبیشتر ازاین ارزش هایی جهان شمول،استبداد وتنگ نظریی مذهبی- نژادی- قبیلگی کمراسلام ومسلمان هاراشکسته وباعث پس ماند گی شان درمقایسه بادیگرملت هاودین هاشده اند.ازاین رو،همنوایی بادموکراسی وحقوق بشرودورشدن ازاستبداد تاریخی که قرن ها است دین اسلام رابه نفع خود مصادره وملاهایی درخوردین باوریی خود راهم آفریده است، نیازمبرم اسلام ومسلمان هامی باشد.

0 comments:

Post a Comment