ابراهیم ورسجی
(7)
15-1-1390
تجربه ی کشورهایی دموکراتیک غربی نشان میدهدکه فضایی بازسیاسی- فکری،احزاب سیاسی،اتحادیه های صنفی وجامعه ی مدنی درنگهداری ونیروبخشی به دموکراسی،حکومت قانون،آزادیی بیان،آزادیی انتشارات ورسانه ها،نقش سازنده وتعیین کننده ی بازی کرده اندومی کنند.بدبختانه،وارونه ی تجربه ی نامبرده درکشورهای اسلامی،راه رابه نواندیشی،آزادی خواهی ودیگراندیشی پذیری،دموکراسی وحکومت قانون بست وبنیان استبدادوخودکامگی سیاسی- نظامی ومذهبی رااستوارترساخت.اینکه دراکثرجامعه های اسلامی خاورمیانه،عکس تجربه ی درخشان غربی تاکنون دست بالاداشته است،به نبودفرهنگ پویا،نوطلب،دیگرپذیروحزبی،مرتبط بوده وسبب شده است که هردوگونه ی استبدادِ سیاسی ومذهبی خودرافربه تروجلورشدونمویی اندیشه های نووآزادی خواهانه راکه راه رابه سویی جهان نوبازمی کردند،بگیرند.
این نوشته،ازاین رو،بدرازاکشیدکه ایجاب رفتن به ریشه هارامی کرد،ریشه هایی که اغلباًقبیگی وازهرنگاه باهم پیوسته ومرتبط می باشند.به سخن دیگر،بنیادگرایی وملی گرایی افغانی- عربی ریشه هاوپیوندهای همانندی دارند،ریشه هاوپیوندهای که تجزیه وتحلیل بیشتری رامی طلبیدند.اگرچه ملی گرایان خودپرست عرب وافغان بسیارکوشیدندکه به ذهنیت قبیلگی خودپوشش نوگرایانه بدهند،امارخ دادهای عملی نشان دادکه دروغ می گویندوخودرافریب میدهند.بطورنمونه،درهمین روزهای که قذافی مصروف کشتارمردم خودمی باشد،خودش نخست مردم لیبی راموش نامیدوپسرانش لحظه به لحظه به کشتارآن هادستورمیدهند.درجبهه ی مخالفان اوهم ذهنیت قبیلگی موج می زند.ازآغازخیزش حق خواهانه ی مردم لیبی تاکنون،طوریکه رسانه های شنیداریی بیرونی رخ دادهارابازتاب داده اند،بارهامبارزان مخالف تفنگچه وکاردخودرابه سروگلوی خودوصل واعلام کردندکه باقذافی این گونه برخردخواهیم کرد!برخردی که قبیلگی هایی مزدوروطالبی افغان،پس ازقتل دکترنجیب الله رئیس جمهورپیشین باکالبدمرده ی اوکردندوجسدببرک کارمل،سلف نجیب الله راازقبربیرون وبدریاافگند ند؛رفتاروحشیانه ی که ازعمق فرهنگ انتقام جویانه ی قبیلگی-قرون وسطایی پرده برمی دارد.نگاهی به پیشینه ی ملی گرایی عربی وافغانی روشن می سازدکه هردو،منافق/دورویه وبجایی ستیزبااستعمارغربی،درخدمت آن بودند.بطورنمونه،ملی گرایی عربی ازآغازقدافرازیی خود،ماهیت ضدترکی داشت؛ وملی گرایی افغانی، درمزدوری به استعمارانگلیس،شوروی وامریکا،صدهاگام ازملی گرای عربی پیشترگذاشته است.تاجائیکه بدستاوردهایی هردوارتباط می گیرد،ملی گرایی عربی دربرابراسرئیل وبادارآن غرب بزانودرآمد؛وملی گرایی افغانی، ازنهایت درماندگی ذهنی-فرهنگی وسیاسی،هم به نوکریی باداروهم غلام،یعنی پاکستان شتافت!پرسمانیکه دربخشی دیگراین نوشتار،به بررسی گرفته خواهدشد.
مشکل عمده ی این گونه ملی گرایی هااین است که درخودشناسی ودشمن شناسی واثرگذاریی آن هابریک دیگر،به مغالطه افتاده اند.این مغالطه زمانیکه بابهره برداریی منافقانه ازدین عامیانه همراه شد،دومیوه ی تلخ را تولیدوعرضه کرد:نخست،تمایل آگاهانه یامغرضانه به سکولاریسم مستبد درجامعه ی مذهبی،آن هاراوادارکردکه به دین عامیانه پناه برده، دربرابردین داریی هوشیارانه به ستیزبرخیزند،رفتاراحمقانه ی که بخاطرناتوان سازیی دین داریی آگاهانه وروشنفکرانه،به بنیادگرایی خشن کمک کرد.دوم،بادریوزگی به استعمارسرخ وسیاه وسرانجام رابطه ی ننگین ملی گرایی عرب باامریکاونوکرش درمنطقه یعنی اسرائیل ورفتارهمتایی افغانش باامریکاونوکرآن درجنوب آسیایعنی پاکستا ن،آن هارا درموقعیتی قرارداد که غلامِ غلام شوند.زمانیکه اقبال،شاعروفیلسوف فارسی زبان هند،می گوید:ای غلام،ابن غلام،ابن غلام ---- حریت اندیشه ی توراحرام.بدرستی،همین هاوگرایش های همانندشان راازدهلی تاقاهره،موردخطاب قرارمیدهد.
برایی توضیح بیشترنقش غلامان،می توان نمونه های بسیاری عرضه کرد.بطورنمونه،ناصررهبرملی گرایی عرب،به سخن همرازومشاورش حسنین هیکل، زمانیکه بریژنو،رهبروقت شوروی"ازبرآوردن خواسته هایش خودداری ورزید."باو،یادآورشدکه شما خواسته های مارانپذیرفتید.پس، بخاطراینکه من باامریکانمی توانم کناربیایم.دربازگشت به مصر،می کوشم "شخصی درکشورم به قدرت برسدکه باواشنگتن سازش کرده بتواند."طبق برنامه،سادات،بالاکشیده شدوکردآنچه راکه ناصربه رهبرشوروی گفته بود.دراین وادیی غلط ،تنهاناصرنبودکه گام برداشت،محمدداود،مدعی ملی گرایی افغانی هم که بخاطرتقلیدازموسولینی سردسته ی فاشیست هایی ایتالیا،کله ی خودرامی تراشید،پس ازمرخص شدن بادارِ خانواده اش ازنیم قاره ی هند،به سویی مسکوشتافت و همه نهادهایی اقتصادی،نظامی وامنیتی کشوررادرخدمت کمونیسم روسی گذاشت. زمانیکه پس ازده سال دوربودن از سیاست، زیرنام جمهوریتِ دروغین به کمک طرفداران مسکودراردو/ارتشِ افغانستان دوباره به قدرت برگشتانده شد،برای خوش خدمتی به روس ها،درنخستین گام، به سرکوب نیروهای مذهبی پرداخت.ازآنجاکه مذهبی هاجوان وبی تجربه،فاقدحمایت بیرونی ودرارتش هم پایگاهی نداشتند،سرکوب آن هاآسان بود.اما،زمانیکه درمسکودیدکه گوش شنوایی برای پرسمان پشتونستان،موضوع موردعلاقمندیی او وجودندارد؛وهمچنان،درکابل بدیل هاورقیب های دیگری درقالب خلق وپرچم/ کمونیسم روسی دربرابرش قدبرافراشتند،ودیدگاه بادارروسی رانسبت به آن هامساعدتریافت،به دریوزگی تهران،اسلام آبادوریاض شتافت وبه مشوره ی رهبران هرسه کشور،برای ملاقات باجمی کارتر،راهی واشنگتن بودکه مسکو،به سراغش رسید.
اشتباه بزرگ این گونه ملی گرایان فاشیست این است که می کوشنداهداف بلندپروازانه ی سیاسی وبظاهرملی خودرادرزیرسایه ی نفوذقدرت های بزرگ به پیش ببرند.واضح است که رهبران قدرت های بزرگ به تناسب رهبران این گونه کشورهاواقع بین ترمی باشند؛وازسوی دیگر،همواره آماده هستندکه درراستای منافع خود به پروژه های توسعه ی اقتصادی وفنی کشورهای پیرامونی،کمک نمایند.اما،هرگزآماده نیستندونمی شوندکه صداها وخواسته های بلندپروازانه ی متحدان صادق وکاذب خودرابرآورده نمایند.اینکه مسکوبه برنامه ی ضداسرائیلی ناصروسیاستِ پشتونستان خواهی محمدداودهمراهی نکرد،به سه پرسمان زیربرمی گردد:نخست،پایان جنگ سردوآغازدوره ی تنش زدایی دروابط شرق وغرب.دوم،واقع بینی قدرت های بزرگ.سوم،نابخردی وخیال پردازیی رهبران کابل وقاهره.این رهبران دروغین وملی گرا،بابستن فضای فکری-فرهنگی وسرکوب نیروهای مذهبی وآزادی خواه دوکارزیررابدرستی انجام دادند:نخست،نیروهای دینی نواندیش ترراسرکوب کردند،سیاستی که موردتوجه دوستان بیرونی شان هم بود؛ودوم،بااین کارخود،به تندروی وخشونت گرایی که امروزدرادبیات سیاسی- روزنامه ی غرب وجهان روبه پیشرفت بنام های بنیادگرایی،تندروی وخشونت گرایی مذهبی وزشتر ازهمه؛ تروریسم اسلامی یادمی شود،کمک رسانده اند.
افزون برکمک ملی گرایان سکولاروچپ گرایان مستبدوسرکوب گربه برآمدن بنیادگرایی وتندرویی دینی،این آقایان وپیروانشان درعرصه هایی توسعه وپیشرفت اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی وسیاسی هم کارسودمندی رازپیش برده نتوانستند.تاجائیکه دستاوردهانشان میدهند،انحصارشخصی قدرت،کاربردتبعیض های نژادی،مذهبی،جنسیتی،گسترش فقروستم، چشم گیرترین فراورده ی سیاست های آن هابه شمارمی آیند.درافغانستان،همین محمدداودِباصطلاح ملی گرا،دریک کشورچندقومی درسال1961-1340،برویت اسناد،96نفرراغرض تحصیل به آلمان غربی فرستاده بودکه از96نفر94نفربه قوم خودش مربوط بودند.اافزون برآن،درتوزیع خانه های مسکونی ساخت دولتی"مکرویان ها"که برای مردم بی خانه،کم درآمدواغلب کارمندان دولت برنامه ریزی شده بود؛به ندرت تارویی کارآمدن ببرک کارمل، خانه ی به افرادوابسته به قوم های دیگرداده شده بود.ازاین رو،درافغانستان، نتیجه ی انحصارقدرت وکاربردتبعیضی آن بدست اشخاص قبیله گراوملی نمارابه گونه ی تباهی کشورکه تاکنون روشنی درافق آن نمودارنیست،مشاهده می نمائیم.امادرکشورهای عربی، وضعیت به گونه ی افغانستان یاکمی بهترازآن ادامه داردکه تازه بهارعربی مصروف تصفیه حساب باعاملین وضع دردناک موجود می باشد.بهارِعربی بایدمی آمد.چراکه....انحصارقدرت دردست یک نفردراکثرکشورهای عربی یک اصل نهادینه شده است وتبلیغات دروغین هم به آن افرادبکارگرفته می شود.حکومت های فردی وفسادبرخاسته ازآن جدای میان داراونادارراافزون ترکرده است.20درصدمردم عرب،90درصددارای رادارندو80درصدآن هازیرخط فقراند.نرخ بیکاری از9درصدبه30درصدرسیده است.نصف زنان جامعه بی سواداندوبی سوادی یک برششم دختران جوان رانیزدربرمی گیرد.نرخ بی سوادی درمیان بزرگ سالان درسال2009و2010-1388-1389خورشیدی،درحدود36درصدودرمیان جوانان 19درصدمی باشدوپنج ملیون دانشمندان ودانشگاهیان عرب، دراروپاوامریکازندگی می نمایند....دراین وضعیت غمبارکشورهای عربی،اگرلیبی راباکمیت ناچیزنفوس وسرمایه ی نفتی سرشارش بطورنمونه درنظربگیریم،خوب تربه ته ی فاجعه ی جاری درجهان عرب پی می بریم.
درسال....2010-1389،نفوس لیبی،شش ونیم ملیون برآوردشده است که ازآن،29درصدجوانان بیکاراست و93درصدمردم شرایط زندگی خودرادردناک توصیف می کنند.درسال1986،رونالدریگان،قذافی راسگ دیوانه ی خاورمیانه نامید.همین سگ دیوانه،درسال1988،هواپمای شماره103پان امریکن رادرآسمان اسکاتلندمنفجرکردکه درنتیجه ی آن 270نفرکشته شدند.درسال2003(پس ازسرنگونی صدام حسین توسط بوش وبلیر،سگ دیوانه ی خاورمیان احساس خطرکردو)مسئولیت انفجارراپذیرفت وهفت ملیارددلاربه خانواده های قربانیان حادثه پرداخت....این نتیجه ی حکومت های خودکامه ی شخصی می باشدکه دارایی مردم خودراقربانی بلندپروازی های سیاسی-ایدئولوژیک کرده وآن هارادرفقروستم نگهمیدارند.نمونه ی برجسته ی دیگرازحکومت های فردی عرب،مبارک وغارت ثروت مصریان توسط اووفرزندانش می باشد:بتاریخ4فوریه ی2011-14دلو1389خورشیدی،روزنامه ی گاردین برآوردکارشناسان خاورمیانه راگزارش کرد:مبارک وخانواده ی اودرحدود70ملیاردلارثروت اندوخته اند.بیشتراین ثروت هابه بانک های انگلیس وسویس سپرده شده است.مقداری نیزدربانک های نیویارک ولوس انگلیس.پسران اوجمال وعلاملیاردرهستند.خانه ی مجلل جمال درشماره28ویلتون ملپری دربلگراوادرمرکزلندن موردسرزنش همگان است.(12)درزراندوزی وفسادمالی،مبارک رئیس جمهورپیشین مصرتنها نیست،دیگرسران حکومت های فردیی عرب ازجمله قذافی و....هم که درسراشیبی سقوط قرارگرفته اند،ازسرتاناخن پای درفسادوغارت ثروت ملی ملت های زیرفرمان خودغرق می باشند. طوریکه رویتر،خبرگزاریی انگلیس گزارش داد: بارک اوباما،روزدوشنبه28مارس2011-8-1-1390خورشیدی، طی سخن رانی دردانشگاه دفاع ملی درواشنگتن، گفت:" 33ملیارددلار،دارایی شخصی ی قذافی رامنجمدکرده است."
دراین زمینه،ازهمه غمبارتراین است که این رهبران که باشیوه ی حکومت فردی خودرادرفسادفروبرده وملت های خودرادرمسیربدبختی رهبری کرده اند،همگی مدعی ملی گرایی ووطن دوستی ویک گام به پیش،وطن پرستی بوده اند.وطن پرستی آن هازمانی به سنگ ناامیدی خوردکه برخلاف روندملت ودولت شدن،که ازقبیله به سویی قوم وازقوم وقوم هابه سوی ملت گام برداشته است.این ها،بارسیدن به قدرت که شیوه ی قدرت گرفتن شان هم ضدمردمی وضدملی بود،نخست، ازملت هرچندکمرنگ به سویی قوم وازآن به سوی قبیله ودرنهایت به سویی خودوخانواده ی خودفرودکردند،فرودیکه نمونه ی برجسته ی آن،جمهوری های فردیی بدترازپادشاهی هایی مطلقه ی سده هایی میانه ی می باشند.بطورنمونه،صدام حسین رهبرحزب بعث، عراق رادرمحورقبیله وولایت خود، تکریت اداره کرد وحافظ اسدوپسرش بشاراسد،رهبران حزب بعث،سوریه رادرمحورفرقه ی مذهبی خود،علوی می چرخانند.قذافی،یک گام ازآن هاپیشترگذاشته، لیبی رابه سودخودوفرزندانش اداره می کند. این پرسش که چرامسلمان هاباین روزسیاه افتادندو گرفتاری رهبرانی آن چنانی شده اند،به ویژگی هایی عصرمدرن وپس ماندن کشورهای اسلامی ازآن هابرمی گردد.هگل وشاگردش مارکس: هردوفهمیده بودندکه باپیدایش جهان مدن،دولت سیاسی وجامعه ی مدنی برای نخستین بار ازهم تفکیک/جداشدند.درواقع درقرون وسطی،جامعه ی مدنی به معنای کنونی آن وجودنداشت.درآن زمان،عرصه ی خصوصی مستقیماًسیاسی بود،انقلاب فرانسه درحکم آخرین کنشی بودکه طبقات سیاسی رابه طبقات اجتماعی مبدل کرد.یعنی اختلافات طبقاتی رابه یک جدای غیرسیاسی که فقط به زندگی خصوصی مربوط است،مبدل کرد.بااین کنش، به قول مارکس،جدای بین زندگی سیاسی وجامعه ی مدنی به حدکمال رسید.(13)به سخن دیگر،درسده های میانه،سیاست مانندوضعیت کنونی مسلمان ها، برپایه ی زورونظامی گری استواربودودین ودنیای مردم رادردست داشت؛زورمدارانی که کله وتنه ی بالاترازمردم داشتندوخودرا خواص یا سیاسی ونماینده خدادرزمین جازده بودند؛برمردم فرمان روایی، وتعریف سیاست هم درفرهنگ ستمگرانه ی آن هاچیزی جزتنبیه وسرزنش کردن مردم یابخش عمومی نبود.برآمدن اندیشه ی نوین سیاسی که باماکیاولی آغازوباهابز،لاک،منتسکیو،روسوو...فربه ترشد؛باانقلاب فرانسه ببارنشست،دیگرگونی حیرت برانگیزی که مرزجدایی بخش میان جهان کهنه که درمحوراستبدادفردی وجهان نوکه درمحورفرمان روایی جامعه ی مدنی برجامعه ی سیاسی می چرخید،ترسیم کرد.
اگرکشورهای مسلمان،درآستانه ی سده ی بیست ویکم هم درشرایط سیاسی- اجتماعی- فرهنگی واقتصادیی قرون وسطایی گیرمانده اند،به همان اصل یادشده برمی گرددکه جدایی میان جامعه ی سیاسی وجامعه ی مدنی صورت نگرفته است که نتیجه ی آن، قبیله سالاریی ملت نما،جمهوری هایی مطلقه،فردی وغارت گر،دین مسخ شده درقدرت،بردگی ونادانی نصف جامعه یعنی زنان،بی باوریی نسل جوان به جهان بینی پدران وبزرگ سالان،نظام پدرسالاری،صوفی وشیخ سالاری واستبدادخشنِ قرون وسطایی درزیرسایه ی خلیفه- امام-امیرمومنان و....که درایران،عربستان،افغانستان،پاکستان وچندکشوردیگری بابدبختی مردم همراه می باشد،خودرانمایش میدهد.این وضعیت درسده ی بیستم درک شده بودوملی گرایی سکولار- مدرنیست نماخودرابدیل برای بیرون رفت ازآن جازده بود.بدبختانه،زمانیکه به قدرت رسید،بدترازکهنه استعمارگران کارکرد.بنیادگرایی پس ازدرماندگی ملی گرایی سکولار،خودرابه حیث یگانه راه حل پیش کش کرد،راه حلی که درایران خودرابه نمایش گذاشت.سربرآوردن ملی گرایی قبیله سالاروبنیادگرایی خشن وتباه کارچیزی نیستندمگربازتاب این سخن آلوین تافلردانشمندامریکایی که می گوید:"هرکشوریکه بطورمداوم چوب گناهان نسل گذشته اش را بخورد،البته بایدانتظارداشت که برای احیای غرورملی اش عکس العمل واپس گرایانه نشان بدهند.اماغرورنسبت به چه چیزی؟این سخن دربسیاری سرزمین های اسلامی بطورهمگانی ودرافغانستان به گونه ی ویژه می تواندکاربردداشته باشد.
خوشبختانه،آگاهی،خودشناسی ودیگرشناسی که دردودهه ی گذشته باانقلاب اطلاعاتی وابزارهایی آن یعنی، انترنت،فس بک،تویتر،تلویزیون ها،رسانه های آزاد،فراگیرشدن آموزش وپرورش،بالارفتن شمارباسوادان،آشنایی بیشتروروزافزون جوانان وآگاهان بامدرنیته واندیشه های نوفراچنگ آمده و جهانی شدن به درازنا،فراخناوژرفنایی آن می افزاید،شرایطی رادرکشورهای اسلامی بوجودآورده است که بیشترازهرزمانی،خودکامه هاومستبدین رادرتنگناقرارداده است.باوجودسرکوب وخشونت فزاینده ی دولت های ضدملی،گرایش های حق طلبانه وآزادی خواهانه درجهت تعیین سرنوشت و دسترسی به زندگی بهتر،درمیان ملت هابویژه جوانان افزایش یافته است.به سخن دیگر،ابزارهای جدیدرسانه ی درراستایی تحقق دموکراسی وآزادی بویژه آزادی بیان وآزادیی انتشارات نقش گسترده ی انجام داده است.طوریکه درخیزش های تونس،مصر،بحرین،یمن،لیبی،سوریه،الجزائر،مراکش وایران دیده می شود،انترنت باایجادشبکه های اجتماعی به هزاران جوان وروشنفکرمعترض امکان بخشیدتامردم رابه شورآورده،چندین مستبدخودسر،جنایت کاروغارت گرراازاریکه ی قدرت به زیربکشندوچندین مستبدوغارت گردیگررابه لبه ی پرتگاه نزدیک کنند.درگذشته،کشورهای قدرت مندغربی بویژه امریکابابهانه های گونه گون ازجمله خطربنیادگرایی بدفاع ازمستبدان می پرداخت؛خوشبختانه،بازدهی جهانی شدن درعرصه ی معلومات وآمدن نسل نوبه میدان سیاست وفرهنگ، شرایطی رابوجودآورده است که مدافعان دیکتاتورهاراهم بدنبال خودکشانیده است.اینکه غرب درحمایت ازدموکراسی خواهی درجهان عرب راست می گویدیادروغ،ازاین حقیقت نبایدانکارکردکه ملت هابرای بدست آوردن حقوق طبیعی وقانونی خودبمیدان آمده اند؛رخ دادی که دوپی آمدزیررادرکوتاه مدت ودرازمدت می تواندبدنبال داشته باشد:نخست،جهان غرب دیگرنمی تواندمانندگذشته بدفاع ازدیکتاتورهابرخیزد.دوم،جهانی شدن آگاهی واطلاعات،حاکمیت مطلقه ی رسانه های دولتی رادرهم شکسته وزمینه ی رابوجودآورده است که جامعه های مسلمان راازحالت قبیلگی وقومی بیرون وبه سویی ملت- دولت دموکراتیک مدرن به پیش می راند.دیگرگونی که درفرجام خودبه برآمدن شهروندآزاددرکشورآزاد،منجرخواهدشد.
پانویس ها:
1- مراحل اساسی اندیشه درجامعه شناسی.نویسنده:ریمون آرون.مترجم:باقرپرهام، صفحه ی277
2- عراق؛بهای کلیدیی که دردست کردهااست.نویسنده:مهردادفرهمند،بی بی سی فارسی،بیروت،شنبه9اکتوبر2010-17مهر/میزان1389
3- ازملت شهروندی تاملت فرهنگی
آنچه مخالفان"عصرروشنگری"رامتحدمی سازد.
Ir.mondediplom.com
4- Ghost wars.The secret History of the C I A,AFGHANISTAN and Bin Laden,from the SOVIET invasion to Septsmber11,2001.By STEV COLL. The Penguin Press,New York, 2004.Copy right@Stev coll,2004.All Right reserved.Printed in the U.S.A.13579108242.PP.82-83
5- Ibid pp.223-224and 226-227
6-Ibid pp.218-219
7-Descent Into Chaos.The United States and The failure of nation Building in Pakistan and Afghanistan and central Asia. Viking.First published in 2008 by Viking Penguin,amember of penguin group(USA)inc.10987654321.Copy right@AhmedRashid,2008.Allright reserved
Library of congress, cataloging-in-publication Data.
Ahmed Rashid.pp.214-215-216
8-خاورمیانه،نگاهی دیگر:خیزش اعراب وهراس ایران
کریم سجادپور،عضورپژوهش گرموسسه ی کارنگی برای صلح بین المللی درواشنگتن.بی بی سی فارسی سه شنبه15مارس2011-24اسفند-حوت1389.این مطلب ترجمه ی مقاله ی است که با همین عنوان درروزنامه ی نیویارک تایمزمنتشرشد.
9-Arabic thought in the libral age.1798-1939
Albert Hourani,issued under the auspices of the Roylinstitute of international affairs,Oxford university press,Lodon,Newyork,Toronto,1962.pp.268-269
10-Ibid.pp.324-325and 328
11-نظام ایلی لیبی ورژیم قذافی وانقلاب
سایت انقلاب اسلامی درهجرت23-12-1389
Enghelabe-eslami.com/51-47-13-14-03-2011/9322/htmlگزارشات وتحلیل ها
12-آفاق تحولات سیاسیه العربیه وتبعاتها
نویسنده:نبیل اسهلی،چهارشنبه19-3-1432ق-23-2-2011م،الجزیره دات نت...بحران لیبی؛چالش بزرگ برای اوباما
و...ترس واشنگتن ازاسلامی هادرجهان عرب وواقعیت
نویسنده:شهلاصمصامی
Political.iran-emrooz.net/index.php?/political/more(2787)/
13-جامعه ی مدنی،سکولاریسم ورهای اجتماعی
نویسنده:علی رها،سایت اخبارروز4دی-جدی1389-25دسامبر2010
0 comments:
Post a Comment