Wednesday, 6 May 2020

سا زند گان جهان مدرن

بخش چهارم ،نهضت روشنگری
بخش دوم
ابراهیم ورسجی
هژدهم ماه ثور1399
دراخیر بخش نخست مقاله "نهضت روشنگری" ، اند یشه های ژان جاک روسو وجان لاک را مقا یسه کردم. به این خاطرکه ، اند یشه روسو با تا کید به "اراده عام" تا اندازه ای زیادی آزادی فردی را قربا نی وکمک به گروه ها یا نهضت های تمامیت خواه بعدی کرد. برخلاف او، جان لاک با تا کید برآزاد یی فردی کمک به پیشرفت دموکراسی های انگلیسی ازاروپا تا امریکا وکا نادا کرد. نهضت روشنگری درفرانسه که روسو یکی ازروشنگران آن بود ،اول منجربه انقلاب کبیرودوم منجر به توحش ژاکوبن ها (1793-1794) وبعد از آن منجربه امپراتوریی نا پلئون بونا پارت (1804-1815) شد. به گواهی تاریخ ، نا پلئون امپراتوریی بزرگی را دراروپا ایجاد وازروسیه تا غرب اروپا ، دست به تباه کاری های بسیاری زد. ازاین که بریتا نیا دست بالا درائتلاف سازی ها حتا با مخالفان ورقیبان خود دا رد، با شکل دهی یک ائتلاف بزرگ ، جنازه امپراتوریی نا پلئون را برداشت وخود اورا درسال 1815 درجزیره واترلوزندانی کرد اما نکشت! بریتا نیا نه تنها نا پلئون را نکشت بلکه درامورداخلی فرانسه هم دست اندازی نکرد. بنا برآن ،حکومت پسا نا پلئونی فرانسه هم ائتلافی لندن دربسیاری بحران های اروپا شد. همچنان ، حکومت های پسا نا پلئونی فرانسه تا حدی زیادی به شعارها وارزش های نهضت روشنگریی فرانسه وفا دار ما ند ند. ازاین که ملت متشکل از مردم آگاه وحاکم بر سرنوشت خود می با شد ونهضت روشنگری فرانسوی ها را آگاه ودرواقع ملت سا خته بود ، با ید رهبران پسا نا پلئونی فرانسه تا بع اراده ملت خود می شد ند که تا اندازه ی بسیاری شد ند.
ازاین نگاه که دربخش نخست مقا له ، تمرکز به روشنگران فرانسوی ونهضت روشنگریی فرانسه با یاد آوری از اند یشه سیا سی جان لاک روشنگری بریتا نیای کرده ام ، دراین بخش یا بخش دوم نهضت روشنگری ، بیشتر تمرکزبه روشنگران آلما نی به خصوص اما نویل کا کنت می کنم. درباره کا نت ، بهتراست بگویم که درتمام زند گی خود استاد فلسفه دردانشگاه بود. درحالیکه دیگرروشنگران نویسنده وفیلسوف بود ند اما استاد فلسفه دردانشگاه ها نبود ند. ازاینکه درآن زمان رایج نبود که همه فیلسوفان استاد فلسفه دردانشگاه ها با شند ودربرخی کشور ها مضمون فلسفه تد ریس هم نمی شد ، استاد فلسفه نبودن فیلسوفان ازاهمیت فیلسوف بودن آن ها نمی کا ست. جالب این است که ، ازقرن نزدهم تا کنون ، درهمه کشورهای جهان د پارتمان های فلسفه فعال وفلسفه با کیفیت های کم ویا زیاد تدریس می شود.
طوریکه ، در مقا له رنسا نس / نوزای ، یاد آورشدم که اند یشمندان عصر رنسا نس با وارد کردن فلسفه یونان به کشورهای اروپای غربی ، جهان نو را رقم زد ند ؛ با ید همه روشنگران عصرروشنگری فیلسوف می بود ند که واقعا بود ند. فیلسوفا نیکه برجسته ترین آن ها کا نت می با شد. ازاین رو، دراین نوشته ، بیشتربه کا نت وفلسفه ونگاه او درباره روشنگری تمرکزمی کنم: اما نویل کا نت (1724-1804)، فلسفه را دراصل توانا یی فکری وتحقیق انسان ها درباره طبعیت پد یده ها بد ون تعصب وجهت گیری یا وابستگی به نظریه های حا ششیه ای یا جا نب دارانه می داند. درپیوند با همین برداشت از فیلسوف ،کا نت روشنگری را بیرون شدن انسان ازصغارت / کود کی می داند. کود کی یعنی ناتوانی انسان درکاربرد عقل خود ش بدون اجازه یا رهبریی دیگری. این کود کی که تحمیل شده به خود انسان تو سط خود ش می با شد ؛ اگر باعث دروغ ها شود ، نه بخاطرنبود فهم بلکه بخاطرفقدان جرئت درکاربرد عقل می با شد (3).
نگا هی به تاریخ اند یشه درجهان سنتی ومدرن ، روشن می سازد که همه بد بختی جا معه های بشری زاده فقدان جرئت توده ها به خصوص با سواد ها درکاربرد عقل شان می با شد. نهضت روشنگری هم کاری خوبی که کرد این بود که سطح توان توده ها به خصوص آگا هان آن ها برای کاربرد عقل شان را بالابرد. توده ها وآگاه های که با آگا هی وآزادی وجرئت ملت شد ند وتعریف ملت هم مردمان آگاه وحاکم به سرنوشت خود شان می با شد. اگراستبداد درکشورهای مسلمان تا کنون ادامه یا فته است ، بدون شک،زاده صغارت یا کود کی توده ها به خصوص آگاه هان آن ها وفریب کاریی شیخ ها وستمگریی شاه ها ونظامی های تفنگ سا لارمی با شد. بنا برآن ، درک بهتر تعریف روشنگری ازنظر کا نت ، به نفع توده ها به خصوص آگاهان وروشنفکران مسلمان می با شد.
بنا برآن ، برسی اند یشه کا نت وتعریف او ازروشنگری بدون بازتاب نگاه او درباره حکومت وامپراتوروقت پروس که کمترازیک قرن بعد در سال 1870 توسط بسمارک آلمان نا میده شد ، نا قص می با شد. مثلا، " در اواخیر قرن 18 ، بحثی بین کا نت ، فیلسوف آلما نی وفرد ریک دوم امپراتور وقت پد ید آمده بود. فرد ریک دوم امپراتورمستبد ودرعین زمان طرفدار روشنگری بود. فرد ریک از کانت پرسان کرد که روشنگری چیست؟ کا نت با نوشتن یک مقاله ونشرآن دریک روزنا مه ای آلمانی به او پاسخ داد. او در مقاله خود خطاب به امپراتور نوشت: شما می گو یید که تا مردم عا قل نشوند ، آزادی فایده ندارد. شما آزادی بدهید ، مردم عا قل می شوند. وقتیکه مردم عا قل شد ند ، فا یده ای آن به همه می رسد وشما هم از آن بهره مند خواهید شد." خواست کا نت ازامپراتور طرفدار روشنگری مبنی بر اینکه آزادی به مردم بدهید تا مردم عا قل شوند ؛ بدون شک ، قبولاندن تعریف خود ازروشنگری به او می با شد. گوش دادن فرد ریک مستبد ومدافع روشنگری به سخن های کا نت ؛ بیانگر این است که صدای ترسناک انقلاب کبیر فرانسه به گوش او رسیده است!
پس ، حق با جا نا تان آی اسرائیل می با شد که کتاب ضخیم " روشنگریی دموکراتیک ، فلسفه ،انقلاب ، وحقوق بشر1750-1790 " را نوشته است. اسرا ئیل درکتاب خود روشنگری را این گونه تعریف می کند: روشنگری دیگرگونی عمیق فکری-فرهنگی- اجتما عی می با شد که ازقرون میا نه شروع ومدر نیته را رقم زده است. این با ید بد رستی درک شود که روشنگری ومدرنیته به حیث یک حرکت ذهنی وموج مهم فکری-فرهنگی- اجتماعی-اقتصادی- تاریخی- سیا سی برای مورخان به گونه ای ترکیبی مورد نظر یا توجه واقع شود. این رویداد دردوسوی اتلانتیک درنیمه دوم قرن هفدهم شروع شده وبه حیث تو لید یک مرحله ، به همه جنبه های مدرنیته اثرگذا شته است. اینکه روشنگری چه بود؟ تعریف همه پذ یربرای آن ارایه کردن توسط مورخان دشوارمی با شد. چند تعریف برای آن ارایه شده است که درست ومربوط به موضوع می با شند ، اما زیاد قناعت بخش نمی با شند. بنا برآن، پتر گی حق به جا نب بود که ادعا کرد که مردان روشنگرمتحد به یک پروگرام بلند پروازانه یا پروگرام سکولاریسم ،انسان گرای ،شهروند یی جهانی وآزادی وبالاتراز همه آزادی درهمه ابعاد آن ما نند توان آزادیی داوری، یا داوری دربرابر قدرت خود سر،آزادیی بیان ،آزادیی تجارت ،آزادیی درک توان های فرد، آزادیی پاسخ گوی های زیبای شنا سانه، آزاد یی اخلاقی ای فردی که می خواهد خواست خود را درجهان داشته با شد...
روشنگری ازنظر من مفهوم بسیارمهم وگسترده ای دارد که تغییرات بسیار بنیادیی ذهنی - فرهنگی- اجتما عی را درغرب از دوره ای میانه تا کنون بوجود آورده ودرواقع مدرنیته را شکل داده است. این را با ید درنظرداشته با شیم که درهردو بخش نهضت روشنفکری وتاریخ اجماعی-اقتصادی البته برای مورخان ترکیب بارز وپیچیده ای را ایجاد کرده است. ترکیب بارزوپیچیده ای که دردوسوی اتلانتیک درنیمه دوم قرن هفدهم شروع وخود نمای کرده است. دستاورد یک برهه خاص که برهرجنبه مدرنیته اثرگذا شته است. پرسش این است که ، روشنگری چیست که تاریخ دان ها درتعریف همه پذ یرآن با دشواری مواجه شده اند. معلوم است که تعریف های ارایه شده اند که تا حدی درست وتوجه مورخان وفلاسفه را درباره روشنگری جلب کرد ند ، اما قناعت بخش نبود ند. ازاین رو ، پترگی حق به جانب بود که ادعا کرد که روشنگری یک برنامه بزرگ وبلند پروازانه می با شد. برنامه ای که سکولاریسم ، انسان گرای ، شهروندی جهانی وآزادی وبالاترازهمه آزادی درهمه جنبه ها یا شکل های آن ما نند آزادیی داوری دربرابر قدرت خود سر ، آزاد یی بیان ، آزاد یی تجارت ، آزاد یی شناخت استعداد فرد د یگر،آزاد یی پاسخ زیبا شنا سانه، آزادی دریک جمله وآن اینکه فرد آزادی تعیین سرنوشت خود را درجهان داشته باشد (4).
درادامه تعریف اسرائیل نویسنده " روشنگریی دموکراتیک"، به سراغ تعریف آرآر پا لمر وجول کال تون ، نویسند گان " یک تاریخ جهان مدرن " ازروشنگری می روم. نویسند گان نامبر ده روشنگری را این گونه تعریف می کنند: روح روشنگریی قرن هجد هم ازانقلاب علمی وفکری قرن هفدهم برخا سته بود. روشنگریی که الهام ازاند یشه های بیکن ودکارت وبیل واسپینوزا وبیشترازهمه از جان لاک ونیوتن گرفته بود وتا کید بر فلسفه قانون طبیعی وحقوق طبیعی داشت. تاریخ هیچ زما نی را بد بین ترنسبت به سنت وبا اعتماد تر به توان خرد ورزیی انسان وعلم وهماهنگی طبیعت وباورمند به پیشرفت به اندازه عصر روشنگری بیاد ندارد. اند یشه پیشرفت خصلت حاکم وبرجسته ای اند یشه تمدن اروپا یی ازقرن هفدهم تا قرن بیستم بود. این اند یشه باورمند به بی د ینی بود وآینده بهترانسان ها را درپیشرفت آن درمقا یسه با گذ شته یا دوره دین مداریی قرون میا نه ای می د ید. وهمه عناصراین عقیده در قرن هفدهم خود نمای کرده بود ند. بعد از قرن هفدهم بود که ، اند یشه پیشرفت سربند ورونق پیدا کرد. البته به گونه نزاع ونامه های نویسند گان دربریتا نیا وفرانسه ،آن هم به گونه نزاع میان کهنه گرا یان ونوگرا یان. کهنه ها به این معنا بود ند که آثار یونان وروم ازمیدان بیرون نشده اند ومدرن با علم ، هنر، اد بیات ونوآوری ،ثابت کرده است که بهترمی با شد وبه نفع انسان های امروزین می با شد که بهتر از عصر کهنه ، یا یونان وروم باستان عمل کنند. به این خاطر که ، بعد ترآمده اند وبا ید دستاورد شان بهتر از پیشینیان شان با شد. نزاع هرگزپا یان نیا فت ؛ اما بسیاری مردمان قرن هفدهم مدرن شده بود ند. اروپای ها همواره خود را برترمی دانستند. زیراکه ، خود را مسیحی می دانستند؛ درحالیکه قد یمی ها مشرک بود ند. اکنون ، برای اولین باردرتاریخ اروپا،شماری زیادی اروپای ها احساس کرد ند که درراه های پاک وجهانی بهتر ازیونانی ها ورومی های قد یم می با شند وشماری هم باورداشتند که پیشرفت نبا ید متوقف شود (5).
درواقع ، پا یه واسا س این نظریا بردا شت نویسند گان نامبرده که اروپای ها هم به د ین مسیح باوردارند هم عصرکهنه را مشرک می دا نند هم دنبال پیشرفت می گرد ند ، به این معنا می با شد که پیشرفت میوه ای روشنگری می با شد ود ین داری هم درسرراه آن ما نع خلق نمی کند. معلوم است که ،این برداشت مسیحی های پروتستان می با شد نه مسیحی های کا تو لیک. دوبرداشت سنتی ومدرن از د ین مسیح که یکی به قرون میانه چسپیده ودیگری درهمسازی با رنسا نس دست به نهضت اصلاح مذ هبی زده وشا نه به شا نه با روشنگری وپیشرفت به پیش می تازد. پیشتازیی که اکنون کلیسای کاتولیک را هم بد نبال خود کشا نده است. به سخن د یگر،کلیسای پروتستان مدرنیزه یا نوسازی شده وهمساز بازمان روشنگرانه به پیش می رود. ادامه دارد.

0 comments:

Post a Comment