Monday, 8 January 2018

نگاهی به تفاوت بین سیاست مدار وسیاست کار

ابراهیم ورسجی
نزدهم جدی 1396
این تحلیل کوتاه را می نویسم تا نشان دهم که سیاست به معنای یونا نی اش درکشورهای مسلمان به خصوص افغانستان نیامده وعلت آن نظام های مستبد - سرکوبگر شاهی وشیخی می باشد. البته که منظورم ازنظام های شاهی وشیخی همان خلیفه گری ها وامامت گری های سنی وشیعه درتاریخ ناشاد مسلمان ها می باشد که اکنون حسب نیازروز چپن عوض کرده ودرجوهرهمان می باشند که بود ند. مثلا، واژه ای سیاست درمعنای رایج عربی اش زدن وبستن وخشونت وزورگوفتن وکوبیدن مخالفان وبه اسارت گرفتن مردم ودوشیدن آن ها درجهت ادامه قدرت ومنفعت شاه شیخ ودرباریان شان می باشد. شاهی وشیخی گری ای که درافغانستان اول درقالب امارت های قبایلی وبعدا شاهی وجمهوری گری های نمایشی ستمگرووابسته به قدرت های خارجی نام ومحتوا پیداکرده ومی کند.
برخلاف ، سیاست درمعنای یونا نی اش سامان بخشیدن به امورشهریاجعه همساز با مصلحت ومنفعت مردم می باشد. معلوم است که درباره سیاست به معنای یونا نی اش که ازآن سامان دهی به امورشهرمطابق خواست مردم یاد کردم،ارسطو ، فیلسوف سیاسی یونانی همان مفهوم یا گزاره را درباره ای نظام سیاسی این گونه بیان کرده است:" اگر امورشهریا کشورتوسط یک نفراداره شود ،نظام سیاسی شاهی است. اگرامورکشورتوسط چند نفرچرخانده شود ، نظام سیاسی آلیگاری است. اگرامورکشورتوسط مردم سروسامان داده شود ،نظام سیاسی دموکراسی می باشد." شا یا ن ذکراست که ، افلاطون ، استاد ارسطو،به این باوربود که:" درجایگاه نخست باید فیلسوف قراربگیرد که هم بسیارمی فهمد هم می تواند عدا لت را تحقق بخشد"!
با درنظرداشت گفته های بالا ، درتاریخ اند یشه سیاسی ،افلاطون آرمان گرا وارسطو واقع گرا نام گرفتند. به این خاطرکه ، نشاندن فیلسوف درجای پاد شاه یا رئیس جمهور یک امرآرمانی بود؛ وفیلسوفان سیاسی بعد ازافلاطون نظریه پردازی کردند ، اما سیاست نکرد ند. ازاین رو، درتاریخ سیاسی جهان اکثرا سیاست مداران با دانش متوسط داریم. معلوم است که ، این گونه سیاست مداران دو دسته می باشند: نخست، آن های که مشاوران خوب گرفتند ودرانجام مسئولیت های خود موفق شد ند ؛ دوم، آن های که مشاوران نادان وغرض ورزگرفته کشورهای خود را غرق یا بد بخت کرد ند.
بطورنمونه ، ظاهرشاه که مشا وران با سواد ترداشت ؛ کمترخراب کاری کرد ؛ وداود خان که مشاوران نا دان تر داشت هم خود را کشت هم پایه گذار وضع ناگوار کنونی افغانستان شد. ازاین رو، می توانم بگویم که ظاهرخان نیمه سیاست مدار وداود خان سیاست کارو فرصت طلب هم بود. منطورم ازسیاست کاراین است که نفر اول وکاسه لیسانش منافع وجیب های خود را می بینند وبه کشورتوجه نمی کنند. ازاینکه دردوره داود خان وجانشینان جنایت کارش ، یعنی تره کی وامین ، رسانه ها سا نسورشد ند وخشونت وسرکوب وکشتارآگاهان بی پایان صورت گرفت ؛ دودستا ورد برای افغانستان به میراث گذاشتند:نخست، خیزش مردم ومداخله ارتش سرخ وحکومت های بی هویت کارمل ونجیب الله ؛ دوم، جنگ علیه تهاجم اتحاد شوروی وحکومت جهادی ها ویرانی کابل وتروریسم طالبان وجاده سازی آن ها برای غالبان که اکنون شاهد آن می باشیم. دراوضاع پسا طالبان ، روشن است که سیاست کارانی مانند: کرزی ، غنی وعبدالله وهم کاسه های آن ها را داریم.
ازاین نگاه که سیاست کارانی نامبرده هم کمک های 125 میلیارد دالری امریکا وحد اقل یک بر سوم آن کمک های دیگرکشورها ومنابع مالی درونی را تلف کرد ند وافغانستان را گرفتار، فقر، گداگری،مواد مخدرو اعتیاد بی سابقه، تروریسم ،فرار مغز ها وفرارنسل نوبه سوی غرب کرده اند، به صراحت می گویم که آقا یان ودسته های کته شکم - تهی مغزآن ها سیاست کاران منفعت جو وغارتگرمی باشند.غارت گرانی که مانند شان که درتاریخ سیاست کاری جهان عقب مانده یافت نمی شود. به سخن دیگر،کرزی، غنی وعبدالله ودسته های هم کاسه شان بد ترین سیاست کاران درتاریخ سیاست کاران کشورهای عقب مانده وتاریخ سیاسی ناشاد افغانستان می باشند. بنابرآن ، دراخیر،به صراحت می گویم که راه بیرون رفت ازبحران ژرف ، فساد بی سابقه ای مالی واداری ،تفرقه اندازی های قومی - مذهبی ، گروهی ، تروریسم روبه گسترش، وابستگی مرگ بار به امریکا ودر واقع فاجعه ای که سیاست کاران خود غرض ونا بکارکنونی به مردم تحمیل کرده اند ، مبارزه پیگیر ودوام دارآگاهان ومبارزان سیاسی وفرهنگی درجهت تحقق سیاست به مفهوم یونانی آن می باشد. درغیرآن ، سیاست کاران خود محور، خود غرض ونابکارکنونی درهمراهی با تروریستان سرنوشت بد تری را برای مردم ستمزده ای افغانستان رقم می زنند!

0 comments:

Post a Comment