آرام گاه ومدال سازی برای مرحوم کاتب توسط آقای غنی ، کاری خوبی است ،اما یک پهلوی مشکل تاریخی ای افغانستان دارای تاریخ ناشاد می باشد. یک پهلوبه این معناکه ،برای 200 سال یا دوره ی کمترازآن که تاریخ نویسان افغانستان تاریخ نویشته اند، دوکمبودی دیده می شود: نخست،درک تاریخ افغانستان بدون درک تاریخ هند برتانیه ناقص است. زیراکه ، همه امیران افغانستان مزدورهند برتانیه بودند ومورخان ما زبان انگلیسی واردو یا هندی با دبیره فارسی- عربی را نمی دانستند. دوم ، امیران مانع تاریخ نویسی غیردرباری بودند تانوکری شان فاش نشود. مثلا، همین که درتاریخ نویسی کاتب، درباری های امیرحبیب الله دست کاری می کردند،بدون شک، ازآن ارزش زدای می کردند. بهرحال، تاریخ کاتب نمایش گربرخی ازرویدادهای درونی دوران مورد نظر است نه همه ی آن ها. من درکتاب دوجلدی "جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ"، درباره بازی بزرگ هند برتانیه وروسیه تزاری درمرکزوجنوب وغرب آسیاکه منجرب ساختن افغانستان حایل میان دوطرف شد، کاتب وغباررا تهی دست یافتم. البته، تهی دستی ای ناشی ازعدم فهم زبان انگلیسی وکم دانشی راجع به تاریخ هند برتانیه.ازاین رو، به آن های که می خواهند تاریخ سده های 18 و19 ونیمه اول سده بیستم افغانستان را درست بفهمند،بهترمی دانم که تاریخ هند را درهمان دوران بخوانند.معلوم است که مشکل امروز افغانستان با پاکستان بخشی ازتاریخ هند ونوکری امیران افغان به انگلیس ازشرکت هند شرقی تا انحلال هند برتانیه درسال 1947 وظهورهند وپاکستان می باشد.
دررابطه به تاریخ نویسی دروغین ورسمی افغانستان، تنها به یک خیانت سد وزای ها ومحمد زای ها وتاریخ نویسان شان اشاره می کنم وآن اینکه نادرافشار که احمدخان ابدالی یک منصب دار درارتش اوبود، بعد ازسرکوب هوتکی های برانداز صفوی ها، و رسیدن به قدرت درفارس یا ایران صفوی که ازآن هوتکی ها به هند فرارکرده بودند، خواستار تسلیم دهی آن ها ازپاد شاه مغلی هند شد واو هم خود داری کرد. بنابرآن، نادرافشاردرهمراهی با احمدخان ابدالی به هند حمله کرده تمام هوتکی های پناه گرفته درهند را اعدام وبانک شاه مغلی را خالی وکمک به تقویت بیشتر شرکت هند شرقی کرد تا بعد ترتمام منطقه را زیرسلطه هند برتانیه درآورد. متاسفانه، ابدالی ها ومحمد زای ها درتاریخ رسمی خود ازسرنوشت تلخ هوتکی ها درهند که ازفارس به آن پناه برده بودند یادی نکردند وتارخ نویسان شان هم چیزی درزمینه نگفتند. ازاین رو ، تاریخ افغانستان را قابل بازنویسی می دانم. البته بادرک درست تاریخ هند وتاحدی تاریخ صفوی ها وافشاری ها وخان نشین های فرارود. درباره آرامگاه سازی رئیس غنی برای مرحوم کاتب ، می گویم که خوب است! وپیشترازآن ، رئیس جمهورغنی یک گردهمای راجع به امیرعلی شیرنوای هم به خواست یا جلب توجه آقای دوستم رگزارکرده بود.گردهمای که سیاسی بود نه تاریخی - فرهنگی. بله،دورشدن دوستم ازرئیس غنی ،نشان داد که درست اندیشی درباره مسایل تاریخی- فرهنگی نه سیاسی اندیشی مثمرواقع می شود.درغیرآن، مدال سازی برای مرحوم کاتب ، به تجارت ملا دانش مفید است نه به مردم هزاره. ازاین سبب، افزون برستایش مرحوم کاتب، ملادانش باید خواسته های جنبش روشنای را عملی نماید نه اینکه بنام آرامگاه سازی برای مرحوم کاتب،ناکاره گی خود را برای هزاره ها پنهان نماید. دراخیر، من عزم دارم که دربازنویسی "جهاد وجنگ سرد قدرت های بزرگ"، به سراغ تاریخ رسمی وتاریخ نویسان رسمی ای بی خبر از تاریخ هند برتانوی وتاثیر آن برتاریخ افغانستان دیروزحایل وامروزگرفتاربازی بزرگ دوم بپردازم، تاسیه روی شود/ هرکه دراوغش باشد!
0 comments:
Post a Comment