Friday, 11 May 2012

سیاست خارجی هند درمنطقه واثرآن برآینده ی افغانستان

ابراهیم ورسجی 22-2-1391 درعرصه ی روابط بین الملی یاسیاست جهانی،کشورهابدودست تقسیم می شوند:نخست،کشورهای که سیاست خارجی دارند.دوم،کشورهای که روابط خارجی دارند.کشورهای ردیف نخست،آن های می باشند که هم توان سیاسی- اقتصادی- نظامی- علمی- تکنیکی دارندوهم برای افزایش توان خودبرنامه واسترتژیی ملی تهیه ومی کوشند قلمرونفوذخودراگسترش بدهند.پس ازقراردادوستفالی درسال1648که بربنیادآن روابط بین المللی اروپامحورشکل گرفت،کشورهای دراروپاسربلند کردند که به تدوین استراتژی بلند پروازانه ی ملی دست زدند که گسترش فرامرزی وفراقاره ی آن، استعمارومستعمرگی رادرجهان غیراروپایی به میدان آورد.دوم،کشورهای که تجربه ی مستعمرگی راپشت سرگذاشتند،پس ازپایان عصراستعماروسروکله نشان دادن درسازمان ملل به شکل دهی روابط خارجی خود درعرصه ی بین المللی پرداختند.اگرچه شماراین گونه کشورهادرسازمان ملل ودیگرنهادهای جهانی ومنطقه ی بسیاراست،امااثرگذاری شان برسیاست جهان برابرباتوان اقتصادی- نظامی وعلمی واعتبار ملی ونفوذمنطقه ی شان می باشد. طرفه این که درشرایط پساکهنه استعماری، قدرت های بزرگ اروپایی،امریکاوشوروی باکسب حق وتوافساری کلفتی برگردن نفوذاستعمارزده هازدند تادرشرایط جدیدجهانی برای نفوذآن هادردسرآفرینی نکنند.چین اگرچه ازمستعمره هانبود،ولی به جهان پس مانده پیوند داشت.اما،پس ازواردشدن به جرگه ی اعضای دائم شورای امنیت درسال1972،فکرمی شد که بخاطرغیراروپایی واستعمارگرنبودن،کمکی به شکستن افسارجهان مسیحی برگردن نفوذمسلمان ها،امریکای لاتینی هاوسیاهان مسیحی افریقای وهند بکند.توقعی که بهوده ازآب درآمد!پیش ازآن که چین پس ازسفرپنهانی کیسینجروزیرخارجه ی امریکادرسال1971وپس ازاوسفرآشکارریچاردنکسن به پکن درسال1972،کرسی شورای امنیت راتصاحب نماید،شماری ازکشورهای استعمارزده مانند:هند،مصر،اندونیزی،غناویوگوسلاوی به شمول چین، درماه آوریل1955درشهرباندونگ اندوینزی کنارهم آمده گروه غیرمتعهدهاراساخته بودندتاازموقعیت خودودیگرمستعمره های خودگردان شده ودرحال خود گردان شدن درعرصه ی سیاست جهانی دفاع نمایند. بلاک نامبرده زمانی کم اثرشد که چین ازشرکت درآن خود داری وشماردیگری ازکشورهاازجمله هندومصرگوشه ی چشم دوستانه ی به سوی مسکونشان دادند.وبرای مارشال تیتورهبریوگوسلاوی که ازکنارگذاشته شدن خروشچف توسط نواستالینی هابرهبری لئونیدبریژنف وماجراجوی مسکودربخارست وپراگ شوکه شده بود،حفظ توازن درروابط شرق وغرب ونگهداری موقعیت نیمه لرزان مستعمره هامهم بودتافربه کردن هرچه بیشترنقش جهان پس مانده درروابط بین المللی.همین گونه نگرش های کج دارومریزدرجناح نوخود گردان شده هابود که درسال1962مائوزیتنگ رهبرچین، نهرورهبرهندراتنبیه کرد،وامریکاسوکارنورهبراندونیزی راطی یک کودتای خونین برانداخت؛ ودوسال پس ازکنارگذاشته شدن سوکارنو،جمال ناصررئیس جمهورخودکامه ی مصرتوسط اسرائیل درماه جون1967به گونه ی رسواخیزی شکست داده شد. بادرنظرداشت آنچه گفته شد،نوخود گردان هادریافتند که درسیاست جهانی تنهاکشوری می تواندازمنافع ملی خود دفاع نماید که قدرت ملی داشته باشدوازواقع بینی کاربگیردنه ازآرمان گرایی ودرنزاع هاباهمسایگان دردوره ی جنگ سرد،این یاآن جناح قدرت جهانی به حمایت آن بپردازد.برخی نوخود گردان هاازاین روموفق به حفظ موقعیت یاتقویت موقف کشورخود درسیاست جهانی نشدند که ازدوپرسمان زیرغفلت ورزیدند:نخست،استعمارکهنه نزاع های مرزی فراوانی رابرای تازه خودگردان هابرجای گذاشته بود که حل آن هادشواربه نظرمی رسیدیاتدبیربیشتری رامی طلبید.دوم،اغلب نوخود گردان هاچنان درخود کامگی سیاسی ونظامی تندروی کردند که مردم زیرفرمان شان به استعمارگران دیروزدعامی کردند.یکی ازکشورهای نوخود گردانی که نتوانست اداره ی بهترازاستعماربرای مردم خودشکل بدهد،پاکستان می باشد.کشوری که مردم آن مدیران دوره ی استعمارانگلیس رابسیارفرهیخته وپاک ترازمدیران کنونی خودمی پندارند،وهمین کشورناکام ودوپارچه شده تنهابلای جان خودنشد،بلکه برای فرارازمسئولیت دربرابرمردم خود،دشمنی باهندرابرجسته ساخت.سیاستی که درطول تاریخ65ساله ی هردوکشورباعث دردسرهای فراوانی برای هردوجانب شده است. ازآنجاکه این نوشته دررابطه باسیاست خارجی هند وتاثیرآن براوضاع بحرانی افغانستان می چرخد،یادآوری ازپاکستان وناکارآمدیی حکومت های آن ونزاع هایی بازمانده ازدوره ی کهنه استعمارگری میان هردو،وضعیتی بوجودآورد که هم سیاست خارجی هند درمحورمیراث بازمانده ازعصراستعماردوربزند،وهم پاکستان بخاطرنظامی گری ونادیده گرفتن حقوق مردم بخشی شرقی اش توسط نظامی گران بخش غربی دوپارچه شود. روشن است که درروابط بین المللی قدرت محور،کشورهای می توانندبدرستی ازمنافع ملی خود دفاع نمایند که قدرت ودولت ملی داشته باشند.برخلاف،کشورهایی که درساختن دولت ملی ناکام شدند، قدرت دفاع ازمنافع ملی خودراهم پیداکرده نتوانستندونمی توانند.ازاین رو،این گونه کشورهاپس ازرهایی ازچنگال استعمارکهنه به وابستگی به استعمارنوتن داند.اگردرزمینه نمونه بخواهیم،بهترین نمونه پاکستان وافغانستان می باشد.این دوکشورازاین رونمونه شدند که، درجهانی که دولت ملی وقدرت ازمنافع ملی دفاع می نمودومی نماید؛هم به بلند پروازی به گونه ی ادعای ارضی پاکستان علیه هند درقضیه ی کشمیر،وادعای ارضی افغانستان درقضیه ی پشتونستان علیه پاکستان دست زدند،وهم ازقدرت های بزرگ خواستند که ازداعیه ی ملی آن هاحمایت نمایند. ازپیش روشن است که قدرت های بزرگ همیشه آماده بودندومی باشند که درجهت تامین منافع خودبه توسعه ی کشورهای کوچک ودرمیانی مانندافغانستان وپاکستان کمک نمایند،امانه برای تامین بلندپروازی های ملی- سرزمینی آن ها.طرفه این که این گونه کشورهابرای تامین خواسته های بلندپروازانه ی خود،وابستگی به قدرت های بزرگ راپذیراشدند،وزمانی که آقاازپذیرش مطالبات آن هاخود داری کرد،به قبله عوض کردن پرداختند.بطورنمونه،افغانستان ازشوروی می خواست که ازادعای ارضی آن علیه پاکستان حمایت نماید،وپاکستان نیزازامریکاتمناداشت ودارد که ازادعای ارضی آن علیه هندحمایت نماید.زمانی شوروی ازبرآوردن خواسته ی افغانستان خود داری کرد،رئیس جمهورجمهوریت دروغین آن محمدداودبه سوی کاخ سفید گرایش یافت که منجربه سرنگونی حکومتش توسط نوکران مسکوکه درارتش وحزب کمونیست افغانستان متمرکزشده بودند،شد.پاکستان که پس ازعقب نشینی ارتش سرخ ازافغانستان وپایان دوره ی جنگ سرداهمیت خودرانزدامریکاازدست داده بود،بدوکارزیردست زد:نخست،دولت مجاهدین رابه بهانه ی دروغین تمایل به هندبی ثبات کرد.دوم،بابرآوردن طالبان والقاعده به تقویت تروریسم کمک کردوازامریکاخواست که بخاطرمهارتندروی مذهبی وتروریسم دینی نمای دست ساختش به کمکش بشتابدوهمچنان دربرون رفت ازنزاع کشمیرباهندکمک نماید.این فرازوفرودبی معناوبی نتیجه،دستاوردروابط خارجی کشورهای می باشد که سیاست خارجی ندارندوکارهای می کنند که به بحرانزایی دردرون خودومنطقه اقدام می کنند.بحرانزایی که اوضاع فاجعه بارکنونی افغانستان وپاکستان فراورده ی آن می باشد. برخلاف،کشورهند که سیاست خارجی واستراتژی ملی داردوتااندازه ی به مفهوم مدرن دولت ملی نزدیک شده است؛باسیاست خارجی سنجیده ی خودعرصه ی بین المللی رابجای بروزرقابت، فرصت پنداشته به فربه کردن منافع ملی خودپرداخته است.هنداززمان برآمدنش درسال1947تاکنون،باپاکستان درمسئله ی کشمیروباچین دربخش دیگرکشمیرنزاع ارضی داشته است.درنزاع باپاکستان، سه جنگ داشت که درهرسه، اسلام آبادرابزانودرآورده ودر جنگ1971که درواقع جنگ درونی پاکستان شمرده می شد،کمک به جدایی پاکستان شرقی/بنگله دیش کنونی ازپاکستان غربی/پاکستان کنونی کرد.امادرنزاع باچین نه تنهادستاوردی نداشت،بلکه درسال1962،به گونه ی شرمسارانه ی توسط چین زیررهبریی مائوزیتنگ تنبیه شد.هند که درسال1962توسط چین سرزنش شده بود،وقتی که روزنامه نگاری ازمائوزیتنگ پرسیده بودکه جواهرنهرومخالف غرب ورئیس نهضت غیرمتعدهابود،چراوراآزرده خاطرساخت؟درپاسخ گفته بود که:"بازی دوگانه می کرد.یعنی ازیک طرف باجهان استعمازده همراه بودوازطرف دیگر،سازبازهای زیرزمینی بانواستعمارگری داشت." بهرصورت،زمانی که دردهه1980جای مائوزیتنگ رادینگ شیائوپنگ گرفت.دینگ فلسفه ی سیاسی خاص خودراداشت وتاکید می کرد که:"چین بایدبرای50سال باخودوجهان درصلح زند گی نماید."درواقع،این سخن دینگ چراغی سبزهم به هند بود وهم به غرب وشوروی که چین دیگرازرقابت های پرخاشگرانه دورشده تنهابه بازسازی ونوسازی خودتوجه می نماید.هند که سخن رهبرپسامائویی چین رافهمیده بود،دیگرنکوشید که به شرایط پیشا1962برود،شرایطی که حکایت ازرودر رویی دهلی وپکن داشت.اکنون، هند باشمولیت درسازمان "بریکس/به ترتیب الفبای انگلیسی،برازیل،روسیه،هند،چین وافریقای جنوبی"پیوسته وبهترین مناسبات سیاسی- تجاری- اقتصادی راباچین،یا رقیب دیروزخودبرقرارکرده است.روابطی که ازبرتری منافع اقتصادی برمنافع ایدئولوژیک- نظامی حکایت می کند.افزون براین که هندبهترین مناسبات سیاسی- تجارتی راباچین برقرارکرده است،ازاهمیت روابط دوستانه ومبادلات علمی-فنی واقتصادی باغرب بویژه امریکانیزغافل نشده ودرشرایط کنونی، یکی ازنیرومندترین هم پیمانان امریکاواروپادرعرصه ی فن آوری- اطلاعاتی ورسانه ی می باشد.روابط هندباغرب بایداین گونه انکشاف می کرد؛بخاطراین که نویسنده درسال1984دردانشگاه پنجاب درپاکستان دانشجوبودم وخوب بیاد دارم که خانم اندیراگاندی توسط یک تروریست سیک آموزش دیده درپاکستان ترورشدوفرزندش راجیف گاندی جانشینش شد.درسال1985،زمانی که راجیف به امریکاسفرمی نمود،یک روزنامه نگار ازاوپرسان کرد که کشورشمامناسبات بسیارنزدیکی بامسکودارد.چه شد که اکنون این گونه باشوروشوق به امریکامی روید؟درپاسخ گفت که:"هندهرچه که شوروی درعرصه فن آوری داشت، بدست آورده است.اکنون زمان آن فرارسیده است که بایددنبال فن آوریی برودکه مسکوفاقدآن می باشد،ومرکزچنان فن آوریی هم، واشنگتن می باشد."اگرامروزهند،به به یک شریک مهم تجاری ومبادله ی علمی- فنی باامریکاواروپامبدل شده است،علت راباید درهمان گفته ی راجیف گاندی نخست وزیرهندوآموزش دیده ی انگلیستان جویاشد.ازاین رو،صندوق بین المللی پول پیش بینی کرده است که،آسیاتوسط چین،ژاپان وهندرهبری می شود،ودرآمدناویژه ی ملی این سه کشوردرسال2015به34درصد درآمدجهان می شودودرسال2030درآمدناویژه ی آن هاازمجموعه ی درآمدامریکاواروپافزونی می گیرد.این تنهاتغییردرتوازن قدرت اقتصادی جهان نیست،بلکه اعاده ی وضع اقتصادیی پیشااستعماری می باشد.تاسال1775،چین وهند50درصدفراورده ی اقتصاد جهان رادراختیارداشتند.امااستعمارآسیاوافریقا،تجارت برده به آن سوی اتلانتیک واسکان گستره واجباری اروپای هادرامریکاواسترالیاتوازن قدرت راازشرق به سودغرب دیگرگون کرد.اما،آن پروسه اکنون بارشدنیرومنداقتصادی شرق ورکودغرب برگشت داده شده است. بااین که هندمناسبات خودرادربهترین سطح باغرب گسترش داده است،هرگزازاهمیت مناسبات باروسیه نیزغفلت نکرده، مانند دوران شوروی روابط خودرابامسکونگهداشته است.بطورنمونه،دردوره ی جورج بوش،امریکابخاطراین که هندراازقراردادخط نفتی ایران دورساخته باشد،برای رفع بحران انرژی،معاهده ی هسته ی دربخش غیرنظامی باآن بست،وچندروزازآن نگذشته بود که ولادی میرپوتین رئیس جمهورروسیه واردهندشده معاهده ی همانندرابادهلی امضاکرد.زمانی که سخن ازمناسبات هندبامسکوبه میان می آید،نبایدازاهمیت مثلث مسکو،کابل ودهلی دردوره ی جنگ سردوبازسازیی آن درشرایط کنونی انکارکرد.مثلثی که باتوجه به صادرات تروریسم پاکستانی به کشمیر، افغانستان و جنوب روسیه،اهمیت فزاینده ی یافته است.احمدرشید،نویسنده ی پاکستانی دراخیرین نوشته ی خود"پاکستان درلبه ی پرتگاه"،ازاین که سیاست هند درمنطقه وجهان تجارت محوروسیاست پاکستان نظامی وامنیت محوراست ابرازناخرسندی کرده می گوید که پاکستان دربهترین موقعیت ازنظرراه اندازی تجارت درمنطقه برخوردارمی باشد.باین معناکه پاکستان درمیانه ی هند،افغانستان،آسیای مرکزی، وایران وخاورمیانه قراردارد که اگرازاین موقعیت بهره برداری می کرد،امروزاقتصادپاکستان دروضع بهتری قرارداشت.احدرشید،بااین که ازاهمیت کشورخود درجهت رشدتجارت درمنطقه سخن می گویدوازسیاست های نظامی- امنیتی اسلام آبادکه مانع چنان فرصتی شده است ناراض به نظرمی رسد،اماازیادآوریی تجارت بزرگ پاکستان، یعنی تجارت هیروئین وتروریسم یاد آورنمی شود.واقعیت این است که اکنون پاکستان بزرگترین تاجرتروریسم وموادمخدردرسطح منطقه وجهان به شمارمی آید،تجارتی که افغانستان راویران،کشورهای منطقه ازجمله چین نزدیک ترین متحدپاکستان رابدبین وامریکارانیزازخود متنفرساخته است.روشن است.هرکشوری که درسردوراهی همراهی باترویسم وجهان قراربگیردوتروریسم برهمراهی باجهان ترجیح بدهد،کاری که پاکستان کرده است.بدون شک،بایدبه همین جایگاهی برسد که پاکستان رسیده است. درحالی که هند،روزتاروزموقعیت خودراهم درسیاست وهم دراقتصادمنطقه وجهان استوارترمی سازد،پاکستان روزتاروزنه تنهابه لبه ی پرتگاه که احمدرشید گفته است،بلکه به درون پرتگاه فرود می کندودرحال فرودکردن می باشد.این که پاکستان بخاطرسیاست های تروریست پرورخودتالبه ی پرتگاه رسیده است یادرون آن،موضوع این نوشته نیست.اما،دراین که پاکستان درسیاست جهانی بسیاربدنام ومنزوی شده است،جای شک وگمانه زنی نیست.دراین رابطه، تنهااشاره به مناسبات پاکستان وامریکا،این دودوست دیرینه بسنده می کند که بدانیم این کشوردرکجای سیاست جهان ایستاده است؛وعلت این همه نابسامانی درروابط امریکاوپاکستان درصادرات تروریستی پاکستان به افغانستان برمی گردد که درظاهرمبارزه بانفوذهندودرعمل دربرابرمنافع امریکاوافغانستان به پیش برده می شود.دراین راستا،روزسه شنبه8ماه مه-19ماه ثور،هیلاری کلینتن وزیرخارجه ی امریکادردهلی باکریشناهمتای هندی خودمصاحبه ی مطبوعاتی داشت که درآن هردوطرف تاکید کردند که:"پاکستان علیه تروریستان درداخل سرزمین خودمبارزه نماید،اجازه ندهد که تروریستان ازخاکش بهره برداری نمایندواقدام پاکستان علیه تروریستان به سودخودش می باشد.دراین صورت،هندوامریکاآماده هستند که درمبارزه باتروریسم پاکستان رایاری دهند.همچنان،پاکستان اجازه ندهد که تروریستان ازپاکستان علیه افغانستان عملیات تروریستی نمایند."روزدوشنبه،وزیرخارجه ی امریکاکه ازبنگله دیش واردکلکته شده بود،ازموجودیت ایمان ظواهری رهبرکنونی القاعده درپاکستان سخن گفته بود که باعث خرابی اعصاب نظامی های پاکستانی شد،ودرردسخنان هیلاری راجع به حضورظواهری درپاکستان،حناربانی کهروزیرخارجه ی پاکستان گفته بود که:"اگرمعلوماتی دارد دراختیارپاکستان بگذاردتادرزمینه اقدام شود."ازاین که درپاکستان سخن نخست راهمیشه نظامی هامی زنندنه سیاست کاران،خالدربانی فرمانده فرقه ی پاکستان درپشاوربانهایت پریشانی اعصاب گفته بود که:"امریکادربهای شکست ناکامی سیاست هایش درافغانستان می کوشد که پاکستان رابه بزقربانی تبدیل نماید."امااین ژنرال که تدارکات تروریستان ازولایت خیبرپشتونخواه به افغانستان رابدوش دارد،یادآورنشد که روزانه به چه شمار تروریست زیرفرماندهی اوازبخش شرقی خط دیورندواردبخش غربی کرده می شود! واقعیت این است که ابرازچنان سخنانی توسط وزیرخارجه ی امریکادرهند،وتاکیدسرسختانه ی اودررابطه باخون بهاتعیین کردن کشورش برای احمدسعیدتروریست پاکستانی متهم درحمله به مُمبه ی درنومبر2008که درآن160نفرکشته شده بودندوتاکیدبراین که امریکا این کاررا بخاطرهمسوی بامردم هند کرده است،ازاین حقیقت پرده برمی دارد که دیگرپاکستان اهمیتی درسیاست آن کشوردرمنطقه نداردواگردرسیاست های تروریست پروری خودبازنگری ننماید،ممکن است بامجازات های سختی هم مواجه شود،ازپیروزی سیاست خارجی هندومنزوی شدن بی سابقه ی پاکستان حکایت می کند.ازهمه مهمتراین که بیان این گونه موضع گیری سرسختانه دردهلی وهمسوی هردوجانب علیه تروریسم پاکستانی درافغانستان،این موضوع رابرجسته می نماید که هندوامریکاتاپایان بازی درافغانستان همراه هم می مانندومی کوشند که این کشوربه شرایطی پس ازشوروی دردهه ی1990برنگردد.اکنون که سیاست خارجی هندببارنشسته وروابط بین المللی پاکستان به گِل فرود کرده است،ایجاب می کند که هندوامریکادرافغانستان کمک به دولت سازی وایجادحکومت کارآمدونماینده ی واقعی مردم این کشورنمایندوتنهادراین صورت است که می توانندبه مهارتروریسم وبازگشت صلح وثبات درافغانستان کمک نمایند.جنبه ی دیگرداستان این است که سیاست مداران ونظامی های پاکستانی، بویژه نظامی های آن ازانزوای مرگبارکشورخوددرس عبرت گرفته سرعقل بیایند.دراین صورت، هم برای برون شدن کشورخودشان ازبحران وهم درجهت پایان دادن به بحران افغانستان، ازسرپرستی تروریسم دست برداشته به حیث یک عضومفیدجامعه ی جهانی درمنطقه وجهان نقش بازی نمایند.

0 comments:

Post a Comment