Wednesday, 2 May 2012

نظامی های پاکستانی می خواهندنقش غول فرانکنشتاین راعلیه امریکادرافغانستان بازی کنند

ابراهیم ورسجی 13-2-1391 برداشت نویسنده ازمطالعه ی سیاست وروابط بین المللی این است که قدرت های بزرگ بسیارواقع بین ترازقدرت های درمیانی وکوچک می باشند.برای هم بهتراین مسئله،لازم است نگاهی به بازی کشورهای بزرگ وکشورهای پیرامونی دردوره ی جنگ سردکه بزرگان سیاست دررقابت باهمی به یارومد د کارنیازداشتند،انداخته شود.دراوج جنگ سرد،امریکاوشوروی مصروف همراه کردن چین وهند درمسیرموردنظرخود بودند.امارخ دادهادرروابط بیرونی هردوطرف ثابت کردکه چین ازمسکودوری گزیدوهندبالاس زدن دررهبریی جنبش غیرمتعهدهاگوشه ی چشم مهربانانه ی به مسکوپیداکرد.گرایشی که سبب شد،درسال1962موردتنبیه مائوزیتنگ رهبرچین واقع شود.زمانی که ازمائوپرسان شد که چرابه توهین جوهرلال نهروپرداخت؟درپاسخ گفته بود که هم باجهان استعمارزده کله شورمیدهدوهم گوشه ی چشم سازشکارانه ی به سوی قدرت های بزرگ دارد.اما،زمانی که دردوره ی پسامائوزیتنگی،دینگ شیائوپنگ بخاطرماجراجویی شوروی درافغانستان،درکنارریگان لاس زدن راآغازکرد،واضح شد که واقع گرایی درسیاست همواره برآرمان گرای های ایدئولوژیک می چربد.مسئله ی که سیاست مداران ونظامی های پاکستانی ازدرک آن تاکنون ناتوان می باشند. بهرصورت،این که تاچه اندازه دردوره ی جنگ سرد،کشورهای کوچک توسط کشورهای بزرگ وبرعکس استعمال شده اند،دیگرقصه ی پارینه می نماید.چراکه دیگرگونی هادرمحیط جهانی، گونه ی استعمال شدن هاوبهره برداری های کشورهای بزرگ ودرمیانی وکوچک ازیک دیگررانیزدیگرگون ساخته است.ازآنجاکه دردوره ی جنگ سرد،قدرت های بزرگ برای بکاراندازی کشورهای کوچک ودرمیانی به کودتاهای نظامی درجهت برکنارکردن طرفداران غیروفادارنیازداشتند،بیشترین حکومت های مزدورقدرت های بزرگ رادرپیرامونی ها،نظامی هادرپس کودتای خونین وکمترخونین، شکل داند.درامریکای لاتین که حکومت های نظامی چانته بردارامریکای شمالی بودند،درشرایط پس ازجنگ سرد،رهبران الهیات رهایی بخش،چریک های ملی گراومبارزمارکسیست وروشنفکران شهری برخاسته ازطبقه ی متوسط، دست بدست هم داده باسرنگونی رژیم های کودتای وعفو نظامی های خودسر،حکومت های دموکراتیک سوسیالیستی انسان گراراروی کارآوردند که نتیجه ی آن توسعه ی موفق اقتصادی وسیاسی می باشد. بدبختانه،این موضوع درکشورهای مسلمان معادله ی معکوس رامی پیماید که عامل آن رادربهره برداری نارواازدین،نزاع های درونی وبیرونی،نزاع عرب هاواسرائیل،مسئله ی نفت،دشمنی پاکستان باهندو...بایدسراغ کرد.افزون برعامل های نامبرده،ایدئولوژیک ماندن بسیاری رژیم هاوسیاست هانگذاشتند که مسلمان هاراه کشورهای امریکای لاتین رابروند.به سخن دیگر،مسلمان ها هم به یک الهیات رهای بخش نیازدارندتادین ازخدمت کاری نظامی هاوحکومت های فاسدبیرون ودرخدمت خود قراربدهند.مسئله ی که بیشترازدیگرکشورهای مسلمان،درپاکستان وافغانستان نیازبرآن احساس می شود.بااین که بسیاری کشورهابویژه کشورهای مسلمان به گونه های رنگارنگی لاس زنی باقدرت های بزرگ کرده اند،امابایدنگریست که تندروی وافزون خواهی درکدام بخش شده است که تلافی کردن آن دشوارمی نماید. تجربه نشان میدهد که قدرت های بزرگ وکشورهای پیشرفته آماده بودندومی باشند که برای کاهش رنج های کشورهای پس مانده کمک های توسعه ی نمایند،اماکمک قدرت های بزرگ برای تامین بلندپروازی های کشورهای درمیانی یاکوچک مسئله ی می باشد که تااندازه ی بسیاری بزرگان سیاست جهان ازآن طفره رفته ومی روند.بطورنمونه،حکومت افغانستان دردوره ی پادشاهی وجمهوری تمناداشت که اتحادشوروی درتجزیه ی پاکستان وایجادافغانستان بزرگتربه کمک آن بشتابد.زمانی که دردوره ی جمهوریت(1973-1978)،مسکورادرزمین بی علاقه یافت،چرخش به سوی امریکاتبارزدادکه نتیجه اش نابودی جمهوریت وبالاکشیدن جمهوریت دموکراتیک واوضاع کنونی می باشد.رفتارپاکستان نیزدرده سال اخیردررابطه باحضورامریکادرافغانستان نشان میدهد که این کشوردرزیرسایه ی سیاست های تحمیل شده توسط نظامیانش راهی رامی رود که حکومت های شکست خورده ونابودشده ی افغانستان رفته اند. به طورنمونه،پاکستان اززمان پیدایشش در سال1947تاسال2001به حیث یک نوکرگوش به فرمان امریکاوانگلیس عمل کرده بودوازاین طریق توانسته بود که افغانستان راتباه وهندرادرمخمصه قراربدهد.اما،رخدادیازدهم سیپتامبر2001که درظاهریادرواقع ازافغانستانِ زیراداره ی طالبانِ آی اِس آیی راه اندازی شده بود،ایجاب این رامی کرد که پاکستانی هابادرک واقع بینانه ی شرایط نوین جهانی ومنطقه ی درفتاروبرخورد گذشته ی خودبویژه درپرورش تروریسم وتندروی وصادرکردن آن به هندوافغانستان بازنگری وراه برون رفت خودوافغانستان راازبن بست کنونی جویامی شد.پاکستان که کفتارگونه به لاشخوری عادی شده بودوبیشترین لاش هاراازماجراجوی شوروی درسال1978 وپس لرزه های برخاسته ازآن تاسال2001،ازبحران سازی ومجاهد- طالب- تروریست پروری درافغانستان فراچنگ کرده بود،نمی توانست که به عادت به مرگ لاشخوری، آن هم باویرانگری درهمسایه ها،بویژه درافغانستان پایان بخشد. باوجودادامه ی عادت لاشخورانه،پاکستان هرگزاین گونه نه اندیشید که افغانستان پسا2001باافغانستان پیش ازآن دیگرگونی های پذیرفته است که ماندن درگذشته،آن رادرتنگناقرارمیدهد.برداشت پاکستانی هاازلشکرکشی جورج بوش به افغانستان به بهانه ی براندازی طالبان وتروریسم القاعده ی این بود که امریکابرای بلند مدت درافغانستان نمی ماند.ازاین رو،باید طالبان رابه حیث یک سرمایه ی ذخیره ی بازسازی ونگذاشت که رژیم امریکای پسا2001درکابل به ثبات برسد.زمانی رژیم کابل قوام نپذیرفت وامریکااین کشورراترک کرد،زمینه باردیگربرای نظامی های پاکستان مساعد می شود که رژیم درخورمنافع خودرادرکابل مستقروبه مصاف هند درحل منازعه ی کشمیربرود.زمانی که امریکابه اشغال عراق پرداخت،نظامی های پاکستانی متیقن شدند که این کشوراهمیت بسیاری به افغانستان قایل نیست.ازاین رو،نظامی هاطالبان رابازسازی،راه اندازی وبرای تقویت پشت جبهه ی آن هاطالبان پاکستانی راهم واردمعرکه کردند. اگرنظامی های پاکستانی،به واردشدن بارک حسین اوبامابه کاخ سفیدوتاکیداوبربیرون کردن قوت های امریکایی ازعراق وافزایش آن درافغانستان،توجه می کردند،درمی یافتند که امریکامانندسال1989،افغانستان رابرای آن هانمی سپاردو دچارغلطی نمی شدند.بهرحال،رفتارپاکستان درتروریسم پروری وصادرکردن آن به افغانستان وکشتن سربازان امریکای وغربی نشان میدهد که این کشورتمام ورق های خودرابازی کرده واخیرین ورق برایش بازی فرانکنشتاینی علیه امریکادرافغانستان می باشد.پس ازبازسازیی طالبان افغانی وایجادطالبان پاکستانی درشرق خط دیورندوبالاگرفتن عملیات تروریستی درافغانستان بارهاسخن گویان حکومت کابل به امریکای های گفتند که مراکزتروریسم درآن سوی مرزمی باشدنه این سوکه شمامصروف می باشید.اگرمی خواهید به تروریسم پایان داده شودوافغانستان به ثبات برسد،به مرکزهای ترویسم پروری دربیرون مرزهای افغانستان پایان بدهید!مسئله ی که توسط امریکای هاکمتراهمیت داده شد؛وافزون برآن،به پاکستانی هاکمک های بسیاری هم کردندوازهمان کمک هابود که پاکستان توانست طالبان خودوطالبان افغان رامتحدانه علیه کابل وواشنگتن راه اندازی کند. نگاهی به پیشینه ی کارکردجنایت کارانه ی ارتش پاکستان علیه مردم بنگله دیش/پاکستان شرقی دیروزکه درآن درسال1971،نظامیان پنجابی سه ملیون بنگالی راکشتند،نشان میدهد که این ارتش ماجراجووقاتل ازهیچ جنایتی علیه بشریت دست بردارنیست.وقتی این ارتش،سه ملیون بنگالی رادرپاکستان شرقی کشت،حق دارد بهرجنایتی درافغانستان هم دست بزند.البته بااین تفاوت که، این باردرافغانستان به شمول جنایت علیه افغان هابه جنایت علیه امریکای هاهم دست می زند.پس ازرخ دادفاجعه بارپاکستان شرقی که درآن سه ملیون مسلمان بنگالی توسط نظامی های پاکستانی غربی کشته شدندوسبب مهاجرت ده ملیون نفربه بنگال غربی شدتاخانم اندیراگاندی نخست وزیرفقیدهندامرمداخله ی نظامی برای نجات بنگالی های مسلمان بدست برادران مسلمان شان راصادرکردودرنتیجه صدهزارنظامی پاکستان تسلیم ارتش هندشدند؛درواقع،ارتش جنایت کارپاکستان مرده بود.اما،فاجعه آفرینی مسکودرافغانستان سبب شد که امریکاارتش پاکستان رادوباره زنده نماید.شایدامریکای هانمی دانستند که نظامی های پاکستان همان خیانتی راکه اول به مردم خود درپاکستان شرقی کردند،ودوم به افغان هاکردند،درگام سوم، به امریکای ها می کنند.کمک های بی شمارامریکابه ارتش پاکستان که باکاربردآن مردم خودرااسیرنظامی گری وسیاست تخیلی مبارزه علیه هند کرده است،ثابت می کند که امریکادراین منطقه برای خودوافغانستان فرانكنشتاین ساخته است.فشرده ی داستان علمی- تخیلی فرانکنشتاین .... این است كه یك شیمیست ( كیمیاگر ) انگلیسی به دنبال كشف ماده‌ای بود كه به یك مرد عادی بدهد و او به یك غول تبدیل شود و سپس دارویی بدهد كه به حال عادی برگردد. او در این كار خود موفق شد. دارویی ساخت كه به همراه مستخدم آزمایشگاه به بانك می‌رفت و آن را به او می‌داد و او می‌خورد و به یك غول فرمان‌بر و مطیع ارباب تبدیل می‌شد و به دستور ارباب بانك را می‌چاپید، رقبا را می‌كشت و هركارکه لازم بود انجام می‌داد و سپس قرص دوم را می‌داد و می‌خورد و غول به شكل عادی بر می‌گشت. اسكاتلندیارد(سازمان جاسوسی انگلیس) مبهوت كه این چه پدیده‌ای است كه در وسط شهر لندن غولی پیدا می‌شود و جنایت می‌كند. دزدی و قتل و سپس ناپدید می‌شود. كیمیاگر توانست رقبا و حریفان را از سر راه بردارد. ثروت خوبی به چنگ آورد. اما در یك نوبت غول حاضر نشد قرص دوم را بخورد و به حال عادی برگردد. كیمیاگر را كشت، آزمایشگاه را آتش زد و خود در میان آتش سوخت. (1) روابط پرتنش کنونی امریکاوپاکستان وصادرات تروریستی پاکستان به افغانستان برای زیانمندساختن افغان هاوبه ناکامی کشاندن سیاست افغانی امریکادرافغانستان ومنطقه ،نشان میدهد که واشنگتن دراین بخش ازجهان بافرانکنشتانی روبرومی باشد که خودساخته بودتاکمونیسم رابکوبدوپس ازعقب نشینی شوروی ازافغانستان فرانکنشتاین راباین خاطرتحمل کرد که این غول بارفتاراسلام مدارانه ی خود می تواند بدنامی بزرگی برایی خودو دین اسلام بویژه دومی بیافریند که پس ازکمونیسم روسی می تواندبرای غرب دردسرایجادنماید.این یک واقعیت است که امریکادرنقش کیمیاگرانگلیسی وفرانکنشتانش دربراندازی شوروری وویران کردن افغانستان بازیی بسیارخوبی کرد؛اما،اکنون که خودش باغول خودساخته اش مواجه می باشد وتابلیتش هم که به گونه ی کمک های فراوان مالی ونظامی به شکم غول واریزمی شد بی اثرشده وبجای فرمان بری به یک وسیله ی بزرگ زیان رسانی به خودش مبدل شده است؛بایدانتظارکرد که غول سازدرافغانستان، تابلیت دیگری رابرای ازپادرآوردن غول عرضه می کند،یااین که موقع میدهدتاغول به غولی گری وتروریست پروری ادامه بدهد. دراین شک وتردیدی نیست که امریکابرای ازپادرآوردن غول خودساخته اش تابلیت های کشنده فراوان دارد،اما،ازاین که تاکنون آخرین تابلیت رابه غول نداده است،پرسش برانگیزمی نماید!غول فرانکنشتاین،پس ازآنکه ناتوسربازانش رادرماه نومبر2011-قوس1390خورشیدی،درسلاله درمومندبمباردو24سربازراکشت،به قطع مسیرتدارکاتی غرب پرداخت تااهمیت خودرادوباره به نمایش بگذاردوتاکیدهم کرد که کیمیاگرازغول دست ساختش پوزش خواهی هم نماید!دراین راستا،روزچهارشنبه25ماه آوریل- 6ثور،مارک گروسمن نماینده ی امریکادرامورافغانستان وپاکستان وارداسلام آبادشد؛ودرعین روز،سیاست مداران وفرماندهان ارتش پاکستان به کنکاش پرداختند تادررابطه با بازسازیی روابط خودباامریکاوازسرگیری گفتگوهای صلح میان حکومت کابل وطالبان رای زنی نمایند.درعین زمان، این خبرنیزپخش شد که معاونان وزیران خارجه ی افغانستان وپاکستان وگراسمن مسئله ی ازسرگیری مذاکره باطالبان راروزپنجشنبه26آوریل-7ثور،دراسلام آبادموردبررسی قرارمیدهند.طوری که رسانه هاگزارش دادند،درزمینه پیشرفتی صورت نگرفت وتنهابه یک اعلامیه بسنده شد که درآن آمده بود:"کمیسیونی ترتیب شودتامسئله راپی گیری نماید؛همچنان،این گونه توافق شد که به آن شمارطالبانی که می خواهندبه پروسه ی صلح بپیوندندمسیرامن فراهم کرده شود."احمدرشیدنویسنده ی پاکستانی که دوماه پیش کتاب خودرازیرعنوان"پاکستان درلبه ی پرتگاه"به نشررساند،درآن کتاب می نویسد که:"طالبان ازجنگ خسته شده اندومی خواهند در مذاکرات صلح شامل شوند،اما،آی اِس آی باین رفتارطالبان رضایت نداردودرگذشته شماری ازطالبانِ متمایل به مذاکره رازندانی کرده وگروه حقانی راتقویت کرده است تاگرایش مذاکره جویانه ی طالبان رابی اثرنماید." طوری که رسانه هاازنتیجه ی سفرمارک گراسمن که روزجمعه27آوریل-8ثور پاکستان رابه قصدواشنگتن ترک گفت،گزارش دادند، گفتگوهای اوباغول مفیدنبوده است.باین دلیل که، غول دربهای غولی گری خود دوچیزازامریکامی خواهد:"نخست،پوزش خواهی بخاطربمباردسلاله.دوم،قطع کاربرد درونز/هواپیماهای بی سرنشین درمنطقه ی قبایلی پاکستان."هم زمان باسفرمارک گراسمن به پاکستان،این خبرنیزدررسانه های غربی- پاکستانی- هندی پخش شد که سناتورجان کیری رئیس کمیته ی روابط خارجی مجلس سنای امریکاکه درآن روزها درکابل بود،نامه پوزش خواهانه ی بارک اوبامارئیس جمهورامریکاراتحویل غول فرانکنشتاین میدهد،مسئله ی که تانوشتن این مقال جامه ی کاری به تن نکرده است.این که پشت صحنه ی روابط کیمیاگروغولش چه گذشته وچه درحال گذشتن می باشد،زمان گیرمی باشد،امابمبارد درونزدرروزیکشنبه درشهرمیرانشاه مرکزوزیرستان شمالی وتاکیدجان برینان مشاوربارک اوبامادرامرمبارزه باتروریسم برادامه ی کاربرد درونزوموثریت آن درمهارتروریستان وتوجیه اخلاقی وجوازآن درقانون بین المللی درروزدشنبه30ماه آوریل-11ماه ثور،سخن ازخلیج کلان میان کیمیاگروغول سرکشش دارد. طرفه این که،این همه رفت وآمدهاوزدوبندهای پنهان وآشکارمیان امریکاوغول فرانکنشتاینی اش، باسالگشت قتل بن لادن سردسته ی باند القاعده دریک سال پیش درخانه ی امنِ آی اِس آی درشهرایبت آباد در40کیلومتری اسلام آبادهمزمان شده است.ازپیش روشن شده بودکه بارک اوبامامی کوشدمسئله ی قتل بن لادن رابه یک موضوع اثرگذار درمبارزه ی انتخاباتی خودمبدل نماید.طوری که دیده می شود،بارک اوباماافزون بربهره داری ازمسئله ی نامبرده درمبارزه ی انتخاباتی خود که باعث انتقادمیت رامنی رقیب جمهوری خواهش شده است؛ازعین موضوع ،غرض وارد کردن فشاربرپاکستان نیزبهره برداری کرد.بطورنمونه،اوبامادرشبانگاه روزسه شنبه اول ماه مه- 12ثور،درهمان لحظه ی که اودرسال گذشته فرمان قتل بن لادن راصادرکرده بود،طی یک سفرازپیش اعلام نشده وارد میدان هوای بگرام درشمال کابل شده پس ازلحظه ی به وسیله ی یک چرخ بال نظامی به کاخ ریاست جمهوری افغانستان رسیده با امضای معاهده ی استراتژیک میان امریکاوافغانستان،به همه شک وتردیدهانسبت به چگونگی مناسبات دوجانبه پس ازسال2014پایان داد. باتوجه به بی اثرشدن تابلیت قبلی به غول یاخود داری غولی ازبلعیدن دوباره ی آن،تدابیری دیگری لازم بود ،که امضای معاهده ی استراتژیک بهترین آن می باشد.اوباماباامضای معاهده ی استراتژیک باکابل به غول فرانکنشتاین فهماند که ما:"اینجابرای ده سال می مانیم"،تاغول سرکش راسرعقل بیاورد.پس ازامضای معاهده،بارک اوباماازمیدان هوای بگرام به مردم امریکاسخن رانی کردودرسخن رانی خود که آن رادرسایت"نیویارک تایمز"خواندم:گفت که:"القاعده درحال شکست وصبح نودرحال دمیدن است ومن روشنای آن رامی بینم.درپایان تابستان سال جاری، 23هزارسربازامریکایی ارافغانستان به خانه های خودبرمی گردندومابه حمایت افغانستان برای ده سال پس از2014ادامه میدهیم.ودرفرازی ازسخنان خودتاکید کرد که مابرای تامین صلح درجنوب آسیابرنامه داریم وبه پاکستان می گویم که مابه چیزی غیرازپایان دادن بهشت امن تروریستان درآن سوی مرزچشم نداریم.درافغانستان پایگاه دائمی ایجادنمی کنیم.همه ی انسان هابرابراندوسزاوارند که آزادزند گی نمایند.پس ازاین،افغانستان وامریکابه حیث دوکشورآزادوبرابر باهم بامسایل برخورد می نمایند." پی نویس: 1- نامه دکتریزدی به حجتی کرمانی،آقای خامنه ای به دقیقه90برای سرکشیدن جام زهررسیده WWW.PYKNET.NET/1391/11ORDIBEHESHT/10/PA

0 comments:

Post a Comment