Monday, 7 May 2012

پیروزیی سوسیالیست هادرفرانسه وآینده ی چپ

ابراهیم ورسجی 18-2-1391 زمانی که ازچپ سخن به میان می آید،نباید فراموش کرد که چپ یاچپ هاپس ازجنگ جهانی دوم حتاپیشترازآن بدوجناح چپ روسی وچپ اروپای تقسیم شده بودند.فرق میان هردوچپ این بود که گونه ی اروپایی اش به کثرت گرایی وپذیرش اندیشه ی مخالف تن داده بود؛درحالی که چپ روسی تازمان مرگش علیه اندیشه ی مخالف ایستاد گی کردتادراثرگسترش انقلاب رسانه ی وگسترش آزادی وازهمه مهمتراین که بخاطرناکامی درتحقق وعده هایش که ایجاد جامعه ی بدون طبقه بود،ازپای درآمد.افزون برجدایی چپ هادرمسئله ی دیگراندیش پذیری،دشواری عمده ی هردوبویژه گونه ی روسی اش این بود که هرگزنتوانست یانخواست میان ارزش های مانند:برابری وآزادی تعادل برقرارنماید. ازپیش روشن است که هرگرایش یاخط فکریی که میان آزادی وبرابری تعادل نیافریند،درفرجام به نتیجه ی می رسد که خلاف سنجه های ایدئولوژیکی اش خواهدبود.طوری که درشرایط پیشاوپساکمونیسم روسی دیدیم، نه برابری تحقق یافت ونه آزادی.بااین که آزادی وبرابری، هم ارزش های مقدس جهان کهنه ونومی باشند،وهم کمونیسم ولیبرال دموکراسی یاکمونیسم وسرمایداریی مدعی تحقق آن هابه اندازه های متفاوت بودند؛برخلاف، نتیجه نشان دادکه هردو،آزادی وبرابری رابی رحمانه حلق آویزکردند.اگرکمونیسم روسی باآزادیی اندیشه بویژه آزادی دینی شهروندانش دشواری داشت،بدون شک،این دشواری ازناتوانی ایدئولوژیی کمونیسم برمی خاست؛واگرسرمایداری امریکایی به آزادی برخوردگزینشی کرده ازفیدل کاسترو،قذافی،خامنه ی،رابرت موگابه ،کیم ایل جان و... بخاطرلگدمال کردن آزادی انتقادوازتحقیرآزادی توسط ضیاءالحق ومشرف درپاکستان،بن علی درتونس ومبارک درمصرو...چشم می پوشید،سخن ازاین داشت که بازی دوگانه چگونه توانسته است همه ارزش هاراکمرنگ نماید. دردوران جنگ سردمیان غرب وشرق، دیدیم که کمونیسم روسی علیه نظام های سرمایداری دفاع ازطبقه ی کارگرراعلم کرده بود،وسرمایداری هم دفاع ازآزادی علیه ی رژیم های خودکامه ی کمونیستی رابرجسته وپخش می کرد.دستاوردهای آن گونه تبلیغات به این خاطرسازنده بود که به سخن مشهور:"خدادهکده رابدون دوارباب نکند"،درسیاست های دوطرفه به سودنادارهادریک طرف وآزادی خواهان درطرف دیگرتمام می شد.اما،بابرآمدن رونالدریگان ومارگریت تاچردرامریکاوبریتانیاکه هردوازلیبرال دموکرات های سوگندخورده بودند،این اندیشه درغرب تشویق شد که اثرگذاریی دولت تاکه امکان داردبایدکوچک کرده شود؛بی خبرازاین که،هراندازه نقش دولت کوچک کرده شود،کمپانی هاوشرکت های سرمایه سالارآن رادرخدمت گرفته توده هابویژه کم درآمدهاراازپای درمی آورند. طوری که پیش بینی می شد،باازمیدان بیرون شدن کمونیسم روسی،لیبرال دموکراسی خودراپیروزفکرکرده، هم اندیشه ی جهانی سازی راکه چیزی جزچاپیدن ملت های پس مانده توسط شرکت هانمی باشدراتشویق کرد؛وهمچنان، به فاصله میان سویه ی زند گی ناداران وسرمایداران افزودکه نتیجه ی آن بحران اقتصادی سال2008می باشد که تاکنون مهارنشده وچندین کشوراروپای ازجمله:یونان،پرتگال،ایتالیا،اسپانیاوایرلندجنوبی رادرلبه ی پرتگاه کشانیده است.یکی ازدستاوردهای فروپاشی کمونیسم روسی وخیال پردازیی اندیشه لیبرالی نومحافظه کاران زیررهبریی رونالدریگان این بود که محافظه کاران برسیاست جهان غرب مسلط وچپ هابسیارموقعیت ناتوان یادربحران ایدئولوژیک قرارگرفتند.درسوی دیگری جناح چپ، یعنی چین،چنان تمایل به سرمایداری دولتی وتولیدانبوه ومصرف انبوه بالاگرفت که کمونیسم مائوئیستی رادرگودال سرمایداری چینی دفن کرد. دراین بازارآشفته وبحرانزابرای ایدئولوژیی چپ،یک نقطه ازجهان یعنی امریکای لاتین تجربه ی موفقانه ی راپیش کش کرد که ازهرنگاه تازه می نمودوآن این بود که کمونیست ها،ملی گرایان،روشنفکران طبقه ی درمیانی،چریک های تفنگ بدست مارکسیست که سال های علیه دیکتاتوران نظامی وابسته به امریکامبارزه کرده بودند،وسران کلیساهادرمنطقه که الهیات رهای بخش راباتفسیرنوازدین مسیح یاباانسانی کردن مسیحیت درپیش گرفته بودند،همه دست بدست هم داده یک سوسیالیسم دموکراتیک وانسانی شده رابه میان آوردند که دستاوردآن موفقیت کشورهای نیم کره ی غربی وبدورماندن ازبحران اقتصادی وبی نیازی از بانک جهانی وصندوق بین المللی پول می باشد. درحالی که کمونیسم چینی منحط وزراندوزشده وباایده های مارکس وانگلس، حتامائوزیتنگ خداحافظی کرده است،وروسیه به حیث میراث خواراتحادشوروی درحال ترمیم کردن شکست هاوغلط کاری هایی گذشته ی خد واداره سازی به شیوه ی پتربزرگ درراستای بازگردانی عظمت روسیه ی بزرگتر زیررهبری ولادی میرپوتین می باشد،وامریکازیررهبریی اوبامانیزدرحال تلافی کردن غلطی های ناروای جارج بوش می باشد،اروپاآب وهوای دیگری پیدامی کند.بطورنمونه،هفته ی گذشت،درانتخابات شوراهای محلی بریتانیا،حزب محافظه کاریاحزب حاکم ومتحدائتلافی اش حزب لیبرال دموکرات دربرابرحزب کارگرشکست رسواخیزی خوردند،وروزیکشنبه6ماه مه-17ماه ثور،سه انتخابات،یکی ریاست جمهوری درفرانسه،پارلمانی دریونان وسوریه برگزارشد.ازسوریه بدین خاطرنام برده شد که دراین کشورشوربخت هم که حزب حاکم بعث برای مدت40سال بصورت امنیتی وخودسرانه فرمان روایی کرده است،مدعی سوسیالیسم می باشد.چون دراین نوشته سخن ازچپ وپیروزیی سوسیالیست هادرفرانسه درمیان است،ایجاب می کرد که تماسی هم باانتخابات ننگین سوسیالیسم سوری گرفته شود.انتخاباتی که مخالفان حکومت دمشق آن راسرزنش ودسیسه ی ارزیابی کردندکه تنهامنافع حزب جلادحاکم رادرشرایط جنگی کنونی تامین می کند. ازآنجاکه محافظه کاران اروپایی ازفروپاشی کمونیسم روسی درسال1991تاکنون به گونه ی خودکامانه ی یکه تازی کرده اند،وچپ هادرحال غم وافسوس درباتلاق بحران ایدئولوژیکی خود دست وپامی زدند،پیروزیی حزب سوسیالیست فرانسه به رهبریی فرانسواهولاندبرنکولازسرکوزی رقیب محافظه کارش،ممکن است جرقه ی امیدرادرتمام چپ های اروپایی وغیراروپایی بدمد.سرکوزی درمدت پنج سال حکومت خودبرفرانسه، سنت تمام رهبران چپ وراست فرانسه راکه دوری ازامریکاوانتقادازسیاست جهانی آن بود،شکسته، برخلاف معمول یک سیاست نزدیکی باامریکاآن هم نزدیکی باجورج بومنفورترین رئیس جمهورامریکاومنفورترین سیاست مداربرروی زمین رادرپیش گرفته بود. نویسنده که تبلیغات فرانسواهولاندراازطریق رسانه هاپی گرفته بود،مهمترین پرسمان های مطرح شده توسط اواین هابودند:پایان دان به سیاست مشقت مالی،بازخوانی موقعیت فرانسه دراتحادیه ی مالی اروپا،اشتغالزایی وکاهش بیکاری،افزایش70درصدی مالیه ی سرمایداران وشرکت های بزرگ مالی ،تامین برابریی همه ی فرانسوی هاونگرش نوبه جهان.نگاه دقیق به ماهیت سخن های نامبرده،شکی باقی نمی گذارد که رهبرحزب سوسیالست ورئیس جمهورفرانسه که هفته ی آینده کارخودرادرکاخ الیزه آغازمی کند،به بسیاری ارزش های انگشت گذاشته است که خواسته ی همه ی چپ هاچه کمونیست وچه سوسیالیست می باشد.طرفه این که،رئیس جمهورسوسیالیست فرانسه درزمانی این گونه پرسمان هاراپیش کش کرده است که اروپابویژه فرانسه افزون بربحران اقتصادی،ازبرآمدن نژادپرستی واسلام هراسی وکاربردبرخوردهای تبعیض آمیزبامسلمان هادررنج می باشد.این رنج که روبه فزونی داد،بیشترازدیگرکشورهای اروپایی، فرانسه رابه این خاطرتکان می دهد که بیشترین شمارمسلمان هارادرخود دارد. باتوجه به گفته های بالا،به صراحت می توان گفت که رئیس جمهورفرانسه یک ماموریت بسیاردشواری رابدوش گرفته است؛ماموریتی که پیروزی درآن، دربخش اقتصادی چپ هارادرسراسرجهان؛ ونفی تبعیض، مسلمان هارادراروپاوجهان اسلام ازاوخورسندخواهدساخت.اگررئیس جمهورسوسیالیست فرانسه دقت نماید که چه گفته وبدرستی به سخن های خودجامه ی کاری بپوشاند،بدون شک،همه ی چپ هاومسلمان هارادرسراسرجهان خوشحال وتبعیض طلبان راناخورسندخواهد کرد.بااین که پیروزیی حزب سوسیالیست فرانسه ورسیدن رهبرآن به مقام ریاست جمهوری همه ی چپ هاراامیدوارمی کند،ازاین حقیقت نمی توان چشم پوشید که تئوری هاونظریه هاودید گاه های دیروزین چپ شکست خورده است.ازاین رو،ایجاب می کند که چپ هابه یک بازنگری ایدئولوژیکی دست بیازند.چراکه درغیرآن نمی توانندآینده ی روشن تری داشته باشند. درگذشته،چپ هافکرمی کردند که حزب شان برجسته و خودشان فرهیخته می باشندوایدئولوژی شان هم ایدئولوژیی ترازنوین می باشد؛بی خبرازاین که،لنین،استالین،مائوزیتنگ،پل پت،رابرت موگابه،تره کی،امین،کارمل،نجیب الله،علی ناصرمحمد،هایلاماریام و...که این پسینی ها همگی جوجه استالین های بیش نبودند،تاآخرین سرحدعلیه بشریت جنگیده اندوچنان سوسیالیسم وکمونیسم راباآزادی ستیزی ودین سوزی لجن مال کرده اند که دیگرکسی علاقمندی به چنان چپ وچنان ایدئولوژیی نشان نخواهد داد.این تنهاکمونیست هایی قصاب منش نامبرده نبودند که به تابوت آزادی وکرامت انسانی میخ کوفتند،بنیادگرایان مسیحی به رهبریی جورج بوش وتونی بلیر،وبنیادگرایان مسلمان به رهبریی خامنه ی،مجاهدان وطالبان افغان وپاکستانی و...هم به نمایند گی ازاسلام قابل فهم برای خودشان به تابوت آزای وعدالت میخ زده اند! دربالا،ازموفقیت های چشم گیرالهیات رهای بخش وکمونیسم وسوسیالیسم انسانی شده درامریکای لاتین یادآوری کردم.دستاوردی که مسلمان هاهم باایجادالهیات آزادی بخش اسلامی ودوری گزیدن ازحکومت های مفسدبنام اسلامی وسوسیالیست- سکولار که نمونه ی اسلامی آن ایران آخوندی، ونمونه ی سکولار- سوسیالیست آن سوریه زیررهبریی بشاراسد می باشد که هردوازروی منفعت جویی یافرصت طلبی درمبارزه علیه اسلام ،انسانیت،آزادی وبرابری باهم متحدهم شده اند، می باشد.ازاین که،کمونیسم وسوسیالیسم روسی نابودشده است ،وکمونیسم چینی هم غرق درسرمایداریی دولتی می باشد،وکمونیسم کوبایی هم تنهاموفقیتش زنده ماندن دربرابرهجمونی امریکای باشد،وبنیادگرایی اسلامی هم بازدهی خوبی نداشته وسرمایداری غربی هم دربحران بی پایان گیرافتاده است؛ایجاب می کند که همه به بازنگری دست بزنند.این بازنگری چگونه بایدصورت بگیرد،برداشتن گام هایی کارشناسانه رامی طلبد.درماه سیپتامبرسال2011که جنبش ما"90درصدهستیم"پابه میدان کارزارگذاشت،در بیرق یک دسته از خیزش گران این شعارنوشته شده بود:"درجهان برای رفع نیازمندی های همه امکانات وجود دارد،امابرای رفع حرص وآزهمه نه"! اگربه شعارنامبرده بادقت نگریسته شودوبه آن عمل کرده شود،جهان غیرازاین خواهدشد که اکنون هست.به سخن دیگر،بازنگری درهمه اندیشه هاچه چپ شکست خورده،چه لیبرال دموکراسی- امریکایی شکست خورده، وچه بنیادگرایی اسلامی شکست خورده،مهارکردن حرص وآزوبکارانداختن امکانات موجود درزمین درجهت رفع نیازهایی انسانی رامی طلبد.طوری که تجربه شد،کمونیسم ازبرابری سخن گفت وعلیه آزادی رزمید،لیبرال دموکراسی ازآزادی سخن گفت وعلیه برابری رزمید،وبنیادگرای ازآزادی وبرابری سخن گفت وعلیه هردورزمید؛بنابراین، گفته می توانم که آزادی وبرابری بزرگترین قربانی ایدئولوژی های مدعی ازسده ی بیستم تاکنون می باشد.ازاین رو،بازنگری چه درجناح چپ وچه درجناح دموکراسی لیبرال وچه جناح مذهبی هاایجاب می کند که این اصل بادل وجان پذیرفته شود که نیاز فوریی انسان ها"آزادی وعدالت" می باشدوصادقانه به هردوبهاداده شود.درغیرآن،بازهم تجربه ی تلخ گذشته تکراروبجای آزادی وعدالت، ستمگری وبهره کشی انسان ازانسان زیرنام وشعاردیگری ادامه وبیشترازدیروزبحرانزایی می کند.زمانی رُزالوکزامبورگ کمونیست آلمانی که توسط آدولف هتلرکشته شد،گفته بود که:"یاسوسیالیسم یابربریت"،وگرامشی فیلسوف مارکسیست ایتالوی گفته بود که:"گفتمان عدالت راپیامبران پیش کش کرده اند."بادرنظرداشت هردودید گاه نامبرده،لازم است که سوسیالیست های واقعی ودین باوران واقعی دست بدست هم داده برای تحقق آزادی وبرابری درجهان مبارزه نمایند.

0 comments:

Post a Comment