Thursday, 24 May 2012

پاکستان ازگردهمایی ناتودرشیکاگونتیجه ی رابدست آورد که سزاورآن بود!

!
پاکستان که درماه دیسامبر1971؛بخاطرجنایت نظامی های جنایت کارش درپاکستان شرقی یابنگله دیش کنونی تجزیه وباازدست دادن بخش شرقی خود مسخره ودربخش غربی هم فروپاشیده بود؛نتوانست نظامی های تباه کاروجانی راکه سه ملیون بنگالی راکشته بودند،محاکمه واعدام نماید.ازسوی دیگر،نظامی هاکه این کشورراگروگان گرفته بودند،وبنگالی هایاپاکستان شرقی باشکستن یوغ آن ها به آزادی وغرورملی نایل شده بودند؛بدبختانه،مردم پاکستان غربی یاکنونی نتوانستند برگروگان گیران غالب وکشورخودرابه سوی آزادی،دموکراسی وغرورملی سوق بدهند.ناکامی مردم پاکستان دررساندن نظامی های جنایت کاربه جزای کارکرد شان،باعث شد که همان قاتلان مردم پاکستان شرقی،مردم پاکستان غربی رابه لب پرتگاه بکشانند.اگراحمدرشید،کتابی پاکستان درلب پرتگاه رانوشت که نویسنده بانوشتن مقاله ی"احمدرشیدازبحران هویتی وسیاسی پاکستان سخن می گوید"،به بازتاب آن پرداخت.درواقع،به بهترین صورت، وضعیت فاجعه بارکنونی پاکستان راکه نظامی های سرکش وقانون گریزوسیاست مداران دست نگرآن هاعامل آن می باشند،بازتاب داده است.
بهرصورت،پاکستان که باجدایی بنگله دیش درسال1971،فروپاشیده بود؛دردرون، گرفتارخودسریی نظامی هایی تجارت پیشه، شکم پرست وخودسر؛ودربیرون، بخاطرتجاوزشوروی به افغانستان دردیسامبر1979،باویران کردن کشورمابه خوش اقبالی روبروشد.ودلیل آن خوش اقبالی این بود که،امریکابرای بزانودرآوردن کمونیسم روسی،ارتش پاکستان رابازسازی؛ودرواقع،کمرنظامی های پاکستانی رابست وکمرمردم افغانستان راشکست.سیاست ناسنجیده ی که اکنون خودامریکایی هابازدهی دردآورآن رادرافغانستان می پردازند.طرفه این که،ازماجراجویی شوروی درافغانستان تاکنون،تباه کاری،ایجادباندهای تباه کاروتروریست برای صادرکردن به افغانستان وکشمیرهند،بویژه افغانستان به مشغله وپروژه ی پول واسلحه درآوردیی نظامی های پاکستانی مبدل شده است.برای راه اندازی وادامه ی این مشغله ی پردرآمد،نظامی های پاکستانی نیازداشتند که پشت سنگرخودرااستوارترنمایند،استواری به گونه ی که درداخل پاکستان گروهی برآمد نکند که مانند"حزب عوامی لیگ"شیخ مجیب الرحمن آن هارابه چالش بگیرد!
دراین راستا،پس ازجداشدن پاکستان شرقی،نظامی هادرپاکستان غربی دست به مهارسیاست مداران زده کسی راکه ازمهاربرون شدازجمله ذوالفقارعلی بوتو،کشتند،وکسی راکه سازش کاربودازقدرت برکنارکردند که برکناری نوازشرف دراکتوبر1999نمونه ی آن می باشد.امریکاهم که دردوره ی جنگ سردبه نظامی هانیازداشت،هم ازکودتاهای نظامی حمایت کردوهمچنان برمهارکردن سیاست مداران پاکستانی توسط آن هاچشم پوشی کرد.ازآنجاکه نظامی هاحمایت امریکاراباخود داشتند،نه تنهااحزاب سیاسی رامهارکردند،بلکه ازبرآمدن جامعه ی مدنی ورسانه های آزاد ممانعت کرده تااندازه ی زیادی به تحریف ذهنیت ومسخ کردن حقیقت دردرون وبیرون پاکستان پرداختند.
باتوجه به چشم پوشی امریکاازجنایت وخودسری نظامی هادرپاکستان،نه تنهامردم پاکستان توسعه ی اقتصادی وسیاسی متوازن جامعه ی خودراازدست دادند،بلکه افغان هاهم به گونه ی بدترازمردم پاکستان قربانی خودسری های نظامی های پاکستانی شدند.برای قربانی کردن افغان ها،نظامی های پاکستانی پس ازحمله ی شوروی به افغانستان ازدولت ریگان تعهدگرفتند که باافغان هایی مجاهدومهاجررابطه برقرارنکند.پس ازتعهدامریکا،آی اِس آی سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ده هاگروپ به نام های مجاهدوطالب ساخت تامانع ازبرآمدن رهبریی واحد درافغانستان شود.زمانی که شوروی درفوریه ی1989افغانستان راترک کرد،اول نظامی های پاکستانی مستقیم درجلال آبادعلیه حکومت افغانستان واردجنگ شدند که به طرزرسواخیزی شکست خوردند.پس ازشکست نامبرده،ازطریق حزب اسلامی حکمتیارکه یاریی دروغینش باحکمت بیشترازخودش به دین ووطن زیان رساند،واردتماس باشاخه پشتوزبان حزب دموکراتیک خلق شده به کودتادست زدند که توسط شاخه ی پرچم حزب دموکراتیک خلق که دیگرنام حزب وطن بخود گرفته بود،سرکوب وکودتاچی هابه پاکستان پناه گزین شدند.
درواقع،شکست کودتای تندروان جهادی و کمونیست، تمام ابزاربازی های سیاسی- نظامی آی اِس آی رادرافغانستان هزینه کرد.ازاین رو،زمانی که در28آوریل1992-8ثور1370خورشیدی،چهارماه پس ازفروپاشی اتحادشوروی،رژیم کمونیستی وابسته به مسکونیزفروافتید،ومجاهدان ناراضی ازآی اِس آی به فرماندهی احمدشاه مسعود،رقیب سرسخت حکمتیاردرکابل دست بالاپیداکردند.نظامی های پاکستان حسب دستوراخترعبدالرحمن رئیس پیشین ای اِس آی(ر.ک خاموش مجاهد) که گفته بودکابل بایدبه آتش کشیده شود؛بادامن زدن به جنگ های میان گروهی جهادی ها،کابل راویران کردند.
بااین که کابل راویران کردند،امانتوانستند حکومت مورد نظرخودرابرمردم افغانستان تحمیل نمایند.ازاین رو،طالبان رادرتبانی باشرکت نفتی یونیکال وبرخی شیخ های عرب ایجادو بنام تحقق شریعت وامنیت واردافغانستان کردند.دشواری پاکستان این است که، نتوانست وزنه واهمیت خودرادرسیاست منطقه وجهان بدرستی بفهمد.بطورنمونه،طالبان راارتش پاکستان برکابل ویران وبخش های ازشمال افغانستان بارکرد،امانتوانست که برای رژیم طالبی-آی اِس آیی درسطح منطقه وجهان شناسایی کمای کند.این که تنهاامارات متحده عربی وعربستان دست به شناسای طالبان زدند،نشا داده بود که روابط خارجی پاکستان درصورتی که بازخوانی کرده نشود،به ناکجاآباد می رد!درکسب شناسایی هردوکشورعربی برای طالبان هم این تلقین کارگرواقع شده بود که آن هامخالف ایران می باشندوبایدعلیه تهران حمایت شوند.اکنون که همان طالبان یابخشی ازآن هاموردحمایت مالی- اطلاعاتی ونظامی ایران قاردارند،نمی دانم که آی اِس آی چه دروغی دیگری می تواندبه برادران عرب خودعرضه نماید!
بهرحال،کسب حمایت عربستان برای طالبان وپناه دادن به بن لادنِ مخالف حکومت ریاض، اول درخانه ی امن طالبان، وبعداًدرخانه ی امن آی اِس آی، پرسشی می باشد که تنهادرکارخانه ی ریاومنافقت ارتش پاکستان می تواند پاسخ خودراپیدانماید!طرفه این که، همین نظامی هایی اول مجاهد پرور؛وپس ازآن، طالب پرورِشریعت مدارومجاهد ستیز،پس از رخ داد یازدهم سیپتامبر2001،باشتاب سه صدوشصت درجه تغییرموضع داده بسیاری طالبان واعضای القاعده راباگرفتن پول به حکومت جارج بوش تحویل دادند(ر.ک درخط آتش ازپرویزمشرف).پس ازشکل گرفتن اداره ی کرزی زیرنظارت مستقیم حکومت بوش درکابل،مدتی حکومت نظامی مشرف براست یادروغ دوست نزدیک حکومت نامبرده بود،واداره ی بوش هم که به سخن هاووعده های چرب دستگاه نظامی پاکستان وسازمان اطلاعات آن"آی اِس آی"دلگرم شده بود،بی شمارپول به آن هاپرداخت.پول های که بخش بزرگ آن برای بازسازی طالبان افغانی- ایجاد طالبان پاکستانی درپشت جبهه ی آن هاوبهبودموضع ارتش درمخالفت باهند بکارانداخته شد.روندی که تاپسین روزحکومت جورج بوش درکاخ سفید(20ژانویه2009)،وبرآمدن اوباادامه یافت.
پس ازآغازبکاراوبامادرکاخ سفید،دوپرسمان درسیاست خارجی امریکابرجسته شد:نخست،بیرون کشیدن سربازان امریکایی ازعراق.دوم،افزایش موقت شمارآن ها درافغانستان، تاموضع حکومت کابل راکه درنتیجه ی بازیی دوگانه ی پاکستان آن هم با پول مالیه دهند گان امریکایی وبی کفایتی مدیران سطح بالای خود بی ثبات شده بود،استوارترنمایند.دراین راستا،تاسال2010،بازی دوگانه ی ارتش پاکستان درافغانستان که هم باتروریستان کارمی کردوهم باناتووآیساف/نیروهای کمک کننده به امنیت افغانستان،ادامه یافت.دراخیرسال2019،سخن هاوموضع گیری های مقام های امریکای دررابطه باپاکستان شکل تندتری بخود گرفت ونمایند گان مردم امریکادرمجلس نمایند گان ومجلس سناسخن ازاین به میان آورد ند که کمک به پاکستان باگونه ی کارکردآن درستیزباتروریسم پیوند داده شود.پرسمانی که می رفت تااعصاب مقام های نظامی پاکستان راخراب ترنماید.
افزون برسخن های تند مقام های امریکایی نسبت به کارکرد دوگانه ی پاکستان درافغانستان که ازیک تغییردرپالیسی پاکستانی کاخ سفید حکایت می نمود،کم مهریی اداره ی اوباما نسبت به اداره ی فساد زده ی کرزی،پاکستانی هاراباورمند ساخت که حکومت اوبامادرثبات بخشی افغانستان جدی نیست.به سخن دیگر،باید کمک به طالبان والقاعده راتشدید کردتابیشتربه خرابی اوضاع افغانستان ودرماند گی حکومت کابل بیفزایند.دراین صورت،امریکایامجبوربه عقب نشینی ازافغانستان می شود یااین که به پاکستان امتیازی میدهد که ازپیش برای آن برنامه ریزی شده بود.درچنان وضع نابسامانی که بازی دوگانه ی پاکستان درافغانستان ایجاد کرده بود وسبب شد که حکومت اوباماروزتاروزبه مرکزهای تروریستی درآن سوی مرزافغانستان متوجه شود،معاهده های حکومت پاکستان باطالبان پاکستانی وتشویق آن به رفتن به ترور وتباه کاری درافغانستان،صدای ژنرال پتریوس فرمانده ناتورادرافغانستان بلند کرد.پاکستان که دربازیی دوگانه ورفتن بادزدوفریب دادن فرمانده کاروان هنرمندشده است؛ازیک طرف، طالبان راتقویت می کرد که درافغانستان به تروریسم دست بزنند؛وازطرف دیگر،جنگ های منافقانه باطالبان پاکستانی رابخاطرکمایی کردن پول ازامریکابراه انداخت.به گفته ی بسیاری خبرنگارانی که ازمنطقه ی قبایلی گزارش می دادند،واقعیت این بود که منطقه راپیشترازوجودطالبان خالی می کردندوبعداًجنگ های نمایشی رابراه می انداختند تاهم به کمک طالبان افغانی بشتابندوهم خودرامتحدائتلاف علیه تروریسم جابزنند.
بربنیاداین سخن های نغزفارسی که"پای دروغ لنگ است، وخرلنگ به منزل نمی رسد"،سال2011آغازشد؛سالی که بادشواری های فراوان درروابط سه جانبه ی کابل،واشنگتن واسلام آبادهمراه بود.درهمین سال است که پاکستان ازطالبان خوب وبدیاطالبان تندروومیانه رووکمک به مبارزه علیه القاعده وجداسازی طالبان خوب ازآن بیشترسخن هابمیان آورد،وبه راه اندازی پروسه ی صلح میان حکومت افغانستان وطالبان به کمک پاکستان وامریکاتاکیدورزید.زمانی که درشبانگاه دوم ماه مه-2011-11ماه ثور1390خورشیدی،بن لادن درشهرایبت آباد درکنارپایگاه ارتش ونزدیکی دفترآی اِس آی توسط کماندوهای امریکای کشته شد؛درواقع،همه پرده های تزویروریاپایین افتیدوثابت شد که ازفروپاشی اداره ی منفورطالبان تاروزقتل، بن لادن درزیرچترحمایت آی اِس آی بوده است.پس ازدریابرد کردن جنازه ی بن لادن،مقام های امریکایی به صراحت گفتند که کسانی درارتش وآی اِس آی ازحضوراودرایبت آبادآگاهی داشتند.کشته شدن بن لادن نه تنهاروابط پاکستان وامریکارابه بهانه ی نقض حاکمیت ملی پرتنش ساخت،بلکه رابطه ی حکومت باارتش رانیززیرسایه ی بد گمانی ها قرارداد.ازنظرارتش، مقام هایی ازحکومت حزب مردم درردیابی بن لادن به سی آی اِ/ سازمان جاسوسی امریکا کمک کرده بودند.موضوعی که حزب مردم ازپذیرش آن انکارورزید.
درچنان شرایطی آشوب زده ی که، دورویی نظامی های پاکستانی به جامعه ی جهانی وناتوانی آن هادردفاع ازحاکمیت سرزمینی به مردم پاکستان برملاشده بود،آی اِس آی بخاطرانتقام گیری ازامریکاونمایش توان ویران گرانه ی خود در افغانستان، درماه سیپتامبر2011،به دوحمله ی تروریستی زیردسن زد:نخست،سازمان دهی وراه اندازیی حمله ی طالبان یاگروه نام نهاد حقانی به مقرفرماندهی ناتووآیساف درکابل.دوم،تروراستادربانی رئیس شورای صلح به ترتیب درروز های13و20سیپتامبر.رخ دادهای نامبرده که اعصاب امریکایی هارامتشنج کرده بود؛سبب شدند که فرمانده ناتودرکابل ومقام های بلندرتبه ی امریکایی درواشنگتن،بی پرده سخن راآغازوازپیوند نزدیک گروه حقانی وطالبان باآی اِس آی سخن بگویند.ودرادامه ی چنان موضع گیری های سختی،درماه اکتوبر2011،هیلاری کلینتن وزیرخارجه ی امریکادراسلام آبادبه همتای پاکستانی خود گفت:"مارهارادرحیاط خانه ی خود نگاه کرده اید تاهمسایه هارابگزند"!سخنان بی پرده ی وزیرودیگرمقام های آن کشورثابت ساخت که کاسه ی صبرامریکایی هالبریز شده است!
ازسخنان تند وزیرخارجه ی امریکا دراسلام آباد،یک ماه نگذشته بود که بتاریخ26نوامبر-6قوس1390،چرخبال های جنگی ناتویک پسته ی نظامی ارتش پاکستان رادرسلاله درمومندبمباردو24سربازپاکستانی راکشتند.کشتن سربازان،پس ازکشتن بن لادن،درواقع ،بزرگترین تکان به ارتش پاکستان بود که بداند،راه دشواری درمناسبات پاکستان باغرب بویژه امریکادرپیش است.نظامی های پاکستانی که بیشترازهرزمانی دیگری درمانده به نظرمی رسیدند،دست بدوکارزیرزدند:نخست،مسیرتدارکات ناتوازطریق پاکستان به افغانستان رابسته کردند.دوم،احزاب مذهبی راکه بیشترازحزب های سکولارنماوابسته به آی اِس آی می باشند،دریک شورای بنام شورای دفاع پاکستان گردآوری وتشویق کردندتاعلیه امریکادست به گردهمای زده احساسات غرب ستیزی رابرانگیزند،و رسانه های دولتی ونیمه دولتی هم همگام باآن به پیش تاختند.احزاب مذهبی یکی ازابزارهای کاریی ارتش پاکستان درجهت تحریک احساسات ضدامریکایی می باشند،وغیرازاین هم کاری دیگری ازآن هابه سودمردم ودین اسلام درپاکستان ساخته نیست.
طرفه این که، همین احزاب مذهبی از2002تا2007دریک ائتلاف باژنرال مشرف ومسلم لیگ دست ساختش بنام"مسلم لیگ قایداعظم"قرارداشتندوحکومت های ولایتی درولایت هایی بلوچستان وخیبرپشتونخواه رادراختیارداشتندوگاهی هم ازبسته کردن مسیرتدارکاتی ناتوسخن به میان نیاوردند!چون درآن وقت،مشرف فرمانده ارتش وپرویزکیانی فرمانده کنونی ارتش، رئیس آی اِس آی بود،وسرهمه شان درآخورپربرکت جارج بوش فرورفته بودوماهانه پول های کلانی به جیب می زدند،فایده شان ایجاب می کرد که هم راه تدارکاتی ناتوبازباشد،وهم دودوزه بازیی ارتش وحزب های مذهبی زیرفرمانش درحمایت پنهانی باطالبان وشعارعلنی علیه آن ها ادامه داشته باشد.اکنون که جورج بوش درکاخ سفیدنیست، وحکومت اوباما،مانند،حکومت بوش، بدون کارکردتروریسم ستیزانه به تروریست صادرکنند گان بی حساب پول نمی دهد،به بهانه ی کشته شدن سربازان درسلاله مسیرتدارکاتی بسته نگهداشته شده است.
واقعیت این است که تنش درروابط امریکاوپاکستان بسیارریشه دارترازبسته وبازکردن مسیرتدارکاتی می باشد.اگرچه در ظاهر دوطرف تاکید می نمایند که برای تامین روابط دوستانه ی طرفین،مسیرباید بازکرده شود.امامسئله ی اصلی تنهابازوبسته کردن مسیرتدارکاتی نیست،بلکه بازیی دوگانه ی پاکستان وادامه ی صادرات تروریستی آن به افغانستان می باشد.جالب این است که پس ازرخ دادسلاله،تمام کوشش هاوشعارهای حکومت پاکستان این شد که پس ازاین سیاست خارجی رابجای یک شخص یاارتش، نمایند گان مردم درپارلمان تعیین می کنند.باین معناکه درگذشته دموکراسی نبودونظامی هاتعیین کننده ی سیاست خارجی بودند،اکنون که دموکراسی برقرارمی باشد،سیاست خارجی رانمایند گان مردم سروصورت میدهند.این گونه شعارهادرواقع نمایش به امریکامی باشد که نمایند گان آن درکنگره تصمیم گیری می کنند،اینجاهم روابط امریکاوپاکستان رانمایند گان تعیین می کنند.پارلمان پاکستان که کمیته ی امنیت ملی متشکل ازاعضای خودراتوظیف کرده بود تادرزمینه رای زنی وپیشنهادارائه نماید؛تاکنون چندین پیشنهادارائه کرده است که دربرگیرنده ی مسایل زیرمی باشند:به حملات درونز/هواپیماهای بی سرنشین پایان داده شود،امریکاازپاکستان؛بخاطررخ دادسلاله،پوزش خواهی نماید،امریکادرحل نزاع کشمیرباهند،به پاکستان کمک کند،نقش بارزپاکستان دربازگرداندن صلح درافغانستان برسمیت شناخته شود؛وپس ازتامین شدن خواسته های بالا،راه تدارکاتی ناتوبازکرده می شود.گفت گوهای دوام دارمیان مقام های ملکی ونظامی امریکای- پاکستانی دردوماه پسین که بخش های عمده ی آن هابه بیرون درزکرده است؛نشان میدهند که مسئله ی داشتن نقش کلیدی درافغانستان ظاهراً ازگردش انداخته شده وجای آن را کمک پاکستان به پروسه ی صلح میان افغانی گرفته است.دشواریی این موضع این است که پاکستان هم صلح نمای می کندوهم ازبهره برداری ابزاری ازطالبان دست بردارنیست!
پس ازکشته شدن بن لادن که آبروی پاکستان را به حیث یک کشوردروغ گوونیرنگ بازدرمحافل جهانی ومنطقه ی ریختاند،ارتش آن کشورکوشید باملوث کردن حکومت درنامه ی"منظوراعجاز"تاجرپاکستانی- امریکایی به مایک مولن،فرمانده ارتش امریکا،آن راتوسط دیوان عالی براندازد.زمانی که دیوان عالی درزمینه موفق نشد،ارتش مسئله ی بازکردن دوسیه ی زرداری دربانک های سویس راکه نخست وزیرگیلانی ازآن امتناع کرده بود،دردیوان عالی زنده کرده بازکوشید که حکومت راازطریق کودتای ظاهراقانونی براندازد.ارتش افزون براین که موفق به براندازی قانونی حکومت نشد،یک گام به پس نشسته، رئیس آی اِس آی رابرکنارکردودرمیدان سیاست؛ بخاطرزیرفشارگرفتن حزب های مردم ومسلم لیگِ نواز،عمران خان کرکیتردیروزراوارد میدان بازیی سیاسی وبه حیث نخست وزیرآینده پیش کش کرد.طوری که ازکتاب احمدرشید دریافت می شود،اکنون درپاکستان به معنای واقعی کلمه حکومتی وجودندارد.به سخن دیگر،درگیری حکومت باارتش وقوه ی قضائیه ساختاردولتی رافلج کرده است.وفربه کردن شورای دفاع پاکستان متشکل ازاحزاب مذهبی توسط آی اِس آی؛به پیچید گی اوضاع افزوده است.اگرزرداری باوجودوعده هاوگفت وگوهای پیشین،پیش ازرفتن به شیکاگونتوانست مسیرتدارکاتی رابروی ناتوبازنماید،به چنان سردرگمی درساختارحکومت برمی گردد.
طوری که گفته شد،مقام های امریکایی، پاکستان رادرترورهای سال گذشته درافغانستان که اوج آن ترورهای ماه سیپتامبربود،به گونه ی مستقیم درگیردانسته بودند.ازاین رو،زمانی که گیلانی نخست وزیرپاکستان درهفته ی اخیرماه سیپتامبر2011بخاطرگردهمایی سالانه ی مجمع عمومی به نیویارکه رفت،اوبامادرخواست اورابرای ملاقات رد کرد.موضوعی که سبب ناراحتی درمحافل نظامی وسیاسی پاکستان شد.امریکای هاکه هم توهین می کنند وهم گه گاهی باطرف توهین شده تماس برقرارمی کنند؛بازهم درسویه های زیرین بامقام های پاکستانی به گفت وگوپرداختند که بیشتردراطراف بازکردن مسیرتدارکاتی ناتووکشاندن طالبان درپروسه ی ناکام صلح دورمی زد.شش ماه پس ازرد درخواست ملاقات گیلانی توسط اوباما،بتاریخ26مارس-7حمل،مایکل شهان معاون وزیردفاع امریکادرکمیته ی زیرین خدمات نظامی مجلس سناگفت:"پاکستان دربهره برداری ازتند روان مذهبی به حیث ابزارسیاسی معتادشده است"،وروز27مارس-8حمل، بارک اوباما،گیلانی نخست وزیرپاکستان رادرحاشیه ی کنفرانس هسته ی درسئول درکوریای جنوبی به حضورپذیرفته برایش گفت که:"پاکستان باید ملاحظات امنیتی مارادرنظربگیرد."
شایان یادآوری می باشد که اعتیادپاکستان به بهره برداری ازتندروی مذهبی وصادرکردن تروریستان به افغانستان وتااندازه ی هند،به گونه ی انکشاف کرده است که تنهادریک صورت امید می رود که دیگرگون شود؛وآن این که،به نقش نظامی هادرسیاست پایان داده شودوسیاست مداران فاسدِ برخاسته ازسامانه ی فئودالی کنارگذاشته شوند.ازآنجاکه نخبگان نظامی وسیاسی هردوازبخش فئودالیسم پاکستان برخاسته اند،می کوشند نگذارند که قشرسیاسی نودرسیاست کشوربرآمدنماید.ازهمه مهمتراین که،این امریکابود که موقعیت نظامی هارابرسیاست مداران فئودالزاده وهمه ی جامعه ی پاکستان برتری بخشید.اکنون که فئودالزاده های نظامی- بروکراتیک، پاکستان رابه سکویی پرش تندروی وتروریسم تبدیل ومنافع امریکارادرافغانستان دچارتهدیدساخته اند،صدای اعتراض امریکاعلیه آن هابلندشده است.اگرامریکایی هاصدای افغان هارادردوران ایستاد گی علیه شوروی می شنید،نه افغانستان پایگاه تروریسم پاکستانی می شد،ونه پاکستان به بحران جانکاه کنونی مبتلامی شد.
بهرصورت،امریکابسیارناوقت دریافت که پاکستان درافغانستان به نفع خودوتروریستان کارمی کند،نه به نفع صلح وثبات منطقه وجهان!تبدیل شدن منطقه ی قبیلگی شمال غرب وکویته درجنوب غرب پاکستان به پایگاه عملیات تروریستی علیه افغانستان ومنافع امریکاودیگردولت های غربی عضوناتودراین کشور،توسط ارتش پاکستان، آن هم به کمک مالی ونظامی امریکا،ثابت ساخت که پاکستان دیگردوست قابل اعتمادی برای غرب بویژه امریکانیست.درروزهای پیش ازبرگزاری گردهمایی سران ناتودرشیکاگو،گفت وگوهابرای ازسرگیری مذاکره باطالبان، میان نماینده ی امریکادرامورپاک- افغان،و معاونان وزیران خارجه ی پاکستان وافغانستان دراسلام آباد؛ وبدنبال آن، مذاکره ی ژنرال جان آلن فرمانده ناتودرافغانستان وفرمانده ارتش پاکستان که درمحوربازکردن راه تدارکاتی وترمیم روابط دوستانه میان امریکاوپاکستان دورمی زد،این ذهنیت رابوجودآورد که روابط تیره ی دوطرف به سوی بهبود سیرمی کند.پاکستان که هم ازصادرکردن تروریسم پول بدست می آورد؛وهمچنان،ازکامیون های باربریی ناتوپول راهداری می گیرد؛یک گام به پیش گذاشته، قیمت قبلی برای راه داری یک کامیون راکه250دلاربود،به 5000دلاربالابرد.خواستی که برای ناتوقابل پذیرش نمی باشد.افزون برافزایش آن چنانی پول راه داری،پاکستان توقع داشت که مبلغ400ملیون دلارراکه بنام عضویت درائتلاف مخالف تروریسم می گرفت،به شمول دیگرکمک های نظامی- اقتصادی امریکا به جیب بزندوباتروریستان کمک کندوموردسپاس گزاری هم واقع شود.
برخلاف توقع پاکستان،زمانی که بتاریخ20ماه مه-31ماه ثور،بارک اوباما،گردهمایی سران ناتورادرشیکاگوافتتاح کرد.درحالی که زرداری رئیس جمهورپاکستان بااین امیدواری شرکت کرده بود که روابط دوجانبه بهبودیابد تادرساختن بود جه ی سال2012-2013پاکستان که درماه جون ترتیب داده می شود،مانند گذشته کمک بدست بیاورد.برعکس پندار او،اوبامااز کشورهایی آسیایی میانه وروسیه؛ بخاطرکمک شان درتهیه ی مسیرتدارکاتی سپاسگزاری،ونامی ازپاکستان نبرد.افزون براین که ازپاکستان نام نبرد،حتادرحاشیه ی گردهمایی هم آماده ی ملاقات بارئیس جمهورپاکستان نه شد.پیشترازآغاز آغازگردهمایی، هیلاری کلنتن وزیرخارجه ی امریکاملاقاتی بازرداری داشت که فکرمی شد درهمین سطح، گفتگوبسنده می کند.نه تنهابارک اوباما،بلکه اند رس فوگ راسموسن منشی سازمان ناتوهم برنامه ی ملاقات خودرابازرداری منسوخ کرد،ودرپایان گردهمایی،اوباما دریک راه رو جایی برگزاری گردهمایی،برای تصویربرداریی خبرنگاران، باکرزی وزرداری دست داد.برای زرداری که به امید نمایش دروغین همراهی پاکستان باناتودرمبارزه باتروریسم، ودراصل، برای کسب کمک مالی آمده بود،دستاورد گردهمایی شیکاگو،غیرقابل پیش بینی می نمود.پاکستان که ازپذیرایی سردسران ناتو،بویژه رئیس جمهورامریکااززرداری،افسرده شده بود،دوروزپس ازگردهمایی ناتو،واکنش خیره سرانه ی نشان داد؛وواکنش آن این گونه بود که، طبق گزارش خبرگزاری رویترزکه شبکه ی تلویزیون انگلیسی بی بی سی، روزچهارشنبه23مامه مه-3جوزابه پخش آن پرداخت،داکترشکیل افریدی،داکتری راکه به شناسای جای بودوباش بن لادن که به کشته شدن اوانجامید،کمک کرده بود،محاکمه واورابه 33سال زندان محکوم کرد.محاکمه ی شتاب زده ی افریدی نشان داد که پاکستان واقعاچیزی کمترازیک دولت تروریستی ندارد!امریکاازمحاکمه ی افریدی ابرازتاسف کرده ودرروزمحاکمه بادرونزبه وزرستان حمله کرد.تحلیل گران امورسیاسی درپاکستان باوردارند که این اقدام تاثیربسیارمنفی برروابط اسلام آباد وواشنگتن می گذارد.
ازهمه جالب تراین که،عدم پذیرایی ازرئیس جمهورپاکستان درگردهمایی شیکاگوکه واکنش سریع پاکستان رابه گونه ی محاکمه ی افریدی برانگیخت،دوپیام محکم داشت:نخست،به رئیس جمهوروفرماندهان نظامی پاکستان فهمانده شد که کشورهای عضوناتوازروزبرگزاری گردهمایی تاسال2014وپس ازآن، درکنارافغانستان می مانند تااین کشورسرپای خودایستادشود.دوم،همچنان به پاکستان فهماندند که دیگربازیی دوگانه یا همراهی دروغین باناتو،وهمراهی همه جانبه باترویستان، قابل پذیرش نیست.آنچه برسرپاکستان درشیکاگوآمد،چیزی نبود،مگردستاوردسیاست منافقانه ودوگانه اش درافغانستان.دستاوردی که به حق سزاوارآن می باشد!از زاویه ی دیگرهم،برخوردآنچنانی باپاکستان درشیکاگودارای اهمیت می باشد؛وآن این که، ازدیدپاکستانی ها،کرزی دردوره ی اوباما،زیاد موردتوجه کاخ سفید نبود.موضوعی که مشوق پاکستان شد تا قوی تررفتاردوگانه ی خودرادرافغانستان ادامه بدهد.اما،این بار،برخوردامریکاباکرزی بسیارگرم ومهربانانه بود که برای پاکستانی هاآزاردهنده می نمود.بدبختانه، درپایان گردهمایی،کرزی درمصاحبه باخبرنگارسی اِن اِن، ازموضع گیری دربرابرتروریسم پروری پاکستان وتبدیل منطقه ی قبیلگی وکویته به مرکزخرابکاری درافغانستان توسط آن کشور، خود داری کرد.ناآگاه ازاین که،عدم موضع گیری دربرابرخود سریی پاکستان درافغانستان،حکایت از ناتوانی سیاسی می کند که مایه ی تاسف وبیانگرناتوانی شخصیتی اش به شمارمی آید؛ناتوانی که بذات خود،یکی ازعامل های ادامه ی بحران وگستاخ شدن پاکستان درافغانستان به شمارمی آید.کرزی وهمراهانش بایدبدانند که تنهاباموضع گیریی سخت وپایدارافغانی می توان پاکستان راسرعقل آورد،نه فریب خوردن به سخنان چرب آن کشورکه لحظه به لحظه دیگرگون می شود.ومحاکمه ی شتاب زده ی داکترافریدی؛ هم برای امریکاوهم برای حکومت افغانستان، بایداین پیام رارسانده باشد که پاکستان به این زودی دست ازحمایت ازتروریسم برنمی دارد،وممکن است که مدت زمانی دیگری هم به جنگ نیابتی خودباابزارسازی طالبان علیه منافع افغانستان وغرب ادامه بدهد.
بهرحال،کشورهای عضوناتوپذیرفتند که اختیار گردانند گی امورجنگی- امنیتی رابه خودافغانستان تحویل بدهند وچنان کمکش نمایند که قادربه اداره ی خودوایستاد گی دربرابرتروریستان پاکستانی شود.دررابطه بانیازمندیی مالی نیروهایی دفاعی- امنیتی افغانستان، برآورود صورت گرفت وبه مقدارکمک های زیروعده داده شد:نیروی دفاعی افغانستان به4ملیاردوصد ملیون دلارکمک درسال نیازدارد که پنج صد ملیون آن راحکومت افغانستان ازمنابع درونی تامین می کند.دیوید کامرون نخست وزیرانگلیس گفت که:متحدین ناتویک ملیارد دلاربه افغانستان درسال می پردازند(البته که این کمک هاغیرازکمک های امریکامی باشد).کامرون تاکید کرد که کشورهای زیر:استرالیا،دنمارک،استونی،جرمنی،ایتالیاوهالند وعده ی کمک دادند.اوفزود که:انگلیستان مبلغ111ملیون دلارکمک می کند.راسموسن منشی عمومی ناتوگفت:ایتالیا120ملیون،آسترلیا100ملیون وترکیه20ملیون درسال کمک می کنند.(1)
پانویس ها:
South Asia May23,2012-05-23
Nato agrees to Afghan Time table
Atimes.com/atimes/south_ asia/me23df01.html
Rferl.org/content/nato-agrees-to-afghan-handover-timetable/24588314.html

Thursday, 17 May 2012

احمدرشیدازبحران هویتی وسیاسی پاکستان سخن می گوید!

ابراهیم ورسجی
28-2-1391
دوماه پیش مصروف مطالعه ی یک مقاله درسایت"تایمزآف اندیا"بودم که نظرم به معرفی کتاب احمدرشید"پاکستان درلب پرتگاه،امریکا،پاکستان وافغانستان"خورد.پس ازبه پایان رساندن مطلب زیرمطاله،به مطالعه ی نوشته ی مربوط به معرفی کتاب نامبرده پرداختم.ازعنوان کتاب ومعرفی گردانند گان سایت هندی دریافتم که کتاب رشیدبیشتردرباره ی بحران افغانستان وپس لرزه های آن درپاکستان دورمی زند.درهمان روزبه کتاب خانه ی شهرآتواکه درنزدیکی جای زندگی ام قرارداشت،رفتم.دربخشی ازکتاب خانه که کارمندان کارکمک به مراجعه کنند گان رابدوش دارند،یک زن مهربان مصروف رهنمایی نفری بود که مانند من دنبال کتابی می گشت.پس ازآنکه آن خانم،ازکاربا مراجعه کننده فارغ شد،به اوگفتم که کتابی به این عنوان"پاکستان درلب پرتگاه..."ازاحمدرشیدپخش شده است.برایم گفت که تقاضای خریداریی کتاب موردنظرشماراکرده ایم ودرنخستین فرصت به مطالعه تان قرارگیرد.ازاین رو،نمره ی کارت کتاب خانه ام راگرفت وگفت که منتظرباشید!
پس ازسه هفته انتظار،کتاب خانه برایم اطلاع داد که کتاب موردنظرشماآماده است وبتاریخ24آوریل-5ثور،می توانیدآن رابدست آورید.درهمان روز،کتاب راازکتاب خانه برداشتم ومصروف مطالعه ی آن شدم.ازاین که دوکتاب دیگرنویسنده به عنوان های"طالبان"و"فرورفتن درآشوب"راخوانده بودم،گمان می کردم کتاب نواو حاویی مطلب های تازه تری باشد.غیرازچند صفحه ی کتاب که برایم خواندن آن اهمیت نداشت،همه ی آن رامطالعه کردم.کتاب نامبرده ومسایل مطرح شده درآن ازدونگاه برایم جالب بود:نخست این که،یک نویسنده ی شرقی بخاطرستم وبیدادگری حکومت خودتاچه اندازه می کوشدبخشی ازحقایق راپنهان یادرلفافه ورمزگونه بیان نمایدتاامنیت خودوخانواده اش به تهدید دچارنشود.دوم این که،درگیری های پاکستان درافغانستان وواکنش های برخاسته ازآن به گونه ی دورشدن غرب بویژه امریکاازپاکستان ونفرت روزافزون ازپاکستان درمنطقه بخاطرتروریسم پروری اش، خاطرنویسنده رانسبت به آینده ی کشورش پریشان ساخته است.
بهرصورت،پیش نویس نوشته رابدرازانه کشانده به اصل موضوع می پردازم.ازدیدگاه احمدرشید،نخبگان سیاسی- نظامی پاکستان درایجادکردن هویت ملی درپاکستان درچهاربخش به شکست روبروشده اند:1- بخشیدن هویت ملی- پاکستانی به پنجابی ها،سندی ها،پشتون هاوبلوچ ها.بجای دادن هویت پاکستانی به آن ها،کوشش فراوان شدکه هویت دشمنی باهندرابه آن هاتلقین نمایند.2- نخبگان، امنیت پاکستان رابه گونه تعریف وسامان داده اندکه دارایی ملی با قربانی کردن سرمایه گذاری دربخش های آموزش وپرورش،بهداشت،زیرساخت های اقتصادی،به سودارتش وسازمان جاسوسی واریزشود.پرسمانی که رهبران سیاسی نتوانستندبه تغییرآن بکوشند.نخبگان، گروه های جهادی راکمک یاتشویق کردندکه علیه کشورهای منطقه حمله نمایند؛اکنون آن هاعلیه پاکستان هم حمله می کنند.4- نخبگان اجازه دادند که کشوردرخط های نژادی بیفتند.حضورپُرنگ پنجابی هادرارتش ودولت، دیگرملیت هاراناراضی کرده است.بلوچ هاپنجمین جنگ خودرابراه انداخته اندوپشتون هاهم زیرنام"طالبان"درجنگ باحکومت قراردارند.
ازآنجاکه نویسنده،پیشترچندین مقاله درباره ی ملی گرایی،دولت ملی،دولت امنیتی،هویت وجهانی شدن به رشته ی تحریردرآورده است که همه ی آن دروبلاک"اندیشه"ووب سایت"خورشید"به نشررسیده است،نگرانی احمدرشیدرادرک می کند.ونگرانی احمدرشیدازبحران هویت درپاکستان،ازپرسمان های می باشد که نویسنده در نوشته های پیشن خود تااندازه ی زیادی به شرح آن هاپرداخته است.درنوشته های پیشترخود،بارهایادآورشده ام که بسیاری کشورهای جهان سوم نتوانستندبه دولت ملی برسند.اگربسیاری آن هادولت های امنیتی می باشند،به غیرملی بودن دولت هاپیوندپیدامی کند.ازاین رو،دراندیشه ی سیاسی مدرن بسیاری دولت های جهان سوم،دولت های پوشالی نامیده شده اند که پاکستان،افغانستان،عراق،صومالی،سودان که درسال گذشته دوپاره شد،سزاوارند که پوشالی نامیده شوند.بااین که احمدرشید،مسایل مهمی رادرکتاب خودبازتاب داده است،امابخاطرنه پرداختن اوبه ریشه های بحران هویت درپاکستان یافرارازپیش کش کردن آن ها،ایجاب می کند که کمی بتاریخ پاکستان پرداخته شود.چراکه بدون نگاه بتاریخ پاکستان وفلسفه ی وجودیی آن،نمی توان بدرک واقع بینانه ی بحران هویتی- سیاسی - کنونی درآن پی برد.
دراین زمینه،بیشترازنوشته ی احمدرشید،نوشته های طارق علی می تواند ماراکمک نماید.طارق علی می نویسد:درجریان جنگ دوم جهانی،وقتی که مرکزامپراتوری انگلیس برای موجودیت خودمبارزه می کرد.حزب کنگره ی گاندی ونهرو خواستار استقلال شدند تایک هندآزاداندیشه کند که چگونه باجنگ برخوردنماید،شرکت کندیانه؟دولت انگلیس خشمگین شدوپیشنهادنامبرده راردنمود.حزب کنگره باانگلیس قطع رابطه ونهادهای حکومتی آن تحریم کرد.وقتی که پس ازسقوط سنگاپوردرماه فوریه ی سال1942بدامن ژاپان،گاندی درماه اگست، پیشنهادازهندبرو راپیش کش ودست به راه پیمایی زد ،استعماربسیارناراحت شد.انگلیس که زیرفشارقرارگرفته بود،پس ازبحث درکابینه،اعلام کرد که بعدازپایان جنگ،هندراترک می کند که معنای"دادن چِک ازیک بانک فروپاشیده را"داشت.برخلاف،مسلم لیگ همواره به حیث حامی جنگ باانگلیس ماندوانگلیس هم واکنش مثبت نشان دادوپاکستان سپاس گزاری انگلیس ازمسلم لیگ به شمارمی آمد.اگرکنگره کارهمانند می کرد،نتیجه چیزی دیگربود.(1)آنچه طارق علی می گوید،داستان دردناکی کشوری می باشد که باچنان پیشینه ی سیاه بانیانش، مدعی اسلام مداری شدونخواست به مردم خودغیرازاسلام نمایی دروغین، هویت ملی ببخشد!اسلام نمایی که دستاوردآن، طالبان وتروریسم دردوطرف مرز، وقربانی آن درگام نخست، افغانستان، ودرگام دوم، مردم مسلمان پاکستان می باشند.
شایان توجه است که سخن طارق علی تنهابه خوش خدمتی مسلم لیگ به استعمارانگلیس درجریان جنگ جهانی دوم وپیش کش کردن پاکستان درطبق اخلاص توسط لندن برای آن، خلاصه نمی شود،بلکه به شرایطی پس ازبرآمدن پاکستان وبحران های سیاسی آن هم می پردازد.دراین راستا،طارق علی می نویسد:رهبرانی که پس ازتقسیم هندوبرآمدن پاکستان دررهبریی کشورجدید قرارگرفتند؛سابقه ی درمبارزه علیه قدرت استعماری بریتانیادرهندوستان نداشتند.بنابرآن،ازهمان آغازدررابطه باهنداحساس پستی وحقارت می کردند.جناح چندی پس ازبرآمدن پاکستان درگذشت،ورهبری بدست کسانی افتاد که بسیارناتوان بودند.برعکس،هندوستان رهبربزرگی مانند"نهرو"داشت که درجهان تمجید می شد.مامی گوئیم چقدربد بخت هستیم که آن هانهرودارند ومانداریم!به همین دلیل،پاکستان درآغازطرفدارانگلیس وپسانترمستعمره ی امریکاشد.(2)
امریکاکه درآن زمان برای مهارنفوذ کمونیسم روسی به متحدان بی اراده وسود جونیازداشت،برای تامین نیازآن،رهبران ناکاره ودرمانده ی پاکستان خودراپیش کش آن کردند.درهمین مرحله ازتاریخ منطقه است که پایه همه بدبختی های افغانستان وپاکستان گذاشته می شود.افغانستان که بااعلام انگلیس مبنی براین که هندراپس ازجنگ ترک می گوید،ازدرک شرایط ناتوان شده ناآگاهانه خواستارالحاق منطقه ی پشون نشین هندبه خود شد.باچنان درخواستی،افغانستان؛درواقع، می خواست لقمه ی رادرگلوی خود فروکند که بسیارکلانترازآن بود.ورهبران پاکستان که صادقانه متحداستعمارانگلیس هم دردوره ی سلطه برهندوهم پس ازآن بودند،ازهمان آغازبراطراف افغانستان دایره ی"سیاه"کشیدند!دایره ی که تقدیری شومی کنونی رابرای کشورمارقم زد!
بهرحال،افغانستان که همیشه بدست امیران قبیلگی بی فرهنگ ونظامی هااسیربود،پاکستان همزمان بازنجیرغلامی انگلیس درگردنش،بدست نظامی هاوامریکاافتاد.به سخن دیگر،پاکستان دوباداره شد!ازاین که درعرصه ی هویت سازیی ملی که احمدرشیدبرآن تاکید می نماید،ناکام شد،بی درنگ درزیرسایه ی نفوذامریکا،هویت کاذب دشمنی باهندرابادشمنی میان دین هندوودین اسلام پیوندزد.به باورخود،تنهاازهمین طریق می توانست به کشوردوپارچه که یک بخش آن درشرق هند(بنگله دیش)وبخش دیگرآن درغرب آن کشورقرارداشت، یکپارگی دروغین ببخشد.ازاین روکه نظامی های فئودال/بزرگ مالک زاده به سرنوشت پاکستان مسلط شده بودند،درنخستین گام به بهره کشی ازمردم پاکستان شرقی که اکثریت نفوس کشورراتشکیل می دادند،شتافتند.بهره کشی که به حیث واکنش خونبار،خیزش بنگالی هادرسال1971رارقم زد.خیزشی که هم باعث توحش ارتش پاکستان دربنگال شرقی،وهم سبب خود مختاری وجدایی بنگله دیش ازپاکستان درروز16دیسامبر1971شد.
دررابطه باجنایت ارتش پاکستان درپاکستان شرقی،حسن مجتبی روزنامه نگارونویسنده ی پاکستانی می نویسد:اگرچه روزآزادی بنگله دیش16دیسامبربود،امااین فاجعه در25مارس شروع شده بود.درشب25مارس،وقتی که نظامیان پاکستان وارد"داکه"شدند،25روزنامه نگارخارجی درشهرحضورداشتند که به آن هافرمان داده شد که داکه راترک کنند.اول آن هادرهتل انترکانت داکه محاصره وبعدابه کراچی انتقال داده شدند.درمیان آن خبرنگاران،نماینده ی روزنامه تلگراف لندن بنام"سایمن درنگ"هم بود که درهتل پنهان شده بود وکارنامه ی نظامیان علیه مردم بنگال رامی نگاشت.گزارش اوغیرازپاکستان درتمام نشریات به شمول دیلی تلگراف به نشررسید که بعدا"جریده اقوم پاکستان" درکاناداهم به نشرآن پرداخت.دریک روز،درداکه،چتاکانگ،کومیله،وجیورده هزارنفرکشته شدند.دانشجودرخوابگاه دربسترخواب، وقصاب دردکان قصابی خود کشته شدند.جسدهای سوخته ی زنان وکودکان درخانه هاافتاده بودند.بازارخاکستروبه زمین هموارشده بود؛ودرعین حال، درساختمان هایی مهم، پرچم پاکستان بلند کرده شده بود.ظاهرامعلوم می شد که خیزش سرکوب شده است.شیخ مجیب الرحمن ودیگررهبران عوامی لیگ دستگیرشده بودند.ازرهبران عوامی لیگ یکی رازیرحراست ودیگری راکشته بودند.روزنامه های طرفدارمجیب مصادره شده بودند.مجیب الرحمن درمنزلش بود.اوگفت که اگرپنهان شود،درتلاش اوخانه های بسیاری راآتش می زنند.ارتش کنسولگری انگلیس رادرداکه اشغال کرده ازآن خوابگاه دانشجویان ودانشگاه داکه راهدف قرارداد که درنتیجه،200دانشجوکشته شدند.ازیک خوابگاه دیگردانشجویی ،جسد مرده هارابرداشته درگورستان دسته جمعی دفن وبالای آن تانک هاراعبورداند.درروز27مارس درخوابگاه هاجسدهای تکه پاره ی دانشجویان افتاده بودوهفت استادرادردفترکاری شان کشتند.(3) توحشی که تاروز16دیسامبر،روزمداخله ی ارتش هندادامه یافت ودرنتیجه ی آن،به گفته ی شیخ مجیب الرحمن سه ملیون وبر پایه ی اسنادسیا/سازمان اطلاعات مرکزی امریکایک ملیون مسلمانان بنگالی توسط برادران مسلمان پنجابی شان کشته شدند.پاکستان عامل آن جنایت جانکاه؛ بدون این که ازآمارقربانیان سخن بگوید،آن رارد کرد.
درواقع،آنچه درپاکستان شرقی توسط نظامیان پاکستان غربی صورت گرفت،نشان داد که هویت سازی وملت سازی که خیر،بسیاردشوارمی نماید،پاکستان درامردولت سازی هم به گونه ی فاجعه باری شکست خورده بود؛واکنون که بلوچ هادرمسیربنگالی هابراه افتاده اند،ارتش پاکستان درحال تکرارکردن تجربه ی بنگال دربلوچستان می باشد.اگربلوچستان هم مرزهندمی بود،وضعیت دیگرشده بود.جنایت درپاکستان شرقی دیروزوبلوچستان امروز،مسئله ی درونی پاکستان بودومی باشد،اما،ازاین که ازسال1992تاکنون، پاکستانی ناتوان ازاداره خود،بابلندپروازی در همسایه ی غربی خود،یعنی افغانستان جنایت می کند،بیانگراین واقعیت است که برآمدن یک افغانستان نیرومندترباحضورننگین وسیاه کارانه ی پاکستان درتناقض می باشد.
دررابطه باهویت ملی وملت سازی که احمدرشیدازناکام شدن پاکستان درزمینه گله مندمی باشد،بایدچنین ابرازکرد که پاکستان تنهابانادیده گرفتن ساخت هویت ملی قومیت هایش بحران سازی نکرده،بلکه باحمایت ازپشتوزبان های افغانستان، بنیادهویت ملی هرچند کمرنگ این کشورراهم به زیرضربه ی هویت های قوم گراوقبیله گرابرده است.پاکستان بایداین بازیی شیطانی رامی کرد؛زیراکه رژیم نظامی- هویت ستیزآن، یک رژیم فاشیستی می باشد،وفاشیست هاهم که بدون دشمن زند گی کرده نمی توانند.وپاکستان با تقویت هویت ضدهندی درمیان مردمش؛ هم کله ی بدکاروبد کنشت خود رامی پوشاندوهم می کوشدتادسیسه گریی خودرادرزیرسایه ی اسلام پنهان وباصادرکردن شریعت مداران تروریست وبی ایمان به خداوبدون اخلاق به افغانستان وهند،بویژه افغانستان،این کشور رااز20سال بدین سوبه ویرانه مبدل کندوکرده است.احمدرشید،ازاین که سیاست مداران پاکستان ازخانواده های فاسد برخاسته اند،بجاگله دارد که نویسنده هم باوی موافق می باشد.ازدیدگاه احمدرشید،فسادسیاست مداران وزدوبندمالی نظامیان بااقتصادپاکستان سبب شده است تاکوششی درجهت اصلاحات اقتصادی وتغییردرسیاست خارجی نظامی محورکشورصورت نگیرد.وهمین نه آوردن اصلاحات؛ سبب شده است تاپاکستان درمقایسه باهندپس مانده وتنهابه کشوری مبدل شود که پنبه وتروریسم کالای تجارتی آن راتشکیل میدهند.
باتوجه به بحران جاری درپاکستان که دربلوچستان جنبه ی خیزش نظامی به خود گرفته ودرکراچی به جان هم افتادن گروه های نژادی- مذهبی وبحران اقتصادی به آن روزتاروزژرفنامی بخشد،به صراحت می توان گفت که هم درپاکستانِ اسلام شعار،وهم درافغانستانِ قربانی شریعت مداریی تروریستی اسلام آباد،بدرجه های متفاوت بحران هویت وجود دارد،بحرانی که ازوجود یک خالیگاه بزرگ حکایت می نماید.واین هم یک حقیقت است که....درخالیگاه نبودبدیل مدرن مبتنی برآزادی،حقوق بشروعدالت اجتماعی،ارتجاعی ترین مکتب هویت سازِ(دروغینِ)جامعه(مانندشریعت مداریی طالبان افغانی وپاکستانی) ازطریق ذهن سخن گویان خود(رسانه هاونظامیان پاکستانی)،دست بکارپرکردن خلاء وایجادهویت بدیل شد....درباره ی هویت اجتماعی ،بحران ونیزتحولات این هویت بحث های گوناگونی ازنظرجامعه شناسی،روان شناسی اجتماعی ومطالعات فرهنگی مطرح شده ومی شوند.به مسئله هویت به عنوان یک امرسیاسی،یک ابزارسیاسی ویک میدان مبارزه ی سیاسی بنگریم.هویت بی آنکه خود درگوهرپدیده ی ایدئولوژیک باشد....می تواند درمتن یک ایدئولوژی سیاسی بکارگرفته شود.دراین حالت،ودراغلب مواردی که گروه های سیاسی ازپدیده ی هویت صرفابه عنوان یک ابزارسیاسی استفاده می کنند،حاصل کاربصورت استقرارایدئولوژی جدید ونیزکارگزاران آن برجامعه درمی آید ودورباطل تبعیض،سرکوب وخفقان ناشی ازحاکمیت های ایدئولوژیک تکرارمی شود!...وایدئولوژی شدن هویت به نازیسم وفاشیسم می انجامد.هویت پدیده ی فرهنگی است تاسیاسی!موتورتجد د عهد مشروطیت(ایران) پیش ازآنکه کارکردسیاسی داشته باشد،ماهیت فرهنگی داشت واین ماهیت بود که آن کارکردرااصلاح وبازتعریف می کرد.گوناگونی ادعاهاگواه آن است که پدیده ی بنام هویت یک پارچه وجودنداردومردم هرجامعه حامل اجزاء پراکنده ی ازهویت های گونه گون هستند که درطول تاریخ برسرراهشان شکل گرفته وزیربنای فرهنگ وجهان بینی شان رابوجودآورده اند.درمیان این اجزاءپراکنده می توان به جزئیاتی برخورد که جنبه ای عام وگسترده دارندوبیشتری مردمان رادرخود می گیرند،ونیزجزئیات خاص وموضعی رایافت که ازآنِ بخشی ازمردم است.(4)
اگرنظامی هاوسیاست مداران پاکستان به مسئله ی فرهنگی بودن هویت توجه می کردند،ازهمان آغازبه تحمیل زبان اردوبه بنگالی هانمی آغازیدند،مسئله ی که سبب ایستاد گی سرسختانه ی مردم بنگال وپایه ی جدای راکه درسال1971پس ازبربریت ارتش شریعت مداروطالب- تروریست پروری پاکستان عملی شد،ریخت.ازهمه مهمتراین که، اوضاع بلوچستان وپشتون نوازی نظامی های پاکستانی درافغانستان نشان میدهد که ازجدای بنگله دیش درس عبرت نگرفته اند.این که ازرخ دادهادرس عبرت گرفته نمی شود،تنهابه سیاست مداران ونظامی های پاکستانی منحصرنیست،بلکه بسیاری هادراین امرهمسووهمسویه ی آن هامی باشند.اما،درک این اصل نیزمهم است که سیاست مداران ونظامی های دیگرکشورهااگرچنان درسی رانمی خواهند بگیرند،این برجستگی رادارند که منافقانه مانندهمتایان پاکستانی شان رفتاربنیاد گرایانه وطالب پرورانه ندارند.موضوعی که درکتاب احمدرشیدبه آن اشاره نشده است.
بهرحال،باحفظ اختلاف بابسیاری مسایل مطرح شده درکتاب احمدرشید،ازبحث نامبرده افزون بربحران هویت درپاکستان که درباره ی آن سخن هافراوان گفتم.بحث اودرباره ی دوگانه بازی کردن مشرف راکه هم باطالبان کارمی کردوهم باامریکا،بسیارجالب یافتم.امااحمدرشید،دراین باره که بازیی دوگانه مشرف راپرویزکیانی تاکنون ادامه داده است،سخنی نرانده است.ازدیداحمدرشید،مشرف ازبراندازی طالبان پشتون ناراضی وباورداشت که اتحادشمال وهندمی توانند مناطق مرزی بلوچ وپشتون نشین پاکستان رابی ثبات وتمامیت ارضی این کشورتخریب نمایند.ازاین رو،آی اِس آی طالبان راباپول شیخ های عرب بازسازی ورهبران آن هارادرشمال کویته مستقرساخت.اما،مشرف ازاین زاویه به بحث واردنمی شود که چه عامل های اتحادشمال راکه به جزاحمدشاه مسعود،دیگراعضایش زمانی ازکاسه لیسان پاکستان بودند،به همراهی باهندسوق داد؟ دراین باره که اداره ی کرزی که مهره کای اصلی اش کالیس پاکستان بودندوهستند،وکنسولگری هندرادرجلال آبادوقندهاربازکرده اند،نه اتحادشمال که دیگرموجودیت نظامی ندارد،هم مشرف وهم احمدرشیدسکوت اختیارکرده اند!درکتاب احمدشید،موضوعی دیگری که برایم دارای اهمیت می باشد،این است که پاکستان چه تعریف جالبی ازطالبان خوب وبد دارد!ازنظرپاکستان،طالب خوب ومیانه روآن است که علیه افغانستان ونظامی های غربی بجنگد وطالب بدهم آن است که علیه دولت پاکستان جنگ کند.این موضع پاکستانی هاراهیلاری کلینتن وزیرخارجه امریکاخوب درک کرده بود.ازاین رو،درماه اکتوبر2011به همتای پاکستانی خود دراسلام آباد گفت که:"مارهارادرحیاط خانه نگاه کرده اید تاهمسایه هارابگزند"!ازنظراحمدرشید،اکنون مارهامالک خانه راهم نیش می زنند!احمدرشید،درکتاب خودراجع به پروسه ی گفت وگوهای صلح میان امریکا- افغانستان وطالبان گفته است که پاکستان تازمانی که خواسته هایش درافغانستان برآورده نشود،به هیچ گونه برنامه ی صلحی کمک نمی کند.ازاین سبب،به باورنویسنده،ایجاب می کند که هم امریکاوهم حکومت کابل؛ بجای مذاکرات صلح باطالبان به کمک پاکستان، تدبیرهای دیگری راروی دست بگیرند که امضای معاهده ی دوطرفه یکی ازآن هامی باشد.
ازنظراحمدرشید،برجسته کردن گروه حقانی توسط آی اِس آی، فشاربرآن عده طالبانی می باشد که ازجنگ خسته شده اندومی خواهندبه پروسه ی صلح بپیوندند.احمدرشیدازامریکاهم انتقاد می کند که درافغانستان بیشترازالقاعده، طالبان سربازان امریکایی راکشته اندومی کشند،امادربیانیه های آن کشور،سخن ازعمده کردن خطرالقاعده وکمرنگ کردن خطرطالبان( وتمیزمیان طالبان خوب وبد) دیده می شود.دررابطه به وجود طالبان خوب وبد،بهترین نظررامیاافتخارحسین وزیراطلاعات ولایت خیبرپشتونخواه ابرازکرده است.روزسه شنبه13مارس2012-24حوت1390،درگردهمای اتحادیه ی روزنامه نگاران خیبروکلوب مطبوعاتی پشاورکه درمنزل رسمی وزیراعلی ولایت خیبرپشتونخواه برگزارشده بودو درآن،اعظم خان هوتی وزیراعلی به حیث مهمان خصوصی حضورداشت.افتخارحسین وزیراطلاعات درآن گردهمای گفت که:طالبان خوب وبدوجودنداردوهمه ی طالبان تروریست ودشمن انسانیت می باشندوازامریکا،افغانستان وپاکستان خواست که بااین تروریستان باتفاهم سه جانبه مذاکره ودرغیرآن،متحدانه برخوردمسلحانه نمایند.(5)دراین باره که موضع امریکازیرتاثیرتعریف پاکستان ازطالبان خوب وبد قرارگرفته بودیانه،به گمان من ،نگاهی به بیانیه ی اوبامابه مردم امریکاپس ازامضای معاهده ی استراتژیک باکرزی، درنیمه شب سه شنبه اول ماه مه-12ماه ثورازمیدان های بگرام،خوبتربدرک موضوع کمک می کند.درآن بیانیه، آمده بود:" طالبان قانون اساسی افغانستان رابپذیرند،ازخشونت دست بردارند،حقوق بشروحقوق زنان راقبول نمایند،باالقاعده قطع رابطه نمایند"،ازتغییرآشکارسخن به میان می آورد.واقعیت این است که اگرطالبان مطالبات یادشده را پذیراشوند،طالب مانده نمی توانند،وپاکستانی هاهم دیگرآن هاراطالب ودوست خود درجنگ نیابتی علیه افغانستان وامریکابه شمارنمی آورند.احمدرشید،ازتناقضات سیاست امریکا درافغانستان ومنطقه نیزسخن گفته است.ازنظراوسخن های چندپهلوی مقام های امریکای راجع به برآمدن وماندن سربربازان شان درافغانستان،پاکستان راامیدوارکرده است که می تواندبرموضع افغانی خودایستاد گی وخواست خودرادرافغانستان (که تشکیل حکومت طالبی زیرنظرآی اِس آی وبیرون کردن هند می باشد)،برآورده کند.اما،پس ازامضای معاهده ی استرتژیک میان امریکاوافغانستان،پاکستان باید درک نماید که رخ دادهای پس ازبرآمدن شوروی ودوره ی دولت مجاهدین وطالب سازی وتروریست پروری رادراین کشورتکرارکرده نمی تواند!احمدرشید باانتقادازبرخوردنادرست غرب باپدیده ی ستیزه جویی اسلامی که نویسنده باوی صد درصد موافق می باشد؛ازاین که دردیگربخش های جهان اسلام سخن ازدموکراسی وحقوق بشردرمیان است،ودرمنطقه ی جنوب آسیاوآسیای مرکزی مسئله ی سلاح اتومی وتروریسم موضوع روزمی باشد،ابرازتاسف کرده است.دراخیر،بایدعرض شود که خواندن کتاب احمدرشیدزیرعنوان"پاکستان درلب پرتگاه،امریکا،پاکستان وافغانستان" رابهرانسان سیاسی وپژوهش گرعرصه ی سیاستِ منطقه سودمند می دانم.
پانویس ها:
1-The Duel,Pakistan on flight Path of American Power by Tariq Ali Scribner Newyork,London,Toroto,Sydney,Scribner Adivision of Simon&Schuster,Inc.1230Avenue of the Americas Newyork,ny10020 copyright©2008 by:Tariq Ali p.23
2-Ideas:Brilliant Thinkers Speak Their Minds Edited byBernie Lucht Copyright©Canadian broad Costing corporation,2005pp.265-266
3- سینه چاکان مشرق نویسنده:حسن مجتبی، ساندیاگو،سایت بی بی سی اردو،وقت اشاعت16-12-2006
4- بنیادگرای درعصرجهانی شدن مدرنیته، نویسنده:علی اصغرحقدار،سایت ایران گلوبل30فروردین-حمل1387-19-4-2008
5- طالبان سب دهشت گرد/همه تروریست می باشند،سخن رانی میاافتخارحسین وزیراطلاعات ولایت خیبرپشتونخواه درگردهمای اتحادیه ژورنالیستان خیبروکلوب مطبوعاتی پشاوردروزیراعلی هاوس روزسه شنبه13مارس2012-24حوت1390
Bbc.co.uk/urdu/Pakistan/2012/03/120313/_taliban_good_bad_ra.shtml

Friday, 11 May 2012

سیاست خارجی هند درمنطقه واثرآن برآینده ی افغانستان

ابراهیم ورسجی 22-2-1391 درعرصه ی روابط بین الملی یاسیاست جهانی،کشورهابدودست تقسیم می شوند:نخست،کشورهای که سیاست خارجی دارند.دوم،کشورهای که روابط خارجی دارند.کشورهای ردیف نخست،آن های می باشند که هم توان سیاسی- اقتصادی- نظامی- علمی- تکنیکی دارندوهم برای افزایش توان خودبرنامه واسترتژیی ملی تهیه ومی کوشند قلمرونفوذخودراگسترش بدهند.پس ازقراردادوستفالی درسال1648که بربنیادآن روابط بین المللی اروپامحورشکل گرفت،کشورهای دراروپاسربلند کردند که به تدوین استراتژی بلند پروازانه ی ملی دست زدند که گسترش فرامرزی وفراقاره ی آن، استعمارومستعمرگی رادرجهان غیراروپایی به میدان آورد.دوم،کشورهای که تجربه ی مستعمرگی راپشت سرگذاشتند،پس ازپایان عصراستعماروسروکله نشان دادن درسازمان ملل به شکل دهی روابط خارجی خود درعرصه ی بین المللی پرداختند.اگرچه شماراین گونه کشورهادرسازمان ملل ودیگرنهادهای جهانی ومنطقه ی بسیاراست،امااثرگذاری شان برسیاست جهان برابرباتوان اقتصادی- نظامی وعلمی واعتبار ملی ونفوذمنطقه ی شان می باشد. طرفه این که درشرایط پساکهنه استعماری، قدرت های بزرگ اروپایی،امریکاوشوروی باکسب حق وتوافساری کلفتی برگردن نفوذاستعمارزده هازدند تادرشرایط جدیدجهانی برای نفوذآن هادردسرآفرینی نکنند.چین اگرچه ازمستعمره هانبود،ولی به جهان پس مانده پیوند داشت.اما،پس ازواردشدن به جرگه ی اعضای دائم شورای امنیت درسال1972،فکرمی شد که بخاطرغیراروپایی واستعمارگرنبودن،کمکی به شکستن افسارجهان مسیحی برگردن نفوذمسلمان ها،امریکای لاتینی هاوسیاهان مسیحی افریقای وهند بکند.توقعی که بهوده ازآب درآمد!پیش ازآن که چین پس ازسفرپنهانی کیسینجروزیرخارجه ی امریکادرسال1971وپس ازاوسفرآشکارریچاردنکسن به پکن درسال1972،کرسی شورای امنیت راتصاحب نماید،شماری ازکشورهای استعمارزده مانند:هند،مصر،اندونیزی،غناویوگوسلاوی به شمول چین، درماه آوریل1955درشهرباندونگ اندوینزی کنارهم آمده گروه غیرمتعهدهاراساخته بودندتاازموقعیت خودودیگرمستعمره های خودگردان شده ودرحال خود گردان شدن درعرصه ی سیاست جهانی دفاع نمایند. بلاک نامبرده زمانی کم اثرشد که چین ازشرکت درآن خود داری وشماردیگری ازکشورهاازجمله هندومصرگوشه ی چشم دوستانه ی به سوی مسکونشان دادند.وبرای مارشال تیتورهبریوگوسلاوی که ازکنارگذاشته شدن خروشچف توسط نواستالینی هابرهبری لئونیدبریژنف وماجراجوی مسکودربخارست وپراگ شوکه شده بود،حفظ توازن درروابط شرق وغرب ونگهداری موقعیت نیمه لرزان مستعمره هامهم بودتافربه کردن هرچه بیشترنقش جهان پس مانده درروابط بین المللی.همین گونه نگرش های کج دارومریزدرجناح نوخود گردان شده هابود که درسال1962مائوزیتنگ رهبرچین، نهرورهبرهندراتنبیه کرد،وامریکاسوکارنورهبراندونیزی راطی یک کودتای خونین برانداخت؛ ودوسال پس ازکنارگذاشته شدن سوکارنو،جمال ناصررئیس جمهورخودکامه ی مصرتوسط اسرائیل درماه جون1967به گونه ی رسواخیزی شکست داده شد. بادرنظرداشت آنچه گفته شد،نوخود گردان هادریافتند که درسیاست جهانی تنهاکشوری می تواندازمنافع ملی خود دفاع نماید که قدرت ملی داشته باشدوازواقع بینی کاربگیردنه ازآرمان گرایی ودرنزاع هاباهمسایگان دردوره ی جنگ سرد،این یاآن جناح قدرت جهانی به حمایت آن بپردازد.برخی نوخود گردان هاازاین روموفق به حفظ موقعیت یاتقویت موقف کشورخود درسیاست جهانی نشدند که ازدوپرسمان زیرغفلت ورزیدند:نخست،استعمارکهنه نزاع های مرزی فراوانی رابرای تازه خودگردان هابرجای گذاشته بود که حل آن هادشواربه نظرمی رسیدیاتدبیربیشتری رامی طلبید.دوم،اغلب نوخود گردان هاچنان درخود کامگی سیاسی ونظامی تندروی کردند که مردم زیرفرمان شان به استعمارگران دیروزدعامی کردند.یکی ازکشورهای نوخود گردانی که نتوانست اداره ی بهترازاستعماربرای مردم خودشکل بدهد،پاکستان می باشد.کشوری که مردم آن مدیران دوره ی استعمارانگلیس رابسیارفرهیخته وپاک ترازمدیران کنونی خودمی پندارند،وهمین کشورناکام ودوپارچه شده تنهابلای جان خودنشد،بلکه برای فرارازمسئولیت دربرابرمردم خود،دشمنی باهندرابرجسته ساخت.سیاستی که درطول تاریخ65ساله ی هردوکشورباعث دردسرهای فراوانی برای هردوجانب شده است. ازآنجاکه این نوشته دررابطه باسیاست خارجی هند وتاثیرآن براوضاع بحرانی افغانستان می چرخد،یادآوری ازپاکستان وناکارآمدیی حکومت های آن ونزاع هایی بازمانده ازدوره ی کهنه استعمارگری میان هردو،وضعیتی بوجودآورد که هم سیاست خارجی هند درمحورمیراث بازمانده ازعصراستعماردوربزند،وهم پاکستان بخاطرنظامی گری ونادیده گرفتن حقوق مردم بخشی شرقی اش توسط نظامی گران بخش غربی دوپارچه شود. روشن است که درروابط بین المللی قدرت محور،کشورهای می توانندبدرستی ازمنافع ملی خود دفاع نمایند که قدرت ودولت ملی داشته باشند.برخلاف،کشورهایی که درساختن دولت ملی ناکام شدند، قدرت دفاع ازمنافع ملی خودراهم پیداکرده نتوانستندونمی توانند.ازاین رو،این گونه کشورهاپس ازرهایی ازچنگال استعمارکهنه به وابستگی به استعمارنوتن داند.اگردرزمینه نمونه بخواهیم،بهترین نمونه پاکستان وافغانستان می باشد.این دوکشورازاین رونمونه شدند که، درجهانی که دولت ملی وقدرت ازمنافع ملی دفاع می نمودومی نماید؛هم به بلند پروازی به گونه ی ادعای ارضی پاکستان علیه هند درقضیه ی کشمیر،وادعای ارضی افغانستان درقضیه ی پشتونستان علیه پاکستان دست زدند،وهم ازقدرت های بزرگ خواستند که ازداعیه ی ملی آن هاحمایت نمایند. ازپیش روشن است که قدرت های بزرگ همیشه آماده بودندومی باشند که درجهت تامین منافع خودبه توسعه ی کشورهای کوچک ودرمیانی مانندافغانستان وپاکستان کمک نمایند،امانه برای تامین بلندپروازی های ملی- سرزمینی آن ها.طرفه این که این گونه کشورهابرای تامین خواسته های بلندپروازانه ی خود،وابستگی به قدرت های بزرگ راپذیراشدند،وزمانی که آقاازپذیرش مطالبات آن هاخود داری کرد،به قبله عوض کردن پرداختند.بطورنمونه،افغانستان ازشوروی می خواست که ازادعای ارضی آن علیه پاکستان حمایت نماید،وپاکستان نیزازامریکاتمناداشت ودارد که ازادعای ارضی آن علیه هندحمایت نماید.زمانی شوروی ازبرآوردن خواسته ی افغانستان خود داری کرد،رئیس جمهورجمهوریت دروغین آن محمدداودبه سوی کاخ سفید گرایش یافت که منجربه سرنگونی حکومتش توسط نوکران مسکوکه درارتش وحزب کمونیست افغانستان متمرکزشده بودند،شد.پاکستان که پس ازعقب نشینی ارتش سرخ ازافغانستان وپایان دوره ی جنگ سرداهمیت خودرانزدامریکاازدست داده بود،بدوکارزیردست زد:نخست،دولت مجاهدین رابه بهانه ی دروغین تمایل به هندبی ثبات کرد.دوم،بابرآوردن طالبان والقاعده به تقویت تروریسم کمک کردوازامریکاخواست که بخاطرمهارتندروی مذهبی وتروریسم دینی نمای دست ساختش به کمکش بشتابدوهمچنان دربرون رفت ازنزاع کشمیرباهندکمک نماید.این فرازوفرودبی معناوبی نتیجه،دستاوردروابط خارجی کشورهای می باشد که سیاست خارجی ندارندوکارهای می کنند که به بحرانزایی دردرون خودومنطقه اقدام می کنند.بحرانزایی که اوضاع فاجعه بارکنونی افغانستان وپاکستان فراورده ی آن می باشد. برخلاف،کشورهند که سیاست خارجی واستراتژی ملی داردوتااندازه ی به مفهوم مدرن دولت ملی نزدیک شده است؛باسیاست خارجی سنجیده ی خودعرصه ی بین المللی رابجای بروزرقابت، فرصت پنداشته به فربه کردن منافع ملی خودپرداخته است.هنداززمان برآمدنش درسال1947تاکنون،باپاکستان درمسئله ی کشمیروباچین دربخش دیگرکشمیرنزاع ارضی داشته است.درنزاع باپاکستان، سه جنگ داشت که درهرسه، اسلام آبادرابزانودرآورده ودر جنگ1971که درواقع جنگ درونی پاکستان شمرده می شد،کمک به جدایی پاکستان شرقی/بنگله دیش کنونی ازپاکستان غربی/پاکستان کنونی کرد.امادرنزاع باچین نه تنهادستاوردی نداشت،بلکه درسال1962،به گونه ی شرمسارانه ی توسط چین زیررهبریی مائوزیتنگ تنبیه شد.هند که درسال1962توسط چین سرزنش شده بود،وقتی که روزنامه نگاری ازمائوزیتنگ پرسیده بودکه جواهرنهرومخالف غرب ورئیس نهضت غیرمتعدهابود،چراوراآزرده خاطرساخت؟درپاسخ گفته بود که:"بازی دوگانه می کرد.یعنی ازیک طرف باجهان استعمازده همراه بودوازطرف دیگر،سازبازهای زیرزمینی بانواستعمارگری داشت." بهرصورت،زمانی که دردهه1980جای مائوزیتنگ رادینگ شیائوپنگ گرفت.دینگ فلسفه ی سیاسی خاص خودراداشت وتاکید می کرد که:"چین بایدبرای50سال باخودوجهان درصلح زند گی نماید."درواقع،این سخن دینگ چراغی سبزهم به هند بود وهم به غرب وشوروی که چین دیگرازرقابت های پرخاشگرانه دورشده تنهابه بازسازی ونوسازی خودتوجه می نماید.هند که سخن رهبرپسامائویی چین رافهمیده بود،دیگرنکوشید که به شرایط پیشا1962برود،شرایطی که حکایت ازرودر رویی دهلی وپکن داشت.اکنون، هند باشمولیت درسازمان "بریکس/به ترتیب الفبای انگلیسی،برازیل،روسیه،هند،چین وافریقای جنوبی"پیوسته وبهترین مناسبات سیاسی- تجاری- اقتصادی راباچین،یا رقیب دیروزخودبرقرارکرده است.روابطی که ازبرتری منافع اقتصادی برمنافع ایدئولوژیک- نظامی حکایت می کند.افزون براین که هندبهترین مناسبات سیاسی- تجارتی راباچین برقرارکرده است،ازاهمیت روابط دوستانه ومبادلات علمی-فنی واقتصادی باغرب بویژه امریکانیزغافل نشده ودرشرایط کنونی، یکی ازنیرومندترین هم پیمانان امریکاواروپادرعرصه ی فن آوری- اطلاعاتی ورسانه ی می باشد.روابط هندباغرب بایداین گونه انکشاف می کرد؛بخاطراین که نویسنده درسال1984دردانشگاه پنجاب درپاکستان دانشجوبودم وخوب بیاد دارم که خانم اندیراگاندی توسط یک تروریست سیک آموزش دیده درپاکستان ترورشدوفرزندش راجیف گاندی جانشینش شد.درسال1985،زمانی که راجیف به امریکاسفرمی نمود،یک روزنامه نگار ازاوپرسان کرد که کشورشمامناسبات بسیارنزدیکی بامسکودارد.چه شد که اکنون این گونه باشوروشوق به امریکامی روید؟درپاسخ گفت که:"هندهرچه که شوروی درعرصه فن آوری داشت، بدست آورده است.اکنون زمان آن فرارسیده است که بایددنبال فن آوریی برودکه مسکوفاقدآن می باشد،ومرکزچنان فن آوریی هم، واشنگتن می باشد."اگرامروزهند،به به یک شریک مهم تجاری ومبادله ی علمی- فنی باامریکاواروپامبدل شده است،علت راباید درهمان گفته ی راجیف گاندی نخست وزیرهندوآموزش دیده ی انگلیستان جویاشد.ازاین رو،صندوق بین المللی پول پیش بینی کرده است که،آسیاتوسط چین،ژاپان وهندرهبری می شود،ودرآمدناویژه ی ملی این سه کشوردرسال2015به34درصد درآمدجهان می شودودرسال2030درآمدناویژه ی آن هاازمجموعه ی درآمدامریکاواروپافزونی می گیرد.این تنهاتغییردرتوازن قدرت اقتصادی جهان نیست،بلکه اعاده ی وضع اقتصادیی پیشااستعماری می باشد.تاسال1775،چین وهند50درصدفراورده ی اقتصاد جهان رادراختیارداشتند.امااستعمارآسیاوافریقا،تجارت برده به آن سوی اتلانتیک واسکان گستره واجباری اروپای هادرامریکاواسترالیاتوازن قدرت راازشرق به سودغرب دیگرگون کرد.اما،آن پروسه اکنون بارشدنیرومنداقتصادی شرق ورکودغرب برگشت داده شده است. بااین که هندمناسبات خودرادربهترین سطح باغرب گسترش داده است،هرگزازاهمیت مناسبات باروسیه نیزغفلت نکرده، مانند دوران شوروی روابط خودرابامسکونگهداشته است.بطورنمونه،دردوره ی جورج بوش،امریکابخاطراین که هندراازقراردادخط نفتی ایران دورساخته باشد،برای رفع بحران انرژی،معاهده ی هسته ی دربخش غیرنظامی باآن بست،وچندروزازآن نگذشته بود که ولادی میرپوتین رئیس جمهورروسیه واردهندشده معاهده ی همانندرابادهلی امضاکرد.زمانی که سخن ازمناسبات هندبامسکوبه میان می آید،نبایدازاهمیت مثلث مسکو،کابل ودهلی دردوره ی جنگ سردوبازسازیی آن درشرایط کنونی انکارکرد.مثلثی که باتوجه به صادرات تروریسم پاکستانی به کشمیر، افغانستان و جنوب روسیه،اهمیت فزاینده ی یافته است.احمدرشید،نویسنده ی پاکستانی دراخیرین نوشته ی خود"پاکستان درلبه ی پرتگاه"،ازاین که سیاست هند درمنطقه وجهان تجارت محوروسیاست پاکستان نظامی وامنیت محوراست ابرازناخرسندی کرده می گوید که پاکستان دربهترین موقعیت ازنظرراه اندازی تجارت درمنطقه برخوردارمی باشد.باین معناکه پاکستان درمیانه ی هند،افغانستان،آسیای مرکزی، وایران وخاورمیانه قراردارد که اگرازاین موقعیت بهره برداری می کرد،امروزاقتصادپاکستان دروضع بهتری قرارداشت.احدرشید،بااین که ازاهمیت کشورخود درجهت رشدتجارت درمنطقه سخن می گویدوازسیاست های نظامی- امنیتی اسلام آبادکه مانع چنان فرصتی شده است ناراض به نظرمی رسد،اماازیادآوریی تجارت بزرگ پاکستان، یعنی تجارت هیروئین وتروریسم یاد آورنمی شود.واقعیت این است که اکنون پاکستان بزرگترین تاجرتروریسم وموادمخدردرسطح منطقه وجهان به شمارمی آید،تجارتی که افغانستان راویران،کشورهای منطقه ازجمله چین نزدیک ترین متحدپاکستان رابدبین وامریکارانیزازخود متنفرساخته است.روشن است.هرکشوری که درسردوراهی همراهی باترویسم وجهان قراربگیردوتروریسم برهمراهی باجهان ترجیح بدهد،کاری که پاکستان کرده است.بدون شک،بایدبه همین جایگاهی برسد که پاکستان رسیده است. درحالی که هند،روزتاروزموقعیت خودراهم درسیاست وهم دراقتصادمنطقه وجهان استوارترمی سازد،پاکستان روزتاروزنه تنهابه لبه ی پرتگاه که احمدرشید گفته است،بلکه به درون پرتگاه فرود می کندودرحال فرودکردن می باشد.این که پاکستان بخاطرسیاست های تروریست پرورخودتالبه ی پرتگاه رسیده است یادرون آن،موضوع این نوشته نیست.اما،دراین که پاکستان درسیاست جهانی بسیاربدنام ومنزوی شده است،جای شک وگمانه زنی نیست.دراین رابطه، تنهااشاره به مناسبات پاکستان وامریکا،این دودوست دیرینه بسنده می کند که بدانیم این کشوردرکجای سیاست جهان ایستاده است؛وعلت این همه نابسامانی درروابط امریکاوپاکستان درصادرات تروریستی پاکستان به افغانستان برمی گردد که درظاهرمبارزه بانفوذهندودرعمل دربرابرمنافع امریکاوافغانستان به پیش برده می شود.دراین راستا،روزسه شنبه8ماه مه-19ماه ثور،هیلاری کلینتن وزیرخارجه ی امریکادردهلی باکریشناهمتای هندی خودمصاحبه ی مطبوعاتی داشت که درآن هردوطرف تاکید کردند که:"پاکستان علیه تروریستان درداخل سرزمین خودمبارزه نماید،اجازه ندهد که تروریستان ازخاکش بهره برداری نمایندواقدام پاکستان علیه تروریستان به سودخودش می باشد.دراین صورت،هندوامریکاآماده هستند که درمبارزه باتروریسم پاکستان رایاری دهند.همچنان،پاکستان اجازه ندهد که تروریستان ازپاکستان علیه افغانستان عملیات تروریستی نمایند."روزدوشنبه،وزیرخارجه ی امریکاکه ازبنگله دیش واردکلکته شده بود،ازموجودیت ایمان ظواهری رهبرکنونی القاعده درپاکستان سخن گفته بود که باعث خرابی اعصاب نظامی های پاکستانی شد،ودرردسخنان هیلاری راجع به حضورظواهری درپاکستان،حناربانی کهروزیرخارجه ی پاکستان گفته بود که:"اگرمعلوماتی دارد دراختیارپاکستان بگذاردتادرزمینه اقدام شود."ازاین که درپاکستان سخن نخست راهمیشه نظامی هامی زنندنه سیاست کاران،خالدربانی فرمانده فرقه ی پاکستان درپشاوربانهایت پریشانی اعصاب گفته بود که:"امریکادربهای شکست ناکامی سیاست هایش درافغانستان می کوشد که پاکستان رابه بزقربانی تبدیل نماید."امااین ژنرال که تدارکات تروریستان ازولایت خیبرپشتونخواه به افغانستان رابدوش دارد،یادآورنشد که روزانه به چه شمار تروریست زیرفرماندهی اوازبخش شرقی خط دیورندواردبخش غربی کرده می شود! واقعیت این است که ابرازچنان سخنانی توسط وزیرخارجه ی امریکادرهند،وتاکیدسرسختانه ی اودررابطه باخون بهاتعیین کردن کشورش برای احمدسعیدتروریست پاکستانی متهم درحمله به مُمبه ی درنومبر2008که درآن160نفرکشته شده بودندوتاکیدبراین که امریکا این کاررا بخاطرهمسوی بامردم هند کرده است،ازاین حقیقت پرده برمی دارد که دیگرپاکستان اهمیتی درسیاست آن کشوردرمنطقه نداردواگردرسیاست های تروریست پروری خودبازنگری ننماید،ممکن است بامجازات های سختی هم مواجه شود،ازپیروزی سیاست خارجی هندومنزوی شدن بی سابقه ی پاکستان حکایت می کند.ازهمه مهمتراین که بیان این گونه موضع گیری سرسختانه دردهلی وهمسوی هردوجانب علیه تروریسم پاکستانی درافغانستان،این موضوع رابرجسته می نماید که هندوامریکاتاپایان بازی درافغانستان همراه هم می مانندومی کوشند که این کشوربه شرایطی پس ازشوروی دردهه ی1990برنگردد.اکنون که سیاست خارجی هندببارنشسته وروابط بین المللی پاکستان به گِل فرود کرده است،ایجاب می کند که هندوامریکادرافغانستان کمک به دولت سازی وایجادحکومت کارآمدونماینده ی واقعی مردم این کشورنمایندوتنهادراین صورت است که می توانندبه مهارتروریسم وبازگشت صلح وثبات درافغانستان کمک نمایند.جنبه ی دیگرداستان این است که سیاست مداران ونظامی های پاکستانی، بویژه نظامی های آن ازانزوای مرگبارکشورخوددرس عبرت گرفته سرعقل بیایند.دراین صورت، هم برای برون شدن کشورخودشان ازبحران وهم درجهت پایان دادن به بحران افغانستان، ازسرپرستی تروریسم دست برداشته به حیث یک عضومفیدجامعه ی جهانی درمنطقه وجهان نقش بازی نمایند.

Monday, 7 May 2012

پیروزیی سوسیالیست هادرفرانسه وآینده ی چپ

ابراهیم ورسجی 18-2-1391 زمانی که ازچپ سخن به میان می آید،نباید فراموش کرد که چپ یاچپ هاپس ازجنگ جهانی دوم حتاپیشترازآن بدوجناح چپ روسی وچپ اروپای تقسیم شده بودند.فرق میان هردوچپ این بود که گونه ی اروپایی اش به کثرت گرایی وپذیرش اندیشه ی مخالف تن داده بود؛درحالی که چپ روسی تازمان مرگش علیه اندیشه ی مخالف ایستاد گی کردتادراثرگسترش انقلاب رسانه ی وگسترش آزادی وازهمه مهمتراین که بخاطرناکامی درتحقق وعده هایش که ایجاد جامعه ی بدون طبقه بود،ازپای درآمد.افزون برجدایی چپ هادرمسئله ی دیگراندیش پذیری،دشواری عمده ی هردوبویژه گونه ی روسی اش این بود که هرگزنتوانست یانخواست میان ارزش های مانند:برابری وآزادی تعادل برقرارنماید. ازپیش روشن است که هرگرایش یاخط فکریی که میان آزادی وبرابری تعادل نیافریند،درفرجام به نتیجه ی می رسد که خلاف سنجه های ایدئولوژیکی اش خواهدبود.طوری که درشرایط پیشاوپساکمونیسم روسی دیدیم، نه برابری تحقق یافت ونه آزادی.بااین که آزادی وبرابری، هم ارزش های مقدس جهان کهنه ونومی باشند،وهم کمونیسم ولیبرال دموکراسی یاکمونیسم وسرمایداریی مدعی تحقق آن هابه اندازه های متفاوت بودند؛برخلاف، نتیجه نشان دادکه هردو،آزادی وبرابری رابی رحمانه حلق آویزکردند.اگرکمونیسم روسی باآزادیی اندیشه بویژه آزادی دینی شهروندانش دشواری داشت،بدون شک،این دشواری ازناتوانی ایدئولوژیی کمونیسم برمی خاست؛واگرسرمایداری امریکایی به آزادی برخوردگزینشی کرده ازفیدل کاسترو،قذافی،خامنه ی،رابرت موگابه ،کیم ایل جان و... بخاطرلگدمال کردن آزادی انتقادوازتحقیرآزادی توسط ضیاءالحق ومشرف درپاکستان،بن علی درتونس ومبارک درمصرو...چشم می پوشید،سخن ازاین داشت که بازی دوگانه چگونه توانسته است همه ارزش هاراکمرنگ نماید. دردوران جنگ سردمیان غرب وشرق، دیدیم که کمونیسم روسی علیه نظام های سرمایداری دفاع ازطبقه ی کارگرراعلم کرده بود،وسرمایداری هم دفاع ازآزادی علیه ی رژیم های خودکامه ی کمونیستی رابرجسته وپخش می کرد.دستاوردهای آن گونه تبلیغات به این خاطرسازنده بود که به سخن مشهور:"خدادهکده رابدون دوارباب نکند"،درسیاست های دوطرفه به سودنادارهادریک طرف وآزادی خواهان درطرف دیگرتمام می شد.اما،بابرآمدن رونالدریگان ومارگریت تاچردرامریکاوبریتانیاکه هردوازلیبرال دموکرات های سوگندخورده بودند،این اندیشه درغرب تشویق شد که اثرگذاریی دولت تاکه امکان داردبایدکوچک کرده شود؛بی خبرازاین که،هراندازه نقش دولت کوچک کرده شود،کمپانی هاوشرکت های سرمایه سالارآن رادرخدمت گرفته توده هابویژه کم درآمدهاراازپای درمی آورند. طوری که پیش بینی می شد،باازمیدان بیرون شدن کمونیسم روسی،لیبرال دموکراسی خودراپیروزفکرکرده، هم اندیشه ی جهانی سازی راکه چیزی جزچاپیدن ملت های پس مانده توسط شرکت هانمی باشدراتشویق کرد؛وهمچنان، به فاصله میان سویه ی زند گی ناداران وسرمایداران افزودکه نتیجه ی آن بحران اقتصادی سال2008می باشد که تاکنون مهارنشده وچندین کشوراروپای ازجمله:یونان،پرتگال،ایتالیا،اسپانیاوایرلندجنوبی رادرلبه ی پرتگاه کشانیده است.یکی ازدستاوردهای فروپاشی کمونیسم روسی وخیال پردازیی اندیشه لیبرالی نومحافظه کاران زیررهبریی رونالدریگان این بود که محافظه کاران برسیاست جهان غرب مسلط وچپ هابسیارموقعیت ناتوان یادربحران ایدئولوژیک قرارگرفتند.درسوی دیگری جناح چپ، یعنی چین،چنان تمایل به سرمایداری دولتی وتولیدانبوه ومصرف انبوه بالاگرفت که کمونیسم مائوئیستی رادرگودال سرمایداری چینی دفن کرد. دراین بازارآشفته وبحرانزابرای ایدئولوژیی چپ،یک نقطه ازجهان یعنی امریکای لاتین تجربه ی موفقانه ی راپیش کش کرد که ازهرنگاه تازه می نمودوآن این بود که کمونیست ها،ملی گرایان،روشنفکران طبقه ی درمیانی،چریک های تفنگ بدست مارکسیست که سال های علیه دیکتاتوران نظامی وابسته به امریکامبارزه کرده بودند،وسران کلیساهادرمنطقه که الهیات رهای بخش راباتفسیرنوازدین مسیح یاباانسانی کردن مسیحیت درپیش گرفته بودند،همه دست بدست هم داده یک سوسیالیسم دموکراتیک وانسانی شده رابه میان آوردند که دستاوردآن موفقیت کشورهای نیم کره ی غربی وبدورماندن ازبحران اقتصادی وبی نیازی از بانک جهانی وصندوق بین المللی پول می باشد. درحالی که کمونیسم چینی منحط وزراندوزشده وباایده های مارکس وانگلس، حتامائوزیتنگ خداحافظی کرده است،وروسیه به حیث میراث خواراتحادشوروی درحال ترمیم کردن شکست هاوغلط کاری هایی گذشته ی خد واداره سازی به شیوه ی پتربزرگ درراستای بازگردانی عظمت روسیه ی بزرگتر زیررهبری ولادی میرپوتین می باشد،وامریکازیررهبریی اوبامانیزدرحال تلافی کردن غلطی های ناروای جارج بوش می باشد،اروپاآب وهوای دیگری پیدامی کند.بطورنمونه،هفته ی گذشت،درانتخابات شوراهای محلی بریتانیا،حزب محافظه کاریاحزب حاکم ومتحدائتلافی اش حزب لیبرال دموکرات دربرابرحزب کارگرشکست رسواخیزی خوردند،وروزیکشنبه6ماه مه-17ماه ثور،سه انتخابات،یکی ریاست جمهوری درفرانسه،پارلمانی دریونان وسوریه برگزارشد.ازسوریه بدین خاطرنام برده شد که دراین کشورشوربخت هم که حزب حاکم بعث برای مدت40سال بصورت امنیتی وخودسرانه فرمان روایی کرده است،مدعی سوسیالیسم می باشد.چون دراین نوشته سخن ازچپ وپیروزیی سوسیالیست هادرفرانسه درمیان است،ایجاب می کرد که تماسی هم باانتخابات ننگین سوسیالیسم سوری گرفته شود.انتخاباتی که مخالفان حکومت دمشق آن راسرزنش ودسیسه ی ارزیابی کردندکه تنهامنافع حزب جلادحاکم رادرشرایط جنگی کنونی تامین می کند. ازآنجاکه محافظه کاران اروپایی ازفروپاشی کمونیسم روسی درسال1991تاکنون به گونه ی خودکامانه ی یکه تازی کرده اند،وچپ هادرحال غم وافسوس درباتلاق بحران ایدئولوژیکی خود دست وپامی زدند،پیروزیی حزب سوسیالیست فرانسه به رهبریی فرانسواهولاندبرنکولازسرکوزی رقیب محافظه کارش،ممکن است جرقه ی امیدرادرتمام چپ های اروپایی وغیراروپایی بدمد.سرکوزی درمدت پنج سال حکومت خودبرفرانسه، سنت تمام رهبران چپ وراست فرانسه راکه دوری ازامریکاوانتقادازسیاست جهانی آن بود،شکسته، برخلاف معمول یک سیاست نزدیکی باامریکاآن هم نزدیکی باجورج بومنفورترین رئیس جمهورامریکاومنفورترین سیاست مداربرروی زمین رادرپیش گرفته بود. نویسنده که تبلیغات فرانسواهولاندراازطریق رسانه هاپی گرفته بود،مهمترین پرسمان های مطرح شده توسط اواین هابودند:پایان دان به سیاست مشقت مالی،بازخوانی موقعیت فرانسه دراتحادیه ی مالی اروپا،اشتغالزایی وکاهش بیکاری،افزایش70درصدی مالیه ی سرمایداران وشرکت های بزرگ مالی ،تامین برابریی همه ی فرانسوی هاونگرش نوبه جهان.نگاه دقیق به ماهیت سخن های نامبرده،شکی باقی نمی گذارد که رهبرحزب سوسیالست ورئیس جمهورفرانسه که هفته ی آینده کارخودرادرکاخ الیزه آغازمی کند،به بسیاری ارزش های انگشت گذاشته است که خواسته ی همه ی چپ هاچه کمونیست وچه سوسیالیست می باشد.طرفه این که،رئیس جمهورسوسیالیست فرانسه درزمانی این گونه پرسمان هاراپیش کش کرده است که اروپابویژه فرانسه افزون بربحران اقتصادی،ازبرآمدن نژادپرستی واسلام هراسی وکاربردبرخوردهای تبعیض آمیزبامسلمان هادررنج می باشد.این رنج که روبه فزونی داد،بیشترازدیگرکشورهای اروپایی، فرانسه رابه این خاطرتکان می دهد که بیشترین شمارمسلمان هارادرخود دارد. باتوجه به گفته های بالا،به صراحت می توان گفت که رئیس جمهورفرانسه یک ماموریت بسیاردشواری رابدوش گرفته است؛ماموریتی که پیروزی درآن، دربخش اقتصادی چپ هارادرسراسرجهان؛ ونفی تبعیض، مسلمان هارادراروپاوجهان اسلام ازاوخورسندخواهدساخت.اگررئیس جمهورسوسیالیست فرانسه دقت نماید که چه گفته وبدرستی به سخن های خودجامه ی کاری بپوشاند،بدون شک،همه ی چپ هاومسلمان هارادرسراسرجهان خوشحال وتبعیض طلبان راناخورسندخواهد کرد.بااین که پیروزیی حزب سوسیالیست فرانسه ورسیدن رهبرآن به مقام ریاست جمهوری همه ی چپ هاراامیدوارمی کند،ازاین حقیقت نمی توان چشم پوشید که تئوری هاونظریه هاودید گاه های دیروزین چپ شکست خورده است.ازاین رو،ایجاب می کند که چپ هابه یک بازنگری ایدئولوژیکی دست بیازند.چراکه درغیرآن نمی توانندآینده ی روشن تری داشته باشند. درگذشته،چپ هافکرمی کردند که حزب شان برجسته و خودشان فرهیخته می باشندوایدئولوژی شان هم ایدئولوژیی ترازنوین می باشد؛بی خبرازاین که،لنین،استالین،مائوزیتنگ،پل پت،رابرت موگابه،تره کی،امین،کارمل،نجیب الله،علی ناصرمحمد،هایلاماریام و...که این پسینی ها همگی جوجه استالین های بیش نبودند،تاآخرین سرحدعلیه بشریت جنگیده اندوچنان سوسیالیسم وکمونیسم راباآزادی ستیزی ودین سوزی لجن مال کرده اند که دیگرکسی علاقمندی به چنان چپ وچنان ایدئولوژیی نشان نخواهد داد.این تنهاکمونیست هایی قصاب منش نامبرده نبودند که به تابوت آزادی وکرامت انسانی میخ کوفتند،بنیادگرایان مسیحی به رهبریی جورج بوش وتونی بلیر،وبنیادگرایان مسلمان به رهبریی خامنه ی،مجاهدان وطالبان افغان وپاکستانی و...هم به نمایند گی ازاسلام قابل فهم برای خودشان به تابوت آزای وعدالت میخ زده اند! دربالا،ازموفقیت های چشم گیرالهیات رهای بخش وکمونیسم وسوسیالیسم انسانی شده درامریکای لاتین یادآوری کردم.دستاوردی که مسلمان هاهم باایجادالهیات آزادی بخش اسلامی ودوری گزیدن ازحکومت های مفسدبنام اسلامی وسوسیالیست- سکولار که نمونه ی اسلامی آن ایران آخوندی، ونمونه ی سکولار- سوسیالیست آن سوریه زیررهبریی بشاراسد می باشد که هردوازروی منفعت جویی یافرصت طلبی درمبارزه علیه اسلام ،انسانیت،آزادی وبرابری باهم متحدهم شده اند، می باشد.ازاین که،کمونیسم وسوسیالیسم روسی نابودشده است ،وکمونیسم چینی هم غرق درسرمایداریی دولتی می باشد،وکمونیسم کوبایی هم تنهاموفقیتش زنده ماندن دربرابرهجمونی امریکای باشد،وبنیادگرایی اسلامی هم بازدهی خوبی نداشته وسرمایداری غربی هم دربحران بی پایان گیرافتاده است؛ایجاب می کند که همه به بازنگری دست بزنند.این بازنگری چگونه بایدصورت بگیرد،برداشتن گام هایی کارشناسانه رامی طلبد.درماه سیپتامبرسال2011که جنبش ما"90درصدهستیم"پابه میدان کارزارگذاشت،در بیرق یک دسته از خیزش گران این شعارنوشته شده بود:"درجهان برای رفع نیازمندی های همه امکانات وجود دارد،امابرای رفع حرص وآزهمه نه"! اگربه شعارنامبرده بادقت نگریسته شودوبه آن عمل کرده شود،جهان غیرازاین خواهدشد که اکنون هست.به سخن دیگر،بازنگری درهمه اندیشه هاچه چپ شکست خورده،چه لیبرال دموکراسی- امریکایی شکست خورده، وچه بنیادگرایی اسلامی شکست خورده،مهارکردن حرص وآزوبکارانداختن امکانات موجود درزمین درجهت رفع نیازهایی انسانی رامی طلبد.طوری که تجربه شد،کمونیسم ازبرابری سخن گفت وعلیه آزادی رزمید،لیبرال دموکراسی ازآزادی سخن گفت وعلیه برابری رزمید،وبنیادگرای ازآزادی وبرابری سخن گفت وعلیه هردورزمید؛بنابراین، گفته می توانم که آزادی وبرابری بزرگترین قربانی ایدئولوژی های مدعی ازسده ی بیستم تاکنون می باشد.ازاین رو،بازنگری چه درجناح چپ وچه درجناح دموکراسی لیبرال وچه جناح مذهبی هاایجاب می کند که این اصل بادل وجان پذیرفته شود که نیاز فوریی انسان ها"آزادی وعدالت" می باشدوصادقانه به هردوبهاداده شود.درغیرآن،بازهم تجربه ی تلخ گذشته تکراروبجای آزادی وعدالت، ستمگری وبهره کشی انسان ازانسان زیرنام وشعاردیگری ادامه وبیشترازدیروزبحرانزایی می کند.زمانی رُزالوکزامبورگ کمونیست آلمانی که توسط آدولف هتلرکشته شد،گفته بود که:"یاسوسیالیسم یابربریت"،وگرامشی فیلسوف مارکسیست ایتالوی گفته بود که:"گفتمان عدالت راپیامبران پیش کش کرده اند."بادرنظرداشت هردودید گاه نامبرده،لازم است که سوسیالیست های واقعی ودین باوران واقعی دست بدست هم داده برای تحقق آزادی وبرابری درجهان مبارزه نمایند.

Wednesday, 2 May 2012

نظامی های پاکستانی می خواهندنقش غول فرانکنشتاین راعلیه امریکادرافغانستان بازی کنند

ابراهیم ورسجی 13-2-1391 برداشت نویسنده ازمطالعه ی سیاست وروابط بین المللی این است که قدرت های بزرگ بسیارواقع بین ترازقدرت های درمیانی وکوچک می باشند.برای هم بهتراین مسئله،لازم است نگاهی به بازی کشورهای بزرگ وکشورهای پیرامونی دردوره ی جنگ سردکه بزرگان سیاست دررقابت باهمی به یارومد د کارنیازداشتند،انداخته شود.دراوج جنگ سرد،امریکاوشوروی مصروف همراه کردن چین وهند درمسیرموردنظرخود بودند.امارخ دادهادرروابط بیرونی هردوطرف ثابت کردکه چین ازمسکودوری گزیدوهندبالاس زدن دررهبریی جنبش غیرمتعهدهاگوشه ی چشم مهربانانه ی به مسکوپیداکرد.گرایشی که سبب شد،درسال1962موردتنبیه مائوزیتنگ رهبرچین واقع شود.زمانی که ازمائوپرسان شد که چرابه توهین جوهرلال نهروپرداخت؟درپاسخ گفته بود که هم باجهان استعمارزده کله شورمیدهدوهم گوشه ی چشم سازشکارانه ی به سوی قدرت های بزرگ دارد.اما،زمانی که دردوره ی پسامائوزیتنگی،دینگ شیائوپنگ بخاطرماجراجویی شوروی درافغانستان،درکنارریگان لاس زدن راآغازکرد،واضح شد که واقع گرایی درسیاست همواره برآرمان گرای های ایدئولوژیک می چربد.مسئله ی که سیاست مداران ونظامی های پاکستانی ازدرک آن تاکنون ناتوان می باشند. بهرصورت،این که تاچه اندازه دردوره ی جنگ سرد،کشورهای کوچک توسط کشورهای بزرگ وبرعکس استعمال شده اند،دیگرقصه ی پارینه می نماید.چراکه دیگرگونی هادرمحیط جهانی، گونه ی استعمال شدن هاوبهره برداری های کشورهای بزرگ ودرمیانی وکوچک ازیک دیگررانیزدیگرگون ساخته است.ازآنجاکه دردوره ی جنگ سرد،قدرت های بزرگ برای بکاراندازی کشورهای کوچک ودرمیانی به کودتاهای نظامی درجهت برکنارکردن طرفداران غیروفادارنیازداشتند،بیشترین حکومت های مزدورقدرت های بزرگ رادرپیرامونی ها،نظامی هادرپس کودتای خونین وکمترخونین، شکل داند.درامریکای لاتین که حکومت های نظامی چانته بردارامریکای شمالی بودند،درشرایط پس ازجنگ سرد،رهبران الهیات رهایی بخش،چریک های ملی گراومبارزمارکسیست وروشنفکران شهری برخاسته ازطبقه ی متوسط، دست بدست هم داده باسرنگونی رژیم های کودتای وعفو نظامی های خودسر،حکومت های دموکراتیک سوسیالیستی انسان گراراروی کارآوردند که نتیجه ی آن توسعه ی موفق اقتصادی وسیاسی می باشد. بدبختانه،این موضوع درکشورهای مسلمان معادله ی معکوس رامی پیماید که عامل آن رادربهره برداری نارواازدین،نزاع های درونی وبیرونی،نزاع عرب هاواسرائیل،مسئله ی نفت،دشمنی پاکستان باهندو...بایدسراغ کرد.افزون برعامل های نامبرده،ایدئولوژیک ماندن بسیاری رژیم هاوسیاست هانگذاشتند که مسلمان هاراه کشورهای امریکای لاتین رابروند.به سخن دیگر،مسلمان ها هم به یک الهیات رهای بخش نیازدارندتادین ازخدمت کاری نظامی هاوحکومت های فاسدبیرون ودرخدمت خود قراربدهند.مسئله ی که بیشترازدیگرکشورهای مسلمان،درپاکستان وافغانستان نیازبرآن احساس می شود.بااین که بسیاری کشورهابویژه کشورهای مسلمان به گونه های رنگارنگی لاس زنی باقدرت های بزرگ کرده اند،امابایدنگریست که تندروی وافزون خواهی درکدام بخش شده است که تلافی کردن آن دشوارمی نماید. تجربه نشان میدهد که قدرت های بزرگ وکشورهای پیشرفته آماده بودندومی باشند که برای کاهش رنج های کشورهای پس مانده کمک های توسعه ی نمایند،اماکمک قدرت های بزرگ برای تامین بلندپروازی های کشورهای درمیانی یاکوچک مسئله ی می باشد که تااندازه ی بسیاری بزرگان سیاست جهان ازآن طفره رفته ومی روند.بطورنمونه،حکومت افغانستان دردوره ی پادشاهی وجمهوری تمناداشت که اتحادشوروی درتجزیه ی پاکستان وایجادافغانستان بزرگتربه کمک آن بشتابد.زمانی که دردوره ی جمهوریت(1973-1978)،مسکورادرزمین بی علاقه یافت،چرخش به سوی امریکاتبارزدادکه نتیجه اش نابودی جمهوریت وبالاکشیدن جمهوریت دموکراتیک واوضاع کنونی می باشد.رفتارپاکستان نیزدرده سال اخیردررابطه باحضورامریکادرافغانستان نشان میدهد که این کشوردرزیرسایه ی سیاست های تحمیل شده توسط نظامیانش راهی رامی رود که حکومت های شکست خورده ونابودشده ی افغانستان رفته اند. به طورنمونه،پاکستان اززمان پیدایشش در سال1947تاسال2001به حیث یک نوکرگوش به فرمان امریکاوانگلیس عمل کرده بودوازاین طریق توانسته بود که افغانستان راتباه وهندرادرمخمصه قراربدهد.اما،رخدادیازدهم سیپتامبر2001که درظاهریادرواقع ازافغانستانِ زیراداره ی طالبانِ آی اِس آیی راه اندازی شده بود،ایجاب این رامی کرد که پاکستانی هابادرک واقع بینانه ی شرایط نوین جهانی ومنطقه ی درفتاروبرخورد گذشته ی خودبویژه درپرورش تروریسم وتندروی وصادرکردن آن به هندوافغانستان بازنگری وراه برون رفت خودوافغانستان راازبن بست کنونی جویامی شد.پاکستان که کفتارگونه به لاشخوری عادی شده بودوبیشترین لاش هاراازماجراجوی شوروی درسال1978 وپس لرزه های برخاسته ازآن تاسال2001،ازبحران سازی ومجاهد- طالب- تروریست پروری درافغانستان فراچنگ کرده بود،نمی توانست که به عادت به مرگ لاشخوری، آن هم باویرانگری درهمسایه ها،بویژه درافغانستان پایان بخشد. باوجودادامه ی عادت لاشخورانه،پاکستان هرگزاین گونه نه اندیشید که افغانستان پسا2001باافغانستان پیش ازآن دیگرگونی های پذیرفته است که ماندن درگذشته،آن رادرتنگناقرارمیدهد.برداشت پاکستانی هاازلشکرکشی جورج بوش به افغانستان به بهانه ی براندازی طالبان وتروریسم القاعده ی این بود که امریکابرای بلند مدت درافغانستان نمی ماند.ازاین رو،باید طالبان رابه حیث یک سرمایه ی ذخیره ی بازسازی ونگذاشت که رژیم امریکای پسا2001درکابل به ثبات برسد.زمانی رژیم کابل قوام نپذیرفت وامریکااین کشورراترک کرد،زمینه باردیگربرای نظامی های پاکستان مساعد می شود که رژیم درخورمنافع خودرادرکابل مستقروبه مصاف هند درحل منازعه ی کشمیربرود.زمانی که امریکابه اشغال عراق پرداخت،نظامی های پاکستانی متیقن شدند که این کشوراهمیت بسیاری به افغانستان قایل نیست.ازاین رو،نظامی هاطالبان رابازسازی،راه اندازی وبرای تقویت پشت جبهه ی آن هاطالبان پاکستانی راهم واردمعرکه کردند. اگرنظامی های پاکستانی،به واردشدن بارک حسین اوبامابه کاخ سفیدوتاکیداوبربیرون کردن قوت های امریکایی ازعراق وافزایش آن درافغانستان،توجه می کردند،درمی یافتند که امریکامانندسال1989،افغانستان رابرای آن هانمی سپاردو دچارغلطی نمی شدند.بهرحال،رفتارپاکستان درتروریسم پروری وصادرکردن آن به افغانستان وکشتن سربازان امریکای وغربی نشان میدهد که این کشورتمام ورق های خودرابازی کرده واخیرین ورق برایش بازی فرانکنشتاینی علیه امریکادرافغانستان می باشد.پس ازبازسازیی طالبان افغانی وایجادطالبان پاکستانی درشرق خط دیورندوبالاگرفتن عملیات تروریستی درافغانستان بارهاسخن گویان حکومت کابل به امریکای های گفتند که مراکزتروریسم درآن سوی مرزمی باشدنه این سوکه شمامصروف می باشید.اگرمی خواهید به تروریسم پایان داده شودوافغانستان به ثبات برسد،به مرکزهای ترویسم پروری دربیرون مرزهای افغانستان پایان بدهید!مسئله ی که توسط امریکای هاکمتراهمیت داده شد؛وافزون برآن،به پاکستانی هاکمک های بسیاری هم کردندوازهمان کمک هابود که پاکستان توانست طالبان خودوطالبان افغان رامتحدانه علیه کابل وواشنگتن راه اندازی کند. نگاهی به پیشینه ی کارکردجنایت کارانه ی ارتش پاکستان علیه مردم بنگله دیش/پاکستان شرقی دیروزکه درآن درسال1971،نظامیان پنجابی سه ملیون بنگالی راکشتند،نشان میدهد که این ارتش ماجراجووقاتل ازهیچ جنایتی علیه بشریت دست بردارنیست.وقتی این ارتش،سه ملیون بنگالی رادرپاکستان شرقی کشت،حق دارد بهرجنایتی درافغانستان هم دست بزند.البته بااین تفاوت که، این باردرافغانستان به شمول جنایت علیه افغان هابه جنایت علیه امریکای هاهم دست می زند.پس ازرخ دادفاجعه بارپاکستان شرقی که درآن سه ملیون مسلمان بنگالی توسط نظامی های پاکستانی غربی کشته شدندوسبب مهاجرت ده ملیون نفربه بنگال غربی شدتاخانم اندیراگاندی نخست وزیرفقیدهندامرمداخله ی نظامی برای نجات بنگالی های مسلمان بدست برادران مسلمان شان راصادرکردودرنتیجه صدهزارنظامی پاکستان تسلیم ارتش هندشدند؛درواقع،ارتش جنایت کارپاکستان مرده بود.اما،فاجعه آفرینی مسکودرافغانستان سبب شد که امریکاارتش پاکستان رادوباره زنده نماید.شایدامریکای هانمی دانستند که نظامی های پاکستان همان خیانتی راکه اول به مردم خود درپاکستان شرقی کردند،ودوم به افغان هاکردند،درگام سوم، به امریکای ها می کنند.کمک های بی شمارامریکابه ارتش پاکستان که باکاربردآن مردم خودرااسیرنظامی گری وسیاست تخیلی مبارزه علیه هند کرده است،ثابت می کند که امریکادراین منطقه برای خودوافغانستان فرانكنشتاین ساخته است.فشرده ی داستان علمی- تخیلی فرانکنشتاین .... این است كه یك شیمیست ( كیمیاگر ) انگلیسی به دنبال كشف ماده‌ای بود كه به یك مرد عادی بدهد و او به یك غول تبدیل شود و سپس دارویی بدهد كه به حال عادی برگردد. او در این كار خود موفق شد. دارویی ساخت كه به همراه مستخدم آزمایشگاه به بانك می‌رفت و آن را به او می‌داد و او می‌خورد و به یك غول فرمان‌بر و مطیع ارباب تبدیل می‌شد و به دستور ارباب بانك را می‌چاپید، رقبا را می‌كشت و هركارکه لازم بود انجام می‌داد و سپس قرص دوم را می‌داد و می‌خورد و غول به شكل عادی بر می‌گشت. اسكاتلندیارد(سازمان جاسوسی انگلیس) مبهوت كه این چه پدیده‌ای است كه در وسط شهر لندن غولی پیدا می‌شود و جنایت می‌كند. دزدی و قتل و سپس ناپدید می‌شود. كیمیاگر توانست رقبا و حریفان را از سر راه بردارد. ثروت خوبی به چنگ آورد. اما در یك نوبت غول حاضر نشد قرص دوم را بخورد و به حال عادی برگردد. كیمیاگر را كشت، آزمایشگاه را آتش زد و خود در میان آتش سوخت. (1) روابط پرتنش کنونی امریکاوپاکستان وصادرات تروریستی پاکستان به افغانستان برای زیانمندساختن افغان هاوبه ناکامی کشاندن سیاست افغانی امریکادرافغانستان ومنطقه ،نشان میدهد که واشنگتن دراین بخش ازجهان بافرانکنشتانی روبرومی باشد که خودساخته بودتاکمونیسم رابکوبدوپس ازعقب نشینی شوروی ازافغانستان فرانکنشتاین راباین خاطرتحمل کرد که این غول بارفتاراسلام مدارانه ی خود می تواند بدنامی بزرگی برایی خودو دین اسلام بویژه دومی بیافریند که پس ازکمونیسم روسی می تواندبرای غرب دردسرایجادنماید.این یک واقعیت است که امریکادرنقش کیمیاگرانگلیسی وفرانکنشتانش دربراندازی شوروری وویران کردن افغانستان بازیی بسیارخوبی کرد؛اما،اکنون که خودش باغول خودساخته اش مواجه می باشد وتابلیتش هم که به گونه ی کمک های فراوان مالی ونظامی به شکم غول واریزمی شد بی اثرشده وبجای فرمان بری به یک وسیله ی بزرگ زیان رسانی به خودش مبدل شده است؛بایدانتظارکرد که غول سازدرافغانستان، تابلیت دیگری رابرای ازپادرآوردن غول عرضه می کند،یااین که موقع میدهدتاغول به غولی گری وتروریست پروری ادامه بدهد. دراین شک وتردیدی نیست که امریکابرای ازپادرآوردن غول خودساخته اش تابلیت های کشنده فراوان دارد،اما،ازاین که تاکنون آخرین تابلیت رابه غول نداده است،پرسش برانگیزمی نماید!غول فرانکنشتاین،پس ازآنکه ناتوسربازانش رادرماه نومبر2011-قوس1390خورشیدی،درسلاله درمومندبمباردو24سربازراکشت،به قطع مسیرتدارکاتی غرب پرداخت تااهمیت خودرادوباره به نمایش بگذاردوتاکیدهم کرد که کیمیاگرازغول دست ساختش پوزش خواهی هم نماید!دراین راستا،روزچهارشنبه25ماه آوریل- 6ثور،مارک گروسمن نماینده ی امریکادرامورافغانستان وپاکستان وارداسلام آبادشد؛ودرعین روز،سیاست مداران وفرماندهان ارتش پاکستان به کنکاش پرداختند تادررابطه با بازسازیی روابط خودباامریکاوازسرگیری گفتگوهای صلح میان حکومت کابل وطالبان رای زنی نمایند.درعین زمان، این خبرنیزپخش شد که معاونان وزیران خارجه ی افغانستان وپاکستان وگراسمن مسئله ی ازسرگیری مذاکره باطالبان راروزپنجشنبه26آوریل-7ثور،دراسلام آبادموردبررسی قرارمیدهند.طوری که رسانه هاگزارش دادند،درزمینه پیشرفتی صورت نگرفت وتنهابه یک اعلامیه بسنده شد که درآن آمده بود:"کمیسیونی ترتیب شودتامسئله راپی گیری نماید؛همچنان،این گونه توافق شد که به آن شمارطالبانی که می خواهندبه پروسه ی صلح بپیوندندمسیرامن فراهم کرده شود."احمدرشیدنویسنده ی پاکستانی که دوماه پیش کتاب خودرازیرعنوان"پاکستان درلبه ی پرتگاه"به نشررساند،درآن کتاب می نویسد که:"طالبان ازجنگ خسته شده اندومی خواهند در مذاکرات صلح شامل شوند،اما،آی اِس آی باین رفتارطالبان رضایت نداردودرگذشته شماری ازطالبانِ متمایل به مذاکره رازندانی کرده وگروه حقانی راتقویت کرده است تاگرایش مذاکره جویانه ی طالبان رابی اثرنماید." طوری که رسانه هاازنتیجه ی سفرمارک گراسمن که روزجمعه27آوریل-8ثور پاکستان رابه قصدواشنگتن ترک گفت،گزارش دادند، گفتگوهای اوباغول مفیدنبوده است.باین دلیل که، غول دربهای غولی گری خود دوچیزازامریکامی خواهد:"نخست،پوزش خواهی بخاطربمباردسلاله.دوم،قطع کاربرد درونز/هواپیماهای بی سرنشین درمنطقه ی قبایلی پاکستان."هم زمان باسفرمارک گراسمن به پاکستان،این خبرنیزدررسانه های غربی- پاکستانی- هندی پخش شد که سناتورجان کیری رئیس کمیته ی روابط خارجی مجلس سنای امریکاکه درآن روزها درکابل بود،نامه پوزش خواهانه ی بارک اوبامارئیس جمهورامریکاراتحویل غول فرانکنشتاین میدهد،مسئله ی که تانوشتن این مقال جامه ی کاری به تن نکرده است.این که پشت صحنه ی روابط کیمیاگروغولش چه گذشته وچه درحال گذشتن می باشد،زمان گیرمی باشد،امابمبارد درونزدرروزیکشنبه درشهرمیرانشاه مرکزوزیرستان شمالی وتاکیدجان برینان مشاوربارک اوبامادرامرمبارزه باتروریسم برادامه ی کاربرد درونزوموثریت آن درمهارتروریستان وتوجیه اخلاقی وجوازآن درقانون بین المللی درروزدشنبه30ماه آوریل-11ماه ثور،سخن ازخلیج کلان میان کیمیاگروغول سرکشش دارد. طرفه این که،این همه رفت وآمدهاوزدوبندهای پنهان وآشکارمیان امریکاوغول فرانکنشتاینی اش، باسالگشت قتل بن لادن سردسته ی باند القاعده دریک سال پیش درخانه ی امنِ آی اِس آی درشهرایبت آباد در40کیلومتری اسلام آبادهمزمان شده است.ازپیش روشن شده بودکه بارک اوبامامی کوشدمسئله ی قتل بن لادن رابه یک موضوع اثرگذار درمبارزه ی انتخاباتی خودمبدل نماید.طوری که دیده می شود،بارک اوباماافزون بربهره داری ازمسئله ی نامبرده درمبارزه ی انتخاباتی خود که باعث انتقادمیت رامنی رقیب جمهوری خواهش شده است؛ازعین موضوع ،غرض وارد کردن فشاربرپاکستان نیزبهره برداری کرد.بطورنمونه،اوبامادرشبانگاه روزسه شنبه اول ماه مه- 12ثور،درهمان لحظه ی که اودرسال گذشته فرمان قتل بن لادن راصادرکرده بود،طی یک سفرازپیش اعلام نشده وارد میدان هوای بگرام درشمال کابل شده پس ازلحظه ی به وسیله ی یک چرخ بال نظامی به کاخ ریاست جمهوری افغانستان رسیده با امضای معاهده ی استراتژیک میان امریکاوافغانستان،به همه شک وتردیدهانسبت به چگونگی مناسبات دوجانبه پس ازسال2014پایان داد. باتوجه به بی اثرشدن تابلیت قبلی به غول یاخود داری غولی ازبلعیدن دوباره ی آن،تدابیری دیگری لازم بود ،که امضای معاهده ی استراتژیک بهترین آن می باشد.اوباماباامضای معاهده ی استراتژیک باکابل به غول فرانکنشتاین فهماند که ما:"اینجابرای ده سال می مانیم"،تاغول سرکش راسرعقل بیاورد.پس ازامضای معاهده،بارک اوباماازمیدان هوای بگرام به مردم امریکاسخن رانی کردودرسخن رانی خود که آن رادرسایت"نیویارک تایمز"خواندم:گفت که:"القاعده درحال شکست وصبح نودرحال دمیدن است ومن روشنای آن رامی بینم.درپایان تابستان سال جاری، 23هزارسربازامریکایی ارافغانستان به خانه های خودبرمی گردندومابه حمایت افغانستان برای ده سال پس از2014ادامه میدهیم.ودرفرازی ازسخنان خودتاکید کرد که مابرای تامین صلح درجنوب آسیابرنامه داریم وبه پاکستان می گویم که مابه چیزی غیرازپایان دادن بهشت امن تروریستان درآن سوی مرزچشم نداریم.درافغانستان پایگاه دائمی ایجادنمی کنیم.همه ی انسان هابرابراندوسزاوارند که آزادزند گی نمایند.پس ازاین،افغانستان وامریکابه حیث دوکشورآزادوبرابر باهم بامسایل برخورد می نمایند." پی نویس: 1- نامه دکتریزدی به حجتی کرمانی،آقای خامنه ای به دقیقه90برای سرکشیدن جام زهررسیده WWW.PYKNET.NET/1391/11ORDIBEHESHT/10/PA

Tuesday, 1 May 2012