ابراهیم ورسجی
(6)
فروپاشی امپراتوریی استبدادی-کمونیستی شوروی وپس ازآن،دموکراسی مآبی ی لیبرال دموکراسی ی امریکایی وتاکیددروغین آن به گسترش حقوق بشردرجهان،بسیاری رژیم هایی مستبدتک حزبی- تک قبیلگی – تک نژادی وبنیادگرای جهان سوم بویژه دنیایی اسلام رانگران ساخته بودکه گویی درلبه ی پرتگاه نیستی نشسته اند.ازآنجاکه استبداد،چه قبیلگی وچه نژادگراوچه بنیادگراسخت جان وباتاریخ وفرهنگ کشورهایی مسلمان عجین ودرعین حال،فتنه گر،فرصت طلب ومنافق می باشد،بانیرنگ هایی پی درپی وبهانه سازی هاوازهمه مهم ترکمایی کردن حمایت استعماراقتصادیی غرب،تهدیدبرخاسته ازفروپاشی ی کمونیسم خودکامه ومطلق العنان راپشت سرگذاشت.زمانیکه ریاکاری ومذهب مداریی مستبدان باسودجویی هایی مالی-نفتی ی شرکت هایی تجاری وخطرساختگی تروریسم/هراس افگنی همراه شد،برایی دودهه ی دیگر،استدادسیاه وتباه کارحاکم برمسلمان ها،بیمه گردید.این بیمه شدن خودکامگی اگرچه درظاهرپایدار به نظرمی رسید،اماموجی سهمگینی بنام انقلاب اطلاعاتی- رسانه ی زیرنام جهانی سازیی پابه میدان گذاشت که بیشترازخطرهایی پیشین،فرسایشی ونابودکننده ثابت شد.به سخن دیگر،این مقوله ی سیاسی که"سیاست مداران درکاخ های شیشه ی زندگی می کنند"بابرجستگی، ارزشمندیی خودرابه نمایش کذاشت.یعنی،دردهکده ی هرچه بیشترروبه جهانی شدن،ابزارهایی رسانه ی دیداری- شنیداری،سیاست مداران رالخت وبرهنه ساخته است که دیگرچاره ی جزتن دادن به خواسته های مردم،برای آن هاباقی نمانده است.
بدبختانه،سیاست مداران کشورهای اسلامی بخاطرخواب بردگی وفرورفتن نشه گونه درخُم خانه ی استبدادکه خودراجاویدانه خیال می کردند،نتوانستندازخواب خرگوشی بیدارشوندوحق داشتندکه ازچنان خوابی بیدارنشوند.چراکه ملت هاودرواقع توده های زیرفرمان خودراچنان درخوابی کرخت وغفلت فروبرده بودندکه فکرنمی کردندآن هاازغاراصحاب کهف بیداروبر خیزند.ازخوب یابدحادثه،به سخن حافظ:نفس بادصبامشک فشان خواهدشد----عالم پیردیگرباره جوان خواهدشد.ناگهان بهارعربی درقالب خیزش های ریشه کن کننده ی استبدادقبیلگی- ملی نماوبنیادگرایانه،درمهد/گهواره ی خشن ترین استبدادهایی خون آشام قبیلگی- نژادی ومذهبی،یعنی جهان عرب قدبرافراشت.اگر مستبدین دقت می کردند،می فهمیدندکه باامضا وکاربردمنشورجهانی ی حقوق بشر،برای خودهم آینده ی روشن وهم آینده ی تاریک وغمباربرگزیده اند.باین معناکه اگربارزش منشورنامبرده پی برده وبه آن عمل می کردند،امروزازآزمایش جان فرسایی تاریخ پیروزبیرون درمی آمدند.اهمیت دادن وبکاربستن منشورجهانی حقوق بشردرجامعه های قبیلگی وچندقومی ازگونه ی کشورها ی مسلمان،دونتیجه رافراچنگ مسلمان هامی کرد:نخست،بادامن زدن به آزادی وگردش اندیشه های نودرجامعه ی اسلامی،متون دینی ازنوتفسیروفقه باکنارآمدن باقرآن، راه رابرای رشدعلم های حقوق وسیاست بازمی کرد.دوم،گردش اندیشه های نو،ذهنیت قبیلگی رادیگرگون، ودرگام اول، به ذهنیت قومی ودوم به ذهنیت ملی درراستایی برآمدن ملت- کشورمدرن راه رابازمی کر د.دیگرگونی که اجازه نمی دادمسلمان هابارخ دادهایی ازنوع افغانستان- صومالی- لیبی – پاکستان و...روبروشوند.
بهرصورت،جهانی شدن آگاهی وگردش پرشتاب اندیشه هادردهکده ی جهانی که پیش روداریم،بیشترازهرزمانی ساختارهایی قبیلگی-نژادی-ملی نماوبنیادگرایانه ی مذهبی ونژادی- فاشیستی رابه چالش گرفته است.چالش گریی که به هیچ صورت مانندخطرهایی برخاست از فروپاشی استبدادکمونیستی- روسی وتهدیدهای بزرگ جلوه داده شده ی بنیادگرایی وهراس افگنی نیست.درهردوخطرنامبرده،سیاست کاران باکمی دست کاریی برنامه هاوسیاست های خود توانستندباسد/بندسازی، بقایی رژیم های ازتپش وسازندگی افتاده ی خودرابرای مدتی هرچندکوتاه ضمانت نمایند.اما،درخطری برخاسته ازجهانی شدن اطلاعات وآگاهی که انحصاررسانه ی دولت های مستبدرادرهم شکسته است ودرمجموع؛بافراخنابخشیدن به گستره ی رسانه های آزاد،نیرویی روزافزون شناخت رنج،غم،بی عدالتی،پس ماندگی برخاسته ازستم وزورگویی فرمان روایان خودسر،ملت هایاتوده هاراازحالت خمودگی وکرختی بیرون ودرموضع عامل تعیین کننده وسرنوشت سازبالا کشیده است.رخ دادخوشایندبرای ملت وناخوشایندبرای مستبدین که راه بتاریخ سپردن آن هاراهموارکرده است.
رخ دادهای مصر،تونس وسرنوشت غمبارمستبدان آن هاوخیزش های جاری درلیبی،یمن،بحرین وسوریه نشان میدهندکه دیگردرجهان باشتاب باهم نزدیک شونده،جایگاهی برای خودکامه هانیست.خودکامه هاهم، زمانیکه آسیب پذیریی خودرامی بینند،نخست،دوگروه می شوند؛ودوم،دوگونه واکنش ازخودبروزمیدهند:نخست،گروهِ تباه کاراماتااندازه ی هوشمند.دوم،گروه خشن،بیدادگروتباه کارامافاقد هوشیاریی لازم.هوشمندی وتباه کاریی مستبدان به گونه ی مستقیم باشرایط اجتماعی- سیاسی وفرهنگی جامعه شان پیوندپیدامی کند.به سخن دیگر،اگرجامعه های زیرفرمان آن هامانندافغانستان ،لیبی ،یمن وسوریه حالت قبایلی داشته باشند،وسیاست درمحورفرقه وقبیله ی فرمان روادوربزند،فرصت طلبی وتباه کاریی رهبران وپیرامونی های آن هاکشورهای مربوطه رابه سویی جنگ داخلی می راند.شرایطی که درافغانستان مدت هاادامه دارد،ودرلیبی تازه آغازشده است.برعکس،اگرجامعه ازسطح آموزشی- فرهنگی-سیاسی واجتماعی بهتری برخوردارباشد؛می تواندسیاست مداران راباهزینه وتلفاتی کمتری ازمیدان بیرون می نماید،تجربه ی که درتونس ومصربه نمایش گذاشته شد.
باتوجه به آنچه گفته شد،درهردونوع جامعه،همسویی آگاهان وجامعه ی جهانی درصورتیکه استعمارگریی اقتصادیی قدرت مندان بیرونی، اصول راقربانی ی منافع اقتصادی- تجاری ننماید،آن گونه که بارهاکرده است؛امکان برتری یافتن برقبیله گرایی وبنیادگرایی وجلوگیری ازبازسازیی استبدادتوسط ساختارهایی ارتشی-امنیتی ی رژیم های متلاشی شده،میسرمی شود.بااین همه،دورویی ومنافقت سیاست مداران ورشکسته وضدمردمی درهردونوع جامعه پرسمانی نیست که ازکنارآن بتوان به آسانی گذشت.برای اینکه به فرصت طلبی،ریاکاری وعوام فریبی فرمان روان ستمگربهترپی برده شود،نگاهی به نیرنگ،تناقض گویی وشیطنت سردسته ی رژیم فرقه ی وضدمردمی کشورسوریه، ضروری می باشد.دراین کشورکه ازروزجمعه 18مارس2011-27حوت1389خورشیدی بانوشتن شعارهای ضددولتی توسط چندپسربچه ی ده ساله بردیوارهای شهر"درعا"وزندانی کردن آن هاتوسط پولیس واعتراض مادران شان علیه زندان بانان وتراشیدن سرمادران توسط امنیتی های خشن وضدانسانی رژیم،به گونه ی واکنش،نخست، بهارعربی دردرعاآغازوسپس درهمه ی کشورازجمله"دمشق"رو به شکوفایی نمود،چندین واکنش وبیانیه ی متناقض وچندپهلوبیرون داده شد.بطورنمونه،روزپنجشنبه24مارس2011-4-1-1390خورشیدی،بثینه شعبان،سخن گویی رژیم،سخن ازراه اندازیی اصلاحات،حق فعالیت آزادانه ی احزاب سیاسی ورهایی زندانی های سیاسی پس ازتظاهرات درشهر"درعا"،نخستین شهری که مردم درآن علیه بیداگریی رژیم مستبد،فاسدوفرقه ی دست به خیزش زده بودندرابه میان آورد.درآن سخن رانی بظاهراصلاح طلبانه،یادی ازپایان دادن به قانون فوق العاده که از1963میلادی باین سوبرسوریه حکم می راند،کرده نشد.
افزون براینکه از لغوآن قانون سیاه وننگین یادآوری نشد،درادامه ی تناقض گوی ها،ریاکاری های سیاسی وعوام فریبی های گذشته،بتاریخ نهم حمل،بشاراسد،اعضایی کابینه رامرخص ووعده ی تشکیل حکومت نورادادکه حکایت ازوخیم بودن اوضاع ودست زدن به تدابیرفوری وجلوگیری ازفروپاشی رامی کرد.ازپیش روشن است که همه رژیم هایی استبدادی وخودسر،بویژه رژیم خودکامه وفرقه ی سوریه،ظرفیت/ گنجایش تغییرواصلاحات موثررانداردونبایدداشته باشد.بدودلیل:نخست،این رژیم، فرقه ی وقبیلگی می باشدوبهترین علت فرقه ی بودن آن در کشورچندقومی وچندمذهبی سوریه،تقسیم موقعیت های مهم دولتی بجای شایستگی به پیوندقبیلگی می باشد.درسوریه،بشاراسد،رئیس جمهور،ماهراسدبرادرش گرداننده ی اول درارتش،پسرکاکایش رامی مخلوف اقتصادسوریه راکنترول ودرعین زمان روزنامه "الوطن"راهم دارامی باشد.حافظ مخلوف، دیگرپسرکاکایش سازمان هایی هراسناک پانزده گانه ی امنیتی رااداره می کند.ازاین رو،آوردن اصلاحات دررژیم آلیگارشی/چندسریی همراه بافسادسیاسی ومالی گسترده،سرکوب هایی بی رحمانه وقانون اضطراریی جاری از1963باین سو،کاری آسانی به نظرنمی رسد.چندروزپس ازگسترش خیزش های مردمی علیه رژیم خودسروفرقه ی- قبیلگی سوریه،وبیانیه ی سخن گوی دولت،بتاریخ28مارس8حمل 1390،بخش فارسی تارنمای"العربیه"،بیانیه ی رازیرنام "منابع حقوقی سوریه پخش کردند"منتشرکرد.درآن بیانیه تصریح شده بودکه:"ناپدیدشدن70هزارشهروندسوری،چالشی بزرگ دربرابرآشتی ملی"می باشد.طوریکه یادآوری شد،بثینه شعبان،مشاوربشاراسد،درروزهای اخیروعده های اصلاحی ازجمله لغوقانون وضعیت فوق العاده،تدوین قانون احزاب سیاسی وآزادی مطبوعات رااعلام کرد؛بااین وجود،بسیاری ازحقوق دانان مستقل سوری باوردارندکه پرونده های چالش برانگیزی بسیاری وجودداردکه درمقابل تغییرات دموکراتیک سوریه مانع ایجادمی کنند.ازجمله ی برجسته ترین پرونده ها،مسئله ی ناپدیدشدن 70تا80هزارنفرازشهروندان سوری دردهه80قرن/سده ی گذشته که همزمان باجنگ خونین میان حاکم سوریه(حافظ اسدپدربشاراسد)وگروه اخوان است؛جنگی که پس ازکشته شدن چندین هزار(به گفته ی رابرت فیسک خبرنگارروزنامه ی اندپندنت/آزاد وکارشناس خاورمیانه،درکتاب"عصرجنگنده ها22)نفردرشهرحما،باپیروزیی دولت به پایان رسید.
هیثم المالح، فعال حقوقی اهل سوریه، باورداردکه رسیدگی باین قضیه بدلایل انسانی- اجتماعی ضروری است.اوادامه میدهدکه نام این افراددراداره ی ثبت احوال زنده قیداست.مالح می گوید:مشکل بزرگ دیگر،مصادره ی بیش از20 هزارخانه پس ازمتهم شدن صاحبان آن هابه عضویت درگروه اخوان برمی گردد،ماجرایی که بسیارعجیب می نماید.اومی گوید:تابحال نشنیده که درهیچ جای جهان خانه های شهروندان بدلیل گرایش های فکری وسیاسی آن هامصادره شودوتاکیدمی کند؛همچنین،بایددرماده49قانون اساسی که مردم راتنهابه دلیل اعتقادهای ایدئولوژیک که به مذاق نظام خوش نمی آیداعدام شوند،لغوشود.سازمان های حقوقی سوریه،همچنان خواستاربرداشتن موانع امنیتی درمقابل بازگشت 250هزارشهروندسوری ازخارج هستند.کارشناسان باوردارندکه وجودبیش ازپانزده سازمان امنیتی درسوریه باعث شده است که این کشوردرخفقان شدیدبسرببرد.بویژه آنکه، دردهه های اخیرفشارهانیزبیشترشده است.همچنان،قانون های وجوددارندکه مانع پیگردقانونی نیروهای امنیتی درصورت کشته شدن بازداشت شدگان درجریان بازجویی می شود."
آنچه گفته شد،نشان میدهدکه آوردن اصلاحات درسوریه وکشورهای همانندآن کارسهل وساده ی نخواهدبود.زمانیکه چنان عامل های پیچیده وچندگانه، بامنافقت،تناقض گویی،ماهیت سرکوب گرانه وبدسرشتی رهبران افزوده شوند؛به گونه ی که درسوریه شده اند،چاره ی جزسرنگونی رژیم خونریزوتباه کارپیش رونمی ماند.تاجائیکه به تهمت زنی به مخالفان آزادی خواه وحق طلب توسط حکومت های دیکتاتوری ارتباط می گیرد،این شیوه ی همیشگی سیاست مداران ضدمردمی وخودسرمی باشدکه نظریه ی توطئه رابزرگ وهرمبارزوآزادی خواهی راکه اکنون درخاورمیانه همه ی مردم مبارزوآزادی خواه شده اند،توطئه گرونوکربیرونی می خوانند.دراین راستا،بشاراسد،رئیس رژیم ناکارآمد،فاسد،فرقه ی،خشونت گراوضدملی سوریه، روزچهارشنبه30مارس2011-10حمل1390خورشیدی،باابرازسخن رانی درپارلمان پوشالی کشورش،اکثرت مردم سوریه به جزفرقه علوی-نصیری،فرقه مذهبی خودراتوطئه گروخیزش حق خواهانه ی آن هارابرخاسته ازدسیسه گری هایی بیرونی که اشاره به امریکاواسرائیل می باشد،خواند.بشاراسدکه ازروزهای آغازین خیزش مردمی تاکنون صدهانفرراکشته است،حق داردخیزش مردم سوریه رازاده ی توطئه ی امریکاواسرائیل بداند.چراکه این شیوه ی همه ی خودکامگان است که باکاربردشیوه های فاشیستی وبزرگ ساختن نقش بیرونی ها، به مردم خودتوهین می نمایندتاناتوانی وفسادحکومت هایی خودراپنهان کرده بتوانند.براساس سخنان بی پایه ی بشاراسد،محمدبوعزیزی که بتاریخ26قوس1389درشهرسیدی بوزیدازبیکاری وستم حکومت خودرابآتش کشید،وپسربچه های ده ساله ی سوری که بتاریخ27حوت1389بانوشتن شعارهای ضددولتی بردیوارهایی شهردرعا،علیه ستم وبیدادگریی رژیم او،آغازگرحق خواهی مردم شدند،وایمان العبیدی زن جوان لیبیایی باشنده ی بنغازی، به گزارش رویترزخبرگزاریی انگلیس، بتاریخ27مار2011-7-11390خورشدی،سراسیمه واردهتلی شدکه درآن خبرنگاران خارجی زندگی می کردندوگفت :"15نفرازنیروهای قذافی، پس ازبازداشت، بزورباوتجاوزکردند."همه آلت دست توطئه گران بیرونی می باشند.آری!خودکامگان بایدبه هوش بیایندکه دیگرزمان این گونه عوام فریبی هاگذشته است!
ازروزیکه به مسائل سیاسی آشناوعلاقمندشدم،بخاطردارم که حکومت های خودسردرافغانستان،پیشتر،بیشتروبدترازحکومت هایی خودکامه ی ایران،لیبی ،سوریه و...مخالفان خودرا"اشرار/زشت کار"می گفتندوسرکوب می کردند.زمانیکه دشمنی باپاکستان درمسئله ی نام نهادپشتونستان آغازشد،هرمخالف رژیم، نوکرپاکستان نامیده شد.درحالیکه بیشترازپاکستان،شبکه ی جاسوسی شوروی درکشورماسربازداشت وروزبروزبه شمارآن هامی افزود.پس ازبه قدرت رسیدن کمونیست هایی شریرقبیلگی- روسی،درکابل،مخالفان به ضدانقلاب که اصلاًانقلابی جزکودتاوآدم کشی درمیان نبود،شناسانده شدند.طرفه اینکه،اسنادی که تاکنون فاش شده است،تره کی وامین راجاسوس دوجانبه ی شوروی وامریکاثابت کرده اند!هردوپل پت افغانستان، بارهاگفته بودندکه برای آن هاسه ملیون مردم انقلابی بس است!باین معناکه اگرازپانزده ملیون نفوس کشوردرآن وقت که12 ملیون شان به باورآن هاضدانقلاب بودند،کشته شوند،باکی نیست!پس ازفروپاشی حکومت آن دوپل پت وحشی،جانشینانشان،افزون برکشتن وزندانی کردنِ شماری بسیاری ازمردم،هشت ملیون نفوس کشورراازشهربه روستادردرون وبیرون کشورآواره وآب رادرآسیاب دشمنان کشورسرازیرکردند.سیاست جنایت کارانه ی که دراوج جهانی شدن اطلاعات،آزادیی رسانه هاودموکراسی خواهی گسترده درسطح دنیا،قذافی،عبدالله صالح،امیربحرین وبشاراسد،به پیروی ازآن ها درپیش گرفته وبامتهم کردن مردم خود به وابستگی به منابع بیرونی وکاربردقوه ی قهریه درجهت سرکوب وکشتارآن هاادامه میدهند.قذافی که به دیوانگی مشهوراست! خنده آورازهمه،سخن رانی تهدیدآمیزومردم ستیز بشاراسد،درورزچهارشنبه دهم حمل،می باشد؛تهدیدمردمی که آزادی ولغوقانون فوق العاده وضدانسانی رادرگام نخست مطالبه می کنند.بشاراسدکه خودوپدرش درچهل سال گذشته برپایه ی قانون اضطراری برمردم حکومت کرده اند؛بجایی لغوآن قانون سیاه که خواست مشروع مردم است،به آن هااخطارمیدهدواخطارخودراباتهدیدهای مواجه بوحدت ملی، چپن ملی گرایانه می پوشاند. تاکیداو درسخن رانی خودبراین اصل که وحدت ملی به چالش گرفته شده است؛درواقع،پذیرفتن این حقیقت تلخ است که بنیان رژیم فرقه ی- تروریستی حاکم برسوریه،درخطرفروپاشی قرارگرفته است.دررابطه باچالش هابه وحدت ملی بایدابرازکردکه منظورهمه رهبران مستبدازوحدت ملی وتهدیدهای پیش روی آن،نه وحدت ملی،بلکه وحدت فرمان بریی ملت ها ازحکومت های ستمگرمی باشد که بخطرافتاده وزمین رادرزیرپایی آن هاداغ کرده است.دراصل،وحدت ملی سوریه راسپردن ارتش،اقتصاد،سیاست،بروکراسی وساختارامنیتی دردست فرقه ی مذهبی رئیس جمهورخودکامه است که به تهدیدروبروکرده است تاحق طلبی وآزادی خواهی مردمی که سال هااست ازحقوق طبیعی وقانونی خودمحروم ساخته شده اند.اکنون،بجای پناه جستن به وحدت ملی که خودپرستی،دیگرکشی وانحصارقدرت آن رانفس گیرکرده است،وبهره برداری از حربه ی کهنه وزنگ زده ی نظریه ی توطئه ودشمن تراشی دربیرون مرزها؛زمان آن فرارسیده است که رهبران خودسردرسوریه ودیگرکشورهای مسلمان،باین موضوع تن بدهندکه درشرایط کنونی؛حکومت هایی می توانند در دهکده ی جهانی موفق شوندکه به قانون برخاسته ازاراده ی ملی تن دهی،به شهروندان خوداحترام وازهمه ی نیروهاوگنجایش هایی مردمی نهفته درکشور،بهره برداری نمایند.