Tuesday 9 June 2020

چرا مسلمان ها نتوا نستند وارد عصر مدرن شوند؟ /

ابراهیم ورسجی
بیست ویکم ماه جوزای سال 1399
امروز، درجهان ،دو گونه کشور ها وجود دارند : کشورهای پیشرفته وکشورهای پس ما نده. همین دوگونه کشورها بنام های کشورهای مدرن وکشورهای پیشا مدرن / یا سنتی هم یاد می شوند. اینجا کاربرد سنتی را بطه به سنتی بودن ازنظردین ندارد وسنت ازنظردین اسلام معلوم است که گفتاروکردار فرستاده خدا می با شد. بنا برآن ، کشورهای جهان را به کشورهای مدرن وپیشا مدرن که کشورهای مسلمان از دومی ها می با شند تقسیم کرده نوشته را ادامه می دهم. شا یان یاد آوری می دانم که ، نه کشورهای مدرن به مدرنیته ای همسان رسیده اند ونه کشورهای مسلمان درسنتی وپس مانده بودن یکسا نیت دارند. به این معنا که ، درجهان ، به درجه های گونه گون ، کشورهای مدرن مسیحی وکشورهای پیشا مدرن مسلمان داریم. ژاپان هم آشکار است که با دین زمینی -لائوتسی خود درمدرنیته همتای امریکا شده است،هند وچین هم با دین های هندوی-بودای کنفوشیوسی وجمعیت های بزرگ مسلمان خود ، بیشترازکشورهای مسلمان به مدرنیسم غربی همسازوهمنوا شده اند.
بنا برآن ، به صراحت می گویم که کشورهای مسلمان غیرازترکیه ومالیزی واند ونیزی ، بسیار ازکاروان مدرنیته ومدرنیسم پس مانده اند. ازاین رو، به جهان پیشا مدرن / سنتی تعلق دارند. اینجا ست که بیان ویژگی های کشورها سنتی یا دولت های پیشا مدرن اهمیت خاص پیدا می کند و این ها می با شند:
نخست، خصلت مذهبی دو لت ها که درآن ها حاکمیت منشاء آسما نی به خود می گیرد؛ خصلتی که همه حکومت های خلافتی وشا هی وشیخی وسلطا نی ونظامی مسلمان ها براست یا دروغ به آن نازیده وعوام فریبی کرده ومی کنند؛
دوم، خصلت مبتنی بر امتیازات بودن دولت ،یا دولت امتیازات. مثلا، درخلافت ها وسلطنت های نام نهاد اولیه ای مسلمان ها ،عرب ها برغیر عرب ها ومسلمان ها بر غیرمسلمان ها امتیازات بیشتری دا شتند ؛ درمیان عرب ها هم با ساختن یک حد یث جعلی که امامت ازقریش می با شد ، عرب های غیرقریش ازرهبری کنارزده شد ند؛
سوم،خصلت وفا داریی شصی افراد دررابطه به قدرت . یعنی بجای حاکمیت غیرشخصی وقانونی ، وفا داریی افراد به حکومت دست با لا دارد. به این معنا که ، مسلمان ها برده ای حکومت ها می با شند ودرعمل هم تا کنون ادامه یا فته است؛
چهارم، مارتین لوتر،روحا نی اصلاح طلب مسیحی با راه انداختن نهضت اصلاحی-پروتستانی صربه برپیکرکلیسا زده به قرون میانه پا یان واروپا را وارد عصر مدرن کرد. برخلاف ،در جهان اسلام ،نهضت اصلاح مذهبی بوقوع به پیوست تا مسلمان ها را از قرون میانه ببیرون ووارد عصر مدرن نما ید؛
پنجم، جنگ علیه فلسفه وتکفیرفیلسوف ها توسط فقه مداران وکلامی های اشعری- خلافتی. شا یان یاد آوری می دانم که درد وبرهه ای تاریخ فکریی نا شاد مسلمان ها ، ملاها یا عالمان متعصب وجزم اند یش خلافتی علیه فلسفه وفیلسوف ها مبارزه کرد ند:
نخست، ظهورمعتزلی ها دراخیردوره اموی ورونق گرفتن اند یشه آن ها درآغازدوره عباسی وحما یت واقعی یا فرصت طلبا نه ای مامون رشید ازآن ها. بعد ازمامون ، انشعاب درمعتزلی ها وبیرون شدن اشعری های جزم اند یش ازشکم آن ها وحمایت خلیفه ای پسامامون ازآن ها وجنگ آن ها علیه معتزلی ها وکمرنگ کردن معتزلی گری درحالیکه معتزلی گری دراصل یک جنبش فلسفی- عقلانی بود؛
دوم، مبارزه علیه فلسفه توسط غزالی (1058-1111) با نوشتن " تهافت الفلاسفه " و" المنقض من الضلال"شروع واوج گرفت. ازاین نگاه که فلسفه دردوره های طاهریان (821-873) وصفاریان (867-پایان قرن دهم) که درخراسان سربلند کرد ودردوره ای سا ما نیان (819-1005) اوج گرفت که ، میوه ای دوره های نامبرده نصرفارابی وابن سینا وچند فیلسوف دیگرمی با شد.
به گواهی تاریخ فلسفه درشرق جهان اسلام ،فلسفه دردوره سا ما نیان درآسیای مرکزی با مرکزیت بخا را اوج گرفت و مبارزه علیه آن با فروپاشی زمام داریی سا مانیان شروع شد وخلافت اشعری گری زده ای بغداد توسط محمود غزنوی صد ها متفکر ونواند یش خرا سا ن وفارس را بنام با طنی کشت. ابن سینا که دست پرورده دوره سامانیان بود، سال ها ازترس محمود غزنوی درغرب ایران کنونی درخفا زند گی وهم درمان بیماران را می کرد وهم کتاب های درباره طب وفلسفه نوشت که با عث شهرت او درهند وچین واروپا شد.
درحالیکه ، بازار فلسفه ستیزی زیرتا ثیرنوشته های غزالی گرم ترشده بود ؛ ابن رشد اند لسی (1126-1198م) با نوشتن " تهافت التهافه" دردهن او وشاگردانش مشت سخت کو بید. آری، فلسفه ستیزیی غزالی به حدی گسترش یا فته بود که شاگردان او در اند لس نوشته های ابن رشد را طعمه آتش کرد ند. خنده آوراین است که ، غزالی در"المنقض من الضلال " / رهای از گمراهی ،فلاسفه را به سه دسته ای : دهری ها وملحدان والهیان تقسیم وافلاطون وارسطو را در ردیف سوم گرفت وفارابی وابن سینا را که شا گردان آن ها شمرده می شد ند ،دهری ها معرفی وسرزنش کرد! ازاین نگاه که ابن رشد دردهن غزالی مشت دندان شکن کوبیده بود، ارنست رنان دانشمند فرانسوی که تزدکترای او درباره فلسفه ابن رشد دردانشگاه سوربن درپا ریس بود، گفت که فلسفه با مرگ ابن رشد درکشورهای مسلمان مرد!
درحالیکه ارنست رنان مرگ ابن رشد را مرگ فلسفه درکشورهای مسلمان اعلام کرده بود، برخی خاورشنا سان، اسلام را مخالف فلسفه معرفی کرد ند. معلوم است. اگرغزالی نما ینده اسلام گرفته شود،نظرخاورشنا سان درست ودرغیرآن نادرست می با شد. بهر صورت،بهتراست که به سراغ اسلام ونگاه آن درباره فلسفه بروم. تاریخ نشان می دهد که ... غلی الرغم درخش فلسفه دریونان ، اعراب دوران جا هلیت توجهی به فلسفه ندا شتند. تفکر فلسفی پس از ظهوراسلام شکل گرفت وعقل وتفکر مورد عنا یت جدی قرارگرفت. همچنین علم کلام نیزبرای دفاع ازعقیده بوجود آمد. به دنبال ترجمه کتاب های فلسفی وانتقال فکریونا نی به اعراب به تد ریج مبا نی فلسفه استحکام پیدا نمود.افراد سطحی نگردربرابر فلسفه موضعی منفی دا شتند وتنها به ظاهر نص واجماع تمسک می جستند.
با پیدا یش گروه های دیگری که ازعقل واحکام عقلی حما یت می کرد ند ،نزاع میان دوجریان دینی وعقلی شکل گرفت. اشاعره از جریان دینی ومعتزله وفلاسفه ازجریان عقلی تبعیت کرد ند. نقطه ای اوج این نزاع درغزالی وابن رشد ومبا حثات فکری آنان دردوکتاب تها فت الفلاسفه وتها فت التهافه دیده می شود. این بحث وجدل ها آخرین حلقه درنزاع دین وفلسفه نبود. رفته رفته اقدا مات بسیاری درقا لب شروح وحوا شی ورد یه های مختلف پیرامون موضوع تها فت انجام پذ یرفت. درهمین رابطه درکتاب های محققین وشارحین متا خرمانند فخرالد ین رازی ،نصیرالد ین طوسی ،صاحب محاکمات ،جلال الدین دوانی وسید شریف و...نیز نکا تی یا فت می شود.
درپا یان قرن نهم هجری ،خواجه زاده ومولی علاء الد ین طوسی هریک بطورجدا گانه به فرمان سلطان محمد بن مراد خان (1481م) فاتح قسطنطنیه ، اقدام به نوشتن کتا بی درزمینه "تهافت" نمود ند. کتاب های آنان تفاوت زیادی با تهافت غزالی ندارد. این دو نویسنده وابستگی آشکاری به گروهی ازمتکلمین داشتند ، که خواجه زاده درمقدمه "تهافت" خود را ازآنان به نام"بزرگان ملت ودانشمندان امت " یاد می کند. زیرا آنان تمامی لغزش های فلاسفه را اعم ازاینکه مخا لف دین بوده یا نبوده مشخص کرده اند. وی همچنین درستا یش از غزالی می گو ید: غزالی کسی است که درمیان متکلمین راه زیبای را آغازکرد ودرابطال اقوال حکما رساله بکری را خلق نمود. خواجه زاده در ارتباط با هدف تا لیف کتاب خود می نو یسد:تصمیم دارم دراین رسا له آن دسته از قوا عد طبیعی والهی فلاسفه را بیاورم که امام حجت الاسلام غزالی ذکر کرده ...سپس آن ها را ابطال نما یم تا مدعیان فلسفه خوار وذلیل شده واهل حق ویقین عظمت وبزرگی یا بند وازمنحرفین انتقام گرفته شود، وهرآینه برما ست که مومنین را یاری کنیم (1).
درحالیکه مولی علی الد ین وخوا جه زاده ازغزالی بسیار ستا یش کرده اند ،مولانا سید ابوالاعلی مودودی درباره او نظری دیگری دارد. مثلا ، مودودی می نو یسد: نظر ابن خلدون درباره غزالی این بود که او خواستارقیام یک حکومت کا ملا اسلامی درهرگوشه ای جهان بود. مثلا،درغرب دور یا اند لس ، یک شاگرد او سلطنت موحدان را شکل داده بود. اما درکارنامه غزالی این رنگ سیا سی نقش ضمنی داشت نه اصلی. زیرا که ، او برای انقلاب سیا سی تحریکی راه اندازی نکرد وتاثیری خفیفی هم برنظام حکومت نگذاشت. بعد ازاو ،حکومت های جا هلی وضع مسلمان ها را خراب ترکرد ند. بطورنمونه ، یک قرن بعد ازاو،هجوم مغل ها درکشورهای اسلامی تمدن اسلام را تباه کرد. دربرنامه تجد ید کاریی دینی ای امام غزالی نقایصی ازنگاه علمی وفکری بود که آن ها را درسه بخش می توان تقسیم وبازتاب داد: نخست،کارنامه او دراثردانش کم اودرباره حد یث کم تاثیرتمام شد؛ دوم،غلبه عقلیات درذهن اوباعث ضعفش شد؛ سوم،گرایش بیش از اندازه او به سوی تصوف ضعف او بود. درباره دانش کم غزالی دربخش حد یث ،تاج الد ین سبکی درطبقات شا فعیه ،تمام حد یث های درج شده دراحیای علوم دین توسط غزالی را بی سند نا میده است (2).
با وجود ضعف های غزالی ازنظر مود ودی ، تد ریس وتبلیغ کلام اشعری وفقه های خلیفه وسلطان وشاه وشیخ زده ونوشته های فلسفه ستیزغزالی، در مدرسه های دینی از مصر تا هند ادامه یا فت. درفارس / ایران کنونی که درادامه دوره سامانیان در خراسان وفارس بامرکزیت بخارا،فلسفه نیمه جان نفس می کشید ، اول با هجوم مغل هابسیارتضعیف ودوم با به قدرت رسیدن صفوی ها (1501-1727) جان با خت وجای آن را خرافات یا شیعه صفوی گرفت. درمصرکه ترک های عثما نی با براندازیی مملوک ها ( 1250-1517) ، آن را بزیر سلطه ای خود قرار داد ند، نظرعالمان طرفدارسلطان مراد خان راجع به فلسفه وستا یش آن ها ازفلسفه ستیزیی غزالی را بازتاب دادم. یعنی هم حکومت مملوک های ترک تبارهم حکومت ترک های عثمانی ، همسازی با فلسفه ندا شتند وجزم اند یشی را فربه ترکرد ند. جزم اند یشی ای که تا ظهورنهضت روشنفکریی عربی درنیمه پسین قرن نزدهم ادامه یا فت. همین که، محمد عبده (1849-1905) ، به مشکل " مقد مه ابن خلدوم " را درپسین سال های قرن نزدهم وارد نظام درسی دانشگاه ازهرکرد وموفق درشامل کردن فلسفه به حیث مضمون درسی ای آن نشد؛ بیانگرسلطه جزم اند یشی درآن می با شد. بهرحال ، درسال 1936 ، فلسفه وارد مفردات درسی ازهرسا خته شد که رویداد نیک بود. درهمین دوره ، یا چند سال بعد ازآن ، فلسفه مورد توجه حوزه مذ هبی قم درایران واقع شد. فکرمی کنم که گسترش تفکرالحادی-کمونیستی ای حزب توده درراه انداخته شدن مضمون فلسفه در حوزه باصطلاح علمیه قم ، اثرگذاشته بود. مثلا، دکترابراهیم یزدی یکی اعضای نهضت آزادی ایران وبعد ازمرگ مهند س بازرگان رهبرآن، نوشته است که :" باگسترش فکرکمونیستی - الحادیی حزب توده درایران وحمله آن بردین ، مقاله ها ومعلومات به علامه طباطبای فراهم کرد یم که درروشنایی آن ها " اصول فلسفه وروش ریالیسم" را نوشت. همین کتاب با تصحیح دکترمرتضی مطهری درسه جلد چاپ ودرایران وافغانستان علیه کمونیسم بکارانداخته شد. شایان یاد آوری می دانم که ، علامه طبا طبای مفسرقرآن وحوزه ای نبود ومطهری هم غیرحوزه ای واستاد فلسفه دردانشگاه تهران بود. ازاینکه عالمان دینی بود ند ، نوشته های آن ها مورد توجه حوزه علمیه قم قرار گرفت. نا گفته نما ند که خمینی هم گرایشی فلسفی داشت ، اما با ولی فقیه سا ختن خود به قرون میانه برگشت. ازاین رو، حق با هیکل روزنامه نگاری مصری است می با شد که با خمینی درتهران گفت وگوکرد وگفت که :" خمینی موشکی می با شد که ازقرن هفتم ترسای به اواخرقرن بیستم شلیک شده است!"
با تا یید نظر هیکل درباره خمینی ، به سراغ فلسفه دروطن او یا مصرودرادامه ای آن به هند می روم. ازاین نگاه که درمصر وهند، حزب های کمونیستی بازاری گرمی پیدا کرده نتوانستند، مضمون فلسفه به گونه ای دیگری راه اندازی شد. مثلا، خطراسرائیل درمصر ودیگر کشورهای عربی کمک به ملی گرای عربی وفربته تر شدن اسلام نو اند یشتر جمعیت اخوان المسلمون کرده فلسفه را دردرجه دوم نشا ند وخطرائتلاف هند وها وسیک ها و انگلیس علیه مسلمان ها درهند؛ با عث شد که آگاهان مسلمان دردوصف نوگرا وسنت گرای موافق ومخالف انگلیس تقسیم شوند که نماد آن ها دانشگاه نوگرای علیگر ومدرسه سنتی دیوبند می با شد. دکترعلامه اقبال ، فارغ تحصیل یکی ازدانشگاه های انگلیستان که تزدکترای او"سیرفلسفه درایران" می باشد وبیشتر بخا طرکلیات اشعارفارسی اش درمیان فارسی زبان های خراسان / افغانستان وفارس / ایران شهرت تام دارد، دوکاررا کرده است: با اشعارحماسی درزبان های فارسی واردو روحیه ضد استعماری- انگلیسی را ایجاد ودامن زد وبا نوشتن" بازسازی تفکراسلامی " که نا درست توسط احمد آرام به عنوان" احیای فکراسلامی" ترجمه شده است، مسلمان ها را به نو اند یشی تشویق کرده است. نو اند یشی ای که در آن توجه انتقادی به فلسفه غرب ونقد کمرنگ ازکمونیسم بارز می باشد. طرفه اینکه ،درخصلت های نخست ، دوم ،سوم،وچهارم، دولت سنتی-قرون میا نه ای که دربالا بازتاب داده شد ند، کمونیست ها وبنیاد گرایان مذ هبی همسا نی تام از خود نشان داده ومی دهند.
مثلا، درحکومت های کمونیستی مسکو وپکن و..، اعضای دفترسیا سی حزب کمونیست ،درحکومت ملای ایران ،ملا ها، دردولت اسلامی افغانستان ، جهادی ها ودرامارت اسلامی- تروریستی طالبان ، اعضای طالبان اکثرا ناتوان ازتلاوت قرآن امتیازات خاص دا شتند ودارند. درباره طالبان ، اصل خنده آوراین بود که درظاهر ملا عمر بنام امیرآن ها بود. درحالیکه ، دراصل ، اول وزیر داخله پاکستان واکنون یک افسرآی اِ س آی که ریا ست بخش افغانستان دروزارت خارجه وارتش پاکستان را بدوش دارد ، چرخا ننده ای امورآن ها می با شد. درحکومت وها بی عربستان هم که، خانواده السعود وملاهای رسمی آن امتیازات ویژه داشتند ودارند. دربسیاری کشورهای مسلمان دیگر هم ، شا هان خود کامه ونظامی های کود تا چی بنام رئیس جمهورهای نما یشی وخود سرخلاف رضایت مردم حکومت ونوکری به استعمارنو هم می کنند. پس ، این گونه کشور ها به معنای واقعی دولت های پیشا مدرن می با شند.
با درنظردا شت گفته های بالا ، درا خیرمقاله ، به صراحت می گویم که ، عدم تمرکز قدرت وآزاد یی فلاسفه وروشنفکران ، جهان مدرن غربی را ساخت. برخلاف ، تمرکزقدرت ونبود آزادی برای روشنفکران وتکفیر فیلسوفان ، کشورهای مسلمان را درجهان کهن نگهداری کرد. شا هان قدرت طلب وشیخان رسمی آن ها ونظامی های کو دتا چی ای بدروغ اعلام جمهوریت کرده هم دین را ابزارقدرت کرده مسخ کرد ند هم جمهوریت را مسخ ودراصل صد در صد با آن دشمنی کرد ند ومی کنند وبه دشمنی درلباس دوست علیه آن ادامه می دهند. دستاورد نظامی های کود تا چی وبی منطق در کشورهای مسلمان ازافغانستان وپاکستان تا مصر ، مالی ونیجریه،عقب ما ند گی اقتصادی وفرهنگی وفنی وزندان های پُر ازمخالفان استبداد وگسترش تروریسم مذ هبی وتباه شدن کشورهای:افغانستان ، عراق ، سوریه ، یمن ، سومالی ، مالی ولیبیا ، به کمک باداران خارجی مستبدان داخلی می با شد. بنا برآن ، حق با مخالفان اسلام جلوه می کند که می گو یند:ساختارظالمانه ای دولت درکشورهای اسلامی ،عدم تحمل مخالفان وکثرت گرایی، سکولاریسم وغیرمسلمان ها ، فقدان دموکراسی وگسترش بنیاد گرایی...میراث یا بازمانده های تاریخی که عمل می کنند؛ البته دربالکان ،هندوستان ، جوامع غربی واسرائیل. اتهامات به مسلمان ها یا ضد یت با آن ها وسبب آن: تروریسم ، گسترش نفوس ، محاصره استراتژیک ، ظلم به زن ها ونا پاکی ، نژاد،رنگ ، نزاع های درونی ، فساد اداری ، ونزاع ها میان دولت ها (3).
پا نو یس ها:
1-نزاع میان د ین وفلسفه
ازغزالی وابن رشد تا طوسی وخوا جه زاده
نویسنده:دکتررضا سعا دت ، ترجمه ای غلامرضا کا شی،چاپ خانه انتشارات سروش ،انتشارات صداوسیمای جمهوری اسلامی ،چاپ اول:1375 ص ص 5-6-7
2-تجد ید واحیای د ین
نویسنده : سید ابوالاعلی مودودی
اسلامک پبلکیشنز لمیتید-لاهور(مغربی پاکستان)
طا بع-اشفاق میرزا-13-ای شاه عالم مارکت لاهور
مطبع -الله والا پرنترزلاهور
چاپ شا نزدهم ،آوریل 1981، ص ص 72-73
3-A Fury for God
The Islamist Attack on America
By Malise Ruthven
First published in Great Britain by Granta Books 2002. Pp 209 and 193

0 comments:

Post a Comment