Tuesday, 23 June 2020
امیران استعمارزی افغان ، هم نوکران غرب هم دشمنان اصلی دانش نوین غربی بود ند وکمونیست ها واسلامی ها دستاورد های بیمارگونه ای آن ها می با شند
ابراهیم ورسجی
سوم ماه سرطان سال 1399
این تحلیل ؛ درپیوند به مقاله یا گزارشی زیرعنوان :" ریشه های تاریخی غرب ستیزی درافغانستان " ، گزارشگر ابومسلم خراسانی روزنامه نگار درکا بل ونشر شده درسایت فارسی بی بی سی درروزاول ماه جون 2020 برابر به اول ماه سرطان 1399، ارایه شده است. ازاین نگاه که در صحفه فسبوک / رخنامه ام پخش شده است ، بهتردانستم که درسایت اند یشه هم پخش شود تا دوستان وفرهنگیان ازآن بهره مند شوند. عامل اصلی غرب ستیزی درافغانستانِ دست سا خت هند بریتانیا وروسیه ای تزاری درادامه دست اندازی های شرکت هند شرقی که احمد خان ملتانی یکی ازنوکران همان شرکت برای تباه کاری درخراسان گزینش شده بود،امیران افغان ازهمان حمد خان تا غنی خان بود ند ومی با شند ونقش چپ های روسی واسلامی ها درگام دوم جای می گیرد. مثلا،احمد خان ملتانی که به گفته ای کارل مارکس با دزدی ثروت های غارت کرده ای بادارخود یا نادرافشارکه ازهند کرده بود ودررکابش نیزبود ،بعد ازکشتن شدن او درفارس ،در قندهار اعلام امارت کرد! بعدازامارت ،تاجیک های قندهاررا که قشر با سواد آن بود ند متواری کرد تا حکومت وحشی-قبیلگی اش پا یه بگیرد واین که پیشتر ازامارت خود 850 افغان هوتکی باغی علیه حکومت صفوی وفرارکرده به هند رابه فرمان افشار دردهلی قتل عام وجسد های آن ها را بد یوارها آویزان کرده بود افغان گری اش ایجاب آن را می کرد! بعد ازامیرشدن درقندهار،زیرفرمان شرکت هند شرقی ، برای تضعیف امپراتوریی مغلی جنگ وغارت را شروع کرد.غارتگری اش درهند با عث شد که شاه ولی الله دهلوی ومولوی عمرنفرینش کنند ودرقرن بیستم ، سید ابواالاعلی مودوی دانشمند مسلمان وفارسی پاکستانی با نوشتن کتاب"سلاجقه " " اورا لتیره بنا مد." لتره واژه فارسی می با شد که معادل آن درپشتولنده غرمی با شد. به گواهی تاریخ هند، امارت احمد خان با دزدی ازقلمرو امپراتوریی مغل به نفع شرکت هند شرقی ادامه یا فت. بعد از ضعیف تر شدن هند مغلی ،شرکت هند شرقی لشکرسیک ها را برای بیرون کردن لشکر غارتگر احمد خان ازهند سا خت. لشکرسیک ها درحال محدود کردن قلمرو غارتگریی احمد خان بود که اووفات وجایش را پسرش تمورگرفت. تموردرادامه غارتگریی پدرخود برای غارتگری به هند رفت وسیک ها هم به اشغال ساحات تباه کاریی پدراو ادامه داد ند. تمور که 35 زن از 35 قبیله افغان دوسوی مرزکنونی دیورند گرفته بود،پسرانش بعد ازمرگ پدرخود برای تخت نشینی به کمک قبایل مادران خود امارت بابای خود را متلاشی کرد ند!
درچنان شرایطی ،پسران جمال خان محمد زی که پدرشان رقیب احمد خان بود ، ریسمان غلامی شرکت هند شرقی را مانند اوبه گردن گرفته وارد میدان وطن فروشی شد ند. شرکت هند شرقی مهاراجه رنجیت سینگ فرمانده لشکر سیک ها را حاکم پنجاب سا خت واوهم با جنگ وخریداریی سران قبایل افغان که سلطان خان طلای پدرکلان نادرغدار وغفارخان غداریکی ازآن ها بود دربیرون پشاور ومیان کویته وقندهار ،درواقع جنازه نفوذ بقا یا ی احمد خان را برداشت. درکابل هم که کابلی ها شاه شجاع نواسه احمد خان را بنام نوکر شرکت انگلیسی کشتند ودوست محمد اول منافقانه به صف مبارزان مخالف انگلیس پیوست ودوم گریخت ورفت به پنجاب وشرکت انگلیسی هم اورا روانه لود یا نه کرد. شرکت هند شرقی که درمهارجنگ درکا بل درمانده شده بود ، دوست محمد را به غلامی گرفت وغلام قطی نسوار خود را به پسرش اکبرخان فرستاد واوهم با خیانت به خیزش مردمی کمک به بازگشت پدرخاین خود به فرمان شرکت کرد وپدرش به کمک همان شرکت امیر نام نهاد کابل شد. درحالیکه دوست محمد امیرکابل ساخته شده بود ، درشمال وهرات وقند هاروگردیزوننگرهاردسته های مخالف شرکت فعال بود ند.
درچنان شرایطی ، درسال 1857، شرکت هند شرقی امپراتوریی مغلی را منحل وهند بریتا نیا را جایگزین آن کرد و دوست محمد وشیرعلی خان که نوکران شرکت هند شرقی بود ند نوکران هند بریتا نیا شد ند. درهند مسلمان ها علیه انگلیس قیام کرد ند که مشوق جنگ دوم مسلمان های خراسان علیه انگلیس شد. بعد ازسرکوب مسلمان های هند، بریتا نیا وروسیه تزاری با هم سازش ودرسال 1880 ، زندانی بی بامی بنام افغانستان را بازندان با نی عبدالرحمن وحشی درمرکزخراسان به حیث منطقه حا یل میان خود ساختند! همین عبدالرحمن وحشی که عکسش میان خرس وشیر قرارگرفته است تا موقعیت افغانستان را میان تزارها وانگلیس ها تمثیل نما ید خودش به مراتب تباه کارکرازشیروخرس بود! مثلا،این وحشی که برخی افغان های گرفتارفقر تاریخی وفرهنگی اورا امیرکبیرمی دانند،در 21 سال دوره امارت تروریستی خود تنها دوکاررا کرد:نخست،مانع رخنه علم ودانش نو غربی درکشورشد؛ دوم، با سواد های کشوررا کشت ودراصل جهلستان را بنام افغانستان را تحقق بخشید. بعد ازاونواسه اش ادعای استقلال کرد وگریخت وجایش راحبیب الله کلکانی گرفت. هند بریتانیا نادرغداررا به جنگ علیه کلکانی اعزام کرد که شکست خورد. بنابرآن ، دست بدامان ستالین شد. ازاینکه ستا لین رهبری یک تاجیک درافغانستان را بزیان شوروی درفرارود می دانست، کمک به انگلیس درحاکم سا ختن نادرغدارکرد. یعنی کمونیسم وسرما یداری درافغانستان تفاهم ونادرغداررا حاکم کا بل سا ختند. نادرغدار وهاشم غدارتا که توانستند با سواد کشی کرد ند. یعنی بجای استفاده ازعلوم غربی رایج درهند،جهلستان عبدالرحمن را دوباره اعمارکرد ند.
بعدازآنکه درسال 1947، استعماربریتانیا جای خود را به هند وپاکستان خود گردان سپرد،بقا یای نادرغدا غدار پشتونستانخواه علیه پاکستان شد ند. دراین پشتونسستانخواهی ،به گفته ای جمعه خان صوفی نوسنده پشتون پاکستانی ونوسنده"فریب ناتمام" درآن نوشت که :" پشتونستان خواهان پاکستانی ازشوروی وهند میلیون هادالرگرفته خود را ثروتمند وپشتون ها را بدبخت سا ختند!" درحالیکه پشتونستان خواهان پاکستانی وافغانستانی مصروف معامله گری های مالی با مسکو ودهلی بود ند ، امریکا به حمایت پاکستان رسید وافغانستان بدامن شوروی افتاد. درافتادن افغانستان بدا من شوروی ،داود خان دیوانه مسئولیت عمده داشت. بنا برآن ، ظاهرشاه وولی دامادش اورا مرخص وگرایش به سوی غرب ازطریق ایران وپاکستان نشان داد ند. این گرایش همزمان شد با فاصله گرفتن بسیاری رهبران خاورمیانه ازشوروی ورفتن به سوی امریکا. درچنان حال وهوای سیا سی درخاورمیانه وافریقا، ظاهرشاه موسی شفیق را نخست وزیرساخت. ازاین که شفیق دردانشگاه هاروارد امریکا درس لیدرشپ/ رهبری خوانده بود،مسکو گمان کرد که ماموریت دورساختن کابل ازآن را بدوش دارد. دردانشگاه کابل ودانش سراهای آموزش معلمان ولیسه های افغانستان هم جوانان مسلمان ، خلقی ها وپرچمی های طرفدارمسکورا مغلوب کرده بود ند. بنا برآن ، ک گ ب با کوتای سرطان داود را رئیس جمهور جمهوری نما سا خت واوهم اولین کارش سرکوب اسلامی ها وآواره ساختن افرادی ازآن ها به پاکستان بود. پاکستان هم در بدل پشتونستانخواهی به کمک آن ها شتافت. کمکی که با عث چرخش داود به غرب وکودتای ثور شد. بعدازکود تای ثور، تره کی وامین ازسه درصد با سواد درافغانستان ، 32 هزاربا سواد آن را کشتند. کشتاریکه جمع دین ستیزی با عث خیزش مردم زیرفرمان اسلامی ها وپیاده شدن ارتش سرخ به افغانستان شد. پیاده شدن ارتش سرخ به افغان هم با عث گسترش جنگ جهادی ها علیه آن به کمک امریکا ازطریق پاکستان ( رک به جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ ازنویسنده) شد. بنا برآن، به صراحت می گویم که عامل عمده غرب ستیزی درافغانستان ،امیران جا هل آن ودرادامه آن ها، دین ستیزیی چپی های جا هل می با شد.اسلامی های افغانستان هم که زاده سیاست های همان جا هلان می با شند. به این خاطرکه ،دانش غربی همان بود که درهند با سول سرویس / بروکراسی ودانشگاه ها وحزب های سیاسی کنگره ومسلم لیگ را یج شده بود ند. پدیده های که امارت های وحشی امیران افغان ازآن ها وحشت داشتند وهنوزهم دارند. بنا برآن، امیران استعمارزی افغان را هم نوکران استعمار غرب هم دشمنان درجه اول علم ودانش غربی وکمونیست ها واسلامی ها را دستاورد بیمارگونه آن ها می دانم.دراخیر،بهتراست یاد آورشوم که افغان ها توان جذب دانش نوین غربی را ندارند.مثلا،امین برای تحصیل به امریکا رفت وناکام شد وجاسوس سیا شده بر گشت وجاسوس ک گ ب هم شد که اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ دستاورد سیاه اومی با شد.غنی هم برای تحصیل به امریکا رفت وچیزی ازدانش نو نیاموخت وجا سوس سیا شد تا به کمک آن ارگ نشین شود که شد.جان کری وزیرخارجه قبلی امریکا وایجاد کننده حکومت سیاه کارقبلی او درباره شخصیتش درکتاب خود"هرروزارزشمند است" او را فرد قبیله اند یش وعصبی ونیمه دیوانه معرفی کرده است. دیوانه ای که دیوانگی خود را درحکومت داریی چتل خود نما یش داده و بیشترنما یش می دهد!
Wednesday, 17 June 2020
ویژگی های عصرمدرن
عصرکهنه فروشان گذ شت / نو فروشا نیم واین دوران ماست
مولا نا
ابراهیم ورسجی
بیست ونهم ماه جوزای سال 1399
درمقا له پیشتر، به عنوان :" چرا مسلمان ها نتوانستند وارد عصر مدرن شوند؟" ، ویژگی های عصر پیشا مدرن را بررسی ودرآن امتیازی بودن دولت ها با ابزارساختن دین ازطریق ایجاد ملا های رسمی برای عوام فریبی وعوام سواری ودشمنی با فلسفه وشکل نگرفتن نهضت اصلاح مذهبی ونبود آزادی درکشورهای مسلمان را به حیث عامل های عمده ای برآورد کرده بودم که مسلمان ها را درقرون میا نه نگهداری کرده اند. همچنان ، یاد آور شده بودم که ،مارتین لوتر روحانی اصلاح طلب مسیحی با راه اندازیی نهضت اصلاح مذهبی در برابر کلیسای کاتولیک روم وامپراتوریی مقد س روم ، آن ها را تضعیف وبا شکل دادن نهضت پروتستان / اعتراض ،به قرون میا نه پا یان وآغازگر عصرمدرن شد. برخلاف ،درکشورهای مسلمان ،مستبدان شا هی وشیخی ونظامی ، مسلمان ها را در عصرتاریک نگهداری وبا تولید تروریسم مذهبی از افغانستان وپاکستان تا مالی ونیجریه در غرب افریقا ، دین اسلام را دین تروریست پرور درغرب مدرن ودیگر بخش های جهان معرفی کرد ند!
بنا برآن،معرفی و بررسی مدرنیته / نو اند یشی وویژگی های آن درجا معه های مسلمان اهمیت ویژه پیدا می کند. به این خاطرکه ، معرفی بررسی مدرنیته ومبارزه درراه تحقق آن کمک به شنا خت پیشا مدرن بودن کشورهای مسلمان وحرکت آن ها به سوی عصر مدرن می کند. دراین راستا ،پیش از آنکه به جمع بند یی ویژگی های عصر مدرن بپردازم ، اشاره بد و مسئله را ضروری می دانم:نخست،امریکای شمالی که ادامه نهضت پروتستان اروپای غربی ازطریق استعمار بریتا نیا می با شد ،بد رجه بالای عصرمدرن رسیده است. دوم ،امریکای جنوبی یا لاتینی که ادامه مسیحیت کاتولیکی ازطریق استعماراسپا نیا می با شد ، تنها وضعی بهتر از کشورهای شاه وشیخ ونظامی زده ی مسلمان دارد. طرفه اینکه ،کشورهای امریکای لاتین درپسین برهه ای دهه 1960 ترسا یی ، با راه اندازیی نهضت الهیات رهای بخش تا اندازه ای زیادی وضع سنتی ای خود را درجهت ورود به عصر مدرن متحول کرد ند. تجربه ای که بهره برداری ازآن را به نفع مسلمان ها می دانم.
شا یان یاد آوری می دانم که ، شنا خت دستاورد عصر مدرن در امریکای شما لی ( امریکا وکا ناداد) توسط روحانی ها وروشنفکران کشورهای عقب مانده وکاتولیک زده ای امریکای لا تین ، با عث راه اندازیی نهضت الهیات رهای بخش درآن بخش ازقاره امریکا / نیم کره ای غربی شد. ازاین رو، شنا خت ژرف مدرنیته / نواند یشی درکشورهای استبداد شاه وشیخ ونظامی زده ای مسلمان ارزشمند یی بسیاری پیدا می کند. اگرچه ، ازمدرنیته تعریف های بسیاری شده است ، اما مطالعا تیکه درزمینه کرده ام ، برایم روشن سا خته اند که مدرنیته حا صل عصر عقل است. برپایه ای این تعریف ، آزادیی ذهنی انسان هیچ قید وبستی را نمی شنا سد. اگرچه جای زایش آن غرب است ،اما ویژگی های آن جها نی وکثرت گرا وسکولار/ این جها نی اند یشی بود نش می با شد. پد یده ای که با خرد ورزی ونقد گذ شته ونو نگری نسبت به خود وجامعه وجهان وآزادی خواهی شروع ومیوه ای پُربارداده است. تاریخ اند یشه ها وعلم های مدرن نشان داده است که عدم تمرکز قدرت وآزاد یی روشنفکران واند یشمندان ، جهان مدرن غربی را رقم زده اند. وارونه ای آن ها ،استبداد شاهی - شیخی- نظامی ای شرقی با تمرکز قدرت ونواند یشی زدا یی وآزادی ستیزی ، جهان پس مانده وبد بخت مسلمان را رقم زده است.
ازاین رو ،جمع بند یی ویژگی های عصر مدرن وبررسی مختصر آن ها دارای ارزش وجایگاه ویژه درفرهنگ سیا سی وعمومی مسلمان ها می با شد ؛ ویژگی های که این ها می با شند:
نخست ،نقد تاریخ ،قدرت ،ساختارهای سیا سی ، اجتما عی ،اقتصادی ، فرهنگی ، ومذ هبی موجود در کشورها؛
دوم ، پیشرفت وترقی علمی وفنی وفرهنگی واقتصادی وسیا سی ای کشورهای غربی ، دستاورد مدرنیته ومدرنیسم ، یا ویژگی های بارزعصرمدرن می با شند؛
سوم ، عصر مدرن ،عصر سکولار/ این جهانی اند یشی وآزاد یی دینی وفکری وسیا سی می باشد؛
چهارم، عصر مدرن ، عصر حکومت قانون وملت های حاکم برسرنوشت خود می با شد. به گواهی تاریخ، عصر مدرن دربخش قانون وحکومت قانون ودارای حکومت محدود و قانونمند را با رون ها / دسته ای کم ثروت ترازاشراف بریتا نیا با تصویب مگنا کارته در سال 1215 ترسای شروع کرد ند. حکومت محدود وقانونی که مورد حمایت همه قرارگرفت ومانع خود سریی پاد شا هان شد. دراین راستا ، بریتا نیای ها چنان همسو وجدی فکروتلا ش کرد ند که درشروع قرن هفده بخاطر قدرت خوا هی یک شاه ، اورا کشتند ودرسال 1688، با انقلاب مشروطه ، یا پاد شاهی ازشاه یا ملکه وحکومت ازمردم را تثبیت کرد ند که تا کنون ادامه دارد؛
پنجم ، نهضت اصلاح مذ هبی با ایجاد مسیحیت اصلاح طلب پروتستان ، کمک درجهت اصلاحات سیا سی وحکومت قانون درآلمان کرد. همزمان با نهضت اصلاح مذ هبی وبه روا یتی پیش ازآن اومانیسم / انسان باوری خود نمای کرد. طوریکه د یده شد، انسان باوری کوشش درجهت دین گریزی ومطرح کردن انسان دربرابر خدا گام برداشت که پذ یرفته نشد اما کمک به نهضت اصلاح مذ هبی کرد؛
ششم ، نهضت روشنگری وانقلاب فرانسه ، منجربه شکل گرفتن ملت وآغازگر منشورجهانی حقوق بشر شد؛ منشوری که درروزهشتم دسامبر1948، به حیث منشورجهانی حقوق بشردرمجمع عمومی سازمان ملل ، تصویب وشکل جهانی به خود گرفت؛
هفتم،عصرروشنگری اید ئولوژی های سیا سی وحزب های سیا سی را دراروپا وامریکا وکا نادا رقم زد؛ حزب های که تا کنون برجهان غرب فرمان می رانند. همان گونه که ازمدرنیته تعریف های بسیاری شده است، ازاید ئولوژی هم تعریف ها شده است. معلوم است که ، اید ئولوژی به معنای مطلق گرای اش زاده ای قرن های 19 و20 می با شد ؛ درحا لیکه ، اید ئولوژی به معنای شنا خت ایده ها یا اند یشه ها ازاول بوده وتا پا یان ادامه خواهد یا فت ویا ایده ها و اند یشه ها می آیند وبحث های اید ئولوژیک هم ادامه میا بند. معلوم است که ، یکی ازقرن 19 ، اید ئولوژی مطلق می شود ودیگر که همیشه وجود داشته است. ودرواقع، مجموعه ای ازایده ها واند یشه ها وراهکارها است که حزب های سیا سی خواستند ومی خواهند که برنامه وراهنمای عمل وتعیین کننده ای فعا لیت های فکری وسیا سی آن ها با شد. همچنان، اید ئولوژی ها ، نظام های اند یشه ها وبا ورها می با شند که برای توجیه اخلاقی روا بط اجتما عی واقتصادی درچارچوب یک نظام سیا سی به کارمی آیند. به سخن دیگر، واژه ای اید ئولوژی به آن باورهای گفته می شود که می کوشند مناسبات اجتماعی واقتصادی جامعه ها را ازنگاه اخلاقی توجیه کنند. تجربه ای که هم درحزب های کمونیست مسکو وپکن هم درحزب های دموکرات وجمهوریخواه امریکا هم درحزب های سوسیا لیستی وکارگرومحافظه دراروپای غربی بکار انداخته شده است. درکشورهای مسلمان ، حکومت ملای ایران تجربه کننده ای شاخه شیعه ای اید ئولوژی اسلامی می با شد وعربستان وهابی هم به حیث رقیب آن نما یند گی از اید ئولوژی اسلامی شاخه ای حنبلی یکی ازمذهب های چهارگا نه ای اسلام سنی می کند. جمعیت اخوان المسلمون که درمقایسه با شیعه گریی جاری درایران وحنبلی - وها بی عربستان روشن اند یش تر می با شد، درسال 2012، درانتخابات ریا ست جمهوریی مصر برنده شد ، اما نظامی ها برایش موقع نداد ند تا اید ئولوژیی اسلامی خود را درجا معه وسیا ست واقتصاد مصر بکار اندازد.
بهرحال ، فشرده اصل هفتم این است که اید ئولوژی ها وحزب های سیا سی ازویژگی های عصر مدرن می با شند. ازاین که بنیاد گرای اسلامی واکنش دربرابرمدرنیسم بیمارگونه ای وارداتی ازغرب به کشورهای مسلمان می با شد ،ازویژگی های عصرمدرن شمرده می شود. شا یان یا آوری می دانم که ،سنت گرایان مسلمان ،اید ئولوژی اسلامی ازگونه ای جمعیت اخوان را تایید نمی کنند. وتجربه نشان داده است که اید ئو لوژی ها درهمه گرایش های راستی وچپی ومذ هبی ، ابزار قدرت سیا سی می با شند. بنا برآن ، آنچه دراید ئولوژی ها همواره پیگیری می شود، اراده ای معطوف به قدرت سیا سی می با شد. ازاین نگاه ، اید ئولوژی ها برسه جنبه ای ضد اجتما عی استوارهستند: تبعیض ، خشونت وبهره وری های سیا سی- نژادی- مذ هبی. براساس اصول وکارکرد اید ئولوژی ها، توده های مسخ شده دراید ئولوژی ها به خود ویرا نی فردی واجتما عی دست می زنند ودرعمل درسطح جهان : با جنگ های نازیسم وفاشیسم وکمونیسم وسرما یداری ودرسطح محلی :در جنگ های نژادی ومذهبی درافریقا وخاورمیانه وامریکای مرکزی وجنوبی ضد انسانی بودن خود را به نما یش گذا شته اند؛
هشتم، انقلاب صنعتی زنان را به بازارکاروارد کرد. یعنی نظام سنتی قرون میا نه ای مرد سالاررا متلاشی کرد. درادامه آن ، درسال 1844، مکتب دخترانه درفرانسه راه اندازی شد. درسال 1871، دختران خانواده های ثروتمند انگلیسی وارد مکتب دخترانه شد ند ودرسال 1896، اولین دسته دختران آلما نی گواهی نامه لیسه گرفتند. تجربه ای که به تدریج دردیگرکشورهای اروپای رونق گرفت. معلوم است که ، با با سواد شدن زن ها،مسئله ای سهم گیری شان درنظام های آموزشی وفرهنگی وبعد ترسیا سی مطرح وراه بازکرد. اکنون ، زن ها درسرتاسرجهان نهضت فمینیسم / حقوق برابرخواهی با مردان را براه انداخته اند؛
نهم،با قوت گرفتن سرما یدا ری درقرن نزدهم ، کارل مارکس وانگلس برای مهارآن منشورکمونیسم را ارایه کرد ند. اگرچه کمونیسم مدعی ایجاد جامعه بی طبقه بود، اما به گفته میلوان جیلاس ، دانشمند یوگوسلاوی ومد تی معاون مارشال تیتو، درکتاب خود" طبقه جد ید" ، نوشت که : "کمونیسم طبقه ای حکومتی تما میت خواهی را تولید کرد که شاخ ودُمی تیزترودرازترازطبقه سرما یدارداشت ودارد!" طوریکه دیده شد، درشوروی واقمارآن بخاطرتحمیل استبداد برتوده ها توسط همان سرما یداری دموکراسی نما متلاشی شد ودرچین با تمامیت خواهی اید ئولوژیک- سیا سی ، شیوه ای اقتصاد سرما یداری را درپیش گرفته وکمک درکا هش فقردرجا معه ای بزرگ خود کرده است؛
دهم ، عصرمدرن دسته ای دانشمندان وروشنفکرانی را تو لید کرد که دین ستیز بود ند ودین را به حیث یک پد یده ای قرون وسطای ، عامل عقب ماند گی وبد بختی جامعه های مسیحی دانسته دین ستیزی را پیشه کرد ند وروند عصروزمان هم همکارآن ها شد. مثلا، ... درقرون وسطی هم کم بودن وسا یل آسا یشی مفهوم پیشرفت را معلق داشت وامید به بهشت محورحیات گرد ید. ظاهرا ایمان به جهان دیگربا فقراین جهانی ارتباط مستقیم دارد واین امرغالبا درافراد وهمواره درگروه ها صادق است. بهشت با افزایش ثروت ازنظرمی افتد ولاغرمی گردد ومعنای خود را ازدست می دهد. با این همه فکربهشت هزاران سال براذهان مردم حاکم ومسلط بود. با ظهوررنسا نس وانقلاب صنعتی ثروت به اروپا روی آورد وهرچه بیشتر شد امید به بهشت جای خود را به جا ذ به ای پیشرفت داد. بزرگترین حا د ثه ای د نیای جد ید یعنی پرده برانداختن کپرنیک ازناچیزی وحقارت زمین بسیاری ازدل های حساس را غم گین سا خت. اما این کشف با تبد یل افلاک به فضا روح منعطف انسان را ناگزیرساخت که ازبهشت آن جهانی دل بشوید وفردوس خود را درزمین بجو ید. کا پلاند وموروبیکن ، کتاب های درباره مد ینه فا ضله نوشتند وعالمیان را ازسعادت درآینده خبرداد ند. اروپای نو کیسه دار دانش تجمل گشت وصادراتش عباد وزهاد. راه های تجارتی شهرهای تازه آورد وشهرها دانشکده ها سا ختند ودانشکده ها علم را به پیش برد ند وعلم صنعت آورد وصنعت پیشرفت. مسلما درتمدن د نیوی وصنعتی فکرپیشرفت مانند بهشت است درقرون وسطای مسیحی. گرامی ترین عقیده ای هرروح نوومغزپخته ای هرفلسفه ای اجتما عی عبارت است ازعقیده به پیشرفت ودموکراسی .اگراین دوفکررا دوربیندازیم ، درعقل وذهن ازتمام قرون واعصارعقب تریم ولخت وعریان با حال خنده آوری پشت سرهمه ای نسل های تاریخ ایستاده ایم (1). طوریکه دیده شد ، انکاربهشت آن جهانی وبهشت انگا شتن پیشرفت این جها نی با گسترش ماده گرایی زاده سرما یداری بحران معنویت را دامن زد؛ بحرانیکه با عث احیای دین درجهان غرب وانتقال آن به کشورهای مسلمان شد؛
یازدهم، نظام سرما یداریی غربی برای بازار یا بی ومواد خام ، استعماررا به آسیا وافریقا تحویل داد که واکنش دربرابر آن ناسیونالیسم / ملی گرایی کم دستاورد شرقی می با شد؛
دوازدهم ، استعمارعربی با عث ایجاد وگسترش بنیاد گرای اسلامی درجامعه های استبداد زده ای مسلمان شد؛
سیزدهم ، کشورهای اروپا یی با توهین یهودی ها دراروپا با عث ظهورصهیونیسم ازشکم یهودیت دراخیرقرن نزدهم شد ند. واستعماراروپا یی به خصوص استعمار انگلیس بامحروم ساختن فلسطینی ها ازبخش بیشتری سرزمین شان، درسال 1948 ، اسرائیل را ایجاد کرد. امریکا هم برای اینکه از استعمارانگلیس کم نیا مده با شد،تا کنون درراستای محوفلسطینی ها ازاسرائیل حما یت می کند. حما یتی که دشمنی میان غرب واسلام را دامن زده وارزش های مدرن مانند دموکراسی وحقوق بشروآزادی بیان ورسا نه ها را بنام پد یده های غربی مورد حمله تند روان وتروریستان ومستبدان شاهی- شیخی- نظامی قرارداده است.
دراخیر، بهترمی دانم که نوشته را جمع بند ی کنم. ازاین که ، دراین نوشته ونوشته های دیگربه گونه های متمرکزوپراکنده به مدرنیته ومدرنیسم پرداخته ام ، جمع بند ی تاریخی گونه ای اولی سود مند به نظرمی رسد. بنا برآن ، مدرنیته یا دوران مدرن ،به مرحله ای تاریخی بین قرن های چهاردهم وازنگاه عده ای پا نزدهم تا بیستم درغرب اطلاق یا بکاربرده می شود. درآغازدوره نامبرده، یکی ازمهم ترین رویداد های تاریخ رویداد وآن این بود که اولین بارحروف چا پی ودستگاه چا پ توسط یوها نس گوتنبرگ (1397-1468) آلما نی درسال 1456 ترسا یی اختراع ودرواقع به چاپ وپخش اند یشه های نو دراروپا وجهان کمک بزرگ کرد. این دوره یا این مقطع به دوره های متما یزی تقسیم می شوند که پرداختن به همه آن ها دراین نوشته ممکن نمی با شد. ازاین رو، ویژگی های مدرنیته را بازتاب ونوشته را پا یان می دهم.
ویژگی های مدرنیته :
نخست ، انسان گرایی ، یا گرفتن جال خدا ازدست وپای انسان وتکیه براین که خرد گرایی نیازبه کتاب های آسمانی ندارد؛
دوم، تکیه به توان عقلی انسان ؛
سوم، دموکراسی ،حقوق بشر، عدالت اجتما عی با تا کید به آزادی های فردی ؛
چهارم، سکولاریسم / جدایی دین ازدولت ،اید ئولوژی های لیبرالیسم ، سوسیا لیسم ، نا سیونا لیسم ومدرنیته علمی وفن آوری ، ازجمله ، انقلاب صنعتی وپیشرفت علوم. ازاینکه مدرنیته ومدرنیسم جنبه ای ماد یی زند گی را فربه وجنبه ای معنوی آن را لاغرکرده وبه بحران معنویت دامن زده است ،متفکران برجسته مانند:هگل،ها ید گر،گادامرومک ایشتایر، باورمند شد ند که برای بیرون رفت ازبحران مدرنیته با ید با سنت وارد گفت وگوشد. به سخن د یگر،گفت وگومیان مدرنیته وسنت راهی را بازمی کند که در آن راهکارهای برای مهاربحران معنوی ودیگربحران های جهان مدرن وعوارض آن ها میسر شده می توا ند. روشن است که ، بدون شناخت انتقادی ازسنت وفهم سرشتی وعناصرشکل دهنده ای آن ،پیدا یش مقولات مدرن همچون روشنفکری وتعا مل آن با جهان نا ممکن است.
پا نو یس :
1-لذات فلسفه
نوسنده:ویل درانت ، مترجم: عباس زریاب خویی ص ص263-264
مولا نا
ابراهیم ورسجی
بیست ونهم ماه جوزای سال 1399
درمقا له پیشتر، به عنوان :" چرا مسلمان ها نتوانستند وارد عصر مدرن شوند؟" ، ویژگی های عصر پیشا مدرن را بررسی ودرآن امتیازی بودن دولت ها با ابزارساختن دین ازطریق ایجاد ملا های رسمی برای عوام فریبی وعوام سواری ودشمنی با فلسفه وشکل نگرفتن نهضت اصلاح مذهبی ونبود آزادی درکشورهای مسلمان را به حیث عامل های عمده ای برآورد کرده بودم که مسلمان ها را درقرون میا نه نگهداری کرده اند. همچنان ، یاد آور شده بودم که ،مارتین لوتر روحانی اصلاح طلب مسیحی با راه اندازیی نهضت اصلاح مذهبی در برابر کلیسای کاتولیک روم وامپراتوریی مقد س روم ، آن ها را تضعیف وبا شکل دادن نهضت پروتستان / اعتراض ،به قرون میا نه پا یان وآغازگر عصرمدرن شد. برخلاف ،درکشورهای مسلمان ،مستبدان شا هی وشیخی ونظامی ، مسلمان ها را در عصرتاریک نگهداری وبا تولید تروریسم مذهبی از افغانستان وپاکستان تا مالی ونیجریه در غرب افریقا ، دین اسلام را دین تروریست پرور درغرب مدرن ودیگر بخش های جهان معرفی کرد ند!
بنا برآن،معرفی و بررسی مدرنیته / نو اند یشی وویژگی های آن درجا معه های مسلمان اهمیت ویژه پیدا می کند. به این خاطرکه ، معرفی بررسی مدرنیته ومبارزه درراه تحقق آن کمک به شنا خت پیشا مدرن بودن کشورهای مسلمان وحرکت آن ها به سوی عصر مدرن می کند. دراین راستا ،پیش از آنکه به جمع بند یی ویژگی های عصر مدرن بپردازم ، اشاره بد و مسئله را ضروری می دانم:نخست،امریکای شمالی که ادامه نهضت پروتستان اروپای غربی ازطریق استعمار بریتا نیا می با شد ،بد رجه بالای عصرمدرن رسیده است. دوم ،امریکای جنوبی یا لاتینی که ادامه مسیحیت کاتولیکی ازطریق استعماراسپا نیا می با شد ، تنها وضعی بهتر از کشورهای شاه وشیخ ونظامی زده ی مسلمان دارد. طرفه اینکه ،کشورهای امریکای لاتین درپسین برهه ای دهه 1960 ترسا یی ، با راه اندازیی نهضت الهیات رهای بخش تا اندازه ای زیادی وضع سنتی ای خود را درجهت ورود به عصر مدرن متحول کرد ند. تجربه ای که بهره برداری ازآن را به نفع مسلمان ها می دانم.
شا یان یاد آوری می دانم که ، شنا خت دستاورد عصر مدرن در امریکای شما لی ( امریکا وکا ناداد) توسط روحانی ها وروشنفکران کشورهای عقب مانده وکاتولیک زده ای امریکای لا تین ، با عث راه اندازیی نهضت الهیات رهای بخش درآن بخش ازقاره امریکا / نیم کره ای غربی شد. ازاین رو، شنا خت ژرف مدرنیته / نواند یشی درکشورهای استبداد شاه وشیخ ونظامی زده ای مسلمان ارزشمند یی بسیاری پیدا می کند. اگرچه ، ازمدرنیته تعریف های بسیاری شده است ، اما مطالعا تیکه درزمینه کرده ام ، برایم روشن سا خته اند که مدرنیته حا صل عصر عقل است. برپایه ای این تعریف ، آزادیی ذهنی انسان هیچ قید وبستی را نمی شنا سد. اگرچه جای زایش آن غرب است ،اما ویژگی های آن جها نی وکثرت گرا وسکولار/ این جها نی اند یشی بود نش می با شد. پد یده ای که با خرد ورزی ونقد گذ شته ونو نگری نسبت به خود وجامعه وجهان وآزادی خواهی شروع ومیوه ای پُربارداده است. تاریخ اند یشه ها وعلم های مدرن نشان داده است که عدم تمرکز قدرت وآزاد یی روشنفکران واند یشمندان ، جهان مدرن غربی را رقم زده اند. وارونه ای آن ها ،استبداد شاهی - شیخی- نظامی ای شرقی با تمرکز قدرت ونواند یشی زدا یی وآزادی ستیزی ، جهان پس مانده وبد بخت مسلمان را رقم زده است.
ازاین رو ،جمع بند یی ویژگی های عصر مدرن وبررسی مختصر آن ها دارای ارزش وجایگاه ویژه درفرهنگ سیا سی وعمومی مسلمان ها می با شد ؛ ویژگی های که این ها می با شند:
نخست ،نقد تاریخ ،قدرت ،ساختارهای سیا سی ، اجتما عی ،اقتصادی ، فرهنگی ، ومذ هبی موجود در کشورها؛
دوم ، پیشرفت وترقی علمی وفنی وفرهنگی واقتصادی وسیا سی ای کشورهای غربی ، دستاورد مدرنیته ومدرنیسم ، یا ویژگی های بارزعصرمدرن می با شند؛
سوم ، عصر مدرن ،عصر سکولار/ این جهانی اند یشی وآزاد یی دینی وفکری وسیا سی می باشد؛
چهارم، عصر مدرن ، عصر حکومت قانون وملت های حاکم برسرنوشت خود می با شد. به گواهی تاریخ، عصر مدرن دربخش قانون وحکومت قانون ودارای حکومت محدود و قانونمند را با رون ها / دسته ای کم ثروت ترازاشراف بریتا نیا با تصویب مگنا کارته در سال 1215 ترسای شروع کرد ند. حکومت محدود وقانونی که مورد حمایت همه قرارگرفت ومانع خود سریی پاد شا هان شد. دراین راستا ، بریتا نیای ها چنان همسو وجدی فکروتلا ش کرد ند که درشروع قرن هفده بخاطر قدرت خوا هی یک شاه ، اورا کشتند ودرسال 1688، با انقلاب مشروطه ، یا پاد شاهی ازشاه یا ملکه وحکومت ازمردم را تثبیت کرد ند که تا کنون ادامه دارد؛
پنجم ، نهضت اصلاح مذ هبی با ایجاد مسیحیت اصلاح طلب پروتستان ، کمک درجهت اصلاحات سیا سی وحکومت قانون درآلمان کرد. همزمان با نهضت اصلاح مذ هبی وبه روا یتی پیش ازآن اومانیسم / انسان باوری خود نمای کرد. طوریکه د یده شد، انسان باوری کوشش درجهت دین گریزی ومطرح کردن انسان دربرابر خدا گام برداشت که پذ یرفته نشد اما کمک به نهضت اصلاح مذ هبی کرد؛
ششم ، نهضت روشنگری وانقلاب فرانسه ، منجربه شکل گرفتن ملت وآغازگر منشورجهانی حقوق بشر شد؛ منشوری که درروزهشتم دسامبر1948، به حیث منشورجهانی حقوق بشردرمجمع عمومی سازمان ملل ، تصویب وشکل جهانی به خود گرفت؛
هفتم،عصرروشنگری اید ئولوژی های سیا سی وحزب های سیا سی را دراروپا وامریکا وکا نادا رقم زد؛ حزب های که تا کنون برجهان غرب فرمان می رانند. همان گونه که ازمدرنیته تعریف های بسیاری شده است، ازاید ئولوژی هم تعریف ها شده است. معلوم است که ، اید ئولوژی به معنای مطلق گرای اش زاده ای قرن های 19 و20 می با شد ؛ درحا لیکه ، اید ئولوژی به معنای شنا خت ایده ها یا اند یشه ها ازاول بوده وتا پا یان ادامه خواهد یا فت ویا ایده ها و اند یشه ها می آیند وبحث های اید ئولوژیک هم ادامه میا بند. معلوم است که ، یکی ازقرن 19 ، اید ئولوژی مطلق می شود ودیگر که همیشه وجود داشته است. ودرواقع، مجموعه ای ازایده ها واند یشه ها وراهکارها است که حزب های سیا سی خواستند ومی خواهند که برنامه وراهنمای عمل وتعیین کننده ای فعا لیت های فکری وسیا سی آن ها با شد. همچنان، اید ئولوژی ها ، نظام های اند یشه ها وبا ورها می با شند که برای توجیه اخلاقی روا بط اجتما عی واقتصادی درچارچوب یک نظام سیا سی به کارمی آیند. به سخن دیگر، واژه ای اید ئولوژی به آن باورهای گفته می شود که می کوشند مناسبات اجتماعی واقتصادی جامعه ها را ازنگاه اخلاقی توجیه کنند. تجربه ای که هم درحزب های کمونیست مسکو وپکن هم درحزب های دموکرات وجمهوریخواه امریکا هم درحزب های سوسیا لیستی وکارگرومحافظه دراروپای غربی بکار انداخته شده است. درکشورهای مسلمان ، حکومت ملای ایران تجربه کننده ای شاخه شیعه ای اید ئولوژی اسلامی می با شد وعربستان وهابی هم به حیث رقیب آن نما یند گی از اید ئولوژی اسلامی شاخه ای حنبلی یکی ازمذهب های چهارگا نه ای اسلام سنی می کند. جمعیت اخوان المسلمون که درمقایسه با شیعه گریی جاری درایران وحنبلی - وها بی عربستان روشن اند یش تر می با شد، درسال 2012، درانتخابات ریا ست جمهوریی مصر برنده شد ، اما نظامی ها برایش موقع نداد ند تا اید ئولوژیی اسلامی خود را درجا معه وسیا ست واقتصاد مصر بکار اندازد.
بهرحال ، فشرده اصل هفتم این است که اید ئولوژی ها وحزب های سیا سی ازویژگی های عصر مدرن می با شند. ازاین که بنیاد گرای اسلامی واکنش دربرابرمدرنیسم بیمارگونه ای وارداتی ازغرب به کشورهای مسلمان می با شد ،ازویژگی های عصرمدرن شمرده می شود. شا یان یا آوری می دانم که ،سنت گرایان مسلمان ،اید ئولوژی اسلامی ازگونه ای جمعیت اخوان را تایید نمی کنند. وتجربه نشان داده است که اید ئو لوژی ها درهمه گرایش های راستی وچپی ومذ هبی ، ابزار قدرت سیا سی می با شند. بنا برآن ، آنچه دراید ئولوژی ها همواره پیگیری می شود، اراده ای معطوف به قدرت سیا سی می با شد. ازاین نگاه ، اید ئولوژی ها برسه جنبه ای ضد اجتما عی استوارهستند: تبعیض ، خشونت وبهره وری های سیا سی- نژادی- مذ هبی. براساس اصول وکارکرد اید ئولوژی ها، توده های مسخ شده دراید ئولوژی ها به خود ویرا نی فردی واجتما عی دست می زنند ودرعمل درسطح جهان : با جنگ های نازیسم وفاشیسم وکمونیسم وسرما یداری ودرسطح محلی :در جنگ های نژادی ومذهبی درافریقا وخاورمیانه وامریکای مرکزی وجنوبی ضد انسانی بودن خود را به نما یش گذا شته اند؛
هشتم، انقلاب صنعتی زنان را به بازارکاروارد کرد. یعنی نظام سنتی قرون میا نه ای مرد سالاررا متلاشی کرد. درادامه آن ، درسال 1844، مکتب دخترانه درفرانسه راه اندازی شد. درسال 1871، دختران خانواده های ثروتمند انگلیسی وارد مکتب دخترانه شد ند ودرسال 1896، اولین دسته دختران آلما نی گواهی نامه لیسه گرفتند. تجربه ای که به تدریج دردیگرکشورهای اروپای رونق گرفت. معلوم است که ، با با سواد شدن زن ها،مسئله ای سهم گیری شان درنظام های آموزشی وفرهنگی وبعد ترسیا سی مطرح وراه بازکرد. اکنون ، زن ها درسرتاسرجهان نهضت فمینیسم / حقوق برابرخواهی با مردان را براه انداخته اند؛
نهم،با قوت گرفتن سرما یدا ری درقرن نزدهم ، کارل مارکس وانگلس برای مهارآن منشورکمونیسم را ارایه کرد ند. اگرچه کمونیسم مدعی ایجاد جامعه بی طبقه بود، اما به گفته میلوان جیلاس ، دانشمند یوگوسلاوی ومد تی معاون مارشال تیتو، درکتاب خود" طبقه جد ید" ، نوشت که : "کمونیسم طبقه ای حکومتی تما میت خواهی را تولید کرد که شاخ ودُمی تیزترودرازترازطبقه سرما یدارداشت ودارد!" طوریکه دیده شد، درشوروی واقمارآن بخاطرتحمیل استبداد برتوده ها توسط همان سرما یداری دموکراسی نما متلاشی شد ودرچین با تمامیت خواهی اید ئولوژیک- سیا سی ، شیوه ای اقتصاد سرما یداری را درپیش گرفته وکمک درکا هش فقردرجا معه ای بزرگ خود کرده است؛
دهم ، عصرمدرن دسته ای دانشمندان وروشنفکرانی را تو لید کرد که دین ستیز بود ند ودین را به حیث یک پد یده ای قرون وسطای ، عامل عقب ماند گی وبد بختی جامعه های مسیحی دانسته دین ستیزی را پیشه کرد ند وروند عصروزمان هم همکارآن ها شد. مثلا، ... درقرون وسطی هم کم بودن وسا یل آسا یشی مفهوم پیشرفت را معلق داشت وامید به بهشت محورحیات گرد ید. ظاهرا ایمان به جهان دیگربا فقراین جهانی ارتباط مستقیم دارد واین امرغالبا درافراد وهمواره درگروه ها صادق است. بهشت با افزایش ثروت ازنظرمی افتد ولاغرمی گردد ومعنای خود را ازدست می دهد. با این همه فکربهشت هزاران سال براذهان مردم حاکم ومسلط بود. با ظهوررنسا نس وانقلاب صنعتی ثروت به اروپا روی آورد وهرچه بیشتر شد امید به بهشت جای خود را به جا ذ به ای پیشرفت داد. بزرگترین حا د ثه ای د نیای جد ید یعنی پرده برانداختن کپرنیک ازناچیزی وحقارت زمین بسیاری ازدل های حساس را غم گین سا خت. اما این کشف با تبد یل افلاک به فضا روح منعطف انسان را ناگزیرساخت که ازبهشت آن جهانی دل بشوید وفردوس خود را درزمین بجو ید. کا پلاند وموروبیکن ، کتاب های درباره مد ینه فا ضله نوشتند وعالمیان را ازسعادت درآینده خبرداد ند. اروپای نو کیسه دار دانش تجمل گشت وصادراتش عباد وزهاد. راه های تجارتی شهرهای تازه آورد وشهرها دانشکده ها سا ختند ودانشکده ها علم را به پیش برد ند وعلم صنعت آورد وصنعت پیشرفت. مسلما درتمدن د نیوی وصنعتی فکرپیشرفت مانند بهشت است درقرون وسطای مسیحی. گرامی ترین عقیده ای هرروح نوومغزپخته ای هرفلسفه ای اجتما عی عبارت است ازعقیده به پیشرفت ودموکراسی .اگراین دوفکررا دوربیندازیم ، درعقل وذهن ازتمام قرون واعصارعقب تریم ولخت وعریان با حال خنده آوری پشت سرهمه ای نسل های تاریخ ایستاده ایم (1). طوریکه دیده شد ، انکاربهشت آن جهانی وبهشت انگا شتن پیشرفت این جها نی با گسترش ماده گرایی زاده سرما یداری بحران معنویت را دامن زد؛ بحرانیکه با عث احیای دین درجهان غرب وانتقال آن به کشورهای مسلمان شد؛
یازدهم، نظام سرما یداریی غربی برای بازار یا بی ومواد خام ، استعماررا به آسیا وافریقا تحویل داد که واکنش دربرابر آن ناسیونالیسم / ملی گرایی کم دستاورد شرقی می با شد؛
دوازدهم ، استعمارعربی با عث ایجاد وگسترش بنیاد گرای اسلامی درجامعه های استبداد زده ای مسلمان شد؛
سیزدهم ، کشورهای اروپا یی با توهین یهودی ها دراروپا با عث ظهورصهیونیسم ازشکم یهودیت دراخیرقرن نزدهم شد ند. واستعماراروپا یی به خصوص استعمار انگلیس بامحروم ساختن فلسطینی ها ازبخش بیشتری سرزمین شان، درسال 1948 ، اسرائیل را ایجاد کرد. امریکا هم برای اینکه از استعمارانگلیس کم نیا مده با شد،تا کنون درراستای محوفلسطینی ها ازاسرائیل حما یت می کند. حما یتی که دشمنی میان غرب واسلام را دامن زده وارزش های مدرن مانند دموکراسی وحقوق بشروآزادی بیان ورسا نه ها را بنام پد یده های غربی مورد حمله تند روان وتروریستان ومستبدان شاهی- شیخی- نظامی قرارداده است.
دراخیر، بهترمی دانم که نوشته را جمع بند ی کنم. ازاین که ، دراین نوشته ونوشته های دیگربه گونه های متمرکزوپراکنده به مدرنیته ومدرنیسم پرداخته ام ، جمع بند ی تاریخی گونه ای اولی سود مند به نظرمی رسد. بنا برآن ، مدرنیته یا دوران مدرن ،به مرحله ای تاریخی بین قرن های چهاردهم وازنگاه عده ای پا نزدهم تا بیستم درغرب اطلاق یا بکاربرده می شود. درآغازدوره نامبرده، یکی ازمهم ترین رویداد های تاریخ رویداد وآن این بود که اولین بارحروف چا پی ودستگاه چا پ توسط یوها نس گوتنبرگ (1397-1468) آلما نی درسال 1456 ترسا یی اختراع ودرواقع به چاپ وپخش اند یشه های نو دراروپا وجهان کمک بزرگ کرد. این دوره یا این مقطع به دوره های متما یزی تقسیم می شوند که پرداختن به همه آن ها دراین نوشته ممکن نمی با شد. ازاین رو، ویژگی های مدرنیته را بازتاب ونوشته را پا یان می دهم.
ویژگی های مدرنیته :
نخست ، انسان گرایی ، یا گرفتن جال خدا ازدست وپای انسان وتکیه براین که خرد گرایی نیازبه کتاب های آسمانی ندارد؛
دوم، تکیه به توان عقلی انسان ؛
سوم، دموکراسی ،حقوق بشر، عدالت اجتما عی با تا کید به آزادی های فردی ؛
چهارم، سکولاریسم / جدایی دین ازدولت ،اید ئولوژی های لیبرالیسم ، سوسیا لیسم ، نا سیونا لیسم ومدرنیته علمی وفن آوری ، ازجمله ، انقلاب صنعتی وپیشرفت علوم. ازاینکه مدرنیته ومدرنیسم جنبه ای ماد یی زند گی را فربه وجنبه ای معنوی آن را لاغرکرده وبه بحران معنویت دامن زده است ،متفکران برجسته مانند:هگل،ها ید گر،گادامرومک ایشتایر، باورمند شد ند که برای بیرون رفت ازبحران مدرنیته با ید با سنت وارد گفت وگوشد. به سخن د یگر،گفت وگومیان مدرنیته وسنت راهی را بازمی کند که در آن راهکارهای برای مهاربحران معنوی ودیگربحران های جهان مدرن وعوارض آن ها میسر شده می توا ند. روشن است که ، بدون شناخت انتقادی ازسنت وفهم سرشتی وعناصرشکل دهنده ای آن ،پیدا یش مقولات مدرن همچون روشنفکری وتعا مل آن با جهان نا ممکن است.
پا نو یس :
1-لذات فلسفه
نوسنده:ویل درانت ، مترجم: عباس زریاب خویی ص ص263-264
Tuesday, 9 June 2020
چرا مسلمان ها نتوا نستند وارد عصر مدرن شوند؟ /
ابراهیم ورسجی
بیست ویکم ماه جوزای سال 1399
امروز، درجهان ،دو گونه کشور ها وجود دارند : کشورهای پیشرفته وکشورهای پس ما نده. همین دوگونه کشورها بنام های کشورهای مدرن وکشورهای پیشا مدرن / یا سنتی هم یاد می شوند. اینجا کاربرد سنتی را بطه به سنتی بودن ازنظردین ندارد وسنت ازنظردین اسلام معلوم است که گفتاروکردار فرستاده خدا می با شد. بنا برآن ، کشورهای جهان را به کشورهای مدرن وپیشا مدرن که کشورهای مسلمان از دومی ها می با شند تقسیم کرده نوشته را ادامه می دهم. شا یان یاد آوری می دانم که ، نه کشورهای مدرن به مدرنیته ای همسان رسیده اند ونه کشورهای مسلمان درسنتی وپس مانده بودن یکسا نیت دارند. به این معنا که ، درجهان ، به درجه های گونه گون ، کشورهای مدرن مسیحی وکشورهای پیشا مدرن مسلمان داریم. ژاپان هم آشکار است که با دین زمینی -لائوتسی خود درمدرنیته همتای امریکا شده است،هند وچین هم با دین های هندوی-بودای کنفوشیوسی وجمعیت های بزرگ مسلمان خود ، بیشترازکشورهای مسلمان به مدرنیسم غربی همسازوهمنوا شده اند.
بنا برآن ، به صراحت می گویم که کشورهای مسلمان غیرازترکیه ومالیزی واند ونیزی ، بسیار ازکاروان مدرنیته ومدرنیسم پس مانده اند. ازاین رو، به جهان پیشا مدرن / سنتی تعلق دارند. اینجا ست که بیان ویژگی های کشورها سنتی یا دولت های پیشا مدرن اهمیت خاص پیدا می کند و این ها می با شند:
نخست، خصلت مذهبی دو لت ها که درآن ها حاکمیت منشاء آسما نی به خود می گیرد؛ خصلتی که همه حکومت های خلافتی وشا هی وشیخی وسلطا نی ونظامی مسلمان ها براست یا دروغ به آن نازیده وعوام فریبی کرده ومی کنند؛
دوم، خصلت مبتنی بر امتیازات بودن دولت ،یا دولت امتیازات. مثلا، درخلافت ها وسلطنت های نام نهاد اولیه ای مسلمان ها ،عرب ها برغیر عرب ها ومسلمان ها بر غیرمسلمان ها امتیازات بیشتری دا شتند ؛ درمیان عرب ها هم با ساختن یک حد یث جعلی که امامت ازقریش می با شد ، عرب های غیرقریش ازرهبری کنارزده شد ند؛
سوم،خصلت وفا داریی شصی افراد دررابطه به قدرت . یعنی بجای حاکمیت غیرشخصی وقانونی ، وفا داریی افراد به حکومت دست با لا دارد. به این معنا که ، مسلمان ها برده ای حکومت ها می با شند ودرعمل هم تا کنون ادامه یا فته است؛
چهارم، مارتین لوتر،روحا نی اصلاح طلب مسیحی با راه انداختن نهضت اصلاحی-پروتستانی صربه برپیکرکلیسا زده به قرون میانه پا یان واروپا را وارد عصر مدرن کرد. برخلاف ،در جهان اسلام ،نهضت اصلاح مذهبی بوقوع به پیوست تا مسلمان ها را از قرون میانه ببیرون ووارد عصر مدرن نما ید؛
پنجم، جنگ علیه فلسفه وتکفیرفیلسوف ها توسط فقه مداران وکلامی های اشعری- خلافتی. شا یان یاد آوری می دانم که درد وبرهه ای تاریخ فکریی نا شاد مسلمان ها ، ملاها یا عالمان متعصب وجزم اند یش خلافتی علیه فلسفه وفیلسوف ها مبارزه کرد ند:
نخست، ظهورمعتزلی ها دراخیردوره اموی ورونق گرفتن اند یشه آن ها درآغازدوره عباسی وحما یت واقعی یا فرصت طلبا نه ای مامون رشید ازآن ها. بعد ازمامون ، انشعاب درمعتزلی ها وبیرون شدن اشعری های جزم اند یش ازشکم آن ها وحمایت خلیفه ای پسامامون ازآن ها وجنگ آن ها علیه معتزلی ها وکمرنگ کردن معتزلی گری درحالیکه معتزلی گری دراصل یک جنبش فلسفی- عقلانی بود؛
دوم، مبارزه علیه فلسفه توسط غزالی (1058-1111) با نوشتن " تهافت الفلاسفه " و" المنقض من الضلال"شروع واوج گرفت. ازاین نگاه که فلسفه دردوره های طاهریان (821-873) وصفاریان (867-پایان قرن دهم) که درخراسان سربلند کرد ودردوره ای سا ما نیان (819-1005) اوج گرفت که ، میوه ای دوره های نامبرده نصرفارابی وابن سینا وچند فیلسوف دیگرمی با شد.
به گواهی تاریخ فلسفه درشرق جهان اسلام ،فلسفه دردوره سا ما نیان درآسیای مرکزی با مرکزیت بخا را اوج گرفت و مبارزه علیه آن با فروپاشی زمام داریی سا مانیان شروع شد وخلافت اشعری گری زده ای بغداد توسط محمود غزنوی صد ها متفکر ونواند یش خرا سا ن وفارس را بنام با طنی کشت. ابن سینا که دست پرورده دوره سامانیان بود، سال ها ازترس محمود غزنوی درغرب ایران کنونی درخفا زند گی وهم درمان بیماران را می کرد وهم کتاب های درباره طب وفلسفه نوشت که با عث شهرت او درهند وچین واروپا شد.
درحالیکه ، بازار فلسفه ستیزی زیرتا ثیرنوشته های غزالی گرم ترشده بود ؛ ابن رشد اند لسی (1126-1198م) با نوشتن " تهافت التهافه" دردهن او وشاگردانش مشت سخت کو بید. آری، فلسفه ستیزیی غزالی به حدی گسترش یا فته بود که شاگردان او در اند لس نوشته های ابن رشد را طعمه آتش کرد ند. خنده آوراین است که ، غزالی در"المنقض من الضلال " / رهای از گمراهی ،فلاسفه را به سه دسته ای : دهری ها وملحدان والهیان تقسیم وافلاطون وارسطو را در ردیف سوم گرفت وفارابی وابن سینا را که شا گردان آن ها شمرده می شد ند ،دهری ها معرفی وسرزنش کرد! ازاین نگاه که ابن رشد دردهن غزالی مشت دندان شکن کوبیده بود، ارنست رنان دانشمند فرانسوی که تزدکترای او درباره فلسفه ابن رشد دردانشگاه سوربن درپا ریس بود، گفت که فلسفه با مرگ ابن رشد درکشورهای مسلمان مرد!
درحالیکه ارنست رنان مرگ ابن رشد را مرگ فلسفه درکشورهای مسلمان اعلام کرده بود، برخی خاورشنا سان، اسلام را مخالف فلسفه معرفی کرد ند. معلوم است. اگرغزالی نما ینده اسلام گرفته شود،نظرخاورشنا سان درست ودرغیرآن نادرست می با شد. بهر صورت،بهتراست که به سراغ اسلام ونگاه آن درباره فلسفه بروم. تاریخ نشان می دهد که ... غلی الرغم درخش فلسفه دریونان ، اعراب دوران جا هلیت توجهی به فلسفه ندا شتند. تفکر فلسفی پس از ظهوراسلام شکل گرفت وعقل وتفکر مورد عنا یت جدی قرارگرفت. همچنین علم کلام نیزبرای دفاع ازعقیده بوجود آمد. به دنبال ترجمه کتاب های فلسفی وانتقال فکریونا نی به اعراب به تد ریج مبا نی فلسفه استحکام پیدا نمود.افراد سطحی نگردربرابر فلسفه موضعی منفی دا شتند وتنها به ظاهر نص واجماع تمسک می جستند.
با پیدا یش گروه های دیگری که ازعقل واحکام عقلی حما یت می کرد ند ،نزاع میان دوجریان دینی وعقلی شکل گرفت. اشاعره از جریان دینی ومعتزله وفلاسفه ازجریان عقلی تبعیت کرد ند. نقطه ای اوج این نزاع درغزالی وابن رشد ومبا حثات فکری آنان دردوکتاب تها فت الفلاسفه وتها فت التهافه دیده می شود. این بحث وجدل ها آخرین حلقه درنزاع دین وفلسفه نبود. رفته رفته اقدا مات بسیاری درقا لب شروح وحوا شی ورد یه های مختلف پیرامون موضوع تها فت انجام پذ یرفت. درهمین رابطه درکتاب های محققین وشارحین متا خرمانند فخرالد ین رازی ،نصیرالد ین طوسی ،صاحب محاکمات ،جلال الدین دوانی وسید شریف و...نیز نکا تی یا فت می شود.
درپا یان قرن نهم هجری ،خواجه زاده ومولی علاء الد ین طوسی هریک بطورجدا گانه به فرمان سلطان محمد بن مراد خان (1481م) فاتح قسطنطنیه ، اقدام به نوشتن کتا بی درزمینه "تهافت" نمود ند. کتاب های آنان تفاوت زیادی با تهافت غزالی ندارد. این دو نویسنده وابستگی آشکاری به گروهی ازمتکلمین داشتند ، که خواجه زاده درمقدمه "تهافت" خود را ازآنان به نام"بزرگان ملت ودانشمندان امت " یاد می کند. زیرا آنان تمامی لغزش های فلاسفه را اعم ازاینکه مخا لف دین بوده یا نبوده مشخص کرده اند. وی همچنین درستا یش از غزالی می گو ید: غزالی کسی است که درمیان متکلمین راه زیبای را آغازکرد ودرابطال اقوال حکما رساله بکری را خلق نمود. خواجه زاده در ارتباط با هدف تا لیف کتاب خود می نو یسد:تصمیم دارم دراین رسا له آن دسته از قوا عد طبیعی والهی فلاسفه را بیاورم که امام حجت الاسلام غزالی ذکر کرده ...سپس آن ها را ابطال نما یم تا مدعیان فلسفه خوار وذلیل شده واهل حق ویقین عظمت وبزرگی یا بند وازمنحرفین انتقام گرفته شود، وهرآینه برما ست که مومنین را یاری کنیم (1).
درحالیکه مولی علی الد ین وخوا جه زاده ازغزالی بسیار ستا یش کرده اند ،مولانا سید ابوالاعلی مودودی درباره او نظری دیگری دارد. مثلا ، مودودی می نو یسد: نظر ابن خلدون درباره غزالی این بود که او خواستارقیام یک حکومت کا ملا اسلامی درهرگوشه ای جهان بود. مثلا،درغرب دور یا اند لس ، یک شاگرد او سلطنت موحدان را شکل داده بود. اما درکارنامه غزالی این رنگ سیا سی نقش ضمنی داشت نه اصلی. زیرا که ، او برای انقلاب سیا سی تحریکی راه اندازی نکرد وتاثیری خفیفی هم برنظام حکومت نگذاشت. بعد ازاو ،حکومت های جا هلی وضع مسلمان ها را خراب ترکرد ند. بطورنمونه ، یک قرن بعد ازاو،هجوم مغل ها درکشورهای اسلامی تمدن اسلام را تباه کرد. دربرنامه تجد ید کاریی دینی ای امام غزالی نقایصی ازنگاه علمی وفکری بود که آن ها را درسه بخش می توان تقسیم وبازتاب داد: نخست،کارنامه او دراثردانش کم اودرباره حد یث کم تاثیرتمام شد؛ دوم،غلبه عقلیات درذهن اوباعث ضعفش شد؛ سوم،گرایش بیش از اندازه او به سوی تصوف ضعف او بود. درباره دانش کم غزالی دربخش حد یث ،تاج الد ین سبکی درطبقات شا فعیه ،تمام حد یث های درج شده دراحیای علوم دین توسط غزالی را بی سند نا میده است (2).
با وجود ضعف های غزالی ازنظر مود ودی ، تد ریس وتبلیغ کلام اشعری وفقه های خلیفه وسلطان وشاه وشیخ زده ونوشته های فلسفه ستیزغزالی، در مدرسه های دینی از مصر تا هند ادامه یا فت. درفارس / ایران کنونی که درادامه دوره سامانیان در خراسان وفارس بامرکزیت بخارا،فلسفه نیمه جان نفس می کشید ، اول با هجوم مغل هابسیارتضعیف ودوم با به قدرت رسیدن صفوی ها (1501-1727) جان با خت وجای آن را خرافات یا شیعه صفوی گرفت. درمصرکه ترک های عثما نی با براندازیی مملوک ها ( 1250-1517) ، آن را بزیر سلطه ای خود قرار داد ند، نظرعالمان طرفدارسلطان مراد خان راجع به فلسفه وستا یش آن ها ازفلسفه ستیزیی غزالی را بازتاب دادم. یعنی هم حکومت مملوک های ترک تبارهم حکومت ترک های عثمانی ، همسازی با فلسفه ندا شتند وجزم اند یشی را فربه ترکرد ند. جزم اند یشی ای که تا ظهورنهضت روشنفکریی عربی درنیمه پسین قرن نزدهم ادامه یا فت. همین که، محمد عبده (1849-1905) ، به مشکل " مقد مه ابن خلدوم " را درپسین سال های قرن نزدهم وارد نظام درسی دانشگاه ازهرکرد وموفق درشامل کردن فلسفه به حیث مضمون درسی ای آن نشد؛ بیانگرسلطه جزم اند یشی درآن می با شد. بهرحال ، درسال 1936 ، فلسفه وارد مفردات درسی ازهرسا خته شد که رویداد نیک بود. درهمین دوره ، یا چند سال بعد ازآن ، فلسفه مورد توجه حوزه مذ هبی قم درایران واقع شد. فکرمی کنم که گسترش تفکرالحادی-کمونیستی ای حزب توده درراه انداخته شدن مضمون فلسفه در حوزه باصطلاح علمیه قم ، اثرگذاشته بود. مثلا، دکترابراهیم یزدی یکی اعضای نهضت آزادی ایران وبعد ازمرگ مهند س بازرگان رهبرآن، نوشته است که :" باگسترش فکرکمونیستی - الحادیی حزب توده درایران وحمله آن بردین ، مقاله ها ومعلومات به علامه طباطبای فراهم کرد یم که درروشنایی آن ها " اصول فلسفه وروش ریالیسم" را نوشت. همین کتاب با تصحیح دکترمرتضی مطهری درسه جلد چاپ ودرایران وافغانستان علیه کمونیسم بکارانداخته شد. شایان یاد آوری می دانم که ، علامه طبا طبای مفسرقرآن وحوزه ای نبود ومطهری هم غیرحوزه ای واستاد فلسفه دردانشگاه تهران بود. ازاینکه عالمان دینی بود ند ، نوشته های آن ها مورد توجه حوزه علمیه قم قرار گرفت. نا گفته نما ند که خمینی هم گرایشی فلسفی داشت ، اما با ولی فقیه سا ختن خود به قرون میانه برگشت. ازاین رو، حق با هیکل روزنامه نگاری مصری است می با شد که با خمینی درتهران گفت وگوکرد وگفت که :" خمینی موشکی می با شد که ازقرن هفتم ترسای به اواخرقرن بیستم شلیک شده است!"
با تا یید نظر هیکل درباره خمینی ، به سراغ فلسفه دروطن او یا مصرودرادامه ای آن به هند می روم. ازاین نگاه که درمصر وهند، حزب های کمونیستی بازاری گرمی پیدا کرده نتوانستند، مضمون فلسفه به گونه ای دیگری راه اندازی شد. مثلا، خطراسرائیل درمصر ودیگر کشورهای عربی کمک به ملی گرای عربی وفربته تر شدن اسلام نو اند یشتر جمعیت اخوان المسلمون کرده فلسفه را دردرجه دوم نشا ند وخطرائتلاف هند وها وسیک ها و انگلیس علیه مسلمان ها درهند؛ با عث شد که آگاهان مسلمان دردوصف نوگرا وسنت گرای موافق ومخالف انگلیس تقسیم شوند که نماد آن ها دانشگاه نوگرای علیگر ومدرسه سنتی دیوبند می با شد. دکترعلامه اقبال ، فارغ تحصیل یکی ازدانشگاه های انگلیستان که تزدکترای او"سیرفلسفه درایران" می باشد وبیشتر بخا طرکلیات اشعارفارسی اش درمیان فارسی زبان های خراسان / افغانستان وفارس / ایران شهرت تام دارد، دوکاررا کرده است: با اشعارحماسی درزبان های فارسی واردو روحیه ضد استعماری- انگلیسی را ایجاد ودامن زد وبا نوشتن" بازسازی تفکراسلامی " که نا درست توسط احمد آرام به عنوان" احیای فکراسلامی" ترجمه شده است، مسلمان ها را به نو اند یشی تشویق کرده است. نو اند یشی ای که در آن توجه انتقادی به فلسفه غرب ونقد کمرنگ ازکمونیسم بارز می باشد. طرفه اینکه ،درخصلت های نخست ، دوم ،سوم،وچهارم، دولت سنتی-قرون میا نه ای که دربالا بازتاب داده شد ند، کمونیست ها وبنیاد گرایان مذ هبی همسا نی تام از خود نشان داده ومی دهند.
مثلا، درحکومت های کمونیستی مسکو وپکن و..، اعضای دفترسیا سی حزب کمونیست ،درحکومت ملای ایران ،ملا ها، دردولت اسلامی افغانستان ، جهادی ها ودرامارت اسلامی- تروریستی طالبان ، اعضای طالبان اکثرا ناتوان ازتلاوت قرآن امتیازات خاص دا شتند ودارند. درباره طالبان ، اصل خنده آوراین بود که درظاهر ملا عمر بنام امیرآن ها بود. درحالیکه ، دراصل ، اول وزیر داخله پاکستان واکنون یک افسرآی اِ س آی که ریا ست بخش افغانستان دروزارت خارجه وارتش پاکستان را بدوش دارد ، چرخا ننده ای امورآن ها می با شد. درحکومت وها بی عربستان هم که، خانواده السعود وملاهای رسمی آن امتیازات ویژه داشتند ودارند. دربسیاری کشورهای مسلمان دیگر هم ، شا هان خود کامه ونظامی های کود تا چی بنام رئیس جمهورهای نما یشی وخود سرخلاف رضایت مردم حکومت ونوکری به استعمارنو هم می کنند. پس ، این گونه کشور ها به معنای واقعی دولت های پیشا مدرن می با شند.
با درنظردا شت گفته های بالا ، درا خیرمقاله ، به صراحت می گویم که ، عدم تمرکز قدرت وآزاد یی فلاسفه وروشنفکران ، جهان مدرن غربی را ساخت. برخلاف ، تمرکزقدرت ونبود آزادی برای روشنفکران وتکفیر فیلسوفان ، کشورهای مسلمان را درجهان کهن نگهداری کرد. شا هان قدرت طلب وشیخان رسمی آن ها ونظامی های کو دتا چی ای بدروغ اعلام جمهوریت کرده هم دین را ابزارقدرت کرده مسخ کرد ند هم جمهوریت را مسخ ودراصل صد در صد با آن دشمنی کرد ند ومی کنند وبه دشمنی درلباس دوست علیه آن ادامه می دهند. دستاورد نظامی های کود تا چی وبی منطق در کشورهای مسلمان ازافغانستان وپاکستان تا مصر ، مالی ونیجریه،عقب ما ند گی اقتصادی وفرهنگی وفنی وزندان های پُر ازمخالفان استبداد وگسترش تروریسم مذ هبی وتباه شدن کشورهای:افغانستان ، عراق ، سوریه ، یمن ، سومالی ، مالی ولیبیا ، به کمک باداران خارجی مستبدان داخلی می با شد. بنا برآن ، حق با مخالفان اسلام جلوه می کند که می گو یند:ساختارظالمانه ای دولت درکشورهای اسلامی ،عدم تحمل مخالفان وکثرت گرایی، سکولاریسم وغیرمسلمان ها ، فقدان دموکراسی وگسترش بنیاد گرایی...میراث یا بازمانده های تاریخی که عمل می کنند؛ البته دربالکان ،هندوستان ، جوامع غربی واسرائیل. اتهامات به مسلمان ها یا ضد یت با آن ها وسبب آن: تروریسم ، گسترش نفوس ، محاصره استراتژیک ، ظلم به زن ها ونا پاکی ، نژاد،رنگ ، نزاع های درونی ، فساد اداری ، ونزاع ها میان دولت ها (3).
پا نو یس ها:
1-نزاع میان د ین وفلسفه
ازغزالی وابن رشد تا طوسی وخوا جه زاده
نویسنده:دکتررضا سعا دت ، ترجمه ای غلامرضا کا شی،چاپ خانه انتشارات سروش ،انتشارات صداوسیمای جمهوری اسلامی ،چاپ اول:1375 ص ص 5-6-7
2-تجد ید واحیای د ین
نویسنده : سید ابوالاعلی مودودی
اسلامک پبلکیشنز لمیتید-لاهور(مغربی پاکستان)
طا بع-اشفاق میرزا-13-ای شاه عالم مارکت لاهور
مطبع -الله والا پرنترزلاهور
چاپ شا نزدهم ،آوریل 1981، ص ص 72-73
3-A Fury for God
The Islamist Attack on America
By Malise Ruthven
First published in Great Britain by Granta Books 2002. Pp 209 and 193
بیست ویکم ماه جوزای سال 1399
امروز، درجهان ،دو گونه کشور ها وجود دارند : کشورهای پیشرفته وکشورهای پس ما نده. همین دوگونه کشورها بنام های کشورهای مدرن وکشورهای پیشا مدرن / یا سنتی هم یاد می شوند. اینجا کاربرد سنتی را بطه به سنتی بودن ازنظردین ندارد وسنت ازنظردین اسلام معلوم است که گفتاروکردار فرستاده خدا می با شد. بنا برآن ، کشورهای جهان را به کشورهای مدرن وپیشا مدرن که کشورهای مسلمان از دومی ها می با شند تقسیم کرده نوشته را ادامه می دهم. شا یان یاد آوری می دانم که ، نه کشورهای مدرن به مدرنیته ای همسان رسیده اند ونه کشورهای مسلمان درسنتی وپس مانده بودن یکسا نیت دارند. به این معنا که ، درجهان ، به درجه های گونه گون ، کشورهای مدرن مسیحی وکشورهای پیشا مدرن مسلمان داریم. ژاپان هم آشکار است که با دین زمینی -لائوتسی خود درمدرنیته همتای امریکا شده است،هند وچین هم با دین های هندوی-بودای کنفوشیوسی وجمعیت های بزرگ مسلمان خود ، بیشترازکشورهای مسلمان به مدرنیسم غربی همسازوهمنوا شده اند.
بنا برآن ، به صراحت می گویم که کشورهای مسلمان غیرازترکیه ومالیزی واند ونیزی ، بسیار ازکاروان مدرنیته ومدرنیسم پس مانده اند. ازاین رو، به جهان پیشا مدرن / سنتی تعلق دارند. اینجا ست که بیان ویژگی های کشورها سنتی یا دولت های پیشا مدرن اهمیت خاص پیدا می کند و این ها می با شند:
نخست، خصلت مذهبی دو لت ها که درآن ها حاکمیت منشاء آسما نی به خود می گیرد؛ خصلتی که همه حکومت های خلافتی وشا هی وشیخی وسلطا نی ونظامی مسلمان ها براست یا دروغ به آن نازیده وعوام فریبی کرده ومی کنند؛
دوم، خصلت مبتنی بر امتیازات بودن دولت ،یا دولت امتیازات. مثلا، درخلافت ها وسلطنت های نام نهاد اولیه ای مسلمان ها ،عرب ها برغیر عرب ها ومسلمان ها بر غیرمسلمان ها امتیازات بیشتری دا شتند ؛ درمیان عرب ها هم با ساختن یک حد یث جعلی که امامت ازقریش می با شد ، عرب های غیرقریش ازرهبری کنارزده شد ند؛
سوم،خصلت وفا داریی شصی افراد دررابطه به قدرت . یعنی بجای حاکمیت غیرشخصی وقانونی ، وفا داریی افراد به حکومت دست با لا دارد. به این معنا که ، مسلمان ها برده ای حکومت ها می با شند ودرعمل هم تا کنون ادامه یا فته است؛
چهارم، مارتین لوتر،روحا نی اصلاح طلب مسیحی با راه انداختن نهضت اصلاحی-پروتستانی صربه برپیکرکلیسا زده به قرون میانه پا یان واروپا را وارد عصر مدرن کرد. برخلاف ،در جهان اسلام ،نهضت اصلاح مذهبی بوقوع به پیوست تا مسلمان ها را از قرون میانه ببیرون ووارد عصر مدرن نما ید؛
پنجم، جنگ علیه فلسفه وتکفیرفیلسوف ها توسط فقه مداران وکلامی های اشعری- خلافتی. شا یان یاد آوری می دانم که درد وبرهه ای تاریخ فکریی نا شاد مسلمان ها ، ملاها یا عالمان متعصب وجزم اند یش خلافتی علیه فلسفه وفیلسوف ها مبارزه کرد ند:
نخست، ظهورمعتزلی ها دراخیردوره اموی ورونق گرفتن اند یشه آن ها درآغازدوره عباسی وحما یت واقعی یا فرصت طلبا نه ای مامون رشید ازآن ها. بعد ازمامون ، انشعاب درمعتزلی ها وبیرون شدن اشعری های جزم اند یش ازشکم آن ها وحمایت خلیفه ای پسامامون ازآن ها وجنگ آن ها علیه معتزلی ها وکمرنگ کردن معتزلی گری درحالیکه معتزلی گری دراصل یک جنبش فلسفی- عقلانی بود؛
دوم، مبارزه علیه فلسفه توسط غزالی (1058-1111) با نوشتن " تهافت الفلاسفه " و" المنقض من الضلال"شروع واوج گرفت. ازاین نگاه که فلسفه دردوره های طاهریان (821-873) وصفاریان (867-پایان قرن دهم) که درخراسان سربلند کرد ودردوره ای سا ما نیان (819-1005) اوج گرفت که ، میوه ای دوره های نامبرده نصرفارابی وابن سینا وچند فیلسوف دیگرمی با شد.
به گواهی تاریخ فلسفه درشرق جهان اسلام ،فلسفه دردوره سا ما نیان درآسیای مرکزی با مرکزیت بخا را اوج گرفت و مبارزه علیه آن با فروپاشی زمام داریی سا مانیان شروع شد وخلافت اشعری گری زده ای بغداد توسط محمود غزنوی صد ها متفکر ونواند یش خرا سا ن وفارس را بنام با طنی کشت. ابن سینا که دست پرورده دوره سامانیان بود، سال ها ازترس محمود غزنوی درغرب ایران کنونی درخفا زند گی وهم درمان بیماران را می کرد وهم کتاب های درباره طب وفلسفه نوشت که با عث شهرت او درهند وچین واروپا شد.
درحالیکه ، بازار فلسفه ستیزی زیرتا ثیرنوشته های غزالی گرم ترشده بود ؛ ابن رشد اند لسی (1126-1198م) با نوشتن " تهافت التهافه" دردهن او وشاگردانش مشت سخت کو بید. آری، فلسفه ستیزیی غزالی به حدی گسترش یا فته بود که شاگردان او در اند لس نوشته های ابن رشد را طعمه آتش کرد ند. خنده آوراین است که ، غزالی در"المنقض من الضلال " / رهای از گمراهی ،فلاسفه را به سه دسته ای : دهری ها وملحدان والهیان تقسیم وافلاطون وارسطو را در ردیف سوم گرفت وفارابی وابن سینا را که شا گردان آن ها شمرده می شد ند ،دهری ها معرفی وسرزنش کرد! ازاین نگاه که ابن رشد دردهن غزالی مشت دندان شکن کوبیده بود، ارنست رنان دانشمند فرانسوی که تزدکترای او درباره فلسفه ابن رشد دردانشگاه سوربن درپا ریس بود، گفت که فلسفه با مرگ ابن رشد درکشورهای مسلمان مرد!
درحالیکه ارنست رنان مرگ ابن رشد را مرگ فلسفه درکشورهای مسلمان اعلام کرده بود، برخی خاورشنا سان، اسلام را مخالف فلسفه معرفی کرد ند. معلوم است. اگرغزالی نما ینده اسلام گرفته شود،نظرخاورشنا سان درست ودرغیرآن نادرست می با شد. بهر صورت،بهتراست که به سراغ اسلام ونگاه آن درباره فلسفه بروم. تاریخ نشان می دهد که ... غلی الرغم درخش فلسفه دریونان ، اعراب دوران جا هلیت توجهی به فلسفه ندا شتند. تفکر فلسفی پس از ظهوراسلام شکل گرفت وعقل وتفکر مورد عنا یت جدی قرارگرفت. همچنین علم کلام نیزبرای دفاع ازعقیده بوجود آمد. به دنبال ترجمه کتاب های فلسفی وانتقال فکریونا نی به اعراب به تد ریج مبا نی فلسفه استحکام پیدا نمود.افراد سطحی نگردربرابر فلسفه موضعی منفی دا شتند وتنها به ظاهر نص واجماع تمسک می جستند.
با پیدا یش گروه های دیگری که ازعقل واحکام عقلی حما یت می کرد ند ،نزاع میان دوجریان دینی وعقلی شکل گرفت. اشاعره از جریان دینی ومعتزله وفلاسفه ازجریان عقلی تبعیت کرد ند. نقطه ای اوج این نزاع درغزالی وابن رشد ومبا حثات فکری آنان دردوکتاب تها فت الفلاسفه وتها فت التهافه دیده می شود. این بحث وجدل ها آخرین حلقه درنزاع دین وفلسفه نبود. رفته رفته اقدا مات بسیاری درقا لب شروح وحوا شی ورد یه های مختلف پیرامون موضوع تها فت انجام پذ یرفت. درهمین رابطه درکتاب های محققین وشارحین متا خرمانند فخرالد ین رازی ،نصیرالد ین طوسی ،صاحب محاکمات ،جلال الدین دوانی وسید شریف و...نیز نکا تی یا فت می شود.
درپا یان قرن نهم هجری ،خواجه زاده ومولی علاء الد ین طوسی هریک بطورجدا گانه به فرمان سلطان محمد بن مراد خان (1481م) فاتح قسطنطنیه ، اقدام به نوشتن کتا بی درزمینه "تهافت" نمود ند. کتاب های آنان تفاوت زیادی با تهافت غزالی ندارد. این دو نویسنده وابستگی آشکاری به گروهی ازمتکلمین داشتند ، که خواجه زاده درمقدمه "تهافت" خود را ازآنان به نام"بزرگان ملت ودانشمندان امت " یاد می کند. زیرا آنان تمامی لغزش های فلاسفه را اعم ازاینکه مخا لف دین بوده یا نبوده مشخص کرده اند. وی همچنین درستا یش از غزالی می گو ید: غزالی کسی است که درمیان متکلمین راه زیبای را آغازکرد ودرابطال اقوال حکما رساله بکری را خلق نمود. خواجه زاده در ارتباط با هدف تا لیف کتاب خود می نو یسد:تصمیم دارم دراین رسا له آن دسته از قوا عد طبیعی والهی فلاسفه را بیاورم که امام حجت الاسلام غزالی ذکر کرده ...سپس آن ها را ابطال نما یم تا مدعیان فلسفه خوار وذلیل شده واهل حق ویقین عظمت وبزرگی یا بند وازمنحرفین انتقام گرفته شود، وهرآینه برما ست که مومنین را یاری کنیم (1).
درحالیکه مولی علی الد ین وخوا جه زاده ازغزالی بسیار ستا یش کرده اند ،مولانا سید ابوالاعلی مودودی درباره او نظری دیگری دارد. مثلا ، مودودی می نو یسد: نظر ابن خلدون درباره غزالی این بود که او خواستارقیام یک حکومت کا ملا اسلامی درهرگوشه ای جهان بود. مثلا،درغرب دور یا اند لس ، یک شاگرد او سلطنت موحدان را شکل داده بود. اما درکارنامه غزالی این رنگ سیا سی نقش ضمنی داشت نه اصلی. زیرا که ، او برای انقلاب سیا سی تحریکی راه اندازی نکرد وتاثیری خفیفی هم برنظام حکومت نگذاشت. بعد ازاو ،حکومت های جا هلی وضع مسلمان ها را خراب ترکرد ند. بطورنمونه ، یک قرن بعد ازاو،هجوم مغل ها درکشورهای اسلامی تمدن اسلام را تباه کرد. دربرنامه تجد ید کاریی دینی ای امام غزالی نقایصی ازنگاه علمی وفکری بود که آن ها را درسه بخش می توان تقسیم وبازتاب داد: نخست،کارنامه او دراثردانش کم اودرباره حد یث کم تاثیرتمام شد؛ دوم،غلبه عقلیات درذهن اوباعث ضعفش شد؛ سوم،گرایش بیش از اندازه او به سوی تصوف ضعف او بود. درباره دانش کم غزالی دربخش حد یث ،تاج الد ین سبکی درطبقات شا فعیه ،تمام حد یث های درج شده دراحیای علوم دین توسط غزالی را بی سند نا میده است (2).
با وجود ضعف های غزالی ازنظر مود ودی ، تد ریس وتبلیغ کلام اشعری وفقه های خلیفه وسلطان وشاه وشیخ زده ونوشته های فلسفه ستیزغزالی، در مدرسه های دینی از مصر تا هند ادامه یا فت. درفارس / ایران کنونی که درادامه دوره سامانیان در خراسان وفارس بامرکزیت بخارا،فلسفه نیمه جان نفس می کشید ، اول با هجوم مغل هابسیارتضعیف ودوم با به قدرت رسیدن صفوی ها (1501-1727) جان با خت وجای آن را خرافات یا شیعه صفوی گرفت. درمصرکه ترک های عثما نی با براندازیی مملوک ها ( 1250-1517) ، آن را بزیر سلطه ای خود قرار داد ند، نظرعالمان طرفدارسلطان مراد خان راجع به فلسفه وستا یش آن ها ازفلسفه ستیزیی غزالی را بازتاب دادم. یعنی هم حکومت مملوک های ترک تبارهم حکومت ترک های عثمانی ، همسازی با فلسفه ندا شتند وجزم اند یشی را فربه ترکرد ند. جزم اند یشی ای که تا ظهورنهضت روشنفکریی عربی درنیمه پسین قرن نزدهم ادامه یا فت. همین که، محمد عبده (1849-1905) ، به مشکل " مقد مه ابن خلدوم " را درپسین سال های قرن نزدهم وارد نظام درسی دانشگاه ازهرکرد وموفق درشامل کردن فلسفه به حیث مضمون درسی ای آن نشد؛ بیانگرسلطه جزم اند یشی درآن می با شد. بهرحال ، درسال 1936 ، فلسفه وارد مفردات درسی ازهرسا خته شد که رویداد نیک بود. درهمین دوره ، یا چند سال بعد ازآن ، فلسفه مورد توجه حوزه مذ هبی قم درایران واقع شد. فکرمی کنم که گسترش تفکرالحادی-کمونیستی ای حزب توده درراه انداخته شدن مضمون فلسفه در حوزه باصطلاح علمیه قم ، اثرگذاشته بود. مثلا، دکترابراهیم یزدی یکی اعضای نهضت آزادی ایران وبعد ازمرگ مهند س بازرگان رهبرآن، نوشته است که :" باگسترش فکرکمونیستی - الحادیی حزب توده درایران وحمله آن بردین ، مقاله ها ومعلومات به علامه طباطبای فراهم کرد یم که درروشنایی آن ها " اصول فلسفه وروش ریالیسم" را نوشت. همین کتاب با تصحیح دکترمرتضی مطهری درسه جلد چاپ ودرایران وافغانستان علیه کمونیسم بکارانداخته شد. شایان یاد آوری می دانم که ، علامه طبا طبای مفسرقرآن وحوزه ای نبود ومطهری هم غیرحوزه ای واستاد فلسفه دردانشگاه تهران بود. ازاینکه عالمان دینی بود ند ، نوشته های آن ها مورد توجه حوزه علمیه قم قرار گرفت. نا گفته نما ند که خمینی هم گرایشی فلسفی داشت ، اما با ولی فقیه سا ختن خود به قرون میانه برگشت. ازاین رو، حق با هیکل روزنامه نگاری مصری است می با شد که با خمینی درتهران گفت وگوکرد وگفت که :" خمینی موشکی می با شد که ازقرن هفتم ترسای به اواخرقرن بیستم شلیک شده است!"
با تا یید نظر هیکل درباره خمینی ، به سراغ فلسفه دروطن او یا مصرودرادامه ای آن به هند می روم. ازاین نگاه که درمصر وهند، حزب های کمونیستی بازاری گرمی پیدا کرده نتوانستند، مضمون فلسفه به گونه ای دیگری راه اندازی شد. مثلا، خطراسرائیل درمصر ودیگر کشورهای عربی کمک به ملی گرای عربی وفربته تر شدن اسلام نو اند یشتر جمعیت اخوان المسلمون کرده فلسفه را دردرجه دوم نشا ند وخطرائتلاف هند وها وسیک ها و انگلیس علیه مسلمان ها درهند؛ با عث شد که آگاهان مسلمان دردوصف نوگرا وسنت گرای موافق ومخالف انگلیس تقسیم شوند که نماد آن ها دانشگاه نوگرای علیگر ومدرسه سنتی دیوبند می با شد. دکترعلامه اقبال ، فارغ تحصیل یکی ازدانشگاه های انگلیستان که تزدکترای او"سیرفلسفه درایران" می باشد وبیشتر بخا طرکلیات اشعارفارسی اش درمیان فارسی زبان های خراسان / افغانستان وفارس / ایران شهرت تام دارد، دوکاررا کرده است: با اشعارحماسی درزبان های فارسی واردو روحیه ضد استعماری- انگلیسی را ایجاد ودامن زد وبا نوشتن" بازسازی تفکراسلامی " که نا درست توسط احمد آرام به عنوان" احیای فکراسلامی" ترجمه شده است، مسلمان ها را به نو اند یشی تشویق کرده است. نو اند یشی ای که در آن توجه انتقادی به فلسفه غرب ونقد کمرنگ ازکمونیسم بارز می باشد. طرفه اینکه ،درخصلت های نخست ، دوم ،سوم،وچهارم، دولت سنتی-قرون میا نه ای که دربالا بازتاب داده شد ند، کمونیست ها وبنیاد گرایان مذ هبی همسا نی تام از خود نشان داده ومی دهند.
مثلا، درحکومت های کمونیستی مسکو وپکن و..، اعضای دفترسیا سی حزب کمونیست ،درحکومت ملای ایران ،ملا ها، دردولت اسلامی افغانستان ، جهادی ها ودرامارت اسلامی- تروریستی طالبان ، اعضای طالبان اکثرا ناتوان ازتلاوت قرآن امتیازات خاص دا شتند ودارند. درباره طالبان ، اصل خنده آوراین بود که درظاهر ملا عمر بنام امیرآن ها بود. درحالیکه ، دراصل ، اول وزیر داخله پاکستان واکنون یک افسرآی اِ س آی که ریا ست بخش افغانستان دروزارت خارجه وارتش پاکستان را بدوش دارد ، چرخا ننده ای امورآن ها می با شد. درحکومت وها بی عربستان هم که، خانواده السعود وملاهای رسمی آن امتیازات ویژه داشتند ودارند. دربسیاری کشورهای مسلمان دیگر هم ، شا هان خود کامه ونظامی های کود تا چی بنام رئیس جمهورهای نما یشی وخود سرخلاف رضایت مردم حکومت ونوکری به استعمارنو هم می کنند. پس ، این گونه کشور ها به معنای واقعی دولت های پیشا مدرن می با شند.
با درنظردا شت گفته های بالا ، درا خیرمقاله ، به صراحت می گویم که ، عدم تمرکز قدرت وآزاد یی فلاسفه وروشنفکران ، جهان مدرن غربی را ساخت. برخلاف ، تمرکزقدرت ونبود آزادی برای روشنفکران وتکفیر فیلسوفان ، کشورهای مسلمان را درجهان کهن نگهداری کرد. شا هان قدرت طلب وشیخان رسمی آن ها ونظامی های کو دتا چی ای بدروغ اعلام جمهوریت کرده هم دین را ابزارقدرت کرده مسخ کرد ند هم جمهوریت را مسخ ودراصل صد در صد با آن دشمنی کرد ند ومی کنند وبه دشمنی درلباس دوست علیه آن ادامه می دهند. دستاورد نظامی های کود تا چی وبی منطق در کشورهای مسلمان ازافغانستان وپاکستان تا مصر ، مالی ونیجریه،عقب ما ند گی اقتصادی وفرهنگی وفنی وزندان های پُر ازمخالفان استبداد وگسترش تروریسم مذ هبی وتباه شدن کشورهای:افغانستان ، عراق ، سوریه ، یمن ، سومالی ، مالی ولیبیا ، به کمک باداران خارجی مستبدان داخلی می با شد. بنا برآن ، حق با مخالفان اسلام جلوه می کند که می گو یند:ساختارظالمانه ای دولت درکشورهای اسلامی ،عدم تحمل مخالفان وکثرت گرایی، سکولاریسم وغیرمسلمان ها ، فقدان دموکراسی وگسترش بنیاد گرایی...میراث یا بازمانده های تاریخی که عمل می کنند؛ البته دربالکان ،هندوستان ، جوامع غربی واسرائیل. اتهامات به مسلمان ها یا ضد یت با آن ها وسبب آن: تروریسم ، گسترش نفوس ، محاصره استراتژیک ، ظلم به زن ها ونا پاکی ، نژاد،رنگ ، نزاع های درونی ، فساد اداری ، ونزاع ها میان دولت ها (3).
پا نو یس ها:
1-نزاع میان د ین وفلسفه
ازغزالی وابن رشد تا طوسی وخوا جه زاده
نویسنده:دکتررضا سعا دت ، ترجمه ای غلامرضا کا شی،چاپ خانه انتشارات سروش ،انتشارات صداوسیمای جمهوری اسلامی ،چاپ اول:1375 ص ص 5-6-7
2-تجد ید واحیای د ین
نویسنده : سید ابوالاعلی مودودی
اسلامک پبلکیشنز لمیتید-لاهور(مغربی پاکستان)
طا بع-اشفاق میرزا-13-ای شاه عالم مارکت لاهور
مطبع -الله والا پرنترزلاهور
چاپ شا نزدهم ،آوریل 1981، ص ص 72-73
3-A Fury for God
The Islamist Attack on America
By Malise Ruthven
First published in Great Britain by Granta Books 2002. Pp 209 and 193
Thursday, 4 June 2020
سازند گان جهان مدرن: انقلاب صنعتی وآوردن زن ها به میدان کار وژورنا لیسم توسط آن ؛ کمک بزرگ درساختن جهان مدرن کرد
ابراهیم ورسجی
شانزدهم ماه جوزای سال 1399
ازنیمه دوم قرن هفدهم تا نیمه نخست قرن هژدهم ، انقلابی بنام انقلاب صنعتی در بریتا نیا بوقوع پیوست. انقلابی که امریکای مدرن ادامه آن می با شد. ازاینکه ، مدرنیته وصنعت درامریکا وکا نادا ، استرالیا وزیلاند نو را دراصل انگلیس شکل داده است؛ بدون شک ،ادامه انقلاب صنعتی آن می با شند. همان انقلاب صنعتی دست سا خت انگلیس ، درداخل اروپا به فرانسه وآلمان وایتا لیا وروسیه رفت ؛ و آن ها را هم صنعتی سا خت. نگا هی به رویداد های بریتا نیا دردوره انقلاب صنعتی وبعد ازآن درکشورهای انگلوسا کسون / انگلیسی زبان شده و درتمام قاره اروپا ،نشان داد که جهان سنتی وکهنه با دستگاه ها وتولیدات صنعتی سده های میا نه ای آن پا یان یا فته وجهان نوین صنعتی وپیدا وارنو جای آن را گرفته است. بنا برآن ، به صراحت می گویم که انقلاب صنعتی بریتا نیا نخست امریکا را صنعتی ودوم قاره اروپا وسوم آسیا وافریقا را متوجه سا خت که جهان سنتی آن ها نمی توا ند ادامه داشته با شد.
ازاین نگاه که ، کشورهای پیشگام در انقلاب صنعتی به ویژه بریتا نیا برای کارخانه های تو لیدی خود از گونه های ماشین بخاروخود رو وما شین های تولید پوشاک واعماربند برق وتولید اسلحه وتوپ وتانک وسیستم آب رسا نی وکا نا لیزاسیون و...خود به نیروی کارگرارزان وبرای تولیدات انبوه خود به بازارهای فروش نیازداشت ؛ برای بازاریا بی به ابزارتبلیغ نیازمبرم پیداکرد. ازاین رو ، دوکارزیررا موفقا نه انجام داد : نخست، زنان را ازخا نه ها بیرون وبرای کارکردن به کارخا نه های تولیدی آورده ضربه سخت به سا ختارذهنی با قی ما نده از قرون میا نه ، یا جا معه ای سنتی- مذ هبی زد ؛ دوم، برای معرفی تو لیدات خود وبازار یا بی برای آن ها وهمچنان مواد خام یا بی، ژورنا لیسم را ایجاد کرد. مد ت ها بعد، حکومت ها وسیا ست مداران وحزب های سیا سی ومذ هبی هم متوجه ارزش ژورنا لیسم شده برای پیشبرد برنامه ها وسیا ست های خود بهره برداری ازآن را آغازکرد ند.
طوریکه د یده شد ، انقلاب صنعتی درگام نخست به مواد خام وبازار مصرف تو لیدات خود نیازمبرم پیدا کرد. معلوم است که ، بریتا نیا ، پا یه گذار انقلاب صنعتی روزنا مه نگاری را برای معرفی تو لیدات خود وبازاریا بی برای آن ها به میان آورد وهمچنان برای کمای کردن مواد خام بیشتروارزان قیمت استعماررا تحویل جهان سنتی داد. فرانسه ،اسپا نیا ، پرتگال ، ها لند وروسیه هم که به تو لیدات صنعتی کمتری درمقایسه با بریتا نیا دست یا فته بود ند ، برای کمای کردن مواد خام ارزان قیمت وسلطه جوی های بیشتراستعمارگر شد ند. رویداد های بعدی نشان داد ند که انگلیس واسپانیا وفرانسه وپرتگال ، قاره امریکا وها لند اندونیزی ، امریکا فلیپین ، بریتا نیا ازما لیزی تا هند وهانکانگ ومیانماردرشرق دوررا زیر سلطه ای خود درآورد وچین را درچنبره خود گرفت وفرانسه وانگلیس، نخست ، امپراتوری عثمانی را ازبالکان درجنوب غرب اروپا ودوم ، ازخاورمیا نه برداشته کشورهای زیر کنترول آن را بین خود تقسیم کرد ند. و بریتا نیا وروسیه تزاری ، آسیای جنوبی و مرکزی رازیرفشاربی سا بقه گرفته ودرنهایت آسیای جنوبی ازهند وآسیای مرکزی ازآن روسیه شد وهردو قدرت اروپا یی درسال 1880 ترسا یی زندانی بی با می بنام افغانستان را به زندان با نی عبدالرحمن قبیلگی وبی فرهنگ درجای خراسان سا ختند ودرغرب آن فارس را هم کوچک ترکرد ند. بنا برآن، انقلاب صنعتی اروپا به خصوص بریتا نیا را فرمان روای جهان سا خت.
تاریخ انقلاب صنعتی وخد مت های آن برای کشورهای پیشرفته واستعمارگریی آن درجهان پس ما نده، نشان می دهد که استعمارگران غربی به مردمان خود خد مت وبرای دیگران مستعمره شدن وبد بختی را فراهم کرد ند. جا لب این است که، انقلاب صنعتی زنان را ازکنج خا نه ها بیرون ووارد عرصه کاروپیکار زند گی درکشور های صنعتی کرد. نگا هی به تاریخ رنسا نس / نوزا یی ، نهضت اصلاح مذ هبی ، عصر سکولار/ این جها نی اند یشی ونهضت روشنگری ، نشان می دهد که درادامه ای آن ها ، انقلاب صنعتی وظهورژورنا لیسم به حیث میوه و پیام رسان وبازاریاب آن،نقش بزرگ درگسترش فلسفه واند یشه وجهان بینی ونو اند یشی درراستای کمرنگ کردن جهان سنتی وفرهنگ واند یشه ای تاریخ تیرشده ای آن بازی کرد.
دراین راستا ، تاریخ نهضت های فکری وآگا هی بخش ومبارز علیه امپراتوریی مقد س روم، نشان می دهد که اختراع حروف چا پی ودستگاه چاپ ازمهمترین رخداد های آغازتاریخ جهان مدرن می با شد. و یوها نس گوتنبرگ (1397-1468) آلما نی بود که درسال 1456 ترسا یی، آن را اختراع وکمک به گسترش فلسفه واند یشه ای نو اول دراروپا وامریکا وکانادا ودوم درسرتاسرجهان کرد. اگرچه اختراع چاپ به قرن ها قبل ازگوتنبرگ به احتمال قوی به چین برمی کردد ، اما او با اختراع دستگاه نوین چاپ کمک بزرگ درجهت چاپ وگسترش اند یشه های نو دراروپا وجهان کرد. درواقع ، این اختراع چاپ بود که ترجمه ونشر فلسفه یونان ونویشته های نو یسند گان عصررنسا نس واصلاح مذ هبی ونویسند گان نهضت روشنگری فرانسه را به کشورهای پیشرفته وپس مانده معرفی کرد.
درشرایطی که ، دستگاه چاپ ، نشرکتاب ها واند یشه ها را سهل وآسان وآن ها را دراختیار با سوا دان اروپا گذا شته بود ، آوردن زن ها به میدان کارو ایجاد ژورنا لیسم توسط انقلاب صنعتی وصنعت کاران ، پیام رسا نی ودرواقع گسترش اند یشه های نو را درکشورهای پیشرفته وروبه پیشرفت آسانتر سا خت. طوریکه یاد آوری کرده شد، ایجاد ژورنا لیسم توسط انقلاب صنعتی وتقویت آن توسط صنعت کاران وتاجران برای بازاریا بی وفروش تو لیدات خود شان درواقع هم کمک به تجارت اقتصادی هم کمک درگسترش اند یشه های نو وبراندازیی اند یشه های کهنه کرد. تاریخ اند یشه ها نشان داده است که نه نوگرایی به آسا نی به میدان آمده ورونق پیدا می کند ونه سنت گرایی به آسا نی میدان را به نفع آن ترک می کند. یعنی جنگ نوگرایی با سنت گرایی ادامه پیدا می کند وژورنا لیسم هم در خد مت هردو می با شد. به سخن دیگر ، هم مدرنیته / نو اند یشی هم سنت گرایی ،ازژورنا لیسم بهره های خود را گرفته ومی گیرند!
مثلا ،نگاهی به تاریخ سیا سی کشورهای پیشرفته وکشورهای رو به پیشرفت ، نشان می دهد که هم حزب های سیا سی وحکومت های دموکرات وجامعه ای مد نی درغرب ازژونالیسم بهره برداری می کنند هم استبداد شرقی تحمیل شده بر مسلمان ها وحزب های بنیاد گرای مذ هبی سود خود را ازژورنا لیسم برمی دا رند وبرای خلق مانع درسرراه پیام رسا نی مخالفان خود ازسا نسور هم استفاده می کنند. همچنان ، سازمان های قبیلگی تروریستی مانند: طالبان تروریست افغانستان ، القاعده عرب وغیر عرب، بوکوحرام درافریقای غربی وشرقی، داعش های شیعه وسنی درخاورمیا نه وولایت فقیه ایران ووها بی گریی عربستان ، از انترنت ، فسبوک، تویتر و...بهره برداریی ضد مردمی می کنند. طرفه اینکه ، سازمان های بنیاد گرا وملایی مسلمان هم مانند تروریستان هم مذهب خود ازدستاورد های علمی وفنی و مدرن غربی بهره برداری می کنند هم دموکراسی وجامعه ای مد نی وآزادی بیان ومنشورجهانی حقوق بشررا غربی دانسته رد می کنند.
غمباراین است که ، تروریستان وبنیاد گرا یان مذ هبی ازجنبه های مادی تمدن مدرن غربی لذت جوی می کنند وآماده نیستند که به زن های مسلمان منشورجهانی حقوق بشرتصویب شده درسازمان ملل که خیر حتا حقوق انسا نی تا یید شده دراسلام را رعایت کنند! خوب است که ، نهضت فمینیسم / حقوق برابر خواهی زنان با مردان درکشورهای مسلمان درحال رونق گرفتن می با شد ودرآینده ای نزد یک مشت ولگد زدن دردهان تند روان وبنیاد گرایان وتروریستان مذ هبی ومستبداد شاهی- شیخی را شروع خوا هند کرد ونو اند یشان واصلاح طلبان مسلمان هم همکارآن ها می با شند. توحش طالبان تروریست علیه زنان درافغانستان ونفرت روزافزون زنان ازآن ها وخیزش های زنان علیه آخوند یسم تاریخ زده ای ایران وگسترش دین گریزی درنسل نو به خصوص زنان درعربستان وانقلاب وانفجاراطلاعاتی زاده فن آوریی مدرن رسا نه ای به نفع آن ها ، دیریازود جنازه ارتجاع وتوحش مذهبی نما را برمی دارد.
دراخیر،نوشته را این گونه جمع بندی وبه پایان می رسا نم که زنان را که انقلاب صنعتی وارد میدان کار وازنظر اقتصادی سری پای خود ایستاد کرده بود؛ اکنون ،در غرب وشرق بطور سازمان سازمان یا فته کمر به برابری خواهی با مردان بسته وبه مبارزه ادامه می دهند وتا جای به حقوق انسانی خود رسیده اند. ژورنالیسم هم که درغرب موفق شده است ودرشرق درحال برانداختن استبداد شاهی وشیخی ونظامی وآزادی بیان ستیزی وسانسورگری آن می با شد. درسطح جهان هم ، معلوم است که اتحاد یه های روزنامه نگاری ونهاد روز نامه نگاران بدون مرز ودید بان جهانی حقوق بشروشورای حقوق بشردراروپا وبخش حقوق بشر سازمان ملل ،مستبدان وسانسورگران ونهاد های سنتی زن ستیزرا زیرفشارگرفته اند. انفجار اطلا عا تی زاده فن آوریی مدرن رسا نه ای وابزار های آن ما نند: انترنت ،فسبوک ،یوتیوب و...شرایط نو ودرخشا ن را برای زنان وخبرنگاران فراهم کرده اند. شرایطی که ازآینده روشن ورضایت بخش زنان وروزنامه نگاران ومدافعان آزادی بیان ورسا نه ها پیام دارد ومستبدان آزادی ستیزوسانسورگرو تند روان وتروریستان زن ستیزوآزادی سوز را زیر فشارکمرشکن گرفته اند. به امید پیروزیی علم بر جهل وعدالت بر ستمگری وآزادی بربردگی وموفقیت زنان وروزنامه گاران آگاه وپژوهش گردر غرب وشرق جهان ونابود یی تروریسم واستبداد درکشورهای مسلمان وتحقق آزادی ودموکراسی وحقوق بشروسربلندی زنان وروزنامه نگاران هد فمند درآن ها!
شانزدهم ماه جوزای سال 1399
ازنیمه دوم قرن هفدهم تا نیمه نخست قرن هژدهم ، انقلابی بنام انقلاب صنعتی در بریتا نیا بوقوع پیوست. انقلابی که امریکای مدرن ادامه آن می با شد. ازاینکه ، مدرنیته وصنعت درامریکا وکا نادا ، استرالیا وزیلاند نو را دراصل انگلیس شکل داده است؛ بدون شک ،ادامه انقلاب صنعتی آن می با شند. همان انقلاب صنعتی دست سا خت انگلیس ، درداخل اروپا به فرانسه وآلمان وایتا لیا وروسیه رفت ؛ و آن ها را هم صنعتی سا خت. نگا هی به رویداد های بریتا نیا دردوره انقلاب صنعتی وبعد ازآن درکشورهای انگلوسا کسون / انگلیسی زبان شده و درتمام قاره اروپا ،نشان داد که جهان سنتی وکهنه با دستگاه ها وتولیدات صنعتی سده های میا نه ای آن پا یان یا فته وجهان نوین صنعتی وپیدا وارنو جای آن را گرفته است. بنا برآن ، به صراحت می گویم که انقلاب صنعتی بریتا نیا نخست امریکا را صنعتی ودوم قاره اروپا وسوم آسیا وافریقا را متوجه سا خت که جهان سنتی آن ها نمی توا ند ادامه داشته با شد.
ازاین نگاه که ، کشورهای پیشگام در انقلاب صنعتی به ویژه بریتا نیا برای کارخانه های تو لیدی خود از گونه های ماشین بخاروخود رو وما شین های تولید پوشاک واعماربند برق وتولید اسلحه وتوپ وتانک وسیستم آب رسا نی وکا نا لیزاسیون و...خود به نیروی کارگرارزان وبرای تولیدات انبوه خود به بازارهای فروش نیازداشت ؛ برای بازاریا بی به ابزارتبلیغ نیازمبرم پیداکرد. ازاین رو ، دوکارزیررا موفقا نه انجام داد : نخست، زنان را ازخا نه ها بیرون وبرای کارکردن به کارخا نه های تولیدی آورده ضربه سخت به سا ختارذهنی با قی ما نده از قرون میا نه ، یا جا معه ای سنتی- مذ هبی زد ؛ دوم، برای معرفی تو لیدات خود وبازار یا بی برای آن ها وهمچنان مواد خام یا بی، ژورنا لیسم را ایجاد کرد. مد ت ها بعد، حکومت ها وسیا ست مداران وحزب های سیا سی ومذ هبی هم متوجه ارزش ژورنا لیسم شده برای پیشبرد برنامه ها وسیا ست های خود بهره برداری ازآن را آغازکرد ند.
طوریکه د یده شد ، انقلاب صنعتی درگام نخست به مواد خام وبازار مصرف تو لیدات خود نیازمبرم پیدا کرد. معلوم است که ، بریتا نیا ، پا یه گذار انقلاب صنعتی روزنا مه نگاری را برای معرفی تو لیدات خود وبازاریا بی برای آن ها به میان آورد وهمچنان برای کمای کردن مواد خام بیشتروارزان قیمت استعماررا تحویل جهان سنتی داد. فرانسه ،اسپا نیا ، پرتگال ، ها لند وروسیه هم که به تو لیدات صنعتی کمتری درمقایسه با بریتا نیا دست یا فته بود ند ، برای کمای کردن مواد خام ارزان قیمت وسلطه جوی های بیشتراستعمارگر شد ند. رویداد های بعدی نشان داد ند که انگلیس واسپانیا وفرانسه وپرتگال ، قاره امریکا وها لند اندونیزی ، امریکا فلیپین ، بریتا نیا ازما لیزی تا هند وهانکانگ ومیانماردرشرق دوررا زیر سلطه ای خود درآورد وچین را درچنبره خود گرفت وفرانسه وانگلیس، نخست ، امپراتوری عثمانی را ازبالکان درجنوب غرب اروپا ودوم ، ازخاورمیا نه برداشته کشورهای زیر کنترول آن را بین خود تقسیم کرد ند. و بریتا نیا وروسیه تزاری ، آسیای جنوبی و مرکزی رازیرفشاربی سا بقه گرفته ودرنهایت آسیای جنوبی ازهند وآسیای مرکزی ازآن روسیه شد وهردو قدرت اروپا یی درسال 1880 ترسا یی زندانی بی با می بنام افغانستان را به زندان با نی عبدالرحمن قبیلگی وبی فرهنگ درجای خراسان سا ختند ودرغرب آن فارس را هم کوچک ترکرد ند. بنا برآن، انقلاب صنعتی اروپا به خصوص بریتا نیا را فرمان روای جهان سا خت.
تاریخ انقلاب صنعتی وخد مت های آن برای کشورهای پیشرفته واستعمارگریی آن درجهان پس ما نده، نشان می دهد که استعمارگران غربی به مردمان خود خد مت وبرای دیگران مستعمره شدن وبد بختی را فراهم کرد ند. جا لب این است که، انقلاب صنعتی زنان را ازکنج خا نه ها بیرون ووارد عرصه کاروپیکار زند گی درکشور های صنعتی کرد. نگا هی به تاریخ رنسا نس / نوزا یی ، نهضت اصلاح مذ هبی ، عصر سکولار/ این جها نی اند یشی ونهضت روشنگری ، نشان می دهد که درادامه ای آن ها ، انقلاب صنعتی وظهورژورنا لیسم به حیث میوه و پیام رسان وبازاریاب آن،نقش بزرگ درگسترش فلسفه واند یشه وجهان بینی ونو اند یشی درراستای کمرنگ کردن جهان سنتی وفرهنگ واند یشه ای تاریخ تیرشده ای آن بازی کرد.
دراین راستا ، تاریخ نهضت های فکری وآگا هی بخش ومبارز علیه امپراتوریی مقد س روم، نشان می دهد که اختراع حروف چا پی ودستگاه چاپ ازمهمترین رخداد های آغازتاریخ جهان مدرن می با شد. و یوها نس گوتنبرگ (1397-1468) آلما نی بود که درسال 1456 ترسا یی، آن را اختراع وکمک به گسترش فلسفه واند یشه ای نو اول دراروپا وامریکا وکانادا ودوم درسرتاسرجهان کرد. اگرچه اختراع چاپ به قرن ها قبل ازگوتنبرگ به احتمال قوی به چین برمی کردد ، اما او با اختراع دستگاه نوین چاپ کمک بزرگ درجهت چاپ وگسترش اند یشه های نو دراروپا وجهان کرد. درواقع ، این اختراع چاپ بود که ترجمه ونشر فلسفه یونان ونویشته های نو یسند گان عصررنسا نس واصلاح مذ هبی ونویسند گان نهضت روشنگری فرانسه را به کشورهای پیشرفته وپس مانده معرفی کرد.
درشرایطی که ، دستگاه چاپ ، نشرکتاب ها واند یشه ها را سهل وآسان وآن ها را دراختیار با سوا دان اروپا گذا شته بود ، آوردن زن ها به میدان کارو ایجاد ژورنا لیسم توسط انقلاب صنعتی وصنعت کاران ، پیام رسا نی ودرواقع گسترش اند یشه های نو را درکشورهای پیشرفته وروبه پیشرفت آسانتر سا خت. طوریکه یاد آوری کرده شد، ایجاد ژورنا لیسم توسط انقلاب صنعتی وتقویت آن توسط صنعت کاران وتاجران برای بازاریا بی وفروش تو لیدات خود شان درواقع هم کمک به تجارت اقتصادی هم کمک درگسترش اند یشه های نو وبراندازیی اند یشه های کهنه کرد. تاریخ اند یشه ها نشان داده است که نه نوگرایی به آسا نی به میدان آمده ورونق پیدا می کند ونه سنت گرایی به آسا نی میدان را به نفع آن ترک می کند. یعنی جنگ نوگرایی با سنت گرایی ادامه پیدا می کند وژورنا لیسم هم در خد مت هردو می با شد. به سخن دیگر ، هم مدرنیته / نو اند یشی هم سنت گرایی ،ازژورنا لیسم بهره های خود را گرفته ومی گیرند!
مثلا ،نگاهی به تاریخ سیا سی کشورهای پیشرفته وکشورهای رو به پیشرفت ، نشان می دهد که هم حزب های سیا سی وحکومت های دموکرات وجامعه ای مد نی درغرب ازژونالیسم بهره برداری می کنند هم استبداد شرقی تحمیل شده بر مسلمان ها وحزب های بنیاد گرای مذ هبی سود خود را ازژورنا لیسم برمی دا رند وبرای خلق مانع درسرراه پیام رسا نی مخالفان خود ازسا نسور هم استفاده می کنند. همچنان ، سازمان های قبیلگی تروریستی مانند: طالبان تروریست افغانستان ، القاعده عرب وغیر عرب، بوکوحرام درافریقای غربی وشرقی، داعش های شیعه وسنی درخاورمیا نه وولایت فقیه ایران ووها بی گریی عربستان ، از انترنت ، فسبوک، تویتر و...بهره برداریی ضد مردمی می کنند. طرفه اینکه ، سازمان های بنیاد گرا وملایی مسلمان هم مانند تروریستان هم مذهب خود ازدستاورد های علمی وفنی و مدرن غربی بهره برداری می کنند هم دموکراسی وجامعه ای مد نی وآزادی بیان ومنشورجهانی حقوق بشررا غربی دانسته رد می کنند.
غمباراین است که ، تروریستان وبنیاد گرا یان مذ هبی ازجنبه های مادی تمدن مدرن غربی لذت جوی می کنند وآماده نیستند که به زن های مسلمان منشورجهانی حقوق بشرتصویب شده درسازمان ملل که خیر حتا حقوق انسا نی تا یید شده دراسلام را رعایت کنند! خوب است که ، نهضت فمینیسم / حقوق برابر خواهی زنان با مردان درکشورهای مسلمان درحال رونق گرفتن می با شد ودرآینده ای نزد یک مشت ولگد زدن دردهان تند روان وبنیاد گرایان وتروریستان مذ هبی ومستبداد شاهی- شیخی را شروع خوا هند کرد ونو اند یشان واصلاح طلبان مسلمان هم همکارآن ها می با شند. توحش طالبان تروریست علیه زنان درافغانستان ونفرت روزافزون زنان ازآن ها وخیزش های زنان علیه آخوند یسم تاریخ زده ای ایران وگسترش دین گریزی درنسل نو به خصوص زنان درعربستان وانقلاب وانفجاراطلاعاتی زاده فن آوریی مدرن رسا نه ای به نفع آن ها ، دیریازود جنازه ارتجاع وتوحش مذهبی نما را برمی دارد.
دراخیر،نوشته را این گونه جمع بندی وبه پایان می رسا نم که زنان را که انقلاب صنعتی وارد میدان کار وازنظر اقتصادی سری پای خود ایستاد کرده بود؛ اکنون ،در غرب وشرق بطور سازمان سازمان یا فته کمر به برابری خواهی با مردان بسته وبه مبارزه ادامه می دهند وتا جای به حقوق انسانی خود رسیده اند. ژورنالیسم هم که درغرب موفق شده است ودرشرق درحال برانداختن استبداد شاهی وشیخی ونظامی وآزادی بیان ستیزی وسانسورگری آن می با شد. درسطح جهان هم ، معلوم است که اتحاد یه های روزنامه نگاری ونهاد روز نامه نگاران بدون مرز ودید بان جهانی حقوق بشروشورای حقوق بشردراروپا وبخش حقوق بشر سازمان ملل ،مستبدان وسانسورگران ونهاد های سنتی زن ستیزرا زیرفشارگرفته اند. انفجار اطلا عا تی زاده فن آوریی مدرن رسا نه ای وابزار های آن ما نند: انترنت ،فسبوک ،یوتیوب و...شرایط نو ودرخشا ن را برای زنان وخبرنگاران فراهم کرده اند. شرایطی که ازآینده روشن ورضایت بخش زنان وروزنامه نگاران ومدافعان آزادی بیان ورسا نه ها پیام دارد ومستبدان آزادی ستیزوسانسورگرو تند روان وتروریستان زن ستیزوآزادی سوز را زیر فشارکمرشکن گرفته اند. به امید پیروزیی علم بر جهل وعدالت بر ستمگری وآزادی بربردگی وموفقیت زنان وروزنامه گاران آگاه وپژوهش گردر غرب وشرق جهان ونابود یی تروریسم واستبداد درکشورهای مسلمان وتحقق آزادی ودموکراسی وحقوق بشروسربلندی زنان وروزنامه نگاران هد فمند درآن ها!
Tuesday, 2 June 2020
خلیلزی ، طالب کرزی وغنی را برابر به طالبانِ تروریست همتبارشان ؛ درکشتار وزخمی کردن مردم افغانستان ، مسئول می دانم
ابراهیم ورسجی
چهاردهم ماه جوزای سال 1399
حضورنزده ساله ای سربازان امریکای وناتو درافغانستان وکمک 137 میلیارد دالری امریکا به بخش های دفاعی-امنیتی-بازسازی وکمک های اروپا ودگرکشور ها که از مقدار آن ها اطلاع ندارم وبه شمار بیشترازپنج لک سرباز وپولیس وافراد امنیتی ودرماند گی آن ها در برانداختن گروه تروریستی طالبان که شمارآن ها کمترازده هزارتروریست در سرتاسر افغانستان می با شد ؛ پرسش های پاسخ طلبی را مطرح می کند که نه حکومت ها ازطالب کرزی تا غنی ونه بادارآن ها آماده ای پاسخ دادن به آن ها می باشند. اگرپاکستان را مسئول بدا نیم که تا حدی بخاطر کمک به تروریستان مسئول می با شد، امازیرفشار قرار نگرفتن آن توسط امریکا پرسشی پاسخ طلب دیگری را پیش کش خودی ها وناخودی ها می کند. درواقع ،دوگونه پرسش های پاسخ طلب داخلی وخارجی که بررسی آن ها را دراین نوشته ونوشته های دیگرضروری می دانم.
با درنظرداشت عنوا نی که به نوشته درنظرگرفته ام ،عا مل های داخلی ، یا حکومت های فا سد طالب کرزی ، طالب غنی ، وطالب خلیلزی فرمانده آن ها را نقا دانه غربال می کنم. ازاین نگاه که یک نظام سیا سی تنها در صورت سازگار کردن خود با محیط داخلی وخارجی زنده می ما ند ومحیط داخلی افغانستان بخاطر نفرت از طالبان وپاکستان پذ یرای حکومت امریکای-انگلیسی ای پسا طالبانی شد، نقش تروریستی طالبان وحامی آن ها دررتبه دوم جای می گیرد. معلوم است که ، با افت تباه کاریی تروریسم طالبان دررتبه ای دوم ، نقش طالب کرزی وطالب غنی وطالب خلیلزی به حیث بازی گران اصلی ای شکست خورده ودرما نده وعبد الله هم به حیث همکارکم اثرشان بسیار برجسته می شود.
بنا برآن ، به بررسی کارنامه های تروریست پرورانه ای آن های که نام های آن ها در عنوان آورده شده است ومقا یسه ای آن ها با طالبان همتبارشان می پردازم. شا یان یاد آوری می دانم که ، پیشتر نوشته ای درباره ملت نشدن افغانستان وعلت های آن را پیش کش فرهنگیان کرده ودرآن افراد نامبرده ودسته های اطراف شان را سرزنش کرده بودم. البته به این خاطرکه ،با رسید ن استاد ربانی فارسی زبان به مقام ریا ست جمهوری افغانستان پسا شوروی ،جنازه ملت افغان مورد نظر خود را خود شان برداشته بود ند. به این دلیل که او تاجیک است نه افغان. بنا برآن ، به کمک پاکستان دردوجبهه علیه دولت اسلامی مجا هدان جنگ وترورراه اندازی کرد ند: نخست ،درسنگر حزب اسلامی حکمتیار.دوم ،درسنگرتروریستی طالبان زیر فرمان ارتش پاکستان. پاکستانی که قبلا علیه آن پشتونستان خواهی کرده بود ند! معلوم است که ،پاکستان می خواست افغانستان پسا شوروی را به یک ولایت خود تبد یل کند وجهادی های فارسی زبان وترک زبان دربرابرآن ایستاد شده بود ند.
بطورنمونه،به حیث مهاجر درپشاور، بیاد دارم که بعد از فرار نجیب الله ازریاست جمهوری وپناهنده شدن او بد فتر سازمان ملل ووارد کا بل شدن جهادی های وابسته به جمعیت اسلامی وعقب زده شدن حکمتیاربه چارآسیاب توسط آن ها ،نظامی های پاکستان غمگین وجهادی های افغان شتا بزده افغان ملتی شد ند. تغییر خنده آوری که بیانگر فقر تاریخی وفرهنگی ودینی آن ها می با شد. درواقع ،همان فقر تاریخی-فرهنگی بود که با عث شد که زیر فرمان نظامی های پاکستانی ، کا بل را ویران کنند وطرح ویرانی کا بل را پیشتر ازآن ژنرال اختر عبدالرحمن افغان پاکستانی از قبیله یوسفزی ورئیس آی اِس آی دردوره ژنرال ضیاء الحق ریخته بود. طرح جنایت کارانه ای که دردوره ریاست جمهوری غلام اسحق خان پشتون پشاوری توسط حکمتیار تطبیق نیمه کاره وطالبان درجهت تطبیق کا مل آن به ترور وتوحش ادامه می دهند.
ازاین نگاه که سیاست وتاریخ خوانده بودم وبعد ازآن به ژورنا لیسم پژوهشی گرایش پیدا کردم وزبان های انگلیسی واردو زبان های دوم وسومم شده بود ند، همه رویداد های افغانستان ازاشغال آن توسط ارتش سرخ ودولت اسلامی جهادی ها تا امارت طالبان تا شروع حکومت امریکای طالب کرزی وواکنش ها درپاکستان ومنطقه وجهان دررابطه به آن ها را مرتب پیگیری کردم وکتاب دوجلدی " جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ" را هم نوشته ام. ازاین که دربستر فرهنگی- زبانی ای فارسی زبان ها ، یا خراسانِ افغانستان نا میده شده توسط هند بریتا نیا وروسیه ای تزاری ،ملت افغان شکل گرفته نتوا نست،اکثرافغان های قبیله گرا زیر فرمان ارتش پاکستان علیه دولت اسلامی جهادی ها که رئیس آن استاد ربا نی فارسی زبان بود بسیج شده درواقع ضربه ای به فرایند نیمه جان ملت سازی زد ند که جبیره کردن آن نا ممکن می با شد.
بنا برآن ، لازم می دانم که نقش تباه کارانه وتروریست پرورانه ای افراد نامبرده وهمکاران افغانی- پاکستانی شان را همراه با اطلاعات دروغین آن ها به امریکا که باعث شکست جنگ آن علیه تروریسم وتوافقنامه آن با تروریستان در دوحه به نفع پاکستان شد را نقا دانه بررسی نما یم. بررسی را ازاطلاعات دروغین خلیلزی به امریکا وعضو طالبان بودن کرزی وکمک او به آن ها دربازگشت به افغانستان زیر فرمان ارتش پاکستان ، میاغازم. طالب خلیلزی نواسه یا فردی از خانواده ای گل محمد خان مومند نوکر هند بریتانیا که از توحش وجنایت های او به فرمان نادرغدار وهشم غدار،درکا بل وشمالی وشمال همه آگاهان تاجیک وهزاره وازبک وترکمن و...آگا هی دارند ، با فراهم کردن اطلاعات دروغین به نهاد های امریکای هم جنگ آن علیه تروریسم را بی نتیجه هم کمک به گسترش طالبان افغا نی- پاکستانی کرد.
مثلا، ستیف کول نویسنده" جنگ های اشباح" در اثرخود نوشته است که:" تیم جورج بوش هیج آگا هی درباره جنوب آسیا به خصوص افغانستان وپاکستان ندا شتند." نا آگا ه بودن آن ها را جع به منطقه باعث شد که براساس اطلاعات دروغین طالب خلیلزی درافغانستان عمل وخود را مسخره وآن را به پا یگاه تروریسم تبد یل نما یند. همچنان ،ستیو کول درکتاب نامبرده نوشته است که :" خلیلزی دشمنی سرسختانه با فرمانده مسعود داشت واصرارمی کرد که نیروی مخالف طالبان را ازپشتون ها درپشاورمی سازد.ازاین رو،نبا ید ازاتحاد شمال کمک دربراندازیی طالبان گرفته شود." با ب ود وارد درکتاب خود" جنگ جورج بوش " ، نوشته است که :" بوش به خلیلزی گفت که چه شد نیروی پشتون مخالف طالبان درپشاور؟ خلیلزی سرخم ماند وبوش به تیم جنگی ای خود فرمان داد که با همکاریی اتحاد شمال برای براندازی طالبان والقاعده اقدام کنند."
ستیف کول که پیشترازاو یاد کردم ؛ در"جنگ های اشباح" نوشته است که :" کرزی درشروع ورود طالبان به قندهار،50 هزاردالر به آن ها کمک ودیپوهای اسلحه ای دولت درقندهاررا به آن ها نشان داد." فرمانده طالبان هم که نصیر الله بابروزیرداخله پاکستان بود وبرای احیای حکومت ننگین افغانی خلیلزی ،کرزی وغنی زی ودیگرزی های وطن فروش ،کابل را اشغال کرد. همچنان ،نوسنده "جنگ های اشباح" نوشته است که:" خلیلزی گفته بود که همکارطالبان بود وبعد ازقتل پدرکرزی توسط آن ها مخالف آن ها شد." معلوم است که ،پدرکرزی یکی ازاعضای مافیای مواد مخدرومصروف پودرکاری درهلمند بود وبخاطرنزاع در تقسیم محصول پودرها توسط پودر کاران کشته شده بود نه توسط طالبان. باب ود وارد در" جنگ اوباما " ازقول یک عضوسیا درقندهارنوشته است که:" منطقه مارجه درهلمند را ازطالبان گرفته به کرزی سپرد یم تا درآن اداره سازی کند که نکرد ونبود اداره درآن باعث تا دوباره زیرسلطه طالبان برود."
همچنان ، ود وارد ازقول همان فعال سیا درقندهار نوشته است که: " برادرکرزی شریرترین انسان می با شد وازاینکه مردم / افغان ها شریرمی با شند، درجامعه شریرها ، به این شریرضرورت داریم ومعاش ماهوارکرزی را هم ازطریق او پرداخت می کردیم." خنده آوراین است که ،درنتیجه اطلاعات دروغین خلیلزی ، غنی زی ودیگر زی ها وآی اِس آی / شبکه اطلاعاتی-امنیتی ارتش پاکستان به سازمان اطلاعات مرکزی امریکا،جورج بوش بسیاراحمقانه طالبان ریشو-تروریست را بد ون خون کردن بینی شان روا نه ای پاکستان وطالبان دریشی پوش را با مشروعیت بخشی ای دروغین قرارداد ننگین بن ،درروزنخست ماه ژانویه 2002- یازدهم ماه جد یی 1380 خورشیدی ، درکا بل به قدرت نصب وطالب کرزی را رئیس آن ها سا خت وچند جهادی استفاده جو را هم درحا شیه حکومت پوشالی آن ها نشا ند. ازاینکه طالب کرزی نام ونشانی درافغانستان ندا شت وباب ودوارد درکتاب "جنگ اوبا ما" اورا :" فرد کوچولوی یک قبیله افغان نا میده است." فرد کوچولو ونوکر دوگا نه سیا وآی اِس آی ،زیر فرمان ارتش پاکستان کمک به بازگشت طالبان کرد. بازیی کثیفی که وزیردفاع امریکا هم ازآن پرده برداری کرده است!
بطورنمونه ، رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا در کتاب خود "وظیفه" نوشته است که :" کرزی به من گفت که طالبان ازاتحاد شمال بهتر می با شند ؛ بنا برآن ، با ید برگردانیده شوند." ازاینکه اتحاد شمال به رهبریی سیا سی استاد ربا نی وفرماندهی نظامی مسعود ، برنامه تبد یل افغانستان به یک ولایت پاکستان را به چا لش گرفته بود ،برنامه بازگردا نیدن طالبان که خواست طالب کرزی بود ،مورد توجه نظامی های پاکستانی قرار گرفت. بنا برآن،طالب کرزی زیرفرمان آی اِس آی ، طالبان را اول بنام بازگردانیدن مهاجران به جنوب از هلمند تا کنربرگشتا ند ودوم آن ها را با چرخبال های انگلیسی به شمال برد. بردن طالبان به شمال از ولایت بغلان شروع شد. درزمینه ، آگاهان که خیر، حتا مردم عادی ازنشست وبرخاست شبانه هلی کوپترها در شمال وبخش های دیگرافغانستان چشم دید های خود را بیان کرد ند. این که کمک طالب کرزی دربازگشت طابان به افغانستان بود. دربخش مالی هم ، طالب کرزی با تخصیص بی مورد کمک های بیرونی برای بازسازی درولایت های جنوب غرب دردوره حکومت داریی فاسد خود به مردم خیا نت کرد.
مثلا، احمد رشید نویسنده ای پاکستانی درص 386 کتاب خود" فرورفتن درآشوب" نوشته است که :"درسال 2006 ،کرزی بخش بیشتر کمک های بین المللی را درچهارولایت تریاک کارودچارخشونت درجنوب ، یا ارزگان وزابل وقندهار وهلمند ، مصرف وبقیه افغانستان راگرفتارمحرومیت وخشم سا خت. کمک های امریکا که بزرگترین کمک کننده بود و119 میلیون دالر بود هم به همین چهارولایت بکارانداخته شد. کمک های که بخاطرنبود امنیت موثر واقع نشد وباعث شد تا کمک کننده ها ازکمک کردن خود داری کنند. بریتانیا وکانادا هم کمک های انکشافی برای هلمند داشتند که بخاطربی امنیتی نتوانستند هزینه کنند." درظاهرپول هنگفت نامبرده توسط طالب کرزی به ولایت های نامبرده تخصیص یافت ،اما فکرمی کنم که بخش بیشترآن توسط او ودسته دزدان همکارش غارت شده است.
شا یان یاد آوری می دانم که ، طالب کرزی دراین سوء استفاده تنها نبود وغنی هم یکی ازهمکاران ووزیر ما لیه او بود. مثلا ، احمد رشید درص ص 180 و181 کتاب خود نوشته است که :" اشرف غنی وزیر مالیه حکومت کرزی 50 مشاورخارجی داشت...ازاینکه موسسات خارجی به کارمندان خود معاش بالاترمی دهند،این پرداخت سبب شد که مشاوران خارجی بیشترین معاش های دالری بگیرند وکارمندان کارآمد ازحکومت دورشوند. مثلا، احمد رشید درص 191 ، همان کتاب ، نوشته است که 50 مشاور اشرف غنی هرکدام پنجصد هزاردالرسالانه معاش می گرفتند که دردوره احدی این تعداد نیم شد. باوجود آن، 98 میلیون دالروزارت مالیه به این طریق مصرف شده است." معلوم است. وقتیکه 98 میلیون دالردر مدت کوتاه وزیر مالیه بودن غنی به مشاوران خارجی او پرداخته شود،جزبیانگر فا سد بودن وزیر بوده نمی تواند.
افزون بر فساد مالی غنی دردوره وزیرمالیه بود نش درحکومت فاسد کرزی،او مسئول انتقال قدرت از نیروهای امریکای وناتو به نیروهای دفاعی افغانستان هم بود. درهمین دوره انتقال ،مستقیم وغیرمستقیم کمک های زیادی به طالبان وگسترش تروریسم آن ها کرد. جالب این است که ، غنی درجریان تبلیغات انتخاباتی خود در قندهار،طالبان تروریست را برادران ناراض نا مید. اگرچه بعد ترانکارازگفتن چنان سخن رذلی کرد، اما من این سخن رذل او را که توسط رسا نه های دیداری وشنیداری پخش شده بود ، شنیدم. اینکه تروریسم نوازیی او دردوره مبارزه انتخاباتی اش بود ؛ وقتیکه نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نزاعی شد وجان کری آمده حکومت او وعبدالله را سا خت ورفت. غنی گل خنده آوری دیگری را به آب داد.
البته این گونه که ،بعد ازرئیس جمهور ساخته شدن توسط وزیرخارجه امریکا ،به اسلام آباد رفت. رفتن او به اسلام آباد ، طبق عرف دپلماتیک درست ،اما با رفتن به مقر فرماندهی رتش پاکستان به راولپندی هم خود هم افغانستان را توهین کرد. به این خاطرکه ،هیچ رئیس جمهوری به فرماندهی ارتش کشوری دیگری نرفته ونمی رود. بلی، علت رفتن غنی به فرماندهی ارتش پاکستان این است که او به مشوره اطلاعاتی های پاکستان وعربستان ،معاون اول خود را ازبک ومعاون دوم خود را هزاره برگزید تا به با ور گند آن ها با تاجیک ها مبارزه کند. رقیب او درانتخابات هم ، عبدالله دورگه ای ازپدرپشتون وازمادر تاجیک بود نه تا جیک خالص. بعد ازتقسیم قدرت میان او وعبدالله توسط جان کری وزیرخارجه امریکا ،غنی به مقرارتش پاکستان درراولپندی رفت تا به او بگوید که درخدمت است. یعنی فرمانده خد مت او را برخدمت طالبان تروریست ترجیح دهد.
طوریکه دیده شد ، رفتن خود توهینی غنی به مقرفرمانده ارتش پاکستان ، کمک اوبه تروریستان را نه کا هش بلکه افزایش داد. افزایش این گونه که ، تروریسم درافغانستان بیشترازپیش گسترش یا فت. افزایش تروریسم جمع فساد ونابکاریی حکومت غنی وعبدالله ،با عث شد که درنیمه پسین سال 2019 ، بازار گفت وگومیان امریکا وطالبان به نفع پاکستان دردوحه مرکز قطر گرم تر شود. خنده آوراین است که ، نما ینده امریکا درگفت وگوها با تروریستان دردوحه ، طالب خلیلزی فرمانده طالب کرزی وطالب غنی پیش ازریاست جمهوری های رسواخیز ودرجریان حکومت داریی های رسواخیز ترین آن ها بود. گفت وگوهای که روز29 فوریه 2020- دهم ماه حوت 1398 خورشیدی منتج به توافقنامه دوحه شد.
اسفبار این است که ، طالبان تروریست افغانِ همتبار طالب کرزی وطالب غنی با امریکا یا بادارآن ها وباداربادار خود توافقنامه امضا وبه کشتار مردم افغانستان افزود ند! اگرچه طالب کرزی کمک دربازگشت طالبان همتبارخود برای کشتن تاجیک ها وهزاره ها وازبک ها وترکمن ها و...کرده بود وطالب غنی هم به همین خاطر آن ها را برادران ناراض نا مید بود! برخلاف توقع آن ها ، طالبان تروریست همتبار شان از پشتون ها هم کشتار کرده درواقع دردهن های طالب خلیلزی وطالب کرزی وطالب غنی مشت های دندان شکن کوبید ند. باوجود مشت زدن طالبان ریشو- تروریست دردهن های طالبان دریشی پوش ،خلیلزی ازهمان طالبان دریشی پوش به نما یند گی ازامریکا با نماینده تروریستان دردوحه توافقنامه صلح امضا کرد وغنی هم برای اینکه ازکاروان پس نما نده با شد شروع به رها کردن تروریستان اززندان ها کرد تا به تروریسم درافغا نستان درازنا وفراخنا وژرفنا بخشند.
بنا برآن ،کشتارمردم عادی وسربازان وپولیس ها توسط طالبان ریشو- تروریست را بشد ت سرزنش وطالبان دریشی حکومتی همتبار آن ها را برابر یا بیشتر از آن ها درکشتارهای بی گناهان مقصردانسته بطور اشد سرزنش می کنم. طالبان دریشی پوش را به این خاطر بیشترسرزنش می کنم که با وجود حضورسربازان امریکای وناتو وکمک های هنگفت مالی امریکا واروپا ، اگر عزم مبارزه با تروریستان همتبار خود را می دا شتند مانع کشتارمردم بویژه افغان های خود توسط آن ها می شد ند. ازاین رو ،ازتمام مردم به خصوص آگاهان افغانستان می خواهم که مبارزه درجهت ایجاد حکومت داریی خوب ومستقل را آغازکنند. درغیرآن ،باور کنند که هم طالبان دریشی پوش هم طالبان ریشو- تروریست ،استعمارزای های نو حتا مسخره ترازاستعمارزای های کهنه می با شند. به این معنا که ،ادامه حضورآن ها درارگ وفرماندهی قوای مسلح وبرنامه ریزی های استراتژیک جزگسترش بیشتر تروریسم وتباهی بیشترکشورنمی با شد.
چهاردهم ماه جوزای سال 1399
حضورنزده ساله ای سربازان امریکای وناتو درافغانستان وکمک 137 میلیارد دالری امریکا به بخش های دفاعی-امنیتی-بازسازی وکمک های اروپا ودگرکشور ها که از مقدار آن ها اطلاع ندارم وبه شمار بیشترازپنج لک سرباز وپولیس وافراد امنیتی ودرماند گی آن ها در برانداختن گروه تروریستی طالبان که شمارآن ها کمترازده هزارتروریست در سرتاسر افغانستان می با شد ؛ پرسش های پاسخ طلبی را مطرح می کند که نه حکومت ها ازطالب کرزی تا غنی ونه بادارآن ها آماده ای پاسخ دادن به آن ها می باشند. اگرپاکستان را مسئول بدا نیم که تا حدی بخاطر کمک به تروریستان مسئول می با شد، امازیرفشار قرار نگرفتن آن توسط امریکا پرسشی پاسخ طلب دیگری را پیش کش خودی ها وناخودی ها می کند. درواقع ،دوگونه پرسش های پاسخ طلب داخلی وخارجی که بررسی آن ها را دراین نوشته ونوشته های دیگرضروری می دانم.
با درنظرداشت عنوا نی که به نوشته درنظرگرفته ام ،عا مل های داخلی ، یا حکومت های فا سد طالب کرزی ، طالب غنی ، وطالب خلیلزی فرمانده آن ها را نقا دانه غربال می کنم. ازاین نگاه که یک نظام سیا سی تنها در صورت سازگار کردن خود با محیط داخلی وخارجی زنده می ما ند ومحیط داخلی افغانستان بخاطر نفرت از طالبان وپاکستان پذ یرای حکومت امریکای-انگلیسی ای پسا طالبانی شد، نقش تروریستی طالبان وحامی آن ها دررتبه دوم جای می گیرد. معلوم است که ، با افت تباه کاریی تروریسم طالبان دررتبه ای دوم ، نقش طالب کرزی وطالب غنی وطالب خلیلزی به حیث بازی گران اصلی ای شکست خورده ودرما نده وعبد الله هم به حیث همکارکم اثرشان بسیار برجسته می شود.
بنا برآن ، به بررسی کارنامه های تروریست پرورانه ای آن های که نام های آن ها در عنوان آورده شده است ومقا یسه ای آن ها با طالبان همتبارشان می پردازم. شا یان یاد آوری می دانم که ، پیشتر نوشته ای درباره ملت نشدن افغانستان وعلت های آن را پیش کش فرهنگیان کرده ودرآن افراد نامبرده ودسته های اطراف شان را سرزنش کرده بودم. البته به این خاطرکه ،با رسید ن استاد ربانی فارسی زبان به مقام ریا ست جمهوری افغانستان پسا شوروی ،جنازه ملت افغان مورد نظر خود را خود شان برداشته بود ند. به این دلیل که او تاجیک است نه افغان. بنا برآن ، به کمک پاکستان دردوجبهه علیه دولت اسلامی مجا هدان جنگ وترورراه اندازی کرد ند: نخست ،درسنگر حزب اسلامی حکمتیار.دوم ،درسنگرتروریستی طالبان زیر فرمان ارتش پاکستان. پاکستانی که قبلا علیه آن پشتونستان خواهی کرده بود ند! معلوم است که ،پاکستان می خواست افغانستان پسا شوروی را به یک ولایت خود تبد یل کند وجهادی های فارسی زبان وترک زبان دربرابرآن ایستاد شده بود ند.
بطورنمونه،به حیث مهاجر درپشاور، بیاد دارم که بعد از فرار نجیب الله ازریاست جمهوری وپناهنده شدن او بد فتر سازمان ملل ووارد کا بل شدن جهادی های وابسته به جمعیت اسلامی وعقب زده شدن حکمتیاربه چارآسیاب توسط آن ها ،نظامی های پاکستان غمگین وجهادی های افغان شتا بزده افغان ملتی شد ند. تغییر خنده آوری که بیانگر فقر تاریخی وفرهنگی ودینی آن ها می با شد. درواقع ،همان فقر تاریخی-فرهنگی بود که با عث شد که زیر فرمان نظامی های پاکستانی ، کا بل را ویران کنند وطرح ویرانی کا بل را پیشتر ازآن ژنرال اختر عبدالرحمن افغان پاکستانی از قبیله یوسفزی ورئیس آی اِس آی دردوره ژنرال ضیاء الحق ریخته بود. طرح جنایت کارانه ای که دردوره ریاست جمهوری غلام اسحق خان پشتون پشاوری توسط حکمتیار تطبیق نیمه کاره وطالبان درجهت تطبیق کا مل آن به ترور وتوحش ادامه می دهند.
ازاین نگاه که سیاست وتاریخ خوانده بودم وبعد ازآن به ژورنا لیسم پژوهشی گرایش پیدا کردم وزبان های انگلیسی واردو زبان های دوم وسومم شده بود ند، همه رویداد های افغانستان ازاشغال آن توسط ارتش سرخ ودولت اسلامی جهادی ها تا امارت طالبان تا شروع حکومت امریکای طالب کرزی وواکنش ها درپاکستان ومنطقه وجهان دررابطه به آن ها را مرتب پیگیری کردم وکتاب دوجلدی " جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ" را هم نوشته ام. ازاین که دربستر فرهنگی- زبانی ای فارسی زبان ها ، یا خراسانِ افغانستان نا میده شده توسط هند بریتا نیا وروسیه ای تزاری ،ملت افغان شکل گرفته نتوا نست،اکثرافغان های قبیله گرا زیر فرمان ارتش پاکستان علیه دولت اسلامی جهادی ها که رئیس آن استاد ربا نی فارسی زبان بود بسیج شده درواقع ضربه ای به فرایند نیمه جان ملت سازی زد ند که جبیره کردن آن نا ممکن می با شد.
بنا برآن ، لازم می دانم که نقش تباه کارانه وتروریست پرورانه ای افراد نامبرده وهمکاران افغانی- پاکستانی شان را همراه با اطلاعات دروغین آن ها به امریکا که باعث شکست جنگ آن علیه تروریسم وتوافقنامه آن با تروریستان در دوحه به نفع پاکستان شد را نقا دانه بررسی نما یم. بررسی را ازاطلاعات دروغین خلیلزی به امریکا وعضو طالبان بودن کرزی وکمک او به آن ها دربازگشت به افغانستان زیر فرمان ارتش پاکستان ، میاغازم. طالب خلیلزی نواسه یا فردی از خانواده ای گل محمد خان مومند نوکر هند بریتانیا که از توحش وجنایت های او به فرمان نادرغدار وهشم غدار،درکا بل وشمالی وشمال همه آگاهان تاجیک وهزاره وازبک وترکمن و...آگا هی دارند ، با فراهم کردن اطلاعات دروغین به نهاد های امریکای هم جنگ آن علیه تروریسم را بی نتیجه هم کمک به گسترش طالبان افغا نی- پاکستانی کرد.
مثلا، ستیف کول نویسنده" جنگ های اشباح" در اثرخود نوشته است که:" تیم جورج بوش هیج آگا هی درباره جنوب آسیا به خصوص افغانستان وپاکستان ندا شتند." نا آگا ه بودن آن ها را جع به منطقه باعث شد که براساس اطلاعات دروغین طالب خلیلزی درافغانستان عمل وخود را مسخره وآن را به پا یگاه تروریسم تبد یل نما یند. همچنان ،ستیو کول درکتاب نامبرده نوشته است که :" خلیلزی دشمنی سرسختانه با فرمانده مسعود داشت واصرارمی کرد که نیروی مخالف طالبان را ازپشتون ها درپشاورمی سازد.ازاین رو،نبا ید ازاتحاد شمال کمک دربراندازیی طالبان گرفته شود." با ب ود وارد درکتاب خود" جنگ جورج بوش " ، نوشته است که :" بوش به خلیلزی گفت که چه شد نیروی پشتون مخالف طالبان درپشاور؟ خلیلزی سرخم ماند وبوش به تیم جنگی ای خود فرمان داد که با همکاریی اتحاد شمال برای براندازی طالبان والقاعده اقدام کنند."
ستیف کول که پیشترازاو یاد کردم ؛ در"جنگ های اشباح" نوشته است که :" کرزی درشروع ورود طالبان به قندهار،50 هزاردالر به آن ها کمک ودیپوهای اسلحه ای دولت درقندهاررا به آن ها نشان داد." فرمانده طالبان هم که نصیر الله بابروزیرداخله پاکستان بود وبرای احیای حکومت ننگین افغانی خلیلزی ،کرزی وغنی زی ودیگرزی های وطن فروش ،کابل را اشغال کرد. همچنان ،نوسنده "جنگ های اشباح" نوشته است که:" خلیلزی گفته بود که همکارطالبان بود وبعد ازقتل پدرکرزی توسط آن ها مخالف آن ها شد." معلوم است که ،پدرکرزی یکی ازاعضای مافیای مواد مخدرومصروف پودرکاری درهلمند بود وبخاطرنزاع در تقسیم محصول پودرها توسط پودر کاران کشته شده بود نه توسط طالبان. باب ود وارد در" جنگ اوباما " ازقول یک عضوسیا درقندهارنوشته است که:" منطقه مارجه درهلمند را ازطالبان گرفته به کرزی سپرد یم تا درآن اداره سازی کند که نکرد ونبود اداره درآن باعث تا دوباره زیرسلطه طالبان برود."
همچنان ، ود وارد ازقول همان فعال سیا درقندهار نوشته است که: " برادرکرزی شریرترین انسان می با شد وازاینکه مردم / افغان ها شریرمی با شند، درجامعه شریرها ، به این شریرضرورت داریم ومعاش ماهوارکرزی را هم ازطریق او پرداخت می کردیم." خنده آوراین است که ،درنتیجه اطلاعات دروغین خلیلزی ، غنی زی ودیگر زی ها وآی اِس آی / شبکه اطلاعاتی-امنیتی ارتش پاکستان به سازمان اطلاعات مرکزی امریکا،جورج بوش بسیاراحمقانه طالبان ریشو-تروریست را بد ون خون کردن بینی شان روا نه ای پاکستان وطالبان دریشی پوش را با مشروعیت بخشی ای دروغین قرارداد ننگین بن ،درروزنخست ماه ژانویه 2002- یازدهم ماه جد یی 1380 خورشیدی ، درکا بل به قدرت نصب وطالب کرزی را رئیس آن ها سا خت وچند جهادی استفاده جو را هم درحا شیه حکومت پوشالی آن ها نشا ند. ازاینکه طالب کرزی نام ونشانی درافغانستان ندا شت وباب ودوارد درکتاب "جنگ اوبا ما" اورا :" فرد کوچولوی یک قبیله افغان نا میده است." فرد کوچولو ونوکر دوگا نه سیا وآی اِس آی ،زیر فرمان ارتش پاکستان کمک به بازگشت طالبان کرد. بازیی کثیفی که وزیردفاع امریکا هم ازآن پرده برداری کرده است!
بطورنمونه ، رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا در کتاب خود "وظیفه" نوشته است که :" کرزی به من گفت که طالبان ازاتحاد شمال بهتر می با شند ؛ بنا برآن ، با ید برگردانیده شوند." ازاینکه اتحاد شمال به رهبریی سیا سی استاد ربا نی وفرماندهی نظامی مسعود ، برنامه تبد یل افغانستان به یک ولایت پاکستان را به چا لش گرفته بود ،برنامه بازگردا نیدن طالبان که خواست طالب کرزی بود ،مورد توجه نظامی های پاکستانی قرار گرفت. بنا برآن،طالب کرزی زیرفرمان آی اِس آی ، طالبان را اول بنام بازگردانیدن مهاجران به جنوب از هلمند تا کنربرگشتا ند ودوم آن ها را با چرخبال های انگلیسی به شمال برد. بردن طالبان به شمال از ولایت بغلان شروع شد. درزمینه ، آگاهان که خیر، حتا مردم عادی ازنشست وبرخاست شبانه هلی کوپترها در شمال وبخش های دیگرافغانستان چشم دید های خود را بیان کرد ند. این که کمک طالب کرزی دربازگشت طابان به افغانستان بود. دربخش مالی هم ، طالب کرزی با تخصیص بی مورد کمک های بیرونی برای بازسازی درولایت های جنوب غرب دردوره حکومت داریی فاسد خود به مردم خیا نت کرد.
مثلا، احمد رشید نویسنده ای پاکستانی درص 386 کتاب خود" فرورفتن درآشوب" نوشته است که :"درسال 2006 ،کرزی بخش بیشتر کمک های بین المللی را درچهارولایت تریاک کارودچارخشونت درجنوب ، یا ارزگان وزابل وقندهار وهلمند ، مصرف وبقیه افغانستان راگرفتارمحرومیت وخشم سا خت. کمک های امریکا که بزرگترین کمک کننده بود و119 میلیون دالر بود هم به همین چهارولایت بکارانداخته شد. کمک های که بخاطرنبود امنیت موثر واقع نشد وباعث شد تا کمک کننده ها ازکمک کردن خود داری کنند. بریتانیا وکانادا هم کمک های انکشافی برای هلمند داشتند که بخاطربی امنیتی نتوانستند هزینه کنند." درظاهرپول هنگفت نامبرده توسط طالب کرزی به ولایت های نامبرده تخصیص یافت ،اما فکرمی کنم که بخش بیشترآن توسط او ودسته دزدان همکارش غارت شده است.
شا یان یاد آوری می دانم که ، طالب کرزی دراین سوء استفاده تنها نبود وغنی هم یکی ازهمکاران ووزیر ما لیه او بود. مثلا ، احمد رشید درص ص 180 و181 کتاب خود نوشته است که :" اشرف غنی وزیر مالیه حکومت کرزی 50 مشاورخارجی داشت...ازاینکه موسسات خارجی به کارمندان خود معاش بالاترمی دهند،این پرداخت سبب شد که مشاوران خارجی بیشترین معاش های دالری بگیرند وکارمندان کارآمد ازحکومت دورشوند. مثلا، احمد رشید درص 191 ، همان کتاب ، نوشته است که 50 مشاور اشرف غنی هرکدام پنجصد هزاردالرسالانه معاش می گرفتند که دردوره احدی این تعداد نیم شد. باوجود آن، 98 میلیون دالروزارت مالیه به این طریق مصرف شده است." معلوم است. وقتیکه 98 میلیون دالردر مدت کوتاه وزیر مالیه بودن غنی به مشاوران خارجی او پرداخته شود،جزبیانگر فا سد بودن وزیر بوده نمی تواند.
افزون بر فساد مالی غنی دردوره وزیرمالیه بود نش درحکومت فاسد کرزی،او مسئول انتقال قدرت از نیروهای امریکای وناتو به نیروهای دفاعی افغانستان هم بود. درهمین دوره انتقال ،مستقیم وغیرمستقیم کمک های زیادی به طالبان وگسترش تروریسم آن ها کرد. جالب این است که ، غنی درجریان تبلیغات انتخاباتی خود در قندهار،طالبان تروریست را برادران ناراض نا مید. اگرچه بعد ترانکارازگفتن چنان سخن رذلی کرد، اما من این سخن رذل او را که توسط رسا نه های دیداری وشنیداری پخش شده بود ، شنیدم. اینکه تروریسم نوازیی او دردوره مبارزه انتخاباتی اش بود ؛ وقتیکه نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نزاعی شد وجان کری آمده حکومت او وعبدالله را سا خت ورفت. غنی گل خنده آوری دیگری را به آب داد.
البته این گونه که ،بعد ازرئیس جمهور ساخته شدن توسط وزیرخارجه امریکا ،به اسلام آباد رفت. رفتن او به اسلام آباد ، طبق عرف دپلماتیک درست ،اما با رفتن به مقر فرماندهی رتش پاکستان به راولپندی هم خود هم افغانستان را توهین کرد. به این خاطرکه ،هیچ رئیس جمهوری به فرماندهی ارتش کشوری دیگری نرفته ونمی رود. بلی، علت رفتن غنی به فرماندهی ارتش پاکستان این است که او به مشوره اطلاعاتی های پاکستان وعربستان ،معاون اول خود را ازبک ومعاون دوم خود را هزاره برگزید تا به با ور گند آن ها با تاجیک ها مبارزه کند. رقیب او درانتخابات هم ، عبدالله دورگه ای ازپدرپشتون وازمادر تاجیک بود نه تا جیک خالص. بعد ازتقسیم قدرت میان او وعبدالله توسط جان کری وزیرخارجه امریکا ،غنی به مقرارتش پاکستان درراولپندی رفت تا به او بگوید که درخدمت است. یعنی فرمانده خد مت او را برخدمت طالبان تروریست ترجیح دهد.
طوریکه دیده شد ، رفتن خود توهینی غنی به مقرفرمانده ارتش پاکستان ، کمک اوبه تروریستان را نه کا هش بلکه افزایش داد. افزایش این گونه که ، تروریسم درافغانستان بیشترازپیش گسترش یا فت. افزایش تروریسم جمع فساد ونابکاریی حکومت غنی وعبدالله ،با عث شد که درنیمه پسین سال 2019 ، بازار گفت وگومیان امریکا وطالبان به نفع پاکستان دردوحه مرکز قطر گرم تر شود. خنده آوراین است که ، نما ینده امریکا درگفت وگوها با تروریستان دردوحه ، طالب خلیلزی فرمانده طالب کرزی وطالب غنی پیش ازریاست جمهوری های رسواخیز ودرجریان حکومت داریی های رسواخیز ترین آن ها بود. گفت وگوهای که روز29 فوریه 2020- دهم ماه حوت 1398 خورشیدی منتج به توافقنامه دوحه شد.
اسفبار این است که ، طالبان تروریست افغانِ همتبار طالب کرزی وطالب غنی با امریکا یا بادارآن ها وباداربادار خود توافقنامه امضا وبه کشتار مردم افغانستان افزود ند! اگرچه طالب کرزی کمک دربازگشت طالبان همتبارخود برای کشتن تاجیک ها وهزاره ها وازبک ها وترکمن ها و...کرده بود وطالب غنی هم به همین خاطر آن ها را برادران ناراض نا مید بود! برخلاف توقع آن ها ، طالبان تروریست همتبار شان از پشتون ها هم کشتار کرده درواقع دردهن های طالب خلیلزی وطالب کرزی وطالب غنی مشت های دندان شکن کوبید ند. باوجود مشت زدن طالبان ریشو- تروریست دردهن های طالبان دریشی پوش ،خلیلزی ازهمان طالبان دریشی پوش به نما یند گی ازامریکا با نماینده تروریستان دردوحه توافقنامه صلح امضا کرد وغنی هم برای اینکه ازکاروان پس نما نده با شد شروع به رها کردن تروریستان اززندان ها کرد تا به تروریسم درافغا نستان درازنا وفراخنا وژرفنا بخشند.
بنا برآن ،کشتارمردم عادی وسربازان وپولیس ها توسط طالبان ریشو- تروریست را بشد ت سرزنش وطالبان دریشی حکومتی همتبار آن ها را برابر یا بیشتر از آن ها درکشتارهای بی گناهان مقصردانسته بطور اشد سرزنش می کنم. طالبان دریشی پوش را به این خاطر بیشترسرزنش می کنم که با وجود حضورسربازان امریکای وناتو وکمک های هنگفت مالی امریکا واروپا ، اگر عزم مبارزه با تروریستان همتبار خود را می دا شتند مانع کشتارمردم بویژه افغان های خود توسط آن ها می شد ند. ازاین رو ،ازتمام مردم به خصوص آگاهان افغانستان می خواهم که مبارزه درجهت ایجاد حکومت داریی خوب ومستقل را آغازکنند. درغیرآن ،باور کنند که هم طالبان دریشی پوش هم طالبان ریشو- تروریست ،استعمارزای های نو حتا مسخره ترازاستعمارزای های کهنه می با شند. به این معنا که ،ادامه حضورآن ها درارگ وفرماندهی قوای مسلح وبرنامه ریزی های استراتژیک جزگسترش بیشتر تروریسم وتباهی بیشترکشورنمی با شد.