Monday 27 February 2017

پاسخ ها به پرسش های دوستان ؛ ازآمدن حکمتیار به کابل تاکنگره سازی ناکام قومندان های جمعیت، محاکمه محافظان ژنرال دوستم وتماس های مخفی غنی با طالبان

ابراهیم ورسجی
نهم حوت 1395
بسیاروقت می شود که دوستانم درصفحه فسبک، پرسش های زیادی کرده ومی کنند که بخشی ازآن ها درعنوان نویشته بازتاب داده شده است. اگرچه نتوانستم دروقت ارایه پرسش ها، پاسخ ها را ارایه نمایم. بهرحال، اکنون ، کوشش می کنم برخی پرسش ها را مطابق عنوان مقاله به گونه ی کوتاه پاسخ دهم. واقعیت این است که ، درافغانستان ، انقلابی گری ، جهادی گری ، طالبان گری ، دموکراسی ،حقوق بشرخواهی ، نهاد کاری غیردولتی، جامعه مدنی مآبی و... بخاطر افسارگسیختن تروریسم وفقرجانکاه، فساد گسترده درحکومت ، گداگرشدن مردم ووابستگی مرگبار حکومت به غرب به خصوص امریکا ، روانه گورستان بد بوی تاریخ شده اند. ازاین رو، دراین نویشته ، بیشتر ازدروغ ها وسازش ها ومنافقت ها وزیان رسانی های انقلابی نماها وحکومت های مسخره ی کرزی - غنی- عبدالله ودستاورد شوم شان به مردم سخن می گویم. دستاوردهای زشتی که مردم را ازسرتا ناخن پا غرق کرده است!
بله ، قبلا، دربسیاری نویشته هایم ازتاریخ ناشاد افغانستان یاد کرده ام. تاریخی که رویادهای زشت آن همانند رویدادهای ناشاد کنونی می باشد. معلوم است که افزون برتاریخ ناشاد؛ مسئولیت ناپذیری سیاست کاران ومبارزان دروغین کنونی برای من پاسخ دهنده و بسیاری پرسان کننده ها دشواری آفرین شده است. وقتیکه ازانقلابیون وجهادی های دروغین وطالبان تروریست شده ودموکراسی وحقوق بشر خواهان وحکومت داری خوب خواهان بد کاره سخن می گویم، شاید عده ی انقلابی- جهادی نماها - حکومتی ها حتا پرسان کننده ها هم خفه شوند.ازاین رو، من کوشش می کنم که بیان کننده ی حقیقت باشم نه مسخ کننده آن.
ازاین که ، تاریخ ذلت بارسیاسی افغانستان نماد مسخ کاری های بی شمارمی باشد؛ من وهرانسان با سوادی این کشور بدبخت باید کوشش کنیم گذشته را به گونه ی بازتاب دهیم که برای امروزوفردا مفید باشد نه برای بازماند گان جعل کاران تاریخ که تاریخ ندارند وتاریخ دیگران را مسخ کرده ازخود می دانند. اینجاست که ، پرسه زدن قومندان های جمعیت دراداره وسیاست مسخره کنونی وآمدن حکمتیار به کابل برخلاف همه شعارهای های قبلی اش قابل بحث می شوند. معلوم است که ، برخی قومندانچه های شورای نظاریی جمعیت برای فایده گروی وکسب رضایت جورج بوش وتونی بلیر، رئیس جمهور امریکا ونخست وزیروقت انگلیستان ، رهبر خود را درکنفرانس ننگین بن بتاریخ 15 قوس 1380 خورشیدی - 5 دیسامبر2001 کنارزدند تا کرزی نوکر آی اِس آی وسیا وعضو طالبان رئیس اداره موقت ورئیس جمهور شود وخود شان شریک دردستارخان کرزی با دالرهای ریخته شده توسط سیا/ سازمان اطلاعات مرکزی امریکا شوند که شدند و به جهاد خود خیانت کردند. ازاین رو،با وجود شعارها، نه کنگره برگزار ورهبر تعیین کرده توانستند ونه کمک به حفظ منافع مردم کرده توانستند. بازهم خوب است که جهاد وجمعیت خود را دربدل مقام های وزارت وولایت ذبح کردند.
بهرحال، روشن است که استاد ربانی ، رهبرجمعیت توسط طالبان به کمک کرزی شهید ساخته شد. خدایش بیامرزد! اما شهادت استاد ربانی بسیار آبرومندانه بود نسبت به آمدن حکمتیار به کابل به اجازه حنیف اتمر یا شخصی می باشد که حکمتیار ودیگرجهادی ها درجنگ بدفرجام جلال آباد پایش را قطع کرده بودند. روشن است که درتشریف آوری به کابل؛ حکمتیار هنر تازه نکرده است. به این خاطرکه، اعضای بلند رتبه ی حزب حکمتیار ازروزنخست حکومت کرزی تاکنون درهمراهی با قومندان های جمعیت درغارت 140 هزارمیلیون دالرکمک امریکا واروپا و... برای بازسازی افغانستان سهم داشتند ودارند. باز سازیی که به گفته جان ساپکو/ بررسی کننده کمک های امریکابرای بازسازی افغانستان / سیگار، صورت نگرفت. یعنی کمک ها غارت شد ودرغارت آن ها کرزی وبرادرانش وتکنوکرات ها ،یاهتلچی های آمده ازغرب ،فاروق وردک ، زاخیل وال ، کریم خرم ازحزب حکمتیارورحیم وردک، اول، شورای نظاروحزب وحدت خلیلی درجه دوم، نهادهای غیردولتی سوم، مجددی - پیرگیلانی ، شورای ملاها وشورای صلح وطالبان درجه چهارم، دیگرحزبی های حکمتیاردرجه چهارم وقومندان های جمعیت ، استاد سیاف ، حزب وحدت ونیروهای جنبش ملی- اسلامی دوستم دردرجه پنجم شرکت داشتند ودارند.
بهرحال، من به حیث کسی که جهاد افغانستان را ابزارجنگ سرد قدرت های بزرگ تعریف کرده ام وکتاب "جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ"هم دردوجلد درکابل یافت می شود؛ عزم دارم که جهاد افغانستان، تجارت پاکستان وتباهی افغانستان را هم بنویسم، ازتشریف آوری حکمتیار ازپاکستان به کابل ونشستن او در دردستارخان حکومت امریکای غنی خرسند می شوم تا به گفته شاعر: سیه روی شود هرکه دراو غش باشد! یعنی فرجام جهادی گری منافقانه وطالبان دست پرورده اش چیزی جز سرافگندگی حکمتیارودیگر جهادی ها نمی باشد! بله، درحالیکه ازتشریف آوری حکمتیار به کابل خوشحال می شوم، برایش می گویم که ازآمدن به کابل ، بهتراست که با سیاست خداحافظی کرده نویشته های دینی قابل فهم خود را ادامه دهد. اینکه نویشته هایش را کسی می خواند یانه چیزی گفته نمی توانم. بهرحال، اگربه کابل می آید، کوشش کند که ابزارجاسوس های مستقردرحکومت بدون آینده نشود.
درقطاردیگررهبران جهادی، پیر گیلانی به قبرستان رفته است.مجددی مصرف ماهوارخود را ازدستارخان سیا درارگ می گیرد. آیت الله محسنی نویشته می کند ودانشگاه هم دارد.ا لبته که ، ازکیفیت کاری دانشگاه او خبرندارم. خداکند که علمی و دارای کیفیت باشد نه تجارتی. استاد سیاف هم دانشگاه داردهم به تدریس مضمون ثقافت اسلامی دردانشگاه خود ودیگردانشگاه ها پامی فشارد. خداکند که ثقافت اسلامی اش برای طالبان سربازان ارزان قیمت تربیت نکند! دراخیر، درحالیکه دستاورد جهاد جهادی ها را ویرانی بیشترکشوروتروریسم طالبان به کمک پاکستان وحضور بدفرجام ناتو وحکومت دست نشانده وناکام امریکا درافغانستان می دانم،به مدعیان جهاد وجهادی گری می گویم که به نفع شان می باشد که حساب خود را با غارت شدن کمک های 140 هزارمیلیون دالری غرب برای بازسازی افغانستان که صورت نگرفته است تصفیه نمایند.ازاین نگاه تصفیه نمایند که ، همه شان درغارت یاد شده برابرسهم نداشتند. درغیرآن ، بخاطر یک کیک ، مردم به خصوص آگاهان ، پوستین را امروز و فردا آتش می زنند! اینکه ، ژنرال دوستم اجازه داده است تا محافظانش غرض پاسخ دهی به پرسش ها دررابطه به ادعای احمد ایشچی به دادستانی بروند؛ معلوم می شود که معاون اول رئیس جمهور نمی خواهد بخاطر یک کیک پوستین به آتش کشیده شود! کاریکه نمونه گیری ازآن توسط جهادی ها به نفع شان می باشد! همچنان ، به نفع غنی می باشد که دررابطه به معامله با طالبان، ازشفافیت کاربگیرد. درغیراین صورت، خود ش بیشترزیانمند می شود! زیراکه ، طالبان تا خواست نامعقول پاکستان ازکابل برآورده نه شود، به تروریسم ادامه خواهند داد!

Saturday 25 February 2017

افغانستان ؛ اکنون ، نه رهبرملی دارد ونه رهبران قومی

ابراهیم ورسجی
افغانستان ؛ اکنون ،با ژرف ترین بحران مدیریت ومدیریت بحران مواجه است که ازسطح ولایت ها تا کابل مشهود است. معلوم است که رفع هردوبحران به وجود سیاست مداران ومدیران کارفهم منوط است که وجود ندارند وعدم وجود شان به گونه آشوب دراداره ی دولت وگستاخ شدن تروریستان خود نمای کرده است.همین که ، بدون کمک نظامی امریکا به خصوص پرداخت 12 ونیم میلیون دالریی روزانه اش به نیروهای دفاعی- امنیتی، حکومت افغانستان زنده مانده نمی تواند، می توان گفت که وضع اداره وسیاست درافغانستان چگونه است؟ بله، دراین بازارسیاست ومدیریت بحرانی- تروریست زده ، شخصیت سازی های کاذب ورهبرتراشی ها آن هم بنام قوم ها بسیارمهم می نماید. من تحصیل کرده ی علوم سیاسی ونویسنده دراموراجتماعی- سیاسی- فرهنگی- اداری افغانستان، به این باورهستم که این کشور اکنون نه رهبرملی دارد ونه رهبران قومی. بله، رهبرچه های دارد که سهم دردستارخان ارگ می خواهند وارگ هم ازسهم دهی های زیاد بی رمق شده است.
دررابطه به کوشش های اخیرعطامحمد نوردرکابل که والی توسط رئیس جمهورتعیین شد،معلوم است که دربازی اخیرش بسیاربی شخصیت شد. مثلا،اول نمایش داد که عبدالله حق تاجیک ها را گرفته نتوانسته واو این حق را می گیرد. حق خواهی که فرزند استاد ربانی وچند پنجشیری استهلاک شده توسط کرزی را دربرابر او قرارداد. پنجشیری های که خود شان دارای قصر درشیرپورشدند ونتوانستند پنجشیری های دامن کوه های کابل را درشهردارای خانه نمایند.افزون برآن،باعث نفرت مردم ازپنجشیری های بی گناه هم شده اند.مثلا، سال گذشته ، مهمان یک دوست در کارته مامورین بودم ؛ او برایم گفت که یک زن پنجشیری که شوهرش مجاهد وفلج می باشد، به خانه من آمده که کالای تان را می شویم تا نانی کمای کنم. ببینید! این حال یک زن مجاهد پنجشیری است وچند پنجشیری شکم کته - تهی مغز، هم رهبر آن ها، هم مدعی رهبری تاجیک ها می باشند.ازاین رو، به فرزند مرحوم استادربانی می گویم که کوشش کند که بدخشان بدست طالبان نه افتد! به بقایای شورای نظار می گویم که پول های جمع کرده خود را هزینه وادعای رهبریی پنجشیری هاراهم نکنند! به عطای نور گرفتن چوکی قبلی اش وخرد شدنش را تبریک می گویم! به امیر صاحب اسماعیل خان والی قبلی هرات ووزیر قبلی آب وبرق، می گویم که فعال شود که تند روان مذهبی هرات را فتح می کنند.دررابطه به جمعیت یا گروه قومندان زده ، به صراحت می گویم که درمعیت شورای نظار با سهم داشتن درویران کردن کابل وشمالی ، دومنطقه دارای اکثراتاجیک، بزرگترین زیان را به تاجیک ها تحمیل کرده است. ازاین رو، نماینده تاجیک ها نیست.همچنان که ، کرزی وغنی وملا هیبت الله رهبر طالبان نماینده پشتون هانیستند. بله، ژنرال دوستم ازبخش بزرگ ازبک هانمایندگی می کند؛ وهزاره ها هم مانند پشتون ها وتاجیک ها به توب فوتبال رهبرچه های زیادی تبدیل شده اند!

Wednesday 22 February 2017

ازنظرعفوبین الملل ،درافغانستان، هم طالبان هم حکومت ،نقض حقوق بشر ومحدودیت برای رسانه ها خلق کرده اند

ابراهیم ورسجی
عفو بین الملل بتاریخ 22ماه فوریه - چهارم ماه حوت ، گزارش سالانه خود درباره نقش حقوق بشردرجهان راپخش کرد. دراین گزارش ، عفو بین الملل از نقض حقوق بشر وآزادی بیان درایران،افغانستان وتاجیکستان بررسی به عمل آورده است. بله، درباره نقض حقوق بشر ومحدودیت ها بر آزادی بیان درایران وتاجیکستان، بحث نمی کنم. به این خاطرکه، درافغانستان ، آنقدر مسئله ها برای گفتن وبیان کردن دارم که وقت به بحث درباره وضع حقوق بشرومحدودیت های رسانه ای دردیگرکشور برای ما باقی نمی گذارند. ازاین رو، تنها درمحور گزارش عفو بین الملل درباره نقض حقوق بشر بویژه حقوق زنان ودختران ، روزنامه نگاران وتلفات غیرنظامی ها درافغانستان تبصره می کنم. واقعیت این است که ، بعد ازجنگ علیه تروریسم وحکومت های موقت، انتقالی وجمهوری قلابی زاده آن بریاست طالب کرزی، بسیاروعده های خوب برای مردم داده شد. افسوس که به آن وعده هاعمل نه شد! مثلا، ازدموکراسی سخن گفته شد،کمیسیون حقوق بشر ساخته شد، ازرعایت حقوق زنان بسیارسخن گفته شد، ازآزادی بیان وجامعه مدنی وبازسازی اقتصادی ودولت سازی وتامین امنیت بسیارسخن ها گفته شد. برخلاف، قانون اساسی ای ساخته شد که بدرد نظام قبیلگی می خورد نه دموکراسی. کمیسیون تجارتی ای حقوق بشرساخته شد وتاکید به رعایت حقوق زنان زیاد شد. برخلاف، فرهنگ زن ستیزی تقویت وگراف خود کشی زنان وفرارزنان ودختران ازخانه های پدری- وشوهری به خانه های امن زیاد شد. باید چنین می شد؛ به این خاطرکه، حکومتی درزیرسایه ی ناتو وقانون اساسی تمرکزگرابا رئیس جمهوریی طالب کرزی ساخته شد. کرزی که هم طالب بود هم قبیله گرا هم جاسوس پاکستان وچند ین کشوردیگر.
بله ،همان طالب کرزی ناتوان ازقرائت قرآن، کمک کرد برای آی اِس آی درجهت بازسازی دیگر طالبان قرآن نه خوانده اما قبیله گرا؛ وطالبان قبیله گرا هم به حیث شاخه ریشوی ارتش پاکستان برگشتند وبازارجنگ وتروریسم را گرم کردند. طالب کرزی نه تنها کمک به آی اِس آی دربازگشت طالبان کرد ، بلکه ستون پنجم پاکستان را درون دستگاه حکومت لرزان خود ساخت.افسوس که غنی وعبدالله کاری درجهت پاکسازی ستون پنجم پاکستان نکردند وخود را درفساد باقی مانده ازکرزی ومردم را درفساد وتروریسم غرق کردند! ازاین رو، پاکستان دوسنگر درونی وبیرونی درجنگ علیه مردم افغانستان پیداکرد: نخست، سنگرظالبان ؛ دوم، ستون پنجم. نتیجه این شد که، ستون پنجم وطالبان ازدرون وبیرون بیشترین تلفات را به مردم عادی ونظامی های افغانستان وارد کردند. افزون برآن ، ضعف مدیریت ارتش وپولیس، کمک کرده به جذب افراد نالایق حتا نوکرپاکستان درنهاد های دفاعی وپولیس وامنیت کاران , واین ها جمعا باعث شد ند که خودی های ناخودی هم به حال مردم مضرتمام شوند. نتیجه این شد که مردم هم ازپولیس ها هم ازتروریستان بدرجه های متفاوت زیان ببینند! امادرباره نقض حقوق بشر وآزادی بیان ،باید گفت که حکومت ضعیف است ورنه ، نه حقوق بشرراموقع می دهد ونه آزادی بیان را.ازاین سبب، روزنامه نگاران هم توسط طالبان هم توسط برخی حکومتی های نادان شکنجه وزجرکش شده اند! خوب است که جنگ های بلند مدت وانقلاب رسانه ی زاده انفجاراطلاعاتی ، شرایطی ایجاد کرده است که مردم ازقوم ها وتیره های گونه گون به میدان سیاست آمده دیگر به قبیله گرایان اجازه نمی دهند که خود کامگی آن هم با شعاردموکراسی ، حقوق بشر وآزادی بیان کنند!

Tuesday 21 February 2017

کارنامه کشورهای مسلمان درکنفرانس امنیتی مونیخ ؛ اسف بار بود

ابراهیم ورسجی
چهارم ماه حوت 1395
هفته گذ شته ، جهان شاهد کنفرانس امنیتی مونیخ درجمهوری فدرال آلمان بود.گردهمای که بسیاری تنش هاونزاع ها ورقابت هاوبی نظمی های تازه درجهان را به نمایش گذاشت.بله، کنفرانس امنیتی مونیخ بی مشابهت به کنفرانس اقتصادیی داوس درسویس نبود که قبلابرای بررسی وضع تجارت واقتصاد جهان برگزارشده بود ودرپایان آن ، موسسه خیریه انگلیسی / آکسفام اعلام کرد که 8 نفرسرمایداردرجهان بیشترازنیم جهان فقیر سرمایه دارند.بله، مشکل عمده جهان کنونی ، مشکل تفاوت فقراوسرمایدارها ومشکل کشورهای غربی می باشد که شاخه نظامی بنام ناتودارند وتروریسم باصطلاح اسلامی را ازافغانستان تالیبیا دشمن نمره اول خود اعلام کرده ودربرابرآن شکست خورده اند.ازهمه خنده داراینکه ، درکنفرانس مونیخ ، عرب های نفتی وترکیه به ایران بسیار سخت تاختند وروسیه به غرب هشدارداد که مانند گذشته اربابی درجهان کرده کرده نمی تواند.غرب هم ازگستاخی روسیه وموضع پرنوسان رئیس جمهورترامپ درباره ناتو واتحادیه اروپای افسرده بود،هم منتظر بیان موضع ترامپ توسط معاونش مایک پنس بود هم درباره اوکراین به روسیه هشدارداد که بزرگ منشی درآن کشورفروپاشیده نکند.لاوروف وزیرخارجه روسیه هم بیانکرد که اوکراین خانه امن کشورش می باشد وصراحت کرد که غرب شکست خورده وبهتراست که به حقوق بین الملل تمکین کند.برای اروپا، سخنان معاون ترامپ مبنی بر ادامه ناتو با افزایش پرداخت مالی کشورهای اروپای برای کاهش فشاربراقتصاد امریکا وتایید اتحادیه اروپای مهم بود. همچنان که ،تشویش لهستان وکشورهای کوچک کناربالتیک ازروسیه باتایید معاون ترامپ ازناتو واتحادیه اروپا کم شد.
دررابطه به موضع روسیه وچین وهمسانی شان درمونیخ، اگرچه موضع چین درگردهمای مونیخ برای غرب تلخ نبود،اما درهمراهی باروسیه شکی باقی نگذاشت. بهرحال، موضع خصمانه عربستان وترکیه نسبت به ایران ، همراهی روسیه با ایران دربحران سوریه وسخن سرای های عرب ها بعد ازمونیخ درخاورمیانه مبنی برساختن ناتوی عربی زیر اثر ترامپ واسرائیل؛ علیه ایران، نشان داد که کشورهای مسلمان وضع خوبی پیش رو ندارند. به این خاطرکه، رهبران مسلمان ها هم عروسک قدرت های بزرگ هستند هم خود درمیان خود بجای برادری دینی دشمنی های شیطانی دارند ؛ وتروریستان زاده سیاست های غلط حکومت های مستبد ونابکار ازلیبیا تا افغانستان وپاکستان آن ها را دست نگرغرب ومسکو وپکن ساخته است. مثلا، درافغانستان ، حکومت زیرسایه ناتو زنده است! درلیبیا وضع مانند افغانستان است. حکومت بغداد زیرسایه امریکا با تروریسم سنی ای زاده سیاست های شیعی ای غلط خود می رزمد. درسوریه، حکومت فرقه علوی بر پایه کمک روسیه وایران زنده است ؛ ورئیس جمهورترامپ درباره این کشورگفته است که با کمک عرب های نفت دار،منطقه امن می سازد. دریمن، عربستان با کاربرد سلاح های مدرن غربی مسلمان کشی می کند. نتیجه اینکه ، قدرت های بزرگ درشرق وغرب برای منافع ملی خود مبارزه می کنند؛ وکشورهای مسلمان درمابین خود بد شمنی دامن زده مردمان زیرفرمان خود را بدبخت ترمی کنند!

Sunday 19 February 2017

تحلیلی به مناسبت روزجهانی زبان مادری

ابراهیم ورسجی
دوم ماه حوت 1395
از روز21 یکم ماه فوریه - 2 ام ماه حوت ، همه ساله به حیث روزجهانی زبان مادری درسراسر جهان تجلیل به عمل آورده می شود.ازاین رو، بهتراست که تحلیلی درباره این روز مهم ارایه نمایم. معلوم است که، مردم افغانستان چند قومی در35 سال گذشته قربانی بازی های کثیف مذهبی پاکستان بوده اند وهنوزهم می باشند. طرفه اینکه، درروزجهانی زبان مادری هم بروی تصادف یا حقیقت پای پاکستان به میان میاید. پاکستانی که ازدین اسلام ابزارکرد برای مبارزه علیه اسلام و مسلمان ها وزبان مادری وفرهنگ شان.
بطورنمونه ، پاکستان درروز14 اوت سال 1947 بنام دشمنی میان اسلام وهند و ئیزم ازهند جداشد وزبان اردو یا زبان هندی با دبیره فارسی - عربی را زبان رسمی خود اعلام کرد. دراین راستا، درسال 1948 ، محمد علی جناح بنیاد گذار پاکستان طی سفری به داکه ، مرکزپاکستان شرقی- بنگله دیش کنونی ، دریک سخنرانی دردانشگاه آن شهر گفت که :" زبان رسمی وملی پاکستان زبان اردومی باشد. " برخلاف او، همه دانشجویان واستادان دانشگاه داکه گفتند که نه وزبان بنگالی زبان رسمی پاکستان شرقی می باشد نه زبان اردو.
جالب این است که ، خود محمد علی جناح زبان اردو را درست نمی دانست وبخاطر ریشه ی اسماعیلی - سمرقندی خود ، سرود ملی پاکستان را فارسی ساخته بود که تاکنون جاری می باشد. بنگرید! سرود ملی پاکستان فارسی ، وزبان رسمی آن اردوباید باشد. این هم درزمانیکه آن وقت تنها 10 میلیون مسلمان مهاجرهندی بزبان اردو سخن می گفتند ودیگران بزبان های: پنجابی، بلوچی، پشتو وسندی.ازهمه مهم اینکه ، هم درآن وقت هم امروز، نفوس بنگله دیش ازنفوس پاکستان زیاد بود ومی باشد.
بهرحال، محمد علی جناح قبل ازمرگ خود، دیوارجدای میان پاکستان شرقی وپاکستان غربی را تهداب گذاری کرد. دراین راستا، درروزهای 21 و22 فوریه سال 1952، دانشجویان دانشگاه داکه دراعتراض بزبان ملی ساختن اردو دست به تظاهرات زدند ودرساحه دانشگاه سرکوب شدند وعده دانشجویان واستادان شهید هم شدند. بله، سرکوب نه تنها مانع اعتراضات نشد بلکه آن را شدت بخشید. چنان شدت بخشید که ، حکومت کراچی زیرفشارقرارگرفت ودرسال 1956 با دل ناخواسته زبان بنگالی را برسمیت شناخت.
برعکس، برسمیت شناختن زبان بنگالی کمک به وحدت پاکستان نکرد.همچنان، ازصنعتی ساختن دردوره حکومت 11 ساله مارشال ایوب خان ، پاکستان شرقی بی بهره ماند ودامن زد به مخالفت ها میان پاکستان شرقی وپاکستان غربی. وقتیکه ایوب خان زیرفشار تظاهرات درسال 1969 ازقدرت کناررفت و بجای تحویل قدرت مطابق قانون اساسی دست ساخت خودش به رئیس پارلمان، قدرت را به فرمانده ارتش ، یا ژنرال یحی خان سپرد؛ ویحی خان هم درسال 1970 انتخابات برگزارکرد که درآن شیخ مجیب الرحمن ، رئیس حزب عوامی لیگ برنده شد وباید برنده می شد؛ به این خاطرکه، نفوس بنگله دیش 71 میلیون ونفوس پاکستان غربی 59 میلیون بود.افزون بر اکثریت بودن بنگالی ها، بخشی ازپشتون ها وبلوچ های پاکستان غربی هم به شیخ مجیب الرحمن رای داند واوهم 70درصد آراء رابرد، اما نظامی ها قدرت رابه او انتقال ندادند وباعث شدند که جنگ داخلی شروع شود. ودرجنگ داخلی، به گفته طارق علی ، دانشمند انگلیسی- پاکستانی تبار، سه میلیون وبه گفته سیا ، سازمان اطلاعات مرکزی امریکا، یک میلیون مسلمان بنگالی توسط نظامی های جنایت کارپاکستان غربی شهید کرده شدند. شهید کردنی که کمک به حفظ وحدت نکرد ودرنتیجه بمبا رد مان احمقانه طیاره های پاکستانی به شش میدان هوای هند بتاریخ 11دیسامبر1971، ارتش هند 100 هزار سربازوافسرارتش پاکستان دربنگال شرقی را اسیرکرد وبنگله دیش هم شد مستقل.
جالب این است که، بنگله دیش که آغازگرمبارزه برای آموزش ورسمی ساختن بزبان مادری وتقویت زبان بنگالی درپاکستان متحد بود، بتاریخ 17 نوامبر سال 1999 به سازمان آموزشی- فرهنگی- علمی سارمان ملل / یونسکو ، درپاریس ، پیشنهاد کرد که 21 فوریه روزجهانی زبان مادری اعلام شود ؛ و188 عضو سازمان ملل به آن رای مثبت دادند وروزیاد شده انتخاب شد به حیث روزجهانی زبان مادری. پس ازآن انتخاب،اولین بار درسال 2000میلادی، درشهرپاریس ، مراسم روزجهانی زبان مادری باحضور نمایند گان کشورهای گونه گون وزبان شناسان برگزار شد؛ وسازمان ملل هم سال 2008 را سال زبان مادری اعلام کرد. ازآن تاریخ تاکنون ، روز 21 فوریه برابر به دوم ماه حوت ، به حیث روزجهانی زبان مادری مورد تجلیل قرارمی گیرد.
واقعیت این است که، ازتجلیل روزجهانی زبان مادری تا عمل کردن به آن درکشورهای چند زبانه ، فرق زیاد وجود دارد. همچنان، بررسی های میدانی نشان داده است که درمرحله آغازین حتا مرحله بالاتر، کودکان مفاهیم را خوب تربزبان مادری خود یاد می گیرند.ازاین رو، یونسکو / بخش فرهنگی سازمان ملل متحد وظیفه خود می داند تا ازآموزش بزبان مادری درسطج جهان دفاع کند. همچنان، یونسکو بررسی های هم کرده است که صدها زبان مرده وصدهازبان دیگردرحال مردن می باشند. ازمرد گان که مرده اند خدا بیا مرزد شان، اما نباید زبان های روبه مرگ بمیرند. یعنی به نفع یونسکو ودولت های چند زبانه می باشد که کوشش کنند زبان های روبه مرگ را زنده نگهدارند وتقویت هم بکنند.
واقعیت این است که ، زبان های کم توان که خیرناتوان ترمی شوند؛ حتازبان های قوی ترهم درعصر جهانی سازی فرهنگی- زبانی زیرفشارقرارگرفته اند ومی گیرند. مثلا، من که نویسنده می باشم ومطالعات زبان شناسی هم دارم، درک می کنم که زبان جهانی سازی ، یعنی زبان انگلیسی تا چه حد زبان فارسی ، یا زبان مادری ونوشتاری مرا زیرفشارگرفته است؟ همین که ، دریک فقره مجبورهستم چندین واژه فنی- علمی- انگلیس را بکارببرم، نشان می دهد که زبان غنی ای فارسی هم زیرفشارآمده است. وقتیکه زبان فارسی باهمه غنامندی اش زیرفشارزبان انگلیسی قرارگرفته است، پس ، باید ترحم به زبان های ضعیف ترکرد!
ازاین رو، درافغانستان چند قومی وچند زبانی ، بهتراست که بدومسئله توجه شود: نخست ، درمرحله ابتدای ودرمیانی باید به کودکان بزبان مادری شان درس داده شود؛ دوم، تمرکزبزبانی شود که بیشترین گوینده وبیشترین توان علمی- ادبی- فرهنگی- واژگانی و...را درسطح کشوردارا می باشد.معلوم است که درافغانستان، این موقعیت را تنها زبان فارسی دارد.اگرچه برخی هم وطنان با سواد پشتو زبان من با زبان فارسی دشمنی یا اگرنرم تربگویم نامهربانی درجهت تقویت زبان پشتو می کنند، اما بی طرفانه به آن ها می گویم که پشتو ناتوان ترازآن است که با فارسی درعصرجهانی سازیی فرهنگی- زبانی پنجه نرم کند. پس ، بهتراست که ضیاع وقت نکنند. این هم درزمانیکه ، پشتو درزادگاهش درپاکستان اخیرین نفس هایش را می کشد.ازسوی دیگر، هرقدربتاریخ ادبی که خیر به تاریخ سیاسی برگردیم، برادران پشتو زبان کمرنگ ترمی شوند ودردوصدو پنجاه سال اخیرهم که با کمک هند برتانیه وروسیه وشوروی، واکنون امریکا، حضورسیاسی بی دستاورد داشتند ودارند، آرشیف یا بایگانی شان درفارسی می باشد.ازاین رو، با مخالفت بازبان فارسی درواقع تاریخ سیاسی خود را نابود می کنند! تاریخی سیاسی ناشادی که دیگرقوم ها ازآن غم ها ونا امیدی ها فراوان دارند.غم ها ونا امیدی های که وضع رقت بارکنونی فراورده ی آن ها می باشد وازآینده ی خوبی هم حکایت نمی کند.

Saturday 18 February 2017

جهادی های که به جهاد خود می نازند؛ باید حساب خود را ازفساد پیشگی های حکومت های کرزی-غنی- عبدالله،پاک نمایند

ابراهیم ورسجی
اول ماه حوت 1395
پنج روزقبل ، جهادی ها ازسالگرد عقب نشینی یا فرار اخیرین سرباز ارتش سرخ ازافغانستان طی گرد همای درخیمه جرگه بزرگ ؛ وحکومتی ها درارگ ، تجلیل به عمل آورده وگفتند که هم دیواربرلین را بزیرکشید ند هم اتحاد شوروی را نا بود کرد ند. بد بختانه ، نه جهادی ها ونه حکومتی ها، هیچ کدام نه گفتند که دستاورد مردم افغانستان ازفروپاشی شوروی وحکومت دست نشانده اش درکابل چیست؟ بله، باتوجه به فقرروزافزون با وجود کمک های بزرگ غرب دردوره حکومت کنونی وسهولت ها برای مردم درحکومت های کارمل ونجیب الله، ارزیابی من ازذهنیت مردم این است که حکومت زیرسایه شوروی بهتربود ازحکومت زیرسایه امریکا !
معلوم است. این ذهنیت بخاطری بوجود آمده است که کمک های شوروی به نفع مردم غریب مقیم افغانستان هزینه شد وکمک های امریکا به جیب حکومتی ها وبرخلاف منافع مردم بکارانداخته شده است. افزون برآن ، جهادی های مخالف شوروی نزد مردم به اندازه طالبان یا دشمنان حکومت کنونی آدم کش ومنفورنبود ند.ازاین رو، درباره تاثیرکمک های اقتصادی شوروی درزندگی مردم زیاد بحث نکرده همین قدرمی گویم که حکومت وابسته به شوروی ازنظر مالی فاسد نبود. برخلاف ، حکومت های کرزی وغنی- عبدالله ، دست فاسد ترین حکومت ها درتاریخ جهان قدیم وجدید را ازپشت بسته اند!
چون ، بحث درباره جهادی های فخرفروش به جهاد وسهم شان درحکومت های فاسد کرزی-غنی- عبدالله درمیان است. ازاین رو، به عرض آن ها به خصوص آقای استاد سیاف می رسانم که خوب کرد که درسالگرد عقب نشینی اخیرین سرباز شوروی وشروع دورباطل نو، گفت که 120 میلیارد دالرکمک دردوره های کرزی-غنی- عبدالله ، وارد افغانستان شده و50 میلیارد آن غائب شده است! نه خیر، جناب استاد سیاف، کمک هاغائب نه شده بلکه غارت شده اند.
ازاین نگاه که ، من ؛ قبلا طی فراخوانی به آگاهی مردم به خصوص آگاهان افغانستان رسانده ام که حد اقل 140 میلیارد یا 140 هزارمیلیون دالرکمک ازبیرون به خصوص ازامریکا برای بازسازی وارد افغانستان شده وبازسازی هم نه شده است. خوب است که ، جان ساپکو، بررسی کننده کمک های امریکا برای بازسازی افغانستان دراخیرین بررسی خود برای رئیس جمهورترامپ ، بیان کرده است که 115 میلیارد دالربرای بازسازی افغانستان توسط امریکا پرداخته شده وبازسازی نه شده است.
ازاین که ، کمک های 115 میلیارد دالری امریکا وحد اقل 25 میلیارد دالری اروپا ودیگرکشورها وارد افغانستان شده وبازسازی هم نه شده است، این پرسش به میان می آید که چه برسرآ ن کمک های بزرگ نازل شد؟ روشن است که ، کمک های چشم خیره کن وبی اثریاد شده توسط تکنوکرات ها، جهادی ها، نهاد کاران غیردولتی ، دلالان ، جامعه مدنی کاران ، شورای ملاها ، شورای عالی صلح ، کمیسیون مسخره حقوق بشر و... غارت شده است. افزون برآن ، 12 ونیم میلیون دالری هم که روزانه توسط امریکا برای نیروهای دفاعی- امنیتی پرداخته می شود، کمترین بخش آن برای سربازان مدافع وطن داده می شود وبخش بیشترآن توسط دلالان وزارت های دفاع، داخله وریاست امنیت ملی خرد وبرد می شود.
باتوجه به کمک های یاد شده ، نابسامانی حکومت به خصوص نیروهای دفاعی ، فربه شدن تروریستان، فقر روز افزون درمیان مردم، کوچه های ویران وپرازگدا گر کابل ،سوال های زیررا متوجه رهبران وقومندان های جهادی ای می کنم که بنام جهاد بی دساورد وشریک دزد شدن درحکومت های کرزی- غنی - عبدالله،هنوزهم به جهاد فخرفروشی می کنند. معلوم است که، درمیان جهادی ها، کسانی بسیاریافت می شوند که با فقر وتنگ دستی زندگی کرده وجهاد فروشی نکرده اند.اما اینکه همه ی ماجرانیست.
به این معنا که ، تجارت کنند گان به جهاد ، آن های هستند که صاحب قصر وتجارت وشماره های میلیون دالری بانکی دردرون وبیرون افغانستان شده وجهاد جهاد هم می کند! برای اینکه میان خوب وخراب مرزکشی شود،ازرهبران وقومندان های جهادی سوال می کنم که آیا حکومت جهادی- آرمانی شان همین حکومت های فاسد - خود فروخته ی کرزی- غنی- عبدالله می باشد؟ حکومت های که بدون کمک امریکا یک ساعت درکابل زنده مانده نمی توانند! همچنان ، همین حکومت ها تلف کننده های کمک های بزرگ امریکا واروپا برای بازسازی هستند وبازسازی هم نه شده است.
وقتیکه کمک ها برای بازسازی تلف شده است ، روشن است که حکومت کرزی وحکومت کنونی مسئول تلف شدن کمک ها برای بازسازیی صورت نگرفته می باشند. بنا براین ، برای جهادی ها ازاستاد سیاف تا مجددی ،آیت الله محسنی،کریم خلیلی،محمد محقق، امین وقاد، امیراسماعیل خان، عطامحمد نور،ودیگر خرده ریزه جهادی های نان خور وفسبک کارشان، دواختیارباقی می ماند: نخست، حکومت های کرزی- غنی- عبدالله را حکومت های آرمانی خود اعلام کرده سهم خواهی کنند ودیگربنام جهاد فخرفروشی نکنند. اگرچنان نمی کنند، علنی بگویند که برای پول وچوکی جهاد کرده بودند ورسیدند به آن ها ودیگر اشتهای برای جهاد گری ندارند؛ دوم، اگرچنان نمی کنند،اعتراف کنند که جهاد شان براه غلط افتاده وکمک به ادامه دور باطل ، یعنی رفتن اززیرسلطه شوروی بزیرسلطه امریکا کرده اند. دراین صورت ، دونتیجه فراچنگ می کنند: نخست، محترمانه اعتراف به شکست کرده و میدان را خالی می کنند تامبارزه اسلامی عدالت خواهانه - آزادی خواهانه ازسرگرفته شده اسلام وافغانستان را ازشرتروریسم ووابستگی نجات دهد؛ دوم، کمک به ادامه ی وضع موجود کرده اسلام وافغانستان را قربانی تروریسم وشکم های خود می کنند! بله ، درهردو صورت ، تاریخ به سراغ شان رسیده کاری می کند که به گفته ی شاعر: سیه روی شود / هرکه دراو غش باشد!

Thursday 16 February 2017

اول توزیع شناسنامه ودوم انتخابات ؛ درغیرآن ، تکرار فاجعه

درخواست رهبران باصطلاح جهادی که سال ها است جهاد خود را خورده وهضم کرده اند؛ ازحکومت لرزان - نابکارغنی که انتخابات برگزارکند، ازدونگاه خنده آورمی باشد:نخست ،ازایشان سوال می کنم که چرا در16 سال گذشته به توزیع تذکره / شناسنامه تاکید نکرده اند تا انتخابات درست برگزارشود واکنون که درحاشیه سفره قدرت لرزان وروبه نابودی حکومت قرارگرفته اند،خواستاربرگزاری انتخابات می شوند؟ دوم، انتخابات درنبود شناسنامه تکرار همان انتخابات های جعلی- کرزیی زاده کارت های مسخره- مافیای- انتخاباتی می باشد که افغانستان را درلبه پرتگاه کشانده است.ازانتخابات های جعلی - کرزی به این خاطریاد کردم که دیروز کاری داشتم ودرراه درداخل خودروهای شهری کتاب "جنگ اوباما" را می خواندم که درآن دو نکته برایم جالب بود: نخست، حکومت کنونی افغانستان فرقی باطالبان ندارد؛ دوم، کرزی را گرفتار پارانویه معرفی کرده است که معنای دیوانه وبیمارروانی را افاده می کند.اکنون که رهبران نام نهاد جهادی درنبود شناسامه خواستارانتخابات شده اند ، ازایشان سوال می کنم که وقتیکه در13 سال و9 ماه درکنار کرزی دیوانه وغارتگر درغارت 100 هزار میلیون دالرکمک های امریکابرای بازسازی شرکت کرده اند، چرا خواستارتوزیع شناسنامه نشدند تا انتخابات درست برگزارشود.طرفه اینکه ، ازحکومت کنونی که فرقی باحکومت کرزی دارد، نخواسته اند که اول توزیع شناسنامه وبعد انتخابات برگزارنماید.بله، درتوزیع شناسنامه هم دروغ هادربار نفوس برملا می شود هم باکارت های جعلی مفسدان به پارلمان رفته نمی توانند.
ازاین رو، به انتخابات تاکید وبه توزیع شناسنامه تاکید نمی کنند. واقعیت این است که هدف سهم یافتن درسفره حکومت است نه منتخب وغیرمنتخب بودن آن.بله، درهمان سفره دردوره ی کرزی 100 هزارمیلیون دالرامریکای غارت شد ودردوسال و5 ماه حکومت غنی- عبدالله هم 10 هزارمیلیون دالربرای بازسازی تلف شده است.جالب این است که ، مطابق بررسی جان ساپکو ، بررسی کننده کمک های 115 هزارمیلون دالری برای بازسازی، بازسازی صورت نگرفته است. پس، ازکرزی، غنی وعبدالله ورهبران باصطلاح جهادی سوال می کنم که چرا مبلغ بزرگ یاد شده جمع مبلغ حداقل 30 هزارمیلیون دالرکمک های اروپا و...تلف شده ومردم درفقر وگداگری فرورفته اند؟ می دانم که پاسخ پرسش یاد شده دشواراست، اما انفجاراطلاعاتی زاده فن آوری اطلاعاتی مدرن کاری کرده است که هم حکومت کرزی- غنی- عبدالله که سومی هم درگردهمای مسخره حضورداشته است هم رهبرچه های جهادی هم طالبان به گذشته تعلق گرفته اند. یعنی دیگرسخنی برای گفتن ندارند.بله، درادامه بحران زنده اند وبازی گران منطقه ی وفرامنطقه ی بازی بزرگ سوم را بالای موقعیت افغانستان شروع کرده اند. بازی که کمک به ادامه حکومت فاسد وتروریسم ویاه سرای های رهبرچه های وقت گذشته ی جهادی کرده ومی کند!

Tuesday 14 February 2017

کسانیکه جنگ می کنند وسیاست کرده نمی توانند؛ افتخارات خود را نابود می کنند

ابراهیم ورسجی
بیست وهفتم ماه دلو1395
روز26 ماه دلو ، برابراست به روز عقب نشینی اخیرین سربازارتش سرخ ازافغانستان. روزیکه سران وافراد عادی مجاهدین آن را مایه فخر خود می دا نند! درحالیکه ،مجاهدین روزعقب نشینی اخیرین سرباز ارتش سرخ ازافغانستان را روز موفقیت خود وسرافگند گی اتحاد شوروی ومقد مه ی نابودی آن قدرت بزرگ می دانند؛ سوال این است که، اگرمردم درتاریخ نویسی سهمی داشته باشند، چگونه راجع به روزنامبرده داوری خواهند ؟ به گمان من ، پاسخ پرسش یاد شده زیاد همساز با موضع مجاهدین نمی باشد.
ازاین رو، کوشش می کنم درزمینه بررسی کوتاهی نمایم. واقعیت این است که ، درکتاب دوجلدی" جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ" که ازبازی بزرگ روسیه تزاری وهند برتانیه درسده نزدهم تا تولید طالبان توسط ارتش پاکستان با برنامه ریزیی ایم آی سیکس / سازمان جاسوسی انگلیس را دربرمی گیرد، نتوانستم با توجه به نابکاری سیاسی رهبران جهادی وویران کردن کابل وجاده سازیی درونی آن ها برای طالبان،ازروزهای 8 ماه ثورو 26 ماه دلو دفاع کنم.
آری ، واقعا، برای من که سال ها آوارگی را درپاکستان وکمی درایران سپری کرده بودم ودردولت مجاهدین کارهم کرده بودم ،دفاع ازموضع مجاهدین دشواربود ومی باشد. پس ، این پرسش پیدا می شود که می توان سران مجاهدین را سرزنش کرد؟ می دانم که سرزنش هم دشوارهم موجه می باشد! به این خاطرکه ، برخی خوبی ها نادیده گرفته می شوند. مثلا، موضع مجاهدین دربرابر تهاجم ارتش سرخ وتلفاتی که مردم افغانستان وجهادی های پاک نیت داده بودند وارتش سرخ را واداربه عقب نشینی کردند، مسئله قابل ستایش می باشد.
همچنان ، قابل ستایش بودن ایستادگی مجاهدین سبب نباید شود که برخطاهای رهبران جهادی وغرض ورزی های نظامی های پاکستانی چشم بسته شود. بله، برای پاکستان ، جهاد افغانستان دفاع پاکستان وتجارت اقتصادی آن بود. مثلا، درکتاب جنگ های اشباح " نویشته ستیف کول ، نویشته شده است که " امریکا وعربستان هرکدام شش میلیارد دالردرجهاد افغانستان هزینه کرده اند." اینکه دیگرکشورها بنام جنگ علیه شوروی چه مقدار دالربه جیب نظامی های دغلکارپاکستانی ریخته اند، به بحث طولانی نیازدارد که بیرون ازحوصله ی این نویشته می باشد.
جالب این است که ،درکتاب"قصه های درونی پایان جنگ سرد دربلند ترین سطح" نویشته ی:مایکل آر وستروب تالبوت، آمده است که " ازمجموعه کمک های بیرونی بنام جهاد ، 18 درصد آن به جهادی ها پرداخت شده است." پس ، 82 درصد کمک ها به جیب پاکستان واریز شده بود تا جهاد افغانستان تجارت پاکستان خوب ترخود نمای کند. بله، ازجهاد افغانستان تجارت پاکستان ،این مسئله بدست می آید که سردسته های گروه های جهادی نه سیاست مدار ورهبران سیاسی بلکه ابزارتجارت پاکستان بودند. همین که پاکستان برای سرزنش جهادی های غیرپشتون ، طالبان را ساخت وجاده سازی برای جنگ امریکا علیه تروریسم کرد وازشروع جنگ یاد شده تا کنون چیزی کمتراز20 میلیارد دالرازامریکا گرفته است؛ درواقع، نشان می دهد که جهادی های پشتوزبان وفاداربه پاکستان وجهادی های غیرپشتو زبان مخالف پاکستان وطالبان شاخه ریشوی ارتش پاکستان می باشند.
بنابرآن ، به عرض مدافعان ومخالفان جهاد وچپ گراهای کاتولیک تر ازپاپ می رسانم که نیت های خوب شان به کارهای خوب نه انجامیده است. درستش این است که جهادی ها نه آگاهانه بلکه واکنش دربرابرحماقت های چپی ها بودند. مثلا، من درجلد دوم " جهاد وجنگ سرد"، تره کی وامین را پایه گذار جهاد نویشته ام واستدلالم ازاین قراراست: رهبران گروه های مهاجردرپاکستان بعد ازآنکه تره کی احمق علیه اخوان الشیاطین جهاد اعلام کرد، متوجه شده واژه جهاد را پیشوند وپسوند گروه های خود کردند. ازاین رو،خلقی ها وپرچمی ها به خصوص اولی ها درجامعه افغانستان نقش مایکروب را بازی کردند ؛ وجهادی ها هم شدند بیماریی زاده ی مایکروب های آن ها.
درباره افتخاربودن یا نبودن روزعقب نشینی ارتش سرخ از افغانستان، به عرض جهادی های درشت وریزبرسانم که بله قابل افتخاربود، اما دومسئله زمین بوسش کرد: نخست، شکست کمرشکنی که بعد ازعقب نشینی ارتش سرخ اردوی حکومت دکترنجیب الله درجلال آباد به مجاهدین با وجود کمک مستقیم ارتش پاکستان به آن ها تحمیل کرد؛ دوم، جنگ های تباه کننده درکابل که جهادی ها براه انداخته وکارنامه خوب خود را زیرسوال بردند! ازاین سبب ،به صراحت می گویم که رهبران جهادی نه سیاست مدار شدند ونه فهم سیاسی پیدا کردند. بله ، در جنگ قاعده براین است که سیاست محصول آن را برمی دارد. چون سران جهادی سیاست مدارنه شدند، درنگهداری محصول جهاد یا جنگ علیه شوروی وحکومت دست نشانده اش درکابل ، تهی دست بیرون شدند. افزون برتهی دستی درسیاست، درعرصه اخلاق وتقوی مالی هم بسیاری بزرگان جهادی تهی دست بیرون شدند. بطورنمونه ، ازحکومت فاسد کرزی تا حکومت نابکارغنی- عبدالله، 140 هزارمیلیون دالر امریکا واروپا ودیگرکشورها برای بازسازی افغانستان کمک کرده اند وبازسازی نه شده وکمک هاهم غارت شده است ودرغارت شدن کمک هاهم، کم نیستند جهادی های که همراه تکنوکرات های نادان دزدی وغارت گری کردند ؛ وغاصبان جهادی وغیرجهادی وتکنوکرات بی خبر ازبروکراسی،برای دولت یک بسوه زمین هم درافغانستان باقی نگذاشتند!

Thursday 9 February 2017

فهم تاریخ افغانستان ؛ بدون فهم تاریخ هند برتانیه ، ناقص می باشد

ابراهیم ورسجی
آرام گاه ومدال سازی برای مرحوم کاتب توسط آقای غنی ، کاری خوبی است ،اما یک پهلوی مشکل تاریخی ای افغانستان دارای تاریخ ناشاد می باشد. یک پهلوبه این معناکه ،برای 200 سال یا دوره ی کمترازآن که تاریخ نویسان افغانستان تاریخ نویشته اند، دوکمبودی دیده می شود: نخست،درک تاریخ افغانستان بدون درک تاریخ هند برتانیه ناقص است. زیراکه ، همه امیران افغانستان مزدورهند برتانیه بودند ومورخان ما زبان انگلیسی واردو یا هندی با دبیره فارسی- عربی را نمی دانستند. دوم ، امیران مانع تاریخ نویسی غیردرباری بودند تانوکری شان فاش نشود. مثلا، همین که درتاریخ نویسی کاتب، درباری های امیرحبیب الله دست کاری می کردند،بدون شک، ازآن ارزش زدای می کردند. بهرحال، تاریخ کاتب نمایش گربرخی ازرویدادهای درونی دوران مورد نظر است نه همه ی آن ها. من درکتاب دوجلدی "جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ"، درباره بازی بزرگ هند برتانیه وروسیه تزاری درمرکزوجنوب وغرب آسیاکه منجرب ساختن افغانستان حایل میان دوطرف شد، کاتب وغباررا تهی دست یافتم. البته، تهی دستی ای ناشی ازعدم فهم زبان انگلیسی وکم دانشی راجع به تاریخ هند برتانیه.ازاین رو، به آن های که می خواهند تاریخ سده های 18 و19 ونیمه اول سده بیستم افغانستان را درست بفهمند،بهترمی دانم که تاریخ هند را درهمان دوران بخوانند.معلوم است که مشکل امروز افغانستان با پاکستان بخشی ازتاریخ هند ونوکری امیران افغان به انگلیس ازشرکت هند شرقی تا انحلال هند برتانیه درسال 1947 وظهورهند وپاکستان می باشد.
دررابطه به تاریخ نویسی دروغین ورسمی افغانستان، تنها به یک خیانت سد وزای ها ومحمد زای ها وتاریخ نویسان شان اشاره می کنم وآن اینکه نادرافشار که احمدخان ابدالی یک منصب دار درارتش اوبود، بعد ازسرکوب هوتکی های برانداز صفوی ها، و رسیدن به قدرت درفارس یا ایران صفوی که ازآن هوتکی ها به هند فرارکرده بودند، خواستار تسلیم دهی آن ها ازپاد شاه مغلی هند شد واو هم خود داری کرد. بنابرآن، نادرافشاردرهمراهی با احمدخان ابدالی به هند حمله کرده تمام هوتکی های پناه گرفته درهند را اعدام وبانک شاه مغلی را خالی وکمک به تقویت بیشتر شرکت هند شرقی کرد تا بعد ترتمام منطقه را زیرسلطه هند برتانیه درآورد. متاسفانه، ابدالی ها ومحمد زای ها درتاریخ رسمی خود ازسرنوشت تلخ هوتکی ها درهند که ازفارس به آن پناه برده بودند یادی نکردند وتارخ نویسان شان هم چیزی درزمینه نگفتند. ازاین رو ، تاریخ افغانستان را قابل بازنویسی می دانم. البته بادرک درست تاریخ هند وتاحدی تاریخ صفوی ها وافشاری ها وخان نشین های فرارود. درباره آرامگاه سازی رئیس غنی برای مرحوم کاتب ، می گویم که خوب است! وپیشترازآن ، رئیس جمهورغنی یک گردهمای راجع به امیرعلی شیرنوای هم به خواست یا جلب توجه آقای دوستم رگزارکرده بود.گردهمای که سیاسی بود نه تاریخی - فرهنگی. بله،دورشدن دوستم ازرئیس غنی ،نشان داد که درست اندیشی درباره مسایل تاریخی- فرهنگی نه سیاسی اندیشی مثمرواقع می شود.درغیرآن، مدال سازی برای مرحوم کاتب ، به تجارت ملا دانش مفید است نه به مردم هزاره. ازاین سبب، افزون برستایش مرحوم کاتب، ملادانش باید خواسته های جنبش روشنای را عملی نماید نه اینکه بنام آرامگاه سازی برای مرحوم کاتب،ناکاره گی خود را برای هزاره ها پنهان نماید. دراخیر، من عزم دارم که دربازنویسی "جهاد وجنگ سرد قدرت های بزرگ"، به سراغ تاریخ رسمی وتاریخ نویسان رسمی ای بی خبر از تاریخ هند برتانوی وتاثیر آن برتاریخ افغانستان دیروزحایل وامروزگرفتاربازی بزرگ دوم بپردازم، تاسیه روی شود/ هرکه دراوغش باشد!

Tuesday 7 February 2017

حکومت های استبدادی مسئول تولید تند روی وتروریسم مذهبی می باشند

ابراهیم ورسجی
من درنویشه هایم دررابطه به پیدایش ورشد تروریسم وتند روی مذهبی درسیاست وجامعه مسلمان ها ازافغانستان تا لیبیا، همواره تاکید کرده ام که این حکومت های استبدادی بودند که کمک وزمینه سازی برای برآمدن آن هاکرده اند. مثلا، درافغانستان یک حرکت آرام دانشگاهی ویک حرکت محافظه کار ملای- مذهبی درافغانستان کم سروصدا فعالیت داشت وحکومت پاد شاهی محافظه کار ظاهرشاه هم فعالیت آن هارا پذیرفته بود اما نه قانونی. برخلاف، محمد داود پسرعموی شاه که به کمک خرده افسران ارتش کودتا کرد، چون خرده افسران زیرتاثیر خلقی هاوپرچمی ها یا چپی ها طرفدارمسکو بودند،فعالان دانشگاهی ومدرسه ی- مذهبی را به خصوص اولی را سرکوب وواداربه پناهنده شدن درپاکستان کردند ؛ وپاکستان هم کوشید انتقام پشتونستان خواهی داود بی سواد را باکمک به مبارزان مسلمان افغانستان بگیرد.ازآن به بعداست که ، میانه روی مذهبی تبدیل می شود به تند روی مذهبی .اینکه شد میوه استبداد قبیلگی وچپی درافغانستان. درسوریه که موضوع بحث من می باشد،فرانسه رده های بالای ارتش این کشوررا دردوران سلطه خود، به فرقه علوی سپرده بود. پس، حافظ اسد ازهمان فرقه درسال 1969 باکودتا به قدرت رسید ودرسال 1982 تنهادرشهرحما، 32 هزارنفررا شهید وشماری زیادی را زخمی کرد وتا سال 2000حکومت وحشی او بازرو سرنیزه وکشتارادامه یافت.
پس ازمرگ حافظ اسد درسال 2000، بشار اسد پسرش رئیس جمهورتحمیلی شد وعده اصلاحات داد ؛ وخواست مردم قبل ازاصلاحات، لغو قانون اضطراری بود که پدرش 30 سال براساس آن وحشیانه حکومت کرده بود! بله ، تااخیر سال 2010 وشروع سال 2011 که بهارعربی بنیاد استبداد عربی را لرزاند، بشاراسد با همان قانون اضطراری باقی مانده ازپدروحشی اش برمردم حکومت کرد. وقتیکه درمارس 2011، بهارعربی به سوریه رسید، مردم خواستارلغوقانون اضطراربودند نه برکنارکردن حکومت البته بخاطرتهدید اسرائیل نه قابل اصلاح بودن حکومت اسد. برخلاف، بشار اسد با روی آوردن به توحش ، کمک به خشونت درسوریه کرد که نتیجه آن برآمدن داعش می باشد. قبل، برآمدن داعش درسوریه، با براندازی حکومت صدام حسین توسط جورج بوش ورساندن شیعه های افراطی طرفدارایران به قدرت دربغداد،اول، اسد ازافسران بعثی حکومت صدام حسین حمایت کرد تا خیزش درعراق شروع کنند، اما موفق نشد. زیراکه ، سنی های عراقی ازبعثی ها خوش نبودند. وقتیکه نوری مالکی زیرهدایت قوای امریکای نخست وزیرراق شد وسنی ستیزی را شروع کرد، ازشکم سنی ستیزی او،پروفیسورابراهیم البغدادی استاد فقه دانشگاه بیرون شد وبزودی به کمک همان افسران بعثی ، موصل مرکز استان نینواراگرفت.اسد که درسوریه توحش کرده بود، سنی هارا که 80 درصد مردم سوریه تشکیل می دهند متوجه خیزش پروفیسور ابراهیم البغدادی کرد.
دراین راستا، پروفیسور ابراهیم البغدادی هم اعلام خلافت کرد هم مارش به سوی بغداد نمود که نجف و قم را لرزاند! عربستان هم که قبلا به پروفیسورابراهیم کمک کرده بود، ازاعلام خلافت او ترسیده ازامریکا دعوت کرد که بیاید که خلافت وهابیتی- نفتی روبه مرگ می رود!پس ، ولایت فقیه ووهابی گری هردو زیر سایه امریکا دربرابر خلافت داعش که درعراق وسوریه گسترش یافته بود،جمع شدند. حکومت اسد وحشی که گمان کرده بود ائتلاف عربستان وجمهوری اسلامی زیرسایه امریکا بنابودی داعش کمک می کند، به توحش علیه سنی های سوریه افزود. توحشی که به تباهی حلب والیپو و...منجرشد. وقتیکه ائتلاف وهابیت وولایت فقیه علیه داعش موثرواقع نه شد،روسیه وارد معرکه شد. معلوم است که ، روسیه مسایل خاورمیانه را بهتر ازجمهوری اسلامی می فهمد.ازاین رو،درتبانی با ترکیه کوشش دارد که بحران سوریه را پایان دهد. تبانی ای که دربلند مدت بزیان ایران فقهی می باشد! بهرحال، اکنون که مذاکرات آستانه دومین دورخود را شروع می کند وحکومت رئیس جمهور ترامپ هم هم به آن چراغ سبزنشان داده است، دررسانه های خاورمیانه وجهان سخن ازاعدام ها وتوحش حکومت اسد بلند شده است. مثلا،ماه گذشته این خبررسانه ی شد که درزندان های حکومت سوریه 11 هزارزن زندانی هستند واکنون این خبررسانه ی شده است آن حکومت وحشی ازماه سیپتامبر2011 که سیپتامبرنیست بلکه ماه مارس است؛ تا کنون، 13 هزارنفررا بدون محاکمه اعدام کرده است. بله ، حکومت مستبد سوریه هم مسئول پیدایش داعش است هم مسئول اعدام بی گناهان.ازاین رو، به صراحت می گویم که تا استبداد باشد، تروریسم می ماند وتروریسم هم دراستبداد زنده است. ازاین رو، به نفع مسلمان هامی باشد که مبارزه برای نابودی استبداد کنند تا تروریسم تولید نکند!